با تزوتان تودورف
خیرهای سمت ناکجا
به تماشای برترین
از حقیقت، سخن مگو
خود، حقیقت بیافرین!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
خیرهای سمت ناکجا
به تماشای برترین
از حقیقت، سخن مگو
خود، حقیقت بیافرین!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
تورج رهنما درگذشت
تورج رهنما، شاعر، نویسنده، پژوهشگر ادبی و استاد زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۶ در اهواز متولد شد. از او تاکنون حدود ۵۰ جلد اثر ادبی و پژوهشی به زبانهای فارسی و آلمانی در ایران و آلمان منتشر شده است. از جمله آثار رهنما به زبان فارسی هفت دفتر شعر است که آخرین آنها «پرده بگردان، بانو» است که انتشارات مروارید آن را در سال ۱۳۹۸ منتشر کرده. از جمله پژوهشهای ادبی او نیز میتوان به «برشت، فریش، دورنمات» و «ادبیاتِ امروزِ آلمان» اشاره کرد. همچنین چند کار ادبی او به زبان آلمانی عبارتاند از: «در نفسِ اژدها»، «ادبیاتِ داستانی و تغزلی در ایران»، «ادبیات نمایشی در ایران» و «سیمای زن در ادبیات امروز ایران»."
تورج رهنما، شاعر، نویسنده، پژوهشگر ادبی و استاد زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۶ در اهواز متولد شد. از او تاکنون حدود ۵۰ جلد اثر ادبی و پژوهشی به زبانهای فارسی و آلمانی در ایران و آلمان منتشر شده است. از جمله آثار رهنما به زبان فارسی هفت دفتر شعر است که آخرین آنها «پرده بگردان، بانو» است که انتشارات مروارید آن را در سال ۱۳۹۸ منتشر کرده. از جمله پژوهشهای ادبی او نیز میتوان به «برشت، فریش، دورنمات» و «ادبیاتِ امروزِ آلمان» اشاره کرد. همچنین چند کار ادبی او به زبان آلمانی عبارتاند از: «در نفسِ اژدها»، «ادبیاتِ داستانی و تغزلی در ایران»، «ادبیات نمایشی در ایران» و «سیمای زن در ادبیات امروز ایران»."
داروگ.pdf
17.1 MB
مصاحبهی من با فصلنامهی داروگ دربارهی مسائل و معضلات شعر سپید، شماره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
زمزمه
بیتردید
این برف، دیگر آب نخواهد شد
حتی
با شبکلاهِ مخملیِ بوسهها
یا گنبد حرارتی دستهای تو
یا شعلههای سبز نگاهت
این برفِ تا ابد:
برفی که بر جوانی من بارید!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
بیتردید
این برف، دیگر آب نخواهد شد
حتی
با شبکلاهِ مخملیِ بوسهها
یا گنبد حرارتی دستهای تو
یا شعلههای سبز نگاهت
این برفِ تا ابد:
برفی که بر جوانی من بارید!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
سرگذشت
باری
شدیم از غُل و زنجیرها رها
و پر گشود سوی افقها نگاهمان
اما کمی دگر
در پهنهای گداخته از خشم و عربده
(میدانی از قساوت و قابیلها)
شدیم
چون بردگانِ خستهی تاریخ، ناگهان
با دست بسته
در قفس شیرها رها!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
باری
شدیم از غُل و زنجیرها رها
و پر گشود سوی افقها نگاهمان
اما کمی دگر
در پهنهای گداخته از خشم و عربده
(میدانی از قساوت و قابیلها)
شدیم
چون بردگانِ خستهی تاریخ، ناگهان
با دست بسته
در قفس شیرها رها!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
بیقراری
لبریخته از دیری و دوریست دلم
یا نقطۀ پایانِ صبوریست دلم
سرتاسرش التهاب و آتشبازی
همچون شب چارشنبهسوریست دلم!
محمدرضا روزبه ۱۳۹۶
@Mohammadrezarouzbeh
لبریخته از دیری و دوریست دلم
یا نقطۀ پایانِ صبوریست دلم
سرتاسرش التهاب و آتشبازی
همچون شب چارشنبهسوریست دلم!
محمدرضا روزبه ۱۳۹۶
@Mohammadrezarouzbeh
عید است، ارمغان را
ای آسمان برای اهل زمین چه داری؟
امسال، سال مار است
در آستین چه داری؟
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
ای آسمان برای اهل زمین چه داری؟
امسال، سال مار است
در آستین چه داری؟
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
ناچار ...
ای وای، وای، وای
چه هنگامهای شود!
آندم که این درخت
-این سبز سربلند-
با زخمکوبههای تبر، وارهد ز خواب
و باخبر شود که قرار است بعد از این
ناچار
تخت و مسند خودکامهای شود
محمدرضا روزبه
فروردین ۱۴۰۴
@Mohammadrezarouzbeh
ای وای، وای، وای
چه هنگامهای شود!
آندم که این درخت
-این سبز سربلند-
با زخمکوبههای تبر، وارهد ز خواب
و باخبر شود که قرار است بعد از این
ناچار
تخت و مسند خودکامهای شود
محمدرضا روزبه
فروردین ۱۴۰۴
@Mohammadrezarouzbeh
بهشتآفرین
سلام شاعر!
سلام شاعر!
به جستوجوی بهشت روحم
(همان ابَرشهر آرمانی)
شناورم در شکوهِ شعرت
چرا که تنها
تو میتوانی
ز مُشتی آهنگ و واج و واژه
بیافرینی
چنان بهشتی
چنان جهانی
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
سلام شاعر!
سلام شاعر!
به جستوجوی بهشت روحم
(همان ابَرشهر آرمانی)
شناورم در شکوهِ شعرت
چرا که تنها
تو میتوانی
ز مُشتی آهنگ و واج و واژه
بیافرینی
چنان بهشتی
چنان جهانی
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
معجزه
ایکاش عجوزه نیز اعجاز کند
ناگاه سکوتِ خسته، لب باز کند
یعنی ممکن شوند ناممکنها:
حتی قفسِ شکسته، پرواز کند!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
ایکاش عجوزه نیز اعجاز کند
ناگاه سکوتِ خسته، لب باز کند
یعنی ممکن شوند ناممکنها:
حتی قفسِ شکسته، پرواز کند!
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
Forwarded from مردی در تبعید ادبی
اولین کتاب سال ۱۴۰۴
«تو رفتهای یا من؟»
قبلا از دکتر محمدرضا روزبه «از پیله تا پروانگی» رو خونده بودم و اونقدر خوب بود که این کتاب رو فقط به اعتبار اسم شاعرش، بدون لحظهای تامل و درنگ، و بدون توجه به برگزیدگیش در جشنوارهٔ شعر فجر بخرم. خوندن این کتاب هم مثل کتاب قبلی یک تجربهٔ عالی بود. سراسر کشفها و تصاویر و تاملات و عواطف و زبانآوریها و دقایق و لحظات ناب و جذاب شاعرانه. در بیابان بیآبوعلف شعر نیمایی، آثار استاد روزبه در حکم لنگهکفشِ غنیمت نیست که حکم آسماندریای جنگلکوه رو داره. این کتاب رو یکنفس خوندم و مطمئنم که به همین یکبار خوندنش قناعت نمیکنم.
📚 @mimremeembook
«تو رفتهای یا من؟»
قبلا از دکتر محمدرضا روزبه «از پیله تا پروانگی» رو خونده بودم و اونقدر خوب بود که این کتاب رو فقط به اعتبار اسم شاعرش، بدون لحظهای تامل و درنگ، و بدون توجه به برگزیدگیش در جشنوارهٔ شعر فجر بخرم. خوندن این کتاب هم مثل کتاب قبلی یک تجربهٔ عالی بود. سراسر کشفها و تصاویر و تاملات و عواطف و زبانآوریها و دقایق و لحظات ناب و جذاب شاعرانه. در بیابان بیآبوعلف شعر نیمایی، آثار استاد روزبه در حکم لنگهکفشِ غنیمت نیست که حکم آسماندریای جنگلکوه رو داره. این کتاب رو یکنفس خوندم و مطمئنم که به همین یکبار خوندنش قناعت نمیکنم.
📚 @mimremeembook
با سپاس از لطف و محبت دوست نادیدهام، شاعر گرامی، جناب آقای محمدرضا معلمی به خاطر معرفی کتاب 💐💐 👆
Audio
📚 #پریشاندخت_شعر
#فروغ_فرخزاد
◾پریشاندخت شعر
◾درنگی در جهان شعر فروغ فرخزاد
◾سخنران دکتر محمدرضا روزبه
◾۱۰ اسفند ۱۴۰۳ بروجرد
◾فایل صوتی شماره ۶۷
#دکتر_محمدرضا_روزبه
@sokhansaraye_parsi
@ketabe_parsi
www.instagram.com/ketabe_parsi
#فروغ_فرخزاد
◾پریشاندخت شعر
◾درنگی در جهان شعر فروغ فرخزاد
◾سخنران دکتر محمدرضا روزبه
◾۱۰ اسفند ۱۴۰۳ بروجرد
◾فایل صوتی شماره ۶۷
#دکتر_محمدرضا_روزبه
@sokhansaraye_parsi
@ketabe_parsi
www.instagram.com/ketabe_parsi
استحاله
در وصف حال او، قلم از گریه خیس شد:
مردی که دوست داشت حکایت کنند از او
در خود فرونشست و
حکایتنویس شد! *
محمدرضا روزبه
____
* شیخ [ابوسعید ابوالخیر] گفت: «یا عبدالکریم، حکایتنویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند!» (اسرارالتوحید)
@Mohammadrezarouzbeh
در وصف حال او، قلم از گریه خیس شد:
مردی که دوست داشت حکایت کنند از او
در خود فرونشست و
حکایتنویس شد! *
محمدرضا روزبه
____
* شیخ [ابوسعید ابوالخیر] گفت: «یا عبدالکریم، حکایتنویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند!» (اسرارالتوحید)
@Mohammadrezarouzbeh
تلنگر
درین هجوم و هیاهوی هوچیان، افسوس
غروب میکند آرام
شکوه شاعر و شعرش بدان دلانگیزی
چنانکه زمزمههای زلال فوّاره
ز پایکوبی تند تگرگ پاییزی
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
درین هجوم و هیاهوی هوچیان، افسوس
غروب میکند آرام
شکوه شاعر و شعرش بدان دلانگیزی
چنانکه زمزمههای زلال فوّاره
ز پایکوبی تند تگرگ پاییزی
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
هرچند نه در باغ و گلستان رویَد،
چون خاطرهای خجسته، در جان روید
آن غنچهی شادمان که صبحی دلگیر
در باغچهی حیاط زندان روید
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
چون خاطرهای خجسته، در جان روید
آن غنچهی شادمان که صبحی دلگیر
در باغچهی حیاط زندان روید
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
همراه
هرچند خُرد و خستهای، اما صبور باش
مثل همیشه راه بیا با دلم، بیا
گفتی: چه سنگلاخ سترگیست، تا کجا...؟
راهی نمانده تا ته خط
ای قلم، بیا
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
هرچند خُرد و خستهای، اما صبور باش
مثل همیشه راه بیا با دلم، بیا
گفتی: چه سنگلاخ سترگیست، تا کجا...؟
راهی نمانده تا ته خط
ای قلم، بیا
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
دانشگاهیان و ظرفیتهای دنیای مجازی (۱)
مقالهی علمی، شاخصهی تحقیق در نظام دانشگاهی است و از مهمترین معیارهای سنجش دانش و توانمندی علمی و پژوهشی معلمان و محققان آکادمیک.
مقالهی علمی (البته در معنای واقعی آن)، هم به تولید و توسعهی علم در قلمروهای مختلف میانجامد، و هم به گسترش و تکثر پارادایمهای پژوهشی مدد میرساند و هم، زمینهساز جهشهای اندیشگی و خلاقیتهای علمیِ برتر و فراتر میشود.
اگرچه امروزه، ساحت و سپهر این سنت آکادمیک، پر شده است از آفت و آلودگی ناشی از صنعت مخرب "مقالهسازی" و نیز تجارت کثیفِ مقالهها و رسالههای قالبی و قلابی، باز نمیتوان منکر نقش بیبدیل مقالات اصیل و ارزشمند دانشگاهی در ارتقای دانش، بینش و منش علمیِ اقشار تحصیلکرده شد.
جای بسی دریغ است که به دلیل توسعهنیافتگی فرهنگی، انبوه کتابها، مقالات و رسالات دانشگاهی، امروزه در غربت و انزوای تاریخی به سر میبرند و جز خودِ دانشگاهیان یا بعضا فرهیختگان بروندانشگاهی مخاطبی ندارند. سرنوشت غمانگیز صدها و بل هزاران کتاب، مقاله و طرح پژوهشی درخشان که میتوانند زیستجهان فکری و ذوقی نسلهای متمادی را دگرگون کنند اما از بد روزگار، در کنج خلوت قفسههای غبارگرفتهی کتابخانهها یا کتابفروشیها خاموش و فراموش ماندهاند، نشانگر بحران فکر و فرهنگ در جامعه ماست؛ بحرانی ناشی از عوامل متعدد: توسعهنیافتگی تاریخی و فرهنگی، تنگناهای اقتصادی، افول فرهنگ مطالعه بر اثر رسانهزدگی، مدرکگرایی و دانشگریزی، تُنُکحوصلگی و راحتطلبی نسل امروز و...
در مقابل، رسانههای فراگیر - به ویژه دنیای مجازی- در عصر ما یکهتاز عرصهی اطلاعرسانی، فرهنگآفرینی، الگوسازی و لذتبخشی است.
در اینجا قصد واکاوی سایه و روشن این پدیده را ندارم که این مقوله، خود قلمروی پهناور است و حال و مجالی وسیع میطلبد. نکته و نگاه این نوشتار، ناظر است بر گرایش وسیع دانشگاهیان به سوی آفاق همین دنیای مجازی و بهرهگیری از قابلیتها و ظرفیتهای بینظیر آن؛ بدین معنی که امروزه بسیاری از استادان و فرهیختگان دانشگاهی نیز ترجیح میدهند به جای (یا در کنار) نگارش کتاب و مقالات دانشگاهی با اعتبار و استانداردهای خاص آن، بپردازند به جستارنویسی، نوشتارهای کوتاه، یادداشتنگاری و قلماندازی در حیطه های ذوقی و تخصصی خود تا از این طریق، دایرهی مخاطبان خود را گسترش دهند و فکرمایههای خود را در اختیار اقشار وسیعتر جامعه بگذارند و با حضوری بروز و بارز، در مجموع، بیشتر و بهتر دیده شوند.
این روش و رویکردِ ناگزیر، فوائد و مضراتی دارد که به اجمال بدانها اشاره خواهم کرد ...
(ادامه در فرستهی بعدی)
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh
مقالهی علمی، شاخصهی تحقیق در نظام دانشگاهی است و از مهمترین معیارهای سنجش دانش و توانمندی علمی و پژوهشی معلمان و محققان آکادمیک.
مقالهی علمی (البته در معنای واقعی آن)، هم به تولید و توسعهی علم در قلمروهای مختلف میانجامد، و هم به گسترش و تکثر پارادایمهای پژوهشی مدد میرساند و هم، زمینهساز جهشهای اندیشگی و خلاقیتهای علمیِ برتر و فراتر میشود.
اگرچه امروزه، ساحت و سپهر این سنت آکادمیک، پر شده است از آفت و آلودگی ناشی از صنعت مخرب "مقالهسازی" و نیز تجارت کثیفِ مقالهها و رسالههای قالبی و قلابی، باز نمیتوان منکر نقش بیبدیل مقالات اصیل و ارزشمند دانشگاهی در ارتقای دانش، بینش و منش علمیِ اقشار تحصیلکرده شد.
جای بسی دریغ است که به دلیل توسعهنیافتگی فرهنگی، انبوه کتابها، مقالات و رسالات دانشگاهی، امروزه در غربت و انزوای تاریخی به سر میبرند و جز خودِ دانشگاهیان یا بعضا فرهیختگان بروندانشگاهی مخاطبی ندارند. سرنوشت غمانگیز صدها و بل هزاران کتاب، مقاله و طرح پژوهشی درخشان که میتوانند زیستجهان فکری و ذوقی نسلهای متمادی را دگرگون کنند اما از بد روزگار، در کنج خلوت قفسههای غبارگرفتهی کتابخانهها یا کتابفروشیها خاموش و فراموش ماندهاند، نشانگر بحران فکر و فرهنگ در جامعه ماست؛ بحرانی ناشی از عوامل متعدد: توسعهنیافتگی تاریخی و فرهنگی، تنگناهای اقتصادی، افول فرهنگ مطالعه بر اثر رسانهزدگی، مدرکگرایی و دانشگریزی، تُنُکحوصلگی و راحتطلبی نسل امروز و...
در مقابل، رسانههای فراگیر - به ویژه دنیای مجازی- در عصر ما یکهتاز عرصهی اطلاعرسانی، فرهنگآفرینی، الگوسازی و لذتبخشی است.
در اینجا قصد واکاوی سایه و روشن این پدیده را ندارم که این مقوله، خود قلمروی پهناور است و حال و مجالی وسیع میطلبد. نکته و نگاه این نوشتار، ناظر است بر گرایش وسیع دانشگاهیان به سوی آفاق همین دنیای مجازی و بهرهگیری از قابلیتها و ظرفیتهای بینظیر آن؛ بدین معنی که امروزه بسیاری از استادان و فرهیختگان دانشگاهی نیز ترجیح میدهند به جای (یا در کنار) نگارش کتاب و مقالات دانشگاهی با اعتبار و استانداردهای خاص آن، بپردازند به جستارنویسی، نوشتارهای کوتاه، یادداشتنگاری و قلماندازی در حیطه های ذوقی و تخصصی خود تا از این طریق، دایرهی مخاطبان خود را گسترش دهند و فکرمایههای خود را در اختیار اقشار وسیعتر جامعه بگذارند و با حضوری بروز و بارز، در مجموع، بیشتر و بهتر دیده شوند.
این روش و رویکردِ ناگزیر، فوائد و مضراتی دارد که به اجمال بدانها اشاره خواهم کرد ...
(ادامه در فرستهی بعدی)
محمدرضا روزبه
@Mohammadrezarouzbeh