Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه می‌شد اگر
هستیِ یکدیگر، مذهبمان بود
زندگی، تمرین‌مان بود
کلامِ ما، دعایمان بود
زمین، معبدمان بود
جنگل‌ها، کلیسای‌مان بود
رودها، دریاچه‌ها و اقیانوس‌ها،
آب مقدس‌مان بود
روابط، مراقبه‌مان بود
زندگی، آموزگارمان بود
خودشناسی، حکمت‌مان بود
عشق، مرکز هستی‌مان بود

Ganga White

@MasomehAbedini🦋
برای فردی که از منِ ذهنی رها است؛ هیچ رنجی وجود ندارد، بلکه همه چیز تنها فقط روی دادنِ تجربه‌ها و چالش‌ها است، همچنین ادراکِ تازه‌ای که در بطنِ لحظه به لحظه‌ها در همزمانیِ با پدیدار شدنِ تجربه‌ها بوجود می‌آید. زمانیکه ادارکِ فرد دچار تغییر می‌گردد، تجربه‌ها نیز ماهیتِ حقیقی‌ یا کیفیت ظاهری خود اعم از خوشایند یا ناخوشایند بودنشان را از دست خواهند داد. از اینرو آن‌ها فقط و فقط تجربه می‌شوند نه برای شخصی خاص، بلکه فقط برای روی دادن خودِ همان تجربه در هماهنگی کامل و بدون اینکه مورد تفسیر قرار بگیرند.




#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
رویای پروانه شدن
Photo
«انسان‌ها همانند دو کفهٔ یک ترازو مکمل هم هستند»

در ارتباطات اغلب دیگران را به داشتن غرورِ بی‌جا متهم می‌کنیم، اما به آن حسی که در وجودِمان مانعِ تماشایِ بی‌واسطه است. و غرورِ را در دیگری را دیده است. هُشیار نیستیم و آگاهانه به خودمان نگاه نمی‌کنیم.
در عدمِ پذیرشِ هرچه تمام‌تر به دیگران می‌گوییم تا زمانیکه در وجودت «من» داری نمی‌توانی سالکِ اهل معرفت باشی و بواقع سالکِ راستین و درستی نخواهی بود.
اما چه کسی می‌تواند این «من» را ببینید
جُز یک من فربه‌تر و نفسِ بزرگ‌تر و جنگ و‌ جدالی که برای اثباتِ حقانیت« من» است.
از بیداری بسیار سخن می‌گوییم، اما، در یک گفتگوی ساده‌ی مجازی وامانده‌ایم. زیراکه پیش‌نیازِ گفتگو درک است و ما شتاب‌زده عمل می‌کنیم چون‌که از درک کردن عاجزیم یا اینکه نمی‌خواهیم گوش بسپاریم، آن منِ برحق این اجازه را به ما نمی‌دهد. می‌گوییم کسی اینجا نیست که بیدار شود چون برای بیداری هیچ «شخصی» وجود ندارد، اما خودِ همین هم حربه‌ای برای نفس است تا براحتی بتواند زیرِ همه چیز حتی معرفتِ خویش بزند حتی در عمل به گفته‌هایِ خویش! در عمل و به هنگامِ واکنش‌ها، یک شخص شروع به عمل می‌کند. برای چه؟ برای دفاع از همان «من» و« شخص» به ظاهر هوشیار شده، اما غافل از اینکه اگر این کلمات در فضای مجازی و ساحت دوگانگی درست و عمیق درک نشوند. می‌توانند به ناهشیاری بیشتری دامن زنند.




#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
نابرابریِ کلامی در جمع‌هایِ مختلط و خشونت علیه زنان...!

عموما در جمع‌ها و گروه‌های مختلط، مردان غالب هستند و فضا را چنان برای زنان ناامن می‌کنند که آن‌ها برای اینکه از جمع مردان کنار گذاشته نشوند و نامطلوب به نظر نرسند، سکوت می‌کنند و کمتر نظر می‌دهند و یا برای اینکه خودشان را هم‌پای مردان نشان دهند و از جمع رانده نشوند، از همان نوع گفتار و ادبیات ضدزن استفاده می‌کنند و به شوخی‌های جنسیت‌زده همکاران مرد خود می‌خندند و در کلامشان از اصطلاحات و واژه‌ها و تکیه‌کلام‌های مردانه استفاده می‌کنند. بی‌آن‌که متوجه باشند که با چنین کاری چقدر خود و زنان دیگر را در فضای گفت‌وگو در جایگاه انفعال و فرودست قرار می‌دهند و زمینه را برای سرکوب و انقیاد زنان فراهم می‌کنند.

گاهی مردها به خود اجازه می‌دهند که درباره مسائل خصوصی زنان صحبت کنند و یا از آنان پرسش‌هایی کاملا شخصی بپرسند و یا درباره روابط جنسی زنان کنجکاوی کنند و یا درباره خودشان و روابط جنسی‌شان حرف بزنند و به گفت‌وگوی کاری سمت و سوی اروتیک بدهند که همه این موارد بدون رضایت زن، زن را تحت خشونت جنسی از لحاظ روانی قرار می‌دهد و جنبه‌هایی از تعرض کلامی به حساب می‌آید. در چنین مواقعی اگر زنی بگوید که دوست ندارد به چنین مکالمه‌ای ادامه دهد، معمولا از سوی مرد سرزنش می‌شود که زن عقب‌افتاده و امل و مرتجعی است که از حرف زدن درباره بدن و اندام و رابطه جنسی خود خجالت می‌کشد و اگر می‌خواهد در کارش رشد و پیشرفت کند، باید راحت باشد.

غالبا مردان دوست دارند موقع گفت‌وگو با زنان از سوی آن‌ها مدام مورد تایید و تحسین قرار بگیرند و اگر اختلاف‌نظری در بحث وجود دارد، زن‌ها کوتاه بیایند و حق را به مردان بدهند و بگذارند که همیشه مردها دست بالا در گفت‌وگو را داشته باشند و بحث را پیش ببرند و حرف آخر را بزنند‌. تحمل زنی که از مردها بهتر استدلال کند، درست‌تر گفتگو را پیش برد و دقیق‌تر و عمیق‌تر نتیجه بگیرد، برای مردها سخت و دشوار است. بارها دیده شده وقتی زنی در بحث با مردی کم نیاورده و گفتگو را به نفع او واگذار نکرده، مرد ناراحتی‌اش را با این جمله نشان داده که "اصلا نباید با زن جماعت حرف زد" و این جمله را طوری ادا می‌کنند که انگار زن ارزش مخاطب قرار گرفتن در یک مکالمه را ندارد و پایان هر بحثی با زنان به تنش و جنجال کشیده می‌شود.

#نزهت‌بادی
👌🏻💫


@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قانونِ عشقِ لطیفِ کیهانی یا کیمیایِ سعادتِ هستی هماره از هر سمت‌وسوی بی‌محابا با سرودی روشن و پاک سخن می‌گفت: گاهی فریادکنان پُر از غضب، گاهی جامه از تن دریده، گاه به گاهی غبارِ اوهامِ حجاب‌های بسیار از ذهن‌ها فروریخته و گاهی خونابه‌ی اشکیست که از چشم‌های زمان گریخته است...

کیست که بداند؟
کیست که ببیند!
کیست که ژرفایِ آن دریابد!؟

آدمیان اما اغلب همانند دسته‌ی گنجشک‌هایی هستند که در طلوعِ خورشیدِ یک روز سردِ زمستانی بی‌توجه از کنارِ یک گونی پُر از خرده‌های نان، گرسنه، و جسته و گریخته پرواز می‌کنند و بر آن_نان، بر آن خوانِ گسترده‌ی عشق، هیچ نظر نمی‌کنند و بدان نمی‌اندیشند...




#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥سکانس نهایی و زیبای فیلم «راه‌های افتخار» اثر #استنلی_کوبریک

سربازانِ فرانسوی خسته و فرسوده از زخم‌های جنگ جهانی اول در کافه‌ای نشسته‌اند؛ جنگی که یکی از بی‌معناترین و بی‌حاصل‌ترین جنگ‌های تاریخ بود. صاحب کافه، یک خواننده‌ی زن آلمانی (با بازی کریستین هارلن که با کوبریک ازدواج کرد) را روی صحنه می‌آورد تا برای سربازان بخواند. موج تحقیر و تمسخر به سوی زن که از کشور دشمن است، روانه می‌شود!
زن شروع به خواندن می‌کند. سربازان کلمات آواز را که به زبان آلمانی است نمی‌فهمند، اما به تدریج ملودی آواز را زمزمه می‌کنند. جادوی موسیقی که زبانی جهانی است اثر خود را می‌گذارد. ناگهان پوچیِ جنگ و نبرد بر سر قدرت و بی‌معناییِ عواملی مثل زبان، دین، نژاد و مرزهایی که انسان‌ها را از هم جدا کرده و به دشمنی و بیگانه ستیزی دامن می‌زند، نمایان می‌شود؛ دشمنیِ کاذبی که اکنون و در قرن بیست و یکم نیز بین ملت‌ها وجود دارد.
آواز زن، گویی بیان دردی مشترک است و این گونه «کوبریک» یکی از زیباترین سکانس‌های ضد جنگ تاریخ سینما را بر پرده خلق می‌کند..

#جادوی_موسیقی
#موسیقی_و_صلح
گفتگویِ بی‌زبانانِ محبت،
دیگر است
کیست فهمد غیرِ دل،
حرفِ زِ خود بیگانه‌ات؟


#بیدل_دهلوی


@MasomehAbedini🦋
زندگی همواره متغیر است، زندگی نمی‌تواند در یک نقطه‌ی ثابت و مطلق بماند، حکمتِ آب نیز چنین است اگر در جایی راکد بماند می‌گندد، از این‌روی زندگی و رویدادهای درونِ آن اینطور به نظر می‌رسند که روزی به کامِ ما و روزی بر علیه ماست،‌ این خاصه طبیعتِ جاری زندگی‌ است و آن برای اینگونگیِ اش، برای اراده‌ی جاری خویش، منتظر اجازه‌ی ما نمی‌ماند. اما نوع نگرش و پاسخِ ما به رویدادهای زندگی حاکی از اقدام، عمل و جهان‌بینی ماست، نگرشِ سالکانه به شما پاسخگو بودن را می‌آموزد و در عمل قوایِ درونی و انسجامِ یکپارچگی تان را برای نهادینه شدن می‌آزماید، بنابراین در این زندگی اگر دردی آمد و رنجی حاصل شد، اگر شادی بال و پَرم را گشود، اگر لذتی آمد و همچنین عشق و آرامش، همه‌ی وضعیت‌های موجود را مزه مزه می‌شوند و فارغ و رها می‌مانم، هرچند اگرچه رهایی از منظرِ خود_ایگو دشوار است، اما رهاییِ حقیقی رهایی از خودِ همین رهاییست، بنابراین آن‌چه می‌ماند جوشی خودانگیخته در رقصِ انرژی‌های متفاوت و ادراکهای متفاوتِ زندگی خواهد بود، بدین‌سان شما مرکزیتی خواهید بود که هستیِ دووار حولِ محورِ آن می‌چرخَد و می‌رقصد.



#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
Cycles of Life
Estas Tonne
چه کردی با جانِ ما
ای
هماره سرودِ آزادی
بلند آوازه باد این فریاد...
متبرک باد این ویرانی!


@MasomehAbedini🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اشراق چیزی نیست مگر درکِ ناگهانی تمامی وجودِ خود در هم‌زمانی_هم آوایی، هماهنگی و تعادل با یکدیگر، حسِ ذهن، بدن، تن، جان و از دست دادنِ خودئیت، و داشتنِ حس یکتاییِ وسعت یافته‌ی آگاهانه با حیاتِ متجلی است، اشراق یک بدست آوردن نیست؛  بلکه آن یک از دست دادنِ شگرف است از دست دادنِ کاملِ ذهنِ محدود، نفس گریبانگیر و از دست دادنِ خواسته‌های نامتعارفِ آن، و اشراق زنده و هُشیار شدن به ساحتِ دل آگاهی است و این یعنی استفاده‌ی بهینه و هدایتِ درستِ انرژی‌ِ بی زمان در زمان و فضای سه بُعدی. اشراق آغازِ آسیب پذیریِ سالک در فنایِ عشق و رویشِ درختِ بی‌مرگی در بی نفسیِ کامل است.



#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معنویت درکِ طبیعتِ راستینِ چیزها، اعم از هستی وجودیِ انسان‌ها و جهانِ انسان‌ها و لمسِ توأمانِ با احترام، به ساحتِ چگونگیِ عینیت ها و موهومیتِ هستی دووار است. بدین معنا که رهروِ راه، آن‌ها را همان‌گونه که هستند در همانیدگیشان می‌بیند، اما در عینِ حال از گَرد و غبارِ اوهام و توهماتِ تمامیِ پدیدارها خالی می‌ماند، تا در همه‌حال فضا، و بستری برای مهرورزیدن مهیا و آماده باشد.



#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
در اساطیرِ یونانی موجودی هست بنام مدوسا، ویژگی مدوسا این است که اگر در چشمانش خیره شوی به سنگ تبدیل می‌شوی. به چیزی سرد. به چیزی خالی از انسانیت و همدردی و همدلی. مسخ به آن چیزی می‌شوی که از آن بیزاری.

هر کدام از ما مدوسایی داریم که باید از خیره شدن در چشم‌هایش آگاهی یابیم. مدوسا برای یکی درسی است ‌که خوانده است برای یکی ثروت و خانه و زندگی، برای یکی چهار نفری که برایش هورا می‌کشند، برای یکی شهرت.

خیره شدن در چشمِ اینها ضعف‌هایمان را از خاطرمان می‌برد. فراموش می‌کنیم که چقدر فاصله‌مان با فروپاشی کم است. یادمان می‌رود که کجای کاریم.

به مدوسا باید از دور نگاه کرد، با فاصله، با فاصله‌ی خیلی زیاد. هیچ چیز ارزش سنگ شدن ندارد.


هر بار آگاهانه از خودمان بپرسیم
که راستی مدوسایِ ما چیست؟!

@MasomehAbedini🦋
برای بودن در ساحتِ مقدس حضور و شکوفاییِ در مسیرِ روحانی به هیچ ندایی جز ندای شهود نیازی نیست، به هیچ آوازی جز آوای برخاسته از ژرفایِ دل نیازی نیست زیرا که همه‌ی نداهایی که با ژرفای وجودتان لمس می‌شوند ندای قلبِ خود شماست. و به هیچ صلاحی جز مهرورزی نیازی نیست، زیرا که در اینک و اینجا هیچ کسی غریبه نیست؛ هیچ مکانی غریب نیست، برای بودن در مسیرِ معنا عمیق‌ترینِ تلاش‌ها در بی‌تلاشی رخ می‌دهند و بزرگترینِ تغییرات در بطن یأس‌ها و ناامیدی‌ها اتفاق می‌افتند.



#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
چه بی تابانه میخواهمت
شاملو


چه بی‌تابانه می‌خواهم‌ات
ای دوری‌ات آزمونِ تلخِ زنده‌به‌گوری!
چه بی‌تابانه تو را طلب می‌کنم!
بر پُشتِ سمندی
گویی
نو‌زین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه‌یی بی‌هوده است.

بویِ پیرهن‌ات،
این‌جا
و اکنون.

کوه‌ها در فاصله
سردند.

دست
در کوچه و بستر
حضورِ مأنوسِ دستِ تو را می‌جوید،
و به راه اندیشیدن
یأس را
رج می‌زند.

بی‌نجوایِ انگشتان‌ات
فقط.
و جهان از هر سلامی خالی‌ست!

شانه‌ات مُجاب‌ام می‌کند
در بستری که عشق
تشنگی‌ست
زلالِ شانه‌هایت
هم‌چنان‌ام عطش می‌دهد
در بستری که عشق مُجاب‌اش کرده است.

شعر و دکلمه:
#احمد_شاملو



@MasomehAbedini🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«بیداریِ هوشیارانه»

بیداری بدین معنا نیست که بخواهید کلِ جهان را به تصرفِ خویش و ذهنیت‌های خود درآورید، و جهان بر طبقِ قوانین و ضرب آهنگِ شما حرکت کنند و هر آن‌چه که شما در زبان و کلام جاری می‌کنید و طبقِ اندیشه‌اتان فرمان می‌دهید همگان نیز به همان‌سو حرکت کنند، به طور معمول ذهن‌هایِ محدود و نُفوسِ کوچک طالبِ فرمانبرداریِ جهان از خودشان هستند، وجودهای بسط یافته‌ اغلب بخشنده‌گانی بی‌بدیل هستند تا دریافت‌کنندگانی که چشم انتظارِ ناجی مانده‌اند، بیداریِ آگاهانه مستلزمِ محرکِ تمامیتِ خود بودن و خودجوش و خودانگیخته حرکت و عمل نمودن است. هنگامی‌که در مسیرش قرار می‌گیرید خودجوش در زمره ی بیداردلانِ صاحبدل قرار می‌گیرید حال چه دنیایِ بیرون آگاه براین حرکتِ جزییِ شما در کل باشند و آن را بپذیرند و چه نپذیرند و آن را به نحوی تخطیِ وجودتان اعلام کنند. بیداریِ بنیادین ماحصلِ رشدِ دمادم فرد می‌باشد و هنگامی‌که روندِ رو به رشد طی می‌شود این نورِ درونی وجودش و ارتعاشِ وجودی او خودبخود بر محیطِ پیرامونش نیز تاثیر خواهد گذاشت.



#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
2024/10/04 23:19:38
Back to Top
HTML Embed Code: