یکی از شاکله های سالک بودن سیال بودن است، سالک بودن سیلی خروشان بودن است. آب و آتش شدن است؛ گاه به گاه در ظرفِ زمانه...
مردمانی که به سمتِ انفعال پیش میروند خواه، ناخواه، ناآگاهانه بردهی جهلِ سیستمهای قدرتطلب و خودکامه میشوند، زیرا این منفعل بودنِ آنها میلِ عدهای را به سمتِ قدرتطلبی و جور و بیداد سوق میدهد.
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
مردمانی که به سمتِ انفعال پیش میروند خواه، ناخواه، ناآگاهانه بردهی جهلِ سیستمهای قدرتطلب و خودکامه میشوند، زیرا این منفعل بودنِ آنها میلِ عدهای را به سمتِ قدرتطلبی و جور و بیداد سوق میدهد.
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
آن که به یاری ات می شتابد را ارج بِنه،
در هنگامهی خشم خموشی پيشه کن.
و در لحظه ی سخن پراکنی ها سکوت کن و زبان در کام گیر،
روحِ تفاوتها را دریاب و درک کن...
و آن کس را که روزي با او پيمان
یاری بسته ای ارج بگذار، و او را با تماميت وجودِ خویش و امکان تفاوت هایی که با تو دارد دوست بدار،
بخواه که بخشنده ای بی مانند باشي
بخواه که پذيرنده ای هماره پذیرا باشی...
دریاب که تو و ديگري هر دو لایق عشقي اصيل و ناب هستيد.
دوست بدار(درک کن) تا تو نيز مورد لطف و مهر قرار گيري،
دوست بدار (درک کن) تا از دستِ سردِ اتفاقِ روزگار در امان باشي...
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
در هنگامهی خشم خموشی پيشه کن.
و در لحظه ی سخن پراکنی ها سکوت کن و زبان در کام گیر،
روحِ تفاوتها را دریاب و درک کن...
و آن کس را که روزي با او پيمان
یاری بسته ای ارج بگذار، و او را با تماميت وجودِ خویش و امکان تفاوت هایی که با تو دارد دوست بدار،
بخواه که بخشنده ای بی مانند باشي
بخواه که پذيرنده ای هماره پذیرا باشی...
دریاب که تو و ديگري هر دو لایق عشقي اصيل و ناب هستيد.
دوست بدار(درک کن) تا تو نيز مورد لطف و مهر قرار گيري،
دوست بدار (درک کن) تا از دستِ سردِ اتفاقِ روزگار در امان باشي...
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
اولین بارقهی آگاهی در وجودِ فرد یا رهروِ در مسیر این است که او دیگر به هیچ وجه نمیخواهد، یا به بیانی دیگر نمیتواند که به هیچکس و هیچیک از موجودیتهای این هستی آسیب و ستمی روا دارد، به پاداشتِ آگاهی و همزمان روا داشتنِ رنج، ایندو همانندِ دو پادشاه اَند که در یک مُلک نمیگنجند؛ از آنجایی که آگاهی بر رنجها واقف است، بنابراین جایی که آگاهی هست رنجها کمتر فرصتِ حضور مییابند زیرا آگاهی با اَفشاندنِ توجهاش نیروی آن را دارد که رنجها را از دلها بِزُداید و خود نیز از بطنِ همین رنجها و ناکامیهایِ موجود متجلی گردد. خِرد آگاهانه، ذهنِ مهار شده و به کارگیریِ عقلِ دوراندیش، همچنین تلطیفِ توجه_آگاهی همهی اینها، موهبتهای آگاهی بسط یافته و نبوغِ برخاسته از ژرفایِ یگانگیِ ساکن (عشق) هستند.
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه میشد اگر
هستیِ یکدیگر، مذهبمان بود
زندگی، تمرینمان بود
کلامِ ما، دعایمان بود
زمین، معبدمان بود
جنگلها، کلیسایمان بود
رودها، دریاچهها و اقیانوسها،
آب مقدسمان بود
روابط، مراقبهمان بود
زندگی، آموزگارمان بود
خودشناسی، حکمتمان بود
عشق، مرکز هستیمان بود
Ganga White
@MasomehAbedini🦋
هستیِ یکدیگر، مذهبمان بود
زندگی، تمرینمان بود
کلامِ ما، دعایمان بود
زمین، معبدمان بود
جنگلها، کلیسایمان بود
رودها، دریاچهها و اقیانوسها،
آب مقدسمان بود
روابط، مراقبهمان بود
زندگی، آموزگارمان بود
خودشناسی، حکمتمان بود
عشق، مرکز هستیمان بود
Ganga White
@MasomehAbedini🦋
برای فردی که از منِ ذهنی رها است؛ هیچ رنجی وجود ندارد، بلکه همه چیز تنها فقط روی دادنِ تجربهها و چالشها است، همچنین ادراکِ تازهای که در بطنِ لحظه به لحظهها در همزمانیِ با پدیدار شدنِ تجربهها بوجود میآید. زمانیکه ادارکِ فرد دچار تغییر میگردد، تجربهها نیز ماهیتِ حقیقی یا کیفیت ظاهری خود اعم از خوشایند یا ناخوشایند بودنشان را از دست خواهند داد. از اینرو آنها فقط و فقط تجربه میشوند نه برای شخصی خاص، بلکه فقط برای روی دادن خودِ همان تجربه در هماهنگی کامل و بدون اینکه مورد تفسیر قرار بگیرند.
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
رویای پروانه شدن
Photo
«انسانها همانند دو کفهٔ یک ترازو مکمل هم هستند»
در ارتباطات اغلب دیگران را به داشتن غرورِ بیجا متهم میکنیم، اما به آن حسی که در وجودِمان مانعِ تماشایِ بیواسطه است. و غرورِ را در دیگری را دیده است. هُشیار نیستیم و آگاهانه به خودمان نگاه نمیکنیم.
در عدمِ پذیرشِ هرچه تمامتر به دیگران میگوییم تا زمانیکه در وجودت «من» داری نمیتوانی سالکِ اهل معرفت باشی و بواقع سالکِ راستین و درستی نخواهی بود.
اما چه کسی میتواند این «من» را ببینید
جُز یک من فربهتر و نفسِ بزرگتر و جنگ و جدالی که برای اثباتِ حقانیت« من» است.
از بیداری بسیار سخن میگوییم، اما، در یک گفتگوی سادهی مجازی واماندهایم. زیراکه پیشنیازِ گفتگو درک است و ما شتابزده عمل میکنیم چونکه از درک کردن عاجزیم یا اینکه نمیخواهیم گوش بسپاریم، آن منِ برحق این اجازه را به ما نمیدهد. میگوییم کسی اینجا نیست که بیدار شود چون برای بیداری هیچ «شخصی» وجود ندارد، اما خودِ همین هم حربهای برای نفس است تا براحتی بتواند زیرِ همه چیز حتی معرفتِ خویش بزند حتی در عمل به گفتههایِ خویش! در عمل و به هنگامِ واکنشها، یک شخص شروع به عمل میکند. برای چه؟ برای دفاع از همان «من» و« شخص» به ظاهر هوشیار شده، اما غافل از اینکه اگر این کلمات در فضای مجازی و ساحت دوگانگی درست و عمیق درک نشوند. میتوانند به ناهشیاری بیشتری دامن زنند.
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
در ارتباطات اغلب دیگران را به داشتن غرورِ بیجا متهم میکنیم، اما به آن حسی که در وجودِمان مانعِ تماشایِ بیواسطه است. و غرورِ را در دیگری را دیده است. هُشیار نیستیم و آگاهانه به خودمان نگاه نمیکنیم.
در عدمِ پذیرشِ هرچه تمامتر به دیگران میگوییم تا زمانیکه در وجودت «من» داری نمیتوانی سالکِ اهل معرفت باشی و بواقع سالکِ راستین و درستی نخواهی بود.
اما چه کسی میتواند این «من» را ببینید
جُز یک من فربهتر و نفسِ بزرگتر و جنگ و جدالی که برای اثباتِ حقانیت« من» است.
از بیداری بسیار سخن میگوییم، اما، در یک گفتگوی سادهی مجازی واماندهایم. زیراکه پیشنیازِ گفتگو درک است و ما شتابزده عمل میکنیم چونکه از درک کردن عاجزیم یا اینکه نمیخواهیم گوش بسپاریم، آن منِ برحق این اجازه را به ما نمیدهد. میگوییم کسی اینجا نیست که بیدار شود چون برای بیداری هیچ «شخصی» وجود ندارد، اما خودِ همین هم حربهای برای نفس است تا براحتی بتواند زیرِ همه چیز حتی معرفتِ خویش بزند حتی در عمل به گفتههایِ خویش! در عمل و به هنگامِ واکنشها، یک شخص شروع به عمل میکند. برای چه؟ برای دفاع از همان «من» و« شخص» به ظاهر هوشیار شده، اما غافل از اینکه اگر این کلمات در فضای مجازی و ساحت دوگانگی درست و عمیق درک نشوند. میتوانند به ناهشیاری بیشتری دامن زنند.
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
نابرابریِ کلامی در جمعهایِ مختلط و خشونت علیه زنان...!
عموما در جمعها و گروههای مختلط، مردان غالب هستند و فضا را چنان برای زنان ناامن میکنند که آنها برای اینکه از جمع مردان کنار گذاشته نشوند و نامطلوب به نظر نرسند، سکوت میکنند و کمتر نظر میدهند و یا برای اینکه خودشان را همپای مردان نشان دهند و از جمع رانده نشوند، از همان نوع گفتار و ادبیات ضدزن استفاده میکنند و به شوخیهای جنسیتزده همکاران مرد خود میخندند و در کلامشان از اصطلاحات و واژهها و تکیهکلامهای مردانه استفاده میکنند. بیآنکه متوجه باشند که با چنین کاری چقدر خود و زنان دیگر را در فضای گفتوگو در جایگاه انفعال و فرودست قرار میدهند و زمینه را برای سرکوب و انقیاد زنان فراهم میکنند.
گاهی مردها به خود اجازه میدهند که درباره مسائل خصوصی زنان صحبت کنند و یا از آنان پرسشهایی کاملا شخصی بپرسند و یا درباره روابط جنسی زنان کنجکاوی کنند و یا درباره خودشان و روابط جنسیشان حرف بزنند و به گفتوگوی کاری سمت و سوی اروتیک بدهند که همه این موارد بدون رضایت زن، زن را تحت خشونت جنسی از لحاظ روانی قرار میدهد و جنبههایی از تعرض کلامی به حساب میآید. در چنین مواقعی اگر زنی بگوید که دوست ندارد به چنین مکالمهای ادامه دهد، معمولا از سوی مرد سرزنش میشود که زن عقبافتاده و امل و مرتجعی است که از حرف زدن درباره بدن و اندام و رابطه جنسی خود خجالت میکشد و اگر میخواهد در کارش رشد و پیشرفت کند، باید راحت باشد.
غالبا مردان دوست دارند موقع گفتوگو با زنان از سوی آنها مدام مورد تایید و تحسین قرار بگیرند و اگر اختلافنظری در بحث وجود دارد، زنها کوتاه بیایند و حق را به مردان بدهند و بگذارند که همیشه مردها دست بالا در گفتوگو را داشته باشند و بحث را پیش ببرند و حرف آخر را بزنند. تحمل زنی که از مردها بهتر استدلال کند، درستتر گفتگو را پیش برد و دقیقتر و عمیقتر نتیجه بگیرد، برای مردها سخت و دشوار است. بارها دیده شده وقتی زنی در بحث با مردی کم نیاورده و گفتگو را به نفع او واگذار نکرده، مرد ناراحتیاش را با این جمله نشان داده که "اصلا نباید با زن جماعت حرف زد" و این جمله را طوری ادا میکنند که انگار زن ارزش مخاطب قرار گرفتن در یک مکالمه را ندارد و پایان هر بحثی با زنان به تنش و جنجال کشیده میشود.
#نزهتبادی
👌🏻💫
@MasomehAbedini
عموما در جمعها و گروههای مختلط، مردان غالب هستند و فضا را چنان برای زنان ناامن میکنند که آنها برای اینکه از جمع مردان کنار گذاشته نشوند و نامطلوب به نظر نرسند، سکوت میکنند و کمتر نظر میدهند و یا برای اینکه خودشان را همپای مردان نشان دهند و از جمع رانده نشوند، از همان نوع گفتار و ادبیات ضدزن استفاده میکنند و به شوخیهای جنسیتزده همکاران مرد خود میخندند و در کلامشان از اصطلاحات و واژهها و تکیهکلامهای مردانه استفاده میکنند. بیآنکه متوجه باشند که با چنین کاری چقدر خود و زنان دیگر را در فضای گفتوگو در جایگاه انفعال و فرودست قرار میدهند و زمینه را برای سرکوب و انقیاد زنان فراهم میکنند.
گاهی مردها به خود اجازه میدهند که درباره مسائل خصوصی زنان صحبت کنند و یا از آنان پرسشهایی کاملا شخصی بپرسند و یا درباره روابط جنسی زنان کنجکاوی کنند و یا درباره خودشان و روابط جنسیشان حرف بزنند و به گفتوگوی کاری سمت و سوی اروتیک بدهند که همه این موارد بدون رضایت زن، زن را تحت خشونت جنسی از لحاظ روانی قرار میدهد و جنبههایی از تعرض کلامی به حساب میآید. در چنین مواقعی اگر زنی بگوید که دوست ندارد به چنین مکالمهای ادامه دهد، معمولا از سوی مرد سرزنش میشود که زن عقبافتاده و امل و مرتجعی است که از حرف زدن درباره بدن و اندام و رابطه جنسی خود خجالت میکشد و اگر میخواهد در کارش رشد و پیشرفت کند، باید راحت باشد.
غالبا مردان دوست دارند موقع گفتوگو با زنان از سوی آنها مدام مورد تایید و تحسین قرار بگیرند و اگر اختلافنظری در بحث وجود دارد، زنها کوتاه بیایند و حق را به مردان بدهند و بگذارند که همیشه مردها دست بالا در گفتوگو را داشته باشند و بحث را پیش ببرند و حرف آخر را بزنند. تحمل زنی که از مردها بهتر استدلال کند، درستتر گفتگو را پیش برد و دقیقتر و عمیقتر نتیجه بگیرد، برای مردها سخت و دشوار است. بارها دیده شده وقتی زنی در بحث با مردی کم نیاورده و گفتگو را به نفع او واگذار نکرده، مرد ناراحتیاش را با این جمله نشان داده که "اصلا نباید با زن جماعت حرف زد" و این جمله را طوری ادا میکنند که انگار زن ارزش مخاطب قرار گرفتن در یک مکالمه را ندارد و پایان هر بحثی با زنان به تنش و جنجال کشیده میشود.
#نزهتبادی
👌🏻💫
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قانونِ عشقِ لطیفِ کیهانی یا کیمیایِ سعادتِ هستی هماره از هر سمتوسوی بیمحابا با سرودی روشن و پاک سخن میگفت: گاهی فریادکنان پُر از غضب، گاهی جامه از تن دریده، گاه به گاهی غبارِ اوهامِ حجابهای بسیار از ذهنها فروریخته و گاهی خونابهی اشکیست که از چشمهای زمان گریخته است...
کیست که بداند؟
کیست که ببیند!
کیست که ژرفایِ آن دریابد!؟
آدمیان اما اغلب همانند دستهی گنجشکهایی هستند که در طلوعِ خورشیدِ یک روز سردِ زمستانی بیتوجه از کنارِ یک گونی پُر از خردههای نان، گرسنه، و جسته و گریخته پرواز میکنند و بر آن_نان، بر آن خوانِ گستردهی عشق، هیچ نظر نمیکنند و بدان نمیاندیشند...
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
کیست که بداند؟
کیست که ببیند!
کیست که ژرفایِ آن دریابد!؟
آدمیان اما اغلب همانند دستهی گنجشکهایی هستند که در طلوعِ خورشیدِ یک روز سردِ زمستانی بیتوجه از کنارِ یک گونی پُر از خردههای نان، گرسنه، و جسته و گریخته پرواز میکنند و بر آن_نان، بر آن خوانِ گستردهی عشق، هیچ نظر نمیکنند و بدان نمیاندیشند...
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥سکانس نهایی و زیبای فیلم «راههای افتخار» اثر #استنلی_کوبریک
سربازانِ فرانسوی خسته و فرسوده از زخمهای جنگ جهانی اول در کافهای نشستهاند؛ جنگی که یکی از بیمعناترین و بیحاصلترین جنگهای تاریخ بود. صاحب کافه، یک خوانندهی زن آلمانی (با بازی کریستین هارلن که با کوبریک ازدواج کرد) را روی صحنه میآورد تا برای سربازان بخواند. موج تحقیر و تمسخر به سوی زن که از کشور دشمن است، روانه میشود!
زن شروع به خواندن میکند. سربازان کلمات آواز را که به زبان آلمانی است نمیفهمند، اما به تدریج ملودی آواز را زمزمه میکنند. جادوی موسیقی که زبانی جهانی است اثر خود را میگذارد. ناگهان پوچیِ جنگ و نبرد بر سر قدرت و بیمعناییِ عواملی مثل زبان، دین، نژاد و مرزهایی که انسانها را از هم جدا کرده و به دشمنی و بیگانه ستیزی دامن میزند، نمایان میشود؛ دشمنیِ کاذبی که اکنون و در قرن بیست و یکم نیز بین ملتها وجود دارد.
آواز زن، گویی بیان دردی مشترک است و این گونه «کوبریک» یکی از زیباترین سکانسهای ضد جنگ تاریخ سینما را بر پرده خلق میکند..
#جادوی_موسیقی
#موسیقی_و_صلح
سربازانِ فرانسوی خسته و فرسوده از زخمهای جنگ جهانی اول در کافهای نشستهاند؛ جنگی که یکی از بیمعناترین و بیحاصلترین جنگهای تاریخ بود. صاحب کافه، یک خوانندهی زن آلمانی (با بازی کریستین هارلن که با کوبریک ازدواج کرد) را روی صحنه میآورد تا برای سربازان بخواند. موج تحقیر و تمسخر به سوی زن که از کشور دشمن است، روانه میشود!
زن شروع به خواندن میکند. سربازان کلمات آواز را که به زبان آلمانی است نمیفهمند، اما به تدریج ملودی آواز را زمزمه میکنند. جادوی موسیقی که زبانی جهانی است اثر خود را میگذارد. ناگهان پوچیِ جنگ و نبرد بر سر قدرت و بیمعناییِ عواملی مثل زبان، دین، نژاد و مرزهایی که انسانها را از هم جدا کرده و به دشمنی و بیگانه ستیزی دامن میزند، نمایان میشود؛ دشمنیِ کاذبی که اکنون و در قرن بیست و یکم نیز بین ملتها وجود دارد.
آواز زن، گویی بیان دردی مشترک است و این گونه «کوبریک» یکی از زیباترین سکانسهای ضد جنگ تاریخ سینما را بر پرده خلق میکند..
#جادوی_موسیقی
#موسیقی_و_صلح
گفتگویِ بیزبانانِ محبت،
دیگر است کیست فهمد غیرِ دل،
حرفِ زِ خود بیگانهات؟
#بیدل_دهلوی
@MasomehAbedini🦋
دیگر است کیست فهمد غیرِ دل،
حرفِ زِ خود بیگانهات؟
#بیدل_دهلوی
@MasomehAbedini🦋
زندگی همواره متغیر است، زندگی نمیتواند در یک نقطهی ثابت و مطلق بماند، حکمتِ آب نیز چنین است اگر در جایی راکد بماند میگندد، از اینروی زندگی و رویدادهای درونِ آن اینطور به نظر میرسند که روزی به کامِ ما و روزی بر علیه ماست، این خاصه طبیعتِ جاری زندگی است و آن برای اینگونگیِ اش، برای ارادهی جاری خویش، منتظر اجازهی ما نمیماند. اما نوع نگرش و پاسخِ ما به رویدادهای زندگی حاکی از اقدام، عمل و جهانبینی ماست، نگرشِ سالکانه به شما پاسخگو بودن را میآموزد و در عمل قوایِ درونی و انسجامِ یکپارچگی تان را برای نهادینه شدن میآزماید، بنابراین در این زندگی اگر دردی آمد و رنجی حاصل شد، اگر شادی بال و پَرم را گشود، اگر لذتی آمد و همچنین عشق و آرامش، همهی وضعیتهای موجود را مزه مزه میشوند و فارغ و رها میمانم، هرچند اگرچه رهایی از منظرِ خود_ایگو دشوار است، اما رهاییِ حقیقی رهایی از خودِ همین رهاییست، بنابراین آنچه میماند جوشی خودانگیخته در رقصِ انرژیهای متفاوت و ادراکهای متفاوتِ زندگی خواهد بود، بدینسان شما مرکزیتی خواهید بود که هستیِ دووار حولِ محورِ آن میچرخَد و میرقصد.
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
Cycles of Life
Estas Tonne
چه کردی با جانِ ما
ای هماره سرودِ آزادی
بلند آوازه باد این فریاد...
متبرک باد این ویرانی!
@MasomehAbedini🦋
ای هماره سرودِ آزادی
بلند آوازه باد این فریاد...
متبرک باد این ویرانی!
@MasomehAbedini🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اشراق چیزی نیست مگر درکِ ناگهانی تمامی وجودِ خود در همزمانی_هم آوایی، هماهنگی و تعادل با یکدیگر، حسِ ذهن، بدن، تن، جان و از دست دادنِ خودئیت، و داشتنِ حس یکتاییِ وسعت یافتهی آگاهانه با حیاتِ متجلی است، اشراق یک بدست آوردن نیست؛ بلکه آن یک از دست دادنِ شگرف است از دست دادنِ کاملِ ذهنِ محدود، نفس گریبانگیر و از دست دادنِ خواستههای نامتعارفِ آن، و اشراق زنده و هُشیار شدن به ساحتِ دل آگاهی است و این یعنی استفادهی بهینه و هدایتِ درستِ انرژیِ بی زمان در زمان و فضای سه بُعدی. اشراق آغازِ آسیب پذیریِ سالک در فنایِ عشق و رویشِ درختِ بیمرگی در بی نفسیِ کامل است.
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
#معصومه_عابدینی🦋
@MasomehAbedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معنویت درکِ طبیعتِ راستینِ چیزها، اعم از هستی وجودیِ انسانها و جهانِ انسانها و لمسِ توأمانِ با احترام، به ساحتِ چگونگیِ عینیت ها و موهومیتِ هستی دووار است. بدین معنا که رهروِ راه، آنها را همانگونه که هستند در همانیدگیشان میبیند، اما در عینِ حال از گَرد و غبارِ اوهام و توهماتِ تمامیِ پدیدارها خالی میماند، تا در همهحال فضا، و بستری برای مهرورزیدن مهیا و آماده باشد.
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini