.
دلم صدایت را می‌خواهد
بوی موهایت را می‌خواهد
وقتی خوابی
پشت آن پلک‌های معصوم
آرامش نفس‌هایت را می‌خواهد
اینجا در غیبت تو
سرم را در لباست فرو می‌برم
و آرام نمی‌گیرم
دست‌هایت کجاست گل من ؟
دلم دست‌هایت را می‌خواهد ...
#عباس_معروفی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
دلم صدایت را می‌خواهد
بوی موهایت را می‌خواهد
وقتی خوابی
پشت آن پلک‌های معصوم
آرامش نفس‌هایت را می‌خواهد
اینجا در غیبت تو
سرم را در لباست فرو می‌برم
و آرام نمی‌گیرم
دست‌هایت کجاست گل من ؟
دلم دست‌هایت را می‌خواهد ...
#عباس_معروفی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
چالش زندگی این است که ،
قدر همه چیز را بدانی و در عین حال
خود را وابسته به هیچ چیز نکنی ...
#اندرو_متیوس
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
چالش زندگی این است که ،
قدر همه چیز را بدانی و در عین حال
خود را وابسته به هیچ چیز نکنی ...
#اندرو_متیوس
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
عطر پرتقال می گیرد نفسم
از تو که می گویم
نارنجی می شود دنیایم
تو را که می بینم.
و تو بکرترین منظره ای
مثل درخت پرتقالی که
در پاییز به بار نشسته باشد!
پر از بوسه
پر از دوستت دارم...
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
عطر پرتقال می گیرد نفسم
از تو که می گویم
نارنجی می شود دنیایم
تو را که می بینم.
و تو بکرترین منظره ای
مثل درخت پرتقالی که
در پاییز به بار نشسته باشد!
پر از بوسه
پر از دوستت دارم...
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
نه چیزی شبیه چیزی است
و نه کسی جای خالی کسی را پُر می‌کند.
چيزهای متفاوتی كه داريم
اگر گم شوند، جايگزينى ندارند.
#محمود_درويش
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
نه چیزی شبیه چیزی است
و نه کسی جای خالی کسی را پُر می‌کند.
چيزهای متفاوتی كه داريم
اگر گم شوند، جايگزينى ندارند.
#محمود_درويش
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
یاری‌ام کن
تا درآیم از خموشی‌ام؛
به سوی بلاغتِ تن‌ات
برایم بنویس
همه‌چیز را برایم بنویس
برایم بنویس...
#عدنان_الصائغ [ عراق، ۱۹۵۵ ]
برگردان: #صالح_بوعذار
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
یاری‌ام کن
تا درآیم از خموشی‌ام؛
به سوی بلاغتِ تن‌ات
برایم بنویس
همه‌چیز را برایم بنویس
برایم بنویس...
#عدنان_الصائغ [ عراق، ۱۹۵۵ ]
برگردان: #صالح_بوعذار
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
شب و پائیز و ابریِ آسمان
پنجره یِ بُهت زده از نمِ باران
چشم های خیره بر پیچِ خیابان!
نه! بدونِ تو نمی شود
که نمی شود!!!
طَبعِ شعر، سِر است بی حضورِ تو
حوصله نیز سَر، رفت بی عبورِ تو
هَوا هم یَخ زد...
بی وجودِ گرمِ عَطری از دَمِ تو.
#فرزانه_طالبی_پور
شبتون خوش روياتون شيرين🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
شب و پائیز و ابریِ آسمان
پنجره یِ بُهت زده از نمِ باران
چشم های خیره بر پیچِ خیابان!
نه! بدونِ تو نمی شود
که نمی شود!!!
طَبعِ شعر، سِر است بی حضورِ تو
حوصله نیز سَر، رفت بی عبورِ تو
هَوا هم یَخ زد...
بی وجودِ گرمِ عَطری از دَمِ تو.
#فرزانه_طالبی_پور
شبتون خوش روياتون شيرين🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▫️
بزم انار خوران
اجرای خصوصی زنده یاد
#استادمحمدرضاشجریان
با نوازندگی #عثمان_محمدپرست
در حضور استادان : #الهی_قمشه_ای ، #فریدون_مشیری ، #امیر_خانی(خوشنویس)
@M_V_KHATOON
بزم انار خوران
اجرای خصوصی زنده یاد
#استادمحمدرضاشجریان
با نوازندگی #عثمان_محمدپرست
در حضور استادان : #الهی_قمشه_ای ، #فریدون_مشیری ، #امیر_خانی(خوشنویس)
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨
شب فرصتی ست تا
به رؤیاهایمان فکر کنیم
شاید صبحِ فردا
محال ترین آرزویمان
برآورده شود ...
آرزو میکنم
زیبایی وسعت آسمان
وقتی ماه و ستاره ها در آن
میدرخشند از آن شما باشد
شبتون عاشقانه🌙
@M_V_KHATOON
شب فرصتی ست تا
به رؤیاهایمان فکر کنیم
شاید صبحِ فردا
محال ترین آرزویمان
برآورده شود ...
آرزو میکنم
زیبایی وسعت آسمان
وقتی ماه و ستاره ها در آن
میدرخشند از آن شما باشد
شبتون عاشقانه🌙
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
سلام
برای امروزت شادی دم کرده ام
بخند ویک فنجان دعا مهمان من باش
روزت آرام وشاد و سرشار از خوشبختی و عشق و آرامش
سلام
صبح آدینه تان بخیر☀️
@M_V_KHATOON
سلام
برای امروزت شادی دم کرده ام
بخند ویک فنجان دعا مهمان من باش
روزت آرام وشاد و سرشار از خوشبختی و عشق و آرامش
سلام
صبح آدینه تان بخیر☀️
@M_V_KHATOON
▫️
صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر
ای دل بیا که این همه اجر وفای توست
این باد خوش نفس به مراد تو می وزد
رقص درخت و عشوه ی گل در هوای توست
#هوشنگ_ابتهاج
درودی با مهر خدمت همه شما عزیزان
صبحتون به طراوت شبنم
روزگارتـون پـر از عـشق و آرامـش☀️
@M_V_KHATOON
صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر
ای دل بیا که این همه اجر وفای توست
این باد خوش نفس به مراد تو می وزد
رقص درخت و عشوه ی گل در هوای توست
#هوشنگ_ابتهاج
درودی با مهر خدمت همه شما عزیزان
صبحتون به طراوت شبنم
روزگارتـون پـر از عـشق و آرامـش☀️
@M_V_KHATOON
.
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش... صدای پای خزان است،
یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند
شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند
خش خش... صدای پای خزان است،
یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند
#علیرضا_بدیع
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او
اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
#حضرت_حافظ
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او
اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
#حضرت_حافظ
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم
با خیال چشم مستت از می و مستی گذشتم
دامن گلچین پر از گل بود از باغ حضورت
من چو باد صبح از آنجا با تهی دستی گذشتم
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم
با خیال چشم مستت از می و مستی گذشتم
دامن گلچین پر از گل بود از باغ حضورت
من چو باد صبح از آنجا با تهی دستی گذشتم
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحب‌خانه را
#فروغی_بسطامی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحب‌خانه را
#فروغی_بسطامی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──