Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

هر دویِ ما
یک نفر را تنها گذاشتیم،
اول تو مرا
و سپس من
خودم را...


#ایلهان_برک


@M_V_KHATOON
.

اي كليسا، كه در آن نيمه شب بي خبري
بگرفتي زكفم لذت تنهايي را
وچنان مست و سراپا شعف وزنگ زنان
هديه دادي، به دلم اين زن هرجايي را
بنگر از دور، ببين:
تا كجا رفت، سراسيمه، بدنبال هوس
تا كجا برد هوس، آن سرسودايي را!
مرده بخت، چنين بيكس وگمنام و غريب..
زير پاي من ديوانه افسانه پرست..




#کارو


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

می خواهمت
برای روزهای ابتدای پاییز...
عاشقت می شوم در تک تک
جوانه های بهاری...
می بوسمت در انتهای
یک روز بلند تابستانی...
هزار بار جان می دهم
در گرمای آغوشت میان هجوم
دانه به دانه ی برف های زمستانی...
و تو هنوز نمی دانی که من
چقدر در تو زندگی می کنم




#علیرضا_اسفندیاری


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌
.

شب و پائیز و ابریِ آسمان
پنجره یِ بُهت زده از نمِ باران
چشم های خیره بر پیچِ خیابان!

نه! بدونِ تو نمی شود
که نمی شود!!!
طَبعِ شعر‌، سِر است بی حضورِ تو
حوصله نیز سَر، رفت بی عبورِ تو

هَوا هم یَخ زد‌،،،
بی وجودِ گرمِ عَطری از دَمِ تو.




#فرزانه_طالبی_پور


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
‍ .

ڪاش آنهایے ڪہ مے روند
شب را هم در چمدانشان بگذراند و ببرند .
مے روند
اما نمے دانند چہ اندوهے
در پس رفتنشان گریبان
آدم را مے گیرد
خاطرات صف مے ڪشند در
خیالات آدم هاے بجا ماندہ
و سنگینے سڪوت شبانه
آزار مے دهد جسم و روح آدمے را
و صداے اندوہ این سڪوت
در انعڪاس هزار‌بارہ تنهایے ها
محو مے شود...




#باران_مقدم


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

صد سال می‌شود که چهره‌اش را ندیده‌ام
دست دورِ کمرش نینداخته‌ام
در عمقِ چشمِ او تأمل نکرده‌ام
از روشنای اندیشه‌ی او چیزی نپرسیده‌ام
به حرارتِ شکم‌اش دست نساییده‌ام
زنی در شهری
صد سال است که انتظارِ مرا می‌کشد
روی یک شاخه‌ی مشخص جای داشتیم
هر دوی ما روی یک شاخه
هر دو از همان شاخه فروافتادیم و جدا شدیم
زمانی به درازای صد سال
و راهی به درازای صد سال در میانِ‌ ماست
صد سال است که در هوای گرگ‌ومیش
به دنبالِ او می‌دوم.




#ناظم_حکمت


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

چیزی نیست!
فقط جنگ تمام شده است.
فرمانده‌هان باغچه را آب می دهند.
و دوستان سربازم، خاک شده‌اند.
خبر داری بازگشته‌ام‌‌؟
بوی خاک می‌دهم.
و چشمانی که از رنگ افتاده‌اند...

نمی‌دانم مرا در خاطرت هست یا نه؟
پیر شده‌ام!
تکه لباسی نو،
که آب رفته است...

بر خشت به خشت آن سلول تاریک
بارها نام تو را نوشته‌ام!

نترس!
من فقط آمده‌ام
دوستت داشته باشم...




#مهران_رمضانیان


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

"به‌نامِ دیوارهاوطاق‌هایِ ویرانْ شده
که شبیهِ عریانیِ این شعرِ مطلق:
چهره‌ها و آوازهایِ گمْگشته را
شهادت می‌دهند و در ثقلِ جان
بَدَل به بغض و بهت می‌شوند
به نامِ تردیدی طولانی
به نامِ کارگران و دهقانان و گیاهان
به نامِ تلخِ صدا در ازدحامِ حقیقتی فرتوت.»




#پل_الوار


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

بنوش مرا
با چشم‌های نیمه‌باز
چون بوسه‌های بی‌هوا
یک نفس،بدون فکر
دیوانه‌وار
من دوست داشتنت را
جرعه جرعه مست می‌کنم !..

بنوش‌ مرا
تلخم ولی قسم به عشق
تو را مست ‌می‌کنم
تا تو تمامِ شب آواز سَر کنی
من دوست‌ ‌دارَمَت ...




#حامد_نیازی
شبتــون بعشق🌙


‌‌‌‌✤┅┄𝓜‌‌‌‌ ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


در این  شب پاییزی دعا میڪنم
شبتون پر امید
زندگیتون پویا
و لحظہ هاتون پر از آرامش باشہ.
زندگیتون پر از آدمهای خوب
و امضاء خدا پای تک تک آرزوهاتون

شبتون بخیر🌙


@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

سحرگهم چه خوش آمد که بلبلی گلبانگ
به غنچه می زد و می گفت در سخنرانی

که تنگدل چه نشينی ز پرده بيرون آی
که در خم است شرابی چو لعل رمانی

تو بودی آن دم صبح اميد کز سر مهر
برآمدی و سر آمد شبان ظلمانی


#حضرت_حافظ
امروز و هر روزتون سرشار از تندرستی و شادمانی☀️


@M_V_KHATOON
.

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

گر پیر مناجات است ور رند خراباتی
هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی

فردا که خلایق را دیوان جزا باشد
هر کس عملی دارد من گوش به انعامی

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی

سروی به لب جویی گویند چه خوش باشد
آنان که ندیدستند سروی به لب بامی

روزی تن من بینی قربان سر کویش
وین عید نمی‌باشد الا به هر ایامی

ای در دل ریش من مهرت چو روان در تن
آخر ز دعاگویی یاد آر به دشنامی

باشد که تو خود روزی از ما خبری پرسی
ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامی

گرچه شب مشتاقان تاریک بود اما
نومید نباید بود از روشنی بامی

سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی
در کام نهنگان رو گر می‌طلبی کامی




#سعدی_جاان


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

”کبوتری که پر و بال ارغوانی داشت
ز قتل‌عام گل سرخ در چمن می‌گفت

دوباره چشم فلق هول تیرباران داشت
وز آن جنازه‌ی بی‌گور و بی‌کفن می‌گفت

که با دهان بی‌آوازِ نیم‌باز، انگار
در آن سپیده‌ی خونین «وطن وطن» می‌گفت...”




#حسین_منزوی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜‌‌‌‌ ⃝༺༅═┅──
2024/11/16 10:44:53
Back to Top
HTML Embed Code: