.
کسی برایم قهوه بریزد
کسی که فال مرا می داند
کسی که حال مرا می فهمد
و قصه بگوید برایم
هزار و یک بار
تا از سرم بپرد این خواب
که هزار سال است نمی گذارد
تو را برای یک بار هم که شده ببینم
#کامران_رسول_زاده
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
کسی برایم قهوه بریزد
کسی که فال مرا می داند
کسی که حال مرا می فهمد
و قصه بگوید برایم
هزار و یک بار
تا از سرم بپرد این خواب
که هزار سال است نمی گذارد
تو را برای یک بار هم که شده ببینم
#کامران_رسول_زاده
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁
روزهای آخر شهریور حسش شبیه به اینه که پاییز پیام داده باشه :
« زودتر بیا خونه چای گذاشتم »
#پاییز_نزدیک_است
عصـر خوش🍂
@M_V_KHATOON
روزهای آخر شهریور حسش شبیه به اینه که پاییز پیام داده باشه :
« زودتر بیا خونه چای گذاشتم »
#پاییز_نزدیک_است
عصـر خوش🍂
@M_V_KHATOON
▫️
دستهایت،
بویِ پاییز میدهد
به وقتِ شهریور
شاید از چیدنِ انار میآیی؛
شاید از کوچههایِ دلتنگی
شاید از بغضِ کالِ خرمالو
شاید از فصلِ انتظار میآیی؛
چشمهایت،
رنگِ پاییز میشود
به وقتِ شهریور
در نگاهت چیزهایی هست
مثلِ رازِ یک جنگل
مثلِ خوابِ یک کودک
مثلِ عطرِ بابونه
مثلِ رقصِ پروانه
شاید از پیلههای بیقرار میآیی؛
شوقِ ماندن،
در نگاهت نیست
میدانم؛
گویی از جادههای پُر غبار میآیی ...
من دلم بهار میخواست
اما؛ دستهایت،
بوی پاییز میدهد
به وقتِ شهریور ...
#میرمحمد_شهیدی
@M_V_KHATOON
دستهایت،
بویِ پاییز میدهد
به وقتِ شهریور
شاید از چیدنِ انار میآیی؛
شاید از کوچههایِ دلتنگی
شاید از بغضِ کالِ خرمالو
شاید از فصلِ انتظار میآیی؛
چشمهایت،
رنگِ پاییز میشود
به وقتِ شهریور
در نگاهت چیزهایی هست
مثلِ رازِ یک جنگل
مثلِ خوابِ یک کودک
مثلِ عطرِ بابونه
مثلِ رقصِ پروانه
شاید از پیلههای بیقرار میآیی؛
شوقِ ماندن،
در نگاهت نیست
میدانم؛
گویی از جادههای پُر غبار میآیی ...
من دلم بهار میخواست
اما؛ دستهایت،
بوی پاییز میدهد
به وقتِ شهریور ...
#میرمحمد_شهیدی
@M_V_KHATOON
▫️
به شوقِ دیدنِ تو
شب تا صبح بیدارم،
تمامِ ترس من این است؟
بِخوابَم من ،
نیایی تو..!
#سیدمحمود_حسینی
@M_V_KHATOON
به شوقِ دیدنِ تو
شب تا صبح بیدارم،
تمامِ ترس من این است؟
بِخوابَم من ،
نیایی تو..!
#سیدمحمود_حسینی
@M_V_KHATOON
▫️
هر کجا هستی
به بلندای نگاهت
یاد من باش
پر بهانه ، شبیه باران
یا نسیم اردیبهشت
در انگشتان شکوفههای شبانگاهی
مرا با تپشهای منظم عشق
چون روئیدن گلهای معطر
بیهیچ واژهای نفس بکش
گاهی خواب مرا ببین
«این سکوت مرا نشنیده نگیر»
#نسیم_دادستان
@M_V_KHATOON
هر کجا هستی
به بلندای نگاهت
یاد من باش
پر بهانه ، شبیه باران
یا نسیم اردیبهشت
در انگشتان شکوفههای شبانگاهی
مرا با تپشهای منظم عشق
چون روئیدن گلهای معطر
بیهیچ واژهای نفس بکش
گاهی خواب مرا ببین
«این سکوت مرا نشنیده نگیر»
#نسیم_دادستان
@M_V_KHATOON
.
ما دهاتی بودیم
گرگ داشتیم ولی گرگ نبودیم
همه رنگ داشتیم
ولی یک رنگ بودیم
شهر بازی نداشتیم
اما یک شهر، بازی داشتیم
کسر داشتیم اما کم نمیگذاشتیم
آری...
ما دهاتی بودیم
کتابخانه نداشتیم اما
اما خانه ی مان همیشه بوی عشق میداد
#ایلیانوروزی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
ما دهاتی بودیم
گرگ داشتیم ولی گرگ نبودیم
همه رنگ داشتیم
ولی یک رنگ بودیم
شهر بازی نداشتیم
اما یک شهر، بازی داشتیم
کسر داشتیم اما کم نمیگذاشتیم
آری...
ما دهاتی بودیم
کتابخانه نداشتیم اما
اما خانه ی مان همیشه بوی عشق میداد
#ایلیانوروزی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
چه کوتاه بود
پیادهرویهای ما
با بازویی پیچیده بهبازوی تو
با تو که مجبور بودی قدمهایات را کوتاهتر برداری
تا با گامهای من منطبق کنی
ما خیابانها و کوچه پسکوچهها را
با هم اینچنین طی کردیم
در حالیکه از هزاران واقعیتِ زندهگی سخن میگفتیم
مدام من از تو درسِ زندهگی میگرفتم
از تو که دوراندیش بودی
من اما خیالپردازی گیج بودم
که قوهی ادراکام درست عمل نمیکرد
و بینِ بودن و حضور
دچارِ اشتباه میشدم
حالا تنها شدهام و
در هر خیابان و هر قدمی که برمیدارم
احساسِ پوچی میکنم
#رزا_استافیرا
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
چه کوتاه بود
پیادهرویهای ما
با بازویی پیچیده بهبازوی تو
با تو که مجبور بودی قدمهایات را کوتاهتر برداری
تا با گامهای من منطبق کنی
ما خیابانها و کوچه پسکوچهها را
با هم اینچنین طی کردیم
در حالیکه از هزاران واقعیتِ زندهگی سخن میگفتیم
مدام من از تو درسِ زندهگی میگرفتم
از تو که دوراندیش بودی
من اما خیالپردازی گیج بودم
که قوهی ادراکام درست عمل نمیکرد
و بینِ بودن و حضور
دچارِ اشتباه میشدم
حالا تنها شدهام و
در هر خیابان و هر قدمی که برمیدارم
احساسِ پوچی میکنم
#رزا_استافیرا
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
زنی ، میان تنِ خستهاش
تمام تارها را خاطره کرده است
دل به کدام دریا بزند
در نمایش ایستادگی؟
رخ به رخِ موجهای متلاطم
که نوازشگرانه ، دل صخرهها را
به بازی گرفتهاند
شاعرانه شنا کن
در حریم نا امن زمانه
زیباتر از مستی احساس
و قلبی که سراسر معجزه است
مرواریدی نمییابی
#مرضیه_بازرگانی_گلپر
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
زنی ، میان تنِ خستهاش
تمام تارها را خاطره کرده است
دل به کدام دریا بزند
در نمایش ایستادگی؟
رخ به رخِ موجهای متلاطم
که نوازشگرانه ، دل صخرهها را
به بازی گرفتهاند
شاعرانه شنا کن
در حریم نا امن زمانه
زیباتر از مستی احساس
و قلبی که سراسر معجزه است
مرواریدی نمییابی
#مرضیه_بازرگانی_گلپر
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
دلم پیش توست
و امروز بیشتر از همیشه
حاضرم بهترین داشته هایم را
بدهم تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم،
بیشتر از هر چیز دلم میخواست ، می توانستم
تمام روحم را در چشمانم بگذارم و
تا هنگام مرگم به تو نگاه کنم...
#آلبر_کامو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دلم پیش توست
و امروز بیشتر از همیشه
حاضرم بهترین داشته هایم را
بدهم تا بتوانم تو را با تمام غمم ببوسم،
بیشتر از هر چیز دلم میخواست ، می توانستم
تمام روحم را در چشمانم بگذارم و
تا هنگام مرگم به تو نگاه کنم...
#آلبر_کامو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
گاهی خوابت را میبینم
بیصدا ...... بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و معلوم نیست
حبابها کلمهاند ،
یا بوسههایی از دلتنگی.
#توماس_ترانسترومر
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
گاهی خوابت را میبینم
بیصدا ...... بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و معلوم نیست
حبابها کلمهاند ،
یا بوسههایی از دلتنگی.
#توماس_ترانسترومر
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
در نگاهت
همهی مهربانیهاست
قاصدی که زندگی را خبر میدهد
و در سکوتت همهی صداها
فریادی که بودن را تجربه میکند.
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
در نگاهت
همهی مهربانیهاست
قاصدی که زندگی را خبر میدهد
و در سکوتت همهی صداها
فریادی که بودن را تجربه میکند.
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
من از هجوم دلتنگے ها
از بغض سنگین نیمه شب ها
از تنهایے ها و تنها شدن ها
به تو پناه بردم
پناهگاه ڪه میدانے ڪجاست...!؟
جاےی میانِ آوارگی
چیزے شبیه به ڪوچ ڪردن
از نا امیدے ها و سردے ها
به روزهاے گرم به آبادی...
#محدثه_رنجکش
شبتــون سراسر آرامش🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
من از هجوم دلتنگے ها
از بغض سنگین نیمه شب ها
از تنهایے ها و تنها شدن ها
به تو پناه بردم
پناهگاه ڪه میدانے ڪجاست...!؟
جاےی میانِ آوارگی
چیزے شبیه به ڪوچ ڪردن
از نا امیدے ها و سردے ها
به روزهاے گرم به آبادی...
#محدثه_رنجکش
شبتــون سراسر آرامش🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
پاییز_انوشیروان روحانی
@katibehchannel
🎙
#پاییز _بیکلام
آهنگساز: #انوشیروان_روحانی
آری، #پاییز نزدیک است؛
اما #پاییز که همیشه صدای خش و خش برگ ها در گذر ها نیست
#پاییز که همیشه با بوی مهر نمی آید.
#پاییز گاهی در زیر سیگاری روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است.
گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقه ی لباسی تا شده
گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت می درخشد.
#پاییز که همیشه لای برگ های زرد و نارنجی نیست
گاهی در دل کاجیست میان یک کاجزار همیشه سبز
گاهی قهوه ایست که سر می رود،غذاییست که ته می گیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می نشیند.
ساده بگویمت،
دلتنگ که باشی #پاییز نزدیک است...🍁
#روزبه_معین
@M_V_KHATOON
#پاییز _بیکلام
آهنگساز: #انوشیروان_روحانی
آری، #پاییز نزدیک است؛
اما #پاییز که همیشه صدای خش و خش برگ ها در گذر ها نیست
#پاییز که همیشه با بوی مهر نمی آید.
#پاییز گاهی در زیر سیگاری روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است.
گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقه ی لباسی تا شده
گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت می درخشد.
#پاییز که همیشه لای برگ های زرد و نارنجی نیست
گاهی در دل کاجیست میان یک کاجزار همیشه سبز
گاهی قهوه ایست که سر می رود،غذاییست که ته می گیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می نشیند.
ساده بگویمت،
دلتنگ که باشی #پاییز نزدیک است...🍁
#روزبه_معین
@M_V_KHATOON