.
آنگونه ام
که گیتاری آویزان بر دیوار اتاقی تاریک.
درانتظار طلوع انگشتانی میان موهایم،
موسیقیِ بکری به خیال نوازش تو
که آشوب است
که انتظار است...
#زهرا_محمد_آذری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
آنگونه ام
که گیتاری آویزان بر دیوار اتاقی تاریک.
درانتظار طلوع انگشتانی میان موهایم،
موسیقیِ بکری به خیال نوازش تو
که آشوب است
که انتظار است...
#زهرا_محمد_آذری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
دلم یک همراه می خواهد
یک شاعر قصه گو
که بلد باشد بر گیسوان احساسم
شانه بزند
دو چشم می خواهد
که معنای بی تاب شدن را بلد باشند و
دو گوش که دردهایم را بشنوند
دلم یک شانه ستبر و آهنین می خواهد
تا دلتنگی هایم را بر حضورشان تکیه نمایم
دلم یک دوست داشتن عمیق می خواهد
یک عاشقانه زلال
که هر گاه از جور دوریت خسته شدم
بار نگاهم را به دوش کشد و
دلتنگی هایم را از من وارهاند
#امیرعباس_خالقوردی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دلم یک همراه می خواهد
یک شاعر قصه گو
که بلد باشد بر گیسوان احساسم
شانه بزند
دو چشم می خواهد
که معنای بی تاب شدن را بلد باشند و
دو گوش که دردهایم را بشنوند
دلم یک شانه ستبر و آهنین می خواهد
تا دلتنگی هایم را بر حضورشان تکیه نمایم
دلم یک دوست داشتن عمیق می خواهد
یک عاشقانه زلال
که هر گاه از جور دوریت خسته شدم
بار نگاهم را به دوش کشد و
دلتنگی هایم را از من وارهاند
#امیرعباس_خالقوردی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
بعضی شبها انگار که خدا حواسش پرت شده باشه و کیسهی دلتنگی از دستش ول شده باشه رو سر شهر، کل شب رو سیل دلتنگی با خودش میبره، هوا بویِ دلتنگی میگیره و میلِ گریه.
گنجشکا با دلتنگی میخوابن، رفتگرا با دلتنگی جارو میکشن، شببوها با دلتنگی عطر میکنند.
و تو... دلتنگ میمیری، دلتنگ دوباره زنده میشی، دلتنگ دوباره میمیری...
بعضی شبها، انگار که خدا حواسش پرت شده باشه دلتنگی به مغز استخون میرسه؛ به خودِخودِ ریشهی دل
#محيا_زند
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
بعضی شبها انگار که خدا حواسش پرت شده باشه و کیسهی دلتنگی از دستش ول شده باشه رو سر شهر، کل شب رو سیل دلتنگی با خودش میبره، هوا بویِ دلتنگی میگیره و میلِ گریه.
گنجشکا با دلتنگی میخوابن، رفتگرا با دلتنگی جارو میکشن، شببوها با دلتنگی عطر میکنند.
و تو... دلتنگ میمیری، دلتنگ دوباره زنده میشی، دلتنگ دوباره میمیری...
بعضی شبها، انگار که خدا حواسش پرت شده باشه دلتنگی به مغز استخون میرسه؛ به خودِخودِ ریشهی دل
#محيا_زند
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
کاش با من بودی
تا تنهایی ام را به شب
سکوتم را به شاخه های خیس نارون ،
و غمم را به شب غمگین زنجره ها بسپارم
کاش...اما..!
با تو بودن حرف است...
#فاطمه_کشاورزی
شب آرام🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
کاش با من بودی
تا تنهایی ام را به شب
سکوتم را به شاخه های خیس نارون ،
و غمم را به شب غمگین زنجره ها بسپارم
کاش...اما..!
با تو بودن حرف است...
#فاطمه_کشاورزی
شب آرام🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن را چه میترسانی از باران
#محمد_معتمدی
شعر #حضرت_سعدی
@M_V_KHATOON
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن را چه میترسانی از باران
#محمد_معتمدی
شعر #حضرت_سعدی
@M_V_KHATOON
✨
در این شب دل انگیز خدا
برایتان،یک حس قشنگ
یک شادی بی دلیل
یک نفس عطر خدا
یک بغل یاد دوست
و دنیا دنیا ،ارزوی خوب دارم.
شبتون خوش🌙
@M_V_KHATOON
در این شب دل انگیز خدا
برایتان،یک حس قشنگ
یک شادی بی دلیل
یک نفس عطر خدا
یک بغل یاد دوست
و دنیا دنیا ،ارزوی خوب دارم.
شبتون خوش🌙
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
یہ روزایے هست
آدم اینقدر حالش خوبہ
هیچ اتفاقے نمیتونہ
حال خوبشو خراب ڪنہ،
امیدوارم امروز از همون
روزها باشہ براتون
سلام، صبحتون پر برکت
اول هفته تون سرشار از موفقیت در کار و زندگی☀️
@M_V_KHATOON
یہ روزایے هست
آدم اینقدر حالش خوبہ
هیچ اتفاقے نمیتونہ
حال خوبشو خراب ڪنہ،
امیدوارم امروز از همون
روزها باشہ براتون
سلام، صبحتون پر برکت
اول هفته تون سرشار از موفقیت در کار و زندگی☀️
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
تکیه کلامش بود...
فرق نمی کرد موقع سلام یا وقت خداحافظی می گفت تنور دلت گـرم
معنی این جمله را بعدها فهمیدم،
هر جا که از دلم مایه گذاشتم و
اتفاق خوبی افتاد یاد حرفش افتادم
انگار تنور دلت که گرم باشد
نان مهربانی اش را می خوری
هر چه دلت گرمتر ،مهربانی ات بیشتر و روزگارت آبادتر است ...
#احمد_شاملو
روزتـون شـاد و سرشـار از مهربونی☀️
@M_V_KHATOON
تکیه کلامش بود...
فرق نمی کرد موقع سلام یا وقت خداحافظی می گفت تنور دلت گـرم
معنی این جمله را بعدها فهمیدم،
هر جا که از دلم مایه گذاشتم و
اتفاق خوبی افتاد یاد حرفش افتادم
انگار تنور دلت که گرم باشد
نان مهربانی اش را می خوری
هر چه دلت گرمتر ،مهربانی ات بیشتر و روزگارت آبادتر است ...
#احمد_شاملو
روزتـون شـاد و سرشـار از مهربونی☀️
@M_V_KHATOON
.
در هوای دوگانگی
تازگیِ چهرهها پژمرد
بیایید از سایه روشن برویم
بر لب شبنم بایستیم
در برگ فرود آییم
و اگر جا پایی دیدیم
مسافر کهن را از پی برویم
برگردیم و نهراسیم
درایوان آن روزگاران نوشابه جادو سر کشیم
شب بوی ترانه ببوییم
چهرهٔ خود گم کنیم
از روزن آن سوها بنگریم
در به نوازش خطر بگشاییم
خودْروی دلهره پرپر کنیم
نیاویزیم نه به بندِ گریز
نه به دامانِ پناه
نشتابیم نه به سوی روشن نزدیک
نه به سمت مبهم دور
عطش را بنشانیم
پس به چشمه رویم
دم صبح دشمن را بشناسیم
و به خورشید اشاره کنیم
ماندیم در برابر هیچ
خم شدیم در برابر هیچ
پس نماز ما در را نشکنیم
برخیزیم و دعا کنیم
لب ما شیار عطر خاموشی باد !
نزدیک ما شب بی دردی است
دوری کنیم
کنار ما ریشه بی شوری است
برکنیم
و نلرزیم
پا در لجن نهیم
مرداب را به تپش درآییم
آتش را بشویم
نی زارِ همهمه را خاکستر کنیم
قطره را بشویم
دریا را نوسان آییم
و این نسیم بوزیم
و جاودان بوزیم
و این خزنده خم شویم
و بینا خم شویم
و این گودال فرود آییم
و بی پروا فرود آییم
بر خود خیمه زنیم
سایبان آرامشِ ما، ماییم
ما وزش صخرهایم
ما صخره وزندهایم
ما شب گامیم
ما گام شبانهایم
پروازیم و چشم به راه پرندهایم
تراوش آبیم و در انتظار سبوییم
در میوه چینیِ بی گاه
رویا را نارس چیدند
و تردید از رسیدگی پوسید
بیایید از شوره زار خوب و بد برویم
چون جویبار آیینه روان باشیم
به درخت
درخت را پاسخ دهیم
و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم
هر لحظه رها سازیم
برویم
برویم و بیکرانی را زمزمه کنیم ...
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
در هوای دوگانگی
تازگیِ چهرهها پژمرد
بیایید از سایه روشن برویم
بر لب شبنم بایستیم
در برگ فرود آییم
و اگر جا پایی دیدیم
مسافر کهن را از پی برویم
برگردیم و نهراسیم
درایوان آن روزگاران نوشابه جادو سر کشیم
شب بوی ترانه ببوییم
چهرهٔ خود گم کنیم
از روزن آن سوها بنگریم
در به نوازش خطر بگشاییم
خودْروی دلهره پرپر کنیم
نیاویزیم نه به بندِ گریز
نه به دامانِ پناه
نشتابیم نه به سوی روشن نزدیک
نه به سمت مبهم دور
عطش را بنشانیم
پس به چشمه رویم
دم صبح دشمن را بشناسیم
و به خورشید اشاره کنیم
ماندیم در برابر هیچ
خم شدیم در برابر هیچ
پس نماز ما در را نشکنیم
برخیزیم و دعا کنیم
لب ما شیار عطر خاموشی باد !
نزدیک ما شب بی دردی است
دوری کنیم
کنار ما ریشه بی شوری است
برکنیم
و نلرزیم
پا در لجن نهیم
مرداب را به تپش درآییم
آتش را بشویم
نی زارِ همهمه را خاکستر کنیم
قطره را بشویم
دریا را نوسان آییم
و این نسیم بوزیم
و جاودان بوزیم
و این خزنده خم شویم
و بینا خم شویم
و این گودال فرود آییم
و بی پروا فرود آییم
بر خود خیمه زنیم
سایبان آرامشِ ما، ماییم
ما وزش صخرهایم
ما صخره وزندهایم
ما شب گامیم
ما گام شبانهایم
پروازیم و چشم به راه پرندهایم
تراوش آبیم و در انتظار سبوییم
در میوه چینیِ بی گاه
رویا را نارس چیدند
و تردید از رسیدگی پوسید
بیایید از شوره زار خوب و بد برویم
چون جویبار آیینه روان باشیم
به درخت
درخت را پاسخ دهیم
و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم
هر لحظه رها سازیم
برویم
برویم و بیکرانی را زمزمه کنیم ...
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
صبـح بوسه ی نرم شاپرکی
بر برگ گلی ست
شاید رد نسیم بر گونه ی یک شبنم پاک
شاید مهر مَهی در دل تاریکی شب
صبـح شاید آواز چکاوک باشد
بر قامت ان سرو بلند که نشان از
قد رعنای نگاری دارد.
هر چه هست آغاز است
صبح را زیبا کن
با سلامی به بلندای دماوند
یا وسعت دریای خزر
صبح را فریاد کن
در مردمک باغ امید
صبح را فریاد کن...
#مریم_النگی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
صبـح بوسه ی نرم شاپرکی
بر برگ گلی ست
شاید رد نسیم بر گونه ی یک شبنم پاک
شاید مهر مَهی در دل تاریکی شب
صبـح شاید آواز چکاوک باشد
بر قامت ان سرو بلند که نشان از
قد رعنای نگاری دارد.
هر چه هست آغاز است
صبح را زیبا کن
با سلامی به بلندای دماوند
یا وسعت دریای خزر
صبح را فریاد کن
در مردمک باغ امید
صبح را فریاد کن...
#مریم_النگی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
در دنیا اگر صدایی بماند
اگر سرودی بماند
اگر کلمه ای بماند
صدای انسان، سرود انسان
در این کلام است:
عشـق مـن ...
ای رهایی پرواز از قفس،
آزادی، ای طلوع مقدس.
#اسماعیل_شاهرودی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
در دنیا اگر صدایی بماند
اگر سرودی بماند
اگر کلمه ای بماند
صدای انسان، سرود انسان
در این کلام است:
عشـق مـن ...
ای رهایی پرواز از قفس،
آزادی، ای طلوع مقدس.
#اسماعیل_شاهرودی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
میانِ آغوشهاے نااَمن،
دنبال امنیت میگردے!
کمی بایست ...
خود را در آغوش بکش ...
تا زمین کمی آهستہتر بچرخد،
تا سرگیجہات کمتر شَود،
شاید دیگر نیازے نباشد
خود را به آغوشِ کسی بیاویزے!
تو هیچ وقت منتظر خودت نبودے
تا خود را در آغوش نکشی،
آغوشِ تو نیز براے
کسی اَمن نخواهد شد!
کمی بایست،
خود را در آغوش بکش ...
#افشین_یداللهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
میانِ آغوشهاے نااَمن،
دنبال امنیت میگردے!
کمی بایست ...
خود را در آغوش بکش ...
تا زمین کمی آهستہتر بچرخد،
تا سرگیجہات کمتر شَود،
شاید دیگر نیازے نباشد
خود را به آغوشِ کسی بیاویزے!
تو هیچ وقت منتظر خودت نبودے
تا خود را در آغوش نکشی،
آغوشِ تو نیز براے
کسی اَمن نخواهد شد!
کمی بایست،
خود را در آغوش بکش ...
#افشین_یداللهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
زن ها زيبايند؛ نه آنقدر که
نزديکتر به نظر برسند
دورند؛ نه آنقدر که بهانه اي براي از دست دادنشان پيدا کنيم
ساکت و خاموش
در تدارک جشن زيبايي خودشانند
و گاه عشق ورزيدن
خوب مي دانند از چه چيز حرف بزنند
هميشه، ملاقات يک زن
تصاحب آن زن نيست
و هميشه، دستي که
آن ها را به آغوش مي کشد
نمي تواند از آن ها مراقبت کند
#اسماعیل_بختیاری
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
زن ها زيبايند؛ نه آنقدر که
نزديکتر به نظر برسند
دورند؛ نه آنقدر که بهانه اي براي از دست دادنشان پيدا کنيم
ساکت و خاموش
در تدارک جشن زيبايي خودشانند
و گاه عشق ورزيدن
خوب مي دانند از چه چيز حرف بزنند
هميشه، ملاقات يک زن
تصاحب آن زن نيست
و هميشه، دستي که
آن ها را به آغوش مي کشد
نمي تواند از آن ها مراقبت کند
#اسماعیل_بختیاری
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──