.
اگر می‌توانستم
سالِ دیگر ببینمت
ماه‌ها را می‌فشردم و گلوله میکردم
و هر یک را در گنجه‌ای می‌نهادم
مبادا شمارشان را از دست بدهم
اگر فقط چند قرن تاخیر میکردی
قرن‌ها را بر سر انگشت می‌شمردم
و از هم کم میکردم،
تا آن که پنجه‌اَم به دورترین
دیار فرو اُفتد
اگر یقین داشتم که
هر گاه جان سِپارم
تو به من خواهی پیوست
جانم را چون ...
پوستی اضافی می‌کَندم
و بی‌درنگ ابدیت را می‌گُزیدم
#امیلی_دیکنسون
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
اگر می‌توانستم
سالِ دیگر ببینمت
ماه‌ها را می‌فشردم و گلوله میکردم
و هر یک را در گنجه‌ای می‌نهادم
مبادا شمارشان را از دست بدهم
اگر فقط چند قرن تاخیر میکردی
قرن‌ها را بر سر انگشت می‌شمردم
و از هم کم میکردم،
تا آن که پنجه‌اَم به دورترین
دیار فرو اُفتد
اگر یقین داشتم که
هر گاه جان سِپارم
تو به من خواهی پیوست
جانم را چون ...
پوستی اضافی می‌کَندم
و بی‌درنگ ابدیت را می‌گُزیدم
#امیلی_دیکنسون
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
من به تو مَحرَمم
مثل نگاه شبنم به پیراهنِ گل
یا...آرامشِ ماه روی سینه ی برکه
من به تو مَحرَمم
به اندازه ی یک بوسه در خلوت شعر...
#مجید_وادی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
من به تو مَحرَمم
مثل نگاه شبنم به پیراهنِ گل
یا...آرامشِ ماه روی سینه ی برکه
من به تو مَحرَمم
به اندازه ی یک بوسه در خلوت شعر...
#مجید_وادی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم:
مینو به همه زندگی‌ام پیچیده بود.
در رگ‌هایش، من بودم که می‌دویدم.
هستی‌اش در من ریشه داشت،
همه من بود.
کدامین باد بی‌پروا
دانه این مینو را به سرزمین خواب من آورد؟
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم:
مینو به همه زندگی‌ام پیچیده بود.
در رگ‌هایش، من بودم که می‌دویدم.
هستی‌اش در من ریشه داشت،
همه من بود.
کدامین باد بی‌پروا
دانه این مینو را به سرزمین خواب من آورد؟
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
زخم سینه‌ات را باز کردم
نشستم به تماشای آسمان!
تو را نمی‌توان نوشت
چرا که مثل رودخانه‌ای طولانی در جریانی
و همزمان که آفتاب
بر پاهایت طلوع می‌کند
در سرت غروب کرده است
تو را نمی‌توان نوشت
تو زیبایی
و این هیچ ربطی به زیبایی‌ات ندارد
حرف نمی‌زنی!
چرا که می‌دانی
یک پرنده وقتی حرف می‌زند انسان است
وقتی سکوت می‌کند، آسمان
عصر، بر روح پله‌ها می‌نشینی
رنج چای را می‌نوشی
و بعد می‌گویی:
خدا نزدیک‌تر شده
آن‌قدر، که وقتی درخت را می‌تکانم
ابرها بر زمین می‌ریزند.
#گروس_عبدالملکیان
📚سه‌گانه خاورمیانه
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
زخم سینه‌ات را باز کردم
نشستم به تماشای آسمان!
تو را نمی‌توان نوشت
چرا که مثل رودخانه‌ای طولانی در جریانی
و همزمان که آفتاب
بر پاهایت طلوع می‌کند
در سرت غروب کرده است
تو را نمی‌توان نوشت
تو زیبایی
و این هیچ ربطی به زیبایی‌ات ندارد
حرف نمی‌زنی!
چرا که می‌دانی
یک پرنده وقتی حرف می‌زند انسان است
وقتی سکوت می‌کند، آسمان
عصر، بر روح پله‌ها می‌نشینی
رنج چای را می‌نوشی
و بعد می‌گویی:
خدا نزدیک‌تر شده
آن‌قدر، که وقتی درخت را می‌تکانم
ابرها بر زمین می‌ریزند.
#گروس_عبدالملکیان
📚سه‌گانه خاورمیانه
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تو از جهانی هستی
که گندم‌هایش
به امتداد سبز پیراهن تو چشم دوخته‌اند
تا دوباره سبز شوند.
از آن جهان که
نان‌هایش بوی قدم‌های تو را می دهند.
تو ترانه ای هستی
با واژه هایی روان و امیخته به عشق
تورا مدتهاست که زمزمه میکنم
تو نجوای زیبای درونم هستی
که تاکستان دلم را به رویش میرسانی
مقصد من
دنج ترین گوشه قلب توست
آنجا که عاشقانه ترین عصیان جهان در آن اتفاق می افتد
تو نام دیگر منی...!!
#شعله_نیکخواه
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تو از جهانی هستی
که گندم‌هایش
به امتداد سبز پیراهن تو چشم دوخته‌اند
تا دوباره سبز شوند.
از آن جهان که
نان‌هایش بوی قدم‌های تو را می دهند.
تو ترانه ای هستی
با واژه هایی روان و امیخته به عشق
تورا مدتهاست که زمزمه میکنم
تو نجوای زیبای درونم هستی
که تاکستان دلم را به رویش میرسانی
مقصد من
دنج ترین گوشه قلب توست
آنجا که عاشقانه ترین عصیان جهان در آن اتفاق می افتد
تو نام دیگر منی...!!
#شعله_نیکخواه
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
به او بگویید :
مرا بیاد داشته باشد
من همانم ڪه زیباترین خاطره ها را
با تو ، ساخته
بے شک ،
زیبا ترین شعرم را براے عشق بازیمان
سرودم
مرا در خاطرت بسپار
منے ڪه نامت را لاے چند خط شعر
عاشقانه برده ام
#پریناز_ارشد
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
به او بگویید :
مرا بیاد داشته باشد
من همانم ڪه زیباترین خاطره ها را
با تو ، ساخته
بے شک ،
زیبا ترین شعرم را براے عشق بازیمان
سرودم
مرا در خاطرت بسپار
منے ڪه نامت را لاے چند خط شعر
عاشقانه برده ام
#پریناز_ارشد
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
و زیباترین خمیازه را كبریت كشید ،
به گاهِ افروختن
تا سیمای تو حادثه‌ای باشد ،
در میان تاریكی . . .
#بیژن_الهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
و زیباترین خمیازه را كبریت كشید ،
به گاهِ افروختن
تا سیمای تو حادثه‌ای باشد ،
در میان تاریكی . . .
#بیژن_الهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
شیرین تر از همیشه بخند..
این زندگی،
چاے تلخے ست
ڪه ڪنارش قند نگذاشتند...!!
#رسول_ادهمی
شبتــون بی غم🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
شیرین تر از همیشه بخند..
این زندگی،
چاے تلخے ست
ڪه ڪنارش قند نگذاشتند...!!
#رسول_ادهمی
شبتــون بی غم🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼
شکوِه بسی شنیده ام ؛ از دل درد کشیده ام
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کنم
#سیاوش_قمیشی
@M_V_KHATOON
شکوِه بسی شنیده ام ؛ از دل درد کشیده ام
کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کنم
#سیاوش_قمیشی
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨
آرزو دارم
فردا که از خواب بـیـدار می‌شـویـد
زنـدگی یک رنگ دیگر باشد
هـمرنـگ آرزوهـاتـون
شبتون سرشاراز آرامش الهی🌙
@M_V_KHATOON
آرزو دارم
فردا که از خواب بـیـدار می‌شـویـد
زنـدگی یک رنگ دیگر باشد
هـمرنـگ آرزوهـاتـون
شبتون سرشاراز آرامش الهی🌙
@M_V_KHATOON
▫️
ای پیک صبا ! حال پریچهره‌ی ما چیست ؟
وی مرغ سلیمان ! خبر آخر ز سبا چیست ؟
در سلسله‌ی زلف سراسیمه‌ی لیلی
حالِ دل مجنون پراکنده‌ی ما چیست ؟
بر خاک رهش ، سر بنهادیم ، ولیکن
سلطان خبرش نیست که احوال گدا چیست !
#خواجوی_کرمانی
روزتون پرازشور زندگی☀️
@M_V_KHATOON
ای پیک صبا ! حال پریچهره‌ی ما چیست ؟
وی مرغ سلیمان ! خبر آخر ز سبا چیست ؟
در سلسله‌ی زلف سراسیمه‌ی لیلی
حالِ دل مجنون پراکنده‌ی ما چیست ؟
بر خاک رهش ، سر بنهادیم ، ولیکن
سلطان خبرش نیست که احوال گدا چیست !
#خواجوی_کرمانی
روزتون پرازشور زندگی☀️
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
هر روز
ازخواب بیدارمیشوم
می بینم هنوز امروز است
فردانیامده
پس,, فردا
واژه ای بیش نیست
هرچه هست امروزه
امروز را دریاب
امروزت قشنگ و شاد
صبحتون دیده نواز از پرواز سمن گلها☀️
@M_V_KHATOON
هر روز
ازخواب بیدارمیشوم
می بینم هنوز امروز است
فردانیامده
پس,, فردا
واژه ای بیش نیست
هرچه هست امروزه
امروز را دریاب
امروزت قشنگ و شاد
صبحتون دیده نواز از پرواز سمن گلها☀️
@M_V_KHATOON
.
جمعِ خوبان همه چون کوکب و خورشید تویی
تو برون آی، که این جمله پراکنده شوند
گر تو آن طلعتِ فرّخ بنمایی روزی
تیره‌روزان همه با طالعِ فرخنده شوند
#هلالی_جغتایی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
جمعِ خوبان همه چون کوکب و خورشید تویی
تو برون آی، که این جمله پراکنده شوند
گر تو آن طلعتِ فرّخ بنمایی روزی
تیره‌روزان همه با طالعِ فرخنده شوند
#هلالی_جغتایی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تنم خسته دلم تشنه دگرساقی نمیخواهم
ز پا افتاده ام اما'دگر باقی نمیخواهم
زبان خشکیده درکامم'تن رنجور آمالم
ازین دنیای وانفسا دگر حقی نمیخواهم
اگرسینه زند فریاد به عشقت میشود آرام
که من راز نهانم را زهر فرقی نمیخواهم
#پروین_اعتصامی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تنم خسته دلم تشنه دگرساقی نمیخواهم
ز پا افتاده ام اما'دگر باقی نمیخواهم
زبان خشکیده درکامم'تن رنجور آمالم
ازین دنیای وانفسا دگر حقی نمیخواهم
اگرسینه زند فریاد به عشقت میشود آرام
که من راز نهانم را زهر فرقی نمیخواهم
#پروین_اعتصامی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رُخ که به خونابه مُنَقَّش باشد
ناز پروردِ تَنَعُّم نَبَرَد راه به دوست
عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد
غمِ دنیای دَنی چند خوری؟ باده بخور
حیف باشد دلِ دانا که مُشَوَّش باشد
#جناب_حافظ
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رُخ که به خونابه مُنَقَّش باشد
ناز پروردِ تَنَعُّم نَبَرَد راه به دوست
عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد
غمِ دنیای دَنی چند خوری؟ باده بخور
حیف باشد دلِ دانا که مُشَوَّش باشد
#جناب_حافظ
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──