.
ودیعهایست سکوت
گزیده خاموشان
سخاوتیست سرشکت
دمی که میخندی
چو پلک میبندی
حدیث گم شدن راههای آزادیست ؟
تمام تهمت من را به خویش
میبندی
تو عطر بوسه فقری به دستهای مناعت
#نصرت_رحمانی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
ودیعهایست سکوت
گزیده خاموشان
سخاوتیست سرشکت
دمی که میخندی
چو پلک میبندی
حدیث گم شدن راههای آزادیست ؟
تمام تهمت من را به خویش
میبندی
تو عطر بوسه فقری به دستهای مناعت
#نصرت_رحمانی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
جهان را بنگر سراسر
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش بیگانه است.
و ما را بنگر
بیدار
که هُشیارانِ غمِ خویشیم.
خشمآگین و پرخاشگر
از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری میکنیم،
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم
تا از قابِ سیاهِ وظیفهیی که بر گِردِ آن کشیدهایم
خطا نکند.
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
جهان را بنگر سراسر
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش بیگانه است.
و ما را بنگر
بیدار
که هُشیارانِ غمِ خویشیم.
خشمآگین و پرخاشگر
از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری میکنیم،
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم
تا از قابِ سیاهِ وظیفهیی که بر گِردِ آن کشیدهایم
خطا نکند.
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
▫️
خورشید، جاودانه میدرخشد در مدارِ خویش
ماییم که پا جای خود مینهیم
و غروب میکنیم هر پسین...
#حسین_پناهی
6 شهریور ماه ،
کارگردان، نویسنده و شاعرِ پاک و بیآلایش و بازیگری که نقش بازی نمیکرد و خودش بود.
#حسین_پناهی
«حسین پناهی» در سن ۴۸ سالگی درگذشت و در قبرستان شهر سوق (واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد) به وصیت خود ایشان به خاطر اینکه مادرش در آنجا دفن شده بود به خاک سپرده شد؛ چنانکه پیشتر گفته بود: "به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد."
یاد و خاطرهی او برای همیشه در قلب ما باقی خواهد ماند...
روحش شاد و یادش ماندگار 🥀
@M_V_KHATOON
خورشید، جاودانه میدرخشد در مدارِ خویش
ماییم که پا جای خود مینهیم
و غروب میکنیم هر پسین...
#حسین_پناهی
6 شهریور ماه ،
کارگردان، نویسنده و شاعرِ پاک و بیآلایش و بازیگری که نقش بازی نمیکرد و خودش بود.
#حسین_پناهی
«حسین پناهی» در سن ۴۸ سالگی درگذشت و در قبرستان شهر سوق (واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد) به وصیت خود ایشان به خاطر اینکه مادرش در آنجا دفن شده بود به خاک سپرده شد؛ چنانکه پیشتر گفته بود: "به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد."
یاد و خاطرهی او برای همیشه در قلب ما باقی خواهد ماند...
روحش شاد و یادش ماندگار 🥀
@M_V_KHATOON
▫️
شهریور دختر ته تغاری تابستان
عجیب بوی پاییز میدهد
بوی باران ...
نگاه آفتابش هم
دیگر آنقدر
سوزان نیست ...
شهریور انگار اصلا
دختر تابستان نیست ...
#مریم_موسوی
@M_V_KHATOON
شهریور دختر ته تغاری تابستان
عجیب بوی پاییز میدهد
بوی باران ...
نگاه آفتابش هم
دیگر آنقدر
سوزان نیست ...
شهریور انگار اصلا
دختر تابستان نیست ...
#مریم_موسوی
@M_V_KHATOON
▫️
گیسوانت را
به من بسپار!
می توانم از آشوب لحظه
عبورت دهم...
از هر تار موی تو
قصه های ناگفته بشنوم
هر روز لا به لای گیسوی تو
مثل نسیم بپیچم...
عاشقانه برقصم!
#سهیل_پرند
@M_V_KHATOON
گیسوانت را
به من بسپار!
می توانم از آشوب لحظه
عبورت دهم...
از هر تار موی تو
قصه های ناگفته بشنوم
هر روز لا به لای گیسوی تو
مثل نسیم بپیچم...
عاشقانه برقصم!
#سهیل_پرند
@M_V_KHATOON
▫️
مست شو بانو
مست از من،
آن چنان مست كه دريا
به رنگِ گلِ سُرخ درآيد
به رنگِ شرابِ تيره
به رنگِ خاكسترى
به رنگِ زرد
و چه زيباست
زنى كه در حضورِ شعر
تلو تلو مىخورد
و مست مىشود،
#نزار_قبانى
@M_V_KHATOON
مست شو بانو
مست از من،
آن چنان مست كه دريا
به رنگِ گلِ سُرخ درآيد
به رنگِ شرابِ تيره
به رنگِ خاكسترى
به رنگِ زرد
و چه زيباست
زنى كه در حضورِ شعر
تلو تلو مىخورد
و مست مىشود،
#نزار_قبانى
@M_V_KHATOON
▫️
چه گناهی کردهام
که در خوابم هستی در بیداریام نه
در قلبم هستی در چشمم نه
در سرم هستی و
در آغوشم نه...
#علی_سید_صالحی
@M_V_KHATOON
چه گناهی کردهام
که در خوابم هستی در بیداریام نه
در قلبم هستی در چشمم نه
در سرم هستی و
در آغوشم نه...
#علی_سید_صالحی
@M_V_KHATOON
.
تو مثل رودخانهای ترکم کردی
من اما همانطور به اطرافم ادامه دادم
به خیابانها، کافهها، شعرها
شبها
لباسهایم را اتو زدم
و هر صبح جوانیام را در آینه مرتب کردم
همانطور غذا خوردم
همانطور کار کردم
همانطور ایستادم
و سالها طول کشید بفهمم
درختی که زرد نمیشود
مرده است!
#گروس_عبدالملکیان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تو مثل رودخانهای ترکم کردی
من اما همانطور به اطرافم ادامه دادم
به خیابانها، کافهها، شعرها
شبها
لباسهایم را اتو زدم
و هر صبح جوانیام را در آینه مرتب کردم
همانطور غذا خوردم
همانطور کار کردم
همانطور ایستادم
و سالها طول کشید بفهمم
درختی که زرد نمیشود
مرده است!
#گروس_عبدالملکیان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.
همچنان کاندر غبار اندوده ی اندیشه های من ملال انگیز
طرح تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی.
روز شیرینم که با من آتشی داشت
نقش ناهمرنگ گردیده
سرد گشته، سنگ گردیده
با دم پاییز عمر من کنایت از بهار روی زردی
همچنان که مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.
#نیما_یوشیج
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.
همچنان کاندر غبار اندوده ی اندیشه های من ملال انگیز
طرح تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی.
روز شیرینم که با من آتشی داشت
نقش ناهمرنگ گردیده
سرد گشته، سنگ گردیده
با دم پاییز عمر من کنایت از بهار روی زردی
همچنان که مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.
#نیما_یوشیج
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
انسان برای خطا کردن و جبران خطا زاییده
میشود
خطا، دلیل تازگی راه است، دلیل رشد، دلیل باز شدن، و دلیل اینکه انسان نمیخواهد و نمیتواند فقط به تجربه شدهها قناعت کند.
#نادر_ابراهیمی
📚آتش بدون دود
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
انسان برای خطا کردن و جبران خطا زاییده
میشود
خطا، دلیل تازگی راه است، دلیل رشد، دلیل باز شدن، و دلیل اینکه انسان نمیخواهد و نمیتواند فقط به تجربه شدهها قناعت کند.
#نادر_ابراهیمی
📚آتش بدون دود
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
میخواستم
داشته باشمت!
در کنار تمام نداشتههام
تو تنها نداشتهی داشتنی من بودی
اما ندانستم
"قانون قفس تنهاییست"....
#عاطفه_مختاری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
میخواستم
داشته باشمت!
در کنار تمام نداشتههام
تو تنها نداشتهی داشتنی من بودی
اما ندانستم
"قانون قفس تنهاییست"....
#عاطفه_مختاری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
آه ای عزیزِ بیخبر از من
امشب، دل گرفتهی دریا
با یادگارهای کبودش
در زیرِ گوش پنجرهام میتپد هنوز
دریایِ مویْ سپید، به سر میزند هنوز
مشتِ هزار ماتمِ از یاد رفته را
مهتاب مینویسد بر ماسههای سرد
شرحِ هزار شادیِ بر باد رفته را
چشمِ حبابها، همه از گریهی فراق
آماس میکند...
تیغِ بنفشِ ماه
این چشمههای گریان را
از جای میکند
در من
مدام باران میبارد...
زنجیرهای نازکِ از هم گسستهاش
از لابلایِ جنگل مژگانم
در آسمانِ آیینه، پیداست!
از دور
بادِ سرکشِ دریا
خاکستر ملایمِ نسیان را
آسانتر از سفیدیِ کفها
از روی آتشِ دلِ من میپراکند؛
یادِ تُرا
و عشقِ مرا زنده میکند...
#نادر_نادرپور
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
آه ای عزیزِ بیخبر از من
امشب، دل گرفتهی دریا
با یادگارهای کبودش
در زیرِ گوش پنجرهام میتپد هنوز
دریایِ مویْ سپید، به سر میزند هنوز
مشتِ هزار ماتمِ از یاد رفته را
مهتاب مینویسد بر ماسههای سرد
شرحِ هزار شادیِ بر باد رفته را
چشمِ حبابها، همه از گریهی فراق
آماس میکند...
تیغِ بنفشِ ماه
این چشمههای گریان را
از جای میکند
در من
مدام باران میبارد...
زنجیرهای نازکِ از هم گسستهاش
از لابلایِ جنگل مژگانم
در آسمانِ آیینه، پیداست!
از دور
بادِ سرکشِ دریا
خاکستر ملایمِ نسیان را
آسانتر از سفیدیِ کفها
از روی آتشِ دلِ من میپراکند؛
یادِ تُرا
و عشقِ مرا زنده میکند...
#نادر_نادرپور
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
کم کم یاد می گیری ؛
همه ی دردها ،
همه ی مشکلات ،
و همه ی از دست دادن ها بد نیست !
درست شبیهِ واکسن ؛
که اولش کمی می سوزانَد
ولی قوی ترت می کند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
کم کم یاد می گیری ؛
همه ی دردها ،
همه ی مشکلات ،
و همه ی از دست دادن ها بد نیست !
درست شبیهِ واکسن ؛
که اولش کمی می سوزانَد
ولی قوی ترت می کند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
آرزو میکنم
که اگر بناست گرهای در زندگی تان باشد؛
گرهخوردنِ دستهای یار در دستانتان باشد و بس ؛ و اتفاقا هرچه "کورتر" بهتر ...
#سحر_رستگار
شـبتون در آرامش🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
آرزو میکنم
که اگر بناست گرهای در زندگی تان باشد؛
گرهخوردنِ دستهای یار در دستانتان باشد و بس ؛ و اتفاقا هرچه "کورتر" بهتر ...
#سحر_رستگار
شـبتون در آرامش🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──