.
نفست شکفته بادا و
ترانه ات شنیدم
گلِ آفتابگردان!
نگهت خجسته بادا و
شکفتن تو دیدم
گل آفتابگردان!
به سَحَر که خفته در باغ، صنوبر و ستاره
تو به آب ها سپاری همه صبر و خواب خود را
و رَصَد کنی ز هر سو، رهِ آفتاب خود را
نه بنفشه داند این راز، نه بید و رازیانه
دم همتی شگرف است تو را درین میانه
تو همه درین تکاپو
که حضورِ زندگی نیست
به غیر آرزوها
و به راهِ آرزوها
همه عمر
جست و جوها
من و بویه ی رهایی
و گَرَم به نوبت عمر
رهیدنی نباشد
تو و جست و جو
و گر چند، رسیدنی نباشد
چه دعات گویم ای گل!
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی
شده اتحاد معشوق به عاشق از تو، رمزی
نگهی به خویشتن کن که خود آفتاب گشتی!
#شفیعی_کدکنی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
نفست شکفته بادا و
ترانه ات شنیدم
گلِ آفتابگردان!
نگهت خجسته بادا و
شکفتن تو دیدم
گل آفتابگردان!
به سَحَر که خفته در باغ، صنوبر و ستاره
تو به آب ها سپاری همه صبر و خواب خود را
و رَصَد کنی ز هر سو، رهِ آفتاب خود را
نه بنفشه داند این راز، نه بید و رازیانه
دم همتی شگرف است تو را درین میانه
تو همه درین تکاپو
که حضورِ زندگی نیست
به غیر آرزوها
و به راهِ آرزوها
همه عمر
جست و جوها
من و بویه ی رهایی
و گَرَم به نوبت عمر
رهیدنی نباشد
تو و جست و جو
و گر چند، رسیدنی نباشد
چه دعات گویم ای گل!
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی
شده اتحاد معشوق به عاشق از تو، رمزی
نگهی به خویشتن کن که خود آفتاب گشتی!
#شفیعی_کدکنی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
بُهتان مگوی
که آفتاب را با ظلمت
نبردی در میان است
آفتاب از حضورِ ظلمت دلتنگ نیست
با ظلمت در جنگ نیست
ظلمت را به نبرد آهنگ نیست
چندان که آفتاب تیغ برکشد
او را مجالِ درنگ نیست
همین بس که یاریاش مدهی
سواریاش مدهی
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
بُهتان مگوی
که آفتاب را با ظلمت
نبردی در میان است
آفتاب از حضورِ ظلمت دلتنگ نیست
با ظلمت در جنگ نیست
ظلمت را به نبرد آهنگ نیست
چندان که آفتاب تیغ برکشد
او را مجالِ درنگ نیست
همین بس که یاریاش مدهی
سواریاش مدهی
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
تو را دوست دارم ...
مثل خوردنِ نانِ آغشته به نمك ، مثل اينكه بيدار شوی با سوز و تب در نيمه شب و بچسبانی لب خود را به شير آب خوردن !
مثل باز كردن يك بستهی بزرگ كه نداني چيست ، با اضطراب ، با شادی با شبهه ...
تو را دوست دارم ...
مثل گذر از روی دريا با هواپيما برای اولين بار ، مثل اينكه دلم را چيزی مور مور كند ...
تو را دوست دارم ...
مثل گفتن جملهی" زندهايم شكر !"
#ناظم_حكمت
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
تو را دوست دارم ...
مثل خوردنِ نانِ آغشته به نمك ، مثل اينكه بيدار شوی با سوز و تب در نيمه شب و بچسبانی لب خود را به شير آب خوردن !
مثل باز كردن يك بستهی بزرگ كه نداني چيست ، با اضطراب ، با شادی با شبهه ...
تو را دوست دارم ...
مثل گذر از روی دريا با هواپيما برای اولين بار ، مثل اينكه دلم را چيزی مور مور كند ...
تو را دوست دارم ...
مثل گفتن جملهی" زندهايم شكر !"
#ناظم_حكمت
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
با چشمهایت حرف دارم
میخواهم ناگفتههای بسیاری را
برایت بگویم از بهار،
از بغضهای نبودنات،
از نامههای چشمانام …
که همیشه بیجواب ماند
باور نمیکنی؟!
تمام این روزهابا لبخندت آفتابی بود
اما دلتنگی آغوشات رهایم نمیکند،
بهراستی ،عشق
بزرگترین آرامش جهان است
#سیدعلی_صالحی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
با چشمهایت حرف دارم
میخواهم ناگفتههای بسیاری را
برایت بگویم از بهار،
از بغضهای نبودنات،
از نامههای چشمانام …
که همیشه بیجواب ماند
باور نمیکنی؟!
تمام این روزهابا لبخندت آفتابی بود
اما دلتنگی آغوشات رهایم نمیکند،
بهراستی ،عشق
بزرگترین آرامش جهان است
#سیدعلی_صالحی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
🪴
ما انسان ها مثل مدادرنگی هستیم...
شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر نباشیم!
اما روزی ...
برای کامل کردن نقاشیمان؛
دنبال هم خواهیم گشت !
به شرطی که اینقدر
نتراشیم همدیگر را تا حد نابودی
عصرتون شاد عزیزان🪴
@M_V_KHATOON
ما انسان ها مثل مدادرنگی هستیم...
شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر نباشیم!
اما روزی ...
برای کامل کردن نقاشیمان؛
دنبال هم خواهیم گشت !
به شرطی که اینقدر
نتراشیم همدیگر را تا حد نابودی
عصرتون شاد عزیزان🪴
@M_V_KHATOON
.
توصیهی زیبای جناب #سعدی عزیز
در مورد شکیبایی در کارها:
"بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم..."
و پاسخ زیبای جناب #قطران_تبریزی در همین راستا ، وقتی کارها بر وفق مراد پیش نمیره:
"اکنون به صبر کردن ناید مراد حاصل
زین چاره باز مانی، رو چارهی دگر کن... "
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
توصیهی زیبای جناب #سعدی عزیز
در مورد شکیبایی در کارها:
"بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم..."
و پاسخ زیبای جناب #قطران_تبریزی در همین راستا ، وقتی کارها بر وفق مراد پیش نمیره:
"اکنون به صبر کردن ناید مراد حاصل
زین چاره باز مانی، رو چارهی دگر کن... "
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
دلبری فقط دلبری کردنِ #محمدجان_صالح_علاء اونجا که میگه :
"شما خودتان نیستید
ولی یادتان دستِ مرا رها نمیکند" !
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دلبری فقط دلبری کردنِ #محمدجان_صالح_علاء اونجا که میگه :
"شما خودتان نیستید
ولی یادتان دستِ مرا رها نمیکند" !
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
اگه کسی واقعا دوست داشته باشه
گوشه و کنار زندگیش قایمت نمیکنه.
بقول جناب #قاآنی :
"عاشق آن نیست که هرلحظه زند لاف محبت
مرد آنست که لب بندد و بازو بگشاید..."
@M_V_KHATOON
اگه کسی واقعا دوست داشته باشه
گوشه و کنار زندگیش قایمت نمیکنه.
بقول جناب #قاآنی :
"عاشق آن نیست که هرلحظه زند لاف محبت
مرد آنست که لب بندد و بازو بگشاید..."
@M_V_KHATOON
.
باید مثل جناب #مولاناا عاشقی کنی.
اونجا که فرمودند:
"چون لطف دیدم رای او، افتادم اندر پای او
گفتم نباشم در جهان، گر تو نباشی یار من"
همینقدر عميق :)
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
باید مثل جناب #مولاناا عاشقی کنی.
اونجا که فرمودند:
"چون لطف دیدم رای او، افتادم اندر پای او
گفتم نباشم در جهان، گر تو نباشی یار من"
همینقدر عميق :)
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
درمورد تفاوت "عاشق" و "معشوق" عالیجناب #احمد_شاملو می فرمایند:
"برای چه او به قدر من شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟
برای آنکه او "معشوق" است نه "عاشق". "
قشنگتر ازین تعبیر داریم؟
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
درمورد تفاوت "عاشق" و "معشوق" عالیجناب #احمد_شاملو می فرمایند:
"برای چه او به قدر من شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟
برای آنکه او "معشوق" است نه "عاشق". "
قشنگتر ازین تعبیر داریم؟
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
ای مردمان بگویید، آرامِ جانِ من کو؟
راحتفزای هرکس، محنترسانِ من کو؟
نامش همی نیارم، بردن به پیش هرکس
گهگه به ناز گویم، سروِ روان من کو؟
در بوستان شادی، هرکس به چیدن گل
آن گل که نشکفیدهست، در بوستان من کو؟
جانان من سفر کرد، با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان، پیداست آن من کو؟
هرچند در کمینه، نامه همی نیرزم
در نامهی بزرگان، زو داستان من کو؟
هرکس به خانومانی، دارند مهربانی
من مهربان ندارم، نامهربان من کو؟
#انوری_ابیوردی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
ای مردمان بگویید، آرامِ جانِ من کو؟
راحتفزای هرکس، محنترسانِ من کو؟
نامش همی نیارم، بردن به پیش هرکس
گهگه به ناز گویم، سروِ روان من کو؟
در بوستان شادی، هرکس به چیدن گل
آن گل که نشکفیدهست، در بوستان من کو؟
جانان من سفر کرد، با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان، پیداست آن من کو؟
هرچند در کمینه، نامه همی نیرزم
در نامهی بزرگان، زو داستان من کو؟
هرکس به خانومانی، دارند مهربانی
من مهربان ندارم، نامهربان من کو؟
#انوری_ابیوردی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
دیشب خیالِ رویت با آبِ دیده میگفت:
بیرون شتاب تا من بتوانم آرمیدن
اشک از سر ارادت بر رخ دوید و گفتا:
از دوست یک اشارت وز ما بهسر دویدن
#سلمان_ساوجی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دیشب خیالِ رویت با آبِ دیده میگفت:
بیرون شتاب تا من بتوانم آرمیدن
اشک از سر ارادت بر رخ دوید و گفتا:
از دوست یک اشارت وز ما بهسر دویدن
#سلمان_ساوجی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
پشت روز روشنم شام سیاهی دیگر است
آنچه آن را کوه خواندم پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
#فاضل_نظری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
پشت روز روشنم شام سیاهی دیگر است
آنچه آن را کوه خواندم پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
#فاضل_نظری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──