.
هر چه میخواهی بگو،
از هر چه میخواهی
هر چه خواهی کن،
تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
#مهدی_اخوان_ثالث
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
هر چه میخواهی بگو،
از هر چه میخواهی
هر چه خواهی کن،
تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
#مهدی_اخوان_ثالث
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
-تابستان؟
به اشتیاق کودکانه میماند، به جسارتِ زمین، به سماجتِ آفتاب، به سبزینگیِ برگ، به رویش هزار بارهی گیاه.
تابستان به صدای عبور آرامِ آب میماند، به آوای شبانهی جیرجیرکها، به وزش باد از میان برگها، به سرخوشیِ کفشدوزکها، شاپرکها، زنبورها...
تابستان، به آغوش مادرانه میماند، گرم است و پناه دهنده، سبز است و امیدبخش، ژرف است و لطیف...
تابستان آرام است، انگار دخترکی عروسکهاش را در گرمای یک بعد از ظهر داغ، زیر سایهی درخت نارون نشانده، چای ریخته و مادرش را به مهمانیِ کودکانهاش دعوت کرده.
همینقدر ساده،
همینقدر آرام،
همینقدر صمیمی
همینقدر خوب.
#نرگس_صرافیان_طوفان
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
-تابستان؟
به اشتیاق کودکانه میماند، به جسارتِ زمین، به سماجتِ آفتاب، به سبزینگیِ برگ، به رویش هزار بارهی گیاه.
تابستان به صدای عبور آرامِ آب میماند، به آوای شبانهی جیرجیرکها، به وزش باد از میان برگها، به سرخوشیِ کفشدوزکها، شاپرکها، زنبورها...
تابستان، به آغوش مادرانه میماند، گرم است و پناه دهنده، سبز است و امیدبخش، ژرف است و لطیف...
تابستان آرام است، انگار دخترکی عروسکهاش را در گرمای یک بعد از ظهر داغ، زیر سایهی درخت نارون نشانده، چای ریخته و مادرش را به مهمانیِ کودکانهاش دعوت کرده.
همینقدر ساده،
همینقدر آرام،
همینقدر صمیمی
همینقدر خوب.
#نرگس_صرافیان_طوفان
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
اسکار غم انگیز ترین بیت ادبیات فارسی با اختلاف تعلق میگیره به جناب #سعدی جان اونجا که گفت:
"ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری من بار هجران میبرم"
@M_V_KHATOON
اسکار غم انگیز ترین بیت ادبیات فارسی با اختلاف تعلق میگیره به جناب #سعدی جان اونجا که گفت:
"ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری من بار هجران میبرم"
@M_V_KHATOON
.
بغل اونی که دوسش داری همینقدر نیازه که جناب #نزار_قبانی میگه:
"مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا میمیرم و فردا جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشتهام".
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
بغل اونی که دوسش داری همینقدر نیازه که جناب #نزار_قبانی میگه:
"مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا میمیرم و فردا جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشتهام".
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
میشه در جواب "حالت چطوره ؟" مثل عالینجاب #سعدی اینجوری گفت:
"خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست"؟
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
میشه در جواب "حالت چطوره ؟" مثل عالینجاب #سعدی اینجوری گفت:
"خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست"؟
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
بعضی سکوت کردنا
شأن آدمو دو سه پله بالاتر میبره
و توصیه جناب #فاضل_نظری تو این شرایط:
"گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری است"
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
بعضی سکوت کردنا
شأن آدمو دو سه پله بالاتر میبره
و توصیه جناب #فاضل_نظری تو این شرایط:
"گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری است"
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
یکی از غمانگیزترین سکانسهای عمر
همین بیت جناب #کلیم_کاشانی هست
"یک نفس فرصت و صدحرف گره در خاطر
وای اگر گریه نیاید به مددکاریِ دل ..."
چقد باهاش زندگی کردیم :)
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
یکی از غمانگیزترین سکانسهای عمر
همین بیت جناب #کلیم_کاشانی هست
"یک نفس فرصت و صدحرف گره در خاطر
وای اگر گریه نیاید به مددکاریِ دل ..."
چقد باهاش زندگی کردیم :)
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
▫️
من از جهان چه خواستم؟
کمی نشستن و
به ماه و آسمان نگاه کردن و
کمی دویدن و
به قلههای دورها رسیدن و
کمی سکوت کردن و
صدای کائنات را شنیدن و
کمی از عشق گفتن و شنفتن و
کمی رهایی و شُکوهِ آشنایی و
کمی سفر...
من از جهان چه خواستم؟
کمی خیالِ خوش، نه بیشتر...
#نرگس_صرافیانطوفان
@M_V_KHATOON
من از جهان چه خواستم؟
کمی نشستن و
به ماه و آسمان نگاه کردن و
کمی دویدن و
به قلههای دورها رسیدن و
کمی سکوت کردن و
صدای کائنات را شنیدن و
کمی از عشق گفتن و شنفتن و
کمی رهایی و شُکوهِ آشنایی و
کمی سفر...
من از جهان چه خواستم؟
کمی خیالِ خوش، نه بیشتر...
#نرگس_صرافیانطوفان
@M_V_KHATOON
▫️
و باز بنویسیم
که ما همچنان مینویسیم
که ما همچنان در اینجا ماندیم
مثلِ درخت که مانده است
مثل گرسنگی که اینجا مانده است
و مثل سنگها که ماندهاند
و مثل درد که مانده است...
و مثلِ هر چیزی که از ما نشانهای دارد
و ما از آن نشانهای داریم.
#محمد_مختاری
@M_V_KHATOON
و باز بنویسیم
که ما همچنان مینویسیم
که ما همچنان در اینجا ماندیم
مثلِ درخت که مانده است
مثل گرسنگی که اینجا مانده است
و مثل سنگها که ماندهاند
و مثل درد که مانده است...
و مثلِ هر چیزی که از ما نشانهای دارد
و ما از آن نشانهای داریم.
#محمد_مختاری
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
می خواهم دوستتبدارم
تا به جای همهی جهانیان پوزش بخواهم
از همهی جنایاتی که مرتکب شدهاند ، در حق زنان
از زنانگیات دفاع میکنم
آن سان که جنگل از درختانش دفاع میکند
و موزهی لوور از مونالیزا
و هلند از ونگوگ
و فلورانس از میکلآنژ
و زالتسبورگ از موزارت
و پاریس از چشم های الزا
میخواهم دوستت بدارم
تا شهرها را از آلودگی برهانم
و تو را برهانم از دندان وحشی شدگان
#نزار_قبانی
@M_V_KHATOON
می خواهم دوستتبدارم
تا به جای همهی جهانیان پوزش بخواهم
از همهی جنایاتی که مرتکب شدهاند ، در حق زنان
از زنانگیات دفاع میکنم
آن سان که جنگل از درختانش دفاع میکند
و موزهی لوور از مونالیزا
و هلند از ونگوگ
و فلورانس از میکلآنژ
و زالتسبورگ از موزارت
و پاریس از چشم های الزا
میخواهم دوستت بدارم
تا شهرها را از آلودگی برهانم
و تو را برهانم از دندان وحشی شدگان
#نزار_قبانی
@M_V_KHATOON
▫️
هنوز زنی در جهان
دست در کیفِ لوازم آرایشش میبرد
و رژ قرمزش رابرمیدارد،
هنوز مردی است
که اورا سیراب محبتش نکرده است...
وخیابان این روزها پرشده
از زن هایی با رژ قرمز
#سحر_رستگار
@M_V_KHATOON
هنوز زنی در جهان
دست در کیفِ لوازم آرایشش میبرد
و رژ قرمزش رابرمیدارد،
هنوز مردی است
که اورا سیراب محبتش نکرده است...
وخیابان این روزها پرشده
از زن هایی با رژ قرمز
#سحر_رستگار
@M_V_KHATOON
.
یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی سازهایشان را بر میدارند
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترین شعرم را
برایت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها
تا تو عاشق یک دسته گلِ یاس شوی
و تو خواهی دید
که تمامِ دنیا بیدار مانده است
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانه وار بگویم
" دوستت دارم"
#نیکی_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی سازهایشان را بر میدارند
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترین شعرم را
برایت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها
تا تو عاشق یک دسته گلِ یاس شوی
و تو خواهی دید
که تمامِ دنیا بیدار مانده است
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانه وار بگویم
" دوستت دارم"
#نیکی_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
همیشه کنجِ خیالی
نه بودنی، نه وصالی
چگونه از توبگویم
که آرزوی محالی تو را صدا زدم
اما نه جانمی نه صدایی
بگو به رغْمِ نبودت
چگونه دلبرِ مایی ...
#مریم_قهرمانلو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
همیشه کنجِ خیالی
نه بودنی، نه وصالی
چگونه از توبگویم
که آرزوی محالی تو را صدا زدم
اما نه جانمی نه صدایی
بگو به رغْمِ نبودت
چگونه دلبرِ مایی ...
#مریم_قهرمانلو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تنها تو … صاحب ِتاریخ ِمن!
نام خود را در صفحه اول بنویس،
و در صفحه سوم ،
و دهم،
و در آخرین ِآن.
تنها تو می توانی روزهای مرا سرهم کنی ،
از قرن اول تولد
تا قرن بیست و یکم پس از عشق.
تنها تو،
می توانی،
آنچه میخواهی به روزهایم بیفزایی
و آنچه را می خواهی
از آن حذف کنی.
تمام ِتاریخ ِمن،
از کف دست های تو جاری میشود،
و بر کف دست های تو می ریزد!
#سعاد_الصباح
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تنها تو … صاحب ِتاریخ ِمن!
نام خود را در صفحه اول بنویس،
و در صفحه سوم ،
و دهم،
و در آخرین ِآن.
تنها تو می توانی روزهای مرا سرهم کنی ،
از قرن اول تولد
تا قرن بیست و یکم پس از عشق.
تنها تو،
می توانی،
آنچه میخواهی به روزهایم بیفزایی
و آنچه را می خواهی
از آن حذف کنی.
تمام ِتاریخ ِمن،
از کف دست های تو جاری میشود،
و بر کف دست های تو می ریزد!
#سعاد_الصباح
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
چرا دلتنگیِ آدم مثل درخت خشک نمیشد؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟
چرا تبر بر شاخهی خیس زوزه میکشید اما صداش بر تنهی خشک ، دهان باز میکرد؟
یک نیمه این طرف ،
یک نیمه آن طرف ،
آمادهی سوختن .
#عباس_معروفی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
چرا دلتنگیِ آدم مثل درخت خشک نمیشد؟ چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟
چرا تبر بر شاخهی خیس زوزه میکشید اما صداش بر تنهی خشک ، دهان باز میکرد؟
یک نیمه این طرف ،
یک نیمه آن طرف ،
آمادهی سوختن .
#عباس_معروفی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──