.
حتی اگر هرگز بارِ دیگر تو را نبینم،
احتیاج دارم بدانم که
جایی در این شهرِ کثیفِ ترسناک
در گوشهای از این جهنمِ سیاه
تو هستی و مرا دوست داری.
#ارنستو_ساباتو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
حتی اگر هرگز بارِ دیگر تو را نبینم،
احتیاج دارم بدانم که
جایی در این شهرِ کثیفِ ترسناک
در گوشهای از این جهنمِ سیاه
تو هستی و مرا دوست داری.
#ارنستو_ساباتو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تو....
یڪ مثنوے در دهانِ مولانا
یڪ قونیه،زیرِ قدومِ شمس
آشنا و صمیمی
چون شبنم با گونهے داوودی
و چنان از تو گفتنم زیباست،
ڪهشعر معنیاش کنند دِگران!
زیبایی..
ودوستتدارم هایم به گوشت مے آیند،
چونانتظاربه پنجره!!
زیباترینی..
ودرشعرترین حالت ممکن زنی،
ڪه چنان میداند شعر را،
ڪه گویے هزار سال پیش از شعری زاده شده،
ڪه شاعرش راباخودبه عشق آباد
برده است نسیمی!!
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تو....
یڪ مثنوے در دهانِ مولانا
یڪ قونیه،زیرِ قدومِ شمس
آشنا و صمیمی
چون شبنم با گونهے داوودی
و چنان از تو گفتنم زیباست،
ڪهشعر معنیاش کنند دِگران!
زیبایی..
ودوستتدارم هایم به گوشت مے آیند،
چونانتظاربه پنجره!!
زیباترینی..
ودرشعرترین حالت ممکن زنی،
ڪه چنان میداند شعر را،
ڪه گویے هزار سال پیش از شعری زاده شده،
ڪه شاعرش راباخودبه عشق آباد
برده است نسیمی!!
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
به نگاهم برگرد
بیصدا تر از سكوت
تا ملودی آرام دوست داشتنت را
در رويای آرام، بنوازم..
دوست داشتن
در سكوت را با تو آموختهام
به آغوشم برگرد
بیبهانه و بیقرار
می خواهم با عطر جا مانده در آغوشم
با بوسهای شيرين ترانه ای بسرايم
تا رها شوی
از اندوهي اندوهگين
و در نهفت عشق
جانم از شعر بودنت لبريز شود...!!!
#نسیم_دادستان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
به نگاهم برگرد
بیصدا تر از سكوت
تا ملودی آرام دوست داشتنت را
در رويای آرام، بنوازم..
دوست داشتن
در سكوت را با تو آموختهام
به آغوشم برگرد
بیبهانه و بیقرار
می خواهم با عطر جا مانده در آغوشم
با بوسهای شيرين ترانه ای بسرايم
تا رها شوی
از اندوهي اندوهگين
و در نهفت عشق
جانم از شعر بودنت لبريز شود...!!!
#نسیم_دادستان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تمام پنجرههای بازِ این جهان
- بی یک نگاهِ تو...
چه بگویم :
که دستهای مرا باز میبندد
- سرخی ِلبهای عشق...
آنقدر نیآمدی
که فرآموش آمدم در تو....
با من امّا چه نهان رازی !
که هر لحظه میگذرد
حُزن ِهجرانیات عاشقترم دارد...!
#گویا_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تمام پنجرههای بازِ این جهان
- بی یک نگاهِ تو...
چه بگویم :
که دستهای مرا باز میبندد
- سرخی ِلبهای عشق...
آنقدر نیآمدی
که فرآموش آمدم در تو....
با من امّا چه نهان رازی !
که هر لحظه میگذرد
حُزن ِهجرانیات عاشقترم دارد...!
#گویا_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
کاش اسم عطرت را
پرسیده بودم
خودت که نیستی
عطرت را به بالشتم میزدم
به لباسم
به هرجایی که قراراست
نفس بکشم
شاید اینقدر دلتنگ نمیشدم
لطفا
فقط به اندازه گفتن اسم عطرت
بامن تماس بگیر ...
#پانتهآ_فوشریان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
کاش اسم عطرت را
پرسیده بودم
خودت که نیستی
عطرت را به بالشتم میزدم
به لباسم
به هرجایی که قراراست
نفس بکشم
شاید اینقدر دلتنگ نمیشدم
لطفا
فقط به اندازه گفتن اسم عطرت
بامن تماس بگیر ...
#پانتهآ_فوشریان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
دوست داشتنات را با یک سُرود...
به شالیکاران میسپارم
اینگونه شباهنگام از تُردِ دقایق میگذریم و
واپسین گفتوگوی مان میانِ شبنم و ستاره تکرار خواهد شد.
#الکساندر_پوشکین
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دوست داشتنات را با یک سُرود...
به شالیکاران میسپارم
اینگونه شباهنگام از تُردِ دقایق میگذریم و
واپسین گفتوگوی مان میانِ شبنم و ستاره تکرار خواهد شد.
#الکساندر_پوشکین
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
آدینه و دلتنگے
مے شکند در فراز آسمان بغض ابرے
مے چکاند از چشم عاشقان
بر زمین سیل اشکی
مے گذرد شب اما همچنان به سختے
تا تنهایے و تنهایے و تنهایی
و باز آدینه و دلتنگی.
#فرزانه_طالبی_پور
شب آرام🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
آدینه و دلتنگے
مے شکند در فراز آسمان بغض ابرے
مے چکاند از چشم عاشقان
بر زمین سیل اشکی
مے گذرد شب اما همچنان به سختے
تا تنهایے و تنهایے و تنهایی
و باز آدینه و دلتنگی.
#فرزانه_طالبی_پور
شب آرام🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت
۲۵ خرداد
سالروز درگذشت
استاد #حسن_کسایی
خداوندگار #نی و اسطوره #نینوازی...
روحششادونامشتاابدجاودان🥀
@M_V_KHATOON
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت
۲۵ خرداد
سالروز درگذشت
استاد #حسن_کسایی
خداوندگار #نی و اسطوره #نینوازی...
روحششادونامشتاابدجاودان🥀
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨
برایت آرزو میکنم
بعضی از صداها را هیچگاه نشنوی؛
بعضی از افکار را هیچگاه نفهمی؛
و بعضی از حالات را هیچگاه حس نکنی!
آنچه حس میکنی،تنها عشق باشد و خوشبختی!
آرزو میکنم چشمانت اگر تَر شد به شوق اجابت آرزویت باشد،
نه تکرار غم دیروز.
شــب بخیـر🌙
@M_V_KHATOON
برایت آرزو میکنم
بعضی از صداها را هیچگاه نشنوی؛
بعضی از افکار را هیچگاه نفهمی؛
و بعضی از حالات را هیچگاه حس نکنی!
آنچه حس میکنی،تنها عشق باشد و خوشبختی!
آرزو میکنم چشمانت اگر تَر شد به شوق اجابت آرزویت باشد،
نه تکرار غم دیروز.
شــب بخیـر🌙
@M_V_KHATOON
▫️
آن زمان که آفتاب روز
آرامش صبح را در هم میشکند
در مه صبحگاهی بال بگشا...
دست جهان را در دستهایت بفشار
و "گل لبخند" بر لبان بنشان
چه با شکوه است زنده بودن
ســلامــ و احتــــرام
صبحتـون نیکــــو☀️
@M_V_KHATOON
آن زمان که آفتاب روز
آرامش صبح را در هم میشکند
در مه صبحگاهی بال بگشا...
دست جهان را در دستهایت بفشار
و "گل لبخند" بر لبان بنشان
چه با شکوه است زنده بودن
ســلامــ و احتــــرام
صبحتـون نیکــــو☀️
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
تو کافر دل نمیبندی، نقابِ زلف و میترسم
که محرابم بگرداند، خَمِ آن دلسِتان ابرو
اگر چه مرغِ زیرک بود حافظ، در هواداری
به تیرِ غمزه صیدش کرد، چشمِ آن کمان ابرو
#حضرت_حافظ
#غزاله_فیلی_نژاد
درودهــااا، بردمیدنِ روزِ نو بر نیک اندیشانِ عاشق و مهرورز، خجسته و فرخنده باد☀️
@M_V_KHATOON
تو کافر دل نمیبندی، نقابِ زلف و میترسم
که محرابم بگرداند، خَمِ آن دلسِتان ابرو
اگر چه مرغِ زیرک بود حافظ، در هواداری
به تیرِ غمزه صیدش کرد، چشمِ آن کمان ابرو
#حضرت_حافظ
#غزاله_فیلی_نژاد
درودهــااا، بردمیدنِ روزِ نو بر نیک اندیشانِ عاشق و مهرورز، خجسته و فرخنده باد☀️
@M_V_KHATOON
.
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پردهی گل پوش چشم
مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفتهای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم
وقت آن آمد که ساغر پُر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم
چشم و دل، نادیده، بر آن جسم پنهان عاشقاند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم
آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کُنم در خانهی خاموش چشم
مژدهی دیدار میآرند؟ یا پیغام دوست؟
اشک شوق امشب چه میگوید نهان در گوش چشم
میرسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
میکشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم
در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم
#هوشنگ_ابتهاج
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پردهی گل پوش چشم
مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفتهای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم
وقت آن آمد که ساغر پُر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم
چشم و دل، نادیده، بر آن جسم پنهان عاشقاند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم
آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کُنم در خانهی خاموش چشم
مژدهی دیدار میآرند؟ یا پیغام دوست؟
اشک شوق امشب چه میگوید نهان در گوش چشم
میرسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
میکشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم
در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم
#هوشنگ_ابتهاج
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر میدهد عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
میرسد و نمیرسد نوبت اتصال من
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
چرخ شنید نالهام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره میکند آینه جمال من
#سعدی_جاان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر میدهد عشق تو گوشمال من
نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من
پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
میرسد و نمیرسد نوبت اتصال من
خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من
برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من
چرخ شنید نالهام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره میکند آینه جمال من
#سعدی_جاان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
نظیرِ دوست ندیدم اگر چه از مَه و مِهر
نهادم آینهها در مقابلِ رخِ دوست
#حضرت_حافظ
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
نظیرِ دوست ندیدم اگر چه از مَه و مِهر
نهادم آینهها در مقابلِ رخِ دوست
#حضرت_حافظ
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
هر چه نفست خواست داری اختیار
هر چه عقلت خواست آری اضطرار
داند او کو نیکبخت و محرمست
زیرکی ز ابلیس و عشق از آدمست
#مولانای_جاان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
هر چه نفست خواست داری اختیار
هر چه عقلت خواست آری اضطرار
داند او کو نیکبخت و محرمست
زیرکی ز ابلیس و عشق از آدمست
#مولانای_جاان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──