▫️
ماه ، چند پیک از کهنه شرابِ چشمانت را نوشید که این چنین آسمان عاشقانه در ضیافت این دو مست عریان می رقصد..
#عاطفه_دادویی
@M_V_KHATOON
ماه ، چند پیک از کهنه شرابِ چشمانت را نوشید که این چنین آسمان عاشقانه در ضیافت این دو مست عریان می رقصد..
#عاطفه_دادویی
@M_V_KHATOON
▫️
و تاریخ اولین بوسه
به آنجا برمیگردد که من
مردی غارنشین بودم و هنگامی که
با اشاره و زبان گفتم دوستت دارم
تو از ترس آنکه شاید
قلبت ناگهان از هیجان بایستد
با بوسه ای...
دهان مرا بستی !
#کوروش_نامی
@M_V_KHATOON
و تاریخ اولین بوسه
به آنجا برمیگردد که من
مردی غارنشین بودم و هنگامی که
با اشاره و زبان گفتم دوستت دارم
تو از ترس آنکه شاید
قلبت ناگهان از هیجان بایستد
با بوسه ای...
دهان مرا بستی !
#کوروش_نامی
@M_V_KHATOON
▫️
این همه اندوه بی دلیل برای چیست؟
هیچ چیز همیشگی نیست!
فردا که بیاید، امروز فراموش شده است.
#ویسلاوا_شیمبورسکا
@M_V_KHATOON
این همه اندوه بی دلیل برای چیست؟
هیچ چیز همیشگی نیست!
فردا که بیاید، امروز فراموش شده است.
#ویسلاوا_شیمبورسکا
@M_V_KHATOON
.
شب به پایان راهش نزدیک میشود.
ما را ، هرگز خوابی نیست.
بیدار می مانیم تا سپیده دمان.
منتظر می مانیم
تا خورشید چکش اش را
بر تارکِ خانه ها بکوبد.
منتظر می مانیم
تا خورشید ، چکش اش را
بر پیشانی های مان بکوبد
بر قلب های مان بکوبد
آن قدر بکوبد
تا صدا شود
آن قدر تا صدا شنیده شود
صدایی دیگر گونه؛
چرا که سکوت
پر از صدای گلوله هایی ست
که نمی دانیم از کجا شلیک می شوند.
#یانیس_ریتسوس
ترجمه: #بابک_زمانی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
شب به پایان راهش نزدیک میشود.
ما را ، هرگز خوابی نیست.
بیدار می مانیم تا سپیده دمان.
منتظر می مانیم
تا خورشید چکش اش را
بر تارکِ خانه ها بکوبد.
منتظر می مانیم
تا خورشید ، چکش اش را
بر پیشانی های مان بکوبد
بر قلب های مان بکوبد
آن قدر بکوبد
تا صدا شود
آن قدر تا صدا شنیده شود
صدایی دیگر گونه؛
چرا که سکوت
پر از صدای گلوله هایی ست
که نمی دانیم از کجا شلیک می شوند.
#یانیس_ریتسوس
ترجمه: #بابک_زمانی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم:
نیلوفر به همه زندگیام پیچیده بود.
در رگهایش، من بودم که میدویدم.
هستیاش در من ریشه داشت،
همه من بود.
کدامین باد بیپروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم:
نیلوفر به همه زندگیام پیچیده بود.
در رگهایش، من بودم که میدویدم.
هستیاش در من ریشه داشت،
همه من بود.
کدامین باد بیپروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
حتی اگر هرگز بارِ دیگر تو را نبینم،
احتیاج دارم بدانم که
جایی در این شهرِ کثیفِ ترسناک
در گوشهای از این جهنمِ سیاه
تو هستی و مرا دوست داری.
#ارنستو_ساباتو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
حتی اگر هرگز بارِ دیگر تو را نبینم،
احتیاج دارم بدانم که
جایی در این شهرِ کثیفِ ترسناک
در گوشهای از این جهنمِ سیاه
تو هستی و مرا دوست داری.
#ارنستو_ساباتو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تو....
یڪ مثنوے در دهانِ مولانا
یڪ قونیه،زیرِ قدومِ شمس
آشنا و صمیمی
چون شبنم با گونهے داوودی
و چنان از تو گفتنم زیباست،
ڪهشعر معنیاش کنند دِگران!
زیبایی..
ودوستتدارم هایم به گوشت مے آیند،
چونانتظاربه پنجره!!
زیباترینی..
ودرشعرترین حالت ممکن زنی،
ڪه چنان میداند شعر را،
ڪه گویے هزار سال پیش از شعری زاده شده،
ڪه شاعرش راباخودبه عشق آباد
برده است نسیمی!!
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تو....
یڪ مثنوے در دهانِ مولانا
یڪ قونیه،زیرِ قدومِ شمس
آشنا و صمیمی
چون شبنم با گونهے داوودی
و چنان از تو گفتنم زیباست،
ڪهشعر معنیاش کنند دِگران!
زیبایی..
ودوستتدارم هایم به گوشت مے آیند،
چونانتظاربه پنجره!!
زیباترینی..
ودرشعرترین حالت ممکن زنی،
ڪه چنان میداند شعر را،
ڪه گویے هزار سال پیش از شعری زاده شده،
ڪه شاعرش راباخودبه عشق آباد
برده است نسیمی!!
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
به نگاهم برگرد
بیصدا تر از سكوت
تا ملودی آرام دوست داشتنت را
در رويای آرام، بنوازم..
دوست داشتن
در سكوت را با تو آموختهام
به آغوشم برگرد
بیبهانه و بیقرار
می خواهم با عطر جا مانده در آغوشم
با بوسهای شيرين ترانه ای بسرايم
تا رها شوی
از اندوهي اندوهگين
و در نهفت عشق
جانم از شعر بودنت لبريز شود...!!!
#نسیم_دادستان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
به نگاهم برگرد
بیصدا تر از سكوت
تا ملودی آرام دوست داشتنت را
در رويای آرام، بنوازم..
دوست داشتن
در سكوت را با تو آموختهام
به آغوشم برگرد
بیبهانه و بیقرار
می خواهم با عطر جا مانده در آغوشم
با بوسهای شيرين ترانه ای بسرايم
تا رها شوی
از اندوهي اندوهگين
و در نهفت عشق
جانم از شعر بودنت لبريز شود...!!!
#نسیم_دادستان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تمام پنجرههای بازِ این جهان
- بی یک نگاهِ تو...
چه بگویم :
که دستهای مرا باز میبندد
- سرخی ِلبهای عشق...
آنقدر نیآمدی
که فرآموش آمدم در تو....
با من امّا چه نهان رازی !
که هر لحظه میگذرد
حُزن ِهجرانیات عاشقترم دارد...!
#گویا_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تمام پنجرههای بازِ این جهان
- بی یک نگاهِ تو...
چه بگویم :
که دستهای مرا باز میبندد
- سرخی ِلبهای عشق...
آنقدر نیآمدی
که فرآموش آمدم در تو....
با من امّا چه نهان رازی !
که هر لحظه میگذرد
حُزن ِهجرانیات عاشقترم دارد...!
#گویا_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
کاش اسم عطرت را
پرسیده بودم
خودت که نیستی
عطرت را به بالشتم میزدم
به لباسم
به هرجایی که قراراست
نفس بکشم
شاید اینقدر دلتنگ نمیشدم
لطفا
فقط به اندازه گفتن اسم عطرت
بامن تماس بگیر ...
#پانتهآ_فوشریان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
کاش اسم عطرت را
پرسیده بودم
خودت که نیستی
عطرت را به بالشتم میزدم
به لباسم
به هرجایی که قراراست
نفس بکشم
شاید اینقدر دلتنگ نمیشدم
لطفا
فقط به اندازه گفتن اسم عطرت
بامن تماس بگیر ...
#پانتهآ_فوشریان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
دوست داشتنات را با یک سُرود...
به شالیکاران میسپارم
اینگونه شباهنگام از تُردِ دقایق میگذریم و
واپسین گفتوگوی مان میانِ شبنم و ستاره تکرار خواهد شد.
#الکساندر_پوشکین
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دوست داشتنات را با یک سُرود...
به شالیکاران میسپارم
اینگونه شباهنگام از تُردِ دقایق میگذریم و
واپسین گفتوگوی مان میانِ شبنم و ستاره تکرار خواهد شد.
#الکساندر_پوشکین
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
آدینه و دلتنگے
مے شکند در فراز آسمان بغض ابرے
مے چکاند از چشم عاشقان
بر زمین سیل اشکی
مے گذرد شب اما همچنان به سختے
تا تنهایے و تنهایے و تنهایی
و باز آدینه و دلتنگی.
#فرزانه_طالبی_پور
شب آرام🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
آدینه و دلتنگے
مے شکند در فراز آسمان بغض ابرے
مے چکاند از چشم عاشقان
بر زمین سیل اشکی
مے گذرد شب اما همچنان به سختے
تا تنهایے و تنهایے و تنهایی
و باز آدینه و دلتنگی.
#فرزانه_طالبی_پور
شب آرام🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──