Telegram Web Link
.

و کاش وقتی ابرِ غم به گلوی کوچکت می‌رسد،
از یاد نبری شانه‌ای در کار نیست،
و بهتر است بپذیری همیشه قرار است در آغوشِ باد گریه کنی.
زیرا رنج تنهاست، و رنجور تنها‌تر ...




#حمید_سلیمی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

پدرم را خدا بیامرزد ، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را ، کارگر بود ، اهل معدن بود

از میان زغال ها در کوه، عصر ها رو سفید بر می‌گشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله ای فروتن بود

پا به پای زغال ها می‌سوخت ؛ سرخ می شد، دوباره کُک می‌شد
کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ ،کوره‌ای که همیشه روشن بود

بارهایی که نانش آجر شد ، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش،یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود

از دل کوه های پابرجا ، از درون مخوف تونل ها هفت خوان را گذشت و نان آورد ، پدرم که خودش تهمتن بود..

پدرم مثل واگنی خسته ، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود

مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد ، کارگر بود ،اهل معدن بود...


#موسی_عصمتی
#معدن_طبس


@M_V_KHATOON
▫️

پنج گوزن تشنه،
پنج گنجشکِ بی سرپناه،
و شاید
پنج مسافر مانده در راه...
انگشتانم
روی صورتت


#حمید_جدیدی


@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

Chernobyl (2019)

آدميزاد موجودی بدرد بخوره.
آخه مرگ یه سرباز، سهام نفت رو تو بازارهای جهانی می‌بره بالا و
مرگ یه معدنچی، عايدی صاحب معدن رو زياد می كنه....


#کورت_توخولسکی
#معدنکاران_طبس


@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

هر دویِ ما
یک نفر را تنها گذاشتیم،
اول تو مرا
و سپس من
خودم را...


#ایلهان_برک


@M_V_KHATOON
.

اي كليسا، كه در آن نيمه شب بي خبري
بگرفتي زكفم لذت تنهايي را
وچنان مست و سراپا شعف وزنگ زنان
هديه دادي، به دلم اين زن هرجايي را
بنگر از دور، ببين:
تا كجا رفت، سراسيمه، بدنبال هوس
تا كجا برد هوس، آن سرسودايي را!
مرده بخت، چنين بيكس وگمنام و غريب..
زير پاي من ديوانه افسانه پرست..




#کارو


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

می خواهمت
برای روزهای ابتدای پاییز...
عاشقت می شوم در تک تک
جوانه های بهاری...
می بوسمت در انتهای
یک روز بلند تابستانی...
هزار بار جان می دهم
در گرمای آغوشت میان هجوم
دانه به دانه ی برف های زمستانی...
و تو هنوز نمی دانی که من
چقدر در تو زندگی می کنم




#علیرضا_اسفندیاری


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌
.

شب و پائیز و ابریِ آسمان
پنجره یِ بُهت زده از نمِ باران
چشم های خیره بر پیچِ خیابان!

نه! بدونِ تو نمی شود
که نمی شود!!!
طَبعِ شعر‌، سِر است بی حضورِ تو
حوصله نیز سَر، رفت بی عبورِ تو

هَوا هم یَخ زد‌،،،
بی وجودِ گرمِ عَطری از دَمِ تو.




#فرزانه_طالبی_پور


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
‍ .

ڪاش آنهایے ڪہ مے روند
شب را هم در چمدانشان بگذراند و ببرند .
مے روند
اما نمے دانند چہ اندوهے
در پس رفتنشان گریبان
آدم را مے گیرد
خاطرات صف مے ڪشند در
خیالات آدم هاے بجا ماندہ
و سنگینے سڪوت شبانه
آزار مے دهد جسم و روح آدمے را
و صداے اندوہ این سڪوت
در انعڪاس هزار‌بارہ تنهایے ها
محو مے شود...




#باران_مقدم


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

صد سال می‌شود که چهره‌اش را ندیده‌ام
دست دورِ کمرش نینداخته‌ام
در عمقِ چشمِ او تأمل نکرده‌ام
از روشنای اندیشه‌ی او چیزی نپرسیده‌ام
به حرارتِ شکم‌اش دست نساییده‌ام
زنی در شهری
صد سال است که انتظارِ مرا می‌کشد
روی یک شاخه‌ی مشخص جای داشتیم
هر دوی ما روی یک شاخه
هر دو از همان شاخه فروافتادیم و جدا شدیم
زمانی به درازای صد سال
و راهی به درازای صد سال در میانِ‌ ماست
صد سال است که در هوای گرگ‌ومیش
به دنبالِ او می‌دوم.




#ناظم_حکمت


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

چیزی نیست!
فقط جنگ تمام شده است.
فرمانده‌هان باغچه را آب می دهند.
و دوستان سربازم، خاک شده‌اند.
خبر داری بازگشته‌ام‌‌؟
بوی خاک می‌دهم.
و چشمانی که از رنگ افتاده‌اند...

نمی‌دانم مرا در خاطرت هست یا نه؟
پیر شده‌ام!
تکه لباسی نو،
که آب رفته است...

بر خشت به خشت آن سلول تاریک
بارها نام تو را نوشته‌ام!

نترس!
من فقط آمده‌ام
دوستت داشته باشم...




#مهران_رمضانیان


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

"به‌نامِ دیوارهاوطاق‌هایِ ویرانْ شده
که شبیهِ عریانیِ این شعرِ مطلق:
چهره‌ها و آوازهایِ گمْگشته را
شهادت می‌دهند و در ثقلِ جان
بَدَل به بغض و بهت می‌شوند
به نامِ تردیدی طولانی
به نامِ کارگران و دهقانان و گیاهان
به نامِ تلخِ صدا در ازدحامِ حقیقتی فرتوت.»




#پل_الوار


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

بنوش مرا
با چشم‌های نیمه‌باز
چون بوسه‌های بی‌هوا
یک نفس،بدون فکر
دیوانه‌وار
من دوست داشتنت را
جرعه جرعه مست می‌کنم !..

بنوش‌ مرا
تلخم ولی قسم به عشق
تو را مست ‌می‌کنم
تا تو تمامِ شب آواز سَر کنی
من دوست‌ ‌دارَمَت ...




#حامد_نیازی
شبتــون بعشق🌙


‌‌‌‌✤┅┄𝓜‌‌‌‌ ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2024/09/27 04:29:13
Back to Top
HTML Embed Code: