.
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم
ای پریوارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلوارهی ناراستی نمیسوزد!
حضورت بهشتیست
که گریزِ از جهنم را توجیه میکند،
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود
#احمد_شاملو
📚آیدا در آینه
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم
ای پریوارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلوارهی ناراستی نمیسوزد!
حضورت بهشتیست
که گریزِ از جهنم را توجیه میکند،
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود
#احمد_شاملو
📚آیدا در آینه
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
توی یه دنیای دیگه، تو هم من رو دوست داری
همونقدر که من تو رو.
با هم زندگی میکنیم، با هم پیر میشیم
با هم میمیریم، مارو کنارِ هم دفن میکنن
از خاکمون یه سروِ بلند قد میکشه تا آسمون
همه پرندههای دنیا میان رو شاخهها خونه میسازن
تموم میشه آوارگی.
سبز میمونیم من و تو، برای همیشه...
#حمید_سلیمی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
توی یه دنیای دیگه، تو هم من رو دوست داری
همونقدر که من تو رو.
با هم زندگی میکنیم، با هم پیر میشیم
با هم میمیریم، مارو کنارِ هم دفن میکنن
از خاکمون یه سروِ بلند قد میکشه تا آسمون
همه پرندههای دنیا میان رو شاخهها خونه میسازن
تموم میشه آوارگی.
سبز میمونیم من و تو، برای همیشه...
#حمید_سلیمی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
تو همان بوسه ای که وقتی می خواستم
ببوسم ات
اذان گفت،
و از دهانِ عشق افتادی
و من
مثل خورده نان های سر راه
خم شدم
برداشتم ات
بوسیدم ات
و در قلبم با عشق نگهداشتم ات ...!
#امید_آذر
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تو همان بوسه ای که وقتی می خواستم
ببوسم ات
اذان گفت،
و از دهانِ عشق افتادی
و من
مثل خورده نان های سر راه
خم شدم
برداشتم ات
بوسیدم ات
و در قلبم با عشق نگهداشتم ات ...!
#امید_آذر
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
هنوز سایه ی نگاهت
قد می کشد در خیابان ِ بی عبور....
شانه به شانه
عاشقی را پرسه می بندیم....
و من که بازوانت را
در باغ ِ شقایق می فشارم.
..و لبهایت
که به وعده ی بوسه ی پنهان
" دوستت دارم " را
در دفتر خاطرم ترانه می سازد
تا چه بخواند بهار در راه...
#گویا_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
هنوز سایه ی نگاهت
قد می کشد در خیابان ِ بی عبور....
شانه به شانه
عاشقی را پرسه می بندیم....
و من که بازوانت را
در باغ ِ شقایق می فشارم.
..و لبهایت
که به وعده ی بوسه ی پنهان
" دوستت دارم " را
در دفتر خاطرم ترانه می سازد
تا چه بخواند بهار در راه...
#گویا_فیروزکوهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
در جوی زمان،
در خواب تماشای تو میرویم
سیمای روان،با شبنم افشان تو میشویم
پرهایم؟ پرپر شدهام
چشم نویدم، به نگاهی تر شدهام
این سو نه ، آن سویم
و در آن سوی نگاه چیزی را میبینم
چیزی را میجویم
سنگی میشکنم رازی با نقش تو میگویم
برگ افتاد ؛ نوشم باد
من زنده به اندوهم
ابری رفت، من کوهم؛ میپایم
من بادم؛ میپویم
در دشت دگر، گل افسوسی چو بروید
می آیم میبویم...
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
در جوی زمان،
در خواب تماشای تو میرویم
سیمای روان،با شبنم افشان تو میشویم
پرهایم؟ پرپر شدهام
چشم نویدم، به نگاهی تر شدهام
این سو نه ، آن سویم
و در آن سوی نگاه چیزی را میبینم
چیزی را میجویم
سنگی میشکنم رازی با نقش تو میگویم
برگ افتاد ؛ نوشم باد
من زنده به اندوهم
ابری رفت، من کوهم؛ میپایم
من بادم؛ میپویم
در دشت دگر، گل افسوسی چو بروید
می آیم میبویم...
#سهراب_سپهری
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
پرم از تو
مثل لذت یک جاده
از نوازشهای نور خورشید
مثل هیاهوی عبور قایق ها
از عرض رودخانه
پرم از شور
لبریزم از شوق
انگاه که صدای باد می پیچد
بر گیسوان رهای درختان
و می پراکند
عطرِ خوشِ بودنت را
#باران_مقدم
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
پرم از تو
مثل لذت یک جاده
از نوازشهای نور خورشید
مثل هیاهوی عبور قایق ها
از عرض رودخانه
پرم از شور
لبریزم از شوق
انگاه که صدای باد می پیچد
بر گیسوان رهای درختان
و می پراکند
عطرِ خوشِ بودنت را
#باران_مقدم
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
▫️
از روزی که دستهایم
به سخن گفتن با من آغازیدند
پرندهای سنگین را در خود حس کردهام.
#شهرام_شیدایی
@M_V_KHATOON
از روزی که دستهایم
به سخن گفتن با من آغازیدند
پرندهای سنگین را در خود حس کردهام.
#شهرام_شیدایی
@M_V_KHATOON
▫️
بی سر...
خواب تو را میبینم
بی پر...
به بامِ تو میپرم
انگورِ سیاهم
به بوی دهان تو شراب میشوم !
#شمس_لنگرودی
@M_V_KHATOON
بی سر...
خواب تو را میبینم
بی پر...
به بامِ تو میپرم
انگورِ سیاهم
به بوی دهان تو شراب میشوم !
#شمس_لنگرودی
@M_V_KHATOON
▫️
ببخشید،
قلب من انگار،
حوالی بی تفاوتی شما،
دارد جان می دهد!
تنها، اگر می شود،
جان دادنش را، تماشا نکنید!
آخر،
من از مهربانی های شما،
زیاد برایش قصه خوانده ام!
#عادل_دانتیسم
@M_V_KHATOON
ببخشید،
قلب من انگار،
حوالی بی تفاوتی شما،
دارد جان می دهد!
تنها، اگر می شود،
جان دادنش را، تماشا نکنید!
آخر،
من از مهربانی های شما،
زیاد برایش قصه خوانده ام!
#عادل_دانتیسم
@M_V_KHATOON
▫️
نمیتوانم خودم را به دیوار بکوبم
نمیتوانم خودم را به آلبوم بچسبانم
نمیتوانم بروم خیابان، داد بزنم:
«نگاهم کنید!»
من ، خاطرۀ دستهای توأم
سکانس عاشقانۀ فیلمی
که پیش از اکران عمومی
باید بریده میشدم.
#لیلا_کردبچه
@M_V_KHATOON
نمیتوانم خودم را به دیوار بکوبم
نمیتوانم خودم را به آلبوم بچسبانم
نمیتوانم بروم خیابان، داد بزنم:
«نگاهم کنید!»
من ، خاطرۀ دستهای توأم
سکانس عاشقانۀ فیلمی
که پیش از اکران عمومی
باید بریده میشدم.
#لیلا_کردبچه
@M_V_KHATOON
.
صداے دوست، آغاز من بود.
دمیدن و شڪفتن بود.
و من نگاهم را
مثل دستهایم
بہ او دادم و گفتم:
تو را اے دوست،
در جلوههاے گوناگون
دوست دارم.!
#شاهرخ_مسکوب
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
صداے دوست، آغاز من بود.
دمیدن و شڪفتن بود.
و من نگاهم را
مثل دستهایم
بہ او دادم و گفتم:
تو را اے دوست،
در جلوههاے گوناگون
دوست دارم.!
#شاهرخ_مسکوب
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
" شهریور "
دختری با گیسوان فرفری
با خط لبخندی از غزل
و خط چشمی از نستعلیق است
که با مهریه ای از برگ های طلایی
عروس مهر می شود
" شهریور "
همان دردانه ی پاییز است
در چند قدمی مهر
در کوچه باغی به نام تابستان
که با اولین نم نم باران
خود را آماده ی حجله ی پاییز میکند
به مهر بگویید :
آغوشت را باز کن
که شهریور ؛
تشنه ی یک آغوش عاشقانه
تشنه ی یک بوسه ی آتشین است.
#جلال_چراغی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
" شهریور "
دختری با گیسوان فرفری
با خط لبخندی از غزل
و خط چشمی از نستعلیق است
که با مهریه ای از برگ های طلایی
عروس مهر می شود
" شهریور "
همان دردانه ی پاییز است
در چند قدمی مهر
در کوچه باغی به نام تابستان
که با اولین نم نم باران
خود را آماده ی حجله ی پاییز میکند
به مهر بگویید :
آغوشت را باز کن
که شهریور ؛
تشنه ی یک آغوش عاشقانه
تشنه ی یک بوسه ی آتشین است.
#جلال_چراغی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
جا نخواهم زد!
دردهایم را در آغوش خواهم کشید و مصمم تر از همیشه، ادامه خواهم داد.
این خاصیتِ من است؛
که مشکلاتم را شبیه به انگیزه میبینم،
شبیه به داغِ سوزانی، که وادارم میکند سریع تر از همیشه گام بردارم.
من به لطفِ دردهایم، هر روز قویتر میشوم،
نه جا میزنم،
نه کم میآورم،
میایستم و ادامه میدهم
دوام میآورم و موفق میشوم
#نرگس_صرافیان_طوفان
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
جا نخواهم زد!
دردهایم را در آغوش خواهم کشید و مصمم تر از همیشه، ادامه خواهم داد.
این خاصیتِ من است؛
که مشکلاتم را شبیه به انگیزه میبینم،
شبیه به داغِ سوزانی، که وادارم میکند سریع تر از همیشه گام بردارم.
من به لطفِ دردهایم، هر روز قویتر میشوم،
نه جا میزنم،
نه کم میآورم،
میایستم و ادامه میدهم
دوام میآورم و موفق میشوم
#نرگس_صرافیان_طوفان
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
آدم وقتی لبریز است از یاد کسی …
که هر روز هر جا میرود یادش را با خودش میبرد
که در عصرهای بارانی یا غروب های پاییزی یا شب های دلتنگ با یادش قدم میزند
که در کافه ها، در عطر قهوه ها، در شعرها و آوازها دست یادش را میگیرد
که با یادش غمگین یا خوشحال میشود
میخندد یا گریه می کند …
آدم، وقتی …
با یاد یک نفر در مغزش یا در کنج سینه اش زندگی میکند، تنهاست ؟
نمیدانم، اتفاق خوبی ست
یا اتفاق بدی
اما این روزها هیچکس تنها نیست …
هر کسی یاد خودش را دارد!
#فرشته_رضایی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
آدم وقتی لبریز است از یاد کسی …
که هر روز هر جا میرود یادش را با خودش میبرد
که در عصرهای بارانی یا غروب های پاییزی یا شب های دلتنگ با یادش قدم میزند
که در کافه ها، در عطر قهوه ها، در شعرها و آوازها دست یادش را میگیرد
که با یادش غمگین یا خوشحال میشود
میخندد یا گریه می کند …
آدم، وقتی …
با یاد یک نفر در مغزش یا در کنج سینه اش زندگی میکند، تنهاست ؟
نمیدانم، اتفاق خوبی ست
یا اتفاق بدی
اما این روزها هیچکس تنها نیست …
هر کسی یاد خودش را دارد!
#فرشته_رضایی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
چه آرزوی دل انگیزی ست
نوشتن افسانه ای عاشقانه
بر پوست تنت
و خواندن آن برای تو ..!
چه آرزوی شورانگیزیست
تملّک قیمتیترین کتاب خطی جهان
ورق زدنش ..دست به آن کشیدن
و همین نوازش ساده
که زیر نگاهم لبخند بزنی
چه افسانه قشنگی
به تنت می نویسم
یگانه من
چه قشنگ به تنت افسانه می خوانم ..!
#عباس_معروفی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
چه آرزوی دل انگیزی ست
نوشتن افسانه ای عاشقانه
بر پوست تنت
و خواندن آن برای تو ..!
چه آرزوی شورانگیزیست
تملّک قیمتیترین کتاب خطی جهان
ورق زدنش ..دست به آن کشیدن
و همین نوازش ساده
که زیر نگاهم لبخند بزنی
چه افسانه قشنگی
به تنت می نویسم
یگانه من
چه قشنگ به تنت افسانه می خوانم ..!
#عباس_معروفی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
.
اندوه هایمان را کجاي این سرزمین پهن کنیم
که یادمان برود از کجا زخم خورده ایم؟
#الهام_پورعبدالله
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
اندوه هایمان را کجاي این سرزمین پهن کنیم
که یادمان برود از کجا زخم خورده ایم؟
#الهام_پورعبدالله
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──