Telegram Web Link
▫️

آدمیزاد دلش می‌خواهد یک وقت‌هایے تنها باشد. تنها بودن معنی‌اش این نیست ڪه هیچ‌ڪس دور و بر آدم نباشد.
تنها بودن یعنے اینڪه مردم همه غریبه باشند و تو غریب.


#شروودآندرسن
📚در شهرڪی غریب


@M_V_KHATOON
▫️

باران گرفته است
هرڪس به زیر حفاظے ڪشیده سر
مرا چه باک ز باران
ڪه گیسوان تو چترے گشوده‌اند
مرا چه باک ز مرگ
ڪه بوسه‌هاے تو پیغام‌هاے قیام‌اند
بدرودهاے تو
تڪرارهاے سلام‌اند...


#نصرت_رحمانی


@M_V_KHATOON
.

کمی صبر کن !
حوصله کن،
پايان کتاب را با هم خواهيم خواند،
حالا بخواب
تا فردا صبح ،
فرصت برای گريستن بر اين روزگار
بسيار ست !




#سيدعلی_صالحی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

تو مرا آزردی...
که خودم کوچ کنم از شهرت،
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شب‌هایت
تو به من میخندی!
و به خود میگویی: باز می‌آید و میسوزد از این عشق ولی...
برنمی‌گردم، نه!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد...




#سهراب_سپهری


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
‌.

امروز بوسه‌های تو یادم آمد
در این زمین زیبای بیگانه
و کاکل کوتاه موهایت
و دست‌هایت
و شانه‌هایت
و آن موربِ نورانی از چشم‌هایت
چیزی میان مشکی و عسل و خرمایی
اینها تمام حافظه‌ی من نیست
تنها اشاره‌هایی از فاصله‌ است...




#رضا_براهنی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

آنگونه ام
که گیتاری آویزان بر دیوار اتاقی تاریک.
درانتظار طلوع انگشتانی میان موهایم،
موسیقیِ بکری به خیال نوازش تو
که آشوب است
که انتظار است...




#زهرا_محمد_آذری

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

دلم یک همراه می خواهد
یک شاعر قصه گو
که بلد باشد بر گیسوان احساسم
شانه بزند
دو چشم می خواهد
که معنای بی تاب شدن را بلد باشند و
دو گوش که دردهایم را بشنوند
دلم یک شانه ستبر و آهنین می خواهد
تا دلتنگی هایم را بر حضورشان تکیه نمایم
دلم یک دوست داشتن عمیق می خواهد
یک عاشقانه زلال
که هر گاه از جور دوریت خسته شدم
بار نگاهم را به دوش کشد و
دلتنگی هایم را از من وارهاند




#امیرعباس_خالقوردی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

رازی که میان ماست
قلبی‌ست
که از ابتدای عشق
ایستاده تپید...




#افشین_یداللهی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

بعضی شب‌ها انگار که خدا حواسش پرت شده باشه و کیسه‌ی دل‌تنگی از دستش ول شده باشه رو سر شهر، کل شب‌ رو سیل دل‌تنگی با خودش می‌بره، هوا بویِ دل‌تنگی می‌گیره و میلِ گریه.

گنجشکا با دل‌تنگی می‌خوابن، رفتگرا با دل‌تنگی جارو می‌کشن، شب‌بوها با دل‌تنگی عطر می‌کنند.
و تو... دل‌تنگ می‌میری، دل‌تنگ دوباره زنده می‌شی، دل‌تنگ دوباره می‌میری...

بعضی شب‌ها، انگار که خدا حواسش پرت شده باشه دل‌تنگی به مغز استخون می‌رسه؛ به خودِخودِ ریشه‌ی دل



#محيا_زند


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

کاش با من بودی
تا تنهایی ام را به شب
سکوتم را به شاخه های خیس نارون ،
و غمم را به شب غمگین زنجره ها بسپارم
کاش...اما..!
با تو بودن حرف است...




#فاطمه‌_کشاورزی
شب آرام🌙


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼

دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران

نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران


#محمد_معتمدی
شعر
#حضرت_سعدی


@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


در این شب دل انگیز خدا
برایتان،یک حس قشنگ
یک شادی بی دلیل
یک نفس عطر خدا
یک بغل یاد دوست
و دنیا دنیا ،ارزوی خوب دارم.

شبتون خوش🌙


@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

یہ روزایے هست
آدم اینقدر حالش خوبہ
هیچ اتفاقے نمیتونہ
حال خوبشو خراب ڪنہ
،
امیدوارم امروز از همون
روزها باشہ براتون

سلام، صبحتون پر برکت
اول هفته تون سرشار از موفقیت در کار و زندگی☀️

‌‌
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

تکیه کلامش بود...

فرق نمی کرد موقع سلام یا وقت خداحافظی می گفت تنور دلت گـرم

معنی این جمله را بعدها فهمیدم،
هر جا که از دلم مایه گذاشتم و
اتفاق خوبی افتاد یاد حرفش افتادم

انگار تنور دلت که گرم باشد
نان مهربانی اش را می خوری

هر چه دلت گرمتر ،مهربانی ات بیشتر و روزگارت آبادتر است ...


#احمد_شاملو
روزتـون شـاد و سرشـار از مهربونی☀️


@M_V_KHATOON
.

در هوای دوگانگی
تازگیِ چهره‌ها پژمرد
بیایید از سایه روشن برویم
بر لب شبنم بایستیم
در برگ فرود آییم
و اگر جا پایی دیدیم
مسافر کهن را از پی برویم

برگردیم و نهراسیم
درایوان آن روزگاران نوشابه جادو سر کشیم
شب بوی ترانه ببوییم
چهرهٔ خود گم کنیم

از روزن آن سوها بنگریم
در به نوازش خطر بگشاییم
خودْروی دلهره پرپر کنیم

نیاویزیم نه به بندِ گریز
نه به دامانِ پناه

نشتابیم نه به سوی روشن نزدیک
نه به سمت مبهم دور

عطش را بنشانیم
پس به چشمه رویم

دم صبح دشمن را بشناسیم
و به خورشید اشاره کنیم

ماندیم در برابر هیچ
خم شدیم در برابر هیچ
پس نماز ما در را نشکنیم

برخیزیم و دعا کنیم
لب ما شیار عطر خاموشی باد !

نزدیک ما شب بی دردی است
دوری کنیم

کنار ما ریشه بی شوری است
برکنیم

و نلرزیم
پا در لجن نهیم
مرداب را به تپش درآییم

آتش را بشویم
نی زارِ همهمه را خاکستر کنیم

قطره را بشویم
دریا را نوسان آییم

و این نسیم بوزیم
و جاودان بوزیم

و این خزنده خم شویم
و بینا خم شویم

و این گودال فرود آییم
و بی پروا فرود آییم

بر خود خیمه زنیم
سایبان آرامشِ ما، ماییم

ما وزش صخره‌ایم
ما صخره وزنده‌ایم
ما شب گامیم
ما گام شبانه‌ایم

پروازیم و چشم به راه پرنده‌ایم
تراوش آبیم و در انتظار سبوییم

در میوه چینیِ بی گاه
رویا را نارس چیدند
و تردید از رسیدگی پوسید

بیایید از شوره زار خوب و بد برویم
چون جویبار آیینه روان باشیم

به درخت
درخت را پاسخ دهیم
و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم
هر لحظه رها سازیم

برویم
برویم و بیکرانی را زمزمه کنیم ...




#سهراب_سپهری


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
2024/10/01 07:47:51
Back to Top
HTML Embed Code: