Telegram Web Link
.

از تصوّر اینکه روزی زنی
با پا‌های من از مقابلت بگذرد
‌طوری‌که در شلوغِ خیابان بایستی
و چشم‌هایت را ببندی و لبخند بزنی

از تصوّر اینکه روزی زنی
با لب‌های من نشانیِ جایی را بپرسد
طوری‌که دلت بخواهد بگویی: «همین‌جاست!»

از تصوّر اینکه روزی زنی
با چشم‌های من نگاهت کند
طوری‌که با خودت بگویی: «خودش است!»

دیوانه می‌شوم

لطفاً ، فراموشی بگیر!
لطفاً
روزی اگر قرارمان به فراموشی شد،
واقعاً ، فراموشی بگیر!




#لیلا_کردبچه


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

لازم نیست
دوستت دارم را فریاد بزنید‌
دخترها بزرگترین رسانه ی سراسری
عشق هستند.
خالصانه عاشقشان شويد
وآرام ، درگوششان بگوييد دوستت دارم...
و بین خودمان بماند
"خودشان جهان را با خبر می کنند"




#پرویز_جلیلی_محتشم


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

سامانہ دلتنگی ام
بہ مرز هشدار رسیده
توده ای بغض
در گلویم دهن باز ڪرده
مجنون ڪن این هوا را
بگذار واژه هایم برای تو
از عشق و صلح  بنویسند...




#پریسا_سیروس


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.

دست هایت را دور من گره بزن
مرا وادار به گفتن نامت کن
مثل نخی که دانه های تسبیح
را دور هم جمع کرده،
بغلم کن من مقصدم گیسویت نباشد
همه ی " دوستت دارم‌ " هایم
می ریزند گم می شوند..




#رسول_ادهمی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

دستم را دراز می‌کنم
در آرزوی لمس
به سیمی مسی بر می‌خورم
که جریان برق را در خود می‌برد
تکه‌تکه می‌بارم
مثل خاکستر فرو می‌ریزم
فیزیک ، حقیقت را می‌گوید
کتاب مقدس ، حقیقت را می‌گوید
عشق ، حقیقت را می‌گوید
و حقیقت ، رنج است...




#هالینا_پوشویاتوسکا


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

بغض شب...
در ڪَلوے تلخ من اسٺ...
هق هقی غمڪَسار باید و...نیسٺ..!!

بر سپیدارعاشقانہ ےپیر...
عشـــــق را یادڪَار باید و...نیسٺ..!




#شيون_فومنى
شبتون بخیر🌙


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


خدایا
آغوش توکه باشد
خواب دیگربهانه ای
براےخستگےنیست!
تپشهاےقلبت میشود
لالایےکودکانه ام

کنارم بمان
میخواهم صبح چشمانم
درنگاه توبیدارشود.

شبتون بخیر عزیزان🌙


@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معماری و تزئینات مسجد نصیرالملک، شیراز _فارس

#اینجا_ایران_است


@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️

صبح ها نان و پنیرک بخوریم
و بکاریم نهالی
سر هر پیچ کلام
و بدانیم اگر
نور نبود ،
منطق زنده
پرواز
دگرگون می شد...


#سهراب‌سپهری
مسیر زندگیتون غرق در آرامش☀️


@M_V_KHATOON
.

تو، تندیس هستی،
تندیسی که سجده
که قنوت و قناعت
اصلا، که طواف به دور چشم‌هایت
بر من رواترین روان شده‌ی جان من‌ است!
در حضورِ تو
می‌شود صدای آفتاب را شنید،
می‌شود تابشِ نور
بر ریه‌های این تاریکی‌ها را دید،
در حضور تو می‌شود
جاری‌تر از همیشه رقصید...




#محمدعلی_خشنو


‌‌‌‌✤┅┄𝓜‌ ⃝༺༅═┅──
.

صدایی نیست که نپیچد.
و پیامی نیست که نرسد.
هستی مهربان تر از آن است که پنداشته ایم.
من گوش به زنگِ وزش ها نشسته ام.
و نگاه می کنم.
زندگی را جور دیگر نمی خواهم،
چنان سرشار است که دیوانه ام می کند.
دست به پیرایشِ جهان نزنیم.
گاه از خود می پرسم: پس چه هنگام کاسه ها،
از این آب های روشن پر می شوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست.
من به میهمانیِ جهان آمده ام.
و جهان به میهمانیِ من.
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت.
اگر این شاخه بیدِ خانهء ما ،
هم اکنون نمی جنبید،
جهان در چشم بِراهی می سوخت.
همه چیز چنان است که می باید.




#سهراب_سپهرى


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

از صحرا چیزی نمی‌دانم
از ظلِّ آفتاب
و از تماس پاهایی برهنه
روی ریگزا‌رهای داغ

از خیمه‌ها و پریشانی گیسوان
و از لب‌هایی عطشناک و نالان

من فرزند سرسبزی‌ام
فرزند رود، دختر آبی دریا
در انبوه جنگل بزرگ شده‌ام
با سرو و راش‌ها

اما همیشه در من
کسی زنجیر می‌زند
به سینه می‌کوبد و می‌گرید
آن گاه که خورشید
چون سری خونین
روی تاجِ تنها‌ترین درخت می‌ایستد ...




#مهتاب_میرقاسمی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

ﺗﻮ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﻓﻖ می آیی
ﮐﻪ ﭘﺎکباﺯﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ؟
ﺻﻨﻮﺑﺮﯼ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ
ﺩﺭ ﭘﻠﺸﺘﯽ ﯼ ﺍﯾﻦ ﻟﻮﺵ ﻭ ﻻﺷﻪ ﺯﺍﺭ ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ؟
ﺑﮕﻮ ﺑﺪﺍﻧﻢ
ﮐﺪﺍﻡ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﭘﺎﮎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻧﮕﺎﺭﺍ ؟
ﺷﺐ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﻮ ﻣﯽ ﻭﺯﺩ
ﮐﻪ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ
ﻭ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻭ ﻏﻢ ﺳﺮﺷﺎﺭﻡ ؟
ﺁﻩ، ﺑﺎﺭﯼ ، ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ...

ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﭼﻮ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ،
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻦ ﺗﭙﺶ ﻭ ﺑﺎﻝ می شوﻡ .
ﭼﻮ ﺩﺭ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﻡ
ﺯﻻﻝ می شوم .
ﺳﺨﻦ ﭼﻮ می گوﯾﯽ
ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﺮ می آﯾﺪ ...




#اسماعیل_خویی


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

مهربانی ات را با گل ها در میان بگذار
با سنگ ها
با رودی که می رود
مهربانی ات را با جنگ در میان بگذار
صدای تو چشمه ای خواهد شد
و انسان را با انسان
آشتی خواهد داد...




#غلامرضا_بروسان


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
.

دیدم که بر سراسر من موج می زند
چون هرم سرخگونه آتش
چون انعکاس آب .....
تا بی نهایت
تا آن سوی حیات
گسترده بود او
دیدم که در وزیدن دستانش
جسمیت وجودم
تحلیل می رود
دیدم که قلب او
با آن طنین ساحر سرگردان
پیچیده در تمامی قلب من
دیدم که می رهم
دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک می خورد.
در یکدیگر گریسته بودیم
در یکدیگر تمام لحظه ی بی اعتبار وحدت را
دیوانه وار زیسته بودیم ...




#فروغ_فرخزاد


‌‌‌‌✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═
┅──
2024/10/06 06:28:10
Back to Top
HTML Embed Code: