▫️
شبی با مهتاب
برای دیدنم برگرد
زیر نور عاشقانه ی نقره ای
میعاد گاه همیشگی مان کُنجِ
معشوقگی برکه
همان " بید مجنون " رقصان روبروی خانه ی مادر بُزرگ
نجوا کن در گوشم، دوستت دارم های شورانگیز را
بیا ، امشب منم دنیا دنیا چشم به راهی بی پایان
#ماهره_آقازاده
@M_V_KHATOON
شبی با مهتاب
برای دیدنم برگرد
زیر نور عاشقانه ی نقره ای
میعاد گاه همیشگی مان کُنجِ
معشوقگی برکه
همان " بید مجنون " رقصان روبروی خانه ی مادر بُزرگ
نجوا کن در گوشم، دوستت دارم های شورانگیز را
بیا ، امشب منم دنیا دنیا چشم به راهی بی پایان
#ماهره_آقازاده
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
نه دوری که منتظرت باشم
و نه نزدیک که به آغوشت کشم
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد
و نه از تو بینصیبم که فراموشت کنم!
تو در میان همه چیزی
#محمود_درویش
@M_V_KHATOON
نه دوری که منتظرت باشم
و نه نزدیک که به آغوشت کشم
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد
و نه از تو بینصیبم که فراموشت کنم!
تو در میان همه چیزی
#محمود_درویش
@M_V_KHATOON
▫️
ﻫﻮﺍﯾﻢ ﺩﺍﺷﺖ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺮﺍﺏﺗﺮ ﻣﯽﺷﺪ
ﻭ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼَﺸﻤﺎﻧﻢ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ُ ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﺑﻪ ﮔُﻤﺎﻧﻢ ، ﺷﺒﺎﻫﻨﮕﺎﻡ
ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
#ﺟﻤﺎﻝ_ﺛﺮﯾﺎ
@M_V_KHATOON
ﻫﻮﺍﯾﻢ ﺩﺍﺷﺖ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺮﺍﺏﺗﺮ ﻣﯽﺷﺪ
ﻭ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼَﺸﻤﺎﻧﻢ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ُ ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﺑﻪ ﮔُﻤﺎﻧﻢ ، ﺷﺒﺎﻫﻨﮕﺎﻡ
ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
#ﺟﻤﺎﻝ_ﺛﺮﯾﺎ
@M_V_KHATOON
.
پاداشِ هر بار در آغوش کشیدنِ تو
انگار عذرخواهی دنیاست از من
منی که تمام دردها را
تحمل کردهام.
#جمال_ثریا
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
پاداشِ هر بار در آغوش کشیدنِ تو
انگار عذرخواهی دنیاست از من
منی که تمام دردها را
تحمل کردهام.
#جمال_ثریا
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
بر او ببخشایید
بر او که از درون متلاشی ست
اما هنوز پوستِ چشمانش
از تصور ذرات نور می سوزد
و گیسوان بیهُده اش نومیدوار
از نفوذ نفس های عشق می لرزد
#فروغ_فرخزاد
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
بر او ببخشایید
بر او که از درون متلاشی ست
اما هنوز پوستِ چشمانش
از تصور ذرات نور می سوزد
و گیسوان بیهُده اش نومیدوار
از نفوذ نفس های عشق می لرزد
#فروغ_فرخزاد
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
شورشی نبودیم
اهل جهنم هم نبودیم
ما داشتیم
دنبال شناسنامه ی مان می گشتیم
و اندکی نور برای حیات
#ایلیانوروزی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
شورشی نبودیم
اهل جهنم هم نبودیم
ما داشتیم
دنبال شناسنامه ی مان می گشتیم
و اندکی نور برای حیات
#ایلیانوروزی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
نامِ قبیلهایام شرمسارِ تاریخ است
و نامِ کوچکام را دوست نمیدارم
" تنها هنگامی که تواَم آواز میدهی
این نام زیباترین کلامِ جهان است
و آن صدا غمناکترین آوازِ استمداد"...
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
نامِ قبیلهایام شرمسارِ تاریخ است
و نامِ کوچکام را دوست نمیدارم
" تنها هنگامی که تواَم آواز میدهی
این نام زیباترین کلامِ جهان است
و آن صدا غمناکترین آوازِ استمداد"...
#احمد_شاملو
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تو را کجا بازیابام
تا یک لحظه در صدایات بە خواب روم
تا یک لحظە در بوسەات
با بالهای آتش گرفتە ققنوس لبهایام
خاکسترِ استخوانهای این لحظەام را شعلەور کنم.
چه شد کە برگهای نگاهات فروریخت
و در دستهایات نفسِ سردِ من نشست؟
در اوراقِ خاطراتِ دفترِ پاییز
جای سطری خالی نمییابی
تا فروریختن برگی دیگر را بنویسی.
چە شد برگهای نگاهات فروریخت
و در حفرهی برگهای زردِ سینەام نشست؟
#شیرکو_بیکس
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تو را کجا بازیابام
تا یک لحظه در صدایات بە خواب روم
تا یک لحظە در بوسەات
با بالهای آتش گرفتە ققنوس لبهایام
خاکسترِ استخوانهای این لحظەام را شعلەور کنم.
چه شد کە برگهای نگاهات فروریخت
و در دستهایات نفسِ سردِ من نشست؟
در اوراقِ خاطراتِ دفترِ پاییز
جای سطری خالی نمییابی
تا فروریختن برگی دیگر را بنویسی.
چە شد برگهای نگاهات فروریخت
و در حفرهی برگهای زردِ سینەام نشست؟
#شیرکو_بیکس
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
مرا در آغوش بگیر
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...
#الیاس_علوی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
مرا در آغوش بگیر
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...
#الیاس_علوی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
کاش...
بیایی
بنشینی
چند سطری از چشمانت بنویسم و بخوانی
سرم را بر زانوانت بگذارم
کمی نوازش انگشتانت را بر موهایم
و آنگاه آرام و بیصدا
در دامنت جان دهم ..!!
#حمید_چوپانی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
کاش...
بیایی
بنشینی
چند سطری از چشمانت بنویسم و بخوانی
سرم را بر زانوانت بگذارم
کمی نوازش انگشتانت را بر موهایم
و آنگاه آرام و بیصدا
در دامنت جان دهم ..!!
#حمید_چوپانی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
صدای دوست، آغاز من بود.
دمیدن و شکفتن بود.
و من نگاهم را
مثل دستهایم
به او دادم و گفتم:
تو را ای دوست،
در جلوههای گوناگون
دوست دارم.!
#شاهرخ_مسکوب
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
صدای دوست، آغاز من بود.
دمیدن و شکفتن بود.
و من نگاهم را
مثل دستهایم
به او دادم و گفتم:
تو را ای دوست،
در جلوههای گوناگون
دوست دارم.!
#شاهرخ_مسکوب
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
دستم را به سراسر شب کشیدم
زمزمه ی نیایش
در بیداریِ انگشتانم تراوید
خوشه ی فضا را فشردم
قطرههای ستاره
در تاریکیِ درونم
درخشید..
#سهراب_سپهرى
شـب خــوش🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دستم را به سراسر شب کشیدم
زمزمه ی نیایش
در بیداریِ انگشتانم تراوید
خوشه ی فضا را فشردم
قطرههای ستاره
در تاریکیِ درونم
درخشید..
#سهراب_سپهرى
شـب خــوش🌙
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──