.
خستهتر از صدای من، گریهٔ بیصدای تو
حیف که مانده پیش من، خاطرهات بهجای تو
#افشین_یداللهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
خستهتر از صدای من، گریهٔ بیصدای تو
حیف که مانده پیش من، خاطرهات بهجای تو
#افشین_یداللهی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
▫️
سرشار از بوی تنش بودم،
طعم دهن و جای دستهاش
در وجودم مثل نبض میزد، میکوبید،
چیزی جادویی،
آن جادوی ابدی که تمام زشتیها، بدیها و کژیهای دنیا را از یادم میبرد،
خالص میشدم، شیشه میشدم و
تن خود را در تن او میدیدم
و او را از خودم عبور میدادم.
به کسی پناه برده بودم که دنیا را بر دوش داشت...
#عباس_معروفی
@M_V_KHATOON
سرشار از بوی تنش بودم،
طعم دهن و جای دستهاش
در وجودم مثل نبض میزد، میکوبید،
چیزی جادویی،
آن جادوی ابدی که تمام زشتیها، بدیها و کژیهای دنیا را از یادم میبرد،
خالص میشدم، شیشه میشدم و
تن خود را در تن او میدیدم
و او را از خودم عبور میدادم.
به کسی پناه برده بودم که دنیا را بر دوش داشت...
#عباس_معروفی
@M_V_KHATOON
▫️
من از غم تو
گامی فراتر ننهاده ام
و از همان جا که تو رفتی
نگاهم دنبال توست
خورشید و ماه
بیهوده می گردند
و روزها شب می شوند
و شبها روز
من از غم تو
گامی فراتر ننهاده ام
و از همان جا که از یکدیگر
جدا شدیم
نگاهم دنبال توست.
#بیژن_جلالی
@M_V_KHATOON
من از غم تو
گامی فراتر ننهاده ام
و از همان جا که تو رفتی
نگاهم دنبال توست
خورشید و ماه
بیهوده می گردند
و روزها شب می شوند
و شبها روز
من از غم تو
گامی فراتر ننهاده ام
و از همان جا که از یکدیگر
جدا شدیم
نگاهم دنبال توست.
#بیژن_جلالی
@M_V_KHATOON
▫️
تابستان فصلِ خوبى براى رفتن نبود..
نه باران مى بارد كه اشك هايم را بپوشاند،
نه برف مى بارد كه رد رفتنت آب شود،
نه برگ زردى بود كه با لگد حرص نبودنت را سرش خالى كنم.
در آن هوا فقط داغ رفتنت دلم را سوزاند.
#فرزانه_صدهزارى
@M_V_KHATOON
تابستان فصلِ خوبى براى رفتن نبود..
نه باران مى بارد كه اشك هايم را بپوشاند،
نه برف مى بارد كه رد رفتنت آب شود،
نه برگ زردى بود كه با لگد حرص نبودنت را سرش خالى كنم.
در آن هوا فقط داغ رفتنت دلم را سوزاند.
#فرزانه_صدهزارى
@M_V_KHATOON
▫️
سکوت هست
تو اما بگو
به کدام گوشه از شب میتوان گریخت
که صدایی چون صدای تو
برای خوابیدن باشد ؟
#مسلم_علادی
@M_V_KHATOON
سکوت هست
تو اما بگو
به کدام گوشه از شب میتوان گریخت
که صدایی چون صدای تو
برای خوابیدن باشد ؟
#مسلم_علادی
@M_V_KHATOON
▫️
همه گفتند مبادا به تو نزدیک شوم
نمیدانند که تو از دور به من
از همه نزدیک تری ...
#محبوبه_اردکانی
@M_V_KHATOON
همه گفتند مبادا به تو نزدیک شوم
نمیدانند که تو از دور به من
از همه نزدیک تری ...
#محبوبه_اردکانی
@M_V_KHATOON
.
تمام اتاق بوی تو را گرفته است
زیر سیگاری را خالی می کنم.
می شورم
اما هنوز هم دهانش
بوی آخرین بوسه را می دهد
پنجره را باز میکنم
پرده عطر تو را در اتاق دور می زند
و من آغوش تو را بیرون می آورم و
با دگمه هایش فال می گیرم،
می آید
نمی آید
می آید
نمی آید ...
اگر دگمه ی افتاده ی یقه ات را دوخته بودم
حتما می آمدی !
#سمانه_سوادی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تمام اتاق بوی تو را گرفته است
زیر سیگاری را خالی می کنم.
می شورم
اما هنوز هم دهانش
بوی آخرین بوسه را می دهد
پنجره را باز میکنم
پرده عطر تو را در اتاق دور می زند
و من آغوش تو را بیرون می آورم و
با دگمه هایش فال می گیرم،
می آید
نمی آید
می آید
نمی آید ...
اگر دگمه ی افتاده ی یقه ات را دوخته بودم
حتما می آمدی !
#سمانه_سوادی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
به قلبم فکر میکنم!
به دست و دهان و پاهایم
که بی تو
ملول و بی استفاده اند!
گاه اما
پیرمردی می شوم
که قلب بیمارش، دوستش دارد
لرزش دستانش، دوستش دارد
لکنت زبانش، دوستش دارد
و دردِ پاها
تنها دارایی اوست که تمامی ندارد!
پیرمردی که از آلزایمرش راضی ست
ولی اعضای تن اش سعی می کنند
چیزی را به یادش آورند...
#حمید_جدیدی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
به قلبم فکر میکنم!
به دست و دهان و پاهایم
که بی تو
ملول و بی استفاده اند!
گاه اما
پیرمردی می شوم
که قلب بیمارش، دوستش دارد
لرزش دستانش، دوستش دارد
لکنت زبانش، دوستش دارد
و دردِ پاها
تنها دارایی اوست که تمامی ندارد!
پیرمردی که از آلزایمرش راضی ست
ولی اعضای تن اش سعی می کنند
چیزی را به یادش آورند...
#حمید_جدیدی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
سرگرم تماشای خردهریزههای سر راه شدیم
به مقصد نرسیدیم
قطار رفته است
اکنون باید، پی قاطری بگردیم
سر راهمان زیبا بود
مقصد چیزی نداشت
اما
آنچه را که نشان کرده بودند آنجا بود.
ای زندگی
اگر این بار آتشی روشن شد
حکماً برای گرم کردن دستهای ما نیست
در قبیلهی آدمخواران ماندهایم
#شمس_لنگرودی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
سرگرم تماشای خردهریزههای سر راه شدیم
به مقصد نرسیدیم
قطار رفته است
اکنون باید، پی قاطری بگردیم
سر راهمان زیبا بود
مقصد چیزی نداشت
اما
آنچه را که نشان کرده بودند آنجا بود.
ای زندگی
اگر این بار آتشی روشن شد
حکماً برای گرم کردن دستهای ما نیست
در قبیلهی آدمخواران ماندهایم
#شمس_لنگرودی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
یک روز صبح
قبل از اینکه به آینه چشم بدوزی
تلفن همراهت را بردار و سلامم کن!
و به رسم عادت شیرین گذشته...
عکس خواب آلودت را برایم بفرست!
مگر میتوانم قربان صدقه ات نروم؟!
قول میدهم هیچ چیز به روی خودم نیاورم!
و انگار که همین دیشب...
خیلی بی حاشیه و صمیمانه
هم را بوسیده و شب بخیر گفته ایم!
خیالت راحت
من آنقدر دلم تنگ است
که یادم می رود چه بلایی سرم آورده ای!
#علی_سلطانی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
یک روز صبح
قبل از اینکه به آینه چشم بدوزی
تلفن همراهت را بردار و سلامم کن!
و به رسم عادت شیرین گذشته...
عکس خواب آلودت را برایم بفرست!
مگر میتوانم قربان صدقه ات نروم؟!
قول میدهم هیچ چیز به روی خودم نیاورم!
و انگار که همین دیشب...
خیلی بی حاشیه و صمیمانه
هم را بوسیده و شب بخیر گفته ایم!
خیالت راحت
من آنقدر دلم تنگ است
که یادم می رود چه بلایی سرم آورده ای!
#علی_سلطانی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
با تو بودن چقدر خوب است؛
و صدای تو وقتی میخوانی ام،
مثل عطر خاک باران خورده،
مثل لمس دکمه ی پیراهنت در تاریکی،
مثل فکر بوسه ات،
هوس انگیز!
با تو بودن چقدر خوب است!
آنقدر که مسافر خواهم شد
اگر تمام جاده ها به سوی تو یک طرفه باشد!
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
با تو بودن چقدر خوب است؛
و صدای تو وقتی میخوانی ام،
مثل عطر خاک باران خورده،
مثل لمس دکمه ی پیراهنت در تاریکی،
مثل فکر بوسه ات،
هوس انگیز!
با تو بودن چقدر خوب است!
آنقدر که مسافر خواهم شد
اگر تمام جاده ها به سوی تو یک طرفه باشد!
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
گمان میکردم آنکه دوستم دارد، حتی اگر غرق در تاریکیام باشم دوستم خواهد داشت، حتی اگر پر از زخم باشم حتی اگر قادر به دوست داشتن خودم نباشم، او با وجود همه اینها دوستم خواهد داشت...
اما نه، هیچکس خود را به مخاطره نمیاندازد و دستش را داخل چاه نمیبرد.
تاریکی تنها برای ماست.
#محمود_درویش
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
گمان میکردم آنکه دوستم دارد، حتی اگر غرق در تاریکیام باشم دوستم خواهد داشت، حتی اگر پر از زخم باشم حتی اگر قادر به دوست داشتن خودم نباشم، او با وجود همه اینها دوستم خواهد داشت...
اما نه، هیچکس خود را به مخاطره نمیاندازد و دستش را داخل چاه نمیبرد.
تاریکی تنها برای ماست.
#محمود_درویش
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
روح آدم را میجَوَند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند ! نه به عشق فکر میکنند نه به گذشتهها
و یادشان نمیآید که روزی روزگاری گفتهاند: "دوستت دارم" !
#عباس_معروفی
📚سال بلوا
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
روح آدم را میجَوَند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند ! نه به عشق فکر میکنند نه به گذشتهها
و یادشان نمیآید که روزی روزگاری گفتهاند: "دوستت دارم" !
#عباس_معروفی
📚سال بلوا
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
سیاهی شب از راه رسیده است.
لبخند بیفروغ ماه را که
زیر سایه خورشید، غرق در تنهاییست، میبینم.
و شبحی که خاطرت را به در میکوبد.
دلهره دارد این فضا
و خوابی که از یاد رفته است...
قصهی خواب مرا
تنها تو میدانی
و بس...
#مهران_رمضانیان
شبتــون آرام🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──
سیاهی شب از راه رسیده است.
لبخند بیفروغ ماه را که
زیر سایه خورشید، غرق در تنهاییست، میبینم.
و شبحی که خاطرت را به در میکوبد.
دلهره دارد این فضا
و خوابی که از یاد رفته است...
قصهی خواب مرا
تنها تو میدانی
و بس...
#مهران_رمضانیان
شبتــون آرام🌙
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──