This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
به سرعت برق و باد
عمرمان سپرى ميشود
قدر بدانيم
آخرين روزهای بهار را
و پررنگ کنیم
محبت ها و مهربانیها را
عمر چون فصلها کوتاهست
سلام،صبحتون پراز شور ونشاط☀️
@M_V_KHATOON
به سرعت برق و باد
عمرمان سپرى ميشود
قدر بدانيم
آخرين روزهای بهار را
و پررنگ کنیم
محبت ها و مهربانیها را
عمر چون فصلها کوتاهست
سلام،صبحتون پراز شور ونشاط☀️
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
خدایا!
خوشبختی باشد امروز و حال خوب و
اتفاقات خوب...
بیفتد هرآنچه اتفاق خوب که میخواهیم و برسیم به هرآنچه حال خوشایند که دوست داریم و
جهان برقصد به ساز ما و
روزگار و آدمها و پیشامدها، همنوایی کنند و خوب و خوشبخت باشیم و
بخندیم،
بسیار بخندیم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
یک #رقص با موزیک ترکی ببینیم حال و هوامون عوض بشه 💃
روزتـون دل انگیز☀️
@M_V_KHATOON
خدایا!
خوشبختی باشد امروز و حال خوب و
اتفاقات خوب...
بیفتد هرآنچه اتفاق خوب که میخواهیم و برسیم به هرآنچه حال خوشایند که دوست داریم و
جهان برقصد به ساز ما و
روزگار و آدمها و پیشامدها، همنوایی کنند و خوب و خوشبخت باشیم و
بخندیم،
بسیار بخندیم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
یک #رقص با موزیک ترکی ببینیم حال و هوامون عوض بشه 💃
روزتـون دل انگیز☀️
@M_V_KHATOON
.
صبح دیگر آمد..
من برای خورشید''
یک رباعی خواندم
چشمکی زد به زمین !
نرگس نیم خمارش بگشود..
دستی از مهر برآورد زسرچشمه نور
به سر باغ کشید،
بوسه ای زد به رخ مریم ناز!
وبه گیسوی طلایش!
همه مرغان چمن شانه زدند....
#راضیه_رفیعی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
صبح دیگر آمد..
من برای خورشید''
یک رباعی خواندم
چشمکی زد به زمین !
نرگس نیم خمارش بگشود..
دستی از مهر برآورد زسرچشمه نور
به سر باغ کشید،
بوسه ای زد به رخ مریم ناز!
وبه گیسوی طلایش!
همه مرغان چمن شانه زدند....
#راضیه_رفیعی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
پذیره شدن دانهای سرگشته
تا مرواریدی آفریده شود ،
به خون دلی
سینهای به شکیبایی صدف میطلبد .
جگر هزارتوی سرخْ گل میخواهد
که خدنگ شبنمی به چله نشاند
و تا گلوی تفتیدهٔ آفتاب پرتاب کند .
هشدار!
نطفهٔ نهنگ ست ،
عشق
نه کرمینهٔ وزغی
و لمحهای تلاطم طغیانش را
دلی به هیبت دریا میطلبد ،
هشدار روزگار !
آمدهایم عاشق شویم . . .
#منوچهر_آتشی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
پذیره شدن دانهای سرگشته
تا مرواریدی آفریده شود ،
به خون دلی
سینهای به شکیبایی صدف میطلبد .
جگر هزارتوی سرخْ گل میخواهد
که خدنگ شبنمی به چله نشاند
و تا گلوی تفتیدهٔ آفتاب پرتاب کند .
هشدار!
نطفهٔ نهنگ ست ،
عشق
نه کرمینهٔ وزغی
و لمحهای تلاطم طغیانش را
دلی به هیبت دریا میطلبد ،
هشدار روزگار !
آمدهایم عاشق شویم . . .
#منوچهر_آتشی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
من براى آدمهاى مزاحم اطرافم وقت ندارم!
آدمهايى كه سرگرمىشان سرک كشيدن
از ديوار زندگى ديگران است و
هر روز حساب خوب و بد بودن آدمها را
چرتكه مىاندازند.
من آرامشم را براى آدمهاى كوته فكرى كه
از پنجره چشمانشان قد و قواره
شخصيت آدمها را اندازه گيرى میكنند
و به نفع خود ثبت مینند
حرام نميكنم.
رهايشان میكنم
تا در جهالت خود غرق شوند...!
#نازیلا_زارع
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
من براى آدمهاى مزاحم اطرافم وقت ندارم!
آدمهايى كه سرگرمىشان سرک كشيدن
از ديوار زندگى ديگران است و
هر روز حساب خوب و بد بودن آدمها را
چرتكه مىاندازند.
من آرامشم را براى آدمهاى كوته فكرى كه
از پنجره چشمانشان قد و قواره
شخصيت آدمها را اندازه گيرى میكنند
و به نفع خود ثبت مینند
حرام نميكنم.
رهايشان میكنم
تا در جهالت خود غرق شوند...!
#نازیلا_زارع
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
برایم بنویس
زیرا همه ی گلهای سرخی که
به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمردهاند
و تنها گلهای سرخ اشعارت
که برایم سرودی
هنوز سر زندهاند
از همه ی گلهای جهان
و همهی زمانها
تنها بوی عطر ،
در شعرها باقی میماند .
#غاده_السمان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
برایم بنویس
زیرا همه ی گلهای سرخی که
به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمردهاند
و تنها گلهای سرخ اشعارت
که برایم سرودی
هنوز سر زندهاند
از همه ی گلهای جهان
و همهی زمانها
تنها بوی عطر ،
در شعرها باقی میماند .
#غاده_السمان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
برقص با من ای معشوقِ ممنوع
برقص!
رقص تو از حدود قانون خارج است
برقص و قانون را طوری بشکن
که گویی
از ابتدا نبوده است
قوانین را
گاهی
فقط با شکستن
می توان نجات داد .
گاهی
تصور کن
که قانون
فقط نام یک کتابِ معمولیست..
#مری_الیور
برگردان: #مصطفی_خدایگان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
برقص با من ای معشوقِ ممنوع
برقص!
رقص تو از حدود قانون خارج است
برقص و قانون را طوری بشکن
که گویی
از ابتدا نبوده است
قوانین را
گاهی
فقط با شکستن
می توان نجات داد .
گاهی
تصور کن
که قانون
فقط نام یک کتابِ معمولیست..
#مری_الیور
برگردان: #مصطفی_خدایگان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🪕
صد سال توان به تار مضراب زدن
اما نتوان جلیل شهناز شدن
۲۷ خرداد ماه، سالروزِ درگذشتِ خداوندگارِ تار استاد #جلیل_شهناز🖤
صدای تار وی در پودِ موسیقی ایران تنید و هیچگاه نوایش خاموش نشد.
استاد #محمدرضا_شجریان:
«استاد جلیل شهناز در من شور و عشق آفرید و من با صدای تار شهناز بدینجا رسیدم و کلمهی استاد فقط لایق شهناز است, بسان حافظ که تکرار ناشدنیست و با احترام به تمام نوازندگان تار پس از استاد شهناز باید دفتر تار ایران بسته شود.»
شهناز، شاهنوازِ تار بود.
روحش شاد و یادش گرامی🥀
@M_V_KHATOON
صد سال توان به تار مضراب زدن
اما نتوان جلیل شهناز شدن
۲۷ خرداد ماه، سالروزِ درگذشتِ خداوندگارِ تار استاد #جلیل_شهناز🖤
صدای تار وی در پودِ موسیقی ایران تنید و هیچگاه نوایش خاموش نشد.
استاد #محمدرضا_شجریان:
«استاد جلیل شهناز در من شور و عشق آفرید و من با صدای تار شهناز بدینجا رسیدم و کلمهی استاد فقط لایق شهناز است, بسان حافظ که تکرار ناشدنیست و با احترام به تمام نوازندگان تار پس از استاد شهناز باید دفتر تار ایران بسته شود.»
شهناز، شاهنوازِ تار بود.
روحش شاد و یادش گرامی🥀
@M_V_KHATOON
▫️
بازگشت میخواهم!
برای ناامیدان بازگشت امید،
برای رنجکشیدگان بازگشت مهربانی،
برای همهی آنها که نگرانند بازگشت آرامش و امنیت،
برای هرکس دلسرد است بازگشت انگیزه و اراده،
برای هرکه زانوی اندوه بغل گرفته شادی،
برای چشمهای نمناک بازگشت لبخند،
برای دلهای پر از ترس بازگشت بیپروایی،
برای أدمهای تنها بازگشت دوست،
برای سوگواران بازگشت دل خوش،
و برای خودم و تو بازگشت همهی آنچه دلتنگش هستیم...
(دمی با خدا)
@M_V_KHATOON
بازگشت میخواهم!
برای ناامیدان بازگشت امید،
برای رنجکشیدگان بازگشت مهربانی،
برای همهی آنها که نگرانند بازگشت آرامش و امنیت،
برای هرکس دلسرد است بازگشت انگیزه و اراده،
برای هرکه زانوی اندوه بغل گرفته شادی،
برای چشمهای نمناک بازگشت لبخند،
برای دلهای پر از ترس بازگشت بیپروایی،
برای أدمهای تنها بازگشت دوست،
برای سوگواران بازگشت دل خوش،
و برای خودم و تو بازگشت همهی آنچه دلتنگش هستیم...
(دمی با خدا)
@M_V_KHATOON
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️
شب میرسد
تو نیز می رسی تا گمان کنم
مثل نسیمکه دلتنگ غنچه هاست
چون اطلسی که دلش با شکوفه هاست
یا مثلِ حوض که بی تاب ماه تاب
تو نیز دلت سخت تنگِ ماست
شب می رسد
تو نیز میرسی،جان به لب شوم
با این خیال
یا این محال
که دلت سخت تنگِ ماست...
#حامد_نیازی
#علیرضاقربانی چقدر غریبانه میخونه وقتی میگه :
چه حسرتی است بر دلم
که از تمام بودنت ...
نبودنت به من رسیده
@M_V_KHATOON
شب میرسد
تو نیز می رسی تا گمان کنم
مثل نسیمکه دلتنگ غنچه هاست
چون اطلسی که دلش با شکوفه هاست
یا مثلِ حوض که بی تاب ماه تاب
تو نیز دلت سخت تنگِ ماست
شب می رسد
تو نیز میرسی،جان به لب شوم
با این خیال
یا این محال
که دلت سخت تنگِ ماست...
#حامد_نیازی
#علیرضاقربانی چقدر غریبانه میخونه وقتی میگه :
چه حسرتی است بر دلم
که از تمام بودنت ...
نبودنت به من رسیده
@M_V_KHATOON
▫️
با تو بودن خوبست
و کلام تو
وسوسهانگيز است
گفتگو با تو
مثل گرمای بخاری و نفسهای بلند آتش
میبرد چشم خيالم را
تا بيابانهای دورترين خاطرهها
که در آن گنجشکان بر سنبل گندمها اهتزازی دارند
که در آن گلها با اخترها رازی دارند.
#منوچهر_آتشی
@M_V_KHATOON
با تو بودن خوبست
و کلام تو
وسوسهانگيز است
گفتگو با تو
مثل گرمای بخاری و نفسهای بلند آتش
میبرد چشم خيالم را
تا بيابانهای دورترين خاطرهها
که در آن گنجشکان بر سنبل گندمها اهتزازی دارند
که در آن گلها با اخترها رازی دارند.
#منوچهر_آتشی
@M_V_KHATOON
▫️
خواستم ببینم دوری یعنی چه...
یعنی چند بار عقربهی ساعت را دوره کردن؟
چند بار صبح را به شب رساندن؟
یعنی چند فرسنگ؟ چند کوه و دریا در میان؟!
دیدم،
دوری تنها به دل است!
تنها به دل...
#معصومه_صابر
@M_V_KHATOON
خواستم ببینم دوری یعنی چه...
یعنی چند بار عقربهی ساعت را دوره کردن؟
چند بار صبح را به شب رساندن؟
یعنی چند فرسنگ؟ چند کوه و دریا در میان؟!
دیدم،
دوری تنها به دل است!
تنها به دل...
#معصومه_صابر
@M_V_KHATOON
.
گفت سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد و پنجاه درم جمع کردم امسال قصد حج کردم تا بروم روزی همسرم که در خانه حامله بود و از خانه همسایه بوی طعامی می آمد مرا گفت برو و پاره ای بیار از آن طعام، من رفتم به در خانه همسایه آن حال خبر دادم همسایه گریستن گرفت و گفت بدانکه سه شبانروز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند امروز خری مرده دیدم بار از وی جدا کردم و طعام ساختم بر شما حلال نباشد، چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد آن سیصد و پنجاه درم برداشتم و بدو دادم گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.
#ذکر_عبدالله_مبارک
📚تذکرة الاولیأ عطار
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
گفت سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد و پنجاه درم جمع کردم امسال قصد حج کردم تا بروم روزی همسرم که در خانه حامله بود و از خانه همسایه بوی طعامی می آمد مرا گفت برو و پاره ای بیار از آن طعام، من رفتم به در خانه همسایه آن حال خبر دادم همسایه گریستن گرفت و گفت بدانکه سه شبانروز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند امروز خری مرده دیدم بار از وی جدا کردم و طعام ساختم بر شما حلال نباشد، چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد آن سیصد و پنجاه درم برداشتم و بدو دادم گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.
#ذکر_عبدالله_مبارک
📚تذکرة الاولیأ عطار
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
دلم می خواست كسی در حوالی احوالِ من نبود
دلم برای خواندنِ همان آواز قديمی تنگ است
من از پلكِ گشوده ی اين پنجرهها ميترسم
بايد بروم جايي دور
بايد جایی دور بروم
ديگر نه مولوی را دوست ميدارم
و نه حوصله ی حافظ را...
تنها به كوچه می نگرم
عدهای مغموم از كوچه ی مشرف به پسين ميگذرند
رختهاشان تاريك
چشمهاشان خيس
اما من دلشان را از اين پيشتر
جایی دور دیده بودهام .
#سیدعلی_صالحی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
دلم می خواست كسی در حوالی احوالِ من نبود
دلم برای خواندنِ همان آواز قديمی تنگ است
من از پلكِ گشوده ی اين پنجرهها ميترسم
بايد بروم جايي دور
بايد جایی دور بروم
ديگر نه مولوی را دوست ميدارم
و نه حوصله ی حافظ را...
تنها به كوچه می نگرم
عدهای مغموم از كوچه ی مشرف به پسين ميگذرند
رختهاشان تاريك
چشمهاشان خيس
اما من دلشان را از اين پيشتر
جایی دور دیده بودهام .
#سیدعلی_صالحی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
تنهايی دوست داشتنى نيست
امّا خواستنىتر از تمامِ دوستت دارمهاى مسموم است!مگر تا كجا میتوانى به دلت بگویی: ببخشيد كه باورم شد..
#بهرام_حمیدیان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
تنهايی دوست داشتنى نيست
امّا خواستنىتر از تمامِ دوستت دارمهاى مسموم است!مگر تا كجا میتوانى به دلت بگویی: ببخشيد كه باورم شد..
#بهرام_حمیدیان
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
.
قانع نیستم به كَمَت!
به دستهایت
به قدم زدنهایمان
به نگاه کردنت از شوق
دیگر به كَمَت قانع نمیشوم
به صدا زدنت
به جانم گفتنم
به این معاشقههای عاشق کُش
به بودنت و
به ما شدنمان هم حتی قانع نیستم ؛
به این بوسه
به آن آغوش
به دیدارهای هر لحظهای
چیزی میخواهم فراتر
زیباتر
با شکوهتر
چیزی میخواهم به نام " عشق "
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──
قانع نیستم به كَمَت!
به دستهایت
به قدم زدنهایمان
به نگاه کردنت از شوق
دیگر به كَمَت قانع نمیشوم
به صدا زدنت
به جانم گفتنم
به این معاشقههای عاشق کُش
به بودنت و
به ما شدنمان هم حتی قانع نیستم ؛
به این بوسه
به آن آغوش
به دیدارهای هر لحظهای
چیزی میخواهم فراتر
زیباتر
با شکوهتر
چیزی میخواهم به نام " عشق "
#حامد_نیازی
✤┅┄𝓜̲͓̅̽ ⃝༺༅═┅──