Telegram Web Link
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۸۳
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۰

دوم، ضربه زدن به وضعیت انقلابی موجود در «لبنان» (که جنبش ملی این کشور نماد آن بود و با سازمان آزادی‌بخش هم‌پیمانی داشت.) و راه‌گشایی برای قدرت‌گیری جنبش لبنانی همکار با اسرائیل و تحت حمایت آمریکا. سوم، وارد کردن ضربه کاری به نظام «سوریه» و راندن آن به سمت پیوستن به خط کمپ دیوید.

جنگ، این اهداف را برآورده نکرد؛ اما منجر به اخراج سازمان آزادی بخش فلسطین از «لبنان» و امضای توافق ۱۷ مه شد. اما «سوریه» موضع خود را تغییر نداد، توافق ۱۷ مه هم طولی نکشید که لغو شد و رویارویی با اسرائیل در «لبنان» همچنان ادامه یافت. در سطح فلسطینی هم، انتفاضه داخل (۱۹۸۷) اهداف اسرائیل در زمینه حاشیه‌نشینی سازمان آزادی‌بخش را باطل کرد؛ به‌گونه‌ای که این سازمان که در آستانه متلاشی شدن قرار داشت، جان تازه‌ای از انتفاضه مردم فلسطین در داخل سرزمین‌های اشغالی گرفت. انتفاضه، اعتبار سازمان آزادی‌بخش فلسطین را دوباره به آن بازگرداند، اگرچه این سازمان، محتوای سیاسی درونی خود را از دست داد. در «لبنان» نیز نخست مقاومت ملی و سپس مقاومت اسلامی، نتایج جنگ را ناکام گذاشت و مانع شکل‌گیری دولتی وابسته به اسرائیل شد. همچنین به کارکرد نیروهای دارای همکاری با اسرائیل پایان داد و توانست تناقض با اسرائیل را به تنها تناقض اساسی خود تبدیل کند و در نتیجه، خود را در مسیر پیروزی قرار دهد. «سوریه» هم با ایستادگی خود، به پذیرش اصول تحمیلی کمپ دیوید تن نداد.

شکست در جنگ «لبنان» شکاف‌های داخلی میان توده‌های شهرک نشین اسرائیلی را گسترده‌تر کرد، تا آنجا که در یادبود پنجاهمین سالگرد تاسیس اسرائیل، سکوت کاملی درباره این جنگ حاکم شد. رسانه‌های گروهی رسمی اسرائیل نیز جنگ ۱۹۸۲ را نادیده گرفت و جنگ ۱۹۶۷ و همچنین آنچه جنگ استقلال (۱۹۴۸) نامیده می‌شود و جنگ ۱۹۷۳ را برجسته کرد. اما جنگ «لبنان» برجسته نشد؛ چون هنوز هم مساله‌ای اختلافی در اسرائیل است و بخش‌های گسترده‌ای از توده‌های شهرک‌نشین مدعی هستند، «شارون» با این جنگ، بی‌دلیل، اسرائیل را در باتلاق انداخت. «شارون» هم در مقابل نظرات مخالفان خود درباره گرفتار کردن اسرائیل در باتلاق «لبنان»، در پویش انتخاباتی خود برای نخست‌وزیری در فوریه ۲۰۰۱ مدعی شد، این جنگ بیش از هر جنگ دیگر اسرائیل توجیه داشته است.

در هر حال، جنگی که در طراحی اولیه قرار بود دو یا سه روز به طول انجامد، هجده سال به درازا کشید. این جنگ همان‌گونه که گفتم، اهداف خود را برآورده نکرد و در بستر اختلاف میان دو شریک «واشنگتن» و «تل آویو»، پس از جنایت «صبرا» و «شتیلا» عقب‌نشینی از «بیروت» و «جبل» در آغازین روزهای سال ۱۹۸۳ شروع شد و با عقبگرد تدریجی تا کمربند امنیتی در سال ۱۹۸۵ ادامه یافت. درنهایت هم جنگ لبنان، با شکست مفتضحانه در تحقق اهداف خود و با تصمیم «ایهود باراک» در سال۲۰۰۰ پایان یافت. هنگامی که ادامه اشغال نوار امنیتی در جنوب «لبنان» بیهوده و بی‌نتیجه شد و توان تاثیرگذاری خود را بر روند تصمیم‌ گیری در لبنان از دست داد، گریختن اسرائیل از لبنان، اجتناب‌ناپذیر شد. موضوعِ مهم‌تر، این بود که مقاومت اسلامی، نیروی بازدارندگی اسرائیل را که فکر می کرد به تنهایی از آن برخوردار است، گرفت. بدین‌سان، ادامه حضور نظامی اسرائیل، درون‌مایه سیاسی خود را از دست داد، بلکه بالاتر از آن، ارتش اشغالگر و شهرک‌های صهیونیستی در شمال فلسطین را به گروگان مقاومت تبدیل کرد. در این شرایط، راه خروجی برای اسرائیل، جز عقب‌نشینی کامل از لبنان، باقی نمانده بود. امری که با تمامی معیارها، یک شکست حتمی به‌حساب می‌آید.

با این ترتیب، راهبرد «لیکود» که در سال ۱۹۷۷، مطرح و در تهاجم به «لبنان» دنبال شد، به شکست انجامید. با شکست این راهبرد، تمرکز در روند سازش، بر بعد فلسطینی آن در داخل گذاشته شد؛ اما در چارچوبی به کلی متفاوت که نقش سازمان آزادی‌بخش را در ظاهر مورد شناسایی قرار داد؛ اما آن را از همه محتوای سیاسی‌اش تهی ساخت. امری که هنوز هم در جریان است.

🔗 ادامه بخش ۸۳ و بخش های پیشین پاورقی #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۸۴
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰

پس از ناکامی راهبرد حزب «کار» در از کار انداختن دو دهانه «گازانبر» راهبرد جدیدی در اسرائیل در دستور کار قرار گرفت که «مصر» از طریق مذاکرات، از دایره رویارویی عربی - اسرائیلی خارج شود و بر همین اساس، تمرکز بر جبهه شمالی، از سال ۱۹۷۵ افزایش یافت. در سال ۱۹۷۶، آنچه «دیوار امن» نامیده می‌شود، در جنوب «لبنان» افتتاح شد و بازی تخریبی در داخل این کشور، ابعاد جدید و پر سر و صدایی پیدا کرد.

درواقع همان‌گونه که عرب‌ها، مذاکره با اسرائیل را بر بستر نتایج جنگ ۱۹۶۷، نپذیرفتند، اسرائیل هم مذاکره بر بستر نتایج جنگ ۱۹۷۳ را نپذیرفت و در نتیجه جبهه رویارویی، همچنان مفتوح ماند.

خلل اساسی در رهبری سیاسی/ نظامی اسرائیل در جنگ ۱۹۷۳ در مفاهیم نژادپرستانه‌ای نهفته بود که بر آنها تکیه داشت. مفهوم حاکم بر رهبری سیاسی/  نظامی اسرائیل این بود که «سوریه»، بدون «مصر» اقدام به جنگ نمی‌کند و «مصر» نیز به دلایل مختلف، دوباره به جنگ روی نخواهد آورد. از این رو، با وجود رسیدن اطلاعات زیادی از آماده‌سازی‌های عربی برای جنگ، نهادهای تحلیل اطلاعات و اطلاعات نظامی اسرائیل، این آماده‌سازی‌ها را تنها مانورهایی برای پیش راندن روند سازش پس از شکست ابتکار عمل «راجرز» می‌دیدند. به ذهن اسرائیلی‌ها هم نمی‌رسید که ممکن است، عرب‌ها دست به تهاجم بزنند. «تقصیر» و کوتاهی نخست و علت اصلی این موضوع هم، ارزیابی آنها از قدرت بازدارندگی اسرائیل بود. «تقصیر» و کوتاهی دوم اسرائیلی‌ها در ارزیابی حجم تهاجم و استحکامات نظامی اسرائیل بود که فکر می‌کردند در برابر تهاجم برپا خواهد ماند و ضربه نخست را جذب خواهد کرد. درحالی‌که در واقعیت، این استحکامات با سرعت فروپاشید. خط «بارلیف» و خط «آلون» در چند ساعت ساقط شد و ارتش «سوریه» ایستگاه راداری «جبل الشیخ» را گرفت. «تقصیر» و کوتاهی سوم اسرائیلی‌ها در جنگ اکتبر۱۹۷۳، ارزیابی اشتباه آنها از سطح عملکرد نظامی خودشان در جریان جنگ، در زمینه دفاع هوایی و نبرد میدانی بود. از همین رو، ایالات متحده، از همان روزهای نخست جنگ، ناچار به کمک فوری به پایگاه شهرک‌نشینی خود در منطقه شد که نیازمند کمک فرماندهی مرکزی خود شده بود. پل هوایی گسترده‌ای برای ارسال کمک‌های «آمریکا» به اسرائیل زده شد، اطلاعات نظامی لازم در اختیار اسرائیل قرار گرفت و ای بسا به شکلی از اشکال، مقدمه‌سازی لازم برای عملیات رخنه در «کانال سوئز» توسط آمریکا انجام شد. همه این موضوعات، هنوز نیازمند تحلیل، بررسی دقیق و به‌دست آوردن اطلاعات لازم است.

چرا دو لشکر زرهی ارتش مصر (۲۲ و ۲۳)، از غرب «کانال سوئز» به شرق آن جابه‌جا و در خارج از پوشش دفاعی خود، در معرض نابودی قرار گرفت؟ اقدامی که کرانه غربی کانال را در برابر امکان نفوذ و رخنه و انتشار دشمن، مکشوف کرد. این را هم باید بدانیم که برخی افسران مصری نسبت به ایجاد چنین وضعیتی هشدار داده بودند. چرا «سادات» بر اساس روایت برخی فرماندهان نظامی مصر، بر این کار پافشاری کرد؟ این موضوع هنوز، نیازمند بررسی دقیق است. همچنان که جریان تحولات بلافاصله پس از پایان جنگ، از توافق کیلومتر ۱۰۱، تا توافق سینا، تا کمپ‌دیوید و اعلام اینکه پس از این، جنگی در کار نخواهد بود و ادامه رویارویی بی فایده است؛ چون همه برگه‌ها در اختیار آمریکا است و هیچ راهی جز رسیدن به سازش با اسرائیل وجود ندارد، نیازمند بررسی دقیق‌تر است.

جنگ اکتبر، جدای از آنچه اسرائیل، پس از هفته نخست نبرد، به‌دست آورد، زلزله شدیدی در داخل اسرائیل ایجاد کرد. زلزله‌ای که نتیجه آن، تنها یک تغییر راهبردی نبود، بلکه بازبینی شمار زیادی از مقوله‌های حاکم در اسرائیل در آن زمان را در پی داشت. مفهوم مورد نظر در راهبرد بالادستی اسرائیل و در پیوند با ستون‌های سه‌گانه امنیت اسرائیل تغییر نکرد؛ اما مفاهیمی در طرز تفکر نظامی و اقدام سیاسی و همچنین ماهیت رابطه با کشور مادر (مرکز) دچار دگرگونی شد. این جنگ در اسرائیل، زلزله توصیف شد و اثرات آن تا امروز کارکرد دارد.

🔗 ادامه بخش ۸۴ و بخش های پیشین پاورقی #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۸۵
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۰

در نتیجه جابه‌جایی نیروهای انقلاب فلسطین از «اردن» به «لبنان» و تمرکز آنها نخست در جنوب و سپس پخش شدن در سراسر کشور پس از توافق «قاهره» و هم‌پیمانی آن با جنبش ملی «لبنان» و با دولت «سوریه»، نقطه اشتراکی میان اسرائیل و برخی طرف‌های مشخص لبنانی، برای ضربه زدن به وجود فلسطینی‌ها پدید آمد. فرسایش نیروهای ملی «لبنان» و نیروهای عربی موجود در این سرزمین و همچنین انقلاب فلسطین، در قلب راهبرد اسرائیل در زمینه ایفای نقش خدماتی‌اش قرار دارد. هم از نظر تامین امنیت پایگاه شهرک‌نشینی صهیونیستی، با ضربه زدن به انقلاب فلسطین و غایب‌سازی مردم فلسطین از صحنه تحولات و هم از نظر نقش تخریبی در محیط پیرامونی به‌عنوان پاره‌ای از ایفای نقش خود در ارائه خدمات به مرکز. این کلید فهم ادعای «شارون» است که تهاجم به لبنان را باتوجیه‌ترین جنگ اسرائیل نامیده است.

پیش‌تر گفتم که اسرائیل پس از توافق کمپ‌دیوید با «مصر» تلاش خود را بر جبهه شمالی متمرکز کرد. «لبنان» صحنه‌ای بود که همه نیروهای هدف گرفته‌شده در پروژه عمومی‌سازی خط کمپ‌دیوید در مشرق عربی (سوریه، مقاومت فلسطین و جنبش ملی لبنان) را دربرمی‌گرفت. نیروهایی که منافع گروه‌های هم‌پیمان سیاسی و اقتصادی و حتی اجتماعی اسرائیل را تهدید می‌کردند. اسناد منتشرشده در اسرائیل، طرح‌های زودهنگام رهبران اسرائیل برای تخریب لبنان را از دهه پنجاه فاش می‌سازد. سناریوی به‌کارگیری یک افسر لبنانی مانند «سعد حداد» و مشغول کردن این کشور با اوضاع آشفته داخلی خود تا آنجا که به لبه تجزیه جغرافیایی و طایفه‌ای برسد، در تصورات «بن گوریون و «موشه دایان» برای به هم ریختن «لبنان» وجود داشت. اما مقاومت «لبنان» طرح‌های اسرائیل را به شکست کشاند. هم‌پیمانان اسرائیل در «لبنان» نیز دیرهنگام و پس از، از دست رفتن فرصت، اشتباهی را که مرتکب شده بودند، یافتند و از آن عقب‌‌نشینی کردند، اما هزینه سنگین این اشتباه را با غایب شدن تقریبی از صحنه سیاسی «لبنان» پرداخت کردند. در برابر نیروهایی که با اشغالگران اسرائیلی نبرد و در مقابل آن مقاومت کردند، نقش برجسته‌تری یافتند. بی‌آنکه بخواهم وارد جزئیات شوم، امروز صحنه «لبنان» و ترکیب نیروهای موثر در آن را می‌بینیم که اثری از هم‌پیمانان اسرائیل در آن نیست.

▪️در گفت‌وگوی حاضر، جزئیات مهم و دقیقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل از شما شنیدیم؛ اما درباره موضع شوروی کمتر سخن گفتیم. موضع اتحاد شوروی به لحاظ تاریخی و به‌ویژه هنگام اعلام تاسیس اسرائیل، دارای اهمیت است. این موضع با توجه به جایگاه دولت شوروی در سیاست بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم، از ویژگی بارزی برخوردار است و به ناچار در رویارویی عربی - صهیونیستی نیز اهمیت دارد. به‌ویژه که موضع شوروی در مراحل مختلف این رویارویی، دچار تغییرات کیفی شد. این تغییرات را ناشی از چه عواملی می‌دانید؟ و به موضع شوروی در هنگام اعلام تاسیس اسرائیل چگونه می‌نگرید؟

در سخن از نقش «اتحاد شوروی» در رویارویی عربی - اسرائیلی، به ناچار باید به دو نکته اشاره شود: اول، نقش «روسیه» در ایجاد جنبش صهیونیستی و سپس، موضع حزب کمونیست روسیه درباره آن. صهیونیسم سیاسی هرتسلی، در اروپای مرکزی و غربی بروز یافت؛ اما بخش مهم بدنه انسانی و نیروهای خود را از اروپای شرقی جذب کرد. صهیونیسم پیش از «هرتسل» در «روسیه» و اروپای شرقی پا گرفت؛ اما ابعاد کامل خود را نتوانست پیدا کند. در هر حال، مجموعه اصلی مهاجرین صهیونیستی تا اندازه زیادی از اروپای شرقی و «روسیه» به فلسطین آمدند. نکته دوم، نقش «آلمان نازی» در نزدیک‌سازی صهیونیسم سیاسی به تحقق اهداف خود در زمینه تاسیس کشور یهودی است. اگر ستم و آزار «روسیه» نسبت به یهود بر اساس نژادپرستی و همچنین رفتارهای «آلمان نازی»، نبود، تردید دارم که صهیونیسم می‌توانست به آنچه برآورده کرد، برسد. حتی اگر ایده صهیونیسم با موفقیت همراه می‌شد، برای من سخت است، تصور کنم که این ایده در میان یهودیان چنین گسترش می‌یافت. ستم و آزار «روسیه» یهودیان این کشور را به مهاجرت به غرب واداشت و در غرب با صهیونیسم سیاسی تماس پیدا کردند و از میان آنان، مهاجران به فلسطین جذب شدند. این پاره از یهودیان روس که به فلسطین مهاجرت کردند، بیش از ۲ درصد مجموع یهودیانی نبودند که در پایان قرن نوزدهم «روسیه» را ترک کردند؛ اما نسبت بزرگی از مجموع شهرک‌نشینانی را شکل دادند که به فلسطین آمدند.

🔗 پیوند بخش ۸۵ #ناگفته_های_گفتنی در دنیای اقتصاد
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3848605
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۸۶
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، چهارشنبه‌ ۱۸ اسفند ۱۴۰۰

صهیونیست‌های روس، با اقدام به شهرک‌سازی در فلسطین، پیش از کسب اجازه بین‌المللی، نقش اصلی را در مخالفت با «هرتسل» درباره طرح او برای اسکان یهودیان در «اوگاندا» ایفا کردند. مجوز بین‌المللی که «هرتسل» به دنبال گرفتن آن بود.همین یهودیان روس بودند که در پایان، انتخاب «فلسطین» - نه «اوگاندا» یا هر مکان دیگری - را به‌عنوان مکان میهن‌گزینی صهیونیست‌ها نهایی کردند. از هنگام تاسیس «اتحاد شوروی» کمونیسم با صهیونیسم به‌طور مشخص در رابطه با موضع مخالف آن با «اتحاد شوروی» از در دشمنی وارد شد. حزب کمونیست که اندیشه صهیونیستی را نقد و اعتراضی بر برنامه کمونیستی مبنای عمل دولت «اتحاد شوروی» می‌دانست، آماده پذیرش اندیشه صهیونیستی در داخل «شوروی» نبود. این موضوع تا هنگام عملی شدن طرح صهیونیستی و اعلام تاسیس کشور اسرائیل، به همین شکل باقی ماند. البته این موضع، با نگاه حزب کمونیست «شوروی» به صهیونیسم و نقش و فعالیت آن در بیرون از مجموعه «اتحاد شوروی» و در غرب، متفاوت بود.

در مجموع، دولت «اتحاد شوروی» موضع منفی خود را درباره فعالیت صهیونیسم در «شوروی» بر شهرک‌سازی یهودی در «فلسطین» تعمیم نداد. در برخی کتاب‌های منتشرشده در ضمن ادبیات رسمی «شوروی» مطالبی هست که نشان می‌دهد شهرک‌نشینی یهودیان در «فلسطین» به منصه ظهور رساندن جنبش قومی یهودی در خارج از «اتحاد شوروی» است. این در حالی است که دولت «شوروی» یهودیان را یکی از قومیت‌های کشور خود دانسته و پیش‌تر، استان خودمختار یهودی «بیروبیجان» را به آنها اختصاص داده بود. دولت «استالین» تاسیس اسرائیل را در سال ۱۹۴۸ تایید کرد و در تایید خود تا در اختیار گذاشتن سلاح به صهیونیست‌ها نیز پیش رفت. روشن است که معامله تسلیحاتی صهیونیست‌ها با «چک»، سرنوشت نبرد نظامی را روی زمین به سود صهیونیست‌ها نهایی کرد.

حزب کمونیست اسرائیل به رهبری «سموئیل میکونس» این قرارداد تسلیحاتی را بست. البته سازمان «سیا» هم در توطئه برای ترتیب دادن این معامله، نقش داشت. دولت «استالین»، دومین دولت جهان پس از دولت [هری] ترومن [رئیس‌جمهور آمریکا] بود که هنگام تاسیس اسرائیل، آن را به رسمیت شناخت. اما دولت «استالین» از استقبال یهودیان از «گلدا مایر» نخستین سفیر اسرائیل در «مسکو» در سال۱۹۴۹، غافلگیر شد. یهودیان با استقبال گسترده از سفیر اسرائیل و برافراشتن پلاکادرها و دادن شعار، سازمان‌های اطلاعاتی «شوروی» را غافلگیر کردند. مسوولان اطلاعاتی «شوروی» فکر نمی‌کردند همدلی یهود «روسیه» با اسرائیل، چنین ابعادی به خود بگیرد. از همان هنگام موضع «استالین» و «شوروی» درباره اسرائیل، دچار عقبگرد شد. به نظر می‌رسد «استالین» به ایجاد یک نظام سوسیالیستی در اسرائیل، امید بسته بود. نظامی که هم‌پیمان «شوروی» خواهد بود. «استالین» در این امید خود، به آنچه چپ اسرائیل نامیده می‌شد، تکیه داشت.

«شوروی» تماس‌ها و ارتباطاتی هم با احزاب «مابام» و «احدوت هعفودا» برقرار کرد. اما «بن گوریون» که پس از تاسیس اسرائیل، از احتمال اقدام این دو حزب به کودتای نظامی و جهت‌گیری آنها برای هم‌پیمانی با «اتحاد شوروی» نگران بود، ضربه پیشگیرانه‌ای بر آنها وارد کرد. موضع «شوروی» درباره اسرائیل، هنگامی نهایی شد که «تل‌آویو» در جریان جنگ «کره» (۱۹۵۰)، ناچار شد، از موضع حقیقی خود در هم‌پیمانی با «آمریکا» پرده‌برداری کند. با این تحول، دیگر جایی برای امید پیشین باقی نماند و «اتحاد شوروی»، به خاطر این موضع، تهدیدهای خود را متوجه اسرائیل کرد. ائتلاف سه‌گانه غربی (آمریکا، فرانسه، بریتانیا)، هم در پاسخ به این تهدیدها، بیانیه مارس ۱۹۵۰ را صادر کرد. بیانیه‌ای که به مثابه تعهد سه کشور غربی نسبت به حفظ مرزهای اسرائیل و در صورت لزوم به‌کارگیری زور برای تحقق این هدف بود. بنابراین، بیانیه سه‌گانه، مرزهای آتش‌بس ایجادشده در سال ۱۹۴۹ را که مرزهایی موقت و بیش از محدوده دولت یهودی در قطعنامه تقسیم بود، تثبیت کرد.

🔗 ادامه بخش ۸۶ و بخش های پیشین پاورقی #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
http://psq.kiau.ac.ir/article_689355_3ebf8fbdc2de67dbb29f493d5035d9d0.pdf

الگوی بازدارندگی شبکه‌های جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا: مطالعه موردی جنبش انصارالله یمن
https://ipes.razi.ac.ir/article_2049_1e462ccf4a2a335847db38d8e1dce615.pdf

تحولات راهبردي و سياست خارجي چين در خاورميانه در دهه دوم سده بيست و یکم: چرايي و چگونگی
https://piaj.sbu.ac.ir/article_102183_c692afa83161a6553948e4dc491581da.pdf

ماهیت دولت پنهان در خاورمیانه: بررسی مقایسه‌ای دولت پنهان در ترکیه و مصر
https://dpj.ihu.ac.ir/article_207057_c6d22d3d5082cd434d63b36e1790dde8.pdf

نظم نوین جهانی و رویکرد ایدئولوژیکی- امنیتی جمهوری اسلامی ایران (طرح‌معمای امنیتی دفاع- تهاجم و‌قدرت نرم این کشور در متطقه تحت نفوذ)
https://piaj.sbu.ac.ir/article_102186_85ecb38070e3c8a9c0e102838cabf5ee.pdf

خروج امریکا از افغانستان؛ بازتاب استراتژی بازموازنه
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۸۷
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه‌ ۱۹ اسفند ۱۴۰۰

▪️مفهوم پادگان و پایگاه نظامی که شما برای توصیف اسرائیل، مطرح کرده‌اید، بسیار اهمیت دارد. آیا هر موجودیت شهرک‌نشینی، به مثابه پادگان است؟ یا این توصیف، ویژه اسرائیل است و شامل دیگر موجودیت‌های مبتنی بر شهرک‌نشینی نمی‌شود؟

این مساله در حقیقت، در منتهای پیچیدگی است و از همین رو به تحلیلی یگانه نیاز دارد. علت هم این است که پدیده‌ای همانند اسرائیل در جهان وجود ندارد. پادگان نظامی در یک نگاه بنیادی، امتداد مرکز خود است. مرکزی که پایگاهی امن برای امکانات نظامی خود در منطقه مشخصی ایجاد کرده است. نقش این ابزار در محیط پیرامونی و نه در خود پایگاه است. پادگان‌ها برای حمایت از خود ایجاد نمی‌شوند و کارکرد آنها نفوذ در محیط پیرامونی‌شان است. اما کشوری که به مثابه پادگان است، یا پادگان شهرک‌نشین، با پادگان نظامی عادی متفاوت است که از نیروهایی تشکیل می‌شود که پس از پایان خدمت مقرر، به کشورهای خود بازمی‌گردند. اما در پادگان شهرک‌نشین، سربازان با خانواده‌های خود می‌آیند و به شکل دائمی در جغرافیای تعیین‌شده برای کشور پادگانی اقامت می‌کنند. آنها در این کشور/ پادگان، در کنار ابزار نظامی، یک پایگاه تولیدی اجتماعی، بشری و اقتصادی هم ایجاد می‌کنند. این واقعیت الزامات خود را در پی دارد و در نتیجه، تعامل با آن، یا فهم آن، نیازمند روش های دیگری است. پیش‌تر از دو بخش طرح صهیونیسم، بخش یهودی شهرک‌نشین و بخش امپریالیستی مهاجم و رابطه پیچیده میان آنها سخن گفتم که موضوعی نیازمند یک فهم ویژه است. از نگاه بنیادی، این رابطه شبیه رابطه میان پادگان نظامی با مرکز خود است؛ اما از جهاتی تمایز دارد که مساله را پیچیده‌تر می‌کند؛ زیرا شهرک‌نشینی که خانه‌ای بنا کرده و کارگاهی ساخته است، همچون سربازی نیست که فرمان بارسفر بستن و رفتن از پادگان می‌گیرد و به خانه خود در مرکز بازمی‌گردد.

🔗 پیوند بخش ۸۷ #ناگفته_های_گفتنی در دنیای اقتصاد
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3849272
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۸۸
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه‌ ۲۱ اسفند ۱۴۰۰

این دو بخش، شهرک‌نشین و مهاجم، در مرحله ابتدایی ساختن پادگان، بیش از مرحله ثبات با یکدیگر همجوشی دارند. به دیگر سخن، رابطه بین کشور/ پادگان و کشور مادر، در مرحله ساختن، به‌خاطر نیاز هر کدام به دیگری و به‌ویژه نیاز شریک کوچک‌تر به پشتیبانی شریک بزرگ‌تر، مستحکم‌تر است. اما هنگامی که امور به ثبات رسید، این نیازهای طبیعی است که شرایط رابطه بین دو طرف را شکل می‌دهد. هنگامی که نقش پادگان عادی پایان می‌پذیرد، جمع می‌شوند و سربازان آن به کشورشان بازمی‌گردند؛ اما درباره پادگان شهرک‌نشین، سرنوشت شهرک‌نشینان پس از به کمال رسیدن نقش پادگان شهرک‌نشینی، چه می‌شود؟ از این رو ناچار باید در مراحل به کمال رسیدن نقش خود، بخش شهرک‌نشین خود را به‌گونه‌ای بنا نهد تا در صورت امکان و به هر شکل ممکن، بتواند به پدیده‌ای مشابه کشورهای عادی تبدیل شود. این امری است که در «ایالات متحده» و «استرالیا» اتفاق افتاد؛ اما در مناطق دیگری چون «الجزایر» و «رودزیا» ممکن نشد.

در مورد خاص اسرائیل، این پدیده هنوز در حال ایجاد و ساخت است و تکمیل روند آن، به عوامل متعددی بستگی دارد. در هر حال، هنگامی که پادگان شهرک‌نشین (اسرائیل)، نقش خدماتی خود را به پایان می‌رساند، مسوولیت آن نسبت به آینده و سرنوشت مجموعه انسانی که آنها را در خود اقامت داده است، باقی می‌ماند. این مساله و پرسشی است که امت عربی باید در هنگام خود، به آن پاسخ دهد: اگر در پایان، نقش خدماتی اسرائیل در منطقه حذف و ماهیت اسرائیل دگرگون شود، سرنوشت شهرک‌نشینان یهودی چه خواهد شد؟ هر چه باشد، رابطه‌ای دیالکتیک و سه بعدی در پادگان شهرک‌نشین (اسرائیل)، وجود دارد که پیچیده‌تر از جدال دو بعدی و مبتنی بر کنش و واکنش است. هنگامی که یک جدال، سه طرف دارد، روند متفاوتی با جدال دو بعدی پیدا می‌کند. این رابطه سه‌بعدی، میان ستون‌های راهبردی امنیت پادگان شهرک‌نشین شکل می‌گیرد: ۱- تامین امنیت خود از طریق یهودی‌سازی، ۲- ایفای نقش خدماتی با انجام یورش های موفق به محیط پیرامونی و ۳- حفظ رابطه ویژه با مرکز از طریق حرکت دو طرف بر محور طبیعی این رابطه، در هر دو وضعیت هماهنگی و تعارض. این ستون‌های سه‌گانه ممکن است وحدتی هماهنگ و رابطه‌ای مار - پله‌ای و رو به تصاعد شکل دهد. ممکن هم هست، وحدت نیابند و تعارض میان آنها شکل گیرد و در نتیجه، رابطه مار - پله‌ای رو به نزول شکل گیرد. در هر دو وضعیت، صعود و نزول، عمل هر ستون بر دو ستون دیگر تاثیر خواهد گذاشت.

🔗 پیوند بخش ۸۸ #ناگفته_های_گفتنی در دنیای اقتصاد
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3849685
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۸۹
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، یکشنبه‌ ۲۲ اسفند ۱۴۰۰

به این معنا که اگر نیروی پادگان شهرک‌نشین، بتواند نقش خدماتی خود را بهتر انجام دهد؛ رابطه‌اش با مرکز تقویت می‌شود و تقویت رابطه با مرکز، پایگاه شهرک‌نشینی را تقویت می‌کند و این دور همچنان ادامه می‌یابد. اما اگر برعکس شود، مارپله‌ای رو به پایین می‌سازد. به این معنا که ضعف پایگاه شهرک‌نشین، نقش خدماتی آن را تضعیف می‌کند و در نتیجه، رابطه با مرکز را متزلزل می‌کند و مرکز نیز به سهم خود به شهرک‌نشینی به‌عنوان بار و نه سرمایه می‌نگرد و در نتیجه، مار-پله نزولی خواهد بود. بنابراین مار-پله رو به بالا، یا پایین، به حرکت دو طرف طرح و در نتیجه، هماهنگی میان بخش یهودی و شهرک‌نشین و بخش امپریالیستی و مهاجم آن، بستگی دارد. پادگان یهودی شهرک‌نشین (اسرائیل)، ویژگی‌ای دارد که آن را از همه پادگان های دیگر و همچنین از جنبش‌های شهرک‌نشین دیگر متمایز می‌کند؛ چون طرح شهرک‌نشینی یهودی در فلسطین، ساکنان اصلی این سرزمین را طرد کرده و در پی گرفتن سرزمین، بدون باشندگان آن بوده است. این پروژه شهرک‌نشین، از آغاز به دنبال آن نبوده است که سرزمین فلسطین را همراه با ساکنان آن در خدمت طرح خود درآورد. تنها سرزمین را برای اهداف شهرک‌سازی و تهاجمی خود می‌خواسته و ساکنان اصلی آن را نمی‌خواسته است. یک ویژگی دیگر در وضعیت اسرائیل، تکیه آن بر ایده رجعت و بازگشت است که مقوله «حق تاریخی» یهود در فلسطین، بازگو کننده آن است.حتی در آفریقای جنوبی، پروژه شهرک‌نشینی اروپایی، طرح خود را مسیح‌وار مطرح نکرد وخود را جنبشی تمدنی می‌دانست که در پی تحول و پیشرفت ساکنان اصلی این سرزمین است. تا هنگامی که صهیونیسم، جنبشی رجعتی و بازگشتی است، به ضرورت باید نوعی جامعه ویژه شهرک‌نشینان بنا نهد. این جامعه برای اینکه فعل لازم برای ایفای نقش خدماتی خود را تولید کند، به ناچار باید به لحاظ داخلی، منسجم باقی بماند و از هرگونه تنش داخلی بین شهرک‌نشینان، پرهیز کند تا بتواند توان لازم را برای تولید کاری که باید در محیط پیرامونی و خارج از خود انجام دهد، داشته باشد. به‌ویژه که جامعه‌ای مرکب از تکه‌پاره‌های گروه‌های نژادی متفاوت است که از جوامع مختلف آمده‌اند. از همین‌جا اختلاف نگاه میان شهرک‌نشینان و مرکز ایجاد می‌شود. اسطوره بازگشتی که صهیونیسم آفریده است، شاید برای بخش یهودی این طرح مهم باشد؛ اما در مرکز، پادگان شهرک‌نشینی می‌خواهند که نقش خدماتی خود را انجام دهد. بنابراین برای آنها این اسطوره اهمیتی ندارد، بشارت آن را هم به شهروندان خود نمی‌دهند و آنها را به رفتن به فلسطین فرانمی‌خوانند. این اسطوره، بر اساس نیاز جنبش صهیونیستی برای قانع‌سازی یهودیان به مهاجرت به فلسطین، ساخته و پرداخته شده است.از آنجا که این پادگان برای تاسیس کشور، چه از نظر سرزمین و چه مردم، از نقطه صفر کار خود را آغاز کرده است، روند ساخت در حال استمرار، نیازمند شروطی است که این کار را ممکن سازد. مهم‌ترین این شروط، ایجاد انسجام و هماهنگی بین این گروه‌های مهاجر و میان آنها و سرزمینی است که به آن کوچ کرده‌اند. ایده محوری جنبش صهیونیستی، ابتدا یک نظریه صرف بود، سپس به دنبال ملتی برای تحقق خود رفت و آن‌گاه این ملت، به دنبال سرزمین مناسب برای خود رفت. بدین‌سان صهیونیسم، در جهتی خلاف جهت تاریخ شکل گرفت. به عبارتی دیگر، ابتدا یک مجموعه انسانی وجود نداشت که اندیشه قومی برای خود بیافریند. اندیشه قومی صهیونیستی در پشت پرده‌ها و راهروهای سیاست جهانی، به هم دوخته شد و آن‌گاه بدنبال ملت و سرزمین رفت. این وضعیت، نیازمند روش رفتار ویژه‌ای در رهبری شهرک‌نشینان است تا دروغ بزرگ خود را بر پا نگهدارد؛ زیرا هنگامی که این دروغ، فاش شود، همه چیز پایان می‌یابد و همه مسائل متزلزل می‌شود. از سوی دیگر، از آنجا که روند ساخت در این پادگان شهرک‌نشینی یهودی، به‌صورت تراکمی و تدریجی انجام می‌شود، موفقیت‌ها هم در این روند، متفاوت بوده است. این پایگاه نظامی، چون در چارچوب رویارویی بنا نهاده شده است، توانسته برخی از ماموریت‌های خود را بهتر از دیگر ماموریت‌هایش انجام دهد. اسرائیل، نقش خدماتی خود را بسیار بهتر از ساخت پروژه شهرک‌نشینی خود آفریده است. نقش اخیر، همچنان لرزان است و در نتیجه، نوعی نگرانی عمومی در میان شهرک‌نشینان، درباره امکان تداوم حیات کشور یهودی یا عدم امکان آن، بروز و ظهور یافته است.

🔗 ادامه بخش ۸۹ و بخش های پیشین پاورقی #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۹۰
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، دوشنبه‌ ۲۳ اسفند ۱۴۰۰

▪️پس از گذشت بیش از پنجاه سال از به منصه ظهور رسیدن طرح صهیونیسم در چارچوب اسرائیل، از نگاه شما هنوز این طرح تکمیل نشده است؟

بله، رژیم صهیونیستی، تکمیل نشده و طرح صهیونیسم همچنان در حال اجراست. این طرح، همان‌گونه که گفتیم، تاکنون نتوانسته فلسطین را آن‌گونه که باید، یهودی‌سازی کند یا حداقل به شکلی که از آغاز اعلام کرد. حقیقت فلسطین، همچنان برقرار و رژیم صهیونیستی تاکنون، در حال پذیرش مهاجران جدید است.  هنوز هم اسرائیل، با همه ابزارها و شکل‌های ممکن، برای غایب‌سازی فلسطینی‌ها تلاش می‌کند. همچنین پادگان شهرک‌نشین نقش خدماتی خود را با موفقیت به انجام نرسانده و رویارویی علیه آن هنوز پایان نیافته است. به این معنا که امت عربی، تسلیم دستورات تحمیلی طرح امپریالیستی، از طریق نقش‌آفرینی رژیم صهیونیستی نشده و در نتیجه، رویارویی همچنان مفتوح است. البته طرح صهیونیستی، بی تردید نتایج بزرگی به‌دست آورده که حداقل واقعیت نظام رسمی عربی، در حال حاضر، تعبیری از آن است. مشکلات بزرگی، تاکنون وجود داشته که مانع تغییر نظام رسمی عربی شده است.

مایلم تاکید کنم، پیکار اسرائیل، برای یهودی‌سازی فلسطین، همچنان پیکاری گشوده و در جریان است و در نهایت و با صرف نظر از جزئیات، اسرائیل ناچار شد، سازمان آزادی‌بخش فلسطین را به رسمیت بشناسد؛ البته پس از آنکه محتوای سیاسی خود را کنار گذاشت. این در حالی است که نخستین هدف صهیونیسم، غایب‌سازی ملت فلسطین بود. شناسایی سازمان آزادی‌بخش فلسطین، نشانه شکست برنامه صهیونیستی برای تحقق این هدف خود است. در سطح عربی، نیز رهبری سیاسی/ نظامی اسرائیل فکر می‌کرد که اهداف خود را در زمینه به تسلیم واداشتن امت عربی، در جنگ ۱۹۶۷ برآورده کرده است. اما طولی نکشید که با این حقیقت از خواب، بیدار شد که امت عربی در حال ادامه رویارویی، از طریق جنگی فرسایشی است.

با این تحول، اسرائیل به این باور رسید که نمی‌تواند امت عربی را با یک ضربه، هر چند موفق‌آمیز به تسلیم وادارد. از این رو به مرحله‌بندی اهداف خود و برآورده ساختن گام به گام آنها روی آورد. به‌گونه‌ای‌که هر گام، نه پایان راه که مقدمه‌ای برای گام بعد باشد. طرح سازش در جریان نیز، تنها یک گام مقدماتی برای برداشتن گام‌های بعدی است. اختلاف موجود در اسرائیل، پیرامون شروط این گام، درباره اولویت‌هاست: سیطره بر سرزمین، یا حفظ یهودی بودن کشور، کدام‌یک اولویت نخست باشد؟ به دیگر سخن، انتخاب میان تکمیل سرزمین یا یکپارچگی ملت. جامعه شهرک‌نشینان یهودی، در جریان کنفرانس مادرید، درباره اولویت این دو اصل، دچار شکاف شد.

اینک، بر این باورم که اسرائیل در آستانه ورود به یک مرحله جدید است که زبان حال آن، تلاش برای کاهش وابستگی به مرکز است. بهانه این کار، نیازهای بخش شهرک‌نشینی طرح صهیونیسم و این ادعا است که برای نگهداری این بخش از طرح، به ناچار باید حاشیه استقلال از مرکز گسترده‌تر شود. به‌طور کلی، دوره های انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر، به مثابه نقاط عطف خطرناکی است که طرح صهیونیسم را تهدید می‌کند.

در بیشتر اوقات، حرکت برای برداشتن گام جدید، به شکل یک ماجراجویی انجام می‌شود که ممکن است با موفقیت همراه و به گام بلندی به پیش تبدیل شود و ممکن است ناموفق باشد و به درجازدنی منجر شود که پدیده اسرائیل را دچار خطر فروپاشی کند. در زمان حاضر، مساله حفظ یهودیت کشور، مطرح و اختلاف داخلی درباره آن وجود دارد. همچنین به اختصار می‌گویم، یک اختلاف دیگر، درباره انتقال اسرائیل از وضعیت جاری پادگانی و وابستگی خود به مرکز، به وضعیت جدید شراکت با مرکز در آینده است. روشن است که هر یک از این دو وضعیت، مستلزمات و نیازهای خود را دارد. در همین چارچوب بود که ایده «خاورمیانه جدید» مطرح شد؛ اما با موفقیت همراه نشد. پس از آن «باراک» کوشید، نقش خدماتی اسرائیل را متحول کند. به دیگر سخن، کار پادگان، در چارچوب دایره‌ای بزرگ‌تر، ادامه یابد.

🔗 ادامه بخش ۹۰ و بخش های پیشین پاورقی #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۹۱
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، سه شنبه‌ ۲۴ اسفند ۱۴۰۰

سپس شهرک‌نشینان و به‌طور مشخص شهرک‌نشینان راست‌گرا به صحنه آمدند، «رابین» را کشتند و «پرز» را نیز در انتخابات سرنگون و «نتانیاهو» را بر سر کار آوردند. سپس «واشنگتن» به صحنه آمد و «نتانیاهو» را سرنگون و دوباره «باراک» را بر سر کار آورد؛ اما شهرک نشینان بار دیگر «باراک» را سرنگون و «شارون» را روی کار آوردند. «شارون» نیز نگران از اینکه واشنگتن، دوباره همین روند را تکرار و او را همچون «نتانیاهو» سرنگون کند و با هدف تقویت موقعیت خود، ضمن دعوت از «باراک» برای ماندن در وزارت دفاع، در واقع خواست، پشت حزب کار سنگر بگیرد. اما شرایط داخلی اسرائیل، مانع محقق شدن این موضوع شد و «[امیر] پرتز» و همراه او «بنیامین بن الیعازر» وزیر دفاع، از حزب کار وارد ائتلاف دولت او شدند که با «شارون» همراه‌تر بودند.[...] مایلم مساله را چکیده وار و این چنین تکرار کنم و بگویم، اسرائیل برای سازش آمادگی ندارد؛ درحالی‌که آمریکا فکر می کند منافعش تامین شده و می‌خواهد بر بستر وضعیت موجود و همخوان با منافعش به سازشی دست یابد. درمقابل، پروژه شهرک‌نشینی یهودی (اسرائیل) فکر می‌کند شروط سازشِ حداقلیِ قابل پذیرش از سوی طرف فلسطینی امنیت پایگاه را تامین نمی‌کند. این جوهره تعارض موجود میان دو شریک اسرائیلی و آمریکایی در چارچوب «همکاری راهبردی» است.

▪️در موضوع شراکت در برابر حفظ وضعیت پایگاه نظامی برای اسرائیل، آیا فکر نمی‌کنید، اسرائیل در هر دو وضعیت شراکت یا پادگان، به یک اندازه نیازمند پیوند مستحکم با مرکز است. در نتیجه گزینه‌های فراروی اسرائیل، این دو است: اول، شراکت یا پادگانی که رابطه ای هماهنگ با مرکز دارد. دوم، پروژه ای نژادپرست، راست‌گرا و بسته که واپسین تعبیر بخش یهودی طرح صهیونیسم است.

این برداشتی درست و همان چیزی است که در جریان است. اگر به عناصر بحران در اسرائیل، نگاه کنیم، درمی‌یابیم که این برداشت، به درستی کانون بحران را هدف گرفته است. مطالب «پرز» در کتاب «خاورمیانه جدید» با تعصب و تندروی نژادپرستانه روبه‌رو شد و سپس جریان شهرک‌نشین جدیدی به نام «صهیونیسم نو» به‌وجود آمد که هدفش باز احیای شهرک‌سازی در مناطق اشغالی ۱۹۶۷ فلسطین و جولان است. این تناقض‌های حل ناشده، در صهیونیسم وجود دارد. یک تناقض حل‌نشده دیگر هم درباره نقش پادگان یا پایگاه نظامی است. اگر پادگان بخواهد چارچوب کار خود را گسترده کند، باید با محیط پیرامونی نزدیک خود سازش کند تا بتواند در دایره بزرگ‌تری پیشروی کند. این موضوع، مستلزم به نتیجه رسیدن طرح سازش بر اساس ابتکار عمل آمریکا است. ابتکار عملی که طرف‌های عربی آن را پذیرفته، اما اسرائیل آن را نپذیرفته است. موازنه داخلی نیروها به اسرائیل اجازه نمی‌دهد سازش را بپذیرد و بدون موافقت اسرائیل، سازش دچار توقف است.

🔗 پیوند بخش ۹۱ #ناگفته_های_گفتنی در دنیای اقتصاد
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3850661
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۹۲
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، پنجشنبه‌ ۲۶ اسفند ۱۴۰۰

سخن‌هایی هم که به‌طور معمول، درباره طمع‌ورزی سرزمینی اسرائیل گفته می‌شود، از یک نظر درست است؛ اما به اعتقاد من، نپذیرفتن سازش از سوی اسرائیل، بیش از آنکه نتیجه طمع‌ورزی جغرافیایی اسرائیل باشد، نتیجه بحران درونی آن است.

▪️فکر نمی کنید، اسرائیل پس از پنجاه سال و اندی از تاسیس خود، توانسته است فرهنگی برای خود شکل دهد و اندیشمندان خود را داشته باشد تا آن را به سطح دیگری برساند که نزدیک به ویژگی‌های یک کشور قومی نو باشد؟ شما چه نامی به احیای دوباره زبان عبری می‌نهید؟

بر این باور نیستم که امروز می‌توان از فرهنگ اسرائیل با ویژگی‌های یکپارچه و خاص سخن گفت. هنوز چند پاره فرهنگ در اسرائیل وجود دارد و جامعه‌شناسان اسرائیلی از پنج یا شش پاره فرهنگ سخن می‌گویند. واقعیت این است که اسرائیل در سایه شرایط جاری خود، نمی‌تواند فرهنگ ملی یکپارچه‌ای بیافریند؛ زیرا گروه‌های یهودی مهاجر به فلسطین، با ریشه‌های نژادی و قومی متفاوت در یک کوره واحد ذوب نشده‌اند تا فرهنگ یکپارچه‌ای بیافرینند. البته این وضعیت را در اسرائیل کثرت‌گرایی می‌نامند؛ اما سخن گفتن از کثرت‌گرایی، در چارچوب وجود نوعی یکپارچگی مجاز است که هنوز شکل نگرفته؛ چون شخصیت یهودی اسرائیلی که در حال شکل‌گیری است، هنوز پاره ای از یک کل واحد نشده است. نوعی بحران هویت در اسرائیل وجود دارد و تا هنگامی که این بحران برقرار است، امکان ایجاد یک فرهنگ ملی وجود ندارد؛ زیرا لازمه چنین فرهنگی، داشتن یک هویت مشخص است. بحران هویت، خود برآمده از تناقض میان عناصر کنار هم قرار گرفته در قالب صهیونیسم است. ایده‌ای که خواسته است میان دین و ملیت، در پیوند یهودی خود، جمع کند. اگر جمع میان این دو، در مرحله نخست تاسیس، ممکن بود، در مرحله گرایش به سمت ثبات، تناقض بین ملی و دینی در هویت یهودی، به وضعیت انفجاری خود می‌رسد. همچنین تلاش برای جمع میان یهودی بودن و دموکراتیک بودن اسرائیل، تلاشی بیهوده است؛ زیرا به لحاظ اصولی، امکان جمع بین یهودی بودن کشور و دمکراتیک بودن آن، در قالب یک موجودیت شهرک‌نشین نژادپرست وجود ندارد. این ترکیب‌بندی صهیونیستی، در برابر واقعیت‌ها نمی‌تواند بایستد و از همین رو، در آفرینش یک فرهنگ ملی بر چنین بستری ناکام مانده است و همچنان که گفتیم هنوز پاره فرهنگ‌ها وجود دارد.

 البته گروه حاکم در اسرائیل که تباری اروپای شرقی دارد، تلاش کرده است، مجموعه‌های مختلف مهاجر به شهرک‌های یهودی نشین را در یک کوره فرهنگی واحد، ذوب کند که فرهنگ خودش است. این تلاش به آن معنا بود و هست که همه مهاجران، ناچار باید میراث فرهنگی خود را رها کنند و فرهنگ جدیدی را بپذیرند.

این اتفاق نیفتاد؛ زیرا فرهنگ جدیدی که به مهاجران غیر اشکنازی ارائه شد، در شکل و محتوا، وابسته به میراثی بود که بنیان‌گذاران پروژه شهرک‌سازی، با خود از کشورهای اصلی اشان و به‌ویژه اروپای شرقی به همراه آورده بودند. فرهنگی که عنصر لهستانی آن، غلبه دارد. نه تنها این تلاش موفق نبود، بلکه واکنش یهودیان شرقی را در پی داشت که احساس می‌کردند این کوششی برای جدا کردن آنها از میراث شرقی یهودی خود و تحمیل ارزش‌های یهودیان اشکنازی بر آنها تحت پوشش صهیونیسم است. درحالی‌که برخی از کثرت‌گرایی در درون موجودیت شهرک‌نشین می گویند، بسیاری از جنگ فرهنگی میان گروه‌های مختلف اجتماعی موجود در اسرائیل سخن می‌گویند. در اسرائیل امروز، مجموعه‌ای از پاره‌فرهنگ‌ها وجود دارد که هنوز به مرحله یکپارچگی و هماهنگی نرسیده است.

🔗 ادامه بخش ۹۲ و بخش های پیشین پاورقی #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۹۳
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی

درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، شنبه‌ ۲۸ اسفند ۱۴۰۰

آنچه این تفاوت‌ها را تشدید می‌کند، این است که یهودیان روس که در دوره اخیر آمده‌اند، بر نگهداری فرهنگ اصلی خود پافشاری کرده و آن را نوعی خودمختاری فرهنگی می‌دانند. افزون بر همه اینها، تناقض شناخته‌شده میان سکولارها و متدینان درباره این مساله است که آیا نظام اسرائیل، نظامی لیبرال دموکرات یا دینی و یهودی است؟ هر یک این دو گروه، گفتمان سیاسی خاص خود را دارند که نمی‌توان آن را در ذیل یک فرهنگ یکپارچه، تلقی کرد.

تنها عنصر یکپارچگی میان این گروه های مختلف، شهرک‌سازی و وطن گزینی یا سرقت سرزمین فلسطین است که همه درباره آن، در کنار هم جمع می شوند.

 بنابراین می توان گفت، فرهنگ واحد وطن‌گزینی و شهرک‌سازی با اصطلاحات و مفاهیم خاص آن و تعابیر و گفتمان سیاسی، تربیتی و اجتماعی آن وجود دارد. اما جز این، یکپارچگی زیادی بین عناصر شکل‌دهنده اسرائیل یافت نمی‌شود. فرهنگ شهرک‌سازی هم به تنهایی کافی نیست و نمی‌تواند بنیادی برای یک فرهنگ ملی باشد که همه جنبه‌های زندگی را می‌پوشاند. همچنین، زبان که عنصر اصلی در محاسبه روابط میان گروه‌های مختلف اجتماعی است، به تنهایی نمی‌تواند عامل یکپارچگی ملی باشد. شاید تجربه مشترک عناصر شکل‌دهنده یک ملت، تاثیر بیشتری در قیاس با زبان واحد، در ساختن یکپارچگی ملی داشته باشد.

▪️وضعیت اقتصادی اسرائیل، چگونه است؟ برخی در مقایسه با اقتصاد کشورهای منطقه، با اعجاب به اقتصاد اسرائیل می‌نگرند. آیا ساختار اقتصادی اسرائیل، نشانه‌هایی از یک اقتصاد ملی طبیعی در خود دارد که از دایره اقتصادی مرکز خود (آمریکا)، عبور کرده باشد؟

طرح صهیونیسم، در اصل و برخلاف وضعیت «آفریقای جنوبی» یا «الجزایر» وغیره، به خودی خود، طرح اقتصادی نبود. اما از آنجا که مبتنی بر مهاجرت شهرک‌نشینان بود، به ناچار باید پایگاه اقتصادی داشته باشد. اما اقتصادی که مبتنی بر وابستگی و در نتیجه، اتکا به خارج است. اما توجیه تداوم حیات پادگان، منوط به موفقیت در ایفای نقش خود است و در چنین وضعیتی، تولید داخلی، شرطی است که درآمدهای پادگان شهرک‌نشین را بیشتر، یا هزینه‌های آن را کمتر می‌کند. از همین رو، هر چه پادگان بیش از ملزومات نقش‌آفرینی خود، تولید داخلی بیشتری داشته باشد، سرمایه‌ای گرانبها‌تر و کم‌هزینه‌تر برای مرکز خواهد بود. همچنان‌که هر چه تولید داخلی آن افزایش یابد، وزن و تاثیرگذاری‌اش در چارچوب شراکت با مرکز امپریالیستی خود بیشتر می‌شود.

شهرک‌سازی و وطن‌گزینی یهودی در فلسطین، نتایج شایان توجهی در حوزه اقتصادی محقق کرده است؛ اما در مسیر تکمیل ساخت و ایفای نقش خدماتی خود، هم از نظر مادی و هم نیروی انسانی، همچنان بیش از تولید خود، مصرف می‌کند. به همین خاطر، اسرائیل، هنوز در جست‌وجوی حمایت مالی خارجی و جذب مهاجران جدید است تا بتواند شکاف میان تولید داخلی و مصرف را در چارچوب نقش خدماتی خود، پر کند.

در آغاز تاسیس اسرائیل، ورود سرمایه خارجی از طریق نهادهای صهیونیستی، منبع اصلی سرمایه‌ای بود که به‌کار گرفته می‌شد؛ چون هنوز ارزش افزوده داخلی و تراکم سرمایه داخلی وجود نداشت. اما به مرور زمان این وضعیت، دگرگون و به‌کارگیری سرمایه خارجی به تدریج دچار عقبگرد شد و تراکم سرمایه داخلی (پس اندازها) به‌طور نسبی رو به تصاعد رفت. با این حال، همچنان دریافت میزان زیادی از هبه، وام و سرمایه‌های خارجی ادامه یافت که هنوز هم عنصر اصلی و مهمی در اقتصاد اسرائیل است. بی‌تردید، به هر میزان که تولید ناخالص داخلی هر موجودیتی افزایش یابد، امکان تحول به سمت شکل‌گیری وضعیت یک کشور ملی، دست‌یافتنی‌تر می شود. اما این، تنها یک عنصر، از مجموعه عناصری است که موجودیت ملی و بنیادهای یک کشور و یک ملت را می‌سازد. رشد اقتصادی، در تحول وضعیت شهرک‌نشینی به یک کشور ملی و عادی، نقش‌آفرینی می‌کند.

🔗 ادامه بخش ۹۳ و بخش های پیشین پاورقی #ناگفته_های_گفتنی را می توانید در یک حرف از هزاران دنبال کنید.

#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
https://www.tg-me.com/yekhezaran
middle_east_a_regional_instability_prototype_provoking_third_party.pdf
1.5 MB
Middle East: A Regional Instability Prototype Provoking Third Party
#پاورقی_ها
☑️ ناگفته‌های گفتنی - ۹۴
▫️خاطرات و تأملات دکتر الیاس شوفانی
درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
▫️گفت‌وگو: مصطفی الولی و عبده الاسدی
▫️ترجمه: حسین جابری انصاری
▫️دنیای اقتصاد، یکشنبه‌ ۱۴ فروردین ۱۴۰۱

▪️پدیده‌های نوینی مانند مورخان جدید و دعوت کنندگان به پسا صهیونیسم در سال‌های اخیر در اسرائیل بروز و ظهور یافته است. مجموعه افکار و ادبیات طیف گونه این جریان‌ها، دربرگیرنده نوعی نقد خجولانه یا صریح نسبت به تاریخ رسمی اسرائیل است. حتی برخی از دعوت‌کنندگان به «پساصهیونیسم» مقوله‌هایی از قبیل این ارائه کرده‌اند که طرح صهیونیستی به سرانجام خود رسیده است و دیگر ضرورتی برای مبنا بودن صهیونیسم در سیاست اسرائیل وجود ندارد. شکل‌گیری این جریان‌ها تا چه اندازه از پدید آمدن تحول در اسرائیل، خبر می‌دهد؟

نخست باید به این موضوع اشاره کرد که ظهور این دو پدیده در اسرائیل، بر بستر بحرانی بروز یافت که موجودیت شهرک‌نشین از آن رنج می‌برد. هر دوی این پدیده‌ها برای فرار از روبه‌رو شدن با بحران و نه پرداختن به آن بروز یافته‌اند. بحران موجود در اسرائیل، با آنچه به‌عنوان مبانی این دو پدیده مطرح می‌شود، متفاوت است. از آنجا که صهیونیسم کلاسیک پاسخگوی پرسش‌هایی نیست که واقعیت‌های اسرائیل طرح می‌کند، این دو پدیده جدید بروز یافته است: اول، «صهیونیسم نوین» که پدیده‌ای شهرک نشین در مناطق اشغالی ۱۹۶۷ و خواهان احیای جنبش صهیونیستی بر بستری بیشتر قومی، میهن‌پرستانه و ستیزه جو و دینی/  تندروانه - نه قومی و سکولار - است.

دوم، در برابر جریان پیشین، پدیده «پساصهیونیسم» بروز یافته که مدعی ارائه راه‌حل، برای بحران هویت در اسرائیل است. ارائه این راه‌حل از آن رو است که از نظر این جریان، ترکیب کلاسیک صهیونیسم که میان دین و قومیت در قالب یهودیت جمع می‌کند، به ورشکستگی رسیده و دیگر پاسخگوی مسائل اسرائیل نیست. اما درحالی‌که «صهیونیسم نوین» یک جنبش اجرایی شهرک‌نشین، با اهداف مشخص و در حال تعامل مستمر با واقعیت‌ها به‌صورت عملی و در چارچوب تحولات سیاسی است، «پساصهیونیسم» پدیده‌ای با گستره محدود و رایج تنها در میان محافل روشنفکری و دارای گرایش‌های لیبرالیستی است.

🔗 پیوند بخش ۹۴ #ناگفته_های_گفتنی در دنیای اقتصاد
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3854012
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
2024/09/28 08:19:01
Back to Top
HTML Embed Code: