چه می شد اگر خدا
آن که خورشید را
چون سیب درخشانی
در میانهی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را
به رقص در آورد،
و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او،
حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته
تو را زیبا کمتر...
#نزار_قبانی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
آن که خورشید را
چون سیب درخشانی
در میانهی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را
به رقص در آورد،
و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او،
حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته
تو را زیبا کمتر...
#نزار_قبانی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
تفاوت انسان پیش و پس از عاشق شدن،
همان تفاوت چراغ روشن با چراغ خاموش است.
پیش از این هم چراغ،
درست و بی نقص آنجا بود ولی اکنون نورافشانی نیز میکند.
#ونسان_ونگوک
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
همان تفاوت چراغ روشن با چراغ خاموش است.
پیش از این هم چراغ،
درست و بی نقص آنجا بود ولی اکنون نورافشانی نیز میکند.
#ونسان_ونگوک
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
عاشق، گهگاه تنگحوصله، شکاک و مضطرب میشود.
گهگاه، گرفتارِ سوءِظن
عشق باعث میشود که دلم نخواهد برای تو هیچ مسئلهیی جز زندگی مشترکمان وجود داشته باشد. به همین دلیل، وقتی میبینم که آدمها، در دنیای تو، در حال عبورند و بخصوص برخی مردان، احساس خاصی پیدا میکنم که البته بد آمدن نیست.
این احساس هم خودش بخشی از عشق است، اما بخش بسیار تلخ و آزارندهی عشق.
عشق، ضد منطق است، و این بخش، ضد منطقیترین بخشِ عشق است.
چقدر حرف میزنی، مرد.
میگویم: برای خودم حرف میزنم. من باید حرفم را بزنم، ولی برای تو هیچ بایدی وجود ندارد. نه " باید گوش بدهی " و نه " نباید گوش بدهی"
#نادر_ابراهیمی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
گهگاه، گرفتارِ سوءِظن
عشق باعث میشود که دلم نخواهد برای تو هیچ مسئلهیی جز زندگی مشترکمان وجود داشته باشد. به همین دلیل، وقتی میبینم که آدمها، در دنیای تو، در حال عبورند و بخصوص برخی مردان، احساس خاصی پیدا میکنم که البته بد آمدن نیست.
این احساس هم خودش بخشی از عشق است، اما بخش بسیار تلخ و آزارندهی عشق.
عشق، ضد منطق است، و این بخش، ضد منطقیترین بخشِ عشق است.
چقدر حرف میزنی، مرد.
میگویم: برای خودم حرف میزنم. من باید حرفم را بزنم، ولی برای تو هیچ بایدی وجود ندارد. نه " باید گوش بدهی " و نه " نباید گوش بدهی"
#نادر_ابراهیمی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
خاله محبوب میگوید: من فقط به عشق ماتیک زدن زن جعفر شدم. جعفر شوهر اولش بود.
گفتند: تا عروسی نکنی نمیتوانی ماتیک بزنی.
مامان نمیداند به خاطر چه چیزی زن آقا جان شد.
یک روز مرا به پدرت دادند. فکر کردم لابد بابای دومم است و باید این دفعه دختر او باشم! یک نفر یک مشت به پهلویم زد و گفت: پدرت نیست، شوهرت است!
از آن به بعد هر وقت مشت میخوردم میفهمیدم اتفاق مهمی افتاده است!
📗 پرنده من
👤 #فریبا_وفی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
گفتند: تا عروسی نکنی نمیتوانی ماتیک بزنی.
مامان نمیداند به خاطر چه چیزی زن آقا جان شد.
یک روز مرا به پدرت دادند. فکر کردم لابد بابای دومم است و باید این دفعه دختر او باشم! یک نفر یک مشت به پهلویم زد و گفت: پدرت نیست، شوهرت است!
از آن به بعد هر وقت مشت میخوردم میفهمیدم اتفاق مهمی افتاده است!
📗 پرنده من
👤 #فریبا_وفی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
نگاهم که سمت چشم هایت میرود،
هیچ حادثهای نمیتواند حواسم را پرت کند!
نه صدای زنگ خانه.
نه قار قار کلاغهایی که پیطعمه میگردند.
و نه بحران جهان...!
تو فقط پلک نزن...
#مهران_رمضانیان
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
هیچ حادثهای نمیتواند حواسم را پرت کند!
نه صدای زنگ خانه.
نه قار قار کلاغهایی که پیطعمه میگردند.
و نه بحران جهان...!
تو فقط پلک نزن...
#مهران_رمضانیان
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
حضور تو کافیست تا همه جا بیمکان شود...!
آمدن تو کافیست تا
همهی لحظهها بیزمان شود...!
#نزار_قبانی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
آمدن تو کافیست تا
همهی لحظهها بیزمان شود...!
#نزار_قبانی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
از من نپرس چه خبر؟
جز تو چیزی مهم نیست
چون تو شیرینترین خبرم هستی
و گنجینههای دنیا بعد از تو
ذرات غبارند
از وقتی تو را شناختم
رؤیای سپیده دم و سیمای گل و رنگ درختان را به یاد ندارم
صدای دریا و نوای موج و آوای باران را به یاد ندارم
ای تقدیری که در روحِ روح خانه کردهای و شکل زمان را ترسیم میکنی
و روزم را با تار و پود عشق میبافی
از من نپرس که چه خبر؟
#سعاد_الصباح
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
جز تو چیزی مهم نیست
چون تو شیرینترین خبرم هستی
و گنجینههای دنیا بعد از تو
ذرات غبارند
از وقتی تو را شناختم
رؤیای سپیده دم و سیمای گل و رنگ درختان را به یاد ندارم
صدای دریا و نوای موج و آوای باران را به یاد ندارم
ای تقدیری که در روحِ روح خانه کردهای و شکل زمان را ترسیم میکنی
و روزم را با تار و پود عشق میبافی
از من نپرس که چه خبر؟
#سعاد_الصباح
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
بعضیها هستند که میگویند:
«بی تو نمیتوانم زندگی کنم»؛
من از این دست آدمها نیستم!
من بی تو هم میتوانم زندگی کنم؛
اما اگر با تو باشم،
جورِ دیگری میتوانم زندگی کنم...
#ناظم_حکمت
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
«بی تو نمیتوانم زندگی کنم»؛
من از این دست آدمها نیستم!
من بی تو هم میتوانم زندگی کنم؛
اما اگر با تو باشم،
جورِ دیگری میتوانم زندگی کنم...
#ناظم_حکمت
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
وقتی که دونفر شیفتهی یکدیگر میشوند،
کوچکترین اشاره، کوچکترین تماس، کوچکترین نگاه برای اینها به اندازهی عالمی قیمت دارد.
این لبخند مثل نگاه آرزومندانهی زندانی است که پس از ماهها توقف در سیاهچال مرطوب روزنهای باز میشود و از میان آن خورشید را، که دورادور در مقابل او میدرخشد، ببیند. این روزنه دریچهی امید او برای آزادی است، از میان این دریچه بوی آزادی میچشد.
یک چنین لبخندی را گاهی این دو نفر باهم عوض و بدل میکردند.
#بزرگ_علوی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
کوچکترین اشاره، کوچکترین تماس، کوچکترین نگاه برای اینها به اندازهی عالمی قیمت دارد.
این لبخند مثل نگاه آرزومندانهی زندانی است که پس از ماهها توقف در سیاهچال مرطوب روزنهای باز میشود و از میان آن خورشید را، که دورادور در مقابل او میدرخشد، ببیند. این روزنه دریچهی امید او برای آزادی است، از میان این دریچه بوی آزادی میچشد.
یک چنین لبخندی را گاهی این دو نفر باهم عوض و بدل میکردند.
#بزرگ_علوی
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
«كلشي وإنت وياي يحله
حتّه حِزني...»
هر چیز زیبا میشود
اگر تو به همراه من باشی
حتّی اندوهم...
🍃🌸 | @Mehran_rmzn
حتّه حِزني...»
هر چیز زیبا میشود
اگر تو به همراه من باشی
حتّی اندوهم...
🍃🌸 | @Mehran_rmzn