Telegram Web Link
👇🏿 در کوهستان:

قبل از تشنگی، بنوشید
قبل از گرسنگی، بخورید
قبل از خستگی، استراحت کنید

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
📖داستان.
🐻دوستی خاله خرسه.
✔️قسمت :چهارم
بعد از این صحبت من و آقای احمدی سرپرست گروه،پنج نفر از خانم ها بالای سر مصدومین نشستند و به آنها دلداری می دادند که هیچ ناراحت نباشید به زودی آمبولانس می رسد و شما رو به بیمارستان منتقل میکند،انشاءالله که مشکل مهمی نیست و به زودی همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود،ظاهرا دو خانم مصدوم و کودکی که ترسیده بود و مدام گریه میکرد مشکل مهمی نداشتند ولی کودکی که بیهوش بود و خانمی که به گفته خودش پاهایش را حس نمی کرد ما را نگران کرده بودند.
چند نفر از پیشکسوتان هم راننده این حادثه را دوره کرده بودند و راجع به علت واژگونی خودرو از او سوالاتی میکردند.
چند دقیقه ای با همین اوضاع و احوال گذشت ،تا اینکه چند آمبولانس از دور نمایان شدند،همه از آمدن آنها خوشحال شدیم،سه دستگاه آمبولانس همراه با یک دستگاه خودرو پلیس راه به محل رسیدند و مامورین امداد بلافاصله کار خود را شروع کردند،همنوردان ما هم برای حمل برانکارد و کیفهای حاوی لوازم مورد نظر به آنها کمک میکردند.
پرسنل اورژانس پس از معاینه اولیه گردن یک مصدوم و دست یک مصدوم دیگر را آتل بندی کردند و پس از قرار دادن دو خانم و یک کودک مصدوم روی برانکارد آنها را به داخل آمبولانس منتقل کرده و به کودک بیهوش دستگاه ضربان قلب و اکسیژن وصل کردند ، همچنین به یکی از خانمها کمک کردند که روی پای خودش داخل آمبولانس سوار شود ،یکی از پرستارها هم پس از معاینه کودک باقیمانده او را بغل کرده و همراه خود به داخل آمبولانس برد .
بچه ها کمک کردند وسایلی را که از داخل آمبولانس ها پایین آورده بودند دوباره در جای خودشان قرار دادند و پس از بستن درها،راه را برای باز گشت آنها به شهر باز کردند.
ماشینهای اورژانس آژیر کشان راه بازگشت را در پیش گرفتند و مامورین پلیس راه پس از چند سوال از راننده سواری و همچنین از همنوردان ما راجع به چگونگی وقوع حادثه ،جریان را صورت جلسه کردند و پس از ضمیمه کردن کارت و گواهی نامه راننده به صورت جلسه ،آنها نیز به دنبال آمبولانس ها به راه افتادند و محل را ترک کردند.
راننده سواری که شماره تلفن جرثقیل امداد خودرو را از مامورین پلیس راه گرفته بود تماسی گرفت و قرار بر این شد که تا چند دقیقه دیگر جرثقیل برای حمل اتومبیل واژگون شده به محل آمده و اتومبیل را برای حمل به شهر بار کند.
یکی دو نفر از پیشکسوتان که از رانندگان قدیمی بودند به راننده گفتند:حالا اگه جرثقیل هم بیاد چجوری این اتومبیل واژگون رو میتونه بار کنه؟ اصلا امکان این کار نیست.
راننده بیچاره که از خستگی و استرس دیگه داشت بیهوش میشد گفت:چی بگم والا ،دیگه عقلم به جایی قد نمیده.
ادامه دارد.....

#سیدمحمد_حجازی
@Kooh_O_Vaje
@cafekohneveshte
@KoohGram
👈🏿 افسانه حسامی فرد به قله گاشربروم۱ صعود کرد

گاشربروم 1 (به انگلیسی: Gasherbrum I) که با نام کی 5 یا قله مخفی نیز شناخته می شود، در منطقه قراقروم در هیمالیا واقع شده و در همان رشته کوه های گاشربروم جای گرفته است.

“قله پنهان” نامی است که کوهنوردان روی این قله گذاشته اند و مردم محلی نیز آن را Gasha (گاشا) می نامند که معنای آن “کوهستان زیبا” است. این قله دارای ارتفاع 8080 متر است.

آشنایی بیشتر با گاشربروم یک 👇🏿
https://meisamroudaki.ir/gasherbrum-1.html

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
📖داستان.
🐻دوستی خاله خرسه.
✔️قسمت : پنجم.
یکی از همنوردان که گفتگوی آنها را گوش میداد ،صداشو بلند کرد و گفت :خوب ما سی،چهل نفر آدم ورزشکار هستیم ،اگه نتوانیم یه ماشین رو برگردونیم که دیگه چی از این ورزشکاری؟
با این حرف همه بچه ها ،حتی دو میهمان عزیز زنجانی ما که از هنگام وقوع این حادثه دیگه آنها را پاک فراموش کرده بودیم ،جانی دوباره گرفتند و بدون اینکه صاحب ماشین اجازه دهد و یا خطرات این کار را در نظر بگیرند بطرف ماشین واژگون شده حرکت کردند.
خواستم دوباره مانع شوم و آنها را از خطرات احتمالی این کار آگاه کنم که آقای احمدی جلو من را گرفت و گفت:سید برای خودت درد سر درست نکن ،امروز مانع شدی و نگذاشتی بچه های گروه به سلیقه ی خودشان به مصدومین کمک کنند و این عمل برای آنها که سالها با این روش خو گرفته بودند بسیار سخت بود و گران تمام شد،حالا همه تو را مقصر میدانند و اگر حرفی بزنی ،خونت پای خودته، و با خنده از کنار من دور شد، وقتی به حرفهای آقای احمدی فکر کردم ،دیدم حق با ایشونه و این رسوم و این عادات غلط را در یک جلسه نمیتوان از بین برد و برای امروز کافیست ،شاید اگر بیشتر از این پیش میرفتم بین من و این بزرگواران کدورتی پیش می آمد.
برای همین گوشه ای ایستادم و کار آنها را تماشا کردم.
همگی یکطرف اتومبیل واژگون شده را گرفتند و با گفتن چند یا خدا و یا علی ،آن را از زمین بلند کرده و روی چرخهای خود باز گرداندن ،ولی گمانم با این حرکت دیگر چیزی از ماشین باقی نماند.
این کار هم تمام شد و همگی به دستور سرپرست گروه سوار اتوبوس شدیم و همراه با دو میهمان زنجانی ،پس از فرستادن صلوات های معمول به راه افتادیم،بچه ها موضوع جدیدی برای صحبت کردن پیدا کرده بودند.
جوانتر ها و باسواد تر ها میگفتند:خدا پدر فلانی رو بیامرزه که زود دست بکار شد و نگذاشت کسی خودسرانه طبابت کند و به مجروحین چیزی بخوراند ویا آنها را حرکت دهد،دم آقای احمدی هم گرم که این ماجرا رو به خوبی مدیریت کرد.
بعضی از بزرگتر ها و پیشکسوتان با دلخوری و ناراحتی میگفتند:نه بابا این چه حرفیه ،یه عمره ما توی جاده و بیابون به مردم کمک کردیم،ده ها نفر رو با همین اتوبوس یا با ماشین شخصی به بیمارستان رساندیم و هیچ اتفاقی نیفتاده،این حرفها و این سوسول بازی ها مال جوان های امروزیه،قطع نخاع و خفگی با آب قند دیگه چه صیغه ای هست ما این روزها میشنویم.
کم کم این صحبت ها داشت بالا می گرفت و امکان بحث و دلخوری هر لحظه بیشتر میشد.

#سیدمحمد_حجازی
@KoohGram
@Kooh_O_Vaje
@cafekohneveshte
📖داستان.
🐻دوستی خاله خرسه.
✔️قسمت :آخر
سرپرست گروه که میدید اوضاع کم کم داره خطرناک میشه از جای خود بلند شد وبا صدای بلند گفت:
دوستان ،عزیزان،همنوردان بزرگوار،لطفا چند لحظه ای به صحبتهای بنده گوش بدید.
در گذشته بعلت کمبود امکانات و نبود ابزار و لوازم ویا قرار داشتن در مکانهایی که از شهر و آبادی دور بود ،هیچ چاره ای نداشتیم جز کمک کردن به فرد یا افراد مجروح و مصدوم با حداقل امکانات ،و چه بسا اتفاقاتی ناخواسته در این بین پیش می آمد که بدلیل نبود امکانات و نداشتن دانش کافی در مواجه شدن با آن اتفاق اوضاع بد تر میشد و یا جان مجروحی را ناخواسته به خطر می انداختیم که خفگی و قطع نخاع مواردی از این قبیل بود و چه بسا این مشکلات باعث مرگ طرف مقابل میشد.
اما امروزه با وجود ابزار،لوازم،امکانات و نیروهای متخصص و دوره دیده در چنین شرایطی بهترین کار تماس با این افراد و سپردن کار به دست کاردان است،اما استثنائاتی هم هست که شاید در شرایط خاصی باشیم که نه به شهر و آبادی دسترسی داشته باشیم و نه به فرد متخصص، در چنین شرایطی هیچ چاره ای نیست به جز استفاده از تجربیاتی که در کلاسهای پزشکی کوهستان آموخته اید، که آن هم شوخی بردار نیست و با توجه به اینکه صحبت جان یک یا چند انسان در میان است ، باید نهایت دقت و مهارت را از خود نشان داده و کوچکترین احتمالات را در نظر بگیریم .
در هر صورت به نظر بنده ،ما امروز بهترین انتخاب و بهترین کار را انجام دادیم و امیدوارم فردا با خبر بهبودی کامل این افراد پاداش این تصمیم گیری به موقع خود را دریافت کنیم،همگی خسته نباشید و خدا به همه شما خیر بده ،در آخر هم یک عذر خواهی کنم از دوستان و میهمانان عزیز زنجانی که همراه ما بودند و با این اتفاق نتوانستیم با این بزرگواران صحبت کنیم و بیشتر آشنا شویم.
صحبتهای آقای احمدی با فرستادن چند صلوات تمام شد و دو میهمان زنجانی هم از آقای راننده و همچنین سرپرست و همه اعضای گروه تشکر کردند و در ابتدای ورودی شهر خدا حافظی کرده و به دنبال زندگی خود رفتند.
بچه های گروه هم یکی یکی و یا چند نفری در خیابانها و تقاطع های نزدیک خانه هایشان پیاده شده، خدا حافظی کرده و رفتند.
فردای آن روز یکی پیشکسوتان برای عیادت و گرفتن خبر از مصدومیت حادثه به بیمارستان رفته و صحبتهای ایشون گواه بر این بود، خوشبختانه به جز چند کوفتگی ویک شکستگی جزئی مشکل دیگری برای آنان پیش نیامده و از بیمارستان مرخص شده بودند.
خدارو شکر که داستان ما هم به خیر و خوشی تمام شد و شاید با تصمیم گیری به موقع و بجا،رفتارمان مانند«دوستی خاله خرسه» نبود و همه چیز به خوبی تمام شد.
پایان.
#سیدمحمد_حجازی

@cafekohneveshte
@KoohGram
@Kooh_O_Vaje
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 مسیر جنوبی #دماوند

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
📖داستان.
🦉شاه بوف.
👈قسمت:اول

مقدمه:
شاه بوف پرنده ای از خانواده جغد،بزرگ ترین نوع جغد و دو برابر جغد گوش دراز است.
شاه بوف در حدود ۶۶تا ۷۰سانتیمتر طول دارد،این پرنده دارای گوش هایی با پرهای مشخص ،سینه زرد مایل به قهوه ای با رگه های پهن ،چشم های درشت نارنجیدرنگ،سطح پشتی زرد مایل به قهوه ای با لکه های قهوه ای پر رنگ است.
نام علمی:Bubo bubo
رده بندی بالا تر: جغد عقابی
وزن بالغ: ۲٫۷۰۰ کیلو گرم
طول:۵۸ تا ۷۱ سانتی متر
وضعیت بقا:جمعیت در حال کاهش
رده :پرندگان شکاری
✔️داستان ما از آنجا شروع شد که شکارچی یا شکارچیانی از خدا بی خبر این پرنده کمیاب را برای فروش و شاید فرستادن به کشورهای مجاور ،زنده گیری کرده و چون قفس مناسبی برای نگهداری آن نداشتند پایش را با طنابی محکم می بندند ولی خوشبختانه یا متاسفانه پرنده با زخمی کردن پای خود طناب را چیده و خود را آزاد میکند، بعد از پرواز و فرار از دست شکارچیان به دلیل دید کم درروز خود را به حیاط یک دبیرستان پسرانه میرساند و دردسر های بوجود آمده موضوع داستان ما را شکل میدهد.
ادامه دارد......

#سیدمحمد_حجازی
@Kooh_O_Vaje
@cafekohneveshte
@KoohGram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 آموزش #سنگنوردی

نحوه انداختن طناب به کوئیک دراو

https://www.tg-me.com/KoohGram/19405

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 آموزش #سنگنوردی

نحوه انداختن طناب به کوئیک دراو

https://www.tg-me.com/KoohGram/19404

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 آموزش #سنگنوردی

معرفی و نحوه کار با ابزار ریورسو

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 بالاخره یک چیزی توی این دنیا باید باشد که حال آدم را خوب کند! قرصی، دارویی، آدمی، کوهی، ... آخ کوه

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 چگونه جهان را اداره کنیم؟

وينستون چرچیل سیاستمدار نامدار انگلیسی در کتاب «چگونه جهان را اداره کنیم؟» می نویسد: زنان یک جامعه را محدود کنید، آن ها را تو سری خور و حقیر کنید، تمسخرشان کنید، کاری کنید تا بزرگ ترین آرزوی شان ازدواج و بزرگ ترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد، بلایی بر سر آن ها بیاورید تا از اجتماع بترسند.

تخم تفکری در ذهن پدران شان بکارید تا ایمان بیاورند دختران شان را باید در قفس پرورش دهند، کتاب علم و قلم و چکش را از دختران شان بگیرید و به جای آن ملاقه و سوزن و انجیل به دستان شان بدهید.

با جوانان شان کاری کنید که از جنس مخالف شان دور باشند ولی تمام تفکر شان پیش آن ها، و هر کسی که برای آزادی زنان تلاش کرد را بنده شیطان و دشمن خدا بنامید که او دشمن ما و ما خدای زمین هستیم.

من تضمین می دهم چنين جامعه ای هزار سال هم بگذرد، پیشرفت نخواهد کرد.

🎙 میساء ضو

محمود درویش شاعر و نویسنده فلسطینی می گوید: «آزادی من آن است که چنان باشم، که نمی خواهند باشم.»

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 امان از بی صاحبی

خب، حالا که به یاری خداوند و تلاش بی شائبه بزرگان کوهنوردی و به میمنت و مبارکی پرچم های منصوب به امام حسین بر فراز بام ایران و ایضا بام خراسان به اهتراز در آمده شاید وقت آن رسیده باشد که این بزرگان فدراسیون و هیات گوشه چشمی از روی بلند نظری و کوچک نوازی خود به دیگر مشکلات کوهنوردی نیز بیندازند.

راستی وضعیت خانم الناز رکابی چی شد؟ اجازه حضور در مسابقات پیش رو را دارد؟ رئیس فدراسیون که پاک از وضعیت او اعلام بی خبری کرد.

علی برات زاده این جوان محجوب خراسانی کارش به کجا کشید؟ آیا امکان حضور در رقابت های آینده را دارد؟

صعود #گاشربروم خانم حسامی فر چگونه از محاق خبری بیرون می آید ارزش گذاری به توانمندی های ایشان به عنوان اولین بانوی مستقل ایرانی در این سطح فقط در حد یک خبر کوتاه است؟

اصلا موضع فدراسیون در قبال صعود های نامبرده چیست و چه کمکی برای برنامه های احتمالی آینده وی دارد؟

هیات خراسان هم که تکلیفش همچنان بلاتکلیفی است. آن هم بعد از سه دوره سرپرستی و یک سرپرست جدید و این در حالی است که پتانسیل بسیار بالا یی از کوهنوردان نسل قدیم و جدید، توانمند و کارا در کوهنوردی خراسان وجود دارد با این وجود آیا می توان دو مورد کار اساسی این هیات و یا فدراسیون را نام برد؟

ظاهرا قرار است اردو های هیمالیانوردی فدراسیون آغاز گردد اما همه برنامه ریزی هیات خراسان برای این منظور عبارت بوده است از اطلاع رسانی کپی شده فدراسیون و اینکه اگه کوهنوردی در پرتال فدراسیون ثبت نام کرد بی زحمت «خبرش رو هم به ما بده»

در حالی که برگزاری چند اردوی هیمالیانوردی که اتفاقا خراسان سابقه طولانی هم در آن دارد می توانست تیمی در شان این استان را معرفی کند نه اینکه هر فرد بی تجربه ای شال و کلاه کند و راهی اردو شود.

اما اوج بی کسی آنجاست که برای اولین بار «ما رکورد زدیم» در مسابقات قهرمانی سنگنوردی کشور در رده بانوان و آقایان که حتی یک مقام دهمی هم نصیب مان نشد باز جای شکرش باقی است که سه داور و یک طراح این مسابقات از خراسان حضور داشتند گر چه هیات های محترم مان حتی زحمت درج این خبر را به خود ندادند.

راستی این ها اگر نتیجه بی کسی نیست پس چیست؟! امان از بی صاحبی. خداوندا مپسند کسی به حال خود رها گردد.

✍🏼 علی کدخدایی
🗓 بیست و هفتم تیرماه ۴۰۲

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چهره پر انرژی، جوان و زیبای لیلا را نگاه کنید، انسان را یاد لاله های وحشی و عاشق دشت های ایران مان می اندازد. به قول همنورد لیلا: «لیلا تو دیگر مثل ما پیر نمی شوی».

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 کلاهبرداری اینستاگرامی

این همون مردی است که ادعا می کرد در بلوچستان به بچه های کم بضاعت، فقیر و فقرا کمک می کنه.

از کل مردم ایران پول جمع می کرد تا به افراد بی بضاعت بلوچ کمک کنه و اما پشت پرده ماجرا چیست؟

چقدر اومدین به من گفتید، ویدئوهای این شخص را توی کانال و پیج اینستاگرامت بذار. اما هیچوقت حس خوبی به کاراش و شخصیت اش و حرف هاش نداشتم.

حالا این ویدئو را ببینید
تا متوجه قضیه بشین

حتی قشر تحصیل کرده و آگاه جامعه هم گول خوردند و چقدر راحت از احساسات و وظیفه شناسی مردم سواستفاده شد. از همین راه هم سر مردم کلاه میذارن.

رسیدگی به مردم و کودکان بلوچستان وظیفه حکومت و دولت است نه مردم! ۴۵ ساله که سرمون شیره مالیدن و ما همچنان گول می خوریم، هر روز به روش های مختلف ازمون دزدی می کنند و مارو می چاپند.

کی می خواهیم بفهمیم؟! نمی دونم

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 این ماجراجویان؛ از بالای کوه های #آریزونا روی تار عنکبوت معلق در هوا فرود میان و بعد یه سقوط هیجانی رو تجربه می کنند! 😱

همطناب «کوه گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 تیمی از کوهنوردان استان #مازندران امروز به منظور صعود به قله #کازبک راهی کشور #گرجستان شدند

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
📖داستان.
🦉شاه بوف.
👈قسمت:دوم
✔️آشوب در مدرسه.
ماجرای از اونجا شروع شد که شاه بوف قصه ما با زخمی کردن پا و بریدن طناب یا سیم با منقار ،خودش رو از بند صیاد یا صیادان رها کرد و در شهر پر از هیاهو و شلوغ حیران و سرگردان به این سو و آن سو می رفت ،جغد ها به دلیل ضعف در بینایی روزها پرواز نمی کنند و در گوشه ای می خوابند و منتظر شب می مانند ولی این پرنده بیچاره بدلیل ترس و وحشت زیاد خود را به در و دیوار میکوبید و پیش می رفت.
از قضای روزگار خسته و گرسنه و زخمی خود را به یک دبیرستان پسرانه میرساند و ناخواسته وارد سالن مدرسه میشود .
دانش آموزان و معلمین که شاید تا آن روز
پرنده ای به این بزرگی ندیده بودند وحشت کرده و با آشوب و فریاد خود را به حیاط مدرسه رسانده بودند.پسر بچه های این سن و سال هم مستعد این حالت هستند از خدا خواسته و با داد و هوار پیاز داغ ماجرا را زیاد کرده بودند.
مسئولین مدرسه با این گمان که شاید این پرنده شکاری مبتلا به بیماری خطرناکی باشد و با این اوضاع احتمال حمله او به دانش آموزان هم می رفت به ناچار با اداره حفاظت از محیط زیست(جنگل بانی سابق) تماس گرفته و موضوع را درمیان گذاشته بودند ولی در کمال ناباوری شخصی که جواب تلفن را داده بود با این بهانه که ما در محدوده شهری نیرو و ابزاری برای این کار نداریم خود را از ماجرا کنار کشیده بود،با این جواب اداره محیط زیست رئیس مدرسه دست به دامن آتش نشانی شده وبا آنها تماس گرفته بود ولی متاسفانه آنها هم اعلام کرده بودند که ما نیروی متخصص برای این مورد خاص را نداریم و باید با اداره ای تماس بگیرید که مربوط به این موضوع باشند.
آخه اون روزا کسی به حیوانات اهمیتی نمی داد و انجمن و گروهی برای حمایت از آنها وجود نداشت،اداراتی هم که با این قبیل مسائل سر و کار داشتند فقط بصورت نمادین و سمبلیک با چند کارمند یک سری کارهای دیکته شده ی روز مره رو انجام میدادند و آخر ماه هم یه حقوقی می گرفتند، دیگه قرار نبود با حیوانات از نزدیک تماسی داشته باشند.
شهرداری ها هم که هر چند ماه یکبار ،با گلوله سگهای ولگرد و بلا صاحب رو از بین می بردند و مردم هم هرجا یه پرنده ای گربه ای ،چیزی می دیدند با سنگ ویا تفنگ بادی آنها را می زدند خلاصه دوران وحشتناکی برای حیوانات بود.
بگذریم و برگردیم به داستان خودمان .
مسئولین و معلمین مدرسه مستاصل شده وبا روشهای پیشنهادی سرایدار و دانش آموزان زبل مدرسه موافقت کرده بودند که با شیوه ای پرنده وحشی را از سالن مدرسه بیرون برانند.
از این میان چند نفری دست به دست هم داده و هم قسم شده بودند که زنده یا مرده این پرنده کمیاب و بی آزار را از مدرسه خارج کنند.
خلاصه که با چوب، سنگ و لنگه کفش به جان حیوان زبان بسته افتاده بودند و او را از سالن به حیاط مدرسه فرستاده بودند،اما پرنده روی یک درخت بزرگ جا خوش کرده بود به هیچ قیمتی از جای خود تکان نمی خورد.
کلاسهای مدرسه رسما تعطیل شده بود و همه معلمین و دانش آموزان در حیاط مدرسه در حال نقشه کشیدن برای رهایی از این مشکل بودند.
هر کسی چیزی میگفت و پیشنهادی میداد،یکی میگفت:پدر من تفنگ شکاری داره اگه اینجا بود با یه تیر خلاصش میکرد. یکی میگفت :آقا اجازه؟من تفنگ بادی دارم ،برم خونه بیارم بزنمش؟
یکی دیگه میگفت:.........
ادامه دارد.......
#سیدمحمد_حجازی
@KoohGram
@Kooh_O_Vaje
@cafekohneveshte
👈🏿 آینده تلخ مقاصد بین المللی گردشگری تا سال ۲۰۵۰

در سال ۲۰۵۰ به دلیل تغییرات آب و هوایی در برخی از مقاصد گردشگری جهانی چه اتفاقی می افتد؟ برخی از شهرها دچار سیل خواهند شد و برخی دیگر از آتش سوزی جنگل ها و خشکسالی مرگبار رنج خواهند برد.

«ماریش کوئنکا» دوستدار محیط زیست، در همکاری با DiscoverCars تصاویری هنری از مکان های گردشگری یک ربع قرن آینده خلق کرد.

تصاویری از بیگ بن در لندن و اهرام مصر  که از همه طرف آب آن ها را احاطه می کند، و آتش سوزی درختان خرما در هاوایی، آب شدن دره مرگ در ایتالیا.

کارشناسان DiscoverCars بر این باورند که تصاویر آن ها می تواند در سال ۲۰۵۰ به واقعیت تبدیل شود، مگر اینکه اقدامات اقلیمی جدی انجام بگیرد.

آن ها معتقدند از ذوب شدن یخچال های طبیعی در قطب شمال گرفته تا تابستان های گرم تر، همه در مقابل چشمان ما  اتفاق می افتد.

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
📖داستان.
🦉شاه بوف.
👈قسمت: سوم
یکی دو ساعتی به همین منوال گذشته بود تا اینکه خواهر زاده من هم وارد میدان شده ،رو به رئیس مدرسه میگه: آقا اجازه؟ دایی ما توی این کارا تخصص داره ،همیشه سر و کارش با پرنده هاست،توی خونه هم کلی پرنده داره،میشه باهاش تماس بگیرم بیاد و پرنده رو زنده بگیره؟
رئیس مدرسه که دیگه از این اوضاع خسته شده بود و هر پیشنهادی رو برای خلاص شدن از شر پرنده می پذیرفت ،این صحبت خواهر زاده بنده رو به فال نیک گرفته و بهش اجازه میده که به من زنگ بزنه.
از همه جا بی خبر توی مغازه مشغول کار بودم که تلفن زنگ خورد ،گوشی رو برداشتم و با خواهر زادم که اون طرف خط بود احوال پرسی کردم،بعد از تمام شدن احوال پرسی ما جرا رو با آب و تاب تعریف کرد و از من تقاضای کمک کرد،در جواب گفتم :دایی جان تو خودت که خوب میدونی من فقط توی نگهداری از پرندگان زینتی تخصص دارم و هیچ اطلاعی از پرندگان شکاری ندارم،چرا این حرف رو به اونا زدی و برای خودت کار درست کردی.
با التماس جواب داد:دایی تو رو خدا فقط یه سر بیا ببینش اگه نتونستی بگیری هم مهم نیست،اگه نیای من پیش همه کم میارم ،آخه اینجا بین معلمین و بچه ها کلی کلاس گذاشتم.
گفتم: خدا بگم چکارت کنه آخه چرا برای خودت ومن دردسر درست کردی ،حالا باشه ناراحت نباش،برای تماشا هم که شده یه سر میام، تا چند دقیقه دیگه اونجام ولی هیچ قولی بهت نمیدم.
از مغازه به خانه رفتم و یک توری دایره ای شکل دسته بلند به همراه یک جفت دستکش چرمی که با آنها طوطی های کاسکو را جابجا میکردم برداشتم و بطرف دبیرستان .....حرکت کردم.
وقتی رسیدم ابتدا برای سنجیدن اوضاع و احوال وارد مدرسه شدم ،همه دانش آموزان و معلمان در گوشه ای از مدرسه کنار درخت بزرگی اجتماع کرده بودند وبالای درخت را نگاه میکردند،به زحمت از میان جمعیت خواهر زاده ام را پیدا کردم و او هم بعد از سلام و احوال پرسی من رو با رئیس مدرسه آشنا کرد.
رئیس مدرسه که ناراحتی و خستگی از چهره اش معلوم بود ،با نگرانی گفت آقا سید ،تو رو خدا هر جوری هست ما رو از دست این حیوان نجات بده که الان چند ساعته کلاسها تعطیله و بچه ها مشغول سرو کله زدن با این پرنده هستند اگه اینجوری پیش بره با اداره مشکل پیدا میکنیم ،شما از اینجا بیرونش کن ،هرجا که رفت دیگه به ما ربطی نداره.
در جواب گفتم:من در این زمینه تخصصی ندارم و به اسرار خواهر زاده ام آمده ام اما چشم هر کاری که بتوانم برای باز گرداندن آرامش به مدرسه انجام میدهم.
بطرف ماشین حرکت کردم و توری و دستکشها رو همراه خودم به کنار درخت آوردم، از مسئولین مدرسه هم خواهش کردم که دانش آموزان را از کنار درخت دور کنند تا من کارم را شروع کنم.

#سیدمحمد_حجازی
@cafekohneveshte
@KoohGram
@Kooh_O_Vaje
2024/09/24 02:26:12
Back to Top
HTML Embed Code: