Telegram Web Link
🚲اولین دوچرخه من.
👈یک داستان واقعی.
نویسنده:سید محمد حجازی.
✔️قسمت سوم.
به آرزوی خودم رسیده بودم وحالا دوچرخه ای برای خودم داشتم که تا اندازه ای مناسب خودم بود وبا کمی زحمت و پایبن آوردن کامل زین آن می توانستم سوار شوم،نمیدانید چه لذتی داشت و در گرمای ظهر تابستان با دمای بالای چهل درجه سانتی گراد با دوستانمان دو پشته وسه پشته چگونه بر دوچرخه ها سوار میشدیم و خیابانهای آسفالت وخاکی شهر و روستاهای اطراف را می پیمودیم ،شیرسن ترین لحظات زندگی را تجربه میکردیم و جز شبرنگ چسباندن و نوار پیچیدن روی دوچرخه هیچ دغدغه دیگری نداشتیم،تمام بدنمان از زمین خوردن های پیاپی سیاه و کبود بود و دیگر شلواری نداشتیم که پاچه راست آن را زنجیر دوچرخه ریشه نکرده باشد و قسمت زانوی آن پاره نباشد.
چند روز پایانی تعطیلات تابستانی تمام شد و دوباره مدرسه ها باز شدند.
من هم مانند دیگر هم سن و سالهای خودم مثل سالهای گذشته اما این بار نه پیاده بلکه با دوچرخه به مدرسه میرفتم،گاهی اوقات از خودم گذشت نشان میدام ویکی از همکلاسی هایم را نیز سوار کرده وبا خود به مدرسه می بردم،که البته او بجای این سخاوت من میبایست رانندگی کرده وتا مدرسه رکاب بزند.
یکی دو ماهی از سال تحصیلی جدید گذشته بود و همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت بجر مواقعی که دوچرخه پنچر میشد ویا قسمتی از آن می شکست و که آن هم با کمک پدرم ویا استاد رفع و رجو میشد ،در این مدت هیچ وقت جرأت آن را نداشتم از پدرم سوال کنم که این دوچرخه را چند خریدی ویا از استاد......سوال کنم که پدر من این دوچرخه را از شما چند خریده ،چون اگر به گوش پدرم می رسید دیگر حسابم از کرام الکاتبین هم میگذشت و روانه اسفل السافلین میشدم.
هر کس از من سوال میکرد ،دوچرخه رو چند خریدی ؟ومن جواب میدادم هزارتومان،پوز خندی می زدند و با تعجب به من و دوچرخه ام نگاه میکردند،من هم بی خبر از هر جا ،دلیل این کار آنها را نمی دانستم، پیش خودم فکر میکردم ،نکنه این دوچرخه گرانتر از این حرفهاست و استاد ......به سبب قوم و خویشی به ما داده هزار تومان ویا نکنه قیمت این دوچرخه کمتر از هزار تومانه ویکی از این دو نفر(پدرم ویا استاد .....) چون من بچه بودم و از این کارها سر در نمی آوردم سرم رو کلاه گذاشته بودند.
این سوال چند ماهی برای من مجهول بود و به آن فکر میکردم تا اینکه یکی از روزهای اوایل زمستان که داخل کلاس مشغول درس خواندن بودیم رئیس مدرسه چند ضربه به در کلاس زد و قبل از آنکه آقای معلم اجازه دخول دهد در را باز کرد و وارد کلاس شد،بعد از اینکه از معلم برای مزاحمت خود معذرت خواهی کرد، رو به دانش آموزان کرد و گفت:
بچه ها ،از طرف فرمانداری شهر تعدادی دوچرخه بصورت حواله ای وبا قیمت مناسب به مدارس واگذار شده،اگر کسی توانایی خرید داره و دوچرخه هم احتیاج داره ،میتونه زنگ تفریح به دفتر بیاد و اسم بنویسه .


#سیدمحمد_حجازی
@cafekohneveshte
@Kooh_O_Vaje
@KoohGram
👈🏿 بدترین نوع بیسوادی

برتولت برشت بیسوادی را چنین تعریف می کند: بدترین نوع بیسوادی، بیسواد سیاسی است، بیسواد سیاسی کور و کر است، درک سیاسی ندارد و نمی‌داند که هزینه‌های زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.

او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو می‌اندازد و می گوید که: «از سیاست بیزار است»

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
🚲اولین دوچرخه من.
👈یک داستان واقعی.
نویسنده:سید محمد حجازی.
✔️قسمت چهارم.
بچه ها که از هر فرصتی برای داد بی داد کردن و آشوب در کلاس استفاده میکردند از خدا خواسته همه با داد و فریاد رو به آقای رئیس ، سوال میکردند.
آقا اجازه؟چنده؟ آقا اجازه؟چه رنگهایی داره؟دیگری از ته کلاس میگفت:آقا اجازه؟بزرگن،یا کوچک؟
من هم که مستثنی نبودم و از همین بچه ها بودم صدامو بلند کردم وگفتم آقا اجازه؟قیمت چنده؟
رئیس مدرسه رو به من کرد وبا عصبانیت جواب داد:یه بار که گفتم ،هفتصد و پنجاه تومان ،چرا توجه نمی کنید وهزار بار یک سوال را تکرار میکنید. این حرف آقای رئیس مانند پتکی سنگین بر سرم نشست،دوچرخه ۲۶ اطلس نو، هفتصد و پنجاه تومان،در حالی که من یک دوچرخه خراب و اوراق سایز ۲۴ رو خریده بودم هزار تومان،شاید شما درک نکنید!!! برای نو جوانی که با تلاش فراوان وکار سخت ،یک تومان،یک تومان جمع کرده چقدر سخت است که بعد از مدتی متوجه شود نزدیکان او دوچرخه شاید صد تومانی را به قیمت هزار تومان به او قالب کرده اند.
هنگام بازگشت به خانه، در حالی که حتی جرأت اعتراض کردن به پدرم را نداشتم ،دوچرخه را به گوشه ای پرت کرده و دیگر هیچ وقت سوار آن نشدم،بعد ها پدرم آن را قاطی آهن قراضه های مغازه بصورت کیلویی فروخت.
فردای آن روز از پس انداز خودم، هفتصد و پنجاه تومان جدا کردم و برای ثبت نام دوچرخه ی حواله ای راهی مدرسه شدم(آخه از روزهای اول سال تحصیلی جدید، عصر ها در مغازه پدرم کار میکردم) از مشتری های مغازه پنج تومان و گاهی بیشتر انعام می گرفتم و یا با تلمبه لاستیک دوچرخه باد میکردم و بابت اجرت هر لاستیک دو یا سه تومان دستمزد می گرفتم،خلاصه که بعد از ازدست دادن آن هزار تومان توانسته بودم دوباره حدود هزار تومانی پس انداز کنم.
صبح اول وقت به مدرسه رسیدم ،هنوز نه از معلم ها خبری بود و نه از رئیس مدرسه،تازه بچه ها هم هنوز نیامده بودند. از شادی سراز پا نمی شناختم و بدون خوردن صبحانه به مدرسه آمده بودم،ساعت خیلی کند می گذشت، فراش مدرسه در حالی که حیاط را جارو میزد غرغر میکرد و زیر لب به بچه ها ناسزا میگفت ،ما سیرجانی ها شخصی به نام (بابای مدرسه )نداشتیم و به بابای مدرسه فراش می گفتیم که این کلمه کم کم ودر دوران راهنمایی به مستخدم ارتقا پیدا کرد.
بچه ها یکی یکی و در حالی که از همان ابتدای صبح از سر و کول هم بالا می رفتند وارد مدرسه شده و در گروه های دو تایی یا چند تایی دور هم جمع می شدند ،گروهی تیله بازی میکردند و گروهی پول بازی (سکه بازی)،عده ای هم دنبال هم میکردند و یکدیگر را کتک می زدند،کلاس پنجمی ها هم مثل مالکین مدرسه در قسمت حیاط پشت مدرسه دور هم می نشستند و حرکات و رفتار دیگر بچه ها را رصد میکردند،چند نفری هم که مبصر بودند مدام اسم بچه های خوب و بد را یاداشت کرده و بچه های بد را تهدید میکردند که اگر فلان کار را تکرار کنید به (آدی)می گویند.
در آن زمان بچه ها به معاون مدرسه که وظیفه نظم و انضباط مدرسه را هم بر عهده داشت (آدی) میگفتند،که فکر کنم مخفف آقای مدیر یا آقای دبیر بود،شاید هم نبود درست نمیدانم.
ادامه دارد.......

#سیدمحمد_حجازی
@KoohGram
@Kooh_O_Vaje
@cafekohneveshte
🚲اولین دوچرخه من.
👈یک داستان واقعی.
نویسنده:سید محمد حجازی.
✔️قسمت پنجم.
در حالی که غرق در این افکار بودم صدایی از بالای سرم افکارم را پاره کرد و گفت:حجازی چرا پشت در نشستی ؟کاری داری؟
سرم را بالا گرفتم ،(آدی) در حالی که مثل همیشه خط کش چوبی پنجاه سانتی در دست، بالای سرم ایستاده بود دوباره سوال خودش را تکرار کرد.
من که تازه از دنیای افکار به دنیای واقعی برگشته بودم ،در حالی که زبانم به لکنت افتاده بود و دست و پایم را گم کرده بودم جواب دادم:سلام آدی،بله آدی ،منتظر آقای ...... هستیم ،میخوام دوچرخه ثبت نام کنم.
بنده خدا آقای معاون که از دستپاچگی من خنده اش گرفته بود و به سختی خودش را کنترل میکرد گفت:باشه حالا از جلو در سالن بلند شو تا من در رو باز کنم ،آقای رئیس که آمد بیا ثبت نام کن.
از جلو سالن بلند شدم و بطرف حیاط رفتم، طولی نکشید که معلم ها و رئیس مدرسه هم یکی یکی آمدند و من بدون معطلی وارد دفتر شدم ، در حالی که جسته و گریخته به همه سلام کردم رو به آقای ....کرده و ادامه دادم،آقا اجازه؟آمدم برای دوچرخه ثبت نام کنم، خدا رحمتش کنه اگر چه در طول تحصیل دبستان چندین بار از دست ایشون کتک خوردم ولی روی هم رفته،آدم خوبی بود.نگاهی به من کرد وبا خوش رویی گفت : به به ،سید خدا،مگه امروز چهار شنبه هست که هنوز ما نرسیدیم مدرسه آمدی دوچرخه ثبت نام کنی؟بزار ما برسیم ،یه استکان چای بخوریم بعد.
در حالی که از شوخی ایشون ناراحت شده بودم سرم رو انداختم پایین که از دفتر برم بیرون ، متوجه ناراحتی من شد، صدام زد:سید خدا حالا ناراحت نشو بیا ببینم چند پول داری،در حالی که با سرشت کودکی در همان لحظه شوخی او را فراموش کردم واو را بخشیدم،خنده کنان به کنار میزش برگشتم و پولهای مچاله شده داخل جیبم را بیرون آورده و روی میز گذاشتم.
آقای رئیس در حالی که پولهای مچاله شده را صاف میکرد و برای شمارش روی هم می گذاشت پرسید ،والدینت خبر دارن میخوای دو چرخه ثبت نام کنی؟گفتم بله آقا خبر دارن،این پول هم از خودمه ،عصر ها در مغازه آقام کار میکنم واین پول رو پس انداز کردم.
گفت :به به چه پسر کاری،خوش به حال پدر و مادرت که بچه شون از این سن کار میکنه و پول در میاره ،ولی همیشه یادت باشه اول درس ،اگه درس بخونی و برای خودت کسی بشی یاد میگیری که چه جوری بهتر کار کنی و بیشتر پول در بیاری ،آدم بیسواد زحمت زیادی میکشه ولی همیشه هشتش گرو نهشه.
آن روز نمی دانستم منظور آقای .....از این حرفها چیه،فقط فکر و ذکرم شده بود دوچرخه.
اما حالا که بیشتر از چهل سال از این ماجرا میگذرد و گرد آسیاب روزگار موهای سیاهم را سپید پوش کرده میدانم که منظور آن معلم دلسوز چه بود.
ادامه دارد.......



#سیدمحمد_حجازی
@KoohGram
@Kooh_O_Vaje
@cafekohneveshte
👈🏿 هانس مایر جغرافیدان و کاشف آلمانی و لودویگ پورتشلر کوهنورد اتریشی اولین افرادی بودند که به قله #کلیمانجارو صعود کردند.

https://trekebc.com/first-person-to-climb-mount-kilimanjaro/

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 گاهی اوقات حسرتِ تکرارِ یک لحظه، دیوانه کننده ترین حسِ دنیاست.

✍🏼 #ژوان_هریس
📷 عکس: میثم رودکی
📸 چشمه دوزری #کرمانشاه #پراو

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 دو دسته از مردم هیچگاه نمی توانند به زندگی عادی باز گردند: آنها که به جنگ رفته اند و آنان که عاشق شده اند. کوهنوردان هم جنگیده اند هم عاشق اند و تنها جایی که به زندگی باز می گردند کوهستان است.

✍🏼 تقدیم به همه کوهنوردان عاشق
📸 میثم رودکی

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 ورزش سبز

تمرین در طبیعت، به سلامت روح و روان کمک می کند. محققان این روش را ورزش سبز (green exercise) می نامند. این محققان دریافته اند که حتی پنج دقیقه تمرین در طبیعت می تواند بهبود حالات روحی را افزایش دهد.

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 صعود درسا خانوم به قله #زرتشت (بام شهر #قزوین) به ارتفاع 2630 متر

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 کوه زندان سلیمان کجاست؟

زندان سلیمان نام کوهی مخروطی شکل و میان تهی است که در 3 کیلومتری غرب تخت سلیمان قرار دارد. این کوه هزاران سال پیش، بر اثر رسوب کانی های آب دریاچه آن به وجود آمده است.

ارتفاع این کوه از زمین مجاور خود 97 تا 107 متر است و بر فراز آن گودال عمیقی در حدود 80 متر دیده می شود که قطر دهانه آن به طور تقریبی 65 متر است.

زندان سلیمان که کوهی مخروطی شکل است و در نزدیکی آتشکده آذرگشنسب (تخت سلیمان فعلی) قرار گرفته است، زمان ساسانیان محل قربانی و نیایش موبدان زرتشتی بوده و البته بقایای بناهای دور مخروط زندان سلیمان، نشانگر اهمیت این محل مقدس است.

احتمالا 2000 سال پیش مخروطی که امروز خالی از آب است و در دهانه تپه قرار دارد، پر از آب بوده و بقایای آب انبارهای اطراف مخروط، نشانگر غیرقابل استفاده بودن آب این دهانه و دریاچه درون آن است؛ اما به مرور زمان و بر اثر حجم رسوبات و فرو ریختن دهانه، شکاف های این دریاچه که در عمق 100 متری قرار داشتند، بسته شده و مخروط خشک شده است.

توضیحات بیشتر + تصاویر 👇🏿
https://meisamroudaki.ir/zendan-soleyman.html

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
🚲اولین دوچرخه من.
👈یک داستان واقعی.
نویسنده:سید محمد حجازی.
✔️قسمت ششم.

آقای رئیس ،پول رو شمرد وگفت:بله درسته ،هفتصد و پنجاه تومان و اسم من رو که اولین نفر هم بود توی دفتر نوشت،و رو به من کرد و گفت :خوب ثبت نام شدی حالا دیگه زنگ کلاسه ،زود برو سر کلاس ،هر وقت ثبت نام کامل شد و دوچرخه ها رو تحویل ما دادن خبرت میکنم بیا دوچرخه خودت رو بگیر .
با خوشحالی خدا حافظی کردم بطرف کلاس روانه شدم.
دو هفته ای بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که آقای رئیس هنگام صف صبحگاهی پشت بلند گوی مدرسه اعلام کرد،بچه هایی که دوچرخه ثبت نام کرده اند فردا عصر زنگ آخر همراه با یکی از والدین بیان مدرسه و دوچرخه خودشون رو تحویل بگیرن و چون دو چرخه ها بصورت باز شده داخل صندوق هستند حتما باید یه وانت ویا یک ماشین جا دار بیاورید که بتوانید دوچرخه ها را ببرید.
از این خبر خیلی خوشحال نشدم،چون چند مشکل در پیش روی من بود ،اول اینکه نه جرإت میکردم به پدرم بگویم همراه من به مدرسه بیاید و نه او چنین کاری را میکرد ،البته اگر میدید از پول خودم دوچرخه خریدم ناراحت نمیشد ولی در طول دوران تحصیلی ما هیچ گاه به مدرسه نیامده بود و تا آخر هم نیامد.
از سوی دیگر ما ماشین نداشتیم و خودم هم توی اون سن توانایی کرایه وانت رو نداشتم واصلا عقلم به این چیزا قد نمی داد.
در مانده به خانه آمدم و تاشب مشغول نقشه کشیدن بودم که چگونه این مشکلات را حل کنم و دوچرخه عزیزم را تحویل بگیرم،به آشپزخانه کنار مادرم رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم،او که برای ما هم مادر بود وهم پدر (بعلت اخلاق بد و عصبانیت پدرمان)
ما همیشه متکی به مادر بودیم، او سفیر میان ما و پدرمان بود،همیشه کلید درهای بسته بود و گشاینده مشکل ها.
وقتی مشکلم را با او در میان گذاشتم گفت :باشه من فردا به مدرسه می آیم و به معلمتان میگم که ما مشکلی با دوچرخه خریدن تو نداریم.
ولی برای آوردن دوچرخه دیگه باید خودت فکری بکنی،گفتم:باشه شما فقط بیا من هرجوری شده دوچرخه رو میارم خونه.
فردای آن روز مادرم به مدرسه آمد وبا رئیس مدرسه صحبت کرد و وقتی که میرفت منو صدا زد و گفت:معلمتوت گفت اشکالی نداره عصر که کلاستون تمام شد بیا دو چرخه رو ببر.
عصر که به مدرسه آمدم متوجه نشدم که زمان چگونه گذشت و چجوری کلاسها تمام شد و به زنگ آخر رسیدیم ،حواسم به درس ومشق نبود ،توی سرم نقشه میکشیدم که چجوری این دوچرخه سنگین رو به خونه ببرم،خونه ی ما تا مدرسه فاصله زیادی نداشت اما دوچرخه ها بصورت باز شده داخل یک صندوق چوبی سنگین قرار داشت و جا بجا کردن آن کمی مشکل بود.
ادامه دارد.........
#سیدمحمد_حجازی
@Kooh_O_Vaje
@cafekohneveshte
@KoohGram
👈🏿 مسیرها و پناهگاه های کوه دماوند

صعود به قله دماوند از طریق بسیاری از یال های این کوه امکانپذیر است. متداول ترین مسیر صعود به قله دماوند مسیر جنوبی است که پناهگاه بارگاه سوم در این مسیر قرار دارد.

در ادامه این مطلب به معرفی متداول ترین مسیرهای صعود و پناهگاه های آن می پردازم.

http://meisamroudaki.ir/damavand-mount-routes-and-shelters.html

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
Introduction
@Wallpaper_4K3D
👈🏿 ایستگاه #موسیقی

چشم هایت را ببند
و با خودت فکر کن
چقدر صبور و با گذشت هستی
اینکه توانستی فکرها و آدم‌های بد
را از زندگی ات دور کنی
و غم زیادی را تحمل کردی
الان به خودت افتخار می کنی

#موزیک #سنتی #بیکلام

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈🏿 سیر تکامل کفش های La Sportiva

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 خطر غرق شدن در دریای خزر؛ هشدار دریایی صادر شد

اداره کل هواشناسی مازندران با صدور هشدار هواشناسی دریایی سطح زرد و با اشاره به وزش باد و افزایش ارتفاع امواج اعلام کرد از بعد از ظهر امروز پنج شنبه تا پایان صبح شنبه ۲۷ خرداد دریای خزر طوفانی و مواج خواهد بود.

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 سبک های سفر در سال ۲۰۲۳

مجله بریتانیایی واندرلاست (Wander Lust)، برای سال ۲۰۲۳ هفت روند را برای سفرها برآورد می کند. این سبک سفر از تجربه غذا خوردن گرفته تا مقصد لوکیشن یک فیلم یا سفر بدون پرواز و ماجراجویی در طبیعت را در بر می گیرد.

پیاده روی برای سلامت جسمی و روحی انسان مفید است. قرنطینه های سال های اخیر باعث شد که بیشتر قدر آن را بدانیم و افراد بیشتری را برای لذت بردن از پیاده روی، کوهپیمایی و کوهنوردی به عنوان راهی برای ارتباط مجدد با طبیعت آشنا کنیم.

این مقاله را به طور کامل بخوانید 👇🏿
https://meisamroudaki.ir/7-significant-travel-trends-to-expect-in-2023.html

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
بیست و دومین نمایشگاه ملی صنایع دستی در کاخ موزه چهلستون اصفهان در حال برگزاری است.

علاقه مندان می توانند تا ۲۶ خرداد ماه، صبح ها از ساعت ۹ صبح تا ۱۳ و بعد از ظهرها از ساعت ۱۶ تا ۲۱ از بیست و دومین نمایشگاه ملی صنایع دستی در کاخ موزه چهل ستون بازدید و خرید کنند.

https://donyayesafar.com/n/17288

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 راهنمای امداد نجات در کوهستان

1. خونسرد باشید
2. صفات امدادگری را از یاد نبرید
3. راهنمای ارائه کمک های اولیه را در نظر داشته باشید
4. توانایی های خود را بشناسید
5. مراقب روحیه فرد آسیب دیده باشید
6. بر خود مسلط باشید
7. از خطرات محیطی غافل نباشید
8. از وسایل و امکانات موجود اکثر استفاده را کنید
9. آسیب بیشتری وارد نیاورید
10. با تنفس مصنوعی آشنا باشید
11. مراقب علائم حیاتی مصدوم باشید
12. زخم را بپوشانید
13. از حرکت دادن فرد آسیب دیده خودداری کنید
14. در انجام کارها بهترین تصمیم را اتخاذ کنید
15. شکستگی ها را جدی بگیرید
16. همواره خطر را ارزیابی کنید
17. راحتی فرد آسیب دیده را فراهم کنید
18. از دیگران کمک بگیرید
19. کمک های خود را دقیق انجام دهید
20. مراقب راه های تنفسی مصدوم باشید
21. در اولین فرصت فرد را به مرکز درمانی برسانید.

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 دوست خوب کسی است که بهترین خاطراتت رو می دونه، ولی دوست صمیمی کسی است که اون خاطرات رو باهات زندگی کرده.

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
👈🏿 چشمان هراسان حیات وحش اشتران

گاهی وقتها آدمی می ماند که از دست دشمن بنالد یا دوست؟ دشمن که کاروبارش روشن است و معلوم اما آنچه چشم مان را از حدقه در می آورد دشمنی هایی است که در قالب دوستی می نشیند.

سالهاست که به یمن تدابیر نابخردانه بزرگان قوم به پدیده کوهخواری و ویرانی و نابودی آنچه نشان از کوه و طبیعت دارد، خو گرفته ایم اما آنچه بیش از پیش رنج مان می دهد برنامه های تبلیغاتی هیات هایی است که به جای پاسداری از کوهستان به شکلی زیرکانه طبیعت بی جان و جاندار کوه ها را نشانه گرفته اند.

بهانه هم الاماشالا تا دلتان بخواهد و این بار در پوشش شناسایی اشترانکوه! چنانکه تو گویی همه زیرساخت های لازم فراهم است و تنها هجومی همه جانبه را کم دارد.

برای این دوستان مان یک اصل اساسی وجود دارد و آن تبلیغات به هر قیمت! ما هم که ۴۰ سال است بدین روش خو گرفته ایم.

چقدر دلمان برای کل ها و پازن ها و خرس ها و کبک های بی زبان اشتران می سوزد که فردا به هر سو می دوند و به هر قله ای که خیز بر می دارند، هراسان از حضور این انسان دوپا کوهنوردنما به وحشت می افتند.

✍🏼 علی کدخدایی
🗓 ۲۵ خرداد ۱۴۰۲

همطناب «کوه‌گرام» شوید 👇🏿
© @KoohGram
2024/09/24 22:20:30
Back to Top
HTML Embed Code: