Telegram Web Link
بهار خُنیاب‌پور طراح لباس و فعال عرصه مد با شروع انقلاب «زن زندگی آزادی» با شیوه‌های مختلف با مردم آزادیخواه ایران همراهی می‌کند به شکلی که پس از مدت کوتاهی محل کسب و کار ایشان در شهرذ بهبهان پلمب و خودش بازداشت و به زندان سپیدار اهواز  منتقل می‌شود.
او پیش از انتقال به زندان یک روز در اداره اطلاعات بهبهان آب و غذا مصرف می کند و روز بعد از ورود به زندان از سوی بهداری زندان سپیدار اهواز فراخوانده شده و قرصهای نامعلومی به او داده می‌شود. در پاسخ سوال او که اینها برای چیست به او می‌گویند برای آلرژی و حساسیت است.

بهار خُنیاب‌پور شش ماه پس از آزادی از زندان متوجه لکه‌های کوچکی به رنگ قرمز بر پوست بدن خود می شود که رفته رفته بیشتر می‌شود و بعد از مراجعه به پزشک علت را بیماری خود ایمنی تشخیص می دهند.

پیش از این نیز از ابتلای ناگهانی برخی دیگر از زندانیان سیاسی و به خصوص دستگیر شدگان در رابطه با انقلاب «زن زندگی آزادی» به بیماری خودایمکنی پس از آزادی گزارش شده است. ترانه علیدوستی، ساسان چمن‌آرا، مصطفی آل احمد و مطهره گونه‌ای از ابتلا به این بیماری و یا تشدید آن پس از آزادی خبر داده بودند.



🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چنان موجی عظیم
که می‌آرمد بر دلم.
چون زیبایی حیرت‌آور باد
بر درختان کاج.
چونان ضربان شورانگیز و عظیمِ دل.
چون ماه و رود
در دام عشق.
چون تمامی رویاها
در فضای چشم‌ها.
یک مشت نور بی‌کران.
آزادی را
چنین دوست می‌دارم.


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
رشت؛ حمیده زراعی بار دیگر به طور خشونت‌آمیز بازداشت شد

حمیده زراعی، شهروند گیلک اهل شهر رشت و ساکن کرج و از بازداشت‌شدگان در جنبش "ژن، ژیان، ئازادی"، در حین سپری کردن دوره حکم تبعید در زادگاه خود، بار دیگر توام با خشونت بازداشت شد. بازداشت به فاصله تنها دو روز از از اتمام دوره حکم انجام گرفته است.


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب

برگرفته از کتاب "مسئله‌ی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"

12ـ نسل‌كشی
هدف از نسل‌كشی به مثابه تداوم پدیده‌ی آسیمیلاسیون این است كه خلق‌ها، اقلیت‌ها و همه نوع گروه‌های دینی، مذهبی اتنیكی كه با روش آسیمیلاسیون نتوانسته‌اند از پس‌شان برآیند را بصورت فیزیكی و فرهنگی كاملا نابود نمایند. مطابق وضعیت یكی از این دو روش ترجیح داده می‌شوند. روش نسل‌كشی فیزیكی عموما بر گروه‌های فرهنگی‌ای اعمال می‌شود كه در مقایسه با فرهنگ قشر ممتاز حاكم، یعنی فرهنگ دولت‌ـ ملت موقعیتی برتر دارند. مثال نمونه‌ای این امر ژنوسایدهایی است كه بر فرهنگ و خلق یهودی اجرا شده است. به سبب اینكه یهودیان در طول تاریخ قوی‌ترین قشر را هم در حوزه‌ی فرهنگ مادی و هم معنوی تشكیل داده‌اند، معروض ضربات و نابودگری‌های فرهنگ‌های حاكم مخالف قرار گرفته و نسل‌كشی‌هایی كه «پوگروم» نامیده می‌شوند را نیز بارها بر آن‌ها اجرا كرده‌اند.
دومین شیوه‌ی نسل‌كشی كه نسل‌كشی فرهنگی نامیده می‌شود نیز عموما بر خلق‌ها، تجمع‌های اتنیكی و گروه‌های اعتقادی‌ای اجرا می‌شود كه در مقایسه با فرهنگ قشر ممتاز و دولت‌ـ ملت حاكم ضعیف باقی مانده و توسعه نیافته‌اند. در این روش هدف بر این است كه از طریق نسل‌كشی فرهنگی بعنوان مكانیزم اساسی این خلق‌ها، گروه‌های اتنیكی و دینی را در درون زبان و فرهنگ قشر ممتاز و دولت‌ـ ملت حاكم تماما از بین ببرند؛ با قرار دادن آن‌ها در میان چرخ‌دنده‌های فشارِ همه نوع نهادهای اجتماعی و بویژه نهادهای آموزشی سعی می‌كنند به موجودیت‌شان پایان دهند. نسل‌كشی فرهنگی در مقایسه با نابودی فیزیكی، نوعی از نسل‌كشی است كه دردناك‌تر بوده و در مدتی طولانی به اجرا درمی‌آید. پیامدهایش مصیبت‌بارتر از نسل‌كشی فیزیكی می‌باشد؛ بزرگ‌ترین مصیبتی است كه یك خلق و یا یك تجمع خاص در حیات ممكن است با آن رو در رو گردد. فشار جهت دست برداشتن از موجودیت، هویت و تمامی عناصر فرهنگ مادی و معنوی طبیعت جامعه، همسان با به صلیب كشیدنی توده‌ای است كه در مدتی طولانی اجرا می‌گردد. در اینجا نه از زندگی برای ارزش‌های فرهنگی معروض نسل‌كشی، بلكه از سر دادن ناله‌های مرگ می‌توان بحث نمود. مدرنیته‌ی كاپیتالیستی به هنگام كسب سود بیشینه، درد و رنج اساسی كه بر تمامی خلق‌ها و طبقات ستمدیده و بیكار روا می‌دارد، نه رنج استثمار آن‌ها از نظر مادی بلكه درد و رنجی است كه از به صلیب كشیدن تمامی سایر ارزش‌های فرهنگی‌شان احساس می‌شود. واقعیتی كه تمامی ارزش‌های فرهنگ مادی و معنوی خارج از فرهنگ رسمی دولت‌ـ ملت دچارش می‌شوند، جان كندن بر بالای صلیبی است كه بر آن مصلوب گردیده‌اند. به نوعی دیگر نیز امكان ندارد كه بتوان انسانیت و محیط‌زیست را به منبع سود و استثمار تبدیل نموده و آن را به استهلاك كشید.
وضعیت كردها جالب‌ترین و تراژیك‌ترین نمونه‌ی نسل‌كشی فرهنگی را تشكیل می‌دهد. در حالیكه خلق كرد بر سر مكانیزم به صلیب كشیدنی كه از طرف دولت‌ـ ملت‌ها بر روی تمامی ارزش‌های فرهنگ مادی و معنوی‌شان برقرار شده ناله سر می‌دهد، ارزش‌های دسترنجی و تمامی اندوخته‌های اجتماعی و منابع ثروت زیرزمینی و روزمینی‌شان را آشكارا غارت می‌نمایند؛ مابقی را نیز به دست نابودی سپرده، ناكارآمد كرده، دچار فرسودگی نموده؛ و با كریه نمودنش به چنان وضعیتی غیرقابل حیاتی درمی‌آورند كه نمی‌توان به رویش نگاه كرد. انگار دیگر تنها یك راه بر روی فرد كرد باقی گذاشته شده است: مستحیل شدن در میان دولت‌ـ ملت حاكم و دست برداشتن كامل از ارزش‌های اساسی‌اش! راهی دیگری بغیر از این برای حیات وجود ندارد. نسل‌كشی فرهنگی كردها كه گاه و بیگاه به نسل‌كشی‌های فیزیكی نیز می‌انجامد، شاید هم در صدر جالب‌ترین و تراژیك‌ترین نمونه‌هایی می‌آید كه واقعیت مدرنیته‌ی كاپیتالیستی را با عریانی تمام نشان می‌دهند.


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دف نوازی زنان هنرمند در کنار دریاچه چیتگر

موسیقی نوای زندگیست!

‌زن زندگی آزادی

#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻کۆنفڕانسی گەنجانی شۆڕشگێڕی ڕۆژهەڵاتی ناوەڕاست دەستی پێکرد

کۆنفڕانسی گەنجانی شۆڕشگێڕی ڕۆژهەڵاتی ناوەڕاست لە ئەمڕۆ شەممە ١٩ی جۆزەردانەوە (٨ی ژوەن) لە بەیرووت پایتەختی لوبنان دەستی پێکرد. کۆنفڕانسەکە دوو ڕۆژ دەخایەنێت.

"دەستپێشخەریی گەنجانی ڕۆژهەڵاتی ناوەڕاست" لە بەیننامەیەکدا لەو بارەیەوە ڕایگەیاندووە: "ڕۆژهەڵاتی ناوەڕاست و باکووری ئەفریقا چەندین دەیەیە بە دەست شەڕ، چەوساندنەوە و ستەمکارییەوە دەناڵێنێت. دوای کۆمەڵێک وتووێژ و ڕاگۆڕینەوە لە نێوان ڕێکخراوەکانی گەنجاندا بڕیار درا کۆنفڕانسی گەنجانی شۆڕشگێڕی ڕۆژهەڵاتی ناوەڕاست بە بەشداریی ٢٥ ڕێکخراوی گەنجان لە ١٥ وڵاتی ناوچەکە، لە بەیرووت پایتەختی لوبنان بەڕێوە بچێت."

لە بەشێکی تری بەیاننامەکەدا هاتووە: "چەندین ڕێکخراوی دیموکراتیکی گەنجان لە پێناو گەیشتن بە ستراتیژی و ڕێکاری هاوبەش کۆدەبنەوە. بۆ ئەوەی بتوانن بەرەنگاری قەیرانی ژینگەیی و ستەم لەدژی ژنان ببنەوە."

لە کۆتایی بەیاننامەکەدا هاتووە: "وەرن با بەیەوەکەوە لە میانەی ئاگری شەڕە ماڵوێرانکەرەکانی ناوچەکەدا هەڵسینەوە و چارەنووسی خۆمان لەسەر بنەمای ئازادی و سۆسیالیزمی دیموکراتیک بنووسینەوە."
صفر_نصرالله_زاده، رییس دانشگاه تبریز از اجرای طرحی در این دانشگاه برای مقابله با بی حجابی خبر داد و گفت: "در این طرح، به کسانی که هنجارهای دانشگاه را رعایت نکنند، تذکر داده میشود. بعد از تذکر، اگر ناهنجاری در زمینه حجاب از سوی دانشجویان ادامه پیدا کند، ما مجبوریم با این افراد برخورد کنیم.

نه به حجاب اجباری
زن زندگی آزادی


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
خوشا هر باغ را بارانی از سبز 
خوشا هر دشت را دامانی از سبز
 
برای هر دریچه سهمی از نور 
لب هر پنجره گلدانی از سبز 


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مردمی که در یکی از ثروتمندترین کشور دنیا زندگی می‌کنند و سرمایه هایشان توسط حکومت ولایی غارت می‌شود.


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
طاهره نوروزی، شهروند بهائی در شیراز بازداشت شد

امروز یکشنبه بیستم خردادماه، طاهره نوروزی، شهروند بهائی ساکن شیراز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این شهروند بهائی، ضمن تأیید این خبر گفت: “صبح امروز یکشنبه بیستم خردادماه، شش تن از مأموران امنیتی با مراجعه به منزل خانم نوروزی، او را بازداشت کردند. همچنین ماموران اقدام به تفتیش محل کرده و تعدادی از وسایل شخصی از جمله تلفن همراه، لپ‌تاپ، کتاب و عکس های او را ضبط کردند.”


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب

برگرفته از کتاب "مسئله‌ی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"

ب‌ـ چارچوب نظری
جهت روشن نمودن موضوع اساسی‌مان، از میان نظریات اجتماعی دارای ساختاری بسیار متنوع و چالش‌دار، به اشاره نمودن به برخی از آن‌ها بسنده خواهیم كرد.
طرح نظریه جهت تنوع‌های اجتماعی كه جهان بسیار وسیعی را تشكیل می‌دهند میسر است اما خدمت چندانی به هدف نمی‌نماید؛ این طرح نظریه ممكن است به نادیده انگاشتن و بی‌اهمیت كردن موضوعی اصلی نیز بینجامد كه باید روشن گردد. مهم‌ترین مسئله در علوم اجتماعی، روشن نمودن همه‌چیز نیست، بلكه تعیین و روشن نمودن موضوعات و مسائلی است كه اهمیتی حیاتی دارند. مهم‌ترین مسئله این است: تعیین‌كننده‌ترین پدیده‌ها در میان انبوه پدیده‌های اجتماعی كدامین هستند؟ در این موضوع می‌توان لیستی طولانی از رویدادها و اشخاص مهم گرفته تا آنانی كه برای دولت و اقتصاد اولویت قائل هستند را برشمرد. به سبب اینكه برای من برخی پدید‌هایی كه بیش از همه ایضاح كننده بوده، همچنین ساختار‌ـ مدت‌هایی كه طی كرده‌اند حائز اهمیت می‌باشند، سعی خواهم كرد بصورت پیش‌نویس این‌ها را ارائه دهم.

1ـ قدرت هژمونیك مركزی
تعریف نظری واجب از نظر موضوع اساسی ما باید در ارتباط با قدرت هژمونیك مركزی باشد. نظریه‌ی اساسی كه خواهد توانست درآوردن یك خلق به آستانه‌ی نسل‌كشی را روشن نماید، نظریه‌ی قدرت هژمونیك مركزی است. با توجه به اینكه اصطلاح قدرت به اندازه‌ی كافی روشن شده است، بازگویی اینكه قدرت در طول سیر پیشرفت تاریخی‌اش چگونه جامعه را در منگنه قرار داده است، دارای اهمیت می‌باشد. ابتدا باید به خوبی كاراكتر هژمونیك قدرت را توضیح داد. كانون‌های قدرت از هنگام تولد به بعد ناچار از وارد شدن به رقابتی شدید و به تدریج جنگ در بین خویش می‌باشند. قدرت‌ها سعی دارند در ابتدا از طریق جنگ‌ها یكدیگر را از بین برده و یكنواخت گردند. هنگامی كه پس از مدتی دیگر دیده می‌شود كه این امر بی‌فایده بوده و نمی‌تواند میسر باشد، درآمدن تحت امر هژمونی قوی‌ترین مركز قدرت برای سایر مراكز قدرت به مثابه نیك از میان بدها پذیرفته می‌شود. همچنین جنبش‌های ضدقدرتی كه بصورت همیشگی از لایه‌های پایین و خارج فشار می‌آورند، بسر بردن متفقانه تحت یك قدرت هژمونیك (حاكم، فرمانده‌ی بالا) كه صاحبان قدرت در آن سهیم باشند را ناگزیر می‌نمایند. قدرت‌های خالص در تاریخ استثنایی هستند؛ چیزی كه قانون است، كاراكتر هژمونیك قدرت می‌باشد. قدرت مركزی ناچار است با مركز اقتصادی تكمیل شود. تمركز قدرت مركزی در ارتباط تنگاتنگ با مركزی است كه در آن تمركز اقتصادی رأسی وجود دارد. اقتصاد مركزی با اشاعه‌ی موج به موج در مركز برای خویش نظام‌مندی ایجاد كرده و ناچار است این امر را با اشاعه‌ی مختلط با قدرت مركزی پیش ببرد. به سبب اینكه قدرت مركزی خود قوی‌ترین پتانسیل ساختار اقتصادی تمركز یافته است، با فعال نمودن اقتصاد در میان امر روزانه از مركز بسوی پیرامون اشاعه می‌یابد. در تناسب با تشكل بیشینه‌ی سود و اندوخته‌ی سرمایه، مركز و پیرامون بصورت مستمر جای عوض می‌كنند. این وضعیت مقاطعی را ناگزیر می‌نماید كه بحرانی نامیده می‌شوند.

ادامه دارد
با توجه به این مسئله، «پیرامون» و «بحران» از خصوصیات اساسی غیر قابل چشم‌پوشی قدرت و اقتصاد مركزی می‌باشند. هرچه نظام بصورت مفید كار كند، نیازی به تغییر مركز باقی نمی‌ماند. اما همانگونه كه در تاریخ بسیار دیده شده است، در صورتی كه مركز به تدریج طفیلی و پارازیتی شود، یك نیروی پیرامونی مفید با بهره بردن از تأثیرات بحران‌ها مسیری نوین را ترسیم می‌نماید؛ از طریق كارهای تكنولوژیك نوین اقتصاد را موفق‌تر گردانده و اینگونه امر مزبور را تحقق می‌بخشد. فناوری نوین به معنی فناوری نظامی نوین است. جابجایی‌های قدرتی كه در مقاطع تاریخی اینچنین ایجاد می‌شوند، به تشكل‌های مركزی و پیرامونی جدیدی منجر شده و هژمونی قدرتی مجددا برقرار می‌شود. در تاریخ همیشه با تشكل‌های قدرتی هژمونیك اینچنین به پیشاهنگی یك قوم و یا خاندان جدید همیشه روبرو می‌شویم. در اینجا تمایز قایل شدن بین تعیین‌كنندگی اقتصادی و قدرت چندان بامعنی نیست. همانگونه كه هیچ قدرت هژمونیكی قادر نیست بدون مركز اقتصادی بسر كند، هیچ مركز اقتصادی نیز بدون دست زدن به برساخت قدرتی هژمونیك مركزی قادر به ماندگار نمودن خویش به مدتی طولانی نمی‌شود.
یك پدیده‌ی بسیار مهمِ مرتبط با قدرت هژمونیك مركزی در تاریخ این است كه این نظام پیوندی زنجیروار داشته، خصوصیتی دارد كه خلأ را برنمی‌تابد و همانند حلقه‌های یك زنجیر به حیات ادامه می‌دهد نه بصورت ناپیوستگی‌های زمانی و مكانی. در سرشت قدرت هژمونیك باقی گذاشتن خلأ در زمان و مكان وجود ندارد. همه‌ی جاها و زمان‌ها كاملا پُر می‌شوند. حلقه‌ها بصورت مختلط و با همدیگر در پیوند می‌باشند. هنگامی كه خلأ و ناپیوستگی وجود داشته باشد، احتمال فروپاشی مركز سر برمی‌آورد. اگر به مدتی طولانی تعمیر نشده و پر نشود، فروپاشی و جایگزینی قدرت مركزی دیگری ناگزیر می‌گردد. نباید قدرت هژمونیك مركزی را تنها وضعیتی مخصوص امپراطوری‌های بزرگ تصور نمود. سعی می‌كنند تمامی جامعه را با مناسبات قدرتی هژمونیك به همدیگر مرتبط سازند؛ از بزرگ‌ترین مركز امپراطوری گرفته تا یك واحد خانواده‌ای وابسته، در تمامی آن‌ها مقررات هژمونیك مشابهی برقرار می‌باشد. ارباب در روستا و شوهر در خانواده همان است كه امپراطور در رُم می‌باشد! اگر توجه نشود كه جامعه‌ی تاریخی از گره‌های هژمونیك اینچنینی بافته شده است، درك آن میسر نمی‌گردد؛ در آنصورت شاید صاحب یك توده‌ی معلوماتی شویم اما صاحب ادراكی دیالكتیكی نمی‌گردیم.
قدرت هژمونیك مركزی ناچار است كه نه‌تنها از طریق اقتصاد بلكه با هژمونی ایدئولوژیكی‌ای تكمیل گردد كه حداقل به همان میزان اهمیت دارد. بدون هژمونی ایدئولوژیك، هژمونی قدرتی نمی‌تواند وجود داشته باشد. بویژه جریان‌های اساسی متولوژیك و دینی كه در برهه‌ی تمدنی بسر می‌برند، یا هژمونیك‌ستیز هستند، یا در طول مدتی كوتاه حداقل با یك جناح خویش با قدرت یكی شده و به سرعت هژمونیك می‌گردند. بویژه بوجود آمدن ادیان تك‌خدایی بصورت مختلط با هژمونی مركزی، بسیار آموزنده می‌باشد. ظهورشان در ارتباط با هژمون مطلق می‌باشد. اصطلاح خدا و الله؛ یا اصطلاح جایگزین هژمون اساسی است كه در این صورت دینِ [حاوی اصطلاحات مذكور] مخالف و مقاومت‌طلب است و یا تقدیس نمودن و الوهیت بخشیدن به خود هژمون می‌باشد. در دومین وضعیت، دین بازتاب نظام هژمونیك مركزی می‌باشد. وضعیتی موضوع بحث است كه از نظر رابطه و چالش بین هر دو بصورت بسیار متمركز در جریان بوده و برای آن جنگ صورت می‌گیرد. اگر تنها تاریخ ادیان تك‌خدایی را به همراه تاریخ قدرتِ هژمونیك مركزی مورد كاوش قرار دهیم، قادر به درك آن خواهیم گشت. تاریخ ادیان به نوعی دیگر قابل درك نیست. یك تاریخ ادیانِ بدون بنیان قدرتی و اقتصادی، عبارت از سفسطه‌ای بزرگ می‌باشد. رابطه‌ی بین دین، خدا، هژمون، قدرت و اقتصاد بسیار بیشتر از چیزی كه تصور می‌شود متمركز می‌باشد. تاریخ واقعی از طرف قدرت هژمونیك مركزی هم از طریق زمان و مكان تحت محاصره‌ی زنجیروار درآمده و هم از طریق درهم تنیدگی دین، خدا، هژمون، قدرت و اقتصاد احاطه گشته است. جامعه‌ی تاریخی با تداوم بصورت چنین محاصره‌ها و حلقه‌هایی تا به روزگار ما رسیده است.
به بیانی ملموس، این مرحله كه بصورت حلقه‌های زنجیروار از سارگون شاه آكاد ـ كه با معلومات امروزینی كه داریم اولین هژمون محسوب می‌گرددـ تا كنون پیش آمده و امروزه نیز با یك هژمون مشابه امپراطوری سارگون به نام ایالات متحده‌ی آمریكا ادامه یافته است، از نظر نظام تمدن مركزی همانند جریان یك رودخانه‌ی مادری است. هژمونی‌های سومر، آكاد، بابل، آشور، هیتیت، میتانی، اورارتو، ماد، پارس، اسكندر، روم، ساسانی، بیزانس، عرب‌ـ‌ اسلام، ترك‌ـ مغول، عثمانی، بریتانیا و ایالات متحده‌ی آمریكا رودخانه‌ی مادری را تشكیل داده و امپراطوری‌های مصر، عیلام، هاراپا، چین، هند، روس، فرانك و ژرمن در حكم شاخه‌های فرعی رودخانه‌ی مادری می‌باشند. اگر جامعه‌ی تاریخی، در طول تاریخ تمدن مركزی بصورت ملموس با نمادهای شاخه‌های مادری و فرعی بیان شوند، بصورت واقع‌گرایانه‌تر درك‌پذیر می‌گردد. بدون شك این رودخانه‌ی مادری و شاخه‌های فرعی‌اش شاخه‌های زیر مجموعه‌ای دارند كه رودهای كوچك‌تری بوده و هركدام به معنی یك فرهنگ و تمدن می‌باشند. مورد با اهمیت درك این مسئله است كه پیشرفت تاریخی از هم گسیخته نبوده و بغیر از میان‌دوره‌های گذار هژمونی مركزی، با تحكیم همیشگی موجودیت خویش، جهان امروزین ما را تشكیل داده است. بدون شك این تشكل یكجانبه نیست. از طرف دیگر نیروهای ضد هژمونیك نیز از زمان ظهور خویش بدینسو همیشه در مقابل نظام تمدن مركزی و نیروهای هژمونیك آن خویش را موجودیت بخشیده و قطب دیگر جهان یعنی جهان تمدن دموكراتیك را تا به روزگار ما آورده‌اند. این موردی غیرقابل بحث است كه ماهیت اساسی این جهان دموكراتیك، اخلاقی و سیاسی بوده، با كنفدراسیون‌هایی بی‌پایان و زوال‌ناپذیر خویش را همیشه تجدید حیات بخشیده و تقویت نموده‌اند؛ نیروهای آنتی‌هژمونی عموما در ادیان و بویژه در هر یك از مذاهب ادیان تك‌خدایی جهان ایدئولوژیك خویش را تشكیل داده و نیروهای حقیقی مولد اقتصاد می‌باشند.
هر قدر تاریخ منفرد دولت‌ـ ملت‌ها كه مدرنیته‌ی كاپیتالیستی سعی بر حاكم نمودن آن دارد، بخواهد پیشرفت تاریخی هژمونیك مركزی جهانی را سركوب نماید نیز قادر نخواهد بود این واقعیت جهانی را تغییر دهد. بدون وجود تاریخ جهانی، تاریخ جزئی نمی‌تواند وجود داشته باشد. به عبارت صحیح‌تر، تاریخ با تغذیه‌ی متقابل جزئی و جهانی توسعه می‌یابد. تاریخ‌های جزئی ملت، طبقه و خاندان و یا تاریخ‌های شخصی بدون نشاندن در درون ارتباطی جهانی، قابل درك نیستند. مدرنیته‌ی كاپیتالیستی با اعلام تاریخ لیبرال خویش بعنوان «پایان تاریخ»، سعی دارد حیله‌ای كه هر عصر هژمونیك كلاسیكی بدان متوسل شده را تكرار نماید. هر عصر هژمونیك خویش را بعنوان «پایان» اعلام می‌نماید اما تاریخ ادامه می‌یابد. چیزی كه به پایان می‌رسد شاید هم خود مدرنیته‌ی كاپیتالیستی باشد. از نظر ماهوی این نظامی كه دیگر هیچ نوع پیوندی با تاریخ و جامعه‌ی ملموس برایش باقی نمانده، همگام با عصر سرمایه‌ی مالی جهانی معنایش را از دست داده است. فروپاشی آن از نظر صورت و شكل نیز روز به روز تحقق می‌یابد. شاید هم نظام هژمونیك مركزی برای اولین بار در تاریخ تمامی منابع خویش را مصرف نموده، به آهستگی ترك برداشته و با منازعه‌ی مستمر با بحران به پایان نزدیك می‌شود. ماهیتا از بسیاری از جوانب از آن گذار صورت گرفته است. هر كس می‌خواهد بداند كه تا چه حد خواهد توانست با قالبی زرهی از خویش محافظت نماید؛ اینكه با هیچ محسوب نمودن زمان و مكان موجودیت شكلی خویش را ابدی نموده و یا فروپاشی آن در جریان است، موضوعی است كه ارزش تحقیق و كشف حقیقت آن را دارد.


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
آزادی اگر

آه ای جهانیان
ای زنده در زمان

یکجا در زمین
خون مردمان
مانده بر زمین

آزادی اگر فریادی شد
شکوهش ببین

ای شور زندگی
از نفی بندگی

به فردا بگو
از این بچه ها
به دنیا بگو

دستان ستم اگر نشکند
جهان بشکند

از ستم بگو
از این سایه ها
از این گذر
به فردا بگو


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برگزاری تولد به یاد کیان_پیرفلک؛ میز تولد، پخش شکلات و نواختن هنگ‌درام!


۲۱ خرداد، ۱۰ ژوئن، سالروز تولد و‌ روزکیان است. کیان پیرفلک کودکی خلاق،هنرمند و دوستدار محیط زیست بود.پس از کشته شدن کیان با شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر در شامگاه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در جریان کشتار ایذه،این کودک ۹ساله به سمبل نسل جدید کودکان ایران و نماد کودک‌کشی حکومت تبدیل شد


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب

برگرفته از کتاب "مسئله‌ی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"

2ـ قدرت و مدیریت دموكراتیك

بخش اول
در پدیده‌ی مدیریت اجتماعی، تفكیك میان اشكال قدرت‌گرا و اشكال دارای گرایش خودمدیری دموكراتیك دارای اهمیتی كلیدی در حل مسائل اساسی اجتماعی می‌باشند. تا زمانی كه تفاوت‌های ریشه‌ای موجود میان دو پارادایم مدیریتی تمایز نیافته و روشن نشوند، تمامی راه‌حل‌هایی كه ارائه شوند، ناگزیرا فاقد كاركرد باقی خواهند ماند. تا زمانی كه خود مدیری اجتماعی بصورت آزادانه تعیین نشود، تمامی سایر مسائل در تحلیل آخر به بن‌بست مدیریتی برخورده و نقش بر آب شده و حتی سبب خواهند شد تا مسائل هرچه دشوارتر گردند. با مثالی تاریخی می‌توان گفت رویكرد دیكتاتوری قدرت‌گرا به پدیده‌ی مدیریت، در ورشكستگی آزمون شوروی نقشی تعیین كننده ایفا نمود. در بنیان انقلاب‌های شكست خورده نیز همان پدیده نهفته می‌باشد. این انقلاب‌ها چون به هیچ طریقی از نگرش مدیریت قدرت‌گرا نگسسته‌اند، یا قدرتی شده و فاسد گشته‌اند و یا با طرد كامل پدیده‌ی مدیریت به ورطه‌ی آنارشیسم خصوصی دچار شده و شكست را ناگزیر ساخته‌اند. منشأ مسئله‌ی اجتماعی این است كه پدیده‌ی مدیریت از طرف قدرت هیرارشیك مورد تجاوز قرار گرفته است. چون فشار و استثمار بدون مورد تجاوز قرار دادن پدیده‌ی مدیریت و كجدار كردن و تحریف كننده نمودن آن نهادینه نمی‌شوند، این پدیده‌ها یا تحقق نمی‌یابند و یا موقتی خواهند بود. به میزانی كه غصب مدیریتی تحقق یابد، مكانیزم‌های فشار و استثمار همه‌جانبه بر روی جوامع برقرار می‌گردند. بدین ترتیب نیز تمامی پدیده‌های اجتماعی همانند گشودن درب جعبه‌ی پاندورا در میان معضلات غرق می‌شوند.
نظام جامعه‌ی طبیعی كه با مدیریت هیرارشیك به هم خورد، علاوه بر مسائل ناشی از طبیعت با مسائل درونی اجتماعی نیز روبرو خواهد شد. كفه‌ی مسائل در فرهنگ مادی و معنوی جامعه به تدریج سنگین می‌شود. درگیری‌هایی كه بین كلان‌ها و قبایل شدت می‌گیرند، نشانگر ساختار معضل‌دار هستند. افكار متولوژیك و اصطلاحات الهی چالش‌دار كه در جهان ذهنیتی بوجود آمده‌اند، ماهیتا بیانگر مسئله‌ی رو به افزایش اجتماعی هستند. تمامی این پدیده‌ها را به شكلی جالب می‌توان در جامعه‌ی سومری مشاهده نمود. جنگی كه میان خدایان در جریان است در واقع بیانگر درگیری بر سر منافع میان خاندان‌های هیرارشیك رو به ترقی و مدیران شهر‌ـ دولت‌ها می‌باشد. پروتوتیپ مسائل اجتماعی منازعه‌آمیز ریشه‌ای موجود در بنیاد تمامی درگیری‌های قدرتی، انحصارات استثماری، چالش‌های شهر ـ روستا («بربر») و تضادهای طبقاتی‌ای بوجود آمد كه در مزوبوتامیای جنوبی بین سال‌های 5000 الی 3000 ق.م و بعدها در تمامی جوامع متمدن روی دادند. بعدها تمامی نمونه‌های اول اشكال درگیری و مسامحه‌ی اجتماعی، دولت، طبقه، منازعات داخل و خارج شهری و صلح كه بعدها بوجود آمدند، در این مكان‌ها آزموده شدند.
علی‌رغم اینكه این مدیریت قدرت‌گرا بود كه بصورت غالب از كار درآمد ولی جامعه هیچگاه از خواست خودمدیریتی دست برنداشته و در مقابل مدیریت قدرت‌گرا همیشه طلب خودمدیری را بر زبان آورده است. همچنانكه مدیریت‌های قبیله‌ای و عشیره‌ای كه رایج‌ترین شكل‌گیری‌های جامعه در تاریخ می‌باشند، ماهیتا صورت خودمدیری داشته‌اند؛ بجای تسلیم شدن در برابر مدیریت‌های بیگانه‌ی قدرت‌گرا همیشه ترجیح داده‌اند تا جامعه‌شان بصورت كوچ‌نشین در كوهستان، بیابان و كویرها باقی بمانند. خطر قتل‌عام بی‌حد و مرز را پذیرفته‌اند اما از حق خودمدیری كه نیاز اساسی طبیعت اجتماعی است چشم نپوشیده‌اند. قبایل و عشایر با این آگاهی ژرف زندگی می‌كردند كه دست برداشتن از خودمدیری‌شان، از دست رفتن هویت‌شان و اسیرشدن‌شان می‌باشد. پدیده‌ای كه مقاومت بربرها در مقابل شهرها نامیده می‌شود، ماهیتا جنگ جامعه‌ی قبیله‌ای جهت چشم نپوشیدن از خود مدیری خویش و حفظ هویت خویش می‌باشد. این پدیده را تا به روزگار كنونی‌مان می‌توان به صورت رایج مشاهده نمود. یورش‌ها و مقاومت‌های آرامیت‌ها (قبایل پروتو عرب) از غرب، قبایل هوری (پروتو كُرد) از شمال و شرق در مقابل جامعه‌ی سومری، بصورت حماسه‌وار با سخنان جالبی در لوحه‌های سومری بازگویی می‌شود.


#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه دنیز دریا،عضو کوردیناسیون کژار در رابطه با کنگره ی چهارم کژار، کارزار آزادی برای رهبر عبدالله اوجالان و موضوعات دیگر
🆔@kjarOfficialChannel
من به چشم‌های بی‌قرار تو قول می‌دهم
ریشه‌های ما به آب و شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد...
ما دوباره سبز می‌شویم.

#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان

🆔 @KjarOfficialChannel
2024/09/26 17:54:39
Back to Top
HTML Embed Code: