من جرات کردم و نوشتم: آفتاب
آفتاب قلب مرا به باران معرفی کرد
من جرات کردم و نوشتم: آسمان
آسمان،آفتاب را در قلب دریا ریخت
من جرات کردم و نوشتم :درخت
درخت پنجره را در چشمان آزادی آبی کرد
من جرات کردم و نوشتم:پرنده
پرنده ستاره ی شادی را در چشم رهایی رویاند
من جرات کردم ونوشتم:کتاب
کتاب پروانه ها را به پرواز در آورد
من جرات کردم و نوشتم:پرواز
پرواز نام آبادی را روشن کرد
من جرات کردم و نوشتم:خیابان
خیابان تا انتهای روح من آزادی را آواز خواند
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
آفتاب قلب مرا به باران معرفی کرد
من جرات کردم و نوشتم: آسمان
آسمان،آفتاب را در قلب دریا ریخت
من جرات کردم و نوشتم :درخت
درخت پنجره را در چشمان آزادی آبی کرد
من جرات کردم و نوشتم:پرنده
پرنده ستاره ی شادی را در چشم رهایی رویاند
من جرات کردم ونوشتم:کتاب
کتاب پروانه ها را به پرواز در آورد
من جرات کردم و نوشتم:پرواز
پرواز نام آبادی را روشن کرد
من جرات کردم و نوشتم:خیابان
خیابان تا انتهای روح من آزادی را آواز خواند
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
4ـ قدرت
اصطلاح قدرت، در صدر اصطلاحاتی است كه در درك واقعیت اجتماعی بیشترین دشواری را ایجاد نموده و راهگشای مقولات چالشدار و اشتباهآمیز گشته و بعنوان مضمون و شكل تعریفناپذیر میگردد؛ بر تعریف حاكمیتی كه در سرشت آن است نیز بازتاب یافته، در برابر تعریفی واقعگرایانه مقاومت نموده و خویش را آشكار نمینماید. خویش را چنان عمومی كرده و بر خویش صورت مطلق میبخشد كه انگار پدیدهای خنثی اما غیرقابل چشمپوشی و الهی میباشد. صحیحترین مورد این است كه قدرت اجتماعی را بصورت استثمار اقتصادی و امكان (پتانسیل) نیرویی تعریف نماییم كه تمركز یافته است. امكان استثمار و نیروی اندوختهشدهای میباشد كه در تمامی كانونهای ساختاری و ذهنی جامعهی قدرتی انگار به یك كاراكتر ژنتیك (همانند DNA ) دست یافته و نیروهای اجتماعی كه مكانیزمهای قدرت مذكور را به دست گرفتهاند از طریق دولت تاریخی محسوس، اقشار ممتاز و طبقات استثماری را تشكیل میدهند. درك همیشگی قدرت بصورت فرصت حفظ كردن پتانسیل تشكلهای طبقاتی و دولتی، حائز اهمیت فراوانی است. هنگامی كه پتانسیل قدرت صورت محسوس كسب مینماید، یك نوع خاص از طبقهی استثمار اجتماعی (بردهداری، فئودالی، بورژوازی و غیره) را تشكیل میدهند كه دولت و یا اقشار ممتاز حاكمش بر آن اتكا میورزند. میتوان قدرت را هم بعنوان پتانسیل قدرت فیزیكی و هم پتانسیل قدرت انتلكتوئل نیز تلقی نمود. دیگر فاكتور مهم در تحمیل خویش بر جامعه بعنوان اجباری، مطلق و ضرورت همیشگی، همسان نشان دادن خویش با نیاز به مدیریت طبیعی اجتماعی میباشد. قدرت به سبب اینكه خویش را با پدیدهی مدیریت همسان نشان میدهد، غیرقابل چشمپوشی مینماید. هنگامی كه قدرت از رهبریت جامعهی طبیعی متمایز گردد، دیده خواهد شد كه بعنوان یك غدهی سرطانی به بدنهی اجتماعی نفوذ كرده است.
تشخیص تفاوت میان قدرت و دولت نیز حائز اهمیت است. در حالیكه قدرت در جامعه گستردهتر بوده و در تمامی منافذ نفوذ كرده است، دولت بیانگر هویت قدرتی محدودتر و قاعدهمندِ ملموس میباشد. دولت یك شكل قدرتی است كه تحت كنترل بیشتر قرار گرفته، مقرراتی برایش وضع شده، به تدریج حقوقی شده و اهتمام به خرج میدهد كه مشروعیت كسب نماید. میتوان قدرت را بعنوان یك وضعیت حكمرانی عمومی ارزیابی نموده و بیقدرتی را نیز بعنوان یك وضعیت بردگی عمومی مورد قضاوت قرار داد. اشكال متفاوت قدرت و بردگی در ارتباط با خصایص عمومی دولت بوده و از آن بهره میبرند. میتوان اینها را بعنوان نقطه مقابل آزادی نیز مورد قضاوت قرار داد. به میزانی كه در جامعه پتانسیل قدرت وجود داشته باشد، محرومیت از آزادی وجود خواهد داشت. به میزانی كه قدرت كاهش داده شود، آزادی توسعه مییابد. باید توجه بسیاری به طلبی نمود كه در جامعه نسبت به قدرت وجود دارد. به میزان شیوع این طلب، خودكامگان كوچك اجتماعی بوجود میآیند. این نیز به از میان برداشته شدن كامل دموكراسی منجر میشود. هنگامی كه استبداد ـ به مثابه یك بیماری قدرتـ همانند نمونهی هیتلر خارج از كنترل خارج باقی میماند، به راحتی بصورت دیوآسا ظاهر میشود. در تاریخ دیده شده كه استبداد ـ كه در اشكال مدیریت خودمدار ایجاد شده و بعنوان غدههای فاشیسم اجتماعی به حیات ادامه میدهدـ در مقاطع قدرت كاپیتالیستی به سرعت بزرگ شده و در تمامی منافذ اجتماعی نفوذ كرده و بعنوان مدیریت نیروی توتالیتر اجتماع صورت ملموس كسب مینمایند. شكلپذیری قدرت به شیوهی دولتـ ملت در پیوند با رژیم كاپیتالیستیـ فاشیستی بوده و بیانگر صورت پیشین آن میباشد.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
4ـ قدرت
اصطلاح قدرت، در صدر اصطلاحاتی است كه در درك واقعیت اجتماعی بیشترین دشواری را ایجاد نموده و راهگشای مقولات چالشدار و اشتباهآمیز گشته و بعنوان مضمون و شكل تعریفناپذیر میگردد؛ بر تعریف حاكمیتی كه در سرشت آن است نیز بازتاب یافته، در برابر تعریفی واقعگرایانه مقاومت نموده و خویش را آشكار نمینماید. خویش را چنان عمومی كرده و بر خویش صورت مطلق میبخشد كه انگار پدیدهای خنثی اما غیرقابل چشمپوشی و الهی میباشد. صحیحترین مورد این است كه قدرت اجتماعی را بصورت استثمار اقتصادی و امكان (پتانسیل) نیرویی تعریف نماییم كه تمركز یافته است. امكان استثمار و نیروی اندوختهشدهای میباشد كه در تمامی كانونهای ساختاری و ذهنی جامعهی قدرتی انگار به یك كاراكتر ژنتیك (همانند DNA ) دست یافته و نیروهای اجتماعی كه مكانیزمهای قدرت مذكور را به دست گرفتهاند از طریق دولت تاریخی محسوس، اقشار ممتاز و طبقات استثماری را تشكیل میدهند. درك همیشگی قدرت بصورت فرصت حفظ كردن پتانسیل تشكلهای طبقاتی و دولتی، حائز اهمیت فراوانی است. هنگامی كه پتانسیل قدرت صورت محسوس كسب مینماید، یك نوع خاص از طبقهی استثمار اجتماعی (بردهداری، فئودالی، بورژوازی و غیره) را تشكیل میدهند كه دولت و یا اقشار ممتاز حاكمش بر آن اتكا میورزند. میتوان قدرت را هم بعنوان پتانسیل قدرت فیزیكی و هم پتانسیل قدرت انتلكتوئل نیز تلقی نمود. دیگر فاكتور مهم در تحمیل خویش بر جامعه بعنوان اجباری، مطلق و ضرورت همیشگی، همسان نشان دادن خویش با نیاز به مدیریت طبیعی اجتماعی میباشد. قدرت به سبب اینكه خویش را با پدیدهی مدیریت همسان نشان میدهد، غیرقابل چشمپوشی مینماید. هنگامی كه قدرت از رهبریت جامعهی طبیعی متمایز گردد، دیده خواهد شد كه بعنوان یك غدهی سرطانی به بدنهی اجتماعی نفوذ كرده است.
تشخیص تفاوت میان قدرت و دولت نیز حائز اهمیت است. در حالیكه قدرت در جامعه گستردهتر بوده و در تمامی منافذ نفوذ كرده است، دولت بیانگر هویت قدرتی محدودتر و قاعدهمندِ ملموس میباشد. دولت یك شكل قدرتی است كه تحت كنترل بیشتر قرار گرفته، مقرراتی برایش وضع شده، به تدریج حقوقی شده و اهتمام به خرج میدهد كه مشروعیت كسب نماید. میتوان قدرت را بعنوان یك وضعیت حكمرانی عمومی ارزیابی نموده و بیقدرتی را نیز بعنوان یك وضعیت بردگی عمومی مورد قضاوت قرار داد. اشكال متفاوت قدرت و بردگی در ارتباط با خصایص عمومی دولت بوده و از آن بهره میبرند. میتوان اینها را بعنوان نقطه مقابل آزادی نیز مورد قضاوت قرار داد. به میزانی كه در جامعه پتانسیل قدرت وجود داشته باشد، محرومیت از آزادی وجود خواهد داشت. به میزانی كه قدرت كاهش داده شود، آزادی توسعه مییابد. باید توجه بسیاری به طلبی نمود كه در جامعه نسبت به قدرت وجود دارد. به میزان شیوع این طلب، خودكامگان كوچك اجتماعی بوجود میآیند. این نیز به از میان برداشته شدن كامل دموكراسی منجر میشود. هنگامی كه استبداد ـ به مثابه یك بیماری قدرتـ همانند نمونهی هیتلر خارج از كنترل خارج باقی میماند، به راحتی بصورت دیوآسا ظاهر میشود. در تاریخ دیده شده كه استبداد ـ كه در اشكال مدیریت خودمدار ایجاد شده و بعنوان غدههای فاشیسم اجتماعی به حیات ادامه میدهدـ در مقاطع قدرت كاپیتالیستی به سرعت بزرگ شده و در تمامی منافذ اجتماعی نفوذ كرده و بعنوان مدیریت نیروی توتالیتر اجتماع صورت ملموس كسب مینمایند. شكلپذیری قدرت به شیوهی دولتـ ملت در پیوند با رژیم كاپیتالیستیـ فاشیستی بوده و بیانگر صورت پیشین آن میباشد.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
زبان
به کام-
نخواهم گرفت؛
مُدام
که با ترکشِ انهدام
ما را-
نشانه!
رفته ای.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
به کام-
نخواهم گرفت؛
مُدام
که با ترکشِ انهدام
ما را-
نشانه!
رفته ای.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پست اینستاگرامی مادر #آرش_فروزنده_جمالی
او به محل کارش رفته است.
او میگوید جان عزیز است، اما نه به اندازه آزادی.
نوشتهای از فرزندش را میخواند : «جانهای آزاده ما، بدنهایمان را به خیابان میکشند، بدنهای ما را میکشند و آزادی جان میگیرد.»
و «تو مرگ در شب آزادی را به زندگی در صبح استبداد ترجیح دادی»
۱۹ اسفند ماه، ساعتی ربوده و در یک خودرو توسط نیروهای لباس شخصی نگهداری شد. به او یک بطری آب معدنی دادند که نمیدانیم حاوی چه سمی بود که حالش به شدت خراب شد، به بیمارستان مراجعه کرد و سرانجام روز ۲۸ اسفند ۱۴۰۱جان سپرد
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
او به محل کارش رفته است.
او میگوید جان عزیز است، اما نه به اندازه آزادی.
نوشتهای از فرزندش را میخواند : «جانهای آزاده ما، بدنهایمان را به خیابان میکشند، بدنهای ما را میکشند و آزادی جان میگیرد.»
و «تو مرگ در شب آزادی را به زندگی در صبح استبداد ترجیح دادی»
۱۹ اسفند ماه، ساعتی ربوده و در یک خودرو توسط نیروهای لباس شخصی نگهداری شد. به او یک بطری آب معدنی دادند که نمیدانیم حاوی چه سمی بود که حالش به شدت خراب شد، به بیمارستان مراجعه کرد و سرانجام روز ۲۸ اسفند ۱۴۰۱جان سپرد
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
گوهر عشقی در واکنش به مرگ ابراهیم رئیسی و دیگر مقامات جمهوری اسلامی در رسانههای اجتماعی نوشت:«سرنوشت حکّام جبّار تاریخ،می تواند درس عبرت همگان شود.» مادر ستار بهشتی، بلاگر جانباخته در بازداشت پلیس فتا در سال ۱۳۹۱، در ادامه افزود: «بارِ کج به منزل نمی رسد.حکّام جبّار تاریخ حتی اگر عمر هزار ساله داشته باشند،دستِ آخر فراموشی و چند مشت خاکِ سرد جایگاه آنان است.» گوهر عشقی همچنین با اشاره به شادیهای مردمی پس از کشتهشدن سران حکومت نوشت:«شادی این مردمِ ستمدیده از نبودنِ شما، به همه اهلِ عالَم نشان میدهد ظلم و ستم در اعماق تاریخ دفن خواهد شد و از خونخواران و مستبدان چیزی جز نامِ بد و ننگ باقی نخواهد ماند.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ مدیریت
تعریف صحیح اصطلاح مدیریت، از نظر رفع نمودن موارد منفی و كجبینیهای ناشی از اصطلاح قدرت حائز اهمیت میباشد. مدیریت نیز همانند فرهنگ پدیدهای است كه در جامعه دارای استمرار میباشد. بصورت عمومیتر میتوان گفت در سطح كیهانی و بویژه در كیهان بیولوژیك مترادف با تمركز عصبی و توسعهی مغزی است. مدیریت بیانگر نظاممندی موجود در كیهان و حالت خروج آن از كائوس میباشد. اگر طبیعت معنایی دارای هوش منعطف موجود در جامعه توسعه یافته باشد، پیشرفته بودن قوهی مدیریتی را با خویش به همراه میآورد. میتوان مغز اجتماعی را مدیریت عنوان نمود. در این وضعیت تحلیل اصطلاحات خود مدیری و مدیریت بیگانه حائز اهمیت است. خود مدیری، تنظیم كردن و نظارت بر قوهی موجود در طبیعت اجتماعی خویش و بدینترتیب استمرارپذیر نمودن جامعه و تغذیه و محافظت از آن را تحت ضمانت درآورده، اما مدیریت بیگانه نیز خویش را به مثابه قدرت «طبیعی نموده» و جامعهی مزبور را فریب داده (از بین بردن مغزش)، بدین ترتیب برای خویش بصورت مستعمره درآورده و بر آن حكومت مینماید. بنابراین مدیریت برای یك جامعه اهمیتی حیاتی دارد. جامعهای كه از خود مدیری محروم گردانده شده باشد، هم قادر نخواهد بود از مستعمره شدن رهایی یافته و هم در نتیجهی طبیعی این امر از طریق آسیمیلاسیون و نسلكشی ناگزیرا در دوران بعد نابود خواهد شد.
مدیریتهایی كه با ماهیت جامعه بیگانه هستند، نمایندهی زورگوترین و استثمارگرترین شكل قدرت میباشند. بنابراین حیاتیترین، اخلاقیترین، علمیترین و زیباترین وظیفه برای یك جامعه، دست یافتن به نیروی خودمدیری میباشد. جامعهای كه موفق به انجام این وظیفه نشود، همانگونه كه توسعهی اخلاقی، علمی و زیبایی آن میسر نخواهد بود، نهادینه شدن و توسعهی سیاسی و اقتصادی آن نیز از بین میرود. مورد مهم این است كه از طرفی از متحول شدن قوهی مدیریت به شكل قدرت ممانعت نموده و از طرف دیگر تا آخرین حد در برابر بیمدیریتی مقاومت نماید. به اندازهای كه قدرتی ننمودن مدیریت مهم است، گرفتن امتیازات مدیریتی قدرت از دست آن نیز حائز اهمیت فراوانی است. به میزانی كه قدرت ضد اجتماعی باشد، مدیریت نیز به همان میزان قوهی اجتماعی است. بدون قوهی اجتماعی، توسعهی اخلاقی، زیباییشناسانه و علمی بوجود نمیآید. بدین ترتیب هنگامی كه از منظر محدود توسعهی فرهنگی صورت نگیرد، از منظر وسیع نیز توسعهی اقتصادی و سیاسی نیز بوجود نمیآید. چیزی كه در این وضعیت پیش خواهد آمد، استعمارگری، آسیمیلاسیون و نابودی نسلكشانه میباشد.
به میزانی كه مدیریت قدرتی در جامعه آنتیدموكراتیك باشد، خودمدیری نیز به همان میزان با مدیریت دموكراتیك در پیوند میباشد. به همان اندازه كه مدیریتهای قدرتی خالص بیانگر مخالفت با دموكراسی و دور گرداندن جامعه از مدیریت باشند؛ مدیریتهای خودی نیز به میزانی كه جامعه را در مدیریت مشاركت دهند، بیانگر توسعهی دموكراسی خواهند بود. در این وضعیت میتوان دموكراسی را بعنوان نوعی خودمدیری تعریف نمود كه جامعه در آن مشاركت نموده باشد. به سبب اینكه مدیریتهای خودی همیشه با جامعه در پیوند هستند، نمیتوان آنها را فاقد مشاركت تصور نمود؛ باتوجه به این امر در سرشتشان دموكراسی وجود دارد. به سبب اینكه دموكراسیها اصطلاحاتی هستند كه بیشتر برای ماكرو جوامعی نظیر خلق و ملت در نظر گرفته میشوند، مدیریتهای خودی بیانگر قوهای هستند كه از كوچكترین جامعهی كلانی گرفته تا وسیعترین جوامع ملی توسعه یافته و دارای استمرار میباشند. عدم توان حل اغتشاش قدرت و مدیریت و تحریف آن در صدر مهمترین بحران و یا مسائلی قرار دارند كه علوم اجتماعی بدان دچار میباشند. این نیز همراه با خود تمامی آنالیزهای ساختاری و ذهنی و رویكردهای تاریخی را در درون كائوس فرو برده و بر طول عمر بحران میافزاید. نتیجه بلعیدن تمامی جامعه و محیطزیست از طرف قدرت و تهی نمودن دموكراسی از مضمونش و درآوردنش بصورت قالبی توخالی و كاهش دادن آن به حالت آداب و تشریفاتی میباشد كه خویش را بصورت بیمعنا تكرار مینماید. تا زمانی كه علوم جامعهشناسانه اصطلاحات قدرت و مدیریت دموكراتیك را در كانون توجه خویش قرار نداده و در همین رابطه رهیافت را در تاریخ و سایر علوم اشاعه ندهد، گذار از بحران موجود در حوزهی اجتماعی و بنابراین بحران اجتماعی بعنوان حیث ساختاری و معنایی ممكن نخواهد بود.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ مدیریت
تعریف صحیح اصطلاح مدیریت، از نظر رفع نمودن موارد منفی و كجبینیهای ناشی از اصطلاح قدرت حائز اهمیت میباشد. مدیریت نیز همانند فرهنگ پدیدهای است كه در جامعه دارای استمرار میباشد. بصورت عمومیتر میتوان گفت در سطح كیهانی و بویژه در كیهان بیولوژیك مترادف با تمركز عصبی و توسعهی مغزی است. مدیریت بیانگر نظاممندی موجود در كیهان و حالت خروج آن از كائوس میباشد. اگر طبیعت معنایی دارای هوش منعطف موجود در جامعه توسعه یافته باشد، پیشرفته بودن قوهی مدیریتی را با خویش به همراه میآورد. میتوان مغز اجتماعی را مدیریت عنوان نمود. در این وضعیت تحلیل اصطلاحات خود مدیری و مدیریت بیگانه حائز اهمیت است. خود مدیری، تنظیم كردن و نظارت بر قوهی موجود در طبیعت اجتماعی خویش و بدینترتیب استمرارپذیر نمودن جامعه و تغذیه و محافظت از آن را تحت ضمانت درآورده، اما مدیریت بیگانه نیز خویش را به مثابه قدرت «طبیعی نموده» و جامعهی مزبور را فریب داده (از بین بردن مغزش)، بدین ترتیب برای خویش بصورت مستعمره درآورده و بر آن حكومت مینماید. بنابراین مدیریت برای یك جامعه اهمیتی حیاتی دارد. جامعهای كه از خود مدیری محروم گردانده شده باشد، هم قادر نخواهد بود از مستعمره شدن رهایی یافته و هم در نتیجهی طبیعی این امر از طریق آسیمیلاسیون و نسلكشی ناگزیرا در دوران بعد نابود خواهد شد.
مدیریتهایی كه با ماهیت جامعه بیگانه هستند، نمایندهی زورگوترین و استثمارگرترین شكل قدرت میباشند. بنابراین حیاتیترین، اخلاقیترین، علمیترین و زیباترین وظیفه برای یك جامعه، دست یافتن به نیروی خودمدیری میباشد. جامعهای كه موفق به انجام این وظیفه نشود، همانگونه كه توسعهی اخلاقی، علمی و زیبایی آن میسر نخواهد بود، نهادینه شدن و توسعهی سیاسی و اقتصادی آن نیز از بین میرود. مورد مهم این است كه از طرفی از متحول شدن قوهی مدیریت به شكل قدرت ممانعت نموده و از طرف دیگر تا آخرین حد در برابر بیمدیریتی مقاومت نماید. به اندازهای كه قدرتی ننمودن مدیریت مهم است، گرفتن امتیازات مدیریتی قدرت از دست آن نیز حائز اهمیت فراوانی است. به میزانی كه قدرت ضد اجتماعی باشد، مدیریت نیز به همان میزان قوهی اجتماعی است. بدون قوهی اجتماعی، توسعهی اخلاقی، زیباییشناسانه و علمی بوجود نمیآید. بدین ترتیب هنگامی كه از منظر محدود توسعهی فرهنگی صورت نگیرد، از منظر وسیع نیز توسعهی اقتصادی و سیاسی نیز بوجود نمیآید. چیزی كه در این وضعیت پیش خواهد آمد، استعمارگری، آسیمیلاسیون و نابودی نسلكشانه میباشد.
به میزانی كه مدیریت قدرتی در جامعه آنتیدموكراتیك باشد، خودمدیری نیز به همان میزان با مدیریت دموكراتیك در پیوند میباشد. به همان اندازه كه مدیریتهای قدرتی خالص بیانگر مخالفت با دموكراسی و دور گرداندن جامعه از مدیریت باشند؛ مدیریتهای خودی نیز به میزانی كه جامعه را در مدیریت مشاركت دهند، بیانگر توسعهی دموكراسی خواهند بود. در این وضعیت میتوان دموكراسی را بعنوان نوعی خودمدیری تعریف نمود كه جامعه در آن مشاركت نموده باشد. به سبب اینكه مدیریتهای خودی همیشه با جامعه در پیوند هستند، نمیتوان آنها را فاقد مشاركت تصور نمود؛ باتوجه به این امر در سرشتشان دموكراسی وجود دارد. به سبب اینكه دموكراسیها اصطلاحاتی هستند كه بیشتر برای ماكرو جوامعی نظیر خلق و ملت در نظر گرفته میشوند، مدیریتهای خودی بیانگر قوهای هستند كه از كوچكترین جامعهی كلانی گرفته تا وسیعترین جوامع ملی توسعه یافته و دارای استمرار میباشند. عدم توان حل اغتشاش قدرت و مدیریت و تحریف آن در صدر مهمترین بحران و یا مسائلی قرار دارند كه علوم اجتماعی بدان دچار میباشند. این نیز همراه با خود تمامی آنالیزهای ساختاری و ذهنی و رویكردهای تاریخی را در درون كائوس فرو برده و بر طول عمر بحران میافزاید. نتیجه بلعیدن تمامی جامعه و محیطزیست از طرف قدرت و تهی نمودن دموكراسی از مضمونش و درآوردنش بصورت قالبی توخالی و كاهش دادن آن به حالت آداب و تشریفاتی میباشد كه خویش را بصورت بیمعنا تكرار مینماید. تا زمانی كه علوم جامعهشناسانه اصطلاحات قدرت و مدیریت دموكراتیك را در كانون توجه خویش قرار نداده و در همین رابطه رهیافت را در تاریخ و سایر علوم اشاعه ندهد، گذار از بحران موجود در حوزهی اجتماعی و بنابراین بحران اجتماعی بعنوان حیث ساختاری و معنایی ممكن نخواهد بود.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
فراخوان-قیام علیه شکنجه و اعدام
قیام علیه سرکوب زنان
https://www.tribunezamaneh.com/archives/379214
🆔@ kjarOfficialChannel
قیام علیه سرکوب زنان
https://www.tribunezamaneh.com/archives/379214
🆔@ kjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهربانیات را با گل ها در میان بگذار
با سنگ ها
با رودی که میرود
مهربانیات را با جنگ در میان بگذار
صدای تو چشمهای خواهد شد
و انسان را با انسان
آشتی خواهد داد...
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
با سنگ ها
با رودی که میرود
مهربانیات را با جنگ در میان بگذار
صدای تو چشمهای خواهد شد
و انسان را با انسان
آشتی خواهد داد...
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
برگزاری چهارمین کنگره جامعه ی زنان آزاد شرق کوردستان کژار در کوهستان های آزاد کوردستان
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel