بند زنان زندان اوین؛ تداوم بازداشت و بلاتکلیفی حورا نیک بخت
حورا نیک بخت، متهم سیاسی، علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان بازداشت، کماکان به صورت بلاتکلیف در بند زنان زندان اوین بسر میبرد.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این متهم سیاسی، ضمن تایید این خبر گفت: “خانم نیکبخت علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان دستگیری، همچنان به صورت بلاتکلیف در بند زنان #زندان_اوین بسر میبرد و تاکنون آزادی موقت وی میسر نشده است. او پیشتر در دادسرای اوین از بابت اتهاماتی از جمله تبلیغ علیه نظام مورد تفهیم اتهام قرار گرفته است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
حورا نیک بخت، متهم سیاسی، علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان بازداشت، کماکان به صورت بلاتکلیف در بند زنان زندان اوین بسر میبرد.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این متهم سیاسی، ضمن تایید این خبر گفت: “خانم نیکبخت علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان دستگیری، همچنان به صورت بلاتکلیف در بند زنان #زندان_اوین بسر میبرد و تاکنون آزادی موقت وی میسر نشده است. او پیشتر در دادسرای اوین از بابت اتهاماتی از جمله تبلیغ علیه نظام مورد تفهیم اتهام قرار گرفته است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
«زنده باد آزادی»
از خشمِ تبر اگر به خاک اُفتادی
سبزینه و سایه گرچه از کف دادی
آزاد اگر نزیستی سَروِ بلند!
آزاده بمیر! زنده باد آزادی!
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
از خشمِ تبر اگر به خاک اُفتادی
سبزینه و سایه گرچه از کف دادی
آزاد اگر نزیستی سَروِ بلند!
آزاده بمیر! زنده باد آزادی!
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
چالاکی کۆمیتەی گەنجانی ئاپۆچی مەریوان و ژاوەرۆ بە بۆنەی سەرساڵی شەهید بوونی زیلان پەپوولە چالاکی تەبلیغی بەڕێوە برد
🆔@kjarOfficialChannel
🆔@kjarOfficialChannel
تجمع اعتراضی سراسری بازنشستگان مخابرات تبریز آذربایجان شرقی مقابل ساختمان مرکزی شرکت در #دوشنبه_اعتراض
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
وریشە مرادی زندانی سیاسی محبوس در اوین در پیامی از زندان، ضمن محکوم کردن حکم اعدام شریفە محمدی فعال کارگری، صدور چنین احکامی را "گواه روشنی بر زنستیزی جمهوری اسلامی" دانستە است.
در پیام وریشه مرادی کە امروز دوشنبە ١٨ تیر آمدە است:
«شریفه جان خبر حکم ناعادلانهی اعدامت، آن هم یک روز پیش از انتخابات گواه روشنی است بر زن ستیزی حکومت جمهوری اسلامی و پیامی است به آحاد جامعه و به ویژه به ما زنان که در خیزش ژن ژیان "ئازادی" قدرت با هم بودنمان را شکوه دوباره بخشیدیم و پارادوکسی است در وعدههای دولت جدید به مطالبات زنان.
رفیق جان، هر دو نیک میدانیم دار اعدام هیچ گاه ضمانتی برای تداوم نظامهای استبدادی نبوده است. تو نه اولین و نه آخرین زنی هستی که با شکنجه فشار برای اعتراف اجباری پروندهسازی و ادعاهای بیپایه و اساس مواجه شدهای این را بدان که دیوارهای زندان نمیتواند مانعی باشد، برای همدلی ما، زیرا هم زخمان را جز پناه یکدگر بودن التیامی نیست.
از طرف وریشه مرادی از زندان اوین تهران به شریفه محمدی در زندان لاکان رشت تیر ۱۴۰۳»
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
در پیام وریشه مرادی کە امروز دوشنبە ١٨ تیر آمدە است:
«شریفه جان خبر حکم ناعادلانهی اعدامت، آن هم یک روز پیش از انتخابات گواه روشنی است بر زن ستیزی حکومت جمهوری اسلامی و پیامی است به آحاد جامعه و به ویژه به ما زنان که در خیزش ژن ژیان "ئازادی" قدرت با هم بودنمان را شکوه دوباره بخشیدیم و پارادوکسی است در وعدههای دولت جدید به مطالبات زنان.
رفیق جان، هر دو نیک میدانیم دار اعدام هیچ گاه ضمانتی برای تداوم نظامهای استبدادی نبوده است. تو نه اولین و نه آخرین زنی هستی که با شکنجه فشار برای اعتراف اجباری پروندهسازی و ادعاهای بیپایه و اساس مواجه شدهای این را بدان که دیوارهای زندان نمیتواند مانعی باشد، برای همدلی ما، زیرا هم زخمان را جز پناه یکدگر بودن التیامی نیست.
از طرف وریشه مرادی از زندان اوین تهران به شریفه محمدی در زندان لاکان رشت تیر ۱۴۰۳»
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
جاریام رودم
نوترم از نو
با نوايی كز دل نوتر شدن جاریست
گرچه جای قطرههای ديگری در جان من خالیست
جاریام رودم
بشنو آهنگ سرودم
بودنم چون با شدن هموند و همراه است
پس دل دريايیام را با شتابی در خور وحدت
میسپارم دست كوهابی كه میكوبد
بیمهابا سر به هر بن بست و میشويد
ساحل آزادگی را از كم و بيشاش
تا بكوبد سر به هر سختی
عامل گنديدگی، مانداب، بدبختی
در مرام رود و دريا نيست
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
نوترم از نو
با نوايی كز دل نوتر شدن جاریست
گرچه جای قطرههای ديگری در جان من خالیست
جاریام رودم
بشنو آهنگ سرودم
بودنم چون با شدن هموند و همراه است
پس دل دريايیام را با شتابی در خور وحدت
میسپارم دست كوهابی كه میكوبد
بیمهابا سر به هر بن بست و میشويد
ساحل آزادگی را از كم و بيشاش
تا بكوبد سر به هر سختی
عامل گنديدگی، مانداب، بدبختی
در مرام رود و دريا نيست
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
گزارشی از عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت آذر کروندی در زندان اوین
آذر_کروندی_موسی زاده (کوروندی)، زندانی سیاسی محبوس در زندان #اوین، علیرغم حال نامساعد جسمی از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
وی از بیماری قلبی رنج میبرد. این زندانی حدودا ۶۰ ساله که به درمان تخصصی نیاز دارد، از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
آذر_کروندی_موسی زاده (کوروندی)، زندانی سیاسی محبوس در زندان #اوین، علیرغم حال نامساعد جسمی از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
وی از بیماری قلبی رنج میبرد. این زندانی حدودا ۶۰ ساله که به درمان تخصصی نیاز دارد، از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ زندگی مشترك آزاد
بخش پنجم
اولین گامی كه جهت زندگی به جامعهی انسانی میگذاریم، باید در مورد زندگی مشترك باشد. هیچ حوزهای از حیات نمیتواند به اندازهی حوزهی زندگی مشترك دارای خصوصیت اساسی و تعیین كننده باشد. محسوب نمودن رابطهی اقتصادی و دولتی بعنوان رابطهی اساسی، یك اعتقاد جزمی جامعهشناسی مدرنیته میباشد. نتیجتا هم اقتصاد و هم دولت باید همانند ابزار حیات مشترك باشند. اشكال حیات مشترك نباید در خدمت اقتصاد، دولت و دین باشند. برعكس دولت، دین و اقتصاد باید در خدمت حیات مشترك باشند. لیكن مقولهای مغایر با این تمامی جامعهشناسی مدرنیته را در بر گرفته است.
به اقتضای تمامی این بازگویی، اولین حوزهای كه باید علم آن وضع گردد، حوزهی زندگی مشترك میباشد. بیهوده نیست كه تمامی متولوژیها و ادیان اعصار اولیهای كه ابتدایی تلقی میشوند، همیشه از این حوزه آغاز نمودهاند؛ این امر با حقیقت اجتماعی در پیوند میباشد. وضع علمی كه پیرامون زندگی مشترك و بویژه زن صورت گیرد، اولین گام صحیحی خواهد بود كه به حوزهی جامعهشناسی برداشته خواهد شد. نهتنها در جامعهشناسی بلكه در تمامی حوزههای هنری و فلسفی نیز اولین گام پیرامون این رابطه باید برداشته شود. حتی لزومی به گفتن نیست كه اولویت اخلاق و دین به مثابه یك شاخهی فلسفه باید در این حوزه باشد. اخلاق و دین به اندازهی كافی ارتباط خویش را با این حوزه برقرار نمودهاند.
فرجام سخن اینكه ورشكستگی قدرت هژمونیك و نیروهای استثماری در عصر ما بیشتر از هرجایی در فروپاشی موجود در زندگی مشترك رؤیتپذیر گشته است. تاریخ رابطهی زن و مرد به آستانهی بیسطحترین، بیمعنی گشتهترین استهلاكی رسیده كه نه با آن بسر میشود و نه بدون آن. آنها كه انقلاب آغازین را با تكیه بر تحلیل این وضعیت كائوتیك انجام نمیدهند، شانس دیگری بغیر از تداوم كائوس ندارند. آنها كه بصورت شخصی و جمعی قصد اقدامی نوین را دارند، تنها اگر این حوزه را بصورت علمی، هنری و فلسفی بنیاد كار قرار دهند، میتوانند بسوی زندگی مشترك آزاد گام بردارند. این اولین گامهای اقدام آنگونه كه بسیار تصور میشود، گامهای منفرد و ویژه مابین دو نفر نبوده، بلكه اولین گامهای جهانی در ارتباط با جامعهی دموكراتیك سوسیالیستی است كه ایجاد خواهد شد.
سوسیالیست بودن قبل از هرچیز ناچارا باید مرتبط با رسیدن به سطح آزادی در زندگی مشترك باشد. باید یك شیوهی حیاتِ مشابه با اشكال حیات بزرگ اصولی و دشوار را اساس كار قرار دهیم كه در سرآغاز شیوههای حیات متولوژیك و دینی كهن به آنها برمیخوریم. برساخت سوسیالیستی زندگی مشترك، تنها با گذار از ماهیت و اشكال ازدواج خانگی نظامهای تمدن و مدرنیتهی كاپیتالیستی میتواند تحقق یابد. ارتباط چندانی با حیث جنسی كه نظام آن را مرسوم كرده، «بازیهای ازدواج»، نسلگرایی (از نظر تكثیر) و «سر بر یك بالین گذاشتن تا به پیری» ندارد. بویژه با اجماعهای جنسی روزانه كه تماما بصورت یك بیماری روزانه درآوردهاند نیز ارتباطی ندارد. همچنانكه عدم وجود اجماع جنسی روزانه در هیچ یك از جانداران دیگر و برعكس وجود یك بنیان چرخهای برای آن اثباتی است بر اینكه حیث جنسی موجود در نوع انسان به شیوهی اجتماعی برساخته شده است. ولع و افراط جنسی در ارتباط با برساخت اجتماعی و قدرت هژمونیك میباشد. جنسیتگرایی مردانه كه بر زنان تحمیل میشود با تمام اشكالش بصورت اِعمال قدرت خویش را نمایان میسازد. جنسیتگرایی اینچنینی نهتنها خوشبختی ببار نمیآورد بلكه تماما سرچشمهی یك بیماری و عدم خوشبختی بوده، زوال و مرگ زودرس میباشد. بنیهی هیچ زن و یا مردی دارای ساختاری نیست كه بتواند با چنین نوعی از حیث جنسی همخوانی نشان دهد. بویژه آن نوع از جنسیتگرایی كه كاپیتالیسم از طریق تبلیغات بدان دامن میزند، تماما مرتبط با هژمونی ایدئولوژیك بوده و در راستای تحقق قانون سود بیشینه هدفمند میباشد. میتوان گفت كه هیچ نوع از روابطی به اندازهی جنسیتگرایی اجتماعی قادر به حمل بار نظام نیست. بنابراین تنها با رد كردن چنین شیوهای از حیات و گذار از آن میتوان كاپیتالیست ستیز گشت.
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ زندگی مشترك آزاد
بخش پنجم
اولین گامی كه جهت زندگی به جامعهی انسانی میگذاریم، باید در مورد زندگی مشترك باشد. هیچ حوزهای از حیات نمیتواند به اندازهی حوزهی زندگی مشترك دارای خصوصیت اساسی و تعیین كننده باشد. محسوب نمودن رابطهی اقتصادی و دولتی بعنوان رابطهی اساسی، یك اعتقاد جزمی جامعهشناسی مدرنیته میباشد. نتیجتا هم اقتصاد و هم دولت باید همانند ابزار حیات مشترك باشند. اشكال حیات مشترك نباید در خدمت اقتصاد، دولت و دین باشند. برعكس دولت، دین و اقتصاد باید در خدمت حیات مشترك باشند. لیكن مقولهای مغایر با این تمامی جامعهشناسی مدرنیته را در بر گرفته است.
به اقتضای تمامی این بازگویی، اولین حوزهای كه باید علم آن وضع گردد، حوزهی زندگی مشترك میباشد. بیهوده نیست كه تمامی متولوژیها و ادیان اعصار اولیهای كه ابتدایی تلقی میشوند، همیشه از این حوزه آغاز نمودهاند؛ این امر با حقیقت اجتماعی در پیوند میباشد. وضع علمی كه پیرامون زندگی مشترك و بویژه زن صورت گیرد، اولین گام صحیحی خواهد بود كه به حوزهی جامعهشناسی برداشته خواهد شد. نهتنها در جامعهشناسی بلكه در تمامی حوزههای هنری و فلسفی نیز اولین گام پیرامون این رابطه باید برداشته شود. حتی لزومی به گفتن نیست كه اولویت اخلاق و دین به مثابه یك شاخهی فلسفه باید در این حوزه باشد. اخلاق و دین به اندازهی كافی ارتباط خویش را با این حوزه برقرار نمودهاند.
فرجام سخن اینكه ورشكستگی قدرت هژمونیك و نیروهای استثماری در عصر ما بیشتر از هرجایی در فروپاشی موجود در زندگی مشترك رؤیتپذیر گشته است. تاریخ رابطهی زن و مرد به آستانهی بیسطحترین، بیمعنی گشتهترین استهلاكی رسیده كه نه با آن بسر میشود و نه بدون آن. آنها كه انقلاب آغازین را با تكیه بر تحلیل این وضعیت كائوتیك انجام نمیدهند، شانس دیگری بغیر از تداوم كائوس ندارند. آنها كه بصورت شخصی و جمعی قصد اقدامی نوین را دارند، تنها اگر این حوزه را بصورت علمی، هنری و فلسفی بنیاد كار قرار دهند، میتوانند بسوی زندگی مشترك آزاد گام بردارند. این اولین گامهای اقدام آنگونه كه بسیار تصور میشود، گامهای منفرد و ویژه مابین دو نفر نبوده، بلكه اولین گامهای جهانی در ارتباط با جامعهی دموكراتیك سوسیالیستی است كه ایجاد خواهد شد.
سوسیالیست بودن قبل از هرچیز ناچارا باید مرتبط با رسیدن به سطح آزادی در زندگی مشترك باشد. باید یك شیوهی حیاتِ مشابه با اشكال حیات بزرگ اصولی و دشوار را اساس كار قرار دهیم كه در سرآغاز شیوههای حیات متولوژیك و دینی كهن به آنها برمیخوریم. برساخت سوسیالیستی زندگی مشترك، تنها با گذار از ماهیت و اشكال ازدواج خانگی نظامهای تمدن و مدرنیتهی كاپیتالیستی میتواند تحقق یابد. ارتباط چندانی با حیث جنسی كه نظام آن را مرسوم كرده، «بازیهای ازدواج»، نسلگرایی (از نظر تكثیر) و «سر بر یك بالین گذاشتن تا به پیری» ندارد. بویژه با اجماعهای جنسی روزانه كه تماما بصورت یك بیماری روزانه درآوردهاند نیز ارتباطی ندارد. همچنانكه عدم وجود اجماع جنسی روزانه در هیچ یك از جانداران دیگر و برعكس وجود یك بنیان چرخهای برای آن اثباتی است بر اینكه حیث جنسی موجود در نوع انسان به شیوهی اجتماعی برساخته شده است. ولع و افراط جنسی در ارتباط با برساخت اجتماعی و قدرت هژمونیك میباشد. جنسیتگرایی مردانه كه بر زنان تحمیل میشود با تمام اشكالش بصورت اِعمال قدرت خویش را نمایان میسازد. جنسیتگرایی اینچنینی نهتنها خوشبختی ببار نمیآورد بلكه تماما سرچشمهی یك بیماری و عدم خوشبختی بوده، زوال و مرگ زودرس میباشد. بنیهی هیچ زن و یا مردی دارای ساختاری نیست كه بتواند با چنین نوعی از حیث جنسی همخوانی نشان دهد. بویژه آن نوع از جنسیتگرایی كه كاپیتالیسم از طریق تبلیغات بدان دامن میزند، تماما مرتبط با هژمونی ایدئولوژیك بوده و در راستای تحقق قانون سود بیشینه هدفمند میباشد. میتوان گفت كه هیچ نوع از روابطی به اندازهی جنسیتگرایی اجتماعی قادر به حمل بار نظام نیست. بنابراین تنها با رد كردن چنین شیوهای از حیات و گذار از آن میتوان كاپیتالیست ستیز گشت.
سطحی كه در مناسبات زندگی مشترك توسعه داده شود به اندازهای كه علمی، هنری و فلسفی باشد، به همان اندازه راه بر جامعهی سوسیالیستی خواهد گشود. تحقق سوسیالیسم در مناسبات زندگی مشترك قبل از هرچیز دارای یك ارزش اصولی و عملی غیرقابل اغماض است. غیر از رابطهای از این نوع، راهی دیگر وجود ندارد كه به سوسیالیسم ختم شود. اگر وجود داشته باشد نیز، این روابط روابطی غیرمستقیم و بسیار باز برای خطاها میباشند. درك زندگی مشترك سوسیالیستی بصورت رابطهای مابین دو نفر برخوردی ناكافی است. بدون شك اشكال زندگی مشترك میتوانند بصورت نمونههای محسوس دوگانه وجود داشته باشند اما نمیتوان تنها به آن نمونه كاهشدهی نمود. زندگی مشترك، حیث ذاتی حیاتی است كه از طریق زیبایی، اخلاق و نیروی بزرگ معنا بیشتر بصورت انتزاعی زیسته میشود.
مردان و زنان مرتبط با حیات سوسیالیستی اگر حیات آزاد را بصورت كیهانی و جمعی ایجاد نمایند، بصورت منفرد نیز میتوانند شانس حیات صحیح و زیبا را به دست آورند. در تمامی جنبشهای بزرگ تاریخی میتوان این واقعیت را مشاهده نمود. این مقولهای حائز اهمیت است كه هم حیات فردی با بازیهای روزانهی ازدواج همسان دانسته نشده و به همان میزان نیز با اشكال نامطلوب گشتهترِ خارج از ازدواج همسان تلقی نگردند. علیرغم اینكه تمامی پتانسیل كیهانی بودن و جمعی بودن اجتماعی در حیات منفرد نهان است، در اشكال غیر از بازیهای ازدواج و ازدواج منفرد تمدن و مدرنیته نفی كیهانی بودن و جمعی بودن تحقق مییابد. بدون انجام این تمایز، حیات آزاد جزئی ([در مقابل كیهانی]) سوسیالیستی قابل تحقق نیست. مرد و بویژه زنی كه در چارچوب روابط سوسیالیستی قرار دارد، با علمی بودن، زیبایی بودن، اخلاقی بودن و فلسفی بودن كه در وجود خویش میپروراند، دارای نیروی جاذبهی عظیمی است. شخصیتهای اینچنین مرد و زن هم در مسئلهی حیات اجتماعی شكست نخورده، هم با موجودیت خویش حیات اجتماعی را برمیسازند. چون در اتحاد منفردشان احترام و اعتماد وجود دارد، جایی برای بیماریهای نظام از قبیل حسودی، هوسبازی ، تطمیع نشدن و بیزاری وجود ندارد. چون همدیگر را به مُلك تبدیل نمینمایند، با ادعای متقابل حقوق (درحقوق بورژوازی این مصداق دارد) با همدیگر برخورد نمینمایند. توازن موجود در نیروی معنیشان در وضعیتی است كه میتواند حیات همگان را در یك شخص و حیات شخص را در میان همگان تأمین نماید.
جنبشهای جامعهی تاریخی تنها از طریق شخصیتهایی كه اینچنین معنا كسب نمودهاند به پیروزی واصل میشوند. این شخصیتها به معنای كامل كلمه باید همیشه بصورت سوسیالیست شناخته شده، از آنها یاد شده و انتظارشان برود.
به هنگام توسعهی جامعهی سوسیالیستی، توجه به برخی تجربههای مهم تاریخی در مورد اجرای نظریهی زندگی مشترك آزاد، حائز اهمیت است. مسیحیت در این مورد شیوهی حیاتی راهب و راهبهها را شرطی برای كادرهایش قرار داده است. این عمل در توسعهی تمدن اروپا نقش مهمی داشته است. مسیحیت موارد منفی جامعهی جنسیتگرا را از طریق این اجرای این عمل از طریق كادرهایش بسیار محدود نموده است. لگام زدن بر فشار غریزهی جنسی بر روی ذهنیت از طریق جنبهی روحانی نقش مهمی در توسعهی اجتماعی شدن ایفا نموده، اما نتوانسته راهگشای توسعهی دیالكتیكیای شود كه زندگی مشترك آزاد را میسر میگرداند؛ به همین سبب چیزی كه در مقابل آن بصورت واكنشی توسعه یافت، انفجار جنسیتگرایی اجتماعی مدرنیتهی كاپیتالیستی بود. زندگی تكهمسری مالكیتگرای مدرن، بعنوان یك شیوهی حیات در مقابل فرهنگ راهبـ راهبه یك منتهیالیه دوم و قطبی دیگر را بوجود آورد. در بنیان بحران موجود در زندگی تكهمسری مدرنیستی، فرهنگ راهب و راهبگی مسیحیت نهفته است. هر دو فرهنگ نیز در گذار از جامعهی جنسیتگرا به بنبست رسیدهاند. واقعیت مذكور در بحران فرهنگ جنسیتگرای موجود در جامعهی غرب نهفته است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
مردان و زنان مرتبط با حیات سوسیالیستی اگر حیات آزاد را بصورت كیهانی و جمعی ایجاد نمایند، بصورت منفرد نیز میتوانند شانس حیات صحیح و زیبا را به دست آورند. در تمامی جنبشهای بزرگ تاریخی میتوان این واقعیت را مشاهده نمود. این مقولهای حائز اهمیت است كه هم حیات فردی با بازیهای روزانهی ازدواج همسان دانسته نشده و به همان میزان نیز با اشكال نامطلوب گشتهترِ خارج از ازدواج همسان تلقی نگردند. علیرغم اینكه تمامی پتانسیل كیهانی بودن و جمعی بودن اجتماعی در حیات منفرد نهان است، در اشكال غیر از بازیهای ازدواج و ازدواج منفرد تمدن و مدرنیته نفی كیهانی بودن و جمعی بودن تحقق مییابد. بدون انجام این تمایز، حیات آزاد جزئی ([در مقابل كیهانی]) سوسیالیستی قابل تحقق نیست. مرد و بویژه زنی كه در چارچوب روابط سوسیالیستی قرار دارد، با علمی بودن، زیبایی بودن، اخلاقی بودن و فلسفی بودن كه در وجود خویش میپروراند، دارای نیروی جاذبهی عظیمی است. شخصیتهای اینچنین مرد و زن هم در مسئلهی حیات اجتماعی شكست نخورده، هم با موجودیت خویش حیات اجتماعی را برمیسازند. چون در اتحاد منفردشان احترام و اعتماد وجود دارد، جایی برای بیماریهای نظام از قبیل حسودی، هوسبازی ، تطمیع نشدن و بیزاری وجود ندارد. چون همدیگر را به مُلك تبدیل نمینمایند، با ادعای متقابل حقوق (درحقوق بورژوازی این مصداق دارد) با همدیگر برخورد نمینمایند. توازن موجود در نیروی معنیشان در وضعیتی است كه میتواند حیات همگان را در یك شخص و حیات شخص را در میان همگان تأمین نماید.
جنبشهای جامعهی تاریخی تنها از طریق شخصیتهایی كه اینچنین معنا كسب نمودهاند به پیروزی واصل میشوند. این شخصیتها به معنای كامل كلمه باید همیشه بصورت سوسیالیست شناخته شده، از آنها یاد شده و انتظارشان برود.
به هنگام توسعهی جامعهی سوسیالیستی، توجه به برخی تجربههای مهم تاریخی در مورد اجرای نظریهی زندگی مشترك آزاد، حائز اهمیت است. مسیحیت در این مورد شیوهی حیاتی راهب و راهبهها را شرطی برای كادرهایش قرار داده است. این عمل در توسعهی تمدن اروپا نقش مهمی داشته است. مسیحیت موارد منفی جامعهی جنسیتگرا را از طریق این اجرای این عمل از طریق كادرهایش بسیار محدود نموده است. لگام زدن بر فشار غریزهی جنسی بر روی ذهنیت از طریق جنبهی روحانی نقش مهمی در توسعهی اجتماعی شدن ایفا نموده، اما نتوانسته راهگشای توسعهی دیالكتیكیای شود كه زندگی مشترك آزاد را میسر میگرداند؛ به همین سبب چیزی كه در مقابل آن بصورت واكنشی توسعه یافت، انفجار جنسیتگرایی اجتماعی مدرنیتهی كاپیتالیستی بود. زندگی تكهمسری مالكیتگرای مدرن، بعنوان یك شیوهی حیات در مقابل فرهنگ راهبـ راهبه یك منتهیالیه دوم و قطبی دیگر را بوجود آورد. در بنیان بحران موجود در زندگی تكهمسری مدرنیستی، فرهنگ راهب و راهبگی مسیحیت نهفته است. هر دو فرهنگ نیز در گذار از جامعهی جنسیتگرا به بنبست رسیدهاند. واقعیت مذكور در بحران فرهنگ جنسیتگرای موجود در جامعهی غرب نهفته است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
ای برگهای سبز
دست مرا شفا بدهید
تا بوتههای نور و طراوت را
در غارهای وحشت و خاموشی
به رشد آفتابی خویش
یاری کنم
ای آبهای
روشن
چشم مرا شفا بدهید
تا از سرابهای فریبآور
سرچشمه های روشن پاکی را
جاری کنم
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
دست مرا شفا بدهید
تا بوتههای نور و طراوت را
در غارهای وحشت و خاموشی
به رشد آفتابی خویش
یاری کنم
ای آبهای
روشن
چشم مرا شفا بدهید
تا از سرابهای فریبآور
سرچشمه های روشن پاکی را
جاری کنم
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel