گزارشی از آخرین وضعیت عاطفه رنگریز در زندان شاهرود
.
روز گذشته دادستان دامغان با حضور در زندان شاهرود، آخرین وضعیت پروندههای اخیر را در اختیار عاطفه رنگریز قرار داده است. بنا بر این گزارش، ۶ میلیون جریمه نقدی از بابت پرونده مهرماه ۱۴۰۲ وی، ذیل اتهامات «همکاری و عضویت در گروههای معاند نظام» به ۲ سال و ۷ ماه و ۱۶ روز حبس و از بابت «تبلیغ علیه نظام» به ۷ ماه و ۱۶ روز حبس تغییر پیدا کرده است.
همچنین او با پروندهسازی جدیدی تحت عنوان «تبلیغ علیه نظام» و «تشکیل گروه» مواجه شده است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
.
روز گذشته دادستان دامغان با حضور در زندان شاهرود، آخرین وضعیت پروندههای اخیر را در اختیار عاطفه رنگریز قرار داده است. بنا بر این گزارش، ۶ میلیون جریمه نقدی از بابت پرونده مهرماه ۱۴۰۲ وی، ذیل اتهامات «همکاری و عضویت در گروههای معاند نظام» به ۲ سال و ۷ ماه و ۱۶ روز حبس و از بابت «تبلیغ علیه نظام» به ۷ ماه و ۱۶ روز حبس تغییر پیدا کرده است.
همچنین او با پروندهسازی جدیدی تحت عنوان «تبلیغ علیه نظام» و «تشکیل گروه» مواجه شده است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ زندگی مشترك آزاد
بخش سوم
حیات جامعهی انسانی شباهتی به شكل حیات هیچ نوع جاندار دیگری ندارد. حاوی خصوصیاتی است كه در درون خویش و بر روی طبیعت قادر به توسعهی پدیدهی حكمرانی و قدرت میباشد. تلاش جهت ایجاد ملت بیشینه از نظر كمی و كیفی همانند امری كه در نمونهی قدرت دولتـ ملت دیده میشود، میتواند سیارهی محل حیات را به گورستان حیات تبدیل نماید.كجروی موجود در اینجا از جامعه یعنی از جامعهی مردسالار سرچشمه میگیرد. هژمونیای كه مردسالاری بر روی حیات زنان ایجاد نموده است، سیارهی ما را به حالت غیر قابل حیات درمیآورد. از طریق قدرت هژمونیك مردسالارانه به این نتیجه میرسد و نه تكامل بیولوژیك. بنابراین باید پدیدهی هژمونیك مردسالاری را از حیات مشترك با زن زدود. علیرغم اینكه زنی كه حیاتش تحت حكمرانی میگذرد، از طریق زایندگیاش میلیونها سال انسانیت را حیات بخشیده است، همگام با مدرنیتهی كاپیتالیستی زایندگی مزبور به شكلی استهزائی پایان زندگی را با خود به همراه میآورد. حیات با زنی كه در موقعیت فعلی قرار دارد، خبر از پایان حیات میدهد. نشانههای بیشماری از این واقعیت وجود دارد. میتوان این نشانهها را برشمرد:
الفـ به مرحلهای رسیدهایم كه جمعیت در سیاره نگنجیده و سایر انواع جانداران را مورد تهدید قرار میدهد. حیات در این شرایط با زنی كه در موقعیت فعلی قرار دارد، هر روز با سرعتی بیش از پیش طبیعی بودن حیات و اكولوژی آن را با تهدید روبرو مینماید.
بـ همچنین این حیات راهگشای خشونتهای بیشمار قدرتی در درون و بیرون جوامع گشته است. سطحی كه میلیتاریزم بدان رسیده است، این واقعیت را به اندازهی كافی اثبات مینماید.
جـ حیث جنسی زن به یك ابزار وحشتناك استثمار تبدیل شده و یك سركوب و استثمار وحشتناك بر روی آن اجرا میشود. حیات تماما تحریف گردانده شده و تقریبا با یك انحراف جنسی همسان گردانده شده است كه خویش را بصورت بیمعنا تكرار مینماید.
دـ زنی كه به تدریج از صحنهی جامعه زدوده میشود، بصورت ابزار تداوم نسل اجباری، كالای جنسی و نیروی كاری با ارزانترین دستمزد تبدیل میشود؛ انگار معنای دیگری ندارد.
هـ ـ یك نسلكشی فرهنگی بر روی زنان به اجرا درمیآید. همچون ارتش بیكاران بدون دستمزد و یا با دستمزد نازل تنها با حیث جنسی و یا نقش خویش در تداوم نسل ارزشمند میباشد. از نیروی ذاتی كه از طریق آن قادر به دفاع فیزیكی، اخلاقی و معنایی از خویش باشد محروم گردانده شده است.
وـ جامعهای كه با این مؤلفهها زن را در چنگال حیاتی بیمعنا گرفتار مینماید، تنها میتواند جامعهای بیمار باشد. جامعهی زنِ بیمعنا، خود نیز بیمعنی خواهد بود.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ زندگی مشترك آزاد
بخش سوم
حیات جامعهی انسانی شباهتی به شكل حیات هیچ نوع جاندار دیگری ندارد. حاوی خصوصیاتی است كه در درون خویش و بر روی طبیعت قادر به توسعهی پدیدهی حكمرانی و قدرت میباشد. تلاش جهت ایجاد ملت بیشینه از نظر كمی و كیفی همانند امری كه در نمونهی قدرت دولتـ ملت دیده میشود، میتواند سیارهی محل حیات را به گورستان حیات تبدیل نماید.كجروی موجود در اینجا از جامعه یعنی از جامعهی مردسالار سرچشمه میگیرد. هژمونیای كه مردسالاری بر روی حیات زنان ایجاد نموده است، سیارهی ما را به حالت غیر قابل حیات درمیآورد. از طریق قدرت هژمونیك مردسالارانه به این نتیجه میرسد و نه تكامل بیولوژیك. بنابراین باید پدیدهی هژمونیك مردسالاری را از حیات مشترك با زن زدود. علیرغم اینكه زنی كه حیاتش تحت حكمرانی میگذرد، از طریق زایندگیاش میلیونها سال انسانیت را حیات بخشیده است، همگام با مدرنیتهی كاپیتالیستی زایندگی مزبور به شكلی استهزائی پایان زندگی را با خود به همراه میآورد. حیات با زنی كه در موقعیت فعلی قرار دارد، خبر از پایان حیات میدهد. نشانههای بیشماری از این واقعیت وجود دارد. میتوان این نشانهها را برشمرد:
الفـ به مرحلهای رسیدهایم كه جمعیت در سیاره نگنجیده و سایر انواع جانداران را مورد تهدید قرار میدهد. حیات در این شرایط با زنی كه در موقعیت فعلی قرار دارد، هر روز با سرعتی بیش از پیش طبیعی بودن حیات و اكولوژی آن را با تهدید روبرو مینماید.
بـ همچنین این حیات راهگشای خشونتهای بیشمار قدرتی در درون و بیرون جوامع گشته است. سطحی كه میلیتاریزم بدان رسیده است، این واقعیت را به اندازهی كافی اثبات مینماید.
جـ حیث جنسی زن به یك ابزار وحشتناك استثمار تبدیل شده و یك سركوب و استثمار وحشتناك بر روی آن اجرا میشود. حیات تماما تحریف گردانده شده و تقریبا با یك انحراف جنسی همسان گردانده شده است كه خویش را بصورت بیمعنا تكرار مینماید.
دـ زنی كه به تدریج از صحنهی جامعه زدوده میشود، بصورت ابزار تداوم نسل اجباری، كالای جنسی و نیروی كاری با ارزانترین دستمزد تبدیل میشود؛ انگار معنای دیگری ندارد.
هـ ـ یك نسلكشی فرهنگی بر روی زنان به اجرا درمیآید. همچون ارتش بیكاران بدون دستمزد و یا با دستمزد نازل تنها با حیث جنسی و یا نقش خویش در تداوم نسل ارزشمند میباشد. از نیروی ذاتی كه از طریق آن قادر به دفاع فیزیكی، اخلاقی و معنایی از خویش باشد محروم گردانده شده است.
وـ جامعهای كه با این مؤلفهها زن را در چنگال حیاتی بیمعنا گرفتار مینماید، تنها میتواند جامعهای بیمار باشد. جامعهی زنِ بیمعنا، خود نیز بیمعنی خواهد بود.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
ريشههای ما به آب
شاخههای ما به آفتاب میرسد،
ما دوباره سبز میشويم...
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
ريشههای ما به آب
شاخههای ما به آفتاب میرسد،
ما دوباره سبز میشويم...
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
گرافیتی در اعتراض به صدور حکم اعدام برای #شریفه_محمدی
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ زندگی مشترك آزاد
بخش چهارم
این نشانههایی كه تعداد بیشتری از آنها را نیز میتوان برشمرد، نیاز به انجام تحولی ریشهای در زندگی مشترك با زن را بسیار آشكار كرده و ضرورت آن را نشان میدهد. زندگی آزاد به همراه زن فاقد امنیت و مُلك گشته، نمیتواند میسر باشد. این از نظر اخلاقی نیز ممكن نیست. زیرا بردگی تنها به هنگامی كه اخلاق از میان برود، تحقق مییابد. البته نمیتوان اخلاق نیروهای هژمون را اخلاق نامید. نیروی هژمونیك و مردانگی هژمونیك تنها با فروپاشی اخلاق اجتماعی تحقق مییابد. مادامی كه حیات بدون زن حیات میسر نیست (بدون وجود مردان حیات میسر است اما آن حیاتی بردهگونه خواهد بود)، جهت رهاییبخشی حیات انسانی، رهایی زنان ضرورت مییابد. این بازگویی بیشتر در پیوند با زن موجود در درون حیث ساختاری اجتماعی میباشد. مسئلهی زن در جهان و رابطهی ذهنیتی اهمیت بیشتری مییابد. تا زمانی كه ذهنیتی ایجاد نشود كه با موفقیت به مخالفت با نامطلوبیهای ذكر شده در بالا در مورد زنان بپردازد، عموما بعنوان شریك و خصوصا بعنوان شریك حیات آزاد نمیتوان زیست. بنابراین بعنوان تزهای متقابل برای زندگی با زن در سطح شریك آزاد، مواردی كه باید ایجاد شوند را بصورت خلاصه اینگونه میتوان برشمرد:
الفـ قبل از هر چیز به یك اصطلاح زندگی مشترك اكولوژیك نیاز وجود دارد كه تداوم نسل و تكثیر را بنیاد كار قرار نداده، همخوان با ایدهآل انسانیت جهانی بوده و به هستی سایر جانداران موجود در سیاره توجه مینماید. سطح جهانی كه جامعه بدان رسیده است، زندگی آزاد با زن را اجباری میگرداند. سوسیالیسم حقیقی را تنها بر اساس زندگی آزاد با زن میتوان برساخت. اولویت سوسیالیسم این است كه قطعا به سطح زندگی آزاد با زن دست یابیم.
بـ به همین جهت باید با قدرت هژمونیك مردسالار از نظر ذهنیت و نهادینگی مبارزه نموده و پیروزی قطعی این مبارزه را به مثابه ذهنیت و نهاد در سطح شریك آزاد رقم زد. زندگی مشترك آزاد را بدون رسیدن به این موفقیت و پیروزی نمیتوان تحقق بخشید.
جـ به هیچ وجه نباید زندگی با زن را بصورت استمرار بخشیدن غریزهی جنسی و كاربرد طولانی آن تفسیر نمود. بدون از میان برداشتن حیات جنسیتگرای اجتماعی كه همهنگام با تمدن و مدرنیتهی كاپیتالیستی به سطحی وحشتناك رسانده شده در تمامی حوزههای ذهنیتی و نهادی، نمیتوان زندگی مشترك آزاد را بنیان نهاد. زندگی با زن در پارادایم و نهادهایی كه زن را تنها بعنوان یك پدیدهی ملكیتی و ابژهای جنسی میبینند، نهتنها بزرگترین بیاخلاقی است بلكه در عین حال كریهترین و اشتباهآمیزترین شكل زندگی میباشد. نمونهی دیگری از پدیدهی اجتماعی وجود ندارد كه تحت این شرایط یك زن و به تبع آن مرد را در این سطح تحقیر نموده و فرسوده نماید.
دـ تنها در شرایطی كه ملكیتگرایی نفی گشته، جنسیتگرایی استثمارگرِ اجتماعی تماما مورد گذار واقع شده و در هر سطحی مساوات اجتماعی (مساواتی بر اساس تفاوتها) برقرار شود، زندگی مشترك آزاد با زن میسر میگردد.
هـ ـ زندگی آزاد مشترك تنها از طریق زنی میسر است كه از حالت ابزار تداوم نسل، كارگر با دستمزد ارزان و یا بیدستمزد و یا بیكار بیرون آمده، از حالت ابژهای بودن خارج گشته و در هر سطحی بصورت سوبژهای درآمده باشد.
وـ جامعه تنها در این شرایط مثبت میتواند با زندگی مشترك آزادش همخوان گشته و به تبع آن تبدیل به جامعهای آزاد و با شرایط مساوی گردد.
زـ زنان و مردانی كه در شرایط مثبت اجتماعی ارزش ساختاری و ذهنی خویش را توسعه داده باشند میتوانند زندگی مشترك آزاد داشته باشند.
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
5ـ زندگی مشترك آزاد
بخش چهارم
این نشانههایی كه تعداد بیشتری از آنها را نیز میتوان برشمرد، نیاز به انجام تحولی ریشهای در زندگی مشترك با زن را بسیار آشكار كرده و ضرورت آن را نشان میدهد. زندگی آزاد به همراه زن فاقد امنیت و مُلك گشته، نمیتواند میسر باشد. این از نظر اخلاقی نیز ممكن نیست. زیرا بردگی تنها به هنگامی كه اخلاق از میان برود، تحقق مییابد. البته نمیتوان اخلاق نیروهای هژمون را اخلاق نامید. نیروی هژمونیك و مردانگی هژمونیك تنها با فروپاشی اخلاق اجتماعی تحقق مییابد. مادامی كه حیات بدون زن حیات میسر نیست (بدون وجود مردان حیات میسر است اما آن حیاتی بردهگونه خواهد بود)، جهت رهاییبخشی حیات انسانی، رهایی زنان ضرورت مییابد. این بازگویی بیشتر در پیوند با زن موجود در درون حیث ساختاری اجتماعی میباشد. مسئلهی زن در جهان و رابطهی ذهنیتی اهمیت بیشتری مییابد. تا زمانی كه ذهنیتی ایجاد نشود كه با موفقیت به مخالفت با نامطلوبیهای ذكر شده در بالا در مورد زنان بپردازد، عموما بعنوان شریك و خصوصا بعنوان شریك حیات آزاد نمیتوان زیست. بنابراین بعنوان تزهای متقابل برای زندگی با زن در سطح شریك آزاد، مواردی كه باید ایجاد شوند را بصورت خلاصه اینگونه میتوان برشمرد:
الفـ قبل از هر چیز به یك اصطلاح زندگی مشترك اكولوژیك نیاز وجود دارد كه تداوم نسل و تكثیر را بنیاد كار قرار نداده، همخوان با ایدهآل انسانیت جهانی بوده و به هستی سایر جانداران موجود در سیاره توجه مینماید. سطح جهانی كه جامعه بدان رسیده است، زندگی آزاد با زن را اجباری میگرداند. سوسیالیسم حقیقی را تنها بر اساس زندگی آزاد با زن میتوان برساخت. اولویت سوسیالیسم این است كه قطعا به سطح زندگی آزاد با زن دست یابیم.
بـ به همین جهت باید با قدرت هژمونیك مردسالار از نظر ذهنیت و نهادینگی مبارزه نموده و پیروزی قطعی این مبارزه را به مثابه ذهنیت و نهاد در سطح شریك آزاد رقم زد. زندگی مشترك آزاد را بدون رسیدن به این موفقیت و پیروزی نمیتوان تحقق بخشید.
جـ به هیچ وجه نباید زندگی با زن را بصورت استمرار بخشیدن غریزهی جنسی و كاربرد طولانی آن تفسیر نمود. بدون از میان برداشتن حیات جنسیتگرای اجتماعی كه همهنگام با تمدن و مدرنیتهی كاپیتالیستی به سطحی وحشتناك رسانده شده در تمامی حوزههای ذهنیتی و نهادی، نمیتوان زندگی مشترك آزاد را بنیان نهاد. زندگی با زن در پارادایم و نهادهایی كه زن را تنها بعنوان یك پدیدهی ملكیتی و ابژهای جنسی میبینند، نهتنها بزرگترین بیاخلاقی است بلكه در عین حال كریهترین و اشتباهآمیزترین شكل زندگی میباشد. نمونهی دیگری از پدیدهی اجتماعی وجود ندارد كه تحت این شرایط یك زن و به تبع آن مرد را در این سطح تحقیر نموده و فرسوده نماید.
دـ تنها در شرایطی كه ملكیتگرایی نفی گشته، جنسیتگرایی استثمارگرِ اجتماعی تماما مورد گذار واقع شده و در هر سطحی مساوات اجتماعی (مساواتی بر اساس تفاوتها) برقرار شود، زندگی مشترك آزاد با زن میسر میگردد.
هـ ـ زندگی آزاد مشترك تنها از طریق زنی میسر است كه از حالت ابزار تداوم نسل، كارگر با دستمزد ارزان و یا بیدستمزد و یا بیكار بیرون آمده، از حالت ابژهای بودن خارج گشته و در هر سطحی بصورت سوبژهای درآمده باشد.
وـ جامعه تنها در این شرایط مثبت میتواند با زندگی مشترك آزادش همخوان گشته و به تبع آن تبدیل به جامعهای آزاد و با شرایط مساوی گردد.
زـ زنان و مردانی كه در شرایط مثبت اجتماعی ارزش ساختاری و ذهنی خویش را توسعه داده باشند میتوانند زندگی مشترك آزاد داشته باشند.
باید بسیار نیك دانست كه تمدن هژمونیك و مدرنیته به بهای نفی زندگی مشترك آزاد ایجاد گشتهاند. بنابراین به سبب اینكه هم توازن نیروی ساختاری و هم معنایی ـ به مثابه شرط اجباری عشق اجتماعیـ میان زنان و مردان غیرممكن گردانده شده است، عشق نمیتواند تحقق یابد. عشق در چارچوب شرایط ازدواجی كه انرژی معنایی خویش را از دست داده و هر لحظه روابط بردهوار جامعهی برده را تولید مینماید، قابل تحقق نیست. به همین سبب تأثیر مرگبار قدرت هژمونیك و مدرن بیشتر از هر زمانی هنگامی دیده میشود كه زندگی مشترك آزاد غیرممكن میگردد. به همین جهت حیات كه از طرف انسانیت به مثابه معجزهای بزرگ از آن استقبال میشود، در این شرایط به فلاكتی مبدل گردانده شده كه ارزش معجزهآسا و سحرآمیز خویش را از دست داده و بویژه زنان با غصه و انتحار به پیشواز آن میروند. باید نیك دانست كه زندگی مشترك یك برساخت اجتماعی است. این حیات میان افراد نر و ماده تحقق نمییابد؛ میان مردانگی و زنانگی اجتماعی برساخته شده برقرار میشود. همچنین باید نیك دانسته شود كه برساخت هژمونیك هر دو جنس را معیوب گردانده، روابط میانشان از این امر تأثیر پذیرفته و بعنوان رابطهی هژمونیك بازتاب یافته است. در رابطهی هژمونیك عشق نمیتواند ایجاد شود. شرط اساسی در عشق انسانی، لزوم وجود ارادهی آزاد هر دو طرف بصورت متوازن با همدیگر میباشد.
هنگامی كه تمدن و مدرنیته هم بصورت نهادینه و هم از طریق حیات ایدئولوژیك هژمونیك برقرار میشوند، در موضوع عشق در طول تاریخ همیشه در میان پارادوكس باقی میمانند. بسیار از عشق سخن رانده میشود اما نمیتوانند آن را تحقق بخشند. ادبیات جهان از یك نظر عبارت از بازگوییهای تراژیك عشقهایی است كه تحقق نیافتهاند. داستانهایی كه سبب روی دادن جنگها بخاطر زنان را بازمیگویند نیز اثباتی بر این واقعیت هستند. تمامی اشكال هنر انگار اعتراف به عشقی هستند كه نمیتواند تحقق یابد. حتی متون دینی نیز به نوعی كهنترین آثار هنری هستند كه به شدت از آرزوهای تحقق نیافته و یكجانبه باقی ماندهای تأثیر پذیرفتهاند كه در روابط الهـ الههها وجود دارند. تقدیس نمودن زندگی مشترك بعنوان حوزهی «زندگی خصوصی» از طرف نظامهای تمدن، باژگون شدهترین قضاوت حقیقت اجتماعی میباشد. در واقع درك حوزهی عمومی بعنوان خصوصی و حوزهی خصوصی بعنوان عمومی در تطابق بهتر با سرشت اجتماعی میباشد. رابطهی موجود در زندگی مشترك دارای خصوصیاتی است كه سطح جهانی و تمامی پیوندهای اجتماعی را از بیخ و بُن تحت تأثیر قرار میدهد. بزرگترین دورویی تمدن این است كه این رابطهی جهانی را تنها بعنوان یك پدیدهی دوگانهی منفردِ بسیار محرم محسوب نموده است. این امر یكی از دلایل اساسی بیارزش شدن و بیفایده گشتن معلومات جامعهشناسانه میباشد. عبارت «زن انسان را یا فیلسوف مینماید و یا دیوانه» كه به سقراط نسبت میدهد و این سخن عامیانه كه «زن انسان را هم وزیر هم میكند، هم رذیل!» نیز با این حیث عمومی واقعی در ارتباط میباشد. بالذاته تفكیك حوزهی «خصوصی» و «عمومی» در جامعه، تحریفی است كه مدرنیته ایجاد نموده است. در جامعهی واقعی، چنین تفكیكی بیمعنی است. مورد صحیح، برقراری اشكال اساسی و تعیینكنندهی مناسبات میباشد.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
هنگامی كه تمدن و مدرنیته هم بصورت نهادینه و هم از طریق حیات ایدئولوژیك هژمونیك برقرار میشوند، در موضوع عشق در طول تاریخ همیشه در میان پارادوكس باقی میمانند. بسیار از عشق سخن رانده میشود اما نمیتوانند آن را تحقق بخشند. ادبیات جهان از یك نظر عبارت از بازگوییهای تراژیك عشقهایی است كه تحقق نیافتهاند. داستانهایی كه سبب روی دادن جنگها بخاطر زنان را بازمیگویند نیز اثباتی بر این واقعیت هستند. تمامی اشكال هنر انگار اعتراف به عشقی هستند كه نمیتواند تحقق یابد. حتی متون دینی نیز به نوعی كهنترین آثار هنری هستند كه به شدت از آرزوهای تحقق نیافته و یكجانبه باقی ماندهای تأثیر پذیرفتهاند كه در روابط الهـ الههها وجود دارند. تقدیس نمودن زندگی مشترك بعنوان حوزهی «زندگی خصوصی» از طرف نظامهای تمدن، باژگون شدهترین قضاوت حقیقت اجتماعی میباشد. در واقع درك حوزهی عمومی بعنوان خصوصی و حوزهی خصوصی بعنوان عمومی در تطابق بهتر با سرشت اجتماعی میباشد. رابطهی موجود در زندگی مشترك دارای خصوصیاتی است كه سطح جهانی و تمامی پیوندهای اجتماعی را از بیخ و بُن تحت تأثیر قرار میدهد. بزرگترین دورویی تمدن این است كه این رابطهی جهانی را تنها بعنوان یك پدیدهی دوگانهی منفردِ بسیار محرم محسوب نموده است. این امر یكی از دلایل اساسی بیارزش شدن و بیفایده گشتن معلومات جامعهشناسانه میباشد. عبارت «زن انسان را یا فیلسوف مینماید و یا دیوانه» كه به سقراط نسبت میدهد و این سخن عامیانه كه «زن انسان را هم وزیر هم میكند، هم رذیل!» نیز با این حیث عمومی واقعی در ارتباط میباشد. بالذاته تفكیك حوزهی «خصوصی» و «عمومی» در جامعه، تحریفی است كه مدرنیته ایجاد نموده است. در جامعهی واقعی، چنین تفكیكی بیمعنی است. مورد صحیح، برقراری اشكال اساسی و تعیینكنندهی مناسبات میباشد.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
بند زنان زندان اوین؛ تداوم بازداشت و بلاتکلیفی حورا نیک بخت
حورا نیک بخت، متهم سیاسی، علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان بازداشت، کماکان به صورت بلاتکلیف در بند زنان زندان اوین بسر میبرد.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این متهم سیاسی، ضمن تایید این خبر گفت: “خانم نیکبخت علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان دستگیری، همچنان به صورت بلاتکلیف در بند زنان #زندان_اوین بسر میبرد و تاکنون آزادی موقت وی میسر نشده است. او پیشتر در دادسرای اوین از بابت اتهاماتی از جمله تبلیغ علیه نظام مورد تفهیم اتهام قرار گرفته است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
حورا نیک بخت، متهم سیاسی، علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان بازداشت، کماکان به صورت بلاتکلیف در بند زنان زندان اوین بسر میبرد.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این متهم سیاسی، ضمن تایید این خبر گفت: “خانم نیکبخت علیرغم گذشت بیست و شش روز از زمان دستگیری، همچنان به صورت بلاتکلیف در بند زنان #زندان_اوین بسر میبرد و تاکنون آزادی موقت وی میسر نشده است. او پیشتر در دادسرای اوین از بابت اتهاماتی از جمله تبلیغ علیه نظام مورد تفهیم اتهام قرار گرفته است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
«زنده باد آزادی»
از خشمِ تبر اگر به خاک اُفتادی
سبزینه و سایه گرچه از کف دادی
آزاد اگر نزیستی سَروِ بلند!
آزاده بمیر! زنده باد آزادی!
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
از خشمِ تبر اگر به خاک اُفتادی
سبزینه و سایه گرچه از کف دادی
آزاد اگر نزیستی سَروِ بلند!
آزاده بمیر! زنده باد آزادی!
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
چالاکی کۆمیتەی گەنجانی ئاپۆچی مەریوان و ژاوەرۆ بە بۆنەی سەرساڵی شەهید بوونی زیلان پەپوولە چالاکی تەبلیغی بەڕێوە برد
🆔@kjarOfficialChannel
🆔@kjarOfficialChannel