یقین دارم
که ایامی نه چندان دور،
در این ویرانهی استبداد زده
گلبوته های عشق
می روید...
وما سر مست از آزادی
و عشق
کنار هم
زمین خشک را آباد میسازیم؛
پرستوها دوباره لانه میسازند
صدای خنده و شادی
فضای باغ را پر میکند
بهاران زنده میگردد.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
که ایامی نه چندان دور،
در این ویرانهی استبداد زده
گلبوته های عشق
می روید...
وما سر مست از آزادی
و عشق
کنار هم
زمین خشک را آباد میسازیم؛
پرستوها دوباره لانه میسازند
صدای خنده و شادی
فضای باغ را پر میکند
بهاران زنده میگردد.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
مادر زنده یاد عرشیا_امامقلی_زاده نوجوان جانباخته جلفا بر مزار زنده یاد یلدا_آقافضلی همراه با مادر او
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
تداوم بازداشت و بلاتکلیفی سرین کرتیس در ندامتگاه مرکزی کرج
#سرین_کرتیس (بدیعی)، معروف به “شاهزاده سرین”، شهروند دو تابعیتی ایرانی-نیوزیلندی علیرغم گذشت بیش از نود روز از زمان دستگیری، کماکان به صورت بلاتکلیف در #ندامتگاه_مرکزی_کرج بسر میبرد.
بر اساس اطلاعات دریافتی آقای بدیعی که در تاریخ ششم فروردین ماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی در کرج بازداشت شده بود، چندی بعد از دستگیری به یک سلول انفرادی در سالن ۱۲ ندامتگاه مرکزی کرج منتقل شده بود. او نهایتا اواخر خردادماه، به بند عمومی این زندان انتقال یافت.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#سرین_کرتیس (بدیعی)، معروف به “شاهزاده سرین”، شهروند دو تابعیتی ایرانی-نیوزیلندی علیرغم گذشت بیش از نود روز از زمان دستگیری، کماکان به صورت بلاتکلیف در #ندامتگاه_مرکزی_کرج بسر میبرد.
بر اساس اطلاعات دریافتی آقای بدیعی که در تاریخ ششم فروردین ماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی در کرج بازداشت شده بود، چندی بعد از دستگیری به یک سلول انفرادی در سالن ۱۲ ندامتگاه مرکزی کرج منتقل شده بود. او نهایتا اواخر خردادماه، به بند عمومی این زندان انتقال یافت.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
4ـ سوسیالیسم و كاپیتالیسم
بخش سوم
خودِ این برخورد نیز دو خطای اساسی را در خود میپروراند: اولی، این واقعیت ـ اگرچه بعدها درك گردیدـ درك نشد كه «قطعیت علمی» نه در علوم فیزیكی و نه علوم بیولوژیكی (درك پیوند این امر با اعتمادی كه نسبت به علوم آن دوران وجود داشت مهم است) تماما نمیتواند مصداق داشته باشد، بنابراین قادر به درك این مسئله نشدند كه نمیتوان از طریق فرمولاسیونهای قطعی علمی، طبیعت اجتماعی را بررسی نمود. خودِ طبیعت اجتماعی، صورتی از فرهنگ میباشد. در هر لحظهای تأثیر غیرقابل لمس ذهنیت را با خود دارد. بنابراین در بنیان خطاهایشان این امر نهفته است كه تحت نام رویكرد علمی، قوانین طبیعت اجتماعی را با قوانین فیزیكی و یا قوانین بیولوژیك داروینیستی همسان دانستند. دومین خطا در ارتباط با فلسفهی تاریخ میباشد؛ متوجه نشدهاند كه خود جامعه یك پدیدهی تاریخی بوده اما باید بعنوان یك طبیعت ثانوی و متفاوت مورد ارزیابی واقع گردد. حتی درك نكردهاند كه «اكنونِ» اجتماعی به تناسب بسیاری تاریخ اجتماعی است؛ اندیشهی روشنگری این فرصت را نمیدهد. چیزی كه باقی میمانَد ارزیابیهایی از كاپیتالیسم است كه از طرف یك جهانبینی محض پوزیتیویستیای صورت گرفته كه لیبرالیسم مضمونش را تهی كرده است. در اندیشهی مذكور كاپیتالیسم جامعهای محسوب شده كه حاكم، استثنائی و در مقایسه با دورانش مترقیترین جامعه میباشد. بجای اینكه كاپیتالیسم به شكل استثمار ارزیابی شود، با جامعهی نوین همسان تلقی شده است. یك نظام استثماری كه تشكل میلیونها و شاید هم میلیاردها سال جهانـ جامعه را از طریق كاپیتالیسمی كه با ناانسانیترین و بنابراین ناجهانیترین روش جامعهی انسانی را به غارت میبرد، همچون رسیدن جامعه به پیروزی به شمار رفته است! ضعف اساسی موجود در پارادایم ماركسیستی در اینجا نهفته است. بنابراین مؤلفهی اساسی نهان در پس فروپاشی رئال سوسیالیسم نیز این میباشد. یك جنبش اصلاحی مبتنی بر ماركسیسم و یا رئال سوسیالیسم باید از این حقیقت آغاز به كار نماید.
سوسیالیسم از نظر اصطلاحی خویش را جامعهگرایی عنوان میكند، این موردی صحیح است. چیزی كه غلط است، اصطلاح «جامعهی كاپیتالیستی» و تلقی گذار از این شكل جامعه بعنوان تنها راه رسیدن به كمونیسم میباشد. قبل از هر چیز بدون اینكه چارچوب اصطلاح جامعهی كاپیتالیستی (باید مدلهایی همچون بردهداری، فئودالی و نظیر آن را نیز بر این امر افزود) بسیار نیك ترسیم شود، از ارزیابی آن بعنوان یك حقیقت اجتماعی كلی اجتناب ورزید. صحیحترین كار این است كه كاپیتالیسم را بعنوان یك بیماری اجتماعی مرگبار و رشد یك غدهی اجتماعی از نوع سرطانی ارزیابی نمود. تمامی جوامع ماقبل كاپیتالیسم و از جمله اشكالی كه بردهداری و فئودالی نامیده میشوند، اشكال استثماری از نوع كاپیتالیسم را بعنوان بزرگترین بیاخلاقی تلقی نموده و مجبورش كردهاند تا در شكافهای اجتماعی خویش را پنهان كرده و یا ناچارش كردهاند به شكل حاشیهای به حیات ادامه دهد. چون در مجلدات قبلی سعی كرده بودم پیروزی هژمونیك این هیولا بر جامعه را تحلیل نمایم، تنها به جلب توجه بدان بسنده خواهیم كرد. سخن گفتن از این پارازیتِ بیماری اجتماعی اینچنینی بعنوان «مترقیترین و موفقترین جامعه»، تمامی علوم اجتماعی را معیوب نموده است. به همین سبب میگویم كه فعالیتهای ذهنیتی در مورد كاپیتالیسم كه هزار بار استثمارگرانهتر از الوهیت بخشی به رژیمهای استثماری خویش از طرف كاهنان سومری است، ایدئولوژیك بوده و رژیم خدایان بینقابی است كه هزار بار بیشتر جلای تقدس مصنوعی بر آن كشیده شده است. اینها به مثابه حقیقت ارتباطی با علم اجتماعی ندارند. تنها اصطلاحات علمی را استادانه به شكل مكانیزمها (علوم اقتصادی و سیاسی) تحریف نموده و چنان وضع میكنند كه انگار علم هستند.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
4ـ سوسیالیسم و كاپیتالیسم
بخش سوم
خودِ این برخورد نیز دو خطای اساسی را در خود میپروراند: اولی، این واقعیت ـ اگرچه بعدها درك گردیدـ درك نشد كه «قطعیت علمی» نه در علوم فیزیكی و نه علوم بیولوژیكی (درك پیوند این امر با اعتمادی كه نسبت به علوم آن دوران وجود داشت مهم است) تماما نمیتواند مصداق داشته باشد، بنابراین قادر به درك این مسئله نشدند كه نمیتوان از طریق فرمولاسیونهای قطعی علمی، طبیعت اجتماعی را بررسی نمود. خودِ طبیعت اجتماعی، صورتی از فرهنگ میباشد. در هر لحظهای تأثیر غیرقابل لمس ذهنیت را با خود دارد. بنابراین در بنیان خطاهایشان این امر نهفته است كه تحت نام رویكرد علمی، قوانین طبیعت اجتماعی را با قوانین فیزیكی و یا قوانین بیولوژیك داروینیستی همسان دانستند. دومین خطا در ارتباط با فلسفهی تاریخ میباشد؛ متوجه نشدهاند كه خود جامعه یك پدیدهی تاریخی بوده اما باید بعنوان یك طبیعت ثانوی و متفاوت مورد ارزیابی واقع گردد. حتی درك نكردهاند كه «اكنونِ» اجتماعی به تناسب بسیاری تاریخ اجتماعی است؛ اندیشهی روشنگری این فرصت را نمیدهد. چیزی كه باقی میمانَد ارزیابیهایی از كاپیتالیسم است كه از طرف یك جهانبینی محض پوزیتیویستیای صورت گرفته كه لیبرالیسم مضمونش را تهی كرده است. در اندیشهی مذكور كاپیتالیسم جامعهای محسوب شده كه حاكم، استثنائی و در مقایسه با دورانش مترقیترین جامعه میباشد. بجای اینكه كاپیتالیسم به شكل استثمار ارزیابی شود، با جامعهی نوین همسان تلقی شده است. یك نظام استثماری كه تشكل میلیونها و شاید هم میلیاردها سال جهانـ جامعه را از طریق كاپیتالیسمی كه با ناانسانیترین و بنابراین ناجهانیترین روش جامعهی انسانی را به غارت میبرد، همچون رسیدن جامعه به پیروزی به شمار رفته است! ضعف اساسی موجود در پارادایم ماركسیستی در اینجا نهفته است. بنابراین مؤلفهی اساسی نهان در پس فروپاشی رئال سوسیالیسم نیز این میباشد. یك جنبش اصلاحی مبتنی بر ماركسیسم و یا رئال سوسیالیسم باید از این حقیقت آغاز به كار نماید.
سوسیالیسم از نظر اصطلاحی خویش را جامعهگرایی عنوان میكند، این موردی صحیح است. چیزی كه غلط است، اصطلاح «جامعهی كاپیتالیستی» و تلقی گذار از این شكل جامعه بعنوان تنها راه رسیدن به كمونیسم میباشد. قبل از هر چیز بدون اینكه چارچوب اصطلاح جامعهی كاپیتالیستی (باید مدلهایی همچون بردهداری، فئودالی و نظیر آن را نیز بر این امر افزود) بسیار نیك ترسیم شود، از ارزیابی آن بعنوان یك حقیقت اجتماعی كلی اجتناب ورزید. صحیحترین كار این است كه كاپیتالیسم را بعنوان یك بیماری اجتماعی مرگبار و رشد یك غدهی اجتماعی از نوع سرطانی ارزیابی نمود. تمامی جوامع ماقبل كاپیتالیسم و از جمله اشكالی كه بردهداری و فئودالی نامیده میشوند، اشكال استثماری از نوع كاپیتالیسم را بعنوان بزرگترین بیاخلاقی تلقی نموده و مجبورش كردهاند تا در شكافهای اجتماعی خویش را پنهان كرده و یا ناچارش كردهاند به شكل حاشیهای به حیات ادامه دهد. چون در مجلدات قبلی سعی كرده بودم پیروزی هژمونیك این هیولا بر جامعه را تحلیل نمایم، تنها به جلب توجه بدان بسنده خواهیم كرد. سخن گفتن از این پارازیتِ بیماری اجتماعی اینچنینی بعنوان «مترقیترین و موفقترین جامعه»، تمامی علوم اجتماعی را معیوب نموده است. به همین سبب میگویم كه فعالیتهای ذهنیتی در مورد كاپیتالیسم كه هزار بار استثمارگرانهتر از الوهیت بخشی به رژیمهای استثماری خویش از طرف كاهنان سومری است، ایدئولوژیك بوده و رژیم خدایان بینقابی است كه هزار بار بیشتر جلای تقدس مصنوعی بر آن كشیده شده است. اینها به مثابه حقیقت ارتباطی با علم اجتماعی ندارند. تنها اصطلاحات علمی را استادانه به شكل مكانیزمها (علوم اقتصادی و سیاسی) تحریف نموده و چنان وضع میكنند كه انگار علم هستند.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
جامعه بعنوان نتیجهی تكامل میلیونها ساله و تداوم عالم جانداران ماقبل آن و محصول یك دنیای عالی عقل و عاطفه، طبیعتی متفاوت است. دارای چنین تمامیتی است. كیهانی با پانزده میلیارد سال قدمت و تاریخ است كه متوجه خویش گشته است. ایجاد جامعه از طرف استثمار كاپیتالیستی فراتر از ادعایی همچون آفرینش خداوندان از طرف فرعونها ونمرودها، هیچ ارزشی ندارند. از این نظر «جامعهی كاپیتالیستی» یك ادعای تقلبی فرعونی است. صحیح این است كه كاپیتالیسم (كه با شكل سرمایهی مالی هرچه بیشتر شدت یافته است) را با اصطلاح بیماری اجتماعی بیان كنیم. سخن گفتن از یك علم سوسیالیستی كه انگار همانند ایجاد یك علم سلامتی و بهداشت سعی بر رهایی انسانیت از كاپیتالیسم دارد، برخوردی قابل دركتر واخلاقیتر (باید آنچنان باشد) میباشد. در غیر اینصورت قادر به توضیح جنگهای پانصد سال اخیر، بمب هستهای، افزایش بیرویهی جمعیت و تخریب محیطزیست نخواهیم بود. باید برای كلانها، قبیلهها، قومها، امتها و حتی موجودیتهای اجتماعی دارای خصوصیت ملی كه دولتـ ملت نبوده و هم مدرنیتهی كاپیتالیستی لیبرال و هم نسخهی رئال سوسیالیستیاش آنها را بعنوان پسماندههای اجتماعی عقبمانده میدیدند، ارزشی بزرگ قائل گشت. تمامی این اشكال متفاوت اجتماعی ارزشمند میباشند. باید به اقتضای دیالكتیك بتوان حتی در پیشرفتهترین جامعهی ملی نیز جوامع كلانی، قبیلهای، عشیرهای و خلقی را بصورت حالتی پیشرفته و تمامیت یافته دید. همانگونه كه تشكیل یك عنصر صد اتمی به معنی از میان رفتن اتم نیست، برعكس بصورت پیشرفت یافتن و تمامیت یافتن اتمها مورد ارزیابی قرار میگیرد، ارزیابی تفاوت یافتگیهای پس از جامعهی كلان نیز به شكلی مشابه، بیشتر منجر به رسیدن به حقیقت اجتماعی میگردد.
بنابراین اقتضای حقیقت جامعهی سوسیالیستی این است كه آن را بعنوان جامعهای ارزیابی نمود كه پادزهر كاپیتالیسم بوده و حتی تنها عبارت از این نبوده بلكه سعی دارد همانند جامعهی پیشرفته، تمامیت یافته، آزاد و برابرِ برآمده از تمامی جوامع گذشته تشكل یابد. جامعهی مذكور نهتنها بر بستر مدرنیتهی كاپیتالیستی ترقی نمینماید بلكه با دور كردن حالت بیمارگونهی «قفس آهنین» و «لویاتان مدرنِ» مدرنیته ـكه در جامعه برقرار شدهـ از جامعهی تاریخی میتواند در تناسب با تعریف خویش تحقق یابد. سوسیالیسم در صورت زدودن خویش از پسماندههای انحصارات سركوبگر و استثمارگر بردهداری كه در تمامی طول تاریخ تمدن ـ شاید نه به اندازهی كاپیتالیسمـ بر واقعیت اجتماعی تحمیل میشوند، هم بر بنیانهای تاریخی خویش استوار گردیده و هم از طریق دستاوردهای امروزین (از طریق ارزشهایی كه در مرحلهی مبارزه با كاپیتالیسم كسب گردیدهاند) خویش را تحكیم بخشیده و در ساختار خویش نوآوری ایجاد خواهد نمود.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
بنابراین اقتضای حقیقت جامعهی سوسیالیستی این است كه آن را بعنوان جامعهای ارزیابی نمود كه پادزهر كاپیتالیسم بوده و حتی تنها عبارت از این نبوده بلكه سعی دارد همانند جامعهی پیشرفته، تمامیت یافته، آزاد و برابرِ برآمده از تمامی جوامع گذشته تشكل یابد. جامعهی مذكور نهتنها بر بستر مدرنیتهی كاپیتالیستی ترقی نمینماید بلكه با دور كردن حالت بیمارگونهی «قفس آهنین» و «لویاتان مدرنِ» مدرنیته ـكه در جامعه برقرار شدهـ از جامعهی تاریخی میتواند در تناسب با تعریف خویش تحقق یابد. سوسیالیسم در صورت زدودن خویش از پسماندههای انحصارات سركوبگر و استثمارگر بردهداری كه در تمامی طول تاریخ تمدن ـ شاید نه به اندازهی كاپیتالیسمـ بر واقعیت اجتماعی تحمیل میشوند، هم بر بنیانهای تاریخی خویش استوار گردیده و هم از طریق دستاوردهای امروزین (از طریق ارزشهایی كه در مرحلهی مبارزه با كاپیتالیسم كسب گردیدهاند) خویش را تحكیم بخشیده و در ساختار خویش نوآوری ایجاد خواهد نمود.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
پیمان ویان: این مردم هستند که عاقبت این نظام را تعیین خواهند کرد.
پیمان ویان ریاست مشترک پژاک، در مقالهای تحلیلی طی ارزیابیهایی در رابطه با اوضاع اخیر ایران و بحرانهای موجود تاکید کرد که تنها راه تعین سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رجوع به ارادهٔ خلق میباشد...
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
پیمان ویان ریاست مشترک پژاک، در مقالهای تحلیلی طی ارزیابیهایی در رابطه با اوضاع اخیر ایران و بحرانهای موجود تاکید کرد که تنها راه تعین سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رجوع به ارادهٔ خلق میباشد...
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
هنگامی که جامعهای خشمگین گشته و به ستوه آمد، دیگر هیچ نوع حکومتی قادر به کسب رای و جلب حمایتهای آن جهت تداوم زمامداری و اقتدار خویش نخواهد بود. جامعهی ناراضی و به تبع آن تحتستم ایران، نه تنها اثری از بیتفاوتی در کنشها و نحوهی حیاتش پس از خیزشهای برآمده از انقلاب ” ژن، ژیان، آزادی” پیدا نیست، بلکه در هر لحظه و هر مکانی که فرصتی دست دهد، بنحوی از انحاء مخالفت خود را نشان داده و اصول حاکمیت را زیر سؤال برده و برنامههایش را از درون تهی مینماید. نکتهی مهم مسئله در این است که جامعهی مورد بحث از نظر سیاسی- اجتماعی ناپخته نیست، بلکه به سطحی از شعور و آگاهی انقلابی و در عین حال تجربهی عینی رسیده که چشم امید به هیچ دولت و نیرویی از بیرون ندارد تا برایشان مسبب تغییری شوند. خوشبختانه با انقلاب ” ژن، ژیان، آزادی ” پردههای فریب آنها فروافتاد و روابط و اشتراک منافع نیروها، نهادها و دولتهای سرمایهدار جهانی آشکار گشت. آنها که ظاهرا سنگ آزادی، دمکراسی و حقوق بشر برای جهان سوم (از منظر آنها) را به سینه میزدند، با حکومتهای مرتجع، فاسد و مستبدی چون رژیم کنونی حاکم بر ایران مماشات دارند. تمامی اعمال و اقدامات و فشارهایشان اعم از آزادسازی پولهای بلوکه شده، تا آزادکردن یک عضو هیات مرگ و پس از آن نیز تروریست اعلان نمودن نیروی مافیایی و مخوف سپاه پاسدارانِ ولایت مطلقه همه در یک چرخهی سختگیری – مماشات جبههی هژمونیهای جهان درقبال رژیم ایران میباشد. هیچ کسی از اعضای جامعه فریبِ این را نمیخورد که در این رویدادها و مواضع نظام جهانی و دولتها در برابر ایران، دغدغهی حقوق زن، آزادی بیان – اندیشه و حقوق خلقها و مسائل محیطزیستی وجود دارد. با وجود تنش و درگیریهای لفظی و در بسیاری موارد روی دادن جنگهایی که فضای بینالمللی و منطقهای را بحرانی نموده، هیچ اختلاف نظری میان دولتها و نیروهای نیابتی آنها جز در مسئلهی منافع و سود بیشتر از ناحیه مواد خام و کریدورها و گذرگاههای تجاری وجود ندارد. در واقع بخش عمده و اساسی این جنگها را میتوان ناشی از سراسیمگی و اشتراک نظر نظام اقتدارگرای منطقهای و سرمایهدار جهانی جهت خارج نمودن انقلاب “ژن، ژیان، آزادی” و جهانبینی حیات آزاد، دمکراتیک و اکولوژیک آن از موقعیت امیدبخش و برانگیزاننده موج نوین مقاومت و مبارزه میان جبههی دمکراتیک محسوب نمود.
قطعا سناریوی منتج به کشتن رئیسی در دورانی که بحرانهای دامنگیر حکومت ایران به اوج رسیده، مرحلهی نوینی را رقم زده است. حال این سناریوها چه از سوی خود حکومت طرح و اجرا شده باشد، چه از سوی برخی دولتهای منطقهای درگیر در رقابت با ایران بر سر موقعیت تعیین کنندگی بیشتر و چه از سوی نیروهای سرمایهدار جهت خارجسازی ایران از موقعیت خطرساز برای منافع اقتصادی و کریدورهای انتقال آن طراحی و اجرا شده باشد، فرقی نمیکند. این مرحلهای است که رژیم به زعم خود و با خوشبینی بعنوان فرصتی طلایی به آن نگریسته و گمان کرده که با درایت و هوشمندی هرچه تمامتر از آن جان سالم بدر برده، بیگدار به آب نزده و نمیخواهد بیشتر از این هم به جنگ و درگیری گرفتار شود. با تلاش برای گرم کردن تنور انتخابات ریاست جمهوری، بدون ایجاد هیچ گشایش و زمینهی گفتگو با جامعهی ناراضی، جهت هر مسئلهای و در برابر مواضع جامعه از ریاکارانهترین تاکتیک و شدیدترین شیوهی سرکوب سود میبَرَد. اما آنچه رژیم سراسیمه و درمانده بدرستی حسابش را نکرده، قدرت تحولساز سیاسی – اجتماعی جامعه در جنگ با اوست، جنگی که رژیم در آن خیابان، زندان، دانشگاه و حتی معیشت جامعه را هم به میدانی برای حمله به تمامی موجودیت مادی – معنویاش مبدل نموده است. نهایت بیشرمی تاریخ دیکتاتورها در به کاربستن (بخوانید پایمال نمودن) نمادها و ارزشهای بنیادین جامعه، در تک تک صحنههای مختلف این نمایش نامیمون آشکار و عیان است. هر یک از بازیگران گردانندهی این صحنه در نیمسالی که تنها در ۱۵۰ روز از آن ۲۳۷ نفر به جرمهایی چون بیان اندیشه و جرمهای کیفری اعدام شدهاند، در حالی بحث از رشد و توسعه و حل مشکلات معیشتی را در کارزارهای تبلیغاتیشان مطرح میکنند که خود در این فاصلهی زمانی زمامدار امور بودهاند. اینان بدون هیچ ابائی با گفتمانی کاملا میلیتاریستی از کشیدن حصار بدور مرزها تحت لوای حفظ کشور از تهدیدهای خارجی (درواقع یعنی فشار و سرکوب بیشتر خلقهای پیرامونی نظیر کُرد و بلوچ و عرب) سخن گفته و آن را همچون وعده به جامعه مطرح مینمایند. کاندیدهای کنونی با وجود کارنامهی ننگینی که در حوزههای امنیتی، اطلاعاتی و قضایی با کشتار، تفتیش عقاید، هتکحرمت، تعرض، تجاوز، شکنجه و دهها جنایت دیگر در برابر زندانیان سیاسی و بیش از همه در برابر زنان دارند، امروزه در سخنانشان از واژههای تقدس اخلاق و اصول بحث مینمایند.
قطعا سناریوی منتج به کشتن رئیسی در دورانی که بحرانهای دامنگیر حکومت ایران به اوج رسیده، مرحلهی نوینی را رقم زده است. حال این سناریوها چه از سوی خود حکومت طرح و اجرا شده باشد، چه از سوی برخی دولتهای منطقهای درگیر در رقابت با ایران بر سر موقعیت تعیین کنندگی بیشتر و چه از سوی نیروهای سرمایهدار جهت خارجسازی ایران از موقعیت خطرساز برای منافع اقتصادی و کریدورهای انتقال آن طراحی و اجرا شده باشد، فرقی نمیکند. این مرحلهای است که رژیم به زعم خود و با خوشبینی بعنوان فرصتی طلایی به آن نگریسته و گمان کرده که با درایت و هوشمندی هرچه تمامتر از آن جان سالم بدر برده، بیگدار به آب نزده و نمیخواهد بیشتر از این هم به جنگ و درگیری گرفتار شود. با تلاش برای گرم کردن تنور انتخابات ریاست جمهوری، بدون ایجاد هیچ گشایش و زمینهی گفتگو با جامعهی ناراضی، جهت هر مسئلهای و در برابر مواضع جامعه از ریاکارانهترین تاکتیک و شدیدترین شیوهی سرکوب سود میبَرَد. اما آنچه رژیم سراسیمه و درمانده بدرستی حسابش را نکرده، قدرت تحولساز سیاسی – اجتماعی جامعه در جنگ با اوست، جنگی که رژیم در آن خیابان، زندان، دانشگاه و حتی معیشت جامعه را هم به میدانی برای حمله به تمامی موجودیت مادی – معنویاش مبدل نموده است. نهایت بیشرمی تاریخ دیکتاتورها در به کاربستن (بخوانید پایمال نمودن) نمادها و ارزشهای بنیادین جامعه، در تک تک صحنههای مختلف این نمایش نامیمون آشکار و عیان است. هر یک از بازیگران گردانندهی این صحنه در نیمسالی که تنها در ۱۵۰ روز از آن ۲۳۷ نفر به جرمهایی چون بیان اندیشه و جرمهای کیفری اعدام شدهاند، در حالی بحث از رشد و توسعه و حل مشکلات معیشتی را در کارزارهای تبلیغاتیشان مطرح میکنند که خود در این فاصلهی زمانی زمامدار امور بودهاند. اینان بدون هیچ ابائی با گفتمانی کاملا میلیتاریستی از کشیدن حصار بدور مرزها تحت لوای حفظ کشور از تهدیدهای خارجی (درواقع یعنی فشار و سرکوب بیشتر خلقهای پیرامونی نظیر کُرد و بلوچ و عرب) سخن گفته و آن را همچون وعده به جامعه مطرح مینمایند. کاندیدهای کنونی با وجود کارنامهی ننگینی که در حوزههای امنیتی، اطلاعاتی و قضایی با کشتار، تفتیش عقاید، هتکحرمت، تعرض، تجاوز، شکنجه و دهها جنایت دیگر در برابر زندانیان سیاسی و بیش از همه در برابر زنان دارند، امروزه در سخنانشان از واژههای تقدس اخلاق و اصول بحث مینمایند.
آنان کارنامهی مجرمانهی خویش را تجربه، آگاهی، توانمندی و شناخت نام نهاده و اولویت برنامهی دولت خود را به اصطلاح عدالت، قدرت و ثروت و امنیت تعیین نمودهاند! از زنان و بویژه زنان جوان در تبلیغات انتخاباتی استفادهی ابزاری میکنند و برخی زنان به انقیاد کشیده را بصورت بَزک کرده و در ظاهری گاها جامعهپسند دور خویش گرد میآورند. این در حالیست که صدها زن جوان از طیفهای متنوع در جغرافیای سیاسی ایران از جمله سپیده قلیان با آن جوش و شعور آزادیخواهانهاش، زینب با آن اراده و اندیشهی آزاد خود، گلرخ با صراحتی در لحن و موضع انقلابیاش و جوانا سنه عضو جامعه زنان آزاد شرق کُردستان مشروعیت کامل را از نظام زدوده، در زندانها تحت غیرانسانیترین شرایط بعنوان گروگان در برابر جامعهی آزادیخواه نگهداری میشوند.
این کاندیدها از پرداختن به مسئلهی زنان طفره رفته و هیچ رویکرد متفاوتی از همدیگر را در برنامهشان ندارند. مطرح کردن پدیدهی ضد اخلاق و شان انسانی مرد – زن تحت عنوان چندهمسری و کودکهمسری و تلاش جهت مشروعیت و رسمیتبخشی به آن، تفکیک جنسیتی و اسلامی کردن دانشگاهها که میتوان بعنوان یکی از غیردمکراتیک و غیر اصولیترین قانونها برای یک جامعه نام برد و دهها مبحث دیگری که مسائل زنان را حادتر نمودند، جمله چکیدهی آن گفتمان و نگرش و اندیشهی جنسیتگراییست که زنان را نادیده گرفته و برنامهای جهت تغییر این وضعیت ندارند. نکتهی جالب توجه اینجاست که حتی در جهت عکس جریان خواستهای جامعه طی یک جملهی کوتاه و مختصر به اظهارنظر در زمینهی پوشش اختیاری بعنوان یکی از ابتداییترین حقوق یک انسان که در عین حال یک حق سیاسی- اجتماعی است پرداخته و آن را “بدپوششی زنان آفت جامعه است ” تعریف مینمایند. به کاربردن هر اصطلاحی از طرف شخصی که بعنوان کاندید در انتخابات ریاست جمهوری در ایران شرکت کرده حاوی پیام به جامعه بوده و نمیتوان آن را سهوی و یا تصادفی محسوب نمود، یعنی این ذهنیت و گفتمانشان بوده و برنامهشان جهت زنان میباشد. راههای مقابله با «آفت» و پیشگیری از آن، انهدام و یا کنترل از طریق آفتکشهای سمی و کشتن آفت است. همچنان که این را در حملات شیمیایی به مدارس دخترانه دیدیم! این «آقا»یان دستاندرکار که کشتن زنان را در هر فرصتی، حتی در کارزار تبلیغاتی کاندیداتوری خود، به گونهای بیپروا مشروعیت میبخشند. به وقت خود با هماهنگی کامل نهادهای حکومتی برنامهی «آفت»کشی را عملی نموده و رئیسی رئیسشان نیز چنین جنایاتی را ” توهم ” خواند. هیچ انسان شریف و آزادیخواهی قتل ژینا، مسموم کردن دختران جوان در مدارس ابتدایی تا دبیرستان در اوج خیزشهای انقلاب ” ژن، ژیان، آزادی ” و همین دیروز و امروز برخوردهای خشونتبار خفقانآور و سرکوبگرانه در خیابانها بر علیه زنان به جرم ابتداییترین خواستههای انسانیشان را فراموش نخواهد کرد. هیچ فردی از چنین حقی برخوردار نیست که جایگاه انسانی، سطح عقلانیت و ارادهی زنان را نادیده گرفته و حقوق زنان در رابطه با بدیهیترین خواست و طلب آنان را کم اهمیت جلوه داده و به حاشیه براند. پایههای این نظام بر استثمار و غصب تمامی ارزشهای انسانی – اجتماعی زنان بنا نهاده شده است. اکنون که زنان، بویژه زنان کُرد که با جسارت مبتنی بر فرهنگ اجتماعی – مبارزاتی – تاریخی خود نیروی پیشاهنگ و سوقدهندهی جامعه در نقد، اعتراض و حتی گذار از نظام را تشکیل دادهاند، دیگر نباید فرصتی چندین باره به حاکمیت داده و موانع پیشروی تشکلیابی خود و جامعه را در زمینهی هر آنچه حق خود میدانند کنار نهند. زنانی که تسلیم نگشته و به ابزاری در دستان حاکمیت تبدیل نگشتهاند، هیچ مانعی اعم از ملیت و دین و زبان و طبقه قادر به پیشگیری از همبستگی و عملکرد مشترک و همزمان آنان در برخورد با تحمیلات رژیم زنستیز و زنکُش نخواهد بود. تشکل، شوراها و جنبشهای هر چند کوچک، محدود و حتی اگر لازم باشد آشکار و یا پنهانی به ما در بازیابی توان مدیریت نوین این مرحله از انقلابمان ” ژن، ژیان، آزادی ” را خواهد بخشید. این مرحله از انقلاب آزادی از مردان آزادیخواه نیز ارتقای سطح مشارکت را به نحوی نوین و قویتر از پیش و در راستای پیشبرد مراحل گذار از حاکمیت موجود میطلبد. در آن جایی که زنی به خاطر پوششاش مورد اهانت و ضرب و شتم قرار میگیرد، آنجا شرافت انسانی مردان نادیده گرفته شده و مردی که به نظارت ایستاده و در مقابل آن برخورد ناانسانی سکوت کرده و توان صیانت از آن زن را نشان نمیدهد، از تمامی واکنشها و علائم حیات اجتماعی تهی گردانده شده است. چنین مردی از جانب موضع قدرت تسخیر روحی گشته و دچار ضعیفهگی شده است.
این کاندیدها از پرداختن به مسئلهی زنان طفره رفته و هیچ رویکرد متفاوتی از همدیگر را در برنامهشان ندارند. مطرح کردن پدیدهی ضد اخلاق و شان انسانی مرد – زن تحت عنوان چندهمسری و کودکهمسری و تلاش جهت مشروعیت و رسمیتبخشی به آن، تفکیک جنسیتی و اسلامی کردن دانشگاهها که میتوان بعنوان یکی از غیردمکراتیک و غیر اصولیترین قانونها برای یک جامعه نام برد و دهها مبحث دیگری که مسائل زنان را حادتر نمودند، جمله چکیدهی آن گفتمان و نگرش و اندیشهی جنسیتگراییست که زنان را نادیده گرفته و برنامهای جهت تغییر این وضعیت ندارند. نکتهی جالب توجه اینجاست که حتی در جهت عکس جریان خواستهای جامعه طی یک جملهی کوتاه و مختصر به اظهارنظر در زمینهی پوشش اختیاری بعنوان یکی از ابتداییترین حقوق یک انسان که در عین حال یک حق سیاسی- اجتماعی است پرداخته و آن را “بدپوششی زنان آفت جامعه است ” تعریف مینمایند. به کاربردن هر اصطلاحی از طرف شخصی که بعنوان کاندید در انتخابات ریاست جمهوری در ایران شرکت کرده حاوی پیام به جامعه بوده و نمیتوان آن را سهوی و یا تصادفی محسوب نمود، یعنی این ذهنیت و گفتمانشان بوده و برنامهشان جهت زنان میباشد. راههای مقابله با «آفت» و پیشگیری از آن، انهدام و یا کنترل از طریق آفتکشهای سمی و کشتن آفت است. همچنان که این را در حملات شیمیایی به مدارس دخترانه دیدیم! این «آقا»یان دستاندرکار که کشتن زنان را در هر فرصتی، حتی در کارزار تبلیغاتی کاندیداتوری خود، به گونهای بیپروا مشروعیت میبخشند. به وقت خود با هماهنگی کامل نهادهای حکومتی برنامهی «آفت»کشی را عملی نموده و رئیسی رئیسشان نیز چنین جنایاتی را ” توهم ” خواند. هیچ انسان شریف و آزادیخواهی قتل ژینا، مسموم کردن دختران جوان در مدارس ابتدایی تا دبیرستان در اوج خیزشهای انقلاب ” ژن، ژیان، آزادی ” و همین دیروز و امروز برخوردهای خشونتبار خفقانآور و سرکوبگرانه در خیابانها بر علیه زنان به جرم ابتداییترین خواستههای انسانیشان را فراموش نخواهد کرد. هیچ فردی از چنین حقی برخوردار نیست که جایگاه انسانی، سطح عقلانیت و ارادهی زنان را نادیده گرفته و حقوق زنان در رابطه با بدیهیترین خواست و طلب آنان را کم اهمیت جلوه داده و به حاشیه براند. پایههای این نظام بر استثمار و غصب تمامی ارزشهای انسانی – اجتماعی زنان بنا نهاده شده است. اکنون که زنان، بویژه زنان کُرد که با جسارت مبتنی بر فرهنگ اجتماعی – مبارزاتی – تاریخی خود نیروی پیشاهنگ و سوقدهندهی جامعه در نقد، اعتراض و حتی گذار از نظام را تشکیل دادهاند، دیگر نباید فرصتی چندین باره به حاکمیت داده و موانع پیشروی تشکلیابی خود و جامعه را در زمینهی هر آنچه حق خود میدانند کنار نهند. زنانی که تسلیم نگشته و به ابزاری در دستان حاکمیت تبدیل نگشتهاند، هیچ مانعی اعم از ملیت و دین و زبان و طبقه قادر به پیشگیری از همبستگی و عملکرد مشترک و همزمان آنان در برخورد با تحمیلات رژیم زنستیز و زنکُش نخواهد بود. تشکل، شوراها و جنبشهای هر چند کوچک، محدود و حتی اگر لازم باشد آشکار و یا پنهانی به ما در بازیابی توان مدیریت نوین این مرحله از انقلابمان ” ژن، ژیان، آزادی ” را خواهد بخشید. این مرحله از انقلاب آزادی از مردان آزادیخواه نیز ارتقای سطح مشارکت را به نحوی نوین و قویتر از پیش و در راستای پیشبرد مراحل گذار از حاکمیت موجود میطلبد. در آن جایی که زنی به خاطر پوششاش مورد اهانت و ضرب و شتم قرار میگیرد، آنجا شرافت انسانی مردان نادیده گرفته شده و مردی که به نظارت ایستاده و در مقابل آن برخورد ناانسانی سکوت کرده و توان صیانت از آن زن را نشان نمیدهد، از تمامی واکنشها و علائم حیات اجتماعی تهی گردانده شده است. چنین مردی از جانب موضع قدرت تسخیر روحی گشته و دچار ضعیفهگی شده است.
حکومت ایران ظرفیت، قابلیت و شانس ایجادِ تغییر و تحول در روند حاکمیت خود را ندارد. قصد پاپس کشیدن از موضع قدرت و سرکوب را نیز ندارد. جامعه با تمام طیفهای متنوع خود طی انقلاب زنده و پویای ” ژن، ژیان، آزادی” حکومت ایران را بر مسیر سقوط قرار داده و راهکار خویش را نیز بصورت گذار از آن تعیین کرده بود. اما چنین برنامه و خواستگاهی در این مرحله از انقلاب به همبستگی و همافزایی تمامی قشرها، ملتها، زنان، اصناف با هر گرایش و مطالباتی نیاز دارد. پیشبرد گفتمان و تدوین آنچه که مورد رد و مطلوب آنها بوده همچنین ایجاد توان اجرایی برای این برنامهها و توان دفاع از خود در این مسیر، توسط هیچ نیروی سیاسی ممکن نیست مگر با جایگیری تمامی این طیفها در کنارشان. به راه انداختن کارزار و جنبشهای متنوع و کنشهای خلاقانه با هر هدفی از رد پوشش اجباری گرفته تا هر خواست صنفی بدون قید و ترس از نبود سازمان و مجوز رسمی – دولتی، میتواند در ارتقای روح انقلابی نقش موثری داشته باشد. با ایجاد محافل و تشکلهایی جهت گفتگو بر محور و موضوعیت جهانبینی ” ژن، ژیان، آزادی” توسط دانشجویان، کارگران و کشاورزان و زنان در سطح ملی و منطقهای علیرغم شرایط سرکوب و فشار حکومتی، نیروی مقاومتی و جنبشی را بطور کلی و حتی در تک تک افراد جامعه احیا مینماید. بدون شک چارهیابی مسائل بصورت بومی و با اتکا به نیروی مستقل مردمی و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی – فرهنگی هر منطقه، ملت و باورداشتی در تمامی عرصههای اقتصادی، آموزشی، بهداشت و … میتواند تاثیر وسیعی داشته باشد. در رد حاکمیت مستبد و بدور از دمکراسی و گفتگو، نباید به توسعه و فراگیری الگوی شخص فردگرا، بدور از روحیهی مسئولیتپذیر و همکاری که ریختن آب به آسیاب اصل نظام حاکم است اجازه داد. پس در کنار بایکوت و رد انتخابات، جهانی از وظیفه پیشرویمان قرار دارد که همت به انجام رسانیدن آنها، نوید آیندهای زیبا و آزاد را درون خود دارد.»
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
زندگی چون خورشید
میکند از پس نیزار طلوع
گل سرخی رویید
در من اینک خندید غنچه ای از امید
ای خوشا ابر شدن باریدن
ای خوشا رود شدن جوشیدن
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
میکند از پس نیزار طلوع
گل سرخی رویید
در من اینک خندید غنچه ای از امید
ای خوشا ابر شدن باریدن
ای خوشا رود شدن جوشیدن
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
یلدا_معیری زندانی سابق و عکاس سرشناس حماسه ۹ دی:
تمام کسانی که دارید رأی جمع میکنید
به اندازه تکتک ثانیههایی که تو انفرادی دو الف آرزوی مرگ داشتم، ازتون متنفرم.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
تمام کسانی که دارید رأی جمع میکنید
به اندازه تکتک ثانیههایی که تو انفرادی دو الف آرزوی مرگ داشتم، ازتون متنفرم.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
مهرداد آقافضلی، پدر زندهیاد یلدا آقافضلی ضمن انتشار عکس دخترش، با کنایه به وعدههای پوچ نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نوشته است:.
«یلدا جان بابا چند روزی است که خبرهای خوبی می شنوم! کسانی آمده اند که خبر از معجزه می دهند! یکی قول آزادی ،آزادی بیان،آزادی اندیشه و ... را می دهد. گویا دیگر قرار نیست کسی برای انتقاد بمیرد و زندان برود! یکی قول زمین و خانه های اجاره ای مجانی را برای جوانان داده و دیگری قول داده مایحتاج مردم را درب خانه ها می برد! مثل اینکه هیچ کاری برای این افراد قبل روز... غیر ممکن نیست! اما دخترم بعید نیست که تو این چند روز که مانده برای جمع کردن ... یکی قول برگرداندن شما را از آن دنیا دهد، چون برای اینها قول دادن قبل از... راحت است.»
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
«یلدا جان بابا چند روزی است که خبرهای خوبی می شنوم! کسانی آمده اند که خبر از معجزه می دهند! یکی قول آزادی ،آزادی بیان،آزادی اندیشه و ... را می دهد. گویا دیگر قرار نیست کسی برای انتقاد بمیرد و زندان برود! یکی قول زمین و خانه های اجاره ای مجانی را برای جوانان داده و دیگری قول داده مایحتاج مردم را درب خانه ها می برد! مثل اینکه هیچ کاری برای این افراد قبل روز... غیر ممکن نیست! اما دخترم بعید نیست که تو این چند روز که مانده برای جمع کردن ... یکی قول برگرداندن شما را از آن دنیا دهد، چون برای اینها قول دادن قبل از... راحت است.»
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#کتاب
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
4ـ سوسیالیسم و كاپیتالیسم
بخش چهارم
اگر توجه شود، در این رویكرد روشی میانبر و یا معتقد به ترقی همانند جامعهی قدیمی و جدید و یا جامعهی بردهدار، فئودال، كاپیتالیست و سوسیالیست را بكار نمیبریم. اصطلاحاتی نظیر پیشرفت، تمامیت یافتن، آزاد شدن اجتماعی و مساوات بر اساس تفاوتها را بنیاد كار قرار میدهیم. مهمتر اینكه، سوسیالیسم را بعنوان یك حالت جامعهای ارزیابی نمینماییم كه در آینده، بعد از انقلاب و یا تكامل تدریجی برقرار خواهد شد. بالذاته چنین نوعی از جامعه در مغایرت با واقعیت حیات میباشد. نوع انسان همیشه اجتماعی است. نمیتوان با تفكیك گذشتهـ اكنونـ آینده از همدیگر از آنها تجربه گرفت یا در درون آن زیست و یا با امید بدان زیست. این سه حالت زمانی مختلط بوده و با همدیگر میتوان از طریق تجربیات گذشته، در زمان حال و به امید آینده زیست. لحظهی اكنون به اندازهای كه گذشته است، آینده نیز میباشد. در اینجا نیاز به یك رویكرد صحیح فلسفی وجود دارد. تفسیر فلسفهی زمان بصورت گذشتهی بینهایت و یا آیندهی بینهایت، چندان معنایی را بیان نمینماید. زمان را تنها میتوان بعنوان تشكل هستی تعریف نمود. یعنی تشكل هر هستیای، زمان آن است. زمان از نوع دیگری هم وجود ندارد. در اینصورت، زمان جامعه، تشكل آن است. مادامی كه جامعه نیز یك حالت تشكل مستمر را دارد، گذشتهـ اكنونـآینده نیز مستور و پنهان در آن وضعیت میباشد. بنابراین تصور یك جامعه در حالت پیشرفتی با فواصل طولانی و بر خطی مستقیم خطا بوده و راهگشای ارزیابیهای اجتماعیای خواهد شد كه بیرون آمدن از زیر بار آن غیرممكن میباشد.
نزدیكترین واقعیت حیات به حقیقت، زندگی كردن مستمرِ مالامال از واقعیت اجتماعی، زیستن با تمامی اندوختهی گذشتهی آن، زیستن همراه با هیجان تشكل لحظهای كه میگذرد و زیستن با امید بیكران به آینده میباشد. تلقی تحقق چنین نوعی از حیات همچون مسئلهی بنیادین تئوری و پراكتیك سوسیالیستی بسیار ارزشمند میباشد. این تحقق هم به معنی بیان حقیقت اجتماعی و هم زیستن صحیح از طریق آن میباشد. بجای اینكه سوسیالیسم را تنها بعنوان پروژه و برنامهای جهت آینده ببینیم، باید آن را به مثابه شیوهای اخلاقی و سیاسی از حیات كه هر لحظه آزاد مینماید، ناظر برابری و عدالت بوده و ارزش زیبایی شناسانه دارد، بصورت حقیقت درآوریم. سوسیالیسم یك شیوهی حیات آگاهانه است كه حقیقت را بیان مینماید. باید به شیوهای همانند فرزانگان و مؤمنانی كه در تاریخ نمونههایشان به فراوانی دیده میشود، همچون فرزانگان و مؤمنان این زمان زندگی كرد. فردگرایی كه بیانگر فرومایگی اخلاقی لیبرالیسم است، آزادی نبوده بلكه پستترین نوع بردگی است كه حیات آن بر اساس آگاهی متقلبانه شكل داده شده است. سوسیالیسم به مثابه آنتیلیبرالیسم، ایدئولوژی زیستن آزادی در عمل و اخلاق جمعی است.
نباید در نگرش اجتماعی خویش كاپیتالیسم را اغراقآمیز نماییم، بویژه ادعای اینكه عصر ما عصری است كه امپریالیزم و كاپیتالیسم بصورت مطلق بر آن حاكم بوده و شكل حیات روزانهی آن است، بخشیدن معنایی به كاپیتالیسم است كه مستحق آن نیست؛ صحیح نیست و اشتباهی است كه بیش از حد تحت تأثیر تبلیغات ایجاد شده است. جنگ ایدئولوژیكی است كه از تبلیغات ترسانگیزی تغذیه مینماید. واقعیت اینست كه كاپیتالیسم نظامی است كه همیشه محكوم به حاشیهنشینی است، سرقتی اجتماعیستیز است كه همیشه از طریق زورگویی فاشیستی سعی بر حاكم نمودن خویش داشته و یك نظام طراری میباشد. همانگونه كه در اعصار قدیم از طریق تقدیس مدیران مستبد و الهی نمودنشان انسانها بصورت بردههای كوتوله مانند درآورده میشدند، در عصر ما كاپیتالیسم یك هژمونی ایدئولوژیك را داراست كه نتایج مشابهی را ببار میآورد. نوعی بردگی و كوتولگی موضوع بحث است كه این هژمونی از طریق جنگهای سرد و گرم آن را تغذیه مینماید.
برگرفته از کتاب "مسئلهی کورد و رهیافت ملت دمکراتیک"
4ـ سوسیالیسم و كاپیتالیسم
بخش چهارم
اگر توجه شود، در این رویكرد روشی میانبر و یا معتقد به ترقی همانند جامعهی قدیمی و جدید و یا جامعهی بردهدار، فئودال، كاپیتالیست و سوسیالیست را بكار نمیبریم. اصطلاحاتی نظیر پیشرفت، تمامیت یافتن، آزاد شدن اجتماعی و مساوات بر اساس تفاوتها را بنیاد كار قرار میدهیم. مهمتر اینكه، سوسیالیسم را بعنوان یك حالت جامعهای ارزیابی نمینماییم كه در آینده، بعد از انقلاب و یا تكامل تدریجی برقرار خواهد شد. بالذاته چنین نوعی از جامعه در مغایرت با واقعیت حیات میباشد. نوع انسان همیشه اجتماعی است. نمیتوان با تفكیك گذشتهـ اكنونـ آینده از همدیگر از آنها تجربه گرفت یا در درون آن زیست و یا با امید بدان زیست. این سه حالت زمانی مختلط بوده و با همدیگر میتوان از طریق تجربیات گذشته، در زمان حال و به امید آینده زیست. لحظهی اكنون به اندازهای كه گذشته است، آینده نیز میباشد. در اینجا نیاز به یك رویكرد صحیح فلسفی وجود دارد. تفسیر فلسفهی زمان بصورت گذشتهی بینهایت و یا آیندهی بینهایت، چندان معنایی را بیان نمینماید. زمان را تنها میتوان بعنوان تشكل هستی تعریف نمود. یعنی تشكل هر هستیای، زمان آن است. زمان از نوع دیگری هم وجود ندارد. در اینصورت، زمان جامعه، تشكل آن است. مادامی كه جامعه نیز یك حالت تشكل مستمر را دارد، گذشتهـ اكنونـآینده نیز مستور و پنهان در آن وضعیت میباشد. بنابراین تصور یك جامعه در حالت پیشرفتی با فواصل طولانی و بر خطی مستقیم خطا بوده و راهگشای ارزیابیهای اجتماعیای خواهد شد كه بیرون آمدن از زیر بار آن غیرممكن میباشد.
نزدیكترین واقعیت حیات به حقیقت، زندگی كردن مستمرِ مالامال از واقعیت اجتماعی، زیستن با تمامی اندوختهی گذشتهی آن، زیستن همراه با هیجان تشكل لحظهای كه میگذرد و زیستن با امید بیكران به آینده میباشد. تلقی تحقق چنین نوعی از حیات همچون مسئلهی بنیادین تئوری و پراكتیك سوسیالیستی بسیار ارزشمند میباشد. این تحقق هم به معنی بیان حقیقت اجتماعی و هم زیستن صحیح از طریق آن میباشد. بجای اینكه سوسیالیسم را تنها بعنوان پروژه و برنامهای جهت آینده ببینیم، باید آن را به مثابه شیوهای اخلاقی و سیاسی از حیات كه هر لحظه آزاد مینماید، ناظر برابری و عدالت بوده و ارزش زیبایی شناسانه دارد، بصورت حقیقت درآوریم. سوسیالیسم یك شیوهی حیات آگاهانه است كه حقیقت را بیان مینماید. باید به شیوهای همانند فرزانگان و مؤمنانی كه در تاریخ نمونههایشان به فراوانی دیده میشود، همچون فرزانگان و مؤمنان این زمان زندگی كرد. فردگرایی كه بیانگر فرومایگی اخلاقی لیبرالیسم است، آزادی نبوده بلكه پستترین نوع بردگی است كه حیات آن بر اساس آگاهی متقلبانه شكل داده شده است. سوسیالیسم به مثابه آنتیلیبرالیسم، ایدئولوژی زیستن آزادی در عمل و اخلاق جمعی است.
نباید در نگرش اجتماعی خویش كاپیتالیسم را اغراقآمیز نماییم، بویژه ادعای اینكه عصر ما عصری است كه امپریالیزم و كاپیتالیسم بصورت مطلق بر آن حاكم بوده و شكل حیات روزانهی آن است، بخشیدن معنایی به كاپیتالیسم است كه مستحق آن نیست؛ صحیح نیست و اشتباهی است كه بیش از حد تحت تأثیر تبلیغات ایجاد شده است. جنگ ایدئولوژیكی است كه از تبلیغات ترسانگیزی تغذیه مینماید. واقعیت اینست كه كاپیتالیسم نظامی است كه همیشه محكوم به حاشیهنشینی است، سرقتی اجتماعیستیز است كه همیشه از طریق زورگویی فاشیستی سعی بر حاكم نمودن خویش داشته و یك نظام طراری میباشد. همانگونه كه در اعصار قدیم از طریق تقدیس مدیران مستبد و الهی نمودنشان انسانها بصورت بردههای كوتوله مانند درآورده میشدند، در عصر ما كاپیتالیسم یك هژمونی ایدئولوژیك را داراست كه نتایج مشابهی را ببار میآورد. نوعی بردگی و كوتولگی موضوع بحث است كه این هژمونی از طریق جنگهای سرد و گرم آن را تغذیه مینماید.
تلقی سوسیالیسم بعنوان جامعهای كه همیشه از طریق انقلابها و جنگها میتوان به آن رسید نیز اشتباه میباشد. بدون شك هنگامی كه شرایط ایجاد شوند، جنگها نیز جهت تحولات انقلابی مصداق دارند. اما سوسیالیسم تنها به معنی انقلاب نیست؛ بلكه مشاركت دموكراتیك در جامعه و حیات آگاهانه و عملی در برابر كاپیتالیسم میباشد. گفتن اینكه «انقلاب صورت خواهد گرفت، سپس حیات سوسیالیستی ایجاد میشود»، فریفتن خویش و نشستن به انتظاراتی بیهوده است. به میزانی كه از طریق آگاهی درسهای گذشته را فراگرفته و اكنونی گردد، به همان میزان میتوان با قدرت و آگاهی به استقبال آینده رفته و در آن زیست. بدون شك در تمامی این مراحل، رهبران استراتژیك و تاكتیكی لازم هستند. اما تلقی سوسیالیسم بعنوان حالت عملیای كه از طریق چنین اصطلاحات نظامی مدیریت میشود، راهگشای خطاهای بزرگی میگردد. رئال سوسیالیسم از یك نظر اینچنین مدیریت شد. هنگامی كه خسته شدند نیز از نا افتاده و بر جای ماندند! بیشتر از هر زمانی نیاز به جنبشها، احزاب و بلوكهای سوسیالیستی وجود دارد كه عموما در چارچوب پارادایم مدرنیتهی دموكراتیك جامعهی تاریخی را اساس كار قرار داده، از طریق مدیریتهای حافظ محیطزیست، اقتصادی و كنفدرال دموكراتیك در برابر جامعهی مصرفی كه كاپیتالیسم از طریق اندوستریالیسم و دولتـ ملت آن را به محاصره درآورده و در برابر تخریب محیطزیستی كه كاپیتالیسم پیوندهای جامعه را با آن بریده، خویش را تجهیز نمودهاند. لزوم وضع نظریهی سوسیالیستی در چارچوب چنین پیشطرحی و اجرای عملی آن همچنان اهمیت خویش را حفظ مینماید. این در حالیست كه این یك جنبش آگاهی و سازمانی پیشاهنگی نیست كه تنها در برابر هژمونی كاپیتالیستی توسعه یافته باشد، بلكه جنبش اجتماعی شدن حقیقی است كه در طول تاریخ با همان ماهیت اما وجوه ایدئولوژیكـ سیاسی ادامه داده شده است. جامعهی حقیقی، سرشت این جنبش میباشد، خود كاركرد اجتماعی شدن است. در بناگوش تمامی نظامهای تمدن اما بصورت متضاد با آن و به همان اندازه هم بصورت نظاممند در جریان میباشد. اینكه چندان درك نگردیده است، در ارتباط با توان تبلیغات ایدئولوژیكی طرف مقابلش میباشد. حقیقتهای اجتماعی، خود سوسیالیسم بوده و هرچه جامعه تداوم مییابد بعنوان شیوهی صحیح حیات همیشه تداوم خواهد داشت. تاریخ از این نظر تنها تاریخ مبارزهی طبقاتی نیست، بلكه مبارزهی در راه آزادی و مساوات جامعه و محافظت از آن در برابر قدرت و دولت هژمونیك میباشد. سوسیالیسم تاریخ این مبارزهی اجتماعی است كه به تدریج علمی میگردد.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمایت فعالان بینالمللی حقوق زنان از کمپین «نه به اعدام، آری به حیات آزاد»
روز دوشنبە گروهی از زنان کورد و اینترناسیونالیست در آلمان تجمعی برگزار کردند. در این تجمع یکی از حاضرین به نمایندگی از شورای زنان ایزدی به کمپین کژار درود فرستاد و گفت که "نه به قتلعام زندانیان و بله به زندگی آزاد."
همچنین فعالان زنان به ایتالیایی، انگلیسی و ترکی پیامهای مشابهی دادند. آنها بنری در دست داشتند که روی آن جمله ای از رهبر آپو با این مضمون نوشته شده بود "تشکلیابی زنان، یکی ازبزرگترین آرزوهای من است."
مریم فتحی، عضو شورای رهبری کژار در اروپا یکی ازشرکت کنندگان در این تجمع بود.
کمپین "نه به اعدام، آری به حیات آزاد" در هفتەهای گذشته از سوی جامعه زنان آزادی شرق کوردستان به همراه جمعی از فعالان سیاسی، مدنی و محیط زیستی علیه اعدام راە اندازی شده است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
روز دوشنبە گروهی از زنان کورد و اینترناسیونالیست در آلمان تجمعی برگزار کردند. در این تجمع یکی از حاضرین به نمایندگی از شورای زنان ایزدی به کمپین کژار درود فرستاد و گفت که "نه به قتلعام زندانیان و بله به زندگی آزاد."
همچنین فعالان زنان به ایتالیایی، انگلیسی و ترکی پیامهای مشابهی دادند. آنها بنری در دست داشتند که روی آن جمله ای از رهبر آپو با این مضمون نوشته شده بود "تشکلیابی زنان، یکی ازبزرگترین آرزوهای من است."
مریم فتحی، عضو شورای رهبری کژار در اروپا یکی ازشرکت کنندگان در این تجمع بود.
کمپین "نه به اعدام، آری به حیات آزاد" در هفتەهای گذشته از سوی جامعه زنان آزادی شرق کوردستان به همراه جمعی از فعالان سیاسی، مدنی و محیط زیستی علیه اعدام راە اندازی شده است.
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
هر سو بپاش
باشد جوانه هاکه سر کشد از خاک دیر و زود
از رنگ و از سرود
تا گُل به بار آید
در قحطسالی این بوم
ای دلپذیر
نقاش...
رنگی دگر بپاش!
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
باشد جوانه هاکه سر کشد از خاک دیر و زود
از رنگ و از سرود
تا گُل به بار آید
در قحطسالی این بوم
ای دلپذیر
نقاش...
رنگی دگر بپاش!
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
تاگەکان: بایکۆتی هەڵبژاردن, کەژارلەگەڵ بایکۆت کردنی هەڵبژاردنی سەرۆککۆماری ئێرانین26 حوزهیران, 2024
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
هەڵبژاردنی سەرۆککۆماری ئێران لە کاتێکدا بەرێوە دەچێت کە کۆماری ئیسلامی ئێران دەرەتانێکی دیمۆکراتیکی بۆ هەڵبژارتن نەهێشتۆوەتەو ئێرادەی گشتی کۆمەڵگە لە بەر چاو نەگیراوە، بە تایبەتی کۆمەلگەی ژنان، پێکهاتە کەلتووری- ئائینی و مەزهەبیەکانیتر لە ئێران دا بە نەبو ئەژمار دەکرێن. ئەمە خوی لە خوی دا نیشان دەدات کە رژێمی خوێنمژ و دژە ژن و دژە کۆمەڵگە چەندە لە پێوەرو پرەنسیپە هاوچەرخ و دیمۆکراتیکەکان بە دور و نامۆیە.
لە روانگەی ئەم رژێمە تەنیا لە کاتی رەوایەتی دان بە رژێمەکەی بە رێگەی هەڵبژارتن ژنانی دەکەیێتەوە بیر. وەگەرنا ئەو رژێمە هیچ حەسابێک بۆ ئێرادەی ژنان و گەنجان و پێکهاتەکانی تری ئێران نەکردووە و ناکات.
ماوەی سێ ساڵە شۆڕشی «ژن ژیان ئازادی» لە بەرانبەر ئەو سەرکوتکاری، بێ عەداڵەتی، بێ مافی، نا دیمۆکراتی و نامرۆڤی رژێم ڕاپەڕین. بەڵام جارێکی تر وەکو پیشەی هەمیشەیی رژێم بە ریگەی دام و دەزگای سەرکوتکارەکانی بە شێوەیەکی وەحشییانە پەلاماری گەلانی راپەڕیووی دا و بە هەزاران ژن و گەنجی کۆمەڵکوژ و بە هەزارانی بریندار کرد و لە گرتوخانەکان دا بەندیانیی کردووە. رژیم ئێسلامی ئێران تەنانەت بە هونەرمەند، مامۆستا، وەرزشکار، دەرهێنەر، پیشەوەر رەحمی نەکرد و پەلاماری ئەوانیشی دا و هەر یەکەیانی بە شێوەیەک لە شێوەکان سزا دا.
چالاکوانانی ماڤی مرۆڤ، مافی ژنان، ژینگە پارێزان، منداڵپاریزان و چالاکوانانی بواری هونەری کردە ئامانجی سەرکوتکاریەکانی و ئێستاش کە رژێم بە هۆی سیاسەتە دژە کۆمەڵگە و نەتەوەیەکان تەنگەتاو بووە دەیهەوێ جارێکی تر بۆ مانەوەی دەسەڵاتداریەتی و سیاسەتی ملهۆرانەی بە پێشاندانی چەند کەسایەتیەکی سووتاوی رژێم کۆمەڵگەی ژنان و بە گشتی کۆمەڵگەی ئێران چەواشە و بە لارێدا ببات. رژێمی داگیرکەری ئێران ئێدی رەوایەتی هزری- سیاسی خۆی لە نێو کۆڵگەی ئیران و بە تایبەت ژنان و گەنجاندا لە دەست داوە و ئەو گەلەی کە دەنگی ئازادیخوازانەی بە گۆی هەموو دونیا گەیشتووە فرێوی فرت و فێڵەکانی رژێمی داگیرکەری ئێران ناخۆات و دەنگی خۆی بۆ درێژکردنەوەی تەمەنی ئەو رژێمە دیکتاتۆرە بە کار ناهێنی.
وەک کۆمەڵگەی ژنانی ئازادی رۆژهەڵاتی کوردستان”کەژار” لەو باوەرەداین ژنان رۆژهەڵاتی کوردستان و ئێران ئەو ئاڵایەی بۆ ئازادی و دادپەروەری کۆمەڵایەتی بەرزیان کردووەتەوە بە خۆ رێکخستنکردن و پتەوکردنی ریزەکانیان ئاڵای ئازادی زیاتر بشەکێننەوە و هاوشان لە گەڵ چین و توێژەکانی تری کۆمەڵگە برەو بە خۆڕاگری و بەرخۆدانی خۆیان بدەن و دەنگی خۆیان بخەنە پاڵ دەنگی بەرخوەدانی ژنانی بەرخودێری زیندانەکانی رژێم لەوانە”گوڵرۆخ ئیریایی، سپیدە قەلیان، زەینەب جەلالیان، وریشە مورادی، و پەخشان عەزیزی و …. هتد و ئەو هەڵبژارتنە فۆرماڵیتەی رژێمی ئێران بە شێوەیەکی رێکخستن کراو و چالاک بایکۆت بکەن.
لەو بڕوایەداین کە ژنان لە رۆژهەڵاتی کوردستان ، ئێران خاوەن ئەزمون و وزەن کە دەتوانن بە بەشداربوونی خۆیان لە بایکۆتکردنی هەڵبژارتنی سەرۆککۆماری ئێراندا، رژێمی ئێران روبەروی بەرپرسیارێتی کۆمەڵایەتی و مێژوویی خوی بکەنەوە. رژیمی داگیرکەری ئیرانیش پێویستە بزانێ کە بەو هەڵبژارتنە فۆرمالیتە و نمایشیە ناتوانێت خۆی لە کێشەکانی کۆمەڵگای ئێران و کێشە دەرەکیەکان قوتار بکات.
کوردیناسیونی کۆمەڵگای ژنانی ئازادی رۆژهەڵاتی کوردستان”کەژار”
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
لە روانگەی ئەم رژێمە تەنیا لە کاتی رەوایەتی دان بە رژێمەکەی بە رێگەی هەڵبژارتن ژنانی دەکەیێتەوە بیر. وەگەرنا ئەو رژێمە هیچ حەسابێک بۆ ئێرادەی ژنان و گەنجان و پێکهاتەکانی تری ئێران نەکردووە و ناکات.
ماوەی سێ ساڵە شۆڕشی «ژن ژیان ئازادی» لە بەرانبەر ئەو سەرکوتکاری، بێ عەداڵەتی، بێ مافی، نا دیمۆکراتی و نامرۆڤی رژێم ڕاپەڕین. بەڵام جارێکی تر وەکو پیشەی هەمیشەیی رژێم بە ریگەی دام و دەزگای سەرکوتکارەکانی بە شێوەیەکی وەحشییانە پەلاماری گەلانی راپەڕیووی دا و بە هەزاران ژن و گەنجی کۆمەڵکوژ و بە هەزارانی بریندار کرد و لە گرتوخانەکان دا بەندیانیی کردووە. رژیم ئێسلامی ئێران تەنانەت بە هونەرمەند، مامۆستا، وەرزشکار، دەرهێنەر، پیشەوەر رەحمی نەکرد و پەلاماری ئەوانیشی دا و هەر یەکەیانی بە شێوەیەک لە شێوەکان سزا دا.
چالاکوانانی ماڤی مرۆڤ، مافی ژنان، ژینگە پارێزان، منداڵپاریزان و چالاکوانانی بواری هونەری کردە ئامانجی سەرکوتکاریەکانی و ئێستاش کە رژێم بە هۆی سیاسەتە دژە کۆمەڵگە و نەتەوەیەکان تەنگەتاو بووە دەیهەوێ جارێکی تر بۆ مانەوەی دەسەڵاتداریەتی و سیاسەتی ملهۆرانەی بە پێشاندانی چەند کەسایەتیەکی سووتاوی رژێم کۆمەڵگەی ژنان و بە گشتی کۆمەڵگەی ئێران چەواشە و بە لارێدا ببات. رژێمی داگیرکەری ئێران ئێدی رەوایەتی هزری- سیاسی خۆی لە نێو کۆڵگەی ئیران و بە تایبەت ژنان و گەنجاندا لە دەست داوە و ئەو گەلەی کە دەنگی ئازادیخوازانەی بە گۆی هەموو دونیا گەیشتووە فرێوی فرت و فێڵەکانی رژێمی داگیرکەری ئێران ناخۆات و دەنگی خۆی بۆ درێژکردنەوەی تەمەنی ئەو رژێمە دیکتاتۆرە بە کار ناهێنی.
وەک کۆمەڵگەی ژنانی ئازادی رۆژهەڵاتی کوردستان”کەژار” لەو باوەرەداین ژنان رۆژهەڵاتی کوردستان و ئێران ئەو ئاڵایەی بۆ ئازادی و دادپەروەری کۆمەڵایەتی بەرزیان کردووەتەوە بە خۆ رێکخستنکردن و پتەوکردنی ریزەکانیان ئاڵای ئازادی زیاتر بشەکێننەوە و هاوشان لە گەڵ چین و توێژەکانی تری کۆمەڵگە برەو بە خۆڕاگری و بەرخۆدانی خۆیان بدەن و دەنگی خۆیان بخەنە پاڵ دەنگی بەرخوەدانی ژنانی بەرخودێری زیندانەکانی رژێم لەوانە”گوڵرۆخ ئیریایی، سپیدە قەلیان، زەینەب جەلالیان، وریشە مورادی، و پەخشان عەزیزی و …. هتد و ئەو هەڵبژارتنە فۆرماڵیتەی رژێمی ئێران بە شێوەیەکی رێکخستن کراو و چالاک بایکۆت بکەن.
لەو بڕوایەداین کە ژنان لە رۆژهەڵاتی کوردستان ، ئێران خاوەن ئەزمون و وزەن کە دەتوانن بە بەشداربوونی خۆیان لە بایکۆتکردنی هەڵبژارتنی سەرۆککۆماری ئێراندا، رژێمی ئێران روبەروی بەرپرسیارێتی کۆمەڵایەتی و مێژوویی خوی بکەنەوە. رژیمی داگیرکەری ئیرانیش پێویستە بزانێ کە بەو هەڵبژارتنە فۆرمالیتە و نمایشیە ناتوانێت خۆی لە کێشەکانی کۆمەڵگای ئێران و کێشە دەرەکیەکان قوتار بکات.
کوردیناسیونی کۆمەڵگای ژنانی ئازادی رۆژهەڵاتی کوردستان”کەژار”
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح آمده با هزار و یک عشق و نوید
بگشا تو به روی زندگی ، سطر جدید
با رقص و سرور شاخه ساران جوان
هم نغمه شویم و بر کنیم درس امید
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel
بگشا تو به روی زندگی ، سطر جدید
با رقص و سرور شاخه ساران جوان
هم نغمه شویم و بر کنیم درس امید
#جامعەی_زنان_آزاد_شرق_کوردستان
🆔 @KjarOfficialChannel