Telegram Web Link
Forwarded from پی‌گیری پرونده‌ی پزشکی عباس کیارستمی
اسفند ۱۳۹۵ — بهمن کیارستمی درباره‌ی شروع بیماری پدرش گفت: «پدرم داروی پلاویکس استفاده می‌کرد؛ داروی رقیق‌کننده‌ی خون که ظاهراً پیش از هر عمل جراحی باید این دارو قطع شود. این پرونده هنوز باز است. نمی‌توان درباره‌ی آن با صراحت و قاطعیت نظری داد، اما آن‌چه در گزارش نظام پزشکی آمده نشان می‌دهد که قطع این داروها زودتر یا دیرتر از زمان معمول اتفاق افتاده و این باعث شده بعد از عمل خونریزی داخلی رخ بدهد.» پرسیدم به‌طور کلی دلیل عمل جراحی پدرتان چه بود که گفت: «کلونوسکوپی کرده بودند و ظاهراً پلیپ روده تشخیص داده شده بود.» از بهمن کیارستمی پرسیدم پزشکان از چه زمانی متوجه خونریزی داخلی آقای کیارستمی شدند که گفت: «بعد از این‌که خونریزی داخلی عوارضش را نشان می‌دهد، تشخیص می‌دهند که دوباره باید عمل جراحی شود. مسئله‌ی پزشکی‌ای که در گزارش پزشک قانونی هم وجود دارد این است که انجام عمل جراحی دوم باتأخیر صورت گرفته است، آن هم در یک شرایط اورژانسی، دوازده شب، که به‌علت خونریزی شدید انجام شده است. ما شنیده‌ایم در جریان عمل، برای خشک کردن خون از وسیله‌ی حرارت‌زایی استفاده می‌کنند که باعث سوختگی حالب می‌شود. همه‌ی گرفتاری‌های بعدی از همان ماجراست. با آسیبی که به حالب می‌رسد، ادرار دفع نمی‌شود و عفونت وارد خون می‌شود. من پزشک نیستم و نمی‌خواهم وارد این موضوعات بشوم. به‌هرحال، عمل سومی انجام می‌شود که در جریان آن کیسه‌ی صفرا را از شکم خارج می‌کنند. این‌که کیسه‌ی صفرا به چه دلیل عفونی شده جای بحث دارد. اما به‌هرحال عفونت از عمل دوم وارد خون شده است. در عمل چهارم که به دلیل عفونت شدید انجام شد، معلوم می‌شود همه‌ی گرفتاری‌ها از آسیب دیدن حالب شروع شده است.»

عباس کیارستمی اوایل تیرماه با تصمیم خانواده راهی فرانسه شد. از بهمن پرسیدم دلیل این سفر چه بود؟ که گفت: «عمل چهارم نیمه‌ی فروردین انجام شد و ما اواخر فروردین به خانه آمدیم. برای بیمار عفونی، یکی از آسیب‌زننده‌ترین جاها خود بیمارستان است. بیماری که مسئله‌ی عفونی دارد بهتر است یا در یک قرنطینه‌ی کامل باشد یا از بیمارستان منتقل شود به خانه. چون در این شرایط شما با هر مجاورتی با عفونت دوباره مسئله‌تان حاد می‌شود. به خانه که آمدیم دوماه‌ونیم گرفتاری مداوم داشتیم. عفونت آنقدر زیاد بود که هیچ‌وقت نتوانستند به‌خوبی کنترلش کنند. درنهایت تصمیم گرفتیم به فرانسه منتقلش کنیم.» وقتی از بهمن پرسیدم تشخیص پزشکان در فرانسه چه بود؟ مرا به گفت‌وگویش با پروفسور بریس گایه، فوق تخصص جراحی گوارش و پزشک معالج پدرش در بیمارستان پاریس ارجاع داد که گفته بود: «مسئله‌ی خونریزی داخلی بیمار، مسئله‌ی بسیار پیچیده‌ای بود و من تابه‌حال با موردی مثل چیزی که در گزارش خواندم مواجه نشده بودم. به نظر می‌رسد که دلیل آن استفاده از داروی ضدانعقاد بوده است، ظاهراً عمل جراحی تقریباً همزمان با استفاده از داروی پلاویکس انجام شده و تنها سه یا چهار روز پیش از عمل، دارو قطع شده است. خب مشخصاً این زمان کوتاه است و باید دست‌کم هشت روز زودتر قطع می‌شد. نمی‌‌دانم، واقعاً نمی‌توانم بفهمم که چطور ممکن است بیماری از همه‌جا خونریزی کند، این تقریباً غیرممکن است. جراحی روده به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند منجر به خونریزی در سینه شود. در معده ممکن است خونریزی اتفاق بیفتد، آن‌هم با حالبی که قطع شده بود، اما خونریزی در سینه عجیب است.» پزشک فرانسوی درباره‌ی علت مرگ کیارستمی گفته بود: «این بیمار مسئله‌ی انعقاد خون داشت و به دلیل خطر آمبولی، به او داروی ضدانعقاد خون داده شده بود. او در حقیقت نه یک‌بار، که دوبار دچار هماتوم (جمع شدن خون) در مغز شده بود. بار نخست که دقیقاً مشخص نیست در چه زمانی اتفاق افتاده بود، عواقب خطرناکی نداشته. اما دلیل فوت او هماتوم دوم در نیمه‌ی دیگر مغز بود. یعنی او دو هماتوم داشت و ادامه‌ی حیات با این دو هماتوم غیرممکن بود. گرچه بعضی از هماتوم‌ها به‌سادگی درمان می‌شوند، اما در این مورد بهترین اتفاقی که می‌توانست برای بیمار بیفتد این بود که او تا سال‌‌ها زندگی نباتی کند. وقتی که ما با متخصصان مغز و اعصاب در پاریس مشاوره کردیم، پاسخ شنیدیم که جراحی نکنید، هیچ کاری نکنید، تمام است. ما وقتی که ساعت شش صبح او را دیدیم تقریباً مرده بود. چشمانش کاملاً باز بود؛ وضعیتی که ما به آن Mydriase می‌گوییم (بزرگ شدن اندازه‌ی قرنیه و سیاهی چشم). این به معنای مرگ مغزی است؛ یعنی او نه دردی کشیده، نه حس دیگری داشته و مرگ در یک لحظه اتفاق افتاده.»
Forwarded from پی‌گیری پرونده‌ی پزشکی عباس کیارستمی
صحبت‌های پروفسور گایه از مهم‌ترین داده‌های ما درباره‌ی اتفاقات منجر به درگذشت عباس کیارستمی‌ است.

لینک گفت‌وگو در تلگرام
لینک گفت‌وگو در اینستاگرام
Forwarded from پی‌گیری پرونده‌ی پزشکی عباس کیارستمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۴ / ۰۴ / ۱۴۰۱
Forwarded from پی‌گیری پرونده‌ی پزشکی عباس کیارستمی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر هاشمی، وزیر وقت بهداشت، در برنامه‌ی اولین سالگرد درگذشت عباس کیارستمی که در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد: «کسی نمی‌تونه ادعا بکنه که اگر آقای کیارستمی مونده بودن هم هیچ اتفاقی براشون نمی‌افتاد. احتمالش خیلی خیلی کمتر بود، ولی این‌که بگیم نمی‌افتاد هم خب بالاخره ایشون با فشار پایین [از علائم عفونت خون] ایران رو ترک کرد. بنابراین من فکر می‌کنم که خیلی صادقانه باید بیایم بگیم.»
Forwarded from پی‌گیری پرونده‌ی پزشکی عباس کیارستمی
این وضعیت من رو یاد تکنیک‌های شکار در حیات وحش می‌ندازه. برخی شکارچیان اول طعمه رو خسته می‌کنند یا صبر می‌کنند تا خسته شه، بعد نوبت حمله‌ست. تا ضعیف و خسته به نظر میایم، پروژه‌ی تطهیر (به قول آقای صفاریان‌پور) کلید می‌‌خوره.

فکر می‌کنم موفقیت پی‌گیری پرونده‌ی پزشکی عباس کیارستمی، بیش‌تر از گرفتن گزارش (گزارشی که نمی‌دونیم چقدر دقیق و صادقانه ارائه شده) در مقابله با روایتیه که سعی می‌شه جابیفته: بهبود یافته بود. اگر نمی‌رفت، زنده می‌ماند.

سه سال پیش، در همین ایام، احمد میر، پزشک معالج عباس کیارستمی، روی جلد مجله‌ی دنیای سلامت رفت و در مصاحبه‌ای ناقص و پرتناقض، با سربلندی، متانت و بزرگواری از دلایل سکوتش و از زیباترین کار دنیا گفت، از بهبود یافتن عباس کیارستمی و از تصمیم اشتباه او برای رفتن به فرانسه. «گفتم سکوت کنم تا روزی روزگاری حقیقت روشن خواهد شد.» او نگفت با سکوت پزشک معالج حقیقت چگونه باید روشن بشه، ولی از محتوای صحبت‌های او می‌شد نتیجه گرفت همان بهتر که سکوت کرده. مثلاً او گفت مصرف داروی ضدانعقاد که سبب خونریزی وسیع پس از جراحی اول و دلیل جراحی دوم بود، بخشی از پروسه‌ی درمان برای جلوگیری از آمبولی بوده، اما در توضیح به سازمان نظام پزشکی نوشته بود به عباس کیارستمی توضیح داده که جراحی باید حداقل پنج روز پس از قطع مصرف داروی ضدانعقاد انجام شود.

امسال هم شهروند پرونده‌ی مفصلی با ادعای کالبدشکافی پشت‌صحنه‌ی مرگ عباس کیارستمی کار کرده. طرفه این‌که پرونده با مصاحبه‌ای تحت عنوان «در ایران زنده می‌ماند» شروع شده و تمام صفحات متعدد بعدی، مخاطب رو به سمتی سوق می‌ده که چنین نتیجه‌ای بگیره. در شصت‌ویک صفحه پرونده‌ی مثلاً تحقیقی، در حالی از وضعیت بهبودیافته‌ی عباس کیارستمی صحبت می‌شه که او کمتر از یک هفته پیش از اعزام به فرانسه، به دلیل عفونت خون در حادترین حالتش (شوک) در بیمارستان بستری بوده.

|
شوک سپتیک آخرین و شدیدترین شکل سپسیس و همچنین سخت‌ترین [شکل عفونت خون] برای درمان است. بیماران مبتلا به شوک سپتیک اغلب «بیمارترین بیمارانِ بیمارستان» نامیده می‌شوند، زیرا پزشکان، پرستاران و سایر متخصصان مراقبت‌های بهداشتی برای نجات آن‌ها از عوارض طولانی مدت یا مرگ تلاش می‌کنند.
‌|

اگر تردیدی در شما وجود داره که انتقال به فرانسه سرنوشت او رو عوض کرده، درباره‌ی شوک سپتیک مطالعه کنید، و نتایجش رو در تعداد دفعاتی که عباس کیارستمی طی سه ماه دچارش شده، سن او، توان رو به افول جسمی او و عوارض دیگرِ جراحی‌ها که همزمان با آن‌ها هم درگیر بود ضرب کنید.


نکته‌ای که این روزها توجهم رو جلب کرده چیزی در این صداست. او قطعاً می‌دونه که هر اقدام درمانی در فرانسه بیش از یک هفته طول می‌کشه، اما می‌گه هفته‌ی بعد برمی‌گردم و برمی‌گرده. هدف او از رفتن به فرانسه نه درمان، بلکه دیدار دوستان قدیمیه. برخلاف چیزی که شهروند سعی کرده القا کنه: «لج‌بازی‌ای که به قیمت مرگ او تموم شده»، او غافلگیر نشده، او آگاهانه پایان محتومش رو کارگردانی کرده، کاری که بیست سال قبل‌تر در «طعم گیلاس» کرده بود.

…امروز ششمین سالگرد خاک‌سپاری اوست.
KiarostamiAbbas pinned «. «سلام آقای کیارستمی. من جعفر پناهی هستم، از کارگردانانِ فیلم در تلویزیون. قبلا فیلمِ کوتاهی به نامِ «دوست» بر اساسِ فیلمِ «نان و کوچه»ی شما ساخته‌ام. در مجله‌ی «فیلم» خواندم که می‌خواهید فیلمِ جدیدی شروع کنید. خیلی دلم می‌خواهد در کنارِ شما باشم، مهم نیست…»
https://bit.ly/3SbqPk5

آرزوی محال

نمی‌دانم این نامه را خطاب به چه کسانی می‌نویسم، اما می‌دانم چرا می‌نویسم و باور دارم که نوشتن آن در این وضعیت ضروری و اجتناب‌ناپذیر است، چراکه دو فیلم‌ساز ایرانی، دو فیلم‌ساز وابسته به جریان سینمای مستقل ایران در بندند. به‌عنوان یک فیلم‌ساز از همین جریان سینمای مستقل، سال‌هاست که دیگر امیدی به نمایش فیلم‌هایم در کشورم ندارم و سال‌هاست که با ساختن فیلم‌های شخصی و کم‌هزینه، به کمک و همراهی وزارت ارشاد به‌عنوان متولی سینمای ایران چشم امید ندارم. من برای گذران زندگی به عکاسی روی آورده‌ام و از درآمد آن، فیلم‌های کوچک و کم‌هزینه می‌سازم و به پخش غیرقانونی نسخه‌های تکثیرشده‌ی فیلم‌هایم اعتراضی نمی‌کنم، چراکه این تنها راه ارتباط من با مخاطبان هموطنم است. دیگر سال‌هاست حتی به این بی‌توجهی وزارت ارشاد و مسئولان سینمایی اعتراض هم نمی‌کنم. حتی اگر نپذیریم که سال‌هاست مسئولان سینمایی کشور به‌عنوان بازوی فرهنگی دولت بین فیلم‌سازان خودی و غیرخودی فرق می‌گذارند، بر این باورم که آن‌ها به هیچ روی به سینمای مستقل عنایتی ندارند. این گناه ما نیست که فیلم‌سازیم و تنها از طریق فیلم‌سازی است که می‌توانیم زندگی کنیم. این نه فقط یک انتخاب، که برای ما یک ضرورت حیاتی‌ست...

نامه‌ی سرگشاده‌ی عباس کیارستمی در اعتراض به بازداشت جعفر پناهی و محمد رسول‌اف
نقد و بررسی فیلم #گزارش
شیروانی-آزرم-پورمحمدرضا
نقد و بررسی فیلم «گزارش»
با حضور محمد شیروانی، محسن آزرم و نوید پورمحمدرضا/ خانه‌ی هنرمندان/ ۹ تیر ۱۴۰۱
@KiarostamiAbbas
در شماره‌ی جدید (شماره‌ی ۱۸) ماهنامه‌ی «فیلم امروز» پرونده‌ای درباره‌ی میراث فرهنگی-هنری عباس کیارستمی و حفظ و اشاعه‌ی آثار او، شش سال پس از خاموشی‌اش کار شده است. این پرونده حاوی مجموعه‌ی مفصلی از یادداشت‌های دوستان، دوست‌داران و همراهان کیارستمی‌ست که به همت یلدا ابتهاج گرد آمده، به‌علاوه‌ی گفت‌وگو با بهمن کیارستمی و محمودرضا بهمن‌پور (ناشر اختصاصی آثار کیارستمی).

‌نسخه‌ی مجازی مجله را می‌توانید از «فیدیبو» بخرید.
لینک مستقیم:
fidibo.com/book/138856-مجله-ماهنامه-فیلم-امروز-شماره-18
KiarostamiAbbas
در شماره‌ی جدید (شماره‌ی ۱۸) ماهنامه‌ی «فیلم امروز» پرونده‌ای درباره‌ی میراث فرهنگی-هنری عباس کیارستمی و حفظ و اشاعه‌ی آثار او، شش سال پس از خاموشی‌اش کار شده است. این پرونده حاوی مجموعه‌ی مفصلی از یادداشت‌های دوستان، دوست‌داران و همراهان کیارستمی‌ست که به…

https://bit.ly/3R5ijlT

می‌گویند «مکان»، «رابطه» را می‌سازد و خانه‌ی عباس کیارستمی بدون تردید نمونه‌ای بود در تایید این مدعا و البته همچون همه‌ی آنچه به او مربوط می‌شد، دلیلی بر خلاف آن. خانه‌ی کارگردانی که واقعیت را به تصویر می‌کشید، اما از طریق نمایش جزئیاتی به‌شدت ساخته و پرداخته، از همان ابتدا شباهت به صاحب‌خانه را به رخ می‌کشید. خانه‌ای در انتهای یک بن‌بست که ورود به آن، وجود بن‌بست را انکار می‌کرد. دو زنگ که یکی نام داشت و آن یکی تا مد‌‌ت‌ها بی‌نام بود و همان باعث می‌شد که حدس بزنی که زنگ خانه‌ی مورد نظر توست. این‌جا راهی آغاز می‌شد که بن‌بست نبود و مینیمالیسم، کم‌گویی، زبان اشاره و امکان کشف و شهود، نقش راهنمای ورود به آن را ایفا می‌کردند. و سپس چند پله، پلکان «فرصت»، برای اطمینان از مقصد، تازه کردن نفس، آمادگی برای روبرو شدن با صاحب‌خانه‌ای که هر چند با لطف، اما کوچکترین و بی‌اهمیت‌ترین حرف‌ها و حرکات تازه‌وارد را می‌سنجید و تحلیل می‌کرد و…

یادداشتی از توفان گرکانی

منتشرشده در شماره‌ی ۱۸ ماهنامه‌ی «فیلم امروز»
KiarostamiAbbas
در شماره‌ی جدید (شماره‌ی ۱۸) ماهنامه‌ی «فیلم امروز» پرونده‌ای درباره‌ی میراث فرهنگی-هنری عباس کیارستمی و حفظ و اشاعه‌ی آثار او، شش سال پس از خاموشی‌اش کار شده است. این پرونده حاوی مجموعه‌ی مفصلی از یادداشت‌های دوستان، دوست‌داران و همراهان کیارستمی‌ست که به…

https://bit.ly/3KI67Fe

جایی گفته بود که وقتی نمی‌تواند فیلم بسازد، کارهای دیگری می‌کند؛ عکس می‌گیرد، شعر می‌گوید، نجاری می‌کند و ... به نظرم نکته‌ای در این حرف هست؛ این‌که از بی‌کاری نفرت داشت. از نظر او ما آدم‌های عجیبی بودیم وهمیشه به ما می‌گفت: «شما چطور می‌تونید بی‌کار باشید؟» برای همین، برای خودش کار جور می‌کرد. و بلد هم بود از این کاری که جور کرده و سرگرمش  کرده، پول هم دربیاورد.
یکی ازآن کارها، ساخت صندوقچه در ابعاد مختلف بود. نمی‌دانم ایده‌ی ساخت آن‌ها از کجا به سرش افتاد. من که بعد از گرفتن دیپلم یک جوان بی‌کار بودم و از سربازی فراری، طبق رسم قدیمی‌، رفتم وردست دایی‌عباس و مشغول شدم. این قضیه برمی‌گردد به اوایل دهه‌ی شصت. ما در اختیاریه - در همان «خانه‌ای با شیروانی قرمز» - در کنار مادربزرگ و یکی از خاله‌هایم زندگی می‌کردیم.

یادداشتی از حمید قادری

منتشرشده در شماره‌ی ۱۸ ماهنامه‌ی «فیلم امروز»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شش سال قبل از ساخت «کپی برابر اصل» عباس کيارستمی از این می‌گوید که ما بضاعت این‌که از اصل لذت ببریم را نداریم، به همین خاطر باید به‌ بدل (کپی) بسنده کنیم.

تصاویر از مستند «باغ ایرانی» [کارگردان: بهمن کیارستمی، تهیه‌کننده: مرجانه مقیمی، محصول ۱۳۸۳] و آرشیو بهمن کیارستمی

پ. ن: کيارستمی اولین چیدمان درختِ خود را در سال ۱۳۸۳ در موزه هنرهای معاصر ایران و در نمايشگاه گروهی «باغ ایرانی» به نمایش گذاشت. ساسان توکلی‌فارسانی همانند سایر چیدمان‌های درختِ کيارستمی در این چیدمان هم نقش پررنگی داشت.

تصاویر: مرتضی پورصمدی، بهمن کیارستمی و حمیده رضوی‌
@KiarostamiAbbas
KiarostamiAbbas
فيلم کوتاه «نه خیر» ساخته‌ی عباس كيارستمی، محصول ٢٠١٠ @KiarostamiAbbas

https://youtu.be/jxpKOlQ4L4I

فيلم کوتاه «نه‌ خیر»
ساخته‌ی عباس كيارستمی، محصول ٢٠١٠

برای من یکی از بهانه‌های کوچک خوشبختی، لودگی و مسخرگی و دوری از وضعیت جدی است. چندی پیش برای فرار از فکر و تن سپردن به ابتذال محض و صرفا خندیدن، یک فیلم درِ پیتی کمدی را به تماشا نشستیم. همه‌چیز خوب پیش می‌رفت‌: ما ریسه می‌رفتیم و به وقایع خنده‌دار و اغراق‌آمیز فیلم می‌خندیدیم، اما ناگهان اتفاقی عجیب افتاد: در اوج خنده و شادی یک‌دفعه خبر مرگ کیارستمی رسید!
تصور کنید در آسوده‌ترین شکلی در یک وان آب گرم لم داده باشید و ناگهان یک هشت‌پای کثیف و نفرت‌انگیز به تن‌تان چنگ بیاندازد. تصور کنید...
متضادترین حالات حسی در کسری از ثانیه رودرروی هم قرار گرفتند و مرگ، درد و حجم کمرشکن ملال پیروز آمد.

یادداشت محمد مرادی، به مناسبت درگذشت عباس کیارستمی در سال ۲۰۱۶
آقای مرادی در روزهای پایانی سال ۲۰۲۲ برای جلب توجه جهانیان به اعتراضات مردم ایران با پریدن در رودخانه‌ای در شهر لیون خودکشی کرد.
.
«ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که به عناوین و صورت‌های مختلف به حداقل‌ها رضایت داده‌ایم و‌ حتی به سوی حداقل‌ها، کمترین‌ها و پایین‌ترین‌ها سوق داده می‌شویم، بی‌آنکه در جست‌وجوی جایگاه واقعی خودمان به‌عنوان انسان باشیم.

پرسش: آیا «خوشبخت نبودن انسان» گناه است؟

این پرسش خلاقانه‌ی ذهن کیارستمی‌ست. پرسشی که ذهن عادی آن را نمی‌پرسد. پرسش کیارستمی، حتی به گونه‌ای پرسش از امری بدیهی است، وقتی اکثر قریب به اتفاق انسان‌ها به حال بد و بدبختی خود، خو می‌گیرند.

اما خوشبختی انسان امری نیست که تام و تمام تنها به خود او مربوط باشد. مثلا جبر جغرافیایی و تاریخی در خوشبختی آدمی تاثیرگذار است‌.» 

این مطالب بخشی از یادداشتی‌ با عنوان «فرو شدن چو بدیدی، برآمدن بنگر» به قلم بهاره منصوری درباره‌ی فیلم «طعم گیلاس» است که یک سال پیش منتشر کردیم. موارد مطرح‌شده شباهت زیادی به شرایط امروز ما و انتخاب محمد مرادی در این شرایط دارد. محمد مرادی جوانی ایرانی ساکن فرانسه بود که در روزهای پایانی سال ۲۰۲۲ برای «جلب توجه جهان غرب به مسائل ایران» در لیون با پریدن در رودخانه‌ خودکشی کرد.
.
نگاهی به عکس‌های تم برف کیارستمی

اين فصل را من به اين دليل بيش‌تر برای عکاسی دوست دارم که برف بخشی از طبيعت را می‌پوشاند و آن را تبديل به يک کاغذ سفيد می‌کند و بعد هر عنصر تازه‌ای مثل نقاشی روی کاغذ سفيد می‌تواند خودنمایی کند، به شکلی که ديگر عکس نيست و بيش‌تر به يک کار گرافيک و نقاشی تبديل می‌شود.

گزارشی از شاهرخ گلستان از نمایشگاهی از عکس‌های تم برف عباس کیارستمی
2024/09/21 09:29:42
Back to Top
HTML Embed Code: