Telegram Web Link
دزانن؟

ئەلێ‌ چیکێن کو ژ چاڤێ م فڕین!
هەڤالێن هەر شەڤێن من! چیکێن ئاسمین!
دزانن شەڤ ب شەڤ دهێژمرم وە؟
دزانن راکەتن هوون، پامە ئەز هین؟


#دوکتور_سادق_فەرهادی

@Kaniyadil
Forwarded from سپهر چناران
Sepehr Chenaran 193.pdf
5.9 MB
📰 نسخه رایگان و الکترونیکی سپهر چناران - شماره 193

📱 @sepehr_chenaran
چیک و‌ چاڤ...

ئەلێ‌ چیکێن کو روونشتی ل ژوورن!
ل مە ب‌چاڤ و چاڤێن وە ب‌نوورن!
دەما نێن چاڤێ وە ڤا هێسترێن مە...
دزانن کو ل چاڤێ مە چ هوورن؟

#دوکتور_سادق_فەرهادی

@Kaniyadil
Audio
دلروبا

ده‌نگ; #رێوان_سەمیر

هەلبەستڤان; #جەفەرقولی

@Palikan_welate_me
ب مانەیا وەشاندنا کۆڤار
و زەبت‌کرنا کوورتەفیلما “مەرخ”ێ

سا؛ ھوسێین فیرۆزە


کو، ھاتی سەر قەرارا خوە
کو، نەوەستیایی
ژ ھەڤالێن نەزان و
نەیارێن زانا
ئەرێ، من ب چاڤێ خوە دیت
دنیا بوو دو پار
دەما کو تە
رووھێ خوە ژ بۆ مەرخان
ل چیایێن بلندێ گولیلێ
دچاند...


#شیرکووھ_پەھلەوانی
@Kaniyadil
Ez, tu me

Ez bi salan li te digerim;
Di pelên darê de
Çemê gurr
Li ser strana çivîka li quncikê banî
Li ser lêgerîna kewek di nîvika geliyê de
Li ser hîrehîra hespê
Nikila teyr û bazan
Û li ser xwe, çi ku bûm.
Ez vejîna xwe me
Tenasoxa xwe
Di hembêza te de
Û bi qasî 'min' ek
Li ser mezinahîya çavên te.
Riha min
Di te de mir
Min tu anî dinyayê
Û ser te kenîyam û gîrîyam
Ez tu me
bi qasî te
Li ser perçeyek ji xwe

#Mecîd_Rehwerd

ئەز، تو مە

ئەز ب سالان ل تە دگەرم؛
د پەلێن دارێ دە
چەمێ گوڕ
ل سەر سترانا چڤیکا ل قونجکێ بانی
ل سەر لێگەرینا کەوەک د نیڤکا گەلیێ دە
ل سەر ھیرەھیرا ھەسپێ
نکلا تەیر و بازان
و ل سەر خوە، چ کو بووم.
ئەز ڤەژینا خوە مە
تەناسۆخا خوە
د ھەمبێزا تە دە
و ب قاسی 'من' ئەک
ل سەر مەزناھیا چاڤێن تە.
رھا من
د تە دە مر
من تو ئانی دنیایێ
و سەر تە کەنیام و گیریام
ئەز تو مە
ب قاسی تە
ل سەر پەرچەیەک ژ خوە.
..

#مەجید_رەھوەرد

@Kaniyadil
دوستان عزیز و یاران همکانی

درود برشما؛
احترامٱ ساعت ۲۱ روز چهارشنبه‌ی این هفته، مورخه ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ در کلاب‌هاوس کانیادل چشم به راهتان خواهیم بود.

انجمن فرهنگی ادبی کانیادل

hey - you should join us Wednesday at 21:00 GMT+04:30 for "کوردێن خۆراسانێ؛ هەنگ و هەلبەست...
Kurdên xorasanê; heng û ". https://www.clubhouse.com/invite/3dLugjGEvN0plKjELwz4oA0re8gOSOYDEdN:O19GqNiExlmTZFEfd327oSiZ85lXDqF65_PP3oaBSn8
پیرامون زبان کوردی
و ترویج آن در خراسان


سەلام هەڤالێن هێژا.
مدا دکم گشتێ خواش و تەندورست بن.
در بحث آموزش و ترویج زبان کردی کرمانجی در شمال خراسان، بە نظرم باید بە دو وجه اصلی این موضوع توجە کافی داشت:
الف. کارکرد زبان و نقش آن
ب. شرایط جامعە مورد بحث
زبان یک پدیدە اجتماعی و حاصل تعامل افراد یک جامعە با هم است و معمولا سە کارکرد مهم برای یک زبان تعریف می‌شود:
١. انتقال آگاهی
۲. انتقال عواطف
۳. انتقال فرهنگ بین نسلها
گاە اشکالی کە در بحثها شکل میگیرد ناشی از این است کە فکر میکنیم زبان تنها ابزاری برای انتقال یک سری دادە و مفاهیم بین افراد است، در حالیکە ما با زبان، عواطف و احساساتمان را هم منتقل میکنیم. برای همین است کە در اوج خشم و غم و شادی، بە همان زبانی کە از پدر و مادرمان آموختەایم، ابراز احساس میکنیم. این موضوع را پدر و مادرهای کرمانجی کە با بچەهایشان فارسی حرف میزنند خوب درک میکنند کە چطور هنگام ابراز احساس، از فارسی بە کرمانجی سوییچ میکنند.
و نیز کارکرد مهم انتقال فرهنگ بین نسلها کە حاصل قرنها و هزاران سال تجارب و فرهنگ یک جامعە بدان وسیلە منتقل میشود. برای همین مرگ یک زبان، مرگ یک فرهنگ است.
در بحث نقش زبان، مهمترین نقش آن در یک جامعە یا گروە، هویت سازی است. برای همین است کە میبینیم در برخی روستاهای شمال خراسان کە قبلا کرد کرمانج بودەاند ولی بعد زبانشان  فارسی یا ترکی شدە، دیگر تعلق چندانی هم بە هویت کردی کرمانجی دیدە نمیشود و یا برعکس.
در وجە دوم؛ مسالە مهم، شناحت درست شرایط جامعەای است کە در آن زندگی میکنیم نە یک جامعە آرمانی. در حال حاضر در جامعە کردی کرمانجی خراسان، ما شاهد بزرگ شدن نسل دوم کرمانجهای فارس‌زبان در شهرها و نسل اول کرمانجهای فارس‌زبان در روستاها هستیم. بە عنوان کسی کە در یک دورە ۱٦ سالە در میان مردم مناطق مختلف کرمانج‌نشین شمال خراسان رفت‌وآمد داشتە و بطور مستقیم درگیر مسالە زبان و فرهنگ کردی کرمانجی خراسان بودەام، باید بگویم کە بیش از ۹۰ درصد جامعە کردی شمال خراسان، درگیر مسالە تغییر زبان است و تنها عشایر قوچانی و چند روستای انگشت‌شمار هستند کە همچنان با کودکانشان بە کرمانجی حرف میزنند کە آنها هم بدبختانە بزودی بە این جرگە خواهند پیوست.
بنابراین دوستان عزیز، حواسمان باشد در بحث آموزش و ترویج زبان، دچار خطای دید نشویم. وقتی میگویید باید زبان کردی کرمانجی رسمی و استاندارد آموزش دادە شود، بە کی و چطور باید آموزش دادە شود؟ مگر ما امکان آموزش گستردە و سیستماتیک داریم؟ مگر در شمال خراسان آموزش زبان کرمانجی بە بچەها برای خانوادەها اولویت است؟ اگر اینطور بود کە فارسی حرف نمیزدند!
بە نظر من مهمترین مسالە و وظیفە ما در حال حاضر در شمال خراسان، کند کردن سرعت تغییرزبان و نابودی فرهنگ است و بهترین و موثرترین راە هم از نظر من تولید محتوای آموزشی و سرگرمی بە همین کردی کرمانجی خراسانی‌ست کە هنوز امکان فهم و انتقال بین‌نسلی آن هست، بویژە برای کودکان و نوجوانان.
کردی کرمانجی استاندارد و دیگر گویشهای کردی را هم یاد بگیریم برای اینکە بتوانیم با کردهای مناطق دیگر ارتباط داشتە باشیم، مجلە و کتاب بخوانیم و در سمینارها شرکت کنیم.
روزی یکی از دوستان شیروانی از من پرسید کتاب داستانی میخواهم بنویسم، بە کرمانجی خودمان بنویسم یا کرمانجی استاندارد؟ گفتم جوری بنویس کە وقتی برای پدر و مادرت خواندی، آنها بفهمند چە نوشتەای!


#گلی_شادکام
@Kaniyadil
ما، دیر رسیده بودیم!

از گستره‌ی یک‌دست سیاهِ آسمان، شب می‌بارید روی دره قرامان! تاریکی مثل انبوهِ تیره‌ای همه‌ی دره را پوشانده بود!‌ چشم‌ها؛ نه چشم، که هیچ چیز را نمی‌دیدند!
آسمانِ شب، تاریک‌ترین حالت خودش را داشت و حتی دریغ از کورسوی نور یک ستاره!
انگار همه ستارگان کهکشان راه شیری، قبل از غروب آفتاب آن روز مرده بودند!
تنها صدا می‌آمد؛ صدای ماده‌گرگی که شبیه ناله‌ی زنی تنها، کتک‌خورده  و زخمی می‌نمود!
ما اما فانوس به دست، تمام لالوهای دره قرامان از سربَند تا کانی‌گرم را در جستجوی ماده الاغ گمشده، پیموده بودیم!
تا بعد از نیمه‌های شب هم، صدای حزن‌آلود آن ماده‌گرگ، پیوسته در دره می‌پیچید و پژاوکش از کوه که‌مه‌رکۆشک روی ده منعکس می‌شد!
نور فانوسِ خسته تر از آن بود که بتواند در سیاهیِ متراکمِ شب نفوذ کند!
خسته و ناامید، به خانه برگشتیم و در بسترهامان ردیف به ردیف کنار هم، غمگین خوابیدیم...!
فردا که آفتاب برآمد، چوپان‌ها، لاشه‌ی متلاشی‌شده‌ی الاغ را در سه‌کنج پیچِ مقابل داشْ‌کِسان در زاوی‌ته‌نگ پیدا کرده بودند؛
از بدن تنومند و عضلانی‌اش؛ هیچ چیز باقی‌نمانده بود؛ تنها سرش چنان سالم و بی‌زخم مانده بود که انگار باقیِ تن را یک‌جا بلعیده باشند و سر را باقی گذاشته تا پیامِ روشنی برای باشندگان قبیله ارسال کنند!
با مهارت خاصی که تنها از قصابی ماهر ساخته است؛ سرِ الاغ را از تنش جدا کرده بودند!
ماده گرگها وقتی گرسنه اند؛ وحشی، بیرحم و قصی‌القلب‌اند!
مانند صاعقه به گله می‌زنند و تا بتوانند خفه می‌کنند و بعد به سرعت باد، لاشه‌ها را می‌ربایند و در پناه صخره‌ها و دره‌ها گم می‌شوند. همه این‌ها در کسری از ثانیه روی می‌دهد!
اما وقتی که شکارشان بی هیچ دفاعی و پناهی، در چنگالشان است و خطری هم متوجه‌شان نیست با ظرافت و تمیز می‌خورند؛
ماده الاغ را طوری خورده بودند که انگار تقسیم کار کرده، ابتدا قسمت‌های خوش‌خور را جدا کرده و برای ماده‌گرگ رییس فرستاده باشند و بعد باقی‌مانده لاشه را سرِ فرصت بلعیده و خونابه ها را هم لیسیده باشند؛ سرش را اما تمیز و سالم باقی گذاشته بودند.
گرگ‌ها مناسبات درون‌گروهی پیچیده‌ای دارند؛
پیچیده‌تر از روابط در اجتماعات انسانی!
همه چیز قاعده و قانون دارد، حتی بلعیدن شکار!
چشم‌های ماده الاغ طوری باز بود و برق می‌زد که انگار هنوز سر روی تن است؛ و دارد نگاه می‌کند ما را!
اما سر بود و خبری از تن نبود. به تمامی بلعیده شده بود و حتی آثار خون را آبِ روان رودخانه شسته و برده بود سمت باغهای انگور چِری!
حالا
مشخص شده بود ناله‌های ظاهراً دردناک ماده‌گرگِ دیشب؛ ارسال پیغام‌های کدگذاری‌شده‌ی پیچیده‌ای بوده که رییس گله برای شکار ماده الاغ مهربان و خردمند ما ارسال می‌کرده است.
آنگاه که ما هراسان و درمانده، اما هنوز امیدوار؛ در جستجوی ماده‌الاغ بودیم؛
ضیافت گرگ‌ها رو به پایان بوده است!
و زوزه‌های ماده‌گرگ اعلام رسمی مرگ‌ ماده‌الاغ ما بوده است!
ما اما دیر رسیده بودیم؛ خیلی دیر!
و در قبیله اگر دیر برسی، فاجعه حتمی است!
و بعد هر فاجعه‌ای، همه‌چیز درد می‌کند..!
با از دست رفتن یک الاغ در زیست قبیله‌ای؛
کودکان خسته از صحرا بازمی‌گردند!
بارها به مقصد نمی‌رسند!
زمین شخم زده نمی‌شود!
میوه‌های درختان را پرندگان می‌دزدند!
گندم‌های درو شده در مزرعه را باد با خود می‌برد!
سیستم حمل و نقل و اقتصاد قبیله مختل می‌شود!
ما دیر رسیده بودیم و همه چیز درد می‌کرد...

#خالوقۆچانی
#تجربه‌ی_زیسته

@Kaniyadil
♦️چرا در فضای مجازی
کوردی نمی‌نویسیم؟


▫️جلیل آهنگرنژاد

این طنز تلخ را بخوانیم:
امروزه کم نیستند افرادی که در طول عمرشان، شاید حتی جمله‌ای با اقوام و نزدیکانشان به زبان فارسی تکلم نکرده‌ باشند. اما وقتی به تلگرام، واتساپ، اینستا و یا هر پلتفورم دیگری مراجعه می‌کنند، به شکلی خنده‌دار! حتی از فارسی معیار می‌گذرند و همان لهجه‌ی تهرانی را برای ارتباط با برادر، خواهر، فامیل، هم‌آبادی و همشهری کورد خود برمی‌گزینند.
در این که شبکه‌های مجازی، فرصت‌های تازه‌ای را برای برقراری ارتباط بین افراد جامعه فراهم کرده‌اند، شکی وجود ندارد. اما این ارتباط در بین دوزبانه‌ها (بنا به تعاریف آموزشی سیستم‌ها)  دچار اختلال شدیدی شده‌است. آنهایی که زبان مادری‌شان متفاوت از زبان رسمی است، دچار دوگانگی و سپس بیگانگی با زبان مادری شده‌اند و این تیری است که هویت آنها را نشانه گرفته است...
بارزترین نشان بی‌هویتی، پشت کردن به زبان مادری است و این آغاز تهی‌شدگی انسانی است که بدون دانش کافی از دامن فرهنگ خود فراری می‌شود. این اتفاق تلخ، ناخواسته گریبان بسیاری را در شبکه‌های مجازی گرفته‌است
.

چرا چنین شده‌ایم؟ براستی بخش عمده‌ای از دلایل به سیستمی برمی‌گردد که با وجود «قانون آموزش به زبان مادری»،  همه را قطعه‌های گوشت یکدست و متحدالشکل می‌خواهد و بیش از یک قرن است که در پی چنین یکسان‌سازی سیستماتیکی است.
بخش دیگرش به کوتاهی کنشگران فرهنگی_اجتماعی جامعه‌ی هدف مربوط است. در چنین شرایطی، با زایش هر امکان تکنولوژیک تازه، بایستی راهکارها و رویکردهای تازه‌ای ارائە کنند تا آسیب‌ها کمتر شوند.
آیا می‌دانید آموزش رسم‌الخط کوردی  برای همه در کمتر از یک ساعت قابل انجام است؟ کم نیستند آنانی که هر روزه ساعت‌ها در فضای مجازی می‌گردند. اگر ساعتی از آن گردش‌های سرگرم‌کننده‌ را به چنین آموزشی اختصاص دهند، می‌توانند ضمن بهره‌مندی از گنجینه‌های ناب مکتوب ادبیات کوردی، با هم‌زبانان خود نیز ارتباط شیرین‌تری بگیرند و به هویت زبانی خود پایبندتر بمانند.
در این میان، فعالان فرهنگ کوردی بویژه در استان‌های کرماشان و ایلام، وظیفه‌ی مهم‌تری دارند و بایستی نقشی انگیزاننده در چنین مسیری داشته‌باشند و بجای خودشیفتگی‌های احتمالی! در چنین دنیایی، با ترغیب مخاطبان به چنین وظیفه‌ی خطیری، غبارها را از هویت زبانی گویشوران بزدایند.
این جایگزین‌ها را هم می‌شود جدی گرفت: می‌توانیم بجای نوشتن به زبانی دیگر،  صدای‌مان را به همان زبان مادری که شناسنامه‌ی جمعی ماست، به اشتراک بگذاریم. همین صدا می‌تواند بسیار صمیمانه‌تر، تأثیرگذارتر و ماندگارتر باشد. پس با صدای‌مان می‌توانیم شور و شوق و مزه‌ی زبان مادری را به شیرینی به دیگر هم‌نوعان‌مان بچشانیم.
حتی اگر رسم الخط را هنوز نیاموخته‌ایم، تا زمان آموختن آن می‌توانیم به هر شکلی که با نوشتن سر و کار داریم، واژه‌ها، اصطلاحات و جملات کوردی را به مخاطبان‌مان برسانیم.

حالا همزبان من!
در این کارزار جدی برای توجه به زبان مادری، با فعالان فرهنگ کوردی همراه شو و اولین جملاتت را به زبان کوردی شروع کن. این آغازی تازه برای حفظ هویت ماست.  «همراه شو ای عزیز / که‌این درد مشترک / هرگز جدا جدا، درمان نمی‌شود...»

♦️https://www.tg-me.com/ahangarnezhad

@kaniyadil
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
ب‌جارێ

هەزاران جان، ب قوربانا تە یارێ
کو جانی سا شەهیدێن رۆزگارێ...
بکەن ئێرۆ، گولا کەسک و زەر و سۆر؛
کو دەرمان کی هەزار دەردان، ب جارێ!

Bi carê

Hezaran can, bi qurbana te yarê
Ku canî, sa şehîdên rozigarê...
Biken îro, gula kesk û zer û sor
Ku derman kî hezar derdan, bi carê!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
Forwarded from کانیا دل (محمد حسین پور)
دوستان عزیز و یاران همکانی

درود برشما؛
احترامٱ ساعت ۲۱ روز چهارشنبه‌ی این هفته، مورخه ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ در کلاب‌هاوس کانیادل چشم به راهتان خواهیم بود.

انجمن فرهنگی ادبی کانیادل

hey - you should join us Wednesday at 21:00 GMT+04:30 for "کوردێن خۆراسانێ؛ هەنگ و هەلبەست...
Kurdên xorasanê; heng û ". https://www.clubhouse.com/invite/3dLugjGEvN0plKjELwz4oA0re8gOSOYDEdN:O19GqNiExlmTZFEfd327oSiZ85lXDqF65_PP3oaBSn8
Forwarded from کانیا دل (محمد حسین پور)
همصدایی
در نشستی مجازی و فرامرزی

چهارمین نشست کانیادل در سال جاری، بنا بە دعوت شورای مرکزی این انجمن فرهنگی و ادبی، در کلاب کانیادل برگزار و شنیدن شعر کوردی از چهارگوشه‌ی جغرافیای کوردنشین جهان، اسباب شوق و شادی شد.
گزارشم را با تاکید بر این نکته خلاصه کنم که؛
نشست‌های حضوری انجمن، ماهی یک‌بار با اطلاع‌رسانی قبلی برگزار می‌شود، اما تقاضای دوستان اهل قلم دور از مشهد را مغتنم می‌شماریم و اکنون که خوشبختانه سایه‌ی فیلترینگ از سر کلاب‌هاوس کوتاه شده‌، برای مشارکت و شنیدن صدایتان در جلسات مجازی کانیادل، لحظه می‌شماریم.
منتظر گردهمایی آینده‌ باشید و عشق‌تان را به زبان مادری، عملا با هم‌صحبتی در این مجال مغتنم، نشان بدهید.
با سپاس از یکایک عزیزان حاضر در نشست، از کانون دانشگاهیان خراسان برای حمایت همیشگی و از برادرانم محمد حسین‌پور و مجید رهورد برای اجرای گرمشان، صمیمانه سپاسگزارم.
و کلامم تمام، با این چارینه، پیشکش بە همه‌ی شما کوردهای دانا؛

مالا کو؛ ژ شوونا کوشتنێ و شینێ
مە دەم هەبوویا، سەوا ب‌هەڤ را ژینێ...
باوەر بکە نامینه دەمەک سا شەر را
گەر، دل بدنی ئەڤینێ و زانینێ!

برادرتان؛ سپاهی لایین.

@kaniyadil
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دومالک/ دوبیتی

قە جارێ

تو کو هندک دبینی، داغ و دەردان
تو کو‌، سەرتر دزانی خوە ژ یەزدان...
ژ شوونا کو تەلەوکاری ژ خەلکێ؛
قە جارێ کار کە؛ ڤا چۆ، ڤا ژی مەیدان!

qe carê

tu ku hindik dibînî dax û derdan
tu ku sertir dizanî xwe ji Yezdan
ji şûna ku telewkarî ji xelkê
qe carê kar ke, va ço va jî meydan!

فقط یک بار

تو که اینهمه داغ و درد را ناچیز تلقی می‌کنی
تو که خودت را از خدا هم برتر می‌دانی
به جای اینکه از مردم طلبکاری
یک‌بار هم دست به کار شو، این چوگان و این میدان!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
گل و دل...

گفتم؛ گل سرخ! عاشقی کن، چندی
تا هست بهار، تازه کن پیوندی...
با آن دل داغ و دشنەی گزمه‌ی باغ؛
گل، آە شد و... دریغ از لبخندی!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دومالک/ دوبیتی

مینا من

بریندارن مینا من، قە مینا من...
نابن بارێ گولێن دن، قە مینا من
تەنێ، ئەز دل‌بژێ وە مە؛ گولێن سۆر
کو دل‌خوین ژی دکەنن، قە مینا من!

mîna min

birîndar in mîna min, qe mîna min
nabin barê gulên din, qe mîna min
tenê, ez dilbijê we me; gulên sor
ku dilxwîn jî dikenin, qe mîna min!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://www.tg-me.com/maname49
2024/06/28 16:12:59
Back to Top
HTML Embed Code: