🕊


مگر ملالِ تو را میتوان


به باران شست...؟



#حسين_منزوی

🕊


مرا براى روز مبادا کنار بگذار
مثل مسافرخانه اى متروکه ام
در جاده اى سوت و کور
یک روز خسته از راه مى رسى
و جز آغوش من
برایت پناهى نیست...



#پریسا_صالحى

🕊


منی که شاخه و برگم
نصیب برق بلا بود
به کشتزار طبیعت ندانم
از چه دمیدم...




#شهریار

🕊


هر گونه وابستگی


به اندوه می انجامد...



#جیمزجویس

🕊



سری به خاک
فرو برده ام به داغ جگر
بدان امید که
آلاله بردمم از خاک...




#_شهریار

🕊

شد صبح دگر خیر مرا باز تو بشمار


غیراز تو مگر خیر دگر هست به تکرار...



#مسلم_خزایی

🕊


زندگان را نه عجب گر به تو میلی باشد


مردگان بازنشینند به عشقت ز قبور...



#سعدی

🕊


چگونه به جمعه پناه ببرم


که خودش نمکی ست بر زخمم...



#یلدا_کولیوند

🕊

تنها فقط با من
گوشه ای دنج این دنیا میان
شلوغی های روزمره ات
قراری عاشقانه بگذار
هرچند کوتاه، هرچند سرد،
کنج کافه ای که
سالهاست بی مشتری گوشه ی
شهر خاک میخورد...


#فرگل_مشتاقی

🕊


دوستت دارم
همچنان که چیزهای
سر بسته و گنگ را
در خفا، جایی میان
سایه و جان‌...



#پابلونرودا

🕊



چه بر سر
جمعه هایمان آمده
که اینگونه ،سرد است و
دلگیر است و دلگیر ...



#حمیدرضا_عبداللهی

🕊


جان فدا کردیم و
یاران قدرِ ما نشناختند
کور بادا دیده ی
حق ناشناس دوستی...



#رهی_معیری

🕊


نفسم بی تو


کجا نایِ دمیدن دارد..



#شهریار

🕊



تا من بدیدم روی تو
ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا
روم در گلشنم...




#مولانا

🕊

آن سست‌ عهد سرکش بدمهر سنگ‌‌دل


ما را به هیچ داد؛ که ارزان خریده بود



#اوحدی_مراغه‌ای

🕊



بی گل روی تو
بس خار که در پای منست
کیست کز پای برون آورد
این خار مرا...



#خواجوی_کرمانی

🕊



جوانی گفت
پیری را چه تدبیر
که یار از من گریزد چون شوم پیر
جوابش داد پیر نغز گفتار
که در پیری تو خود بگریزی از یار...



#نظامی

🕊

به هر کجا که نظر می‌کنم ز غایت شوق


خیال روی توام ایستاده در نظر است



#خواجوی_کرمان

🕊


در کنار تو می‌شود هر روز


یک دل سیر خوشبخت بود...



#حمیدرضا_عبداللهی

🕊


هرگز به کسی که
برای احساس تو ارزش قائل نیست
دل نبند ،به خودت بیاموز
هر کسی ارزش ماندن
در قلب تو را ندارد ...



#خورخه_لوییس_بورخس