🕊



چه خوش است
راز گفتن به حریف نکته سنجی
که سخن نگفته باشی، به
سخن رسیده باشد...




#بیدل_دهلوی

🕊



نیست با گفتار لب
کیفیت گفتار چشم
خوشترست از لعل گویا
چشم گویایی مرا...



#صائب

🕊

اگر چه سخت اگرچه تلخ اما


نبودنت هم به تمام بودنی ها می ارزد



#امید_آذر

🕊


سوسوی تو
تنها امید من است
در جست‌ و جوی رخنه‌ای
در تاریکیِ محضی
که منم  ...



#پابلونرودا

🕊


تو که یک روز پراکنده نبوده‌ست دلت


صورت حال پراکنده‌دلان کِی دانی؟



#سعدی

🕊

هزار جان مقدس، فدای تیغ تو باد


که در گشایش دلها عجب دمی دارد...



#صائب_تبریزی

🕊


چایمان در استکان
کودکی‌مان در کوچه‌ها
خوشی‌هایمان در سینه
عزیزانمان در دوردست
و لبخندهایمان در عکس‌ها جاماندند..



#ناظم_حکمت

🕊


او را خود التفات نبودش به صید من


من خویشتن اسیر کمند نظر شدم



#سعدی

🕊


نمیدانم کجایی، هستی یا نه
شاید نزدیکی
یا شاید دور
و یا شاید همینجا
پشت تمام بغض هایم
گم شده ای ...



#شیوا_میثاقی

🕊


آنروز بر دلم درِ معنی گشوده شد


کز ساکنان درگه پیر مغان شدم ...



#حافظ

🕊



جایی درونم
جایی کهنه در من
از انتظار زیاد زخمی‌ست و
بند نمی‌آید...




#تورگوت_اویار

🕊

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو


ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی



#حافظ

🕊



مصلحت‌ دید من
آن است که یاران همه‌کار
بگذارند و خم طره‌ی
یاری گیرند...



#حافظ

🕊


هزار بار قسم خورده‌ام که نام تو را


به لب نیاورم اما قسم به نام تو بود...



#فصیحی_هروی

🕊

کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی


کانچه گناه او بوَد من بکشم غرامتش



#سعدی

🕊


رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند


بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت



#سعدى

🕊


دستم نمی‌رسد به تو ای باغ دور دست


از بس حصار پشت حصار آفریده اند



#سعید_بیابانکی

🕊

بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت...



#حسین_پناهی

🕊


تو را هر کس به سوی خویش خواند


تو را من جز به سوی تو نخوانم ...



#مولانا

🕊


چنان پر شد فضای سینه از دوست


که فکر خویش گم شد از ضمیرم ...



#حافظ