Telegram Web Link
بخشی از بیانه‌ جبهه ملی در همدستی و برای تبرئه عاملان انقلابی فاجعه سینما رکس:
هر شخص مطلع و بصیری یاد آتش‌سوزی مجلس رایشتاگ آلمان میافتد که از طرف نازی‌ها برای استقرار قدرت خود ترتیب داده شده بود و به طور مسلم قابل انتساب به انقلاب نیست!

🔥 @Iranban2577
عاملان جنایت سینما رکس نه تنها محاکمه نشدند که حتی خبری از احضارشان به دادگاه نبود

حجت‌الاسلام جمی به نمایندگی مجلس خبرگان رسید.
عبدالله لرقبا کارمند فرودگاه ابادان که سوخت هواپیما را برای سوزاندن سینما به تکبعلی زاده داد، مسئول انجمن اسلامی فرودگاه شد.
محمد رشیدیان به نمایندگی مجلس رسید.
محمد ابول‌پور رئیس آموزش و پرورش آبادان شد.
محمد کیاوش به دوره اول و دوم مجلس راه یافت!

🔥 @Iranban2577
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حسین تکبعلی زاده متهم ردیف یک سینما رکس: اعلامیه‌های عمام رو پخش میکردم!

خطاب به قاضی: همه جای ایران داشتید سینماها را آتش میزدید!! قاضی موسوی تبریزی در پاسخ میگوید: سینمای قم را موقعی منفجر کردیم که کسی داخلش نبود!

#قضاوت_تاریخ

🔥 @Iranban2577
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود!!!
خودشان آتش زدند و خودشان روضه می‌خوانند. و مردم ساده‌ای که پای صحبت‌های این شیاد میگریند!

خمینی:
امروز روزی است که منطبق است با روز آتش زدن سینمای رکس در زمان آن شاه معدوم غدّار. آن طوری که شواهد شهادت می‌دهد و در آن وقت شواهد زیاد بر این مطلب بود، سینما رکس را عمداً عمال آن شاه معدوم مخلوع آتش زدند و شاید نظرشان به این بود که اذهان ملت را منصرف کنند از نهضت و متوجه کنند به این مصیبت و ما زمینه جنایتکاری این رژیم را می‌فهمیم که یک عده بیگناه را محصور کنند در جایی و آتش بزنند که ذهن مردم از خود آنها منصرف بشود و متوجه به آن مصیبت بشود. او به جزای اعمال خودش رسید و الآن در محضر خدای تبارک و تعالی بر او چه خواهد گذشت خدا می‌داند. من این مصیبت را به ملت ایران تعزیت عرض می‌کنم و امیدوارم که آن شهدا در محضر خدای تبارک و تعالی رو سفید باشند.

🔥 @Iranban2577
حرامزادگان ۵۷تی قفس آهنی ساخته بودن واسه شاه ولی خب به آرزوی کثیفشون نرسیدن.
در عوض قفسی درست کردن به وسعت ایران

#مادرجندگان_۵۷تی

🔥 @Iranban2577
ايران شهر به شهر و ايالت به ايالت تسليم گرديد و ناگزير شد يا اسلام آورد و يا در کمال خواری و فروتنی جزيه دهد.
گروهی برای فرار از جزيه، مسلمان شدند و گروهی ديگر برای رهايی از سلطه نامعقول موبدان. ديانت ساده اسلام
که به گفتن شهادتين صورت می گرفت عموميت يافت. مخصوصاً که دَمِ تيغ بُرنده پشت سر آن بود!

🖊 علی دشتی
📚 ۲۳سال

🔥 @Iranban2577
ايرانيان مطابق شيوه ملی خود در مقام نزديک شدن به قوم فاتح برآمدند و از در اطاعت و خدمت وارد شدند. هوش و
فکر و معلومات خود را در اختيار ارباب جديد خود گذاشتند. زبان آنها را آموختند و آداب آنها را فرا گرفتند. لغات قوم
فاتح را تدوين و صرف و نحو آن را درست کردند و برای اينکه فاتحان آنان را به بازی بگيرند از هيچگونه اظهار
انقياد و فروتنی خودداری نکردند. در مسلمانی از خود عربها پيشی گرفتند و حتی در مقام تحقير دين و عادات گذشته
خود برآمدند و به همان نسبت در بالا بردن شأن عرب و بزرگان عرب تلاش کردند و اصل شرف و جوانمردی و مايه
سيادت و بزرگواری را همه در عرب يافتند.

هر شعر بدوی و هر مثل جاهلانه و هر جمله بی سر و ته اعرابِ جاهليت نمونه حکمت و چکيده معرفت و اصل
زندگانی شناخته شد.


🖊 علی دشتی
📚 ۲۳سال

🔥 @Iranban2577
عجیبه ولی باید بگم که دستور زبان عربی رو هم ما ایرانی‌ها نوشتیم! #سیبویه‌ی_شیرازی اولین فردی بود که برای زبان عربی صرف و نحو نوشت و صداها رو در این زبان مشخص ساخت و در قالب کتابی با نام #الکتاب درآورد. نام او به معنای بوی سیب است و آرامگاهش در شیراز قرار دارد. سیبویه در ۱۴ سالگی برای تحصیل علم به عراق رفت، چنانکه در آن دوران بغداد مرکز علم و دانش بود؛ و در آنجا یکی از برجسته‌ترین علمای علم لغت شد. کتاب الکتاب سیبویه، اولین کتاب حاوی صرف و نحو عربی و از منابع قابل اطمینان است که حتی در کشورهای عربی هم برای آموزش زبان و ادبیات عرب از این کتاب بهره‌ گرفته میشود‌. اهمیت سیبویه در این زمینه به حدی است که به او لقب سیبویه نحوی داده اند. بدون کاری که سیبویه کرد و در آن زمان یک شاهکار بود، پیشرفت زبان عربی میسر نبود و استحکام این زبان به این صورت باقی نمی‌ماند.

صادق هدایت:
این تقصیر خودمان بود که طرز مملکت داری را به عربها آموختیم، قاعده برای زبانشان درست کردیم، فلسفه برای آئینشان درست کردیم، برایشان شمشیر زدیم، جوانهای خودمان را برای آنها به کشتن دادیم...

🔥 @Iranban2577
ایرانیان به اينکه مولای فلان قبيله و کاسه ليس سفره فلان امير باشند اکتفا کردند. افتخار کردند که عرب
دخترشان را بگيرد و مباهات می کردند که نام عربی بر خود گذارند. فکر و معرفت آنان در فقه و حديث و کلام و
ادب عرب به کار افتاد و هفتاد درصد معارف اسلامی را به بار آورد.
در بادی امر از ترس مسلمان شدند ولی پس از دو سه نسل در مسلمانی از عربهای مسلمان نيز جلو افتادند. برای
تقرب به دستگاه حاکمه بنای چاپلوسی و مداهنه را گذاشتند به حدی که وزير بی نظير آنها در آينه نگاه نمی کرد که
مبادا صورت يک عجمی را در آينه ببيند. برای اينکه حاکم و امير شوند، نخست بنده فرمانبردار امرای عرب شدند تا
از آن خوان يغما نصيبی ببرند ولی رفته رفته امر بر خود آنها نيز مشتبه شد بطوری که در قرن سوم و چهارم ايرانی
ديگر خود را صفر و حجاز را منشأ تمام انعام خداوندی تصور می کرد.
شايد مبدأ خرافات و پندارهای نامعقول و زياد شدن حجم معجزات همين نکته باشد
🖊 علی دشتی
📚 ۲۳سال

🔥 @Iranban2577
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
Photo
تاسیس و اداره دیوان محاسبات اسلامی بدست ایرانیان

در اوایل اسلام اموال و غنایم جنگی را مسلمانان به مسجد پیغمبر(ص) در مدینه می بردند و هرقسم که پیغمبر مقتضی و مناسب میدانستند تقسیم می کردند.در زمان خلافت ابوبکر نیز به  همین نحو عمل می شد و غنایم طبق مقررات قانون شرع تقسیم میگردید.اینکار به همین وضع ادامه داشت تا درسال 15هجری در زمان خلافت عمربن خطاب خلیفه دوم مسلمین که خزائن شاهان ایران به تصرف تازیان درآمد و بارهای زر و سیم و جواهر گرانبها و لباس های فاخر یکی پس از دیگری به مدینه می رسید.عمر مصلحت چنان دید که آن اموال را میان مسلمین تقسیم کند.لاکن نمی دانست چگونه بدین کار دست زند .

الفخری می نویسد :
در آن هنگام مرزبانی از مرزبانان ایران در مدینه بود ، وقتی که عمر را در کار خود متحیر دید ، بدو گفت : یا امیرالموئمنین ، شاهان ایران را دستگاهی بود که دیوان می نامیدند و کلیه خرج و دخل آنان ثبت دیوان می شد و استثنایی در کار نبود 
عمر این کار را پسندید و شرح و وصف دیوان را از آن مرزبان ایرانی خواست . مرزبان به شرح آن پرداخت و عمر متوجه شد و دستگاه دیوان را ، به همان ترتیب متداول در دوره ی ساسانیان ، برقرار ساخت.
و  بدین ترتیب با تدبیر و راهنمایی یک نفر ایرانی ، دیوان محاسبات اسلامی تاسیس گردید و از آن تاریخ (سال 15 هجری) به بعد با زبان و ارقام فارسی و زیر نظر حسابداران مجرب ایرانی ، بکار خود ادامه داد.


📚 جنبش شعوبیه(آزادمردان ایرانی)

🔥 @Iranban2577
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
تاسیس و اداره دیوان محاسبات اسلامی بدست ایرانیان در اوایل اسلام اموال و غنایم جنگی را مسلمانان به مسجد پیغمبر(ص) در مدینه می بردند و هرقسم که پیغمبر مقتضی و مناسب میدانستند تقسیم می کردند.در زمان خلافت ابوبکر نیز به  همین نحو عمل می شد و غنایم طبق مقررات…
برگرداندن دیوان پارسی به تازی از سوی یک ایرانی ناسپاس
اینکار فکری که تنها در اختیار حسابداران ایرانی بود به همین وضع ادامه داشت و به مدت 50 تا 65 سال ، یعنی تا زمان خلافت عبدالملک بن مروان و حکومت جابرانه ی سردار معروف وی حجاج بن یوسف، دیوان محاسبات کشورهای اسلامی به خصوص ولایات عراق و ایران، با خط و زبان فارسی زیر نظر ایرانیان اداره میشد. در این موقع، شخصی بنام صالح بن عبدالرحمان منشی، پسر یکی از اسیران سیستان که در نزد زادان فرخ ایرانی که سمت ریاست دفتر و حسابداری در آمد سواد (کلده) را داشت کار می کرد، مدعی شد، که می تواند کلیه ی حسابهای دیوان محاسبات را به عربی بنویسد.حجاج بن یوسف که در دشمنی با مردم غیر عرب بخصوص ایرانیان تعصب و شدت عمل زیاد داشت از این خبر آگاه شد و فوری دستور داد این کار به مرحله ی اجرا در آید.ایرانیان در این هنگام حاضر شدند ۱۰۰هزار درهم به صالح بدهند و او بگوید از عهده ی اینکار بر نمی آید. ولی صالح نپذیرفت. مردان شاه ، فرزند زادان (که در آن موقع پدرش در راه اجرای این مقصود به قتل رسیده بود ) بر او بانگ زد و گفت:
" همچنان که ریشه زبان فارسی را قطع کردی خدا نسلت را در این عالم قطع کند"
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
برگرداندن دیوان پارسی به تازی از سوی یک ایرانی ناسپاس اینکار فکری که تنها در اختیار حسابداران ایرانی بود به همین وضع ادامه داشت و به مدت 50 تا 65 سال ، یعنی تا زمان خلافت عبدالملک بن مروان و حکومت جابرانه ی سردار معروف وی حجاج بن یوسف، دیوان محاسبات کشورهای…
در اینجا نوشته البلادزی، در کتاب فتوح البلدان نقل می شود که به طور وضوح می رساند برای اجرای این مقصود چگونه نقشه قتل زادان فرخ ایرانی را کشیدند و پس از شهید شدن او دفاتر دیوان محاسبات را از فارسی به عربی تغییر دادند.

برگرداندن دیوان پارسی به تازی از سوی یک ایرانی ناسپاس

علی بن محمد بن ابی یوسف مدائنی، از شیوخ خویش روایت کند که دیوان خراج سواد و دیگر بخش های عراق به پارسی بود .چون حجاج ولایت عراق جست ، امر کتابت را به زادان فرخ پسر پیری سپرد و صالح بن عبدالرحمان مولای بنوتمیم که به تازی و پارسی نوشتن می دانست با وی بود .پدر صالح از اسیران سیستان بود . زادان فرخ وی را به خدمت حجاج آورد و صالح پسند خاطر وی افتاد . روزی صالح ، زادان فرخ را گفت : تویی که مرا به خدمت امیر برده ای ، ببینم که کار من سخت پسند وی است ترسم که مرا بر تو مقدم دارد و تو فرو افتی .گفت چنین مپندار که حجاج به من نیازمند تر است زیرا کسی جز من نجوید که حسابهای او را کفایت کند . صالح گفت : به خدا اگر بخواهم حساب را به تازی درآورم توانم کرد . زادان فرخ گفت چیزی از آن را به تازی بگردان تا ببینم . صالح آن کار را انجام داد. پس زادان فرخ او را گفت که  تمارض کند و وی تمارض کرد . حجاج پزشک خویش را نزد وی فرستاد . پزشک در او علتی ندید . زادان فرخ چون این خبر شنود فرمان داد که صالح دست از تمارض بدارد . پس از آن ، در آن هنگام که عبدالرحمان بن محمد بن اشعث کندی قیام کرده بود ، روزی که زادان فرخ از منزلی بیرون شده به خانه ی خویش یا کسی می رفت به قتل رسید و حجاج امر کتابت را به صالح سپرد.صالح سخنی را که  میان وی و زادان فرخ در نقل دیوان تازی رفته بود با حجاج بازگفت . حجاج بر آن شد که دیوان را از پارسی به تازی بگرداند و صالح  را بر آن امر گماشت . مردان شاه پسر زادان فرخ ، صالح را پرسید : چه می سازی با دهویه و شنویه . گفت : می نویسم ده و نصف ده . پرسید چه سازی با : (ایداء) . گفت : نویسم ایضاء . گفت : چه سازی با اند ؟ گفت : اند همان نیف است و هر چه زیادت آید بر آن بیافزایم .پس مردان شاه گفت : خدایت ریشه از جهان برکناد که ریشه ی پارسی برکندی . وی را صد هزار درهم بدادند که خود را از بازگرداندن دیوان به تازی عاجر نمایاند، و از آن کار دست بدارد . صالح سر باز زد و آن کار را بانجام رسانید .

📚 نهضت شعوبیه

حال معنی این جملات صادق هدایت را بهتر درک میکنم:
این تقصیر خودمان بود که طرز مملکت داری را به عربها آموختیم، قاعده برای زبانشان درست کردیم، فلسفه برای آئینشان درست کردیم، برایشان شمشیر زدیم، جوانهای خودمان را برای آنها به کشتن دادیم...

🔥 @Iranban2577
وضع تاریخ هجری قمری به همت دانشمند ایرانی

اعراب تا قبل از اسلام تاریخی منظم نداشتند که متفق علیه تمام قبایل عرب باشد . هر دسته ای یک حادثه را که به نظرشان بزرگ امده است مبدا تاریخ قرار داده بودند . یکدسته ریاست عمربن ربیعه و عده ای از قریش وفات ولیدبن مغیره و برخی وفات هشام بن مغیره مخزومی و جمعی از اولاد ابراهیم ، آتش خلیل و عده ای از اولاد اسماعیل ، بنای کعبه و همچنین هر قومی چیزی را مبدا تاریخ قرار داده بودند . این تواریخ هم در میانشان دائمی و همیشگی نبوده بلکه تغییر می کرده است .
در زمان خلافت عمر که در سال هفدهم هجری و به قولی هجدهم هجری به اشاره و کمک فکری ایرانیان تاریخ معروف هجری اسلامی وضع گردید.
چیزی که عمر را به فکر تاریخ منظم انداخت این بود که در آن وقت دولت اسلامی وسعت و حساب و کتاب زیاد پیدا کرده بود و بواسطه ی نداشتن تاریخ منظم ، اغلب اشتباههاتی در محاسبات و مطالبات و سکوک و سجلات پیش می آمد.

عمر در صدد وضع تاریخی منظم برآمد و وجوه و اعیان صحابه را برای مشورت در اینکار دعوت کرد و اصحاب چنین رای دادند که باید از ایرانیان که در هر چیزی عالم و ماهرند استمداد بجوییم . و راه ضبط اوقات و تقسیم اموال در مواقع معینه و توقیت مطالبات را از آنان فرا بگیریم . پس باتفاق آراء ، یک نفر از پارسیان موسوم به هرمزان را که داخل در جرگه مسلمین بود نزد خود خواندند و از او در این مورد ارائه طریق خواستند ، هرمزان گفت ما در میان خود برای ضبط اوقات حساب (ماه و روز ) یعنی ایام و شهور داریم و ترتیب حفظ اوقات و شماره ی ماه و سال را به ایشان آموخت و عمر از روی گفته های هرمزان ، وضع تاریخ هجری کرد که از آن زمان تاکنون میان مسلمانان برقرار است و کلمه ی (مورخ) معرب لفظ (ماه و روز) و از کلمه ی مورخ لفظ تاریخ مشتق است
برای مبدا این نوع تاریخ ، تاریخ اختصاصی ، حادثه ای بزرگتر از ظهور پیغمبر نیافتند ، و امر دائر در بین چهار چیز یعنی تولد و بعثت و هجرت و وفات پیغمبر اسلام (ص) بود . چون در تولد و بعثت آن حضرت اختلاف بود و وفات هم مورث تذکر تالم و تحزن می شد . بنابراین امر بر این مقرر شد که مبدا را هجرت قرار بدهند ، که آغاز شکوه و پیشرفت و جلالت اسلام است 


🔥 @Iranban2577
🌷من ایرانیم، فقط یه ایرانی🌷
وضع تاریخ هجری قمری به همت دانشمند ایرانی اعراب تا قبل از اسلام تاریخی منظم نداشتند که متفق علیه تمام قبایل عرب باشد . هر دسته ای یک حادثه را که به نظرشان بزرگ امده است مبدا تاریخ قرار داده بودند . یکدسته ریاست عمربن ربیعه و عده ای از قریش وفات ولیدبن مغیره…
از سلیمان بن عبدالملک روایت شده که گفت: شگفتا از ایرانیان که چون فرمانروائی میکردند نیازمند به ما نشدند، ولی چون نوبت فرمانروائی به ما رسید از ایشان بی‌نیاز نماندیم و نیز میگفت: آيا تعجب نمی‌کنید از ايرانيان که ما در همه چيز حتی در آموختن زبان خود به ایشان محتاج شدیم!

📚 نهضت شعوبیه

🔥 @Iranban2577
در شاهنامه‌ی فردوسی، #چهارم_شهریور و هم‌زمان با جشن شهریورگان زادروز "داراب"، یکی از پادشاهان داستانی ایران است. برخی از شاهنامه‌پژوهان "داراب" را همان #کوروش_هخامنشی" و چهارم شهریور را زادروز کوروش می‌دانند.
از سویی، در افسانه‌ها و بر پایه‌ی شاهنامه، نشانه‌های "کیخسرو" نزدیک به کوروش هخامنشی است. همچنین "فریدون" هم بی‌پیوند با کوروش نیست و همسانی بسیاری با او دارد.
ولی باور روشنی که پیروان بیشتری دارد این است که "داراب" بیشترین همسانی را با "داریوش هخامنشی" دارد.
شاید از آنجایی زادروز کوروش هم‌زمان با جشن شهریورگان دانسته شده که شهریورگان روز شهریار آرمانی، پادشاه نیرومند و دادگر است.

🔥 @Iranban2577
۴ شهریور زادروز فروزان گرامیباد

پروین خیربخش با نام هنری فروزان بازیگر و دوبلور مشهور ایرانی قبل از انقلاب
او برخلاف بسیاری از بازیگران و خوانندگان ایرانی پیش از انقلاب که مهاجرت کردند، در ایران ماند و پس از انقلاب ایران از کار هنری منع، و دیگر بر پرده سینما دیده نشد

جایی در میانهٔ خاطراتش، از روزهای سختی می‌گوید که در دهه ۶۰ در ایران داشته و به قول خودش تحمل کرده، روزهایی که دیگر برایش هورا نمی‌کشیدند و در میوه فروشی محل به صورتش آب دهان می‌انداختند
‍‍میگویند : بعد از انقلاب وقتی خانه اش مصادره و تبدیل به یکی از ادارات بنیاد مستضعفان گردید
هفته ای یکبار به آنجا مراجعه ومستقیم به حیاط خانه رفته وشروع به آب دادن گلهای باغچه میکرد. کارکنان بنیاد هم از ترس گزارش دادن حراست بنیاد به او نزدیک نمی شدند.
روزی یکی از روزنامه نگاران(امیرامینی) جلو رفته و بعد از سلام میگوید : خانم فروزان من اینجا نماز میخوانم آیا شما راضی هستید؟ فروزان در پاسخ میگوید:

ببین اگه قبل از انقلاب نمازخوان بودی من راضیم، اما اگه بنا به مصلحت این دوره زمونه و برای منافع خودت یهو مؤمن شدی و مثل خیلیها نماز میخونی، بدون که من هرگز راضی نیستم!
شادی بی اندازه ی رضاشاه پهلوی و ولیعهد جوان هنگام مراسم افتتاح راه آهن سراسری ایران
{ ۴ شهریور ۱۳۱۷ خورشیدی }

🔥 @Iranban2577
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گاهی که برای سبک ساختن اتومبيل خود، و تسهيل عبور آن از يک نهر، پياده میشوم و به منظره رقت‌آور ساير اتومبيلها و همراهان خود نگاه میکنم، بی‌اختیار اين فکر از مد نظرم میگذرد:
آيا روزی خواهد رسيد که مردم ايران از همين راه پر محنت و پر مشقت با يک وجد و نشاط و
سهولت مخصوصی سوار قطار راه‌‌آهن شده و اين مناظر دل‌فريب جنگل و دريا را منظر نگاه خود سازند؟
آيا روزی خواهد آمد که در اين راه پر خطر و خفت‌آور، مردم ايران در عوض ساعتی نيمفرسخ، ساعتی ۷۸ کيلومتر، و در روی جاده شوسه حقيقی با اتومبيلهای مجلل خود طی طريق نمايند؟

🖊 رضاشاه پهلوی
📚 سفرنامه مازندران

ویدئو: احداث راه‌آهن با هزینه‌ای نزدیک به ۳۰۰میلیون‌تومان با سرمایه و دست ایرانی ساخته و پرداخته شد و هزینه آن عمدتأ از محل مالیات ویژه‌ای که بر چای و قند و شکر بود تامین شد و کسری آن نیز از وامهای بانکی و اعتبارات دولتی فراهم گردید. 
بیش از 251 پل بزرگ و 4هزار پل کوچکتر و 245 تونل و 90 ساختمان ایستگاه راه‌آهن در راستای راه‌آهن بنا شد.

🔥 @Iranban2577
مصدّق، رضاشاه و راه‌آهن

مصدق درباره راه‌آهن سراسری جنوب به شمال در مجلس ششم صریحا اظهار داشت:

«... این رأی را که این خط کشیده شود به این طرف برود [خط جنوب به شمال] خیانت و برخلاف مصلحت مملکت می دانم...»

و به طور غیرمستقیم رضاشاه و نمایندگان مجلس را که به این لایحه رای داده بودند «خائن» نامید.

پس از احداث راه‌آهن، مصدق از رضاشاه تجلیل کرده است!
اما رضاشاه که فرد باهوش و تیزبینی بود این تعریف و تمجید مصدق را تظاهر دانسته و در عین حال او را یک "دروغگو" خواند.

این قضاوت رضاشاه درباره مصدق حقیقت داشت. چنان‌چه سال‌ها بعد مصدق در مجلس چهاردهم گفت:

«دیکتاتور [رضاشاه] با پول ما و به ضرر ما راه‌آهن کشید و بیست سال برای متفقین امروز ما تدارک مهمات دید»!

سلیمان بهبودی در خاطراتش نوشته است: به طور کلی رضاشاه به رجال مُعَمّر خیلی احترام می‌کرد چنان‌که همیشه به مستوفی‌الممالک مثل همه «آقا» می‌فرمودند.

ولی از دو نفر بی‌اندازه نفرت داشتند:
یکی قوام‌السلطنه بود به مناسبت تشکیل کمیته ترور با کمک والاحضرت محمدحسن‌میرزا و دیگری دکتر مصدق بود.

و آن‌گاه گفتگوی دهستانی نماینده‌ی مجلس شورای ملی را با رضاشاه بدین شرح نقل می‌کند:

آقای دهستانی نماینده ساوجبلاغ نقل می‌کرد: روزی که راه آهن از شهریار و ساوجبلاغ به حرکت آمده بود، من ده بودم و در این بین دیدم آقای مصدق‌السلطنه با خوشحالی به سراغ من آمد و می‌گفت: «آقای دهستانی می بینی راه آهن از ده ما عبور می کند، واقعا باعثش را خدا عمر بدهد، الحمدلله زنده ماندیم و دیدیم در مملکت خودمان راه آهن داریم».

من فکر کردم اگر بشود در موقع شرفیابی بهانه کنم و حرفی از مصدق‌السلطنه بزنم شاید رفع ناراحتی بشود. تصادفا یک ماه بعد در شرفیابی که از وضع محصول کشاورزی پرسش فرمودند، موضوع راه آهن نظرم آمد، فکر کردم موقع خوبی ست. به محض شروع به صحبت، فریاد زدند:

«این شخص (مصدق) مخالف راه‌آهن است، به تو دروغ گفته، مگر ممکن است این شخص حرف راست بزند! و مرا مجبور به سکوت کردند».

مشخصات کتاب:
رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی
به کوشش غلامحسین میرزاصالح
تهران، انتشارات طرح نو ۱۳۷۲

🔥 @Iranban2577
2024/11/17 08:22:11
Back to Top
HTML Embed Code: