This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر مریم صانعپور، رییس پژوهشکده حکمت معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، عنوان سخنرانی:"همگرایی اخلاقی در دنیای مجازی با استفاده از قرآن کریم
#همگرایی #واگرایی
@Interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@Interculturalphilosophy
Forwarded from رضا داوري اردكاني
🎙متن سخنرانی رضا داوری اردکانی در همایش بینالمللی «هم گرایی و واگرایی». ۱
🗓بیستم اسفند
🏛پژوهشگاه علوم انسانی
🔖 روسو در جایی نوشته است از مجموعه خانهها مدینه ساخته میشود و از مجموعه شهروندان یک شهر پدید میآید. آتن و دیگر مدینههای یونانی مجموعه افراد نبودند زیرا در آن زمان در یونان هنوز فرد و جامعه به وجود نیامده بود. سرپرست خانه عضو مدینه بود و وظایفی را که نسبت به آن داشت انجام میداد. روسو شاید شهر را بر مدینه ترجیح میداد اما در شهر هم احساس آسایش نمیکرد. او جامعه جدید را که در حال قوام یافتن بود دوست نمیداشت و نگران آینده آن بود اما از آن دل نمیکند. بسیاری کسان در قرن هجدهم در این دو دلی با روسو هماوا و شریک بودند.
🔖 اگر کسی به قصه شهر و خیابان در زمان مدرن علاقه دارد باید آثار بودلر شاعر مدرنیته را بخواند. آنچه بودلر در قرن نوزدهم دیده و دریافته بود، در قرن بیستم بر همه آشکار شد و دیدیم که شهر یا شهر جدید همراه با علم و تکنولوژی به راه خود میرود و همدلی و همزبانی در آن پیوسته دشوار و دشوارتر میشود. شهر جدید حتی پاریس هوسمان چنانکه بودلریها میگویند شهر ملال و غربت است و ساکنانش دیگر کمتر اهل آشناییند یا از برکت آشنایی بهره ندارند.
🔖 شهر آشنایی شهر درد و محبت است. در داستان خسرو و شیرین وقتی خسرو از فرهاد میپرسد که اهل کدام شهر است. فرهاد خود را به شهر آشنایی نسبت میدهد. شهر آشنایی فرهاد شهر واقعی و تاریخی نیست؛ شهر ایدهآل است. اگر در آتن و در مدینههای یونانی دیالوگ جایی داشت از آن رو بود که به ایدهآل شهر دوستی نظر داشتند و هنوز فرد و جامعه در برابر هم قرار نگرفته بودند و برای آتنیان من به وجود نیامده بود که دیگری را در برابر خویش ببیند. آنجا هنوز ارسطو میتوانست دیگری را به صورت دوست تصور کند و حتی بنیاد مدینه را بر این دوستی بگذارد. مدینه هم از حیث بنیاد و هم از حیث غایت با شهر جدید تفاوت دارد.
🔖 بنیاد شهر جدید قرارداد اجتماعی است. هابر و لاک و روسو به درجات میدانستند که این قرارداد نه با رضایت کامل مردم بسته میشود و نه به رضایت آنان ختم میشود. بلکه بنایی است که به نام بشریت و حق طبیعی گذاشته میشود و گرچه مردم هم در آن مشارکت میکنند، این بنا برای آنان نیست. کانت میخواست اشخاص و مردمان همه غایت باشند اما غایت تاریخ تجدد، بشریت و بشر کلی بود. جهان کنونی بیشتر به بشریت نظر دارد تا به بشر و انسانی که در هر وقت و هر جا وجود دارد.
🔖 به این گفته و نظر داستایوفسکی توجه کنیم که ترکیب عشق به بشریت با نفرت از مردم واقعی را خطری مهلک پنهان و نهفته در سیاست جدید میدانست. در زمان ما در تفسیر و تأیید سخن نویسنده بزرگ روس شواهد بسیار میتوان آورد: وقتی کتاب آینده علم اثر ارنست رنان منتشر شد، رومن رولان که هنوز بسیار جوان بود به دیدار فیلسوف رفت و به او گفت با این آیندهای که شما پیشبینی کردهاید تکلیف عواطف و آرزوهای بشر چه میشود. رنان گفته بود آرزوهای بشر به درک! علم باید پیشرفت کند.
🔖برای اینکه به فکر چاره بیفتیم باید مشکلها به صورت مسئله درآید. هنوز مشکلها برای ما مسئله نشده است و به این جهت به آنها نمیاندیشیم و به حال خود رهایشان میکنیم. آیندهنگری با مسئله داشتن آغاز میشود. ما پیش از آنکه تواناییهای خود را بشناسیم باید بدانیم که از عهده چه کارهایی برنمیآییم و در این صورت است که میتوانیم تواناییهای خود را بشناسیم.
@rezadavariardakani
🗓بیستم اسفند
🏛پژوهشگاه علوم انسانی
🔖 روسو در جایی نوشته است از مجموعه خانهها مدینه ساخته میشود و از مجموعه شهروندان یک شهر پدید میآید. آتن و دیگر مدینههای یونانی مجموعه افراد نبودند زیرا در آن زمان در یونان هنوز فرد و جامعه به وجود نیامده بود. سرپرست خانه عضو مدینه بود و وظایفی را که نسبت به آن داشت انجام میداد. روسو شاید شهر را بر مدینه ترجیح میداد اما در شهر هم احساس آسایش نمیکرد. او جامعه جدید را که در حال قوام یافتن بود دوست نمیداشت و نگران آینده آن بود اما از آن دل نمیکند. بسیاری کسان در قرن هجدهم در این دو دلی با روسو هماوا و شریک بودند.
🔖 اگر کسی به قصه شهر و خیابان در زمان مدرن علاقه دارد باید آثار بودلر شاعر مدرنیته را بخواند. آنچه بودلر در قرن نوزدهم دیده و دریافته بود، در قرن بیستم بر همه آشکار شد و دیدیم که شهر یا شهر جدید همراه با علم و تکنولوژی به راه خود میرود و همدلی و همزبانی در آن پیوسته دشوار و دشوارتر میشود. شهر جدید حتی پاریس هوسمان چنانکه بودلریها میگویند شهر ملال و غربت است و ساکنانش دیگر کمتر اهل آشناییند یا از برکت آشنایی بهره ندارند.
🔖 شهر آشنایی شهر درد و محبت است. در داستان خسرو و شیرین وقتی خسرو از فرهاد میپرسد که اهل کدام شهر است. فرهاد خود را به شهر آشنایی نسبت میدهد. شهر آشنایی فرهاد شهر واقعی و تاریخی نیست؛ شهر ایدهآل است. اگر در آتن و در مدینههای یونانی دیالوگ جایی داشت از آن رو بود که به ایدهآل شهر دوستی نظر داشتند و هنوز فرد و جامعه در برابر هم قرار نگرفته بودند و برای آتنیان من به وجود نیامده بود که دیگری را در برابر خویش ببیند. آنجا هنوز ارسطو میتوانست دیگری را به صورت دوست تصور کند و حتی بنیاد مدینه را بر این دوستی بگذارد. مدینه هم از حیث بنیاد و هم از حیث غایت با شهر جدید تفاوت دارد.
🔖 بنیاد شهر جدید قرارداد اجتماعی است. هابر و لاک و روسو به درجات میدانستند که این قرارداد نه با رضایت کامل مردم بسته میشود و نه به رضایت آنان ختم میشود. بلکه بنایی است که به نام بشریت و حق طبیعی گذاشته میشود و گرچه مردم هم در آن مشارکت میکنند، این بنا برای آنان نیست. کانت میخواست اشخاص و مردمان همه غایت باشند اما غایت تاریخ تجدد، بشریت و بشر کلی بود. جهان کنونی بیشتر به بشریت نظر دارد تا به بشر و انسانی که در هر وقت و هر جا وجود دارد.
🔖 به این گفته و نظر داستایوفسکی توجه کنیم که ترکیب عشق به بشریت با نفرت از مردم واقعی را خطری مهلک پنهان و نهفته در سیاست جدید میدانست. در زمان ما در تفسیر و تأیید سخن نویسنده بزرگ روس شواهد بسیار میتوان آورد: وقتی کتاب آینده علم اثر ارنست رنان منتشر شد، رومن رولان که هنوز بسیار جوان بود به دیدار فیلسوف رفت و به او گفت با این آیندهای که شما پیشبینی کردهاید تکلیف عواطف و آرزوهای بشر چه میشود. رنان گفته بود آرزوهای بشر به درک! علم باید پیشرفت کند.
🔖برای اینکه به فکر چاره بیفتیم باید مشکلها به صورت مسئله درآید. هنوز مشکلها برای ما مسئله نشده است و به این جهت به آنها نمیاندیشیم و به حال خود رهایشان میکنیم. آیندهنگری با مسئله داشتن آغاز میشود. ما پیش از آنکه تواناییهای خود را بشناسیم باید بدانیم که از عهده چه کارهایی برنمیآییم و در این صورت است که میتوانیم تواناییهای خود را بشناسیم.
@rezadavariardakani
Forwarded from رضا داوري اردكاني
🎙متن سخنرانی رضا داوری اردکانی در همایش بینالمللی «هم گرایی و واگرایی».۲
🗓بیستم اسفند
🏛پژوهشگاه علوم انسانی
🔖میگویند رابرت موزز که جهان آزاد در امریکا را به جهان آزاد راه وصل کرد و با ساطورش شکم شهرها و مخصوصاً نیویورک را درید ترکیبی از عشق بشریت و نفرت از آدمیان در دل داشت. خانم فرانسواز پرکینز که در کابینه روزولت وزیر کار بود در عین ستایش از موزز ناراحت بود که او «علاقهای به مردم ندارد» بنا به نوشته پرکینز «موزز همه کارهایش را برای رفاه مردم میکرد.» اما به نظر او مردم کثیف و بیبند و بار بودند و او میخواست به حسابشان برسد و ادبشان کند او عاشق مفهوم بشر و بشریت بود اما به مردم علاقهای نداشت یعنی مرادش از مردم توده جمعیتی مرکب از افراد منتشر بود که به زندگی هرروزی سرگرمند و باید برای سرگرمیهای مورد نیازشان فکری کرد.
🔖این قبیل تلقیها به صفت شخصی و نقص اخلاقی اشخاص بازنمیگردد بلکه اقتضای نظم جهان جدید است که رو به قدرت دارد. در این نظم پیچیده مردمان بیش از هر زمان در جمع منحل میشوند و به رسوم و مشغولیتهای جامعه عادت میکنند اما آدمی در جهان جدید در برابر قدرت و قانون جامعه از آزادی نیز برخوردار است. بشر آزاد در جامعهای که راهش با سیر علم تکنولوژیک معیّن میشود از خردی که علم و تکنولوژی را راه میبرد بهره دارد و گاهی به حکم خرد از آزادی خود صرفنظر میکند و این توافق خرد و آزادی میتواند مایه تعادل در زندگی مردمان شود و تا زمانی که خرد جمعی دستخوش پریشانی کلی نشده است، تعادل در نظام زندگی کم و بیش محفوظ میماند.
🔖خرد کارساز جامعه جدید چنانکه فروید میاندیشید واسطه جمع طبیعت و جامعه مدنی مبتنی بر قرارداد است. این وساطت همیشه آسان نیست و نسبت میان فرد و جامعه ثابت نمیماند زیرا ضامنی بیرون از فرد و جامعه که آن را حفظ کند وجود ندارد. در جامعههای قدیم فرد و جمع در برابر هم قرار نداشتند حتی چنانکه گفته شد در آتن فرد عضو مدینه بود و فردیتش با عضویت در مدینه معنی پیدا میکرد. اجتماعات قدیم، اجتماعات بالنسبه ثابت بودند. در جامعه جدید که بنایش بر آزادی است فرد گرچه در جامعه وجود دارد معمولاً و بخصوص از منظر لیبرالیسم در نسبت با جامعه تعریف نمیشود بلکه به اعتبار آزاد بودنش در برابر جامعه فرد شده است ولی فرد این را هم به فراست درمییابد که جامعه آزادی او را با قانونش محدود میکند و در عین حال به او پناه و امنیت میبخشد. فرد در سایه جامعه آرامش مییابد.
🔖مشکل زمانی پیش میآید که بنیاد جامعه سست میشود یا چشمانداز و امید در حجاب سیاهی میرود. جامعه جدید گرچه از ابتدا کمتر بر مبنای دوستی استوار بود بهرهای از امید و عزم و آزادی داشت. فیلسوفان و شاعران تا قبل از جنگهای جهانی به جامعه و زندگی و آینده امید داشتند اما ظاهراً در شعر و فلسفه پس از جنگ نشان از امید و صلح و آرامش پیدا نیست. سیاست و جامعه یکسره کار را به تکنیک واگذاشتهاند. قانون هم قانون تکنیک است نه قانون جامعه. تکنیک جای جامعه را گرفته و علم تکنولوژیک و اخیراً اشتغال به مطلق پژوهش به جای اینکه مایه بیداری و امید مردمان باشد، پناه غفلت و خانه آرامش گروههایی از دانشمندان شده است. در این وضع کمتر میپرسند که بر سر جامعه چه آمده و جهان به کجا میرود. ضامنی هم برای حفظ روابط میان من و دیگری وجود ندارد و چنانکه سارتر میگفت دیگری برای من دوزخ شده است اما کارل یاسپرس و مارتین بوبر من و دیگری یا من و تو را در نسبت نزاع عاشقانه و مهیای تفاهم میدیدند و بر اساس آن به سیاست آینده نگاه خوشبینانه داشتند.
@rezadavariardakani
🗓بیستم اسفند
🏛پژوهشگاه علوم انسانی
🔖میگویند رابرت موزز که جهان آزاد در امریکا را به جهان آزاد راه وصل کرد و با ساطورش شکم شهرها و مخصوصاً نیویورک را درید ترکیبی از عشق بشریت و نفرت از آدمیان در دل داشت. خانم فرانسواز پرکینز که در کابینه روزولت وزیر کار بود در عین ستایش از موزز ناراحت بود که او «علاقهای به مردم ندارد» بنا به نوشته پرکینز «موزز همه کارهایش را برای رفاه مردم میکرد.» اما به نظر او مردم کثیف و بیبند و بار بودند و او میخواست به حسابشان برسد و ادبشان کند او عاشق مفهوم بشر و بشریت بود اما به مردم علاقهای نداشت یعنی مرادش از مردم توده جمعیتی مرکب از افراد منتشر بود که به زندگی هرروزی سرگرمند و باید برای سرگرمیهای مورد نیازشان فکری کرد.
🔖این قبیل تلقیها به صفت شخصی و نقص اخلاقی اشخاص بازنمیگردد بلکه اقتضای نظم جهان جدید است که رو به قدرت دارد. در این نظم پیچیده مردمان بیش از هر زمان در جمع منحل میشوند و به رسوم و مشغولیتهای جامعه عادت میکنند اما آدمی در جهان جدید در برابر قدرت و قانون جامعه از آزادی نیز برخوردار است. بشر آزاد در جامعهای که راهش با سیر علم تکنولوژیک معیّن میشود از خردی که علم و تکنولوژی را راه میبرد بهره دارد و گاهی به حکم خرد از آزادی خود صرفنظر میکند و این توافق خرد و آزادی میتواند مایه تعادل در زندگی مردمان شود و تا زمانی که خرد جمعی دستخوش پریشانی کلی نشده است، تعادل در نظام زندگی کم و بیش محفوظ میماند.
🔖خرد کارساز جامعه جدید چنانکه فروید میاندیشید واسطه جمع طبیعت و جامعه مدنی مبتنی بر قرارداد است. این وساطت همیشه آسان نیست و نسبت میان فرد و جامعه ثابت نمیماند زیرا ضامنی بیرون از فرد و جامعه که آن را حفظ کند وجود ندارد. در جامعههای قدیم فرد و جمع در برابر هم قرار نداشتند حتی چنانکه گفته شد در آتن فرد عضو مدینه بود و فردیتش با عضویت در مدینه معنی پیدا میکرد. اجتماعات قدیم، اجتماعات بالنسبه ثابت بودند. در جامعه جدید که بنایش بر آزادی است فرد گرچه در جامعه وجود دارد معمولاً و بخصوص از منظر لیبرالیسم در نسبت با جامعه تعریف نمیشود بلکه به اعتبار آزاد بودنش در برابر جامعه فرد شده است ولی فرد این را هم به فراست درمییابد که جامعه آزادی او را با قانونش محدود میکند و در عین حال به او پناه و امنیت میبخشد. فرد در سایه جامعه آرامش مییابد.
🔖مشکل زمانی پیش میآید که بنیاد جامعه سست میشود یا چشمانداز و امید در حجاب سیاهی میرود. جامعه جدید گرچه از ابتدا کمتر بر مبنای دوستی استوار بود بهرهای از امید و عزم و آزادی داشت. فیلسوفان و شاعران تا قبل از جنگهای جهانی به جامعه و زندگی و آینده امید داشتند اما ظاهراً در شعر و فلسفه پس از جنگ نشان از امید و صلح و آرامش پیدا نیست. سیاست و جامعه یکسره کار را به تکنیک واگذاشتهاند. قانون هم قانون تکنیک است نه قانون جامعه. تکنیک جای جامعه را گرفته و علم تکنولوژیک و اخیراً اشتغال به مطلق پژوهش به جای اینکه مایه بیداری و امید مردمان باشد، پناه غفلت و خانه آرامش گروههایی از دانشمندان شده است. در این وضع کمتر میپرسند که بر سر جامعه چه آمده و جهان به کجا میرود. ضامنی هم برای حفظ روابط میان من و دیگری وجود ندارد و چنانکه سارتر میگفت دیگری برای من دوزخ شده است اما کارل یاسپرس و مارتین بوبر من و دیگری یا من و تو را در نسبت نزاع عاشقانه و مهیای تفاهم میدیدند و بر اساس آن به سیاست آینده نگاه خوشبینانه داشتند.
@rezadavariardakani
Forwarded from رضا داوري اردكاني
🎙متن سخنرانی رضا داوری اردکانی در همایش بینالمللی «هم گرایی و واگرایی». ۳
🗓بیستم اسفند
🏛پژوهشگاه علوم انسانی
🔖آنچه در نیمه دوم قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم روی داده است بر خوشبینی آن متفکران صحه نمیگذارد. روابط آدمیان همواره بر بنیادی استوار بوده است که درک و شناختش آسان نیست یا به هر حال ما به درستی نمیدانیم آغاز زندگی جمعی بشر و قوام اجتماع چگونه بوده و در طی چهارصد سال اخیر چه تغییری در آن پدید آمده است، اما از غایت آن کم و بیش خبر داریم و میدانیم که فیالمثل جهان متجدد دیگر امید چندان ندارد که به چشمانداز قرن هجدهمش برسد. کدورتی که در این چشمانداز پدید آمده است در اندیشه و عمل مردمان و در روابطشان با یکدیگر اثر گذاشته و چه بسا که خلل ایجاد کرده است، زیرا وقتی امید نباشد، عمل و بخصوص عمل اخلاقی دشوار میشود.
🔖در اجتماعات قدیم قبل از تجدد، روابط میان مردمان روابط من و دیگری نبود بلکه رابطه مقرر در سنت و نظم دینی بود. حتی دو شخص هم اگر در برابر یکدیگر قرار میگرفتند تقابلشان تقابل من و دیگری نبود. آنها دو دوست و همسایه و همشهری و هموطن و همکیش بودند که احیاناً با هم اختلاف پیدا میکردند. دیگری و غیر اگر بود، دور بود و این دورها گاهی با دشمنی به هم نزدیک میشدند و چه بسا که هر یک در محو دیگری میکوشیدند. به عبارت دیگر یعنی میان اقوام و کشورها یا رابطهای نبود یا اگر بود دوستی و دشمنی بود. کشورها و حکومتها مثل زمان ما به اکراه و بنا بر ملاحظات به یکدیگر به عنوان دیگری آزاد و دارای حقوق نگاه نمیکردند.
🔖وجود من و دیگری و تقابل آنها با تبدیل انسان به خودآگاهی و تصدیق آزادی او طرح شده است و تا زمانی که نیروی اخلاقی میان آن دو تعادل و تفاهم برقرار میساخته بحث از من و تو و خود و دیگری در میان نبوده است. شاید اعتقاد به حقوق بشر و حق ملل تا حدودی توانسته بود این رابطه را متعادل سازد. از حدود یک قرن پیش این رابطه ضعیف و سست شده و کمکم به صورت مسئله درآمده و پیوسته پیچیدهتر شده است. به عبارت دیگر از اوایل قرن بیستم وجهی از فتور و سستی در ارکان جامعهها راه یافته و مردمان حبلالمتینی را که زمانی در آن دست زده بودند گم کرده و دیگر امید به آینده و نیروی اخلاق در جانشان قوتی ندارد که مایه اعتماد و آرامش شود. این وضع جامعه متجدد است.
🔖کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته دردهای خاص خود دارند. شهرهای جهان توسعهنیافته شهر قدیم نیستند. شهر قدیم هر چه بود، دیار غربت و تنهایی و ملال نبود. شهر جدید با نظم دگرگونشوندهاش تکلیف عمل ساکنان و روابط آنها را معین میکند. پاریس هوسمان با خیابانهای نورانیش، شهر ملال است اما نیویورک شهر نیست، کارگاه است و ساخته شده است تا کانون تجارت و تکنولوژی باشد. شهرهای جهان توسعهنیافته در میان شهر جدید و شهر قدیم قرار دارد. این شهر با شهر قدیم کمتر شباهت دارد. شهر توسعهنیافته شاید همه ظواهر شهر مدرن را داشته باشد اما پراکنده و پریشان است و چیزها در جای خود نیست. این شهر هم مثل شهر مدرن، شهر غربت و ملال است و شاید غربتش از غربت شهر مدرن بیشتر باشد.
🔖زندگی با اعتماد و امید و همبستگی جان میگیرد و اینها مقارن با وقت و زمانی است که متفکران در خلوت تفکر خود به اکنونی میاندیشند که گذشته و آینده را به هم میپیوندد و نظم و ثبات با خود میآورد اما زمانهایی هست که در آن مجال خلوت تفکر نیست و چشمها دور را نمیبیند و پیوند جانها و دلها از هم گسیخته است. این وجهی از نیهیلیسم منتشر و همگانی است.
@rezadavariardakani
🗓بیستم اسفند
🏛پژوهشگاه علوم انسانی
🔖آنچه در نیمه دوم قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم روی داده است بر خوشبینی آن متفکران صحه نمیگذارد. روابط آدمیان همواره بر بنیادی استوار بوده است که درک و شناختش آسان نیست یا به هر حال ما به درستی نمیدانیم آغاز زندگی جمعی بشر و قوام اجتماع چگونه بوده و در طی چهارصد سال اخیر چه تغییری در آن پدید آمده است، اما از غایت آن کم و بیش خبر داریم و میدانیم که فیالمثل جهان متجدد دیگر امید چندان ندارد که به چشمانداز قرن هجدهمش برسد. کدورتی که در این چشمانداز پدید آمده است در اندیشه و عمل مردمان و در روابطشان با یکدیگر اثر گذاشته و چه بسا که خلل ایجاد کرده است، زیرا وقتی امید نباشد، عمل و بخصوص عمل اخلاقی دشوار میشود.
🔖در اجتماعات قدیم قبل از تجدد، روابط میان مردمان روابط من و دیگری نبود بلکه رابطه مقرر در سنت و نظم دینی بود. حتی دو شخص هم اگر در برابر یکدیگر قرار میگرفتند تقابلشان تقابل من و دیگری نبود. آنها دو دوست و همسایه و همشهری و هموطن و همکیش بودند که احیاناً با هم اختلاف پیدا میکردند. دیگری و غیر اگر بود، دور بود و این دورها گاهی با دشمنی به هم نزدیک میشدند و چه بسا که هر یک در محو دیگری میکوشیدند. به عبارت دیگر یعنی میان اقوام و کشورها یا رابطهای نبود یا اگر بود دوستی و دشمنی بود. کشورها و حکومتها مثل زمان ما به اکراه و بنا بر ملاحظات به یکدیگر به عنوان دیگری آزاد و دارای حقوق نگاه نمیکردند.
🔖وجود من و دیگری و تقابل آنها با تبدیل انسان به خودآگاهی و تصدیق آزادی او طرح شده است و تا زمانی که نیروی اخلاقی میان آن دو تعادل و تفاهم برقرار میساخته بحث از من و تو و خود و دیگری در میان نبوده است. شاید اعتقاد به حقوق بشر و حق ملل تا حدودی توانسته بود این رابطه را متعادل سازد. از حدود یک قرن پیش این رابطه ضعیف و سست شده و کمکم به صورت مسئله درآمده و پیوسته پیچیدهتر شده است. به عبارت دیگر از اوایل قرن بیستم وجهی از فتور و سستی در ارکان جامعهها راه یافته و مردمان حبلالمتینی را که زمانی در آن دست زده بودند گم کرده و دیگر امید به آینده و نیروی اخلاق در جانشان قوتی ندارد که مایه اعتماد و آرامش شود. این وضع جامعه متجدد است.
🔖کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته دردهای خاص خود دارند. شهرهای جهان توسعهنیافته شهر قدیم نیستند. شهر قدیم هر چه بود، دیار غربت و تنهایی و ملال نبود. شهر جدید با نظم دگرگونشوندهاش تکلیف عمل ساکنان و روابط آنها را معین میکند. پاریس هوسمان با خیابانهای نورانیش، شهر ملال است اما نیویورک شهر نیست، کارگاه است و ساخته شده است تا کانون تجارت و تکنولوژی باشد. شهرهای جهان توسعهنیافته در میان شهر جدید و شهر قدیم قرار دارد. این شهر با شهر قدیم کمتر شباهت دارد. شهر توسعهنیافته شاید همه ظواهر شهر مدرن را داشته باشد اما پراکنده و پریشان است و چیزها در جای خود نیست. این شهر هم مثل شهر مدرن، شهر غربت و ملال است و شاید غربتش از غربت شهر مدرن بیشتر باشد.
🔖زندگی با اعتماد و امید و همبستگی جان میگیرد و اینها مقارن با وقت و زمانی است که متفکران در خلوت تفکر خود به اکنونی میاندیشند که گذشته و آینده را به هم میپیوندد و نظم و ثبات با خود میآورد اما زمانهایی هست که در آن مجال خلوت تفکر نیست و چشمها دور را نمیبیند و پیوند جانها و دلها از هم گسیخته است. این وجهی از نیهیلیسم منتشر و همگانی است.
@rezadavariardakani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زهرا شریف، مدرس گروه فلسفه اخلاق ، دانشگاه قم، عنوان سخنرانی: فضایل اخلاقی پایه: مبنای تقارب فرهنگی
#همگرایی #واگرایی
@Interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@Interculturalphilosophy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروفسور سالواتوره لاوچیا، دانشیار گروه فلسفه، دانشگاه اودین ایتالیا، عنوان سخنرانی: به سوی نوعی خود گفتگویی: متافیزیک نور به مثابه چشماندازی فلسفی برای مواجهه میاندینی
#همگرایی #واگرایی
@Interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@Interculturalphilosophy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خانم دکتر شهین اعوانی، دانشیار گروه فلسفه، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، عنوان سخنرانی:واگرایی و همگرایی مومن و کافر در مثنوی
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خانم دکتر زهره معماری، پژوهشگر پژوهشکده فرهنگ معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی، عنوان سخنرانی:همگرایی و واگرایی ادیان و ضرورت پرسش از ضرورت آن در جهان کنونی
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پروفسور هاینزگرهارد یوستنهوفن، پژوهشگر پژوهشکده الهیات و صلح، هامبورگ آلمان، عنوان سخنرانی: حقیقت در اخلاق سیاسی
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر سیدمحمدرضاحسینی بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، عنوان سخنرانی: اندیشه میانفرهنگی به عنوان شرطی ممکن برای مفاهمه میان فرهنگی
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
اعضاء بنیاد الکساندر فون هومبولت المان، از راست پروفسور اومیرا، پروفسور پوتزو، پروفسور لاوچیا، پروفسور گونتر، پروفسور ویدیانتو،پروفسور یوستنهفن در کنار دکتر مصلح رییس انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران و دبیر همایش، مهمانان همایش همگرایی و واگرایی، گفتگوی میانفرهنگی-میاندینی
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
عکس یادگاری اختتامیه همایش همگرایی و واگرایی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
#همگرایی #واگرایی
@interculturalphilosophy
نظرسنجی.docx
57.2 KB
عضو محترم انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران
با سلام و احترام؛
چنان که مستحضرید فعالیتهای انجمنهای علمی هر ساله به وسیله کمیسیون انجمنهای علمی مورد ارزیابی قرار می گیرد. با توجه به درخواست آن کمیسیون برای اظهار نظر برخی از اعضا در باره فعالیتهای این انجمن، تقاضا دارد با تکمیل فرم نظرسنجی در ارزیابی فعالیت انجمن فلسفه میان فرهنگی مشارکت فرمایید. به پیوست فرم مربوطه را ارسال می دارد. لطفا پس از تکمیل به این نشانی اینترنتی عودت داده شود:
[email protected]
با سلام و احترام؛
چنان که مستحضرید فعالیتهای انجمنهای علمی هر ساله به وسیله کمیسیون انجمنهای علمی مورد ارزیابی قرار می گیرد. با توجه به درخواست آن کمیسیون برای اظهار نظر برخی از اعضا در باره فعالیتهای این انجمن، تقاضا دارد با تکمیل فرم نظرسنجی در ارزیابی فعالیت انجمن فلسفه میان فرهنگی مشارکت فرمایید. به پیوست فرم مربوطه را ارسال می دارد. لطفا پس از تکمیل به این نشانی اینترنتی عودت داده شود:
[email protected]
انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران
نظرسنجی.docx
همچنین اعضای محترم می توانند از طریق لینک زیر به صورت آنلاین فرم نظرسنجی را تکمیل فرمایند.
http://yon.ir/wr1ch
http://yon.ir/wr1ch
Forwarded from دانشگاه علامه طباطبائی
🔹دبیر علمی همایش گفتوگوهای فرهنگی-تمدنی ایران و آلمان؛ جهانیشدن و کانونهای فرهنگی بدیل:
🔸جهان امروز وارد صورتبندیهای جدیدی از رقابتها شده است
اینجا بخوانید:
www.atnanews.ir/archives/280361
#بین_الملل
@atnanewsir
🔸جهان امروز وارد صورتبندیهای جدیدی از رقابتها شده است
اینجا بخوانید:
www.atnanews.ir/archives/280361
#بین_الملل
@atnanewsir
انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران
برگزاری همایش "جهانی شدن و کانون فرهنگهای بدیل؛ گفتوگوهای فرهنگی-تمدنی ایران و آلمان" ۲۵ و ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه سخنرانیها به زودی از همین طریق به اطلاع علاقهمندان خواهد رسید.