Telegram Web Link
شیر_دره_پنجشیر_احمد_شاه_مسعود_هما_ارژنگی
<unknown>
به انگیزه سالگشت شهادت شیر دره پنجشیر
احمد شاه مسعود...

🔸آنانی که با تیشه خرد و میهن دوستی به جنگ نادانی و ستم می روند، زندگان جاویدند....

شاعر و خوانش: بانو #هما_ارژنگی

@iranboom_ir
زنان در شاهنامه
نوشته: دكتر جلال خالقی مطلق
ترجمه دكتر احمد بی‌نظير
چاپ اول 1395، انتشارات مرواريد
قطع وزيری، 206صفحه، جلد سخت
کتابفروشی توس

@iranboom_ir
آموزه هایی که از اندیشه سرشارند؛

ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﭼﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺁﻣﻮﺧﺖ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﮔﺰﺍﻓﻪﮔﻮﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﺮﮒ شاهنامه ﻧﮑﺘﻪﺍﯼ ﺁﻣﻮﺧﺖ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، کشورداری ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، چکامه سرایی ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، زبان پارسی ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﻮﯼ، ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﻣﻨﺶ ﻧﯿﮑﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﮋﺍﺩﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﺭﻭﺵﻫﺎ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ ﻭ ﺁﯾﯿﻦﻫﺎﯼ ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﻨﺎﺳﻪ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭ ﻣﻠﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﺍﻧﺪ.

ﺩﮐﺘﺮ جلال خالقی مطلق ادیب و پژوهشگر و  شاهنامه شناس.

@iranboom_ir
پری صابری درگذشت

پری صابری، کارگردان باسابقه تئاتر که در چند سال اخیر درگیر بیماری بود، در شامگاه سه‌شنبه ۲۰ شهریور ماه ۱۴۰۳ درگذشت.

پری صابری از جمله کارگردانان باسابقه تئاتر و زاده سال ۱۳۱۱ بود. او یکی از موسسان گروه تئاتر پازارگاد و از جمله هنرمندانی بود که در راه‌اندازی تئاتر مولوی کوشید.
صابری در کارنامه هنری خود اجرای نمایش‌هایی همچون «من به باغ عرفان»، «بیژن و منیژه»، «شمس پرنده»، «من از کجا عشق از کجا»، «هفت شهر عشق»، «باغ دلگشا»،«رند خلوت نشین»، «یوسف و زلیخا» و .... را در کنار شماری از نمایشنامه‌های خارجی همچون «شش شخصیت در جستجوی نویسنده»، «آنتیگونه» و ... را روی صحنه برد.

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
خالقی مطلق - فردوسی – شاهنامه / نگاهی به کتاب «سخن‌های دیرینه»

مرتضی هاشمی پور

سخن‌های دیرینه
(سی گفتار درباره فردوسی و شاهنامه)
نوشته دکتر جلال خالقی مطلق
به کوشش علی دهباشی
چاپ اول ـ 1381
488 صفحه ـ نشر افکار
 https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39400

بعید می دانم کسی با این سخن استاد فقید مجتبی مینوی هم داستان نباشد که: «شاهنامه فردوسی از برای مردم ایران از سه لحاظ مهم است: اول اینکه یکی از آثار هنری ادبی بسیار بزرگست و از طبع و قریحه یکی از شعرای بزرگ قوم ایرانی زاده است و بر اثر همت و پشت کار و فداکاری او و بیست سی سال خون جگر خوردن او بوجود آمده است. دوم اینکه تاریخ داستانی و حکایت نیاکان ملّت ایران را شامل است و در حکم نسب نامه این قوم است. سوم اینکه زبان آن فارسی است و فارسی محکم‌ترین زنجیر علقه و ارتباط طوایفی است که در خاک ایران ساکنند.1»

از سوی دیگر نام استاد دکتر جلال خالقی مطلق با شاهنامه، این حماسه ملی ایران، در آمیخته است به گونه‌ای که به محض شنیدن نام ایشان، شاهنامه به خاطر می‌آید. استاد با فروتنی در سر سخن عنوان کتاب را برگرفته از شاهنامه و به معنی حرفهای کهنه می‌گیرد. در کارنامه دکتر خالقی مطلق، پیشتر و آن هم به همت علی دهباشی، «گل رنجهای کهن» را می‌بینیم. سخن‌های دیرینه ادامه مجموعه پیشین است. در صفحات نخستین پس از معرفی کوتاه استاد خالقی مطلق و برشمردن مجموعه تألیفات و مقالات (به زبانهای مختلف)، نقد، پاسخ به نقد، گفتگو، یادداشت‌های کوتاه، داستان و نمایشنامه، فیلمنامه و شعر.

گفتار نخست «قطعاتی از اسطوره‌های ایرانی در نوشته‌های گریگور ماگیستروس» که ترجمه‌ای از متن آلمانی است و چند یادداشت توسط مترجم بر آن افزوده شده است.

گفتار دوم «یکی دخمه کردش ز سمّ ستور» نگاهی به پایان نبرد رستم و سهراب دارد. رستم پس از کشتن سهراب به فکر ساختن دخمه‌ای برای سهراب می‌افتد و از دستبرد سارقان هراسان است. لذا تصمیم می گیرد که گور فرزند را به جای زر از سم اسب بسازد.

گفتار سوم «درباره عنوان داستان دوازده رخ» است. مؤلف پس از بررسی این داستان به این نتیجه می‌رسد که این داستان از آغاز حداقل دو عنوان داشته است یکی دوازده رخ و دیگری داستان گودرز با پیران.

گفتار چهارم «یکی مهتری بود گردنفراز» نام دارد. این گفتار به بازشناسی شخص سوم از سه شخصی که فردوسی آنها را می‌ستاید اختصاص دارد. استاد خالقی مطلق با نگاهی دقیق و عالمانه نشان می‌دهد که شخص موردنظر فرزند ابومنصور محمد بن عبدالرزاق است.

گفتار پنجم «جوان بود و از گوهر پهلوان» نام دارد. این گفتار مطالعات سپس‌تر درباره گفتار پیشین است و به نوعی تکمله‌ای بر فضل قبل می‌باشد.

گفتار ششم به «تطهیر معنوی با آب در شاهنامه» اختصاص دارد. همانگونه که از عنوان پیداست این گفتار به این نکته می‌پردازد که در شاهنامه آب نه تنها پاک‌کننده اجسام است بلکه هر چیز را که از نظر معنوی ناپاک باشد می‌شوید.

گفتار هفتم «اهمیت شاهنامه فردوسی» را بر می‌شمارد. مؤلف شاهنامه‌شناس تلاش می‌کند که اهمیت شاهنامه را برای «همه» تبیین کند و «نه چند تن اهل فن».

1ـ شاهنامه و میتولوژی 2ـ شاهنامه و تاریخ 3ـ شاهنامه و فرهنگ باستان

4ـ شاهنامه و ادبیات پهلوی 5ـ شاهنامه و فرهنگ ایران اسلامی 6ـ شاهنامه و زبان فارسی 7ـ شاهنامه و ادبیات فارسی 8ـ شاهنامه و هنر شاعری 9ـ شاهنامه و ملیت ایرانی شاخصه‌هایی هستند که به عنوان اهمیت شاهنامه معرفی می‌شوند.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/5440-sokhan-dirine-khaleghi-motlagh.html

@iranboom_ir
•جلال خالقی مطلق، ادیب، پژوهشگر و شاهنامه‌شناس ایرانی است. تولد او در ۲۰ شهریور ۱۳۱۶ در تهران بود. تحصیلات دبیرستانی را در تهران انجام داد. دوره‌های تحصیلات دانشگاهی را در آلمان گذراند و در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) از دانشگاه کلن در رشته‌های شرق‌شناسی، مردم‌شناسی و تاریخ قدیم درجهٔ دکتری گرفت. از سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱) در بخش مطالعات ایرانی در دانشگاه هامبورگ مشغول به تدریس زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران بوده‌است.

دکتر جلال خالقی مطلق از آغاز دههٔ ۱۳۵۰ ضمن اقامت و تدریس در کشور آلمان، پژوهش‌های گسترده‌ای در زمینهٔ ادبیات حماسی ایران و شاهنامه انجام داد. مقاله‌های تحقیقی او در مجلهٔ سیمرغ (نشریهٔ بنیاد شاهنامه فردوسی)، مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، ایران‌نامه، ایران‌شناسی، کلک و نامهٔ ایران باستان انتشار می‌یافت. دو مجموعهٔ برگزیده از مقاله‌های او با عنوان‌های گل رنج‌های کهن (۱۳۷۲) و سخن‌های دیرینه (۱۳۸۱) در تهران به چاپ رسیده‌است.

مهم‌ترین دستاورد جلال خالقی مطلق، تصحیح شاهنامه فردوسی است در هشت دفتر که طی سال‌های ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۶ در نیویورک زیر نظر احسان یارشاطر انتشار یافت. تصحیح شاهنامهٔ فردوسی، حاصل بیش از سی سال کار مداوم خالقی در گردآوری و بررسی کهن‌ترین دست‌نویس‌های شاهنامه و مقابلهٔ آنها با پیروی از روش‌های جدید تصحیح متون است. جلال خالقی در کار مقابلهٔ دست‌نویس‌ها از همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی در دفترهای ششم و هفتم بهره گرفت. دورهٔ شاهنامهٔ خالقی در سال ۱۳۸۷ توسط مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی در تهران تجدید چاپ شد. او هم اکنون به عنوان عضو هیئت علمی کنگره بین‌المللی هزاره شاهنامه فردوسی برگزیده شده‌است.وی عضو شوراى عالى علمى و رئيس كانون فردوسى مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى و عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی است.

مختصری از فعالیت‌های علمی جلال خالقی مطلق:

تصحیح علمی ـ انتقادی شاهنامه در هشت دفتر.
یادداشت‌های شاهنامه (تا امروز سه بخش از این مجموعه مفصل چاپ شده و مجلدات دیگر نیز در دست چاپ است).
دو گزیده مقالات به نام «گل رنج‌های کهن» و «سخن‌های دیرینه».
ترجمهٔ کتاب اساس اشتقاق فارسی اثر «پاول هرن».
تألیف بیش از صد مقاله و نقد تخصصی دربارهٔ تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران، به‌ویژه در حوزهٔ شاهنامه‌شناسی و ادب حماسی.
تألیف ده‌ها مدخل تخصصی در دانشنامه‌هایی چون ایرانیکا و دایرةالمعارف بزرگ اسلامى.

@iranboom_ir
گویش های ایرانی

پرویز ناتل خانلری

 در اسناد تاریخی

در آثار مورخان و جغرافیا نویسان اسلامی ، گذشته از فارسی دری که زبان رسمی و اداری کشور ایران بوده است و پهلوی جنوبی (پارسیک) که تا سه - چهار قرن بعد از اسلام زبان دینی ایرانیانی شمرده می شد که به آئین زرتشتی (زردشتی) باقی مانده بودند ؛ از چندین گویش دیگر که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور متداول بوده ، ذکری آمده و گاهی نمونه های کوتاه ، یا به نسبت بلندتر، از بعضی آن ها ثبت شده است.

در این کتب که از اواخر قرن سوم تا قرن دهم هجری تألیف یافته به بیش از چهل گویش ایرانی اشاره شده است که فهرست آن ها را در زیر می آوریم:

1. ارانی : گویش ناحیه اران و بردع در قفقاز بوده است. اصطخری و مقدسی از آن یاد کرده اند.
مقدسی درباره آن می نویسد: « در اران سخن می گویند و فارسی ایشان قابل فهم است و در حروف به خراسانی نزدیک است.»

2. مراغی : حمدالله مستوفی می نویسد: « تومان مراغه چهار شهر است : مراغه و بسوی (؟) و خوارقان و لیلان ... مردمش سفید چهره و ترک وش می باشند ... و زبانشان پهلوی مغیر است. »

در نسخه دیگر « پهلوی معرب » ثبت شده و محتمل است که در این عبارت کلمه ی معرب تصحیف مغرب باشد ، یعنی گویش پهلوی مغربی . زیرا که در غالب آثار نویسندگان بعد از اسلام همه ی گویش های محلی را که با زبان فارسی دری متفاوت بوده به لفظ عام پهلوی یا فهلوی می خواندند.

3. همدانی و زنجانی : مقدسی درباره ی گویش این ناحیه تنها دو کلمه زیر را ثبت کرده است: « واتم » و « واتوا ».
شمس قیس رازی یک دو بیتی را در بحث از وزن فهلویات آورده و آن را از زبان « مردم زنگان و همدان » می شمارد.
حمدالله مستوفی درباره مردم زنجان می نویسد : زبانشان پهلوی راست است.

4. کردی : یاقوت حموی قصیده ای ملمع از یک شاعر کُرد به نام « نوشروان بغدادی » معروف به « شیطان العراق » در کتاب خود آورده است.

5. خوزی : گویش مردم خوزستان که در روایات حمزه اصفهانی و ابن الندیم نیز از جمله زبان های متداول در ایران ساسانی شمرده شده است. اصطخری درباره ی گویش این ناحیه می نویسد : « عامه ی ایشان به فارسی و عربی سخن می گویند ، جز آنکه زبان دیگری دارند که نه عبرانی و نه سریانی و نه فارسی است. » و ظاهرا مرادش گویش ایرانی آن سرزمین است.
مقدسی نیز درباره ی گویش مردم خوزستان نکاتی را ذکر می کند که گویا مربوط به فارسی متداول در خوزستان است ، نه گویش خاص محلی.

6. دیلمی : اصطخری درباره ی این ناحیه می نویسد: « زبانشان یکتاست و غیر از فارسی و عربی است »
مقدسی نیز می گوید : « زبان ناحیه ی دیلم متفاوت و دشوار است.»

7. گیلی یا گیلکی : ظاهرا گویشی جداگانه از دیلمی بوده است. اصطخری می نویسد : « در قسمتی از گیلان (جیل) تا آنجا که من دریافته ام طایفه ای از ایشان هستند که زبانشان با زبان جیل و دیلم متفاوت است. »
و مقدسی می گوید : « گیلکان حرف خاء ( یا حاء ) به کار می برند.»

8. طبری یا (مازندرانی) : این گویش دارای ادبیات قابل توجهی بوده است. می دانیم که کتاب « مرزبان نامه » به گویش طبری تألیف شده بود و از آن زبان به فارسی دری ترجمه شده است.
ابن اسفندیار دیوان شعری را به زبان طبری با عنوان « نیکی نامه » ذکر می کند و آن را به « اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین » مؤلف « مرزبان نامه » نسبت می دهد. در « قابوس نامه » نیز دو بیت به گویش طبری از مؤلف ثبت است. ابن اسفندیار از بعضی شاعران این سرزمین که به گویش طبری شعر می گفته اند یاد کرده و نمونه ای از اشعار ایشان را آورده است. در « تاریخ رویان » اولیاء الله آملی نیز ابیاتی از شاعران مازندرانی به گویش طبری ضبط شده است.

اخیرا چند نسخه ی خطی از ترجمه ی ادبیات عرب به گویش طبری و نسخه هایی از ترجمه و تفسیر قرآن به این گویش یافت شده که از روی آن ها می توان دریافت که گویش طبری در قرن های نخستین بعد از اسلام دارای ادبیات وسیعی بوده است. مجموعه ای از دو بیتی های طبری که به « امیری » معروف و به شاعری موسوم به « امیر پازواری » منسوب است ، در مازندران وجود داشته که « برنهارد درن » خاور شناس روسی نسخه آن ها را به دست آورده و زیر عنوان « کنزالاسرار » در سن پطرز بورگ (یا - سن پطرز بورغ) با ترجمه ی فارسی چاپ کرده است.
مقدسی می نویسد که زبان طبرستان به زبان ولایت قومس و جرجان نزدیک است ، جز آنکه در آن شتابزدگی هست.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/1912-zaban-ha-goyesh-haye-irani.html
_

 کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
📚شاهنامه و فرهنگ ایران
زبان و ادبیات فارسی دری
مجموعه مقالات جلال خالقی مطلق در دانشنامهٔ ایرانیکا
ترجمه: فرهاد اصلانی، معصومه پورتقی

📞 ۰۲۱ ۲۲۷۱۳۹۳۶

@iranboom_ir
دوره ۸ جلدی تصحیح شاهنامه دکتر جلال خالقی مطلق توسط مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى منتشر شده است. برای نخستین بار است که در ایران متن کامل تصحیح انتقادی آن به‌کوشش دکتر خالقی مطلق و همکاران او، دکتر محمود امیدسالار (در دفتر ششم) و ابوالفضل خطیبی (در دفتر هفتم) در هشت جلد، 4058 صفحه و 49530 بیت انتشار یافته است. این تصحیح انتقادی- تحقیقی، پس از بررسی و ارزیابی حدود 50 نسخه خطی شاهنامه از کتابخانه‌های مختلف و انتشار نتایج این بررسی‌ها در مقاله‌های متعدد و سرانجام گزینش 16 نسخه از کهن‌ترین و معتبرترین آنها برای تصحیح، که به نظر شاهنامه‌شناسان نامدار ایرانی و اروپایی و امریکایی دقیق‌ترین و معتبرترین تصحیح شناسنامه ملی ما ایرانیان است، محصول بیش از نیم قرن کوشش خستگی‌ناپذیر دکتر خالقی مطلق (بیش از 35 سال) و همکاران او 15 سال است.


يادداشت هاى شاهنامه/دكتر جلال خالقى مطلق:
این مجموعه یادداشت چهار بخش در 3 مجلد است و شامل توضیح واژه‌ها و اصطلاحات و عبارات و نکات دستوری و شرح و تفسیر مصراع‌ها و بیت‌هاست. در کنار این کار اصلی، شرح برخی از مسائل تصحیح، پرداختن به مشکل وزن و قافیه، گفتگو در زیبایی و شیوایی یا معایب و نواقص لفظی و معنوی، سخن در هنر سخن‌پردازی و داستان‌سرایی، توضیح نکات مربوط به اسطوره و تاریخ و آیین‌ها و باورداشت‌ها و جز اینها، کمابیش موردتوجّه نگارنده بوده‌اند، ولی او همیشه کوشیده است تا از فراخ‌گویی بپرهیزد.

يادداشت هاى شاهنامه توسط مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى منتشر شده است.

https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39403
بيت ياب شاهنامه/دكتر جلال خالقى مطلق:
و بیت های بسیاری از این کتاب، چه آنهایی که در متون دیگر آمده و چه آنهایی که در حافظۀ ایرانیان مانده است، ناگزیر می سازد که برای این کتاب یک بیت یاب یا کشف الابیاتی ساخته گردد . تا آنجا که نگارنده می شناسد، نخستین کشف الابیات شاهنامه را استاد دکترسیدمحمد دبیرسیاقی در دو مجلّد و براساس چاپی که خود ایشان از شاهنامه آماده ساخته بودند منتشر کردند (سلسلۀ انتشارات انجمن آثار ملی، تهران ١٣٥٠ ). دیگر کشف الابیاتیست که انتشارات هرمس برپایۀ چاپ مسکو و در پایان همین چاپ تهیه کرده است (دو مجلّد، تهران 1382).

بيت ياب شاهنامه توسط مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى منتشر شده است.

@iranboom_ir
ای زبان پارسی
به‌كوشش ميلاد عظيمی
تهران: بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، ۱۳۹۰، ۳ جلد.

@iranboom_ir
نخستین قدم های سینما در ایران (داده نگاری)

@iranboom_ir
دادجان عطااله‌یف روزنامه نگار تبعیدی تاجیکستان در آلمان

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 90، سال چهاردهم، بهمن و اسفندماه 1394، ص 37

ایران ستیزی، مرگ تدریجی ما تاجیکان است. ما تنها با بازگشت به دبیره پارسی پیوند معنوی و فرهنگی با ایران بزرگ، میتوانیم بسبزیم [ سبز شویم / ببالیم ] وگرنه چون درخت پیری در رهگذر بادها و طوفان‌ها خزان خواهیم شد و یا چون رود کوچکی خشک خواهیم گشت اگر به دریای بزرگ ایران نپیوندیم.

« ایران جاویدان است و ما باید حتماً به جاویدان بپیوندیم ».

سنگ انداختن به سوی ایران، سنگ انداختن به سوی مادر خود، پدر خود، خانواده خود است.

درهر گوشهٔ اروپا چون با تلفن حرف زنم می‌پرسند، فارسی صحبت دارید، [ میکنید ] ایرانی هستید؟ و [ آنگاه ] مناسبتشان، از راننده تاکسی [ گرفته ] تا وزیرش، دیگر (عوض) می‌شود.

آبرو واعتباری که ایرانیان در دنیا دارند، یگان [ هیچ ]  ملتی ندارد. آنها در همه جا گل سر سبد، نماد معرفت و خرداند.

یکی از وزیران آلمانی از طریق تلویزیون اعلان داشت که اگر ایرانیان [ به وطنشان ]  برگردند، طب آلمان فلج می‌گردد

داداجان عطاء الله یف

https://www.iranboom.ir/iranshahr/iran-pajohi/16230-tajikestan-941217.html


لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
تدبیر زن پارسا

 نصیحةالملوک / ابو حامد غزالی

نیک مردی بود و زنی پارسا داشت. زنی با رأی و تدبیر بود. به پیغمبر زمانه وحی آمد که آن نیک مرد را بگوی که ما تقدیر کرده‌ایم که یک نیمه‌ی زندگانی به درویشی گذرد و یک نیمه به توانگری. اکنون اختیار کن که درویشی در جوانی خواهی یا در پیری؟ جوانمرد چون این بشنید به نزدیک زن شد و گفت: «ای زن! از خدای تعالی چنین فرمان آمده است اکنون تو چه می گویی؟ چه اختیار کنیم تا چون سختی رسد صبر توانیم کرد و چون پیر شدیم چیزی باید که بخوریم تا به فراغت طاعت نیکو بتوانیم کرد.» پس زن گفت: «ای مرد در جوانی چون درویش باشیم طاعت نیکو نتوانیم کرد و آن گاه که عمر به باد داده باشیم و ضعیف گشته چگونه طاعت به جای آوریم؟ پس اکنون توانگری خواهیم تا هم در جوانی طاعت توانیم کرد و هم خیرات.» مرد گفت: «رأی تو صواب است چنین کنیم.» پس بر پیغمبر زمانه وحی آمد که اکنون که شما به طاعت من می کوشید و نیت شما نیکوست من که پروردگارم، همه‌ی زندگانی شما بر توانگری بگذرانم اکنون به طاعت کوشید و هرچه را دهم از آن صدقه دهید تا هم دنیا بود شما را و هم آخرت.


------------------------------------------------------------

شناختن دنیا

مثل اهل دنیا، در مشغولی ایشان به کار دنیا و فراموش کردن آخرت، چون مثل قومی است که در کشتی باشند و به جزیره‌ای رسیدند؛ برای قضای حاجت1 و طهارت بیرون آمدند؛ و کشتیبان منادی2 کرد که: «هیچ کس مباد که روزگار بسیار برد و جز به طهارت مشغول شود که کشتی به تعجیل خواهد رفت.» پس ایشان در آن جزیره پراکنده شدند گروهی که عاقل تر بودند سبک طهارت کردند و باز آمدند؛ کشتی فارغ یافتند، جایی که خوشتر و موافق‌تر بود بگرفتند و گروهی دیگر در عجایب آن» جزیره عجب بماندند. و به نظاره باز ایستادند و در آن شکوفه ها و مرغان خوش آواز و سنگریزه‌های منقش و ملون نگریستند. چون باز آمدند، در کشتی هیچ جای فراغ نیافتند. جای تنگ و تاریک بنشستند و رنج آن می کشیدند گروهی دیگر نظاره اختصار نکردند، بلکه آن سنگریزه های غریب و نیکوتر چیدند و با خود بیاوردند و در کشتی جای آن نیافتند، جای تنگ بنشستند و بارهای آن سنگ ریزه ها بر گردن نهادند و چون یکی دو روز برآمد آن رنگ‌های نیکو، بگردید و تاریک شد و بوی‌های ناخوش از آن آمدن گرفت جای نیافتند که بیندازند پشیمانی خوردند و بار رنج آن بر گردن می کشیدند و گروهی دیگر در عجایب آن جزیره متحیر شدند تا از کشتی دورافتادند و کشتی برفت و منادی کشتیبان نشنیدند و در جزیره می بودند تا بعضی هلاک شدند – از گزسنگی – و بعضی را سباع هلاک کرد. آن گروه اول مثل مؤمنان پرهیزکار است؛ و گروه بازپسین مثل کافران که خود و خدای را عزوجل و آخرت را فراموش کردند و همگی خود به دنیا دادند که «اِستَحَبُو الحَیوةَالدُنیا عَلَی الاخِرَة» و آن دو گروه میانین مثل عاصیان است که اصل ایمان نگاه داشتند ولیکن دست از دنیا برنداشتند گروهی یا درویشی تمتع کردند و گروهی با تمتع، نعمت بسیار جمع کردند تا گران بار شدند.

پانوشت:
1- قضای حاجت: رفع حاجت کردن، تهی کردن شکم
2- منادی: ندا، اعلام خبر با صدای بلند (این کلمه را اغلب به کسر دال می خوانند یعنی به صیغه اسم فاعل به معنی جارچی)

 


نصیحةالملوک از آثار معتبر فارسی حجه‌الاسلام ابو حامد غزالی است که آن را سلطان سنجر به سال 503 نوشته است مقصود غزالی از این تألیف هدایت و راهنمایی پادشاهان و درباریان بوده است. در این کتاب نخست اصول اعتقاد و ایمان سخن به میان آمده و آن گاه ابوابی در سیرت شاهان و وزیران و دبیران و در حکمت دانایان آورده است.

از دیگر کتاب‌های غزالی کیمیای سعادت است این کتاب حلاصه‌یی از احیاءالعلوم اوست و موضوع آن بیان راه رستگاری در دنیا و شیوه‌ی تفکر او در این کتاب سیرت متشرعان و صوفیان است. آن چه می خوانیم بخشی از آن کتاب است

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/dastan/4437-tadbir-zan-parsa.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
بیدل‌خوانی - زبعد ما نه غزل
سروش آئینه
بیدل خوانی

خواننده: سروش آیینه
سه‌تار: آقای رضا موسوی زاده
کمانچه: آقای آرش کامور

ز بعد ما نه غزل نی   قصیده  می‌ماند
ز خامه‌ها دو سه اشک چکیده می‌ماند
کجا بریم غبار جنون‌   که   صحرا هم
ز گردباد، به دامان   چیده     می‌ماند
قدح‌به بزم‌تو یارب‌سر بریده‌ی ‌کیست
که شیشه هم به‌ گلوی  بریده می‌ماند
ز سینه ‌گر نفسی بی‌تو می‌کشد بیدل
به دود  از  دل  آتش‌کشیده   می‌ماند

@iranboom_ir
فرهنگ‌نویسی فارسی در هند

دکتر علیم اشرف‌خان ـ دانشگاه دهلی


اشاره: ارتباط میان نیاکان ایرانی و هندی از دیرباز به ارادت فرهنگی این دو ملت انجامیده است. فرهنگ‏نویسی فارسی در هند از جمله مواردی است که این ارتباط را مستند می‏سازد، به طوری که هندیان را در فرهنگ‏نویسی فارسی کوشا می‏یابیم. این مقاله، مروری است بر چگونگی فرهنگ‏نویسی فارسی در هند و برای نمایاندن نثر فارسی‌نویسان آن دیار بی هیچ ویرایشی تقدیم می‌شود.

***

فرهنگ‏نویسی کاری دقیق، صبرآزما، پرزحمت و پیچیده به شمار می‏آید؛ ولی فرهنگ‏نویسان فارسی در هند با دلایل گوناگون همت بدان گماشته‏اند و در این کار سترگ نامهای پرآوازه را برای خودشان حفظ نموده‏اند. در رگ‏ویدا آمده است:«نیاکان پارسیها با هندیان پیوند و ارتباط داشتند.»1پرفسور مکس میلر(MILLER) عقیده داشته است که: «نیاکان پارسیهای نخستین درهندوستان زندگی می‏کردند و پس از آن به ایران و قندهار هجرت کردند.»2

سعید نفیسی نگاشته است: «تمدن آریاهای هند و ایران در هفت هزار سال قبل [از میلاد] یکی بود واعتقادات و زبانشان با همدیگر ارتباط داشت، از رگِ‏ویدا و زند اوستا پی می‏بریم که در دوره قبل تاریخ آریاها در پامیر با هم زندگی کرده‏اند و از آنجا به جاهای مختلف هند و ایران رفتند.»3

تاریخ گواه است که تمدن ایران در هند چنان رونق یافته بود که زبان فارسی پس ازایران در شبه‏قاره هند بیش از هر زبان دیگر رائج بوده و نیز زبان فرهنگ ادب و علم بوده است. بدین سبب همه خانواده‏های پادشاهان هند، زبان فارسی را از حیث زبان دربارانتخاب نموده بودند. در قرن چهارم میلادی ساسانیان با فرمانروایان هند غربی(پاکستان کنونی) روابط خاصی داشتند.4 انوشیروان (531ـ 579) و پرویز (590ـ 628) به فرمانروایان سند و هند غربی علاقه‏مند بودند و روابط با محبت و صمیمت داشتند.5


دکتر معین درباره عدم توجه ایرانیان در مورد فرهنگ‏نویسی چنان متذکر شده است: «در نتیجه عدم توجه ایرانیان به تألیف لغت‏نامه فارسی دانشمندان ملل مجاور مانند هندوستان و ترکیه که زبان فارسی دیرگاهی زبان رسمی درباری یا زبان ادبی مملکت آنان بود، احتیاج به تدوین فرهنگ فارسی را احساس کردند و به تألیف لغت‏نامه‏ها همت گماشتند و هرچند سعی این گروه در این راه دشوار مصاب و مأجور است، اما چون اهل زبان نبودند ایشان را اشتباهات بسیار دست داده است.»7

سپس نظر جلال‏الدین همائی درباره فرهنگ‏نویسی فارسی در هند و پاکستان را می‏بینیم. وی نگاشته است: «اهتمامی که در کشور هندوستان (به معنی عام قدیم که شامل هرسه مملکت هند و پاکستان وبنگلادش فعلی است) نسبت به زبان و ادبیات فارسی مخصوصاً در قسمت فرهنگ‏نویسی و تذکره شعرا مبذول شده، چندین برابر کاری است که خود ایرانیان در این باره انجام داده‏اند... 8

در مورد فرهنگهای فارسی که در هند نوشته شده است، دکتر سعید نفیسی در لغت‏نامه دهخدا تحت عنوان فرهنگهای فارسی نوشته است: «صحیح‏ترین و کاملترین فرهنگ فارسی که در هند تألیف شده است، فرهنگ جهانگیری تألیف میرجمال الدین حسین بن فخرالدین حسین بن فخرالدین انجوی شیرازی محسوب می‏گرددکه در زمان شاهنشاهی اکبر در سال 1005ق/ 1596م شروع شد و در زمان فرزند او نورالدین محمدجهانگیر به سال 1017ق/ 1608م به پایان رسید و مصراع ماده تایخ او شد «زهی فرهنگ نورالدین جهانگیر» و پس از آن باز در آن تألیف تجدید نظر کرد و چنان که جهانگیر در [توزک] خود تصریح می‏کند، در سال 1302ق/ 1622م مجدداً نسخه نوینی از آن به پادشاه هند عرضه داشت.»9

بنابه گفته قاضی عبدالودود دانشمند شهیر هندی «قدیم‏ترین فرهنگ فارسی که در هندتألیف شده است، فرهنگ فخر قوامی است»؛10 ولی اخیراً پرفسور نذیراحمد فرهنگی را کشف کرده‏اند که قدیمی‌ترین فرهنگ فارسی به شمار می‏آید. اسم این فرهنگ، فرهنگ قوّاس است که پرفسور نذیر احمد آن را چاپ کرده‏اند.

دکتر شهریار تقوی فرهنگ‏نویسی فارسی در هند و پاکستان را از قرن هفتم هجری آغازمی‏کند: «از قرن هفتم هجری فرهنگ‏نویسی شعری از ایران به هندوستان منتقل و در قرن هشتم،نهم و دهم در این زمینه اقدامات فراوانی به عمل آمد؛ ولی ترقی و تکامل این فن در قرن یازدهم صورت گرفت. کاملترین فرهنگ شعری فارسی فرهنگ جهانگیری می‏باشد که در زمان اکبرشاه به سال 1017ق نوشته شده است. فرهنگ رشیدی و سراج‏اللغه هم دارای اهمیت فراوان است. در قرنهای بعد نیز فرهنگ‏نویسی مورد توجه بود و فرهنگ نظام که در قرن چهارم تألیف شد، در میان فرهنگهای فارسی که در این قرن در شبه‏قاره تنظیم و تدوین گشت، حایز مقام ارجمندی است.»11

دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/10217-farhang-nevisi-dar-hend.html

__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۲۵ سال پیش در ۲۳ شهریور ۱۳۷۸، استاد مرتضی راوندی ـ پژوهشگر و مورّخ ـ درگذشت.
یادش گرامی باد.

@iranboom_ir
جنبه‏ هایی از شخصیت شگفت‏ و جامع‏ الاطرافِ ناصر خسرو - 1

دکتر احمد کتابی
عضو هیأت علمی بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


درآمد: حکیم ناصر خسرو قبادیانی (81-39ه.ق)، به حق، یکی از مظاهرِ شاخص و جلوه ‏های فاخرِ فرهنگ و ادبِ سرافرازِ ایران زمین است که شخصیت بدیع و جامع‏الاطرافش، ناشناخته‏ ها و ناگفته ‏های بسیار دارد.

وی، افزون براحرازِ مرتبه والای شاعری، نویسنده‏ای مبرز، اندیشمندی سُتُرگ، فیلسوفی متبحر و متکلّمی برجسته به‏شمار می‏رود. صرف‏نظر از مراتب مذکور، آنچه از ناصر خسرو سخنوری کاملاً ممتاز و استثنایی ساخته، خصایل عالیه روحی و سجایای کم‏نظیر اخلاقی و انسانی اوست که از جمله اهم آنها می‏توان از: «دانش‏دوستی و خردگرایی»، «استقلال فکری و تقلید گریزی»، «استدلال ‏گرایی»، «رواداری و آمادگی و توانایی تحملِ اعتقادات و ارزش‏های مورد احترامِ دیگران»، «دینداری مبتنی برآگاهی و تعقل و مبارزه‏جویی با ریاکاری و زهدفروشی»، «استبدادستیزی و تنفرِ از مدیحه‏سرایی»، «آزادگی و مناعت طبع»، «دوری‏ گزینی از اربابِ زر و زور و تزویر» و «عدالت‏جویی و نفی تکاثر ثروت و فاصله‏ های طبقاتی» یاد کرد.

بدیهی است که پرداختن مستوفی به جمیع خصیصه‏ های یاد شده، نه در حدِّ یک مقاله که درخور و مقتضی تألیف کتابی مفصل و مبسوط است. از این‏رو، در این نوشتار فقط به بررسی مختصر مقولاتی که در عنوان مقاله آمده است و نیز برخی مفاهیم مرتبط با آنها اکتفا، می‏شود.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/10158-naser-khosro.html

جنبه‏ هایی از شخصیت شگفت‏ و جامع ‏الاطراف ناصر خسرو - 2
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/10159-shakhsiat-naser-khosrow-2.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سفال کلپورگان "۷۰۰۰ سال" بدون تغییر
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/17047-khabar-970715-004.html


آشنایی با روستای قلعه نو / ماسوله جنوب‌شرق ایران را بشناسیم/ اینجا صدای پای تاریخ می‌آید
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/17048-khabar-970715-006.html

@iranboom_ir
«مندیگک» تپه‌ای با ۳ هزار سال قدمت در قندهار

تپه «مندیگک» در ۵۰ کیلومتری شهر قندهار یکی از مهم‌ترین مناطق تاریخی افغانستان محسوب می‌شود که قدمتی ۳ هزار ساله دارد.

«مندیگک» تپه‌ای با ۳ هزار سال قدمت در قندهار

تپه «مندیگک» در 50 کیلومتری «قندهار» افغانستان یکی از مهم‌ترین مناطق تاریخی افغانستان محسوب می‌شود که قدمتی 3 هزار ساله دارد.

این تپه تاریخی در سال‌های قبل از جنگ توسط یک گروه باستان شناس فرانسوی به سرپرستی «موسیو کزال» کشف شد که در اثر حفریات این گروه در ارتفاع تپه مندیگک که 30 متر بلندی داشت، 13 طبقه آبادی پیدا شد که باستان‌شناسان جهان قدمت آنها را از 5 هزار سال تا 3 هزار سال قبل از میلاد ذکر کردند.

«فاروق انصاری» محقق و نویسنده در کتاب « اوضاع اجتماعی و جغرافیای تاریخی قندهار» ذکر کرده است: در سال 1959 موسیو کزال، باستان‌شناس و متخصص  فرانسوی با انجام 11 مرحله حفریات، 15 طبقه آبادی دوره‌های مختلف را یکی پس از دیگری در این منطقه کشف کرده است.

31 متر ارتفاع تپه مذکور از تراکم آبادی‌هایی پانزده‌گانه‌ای صورت گرفته است که در طی 3 هزار سال قبل از میلاد بر روی هم احداث شدند.

تحقیقات انجام شده باستان شناسان روی آثار بدست آمده حکایت از آثار عصر مفرغ می‌کند.

در زمان کشف این تپه تاریخی، آثار فراوانی به دست  آمد که نشان از مدنیت ساکنان این منطقه در چند هزار سال قبل می‌داد.

ساختمان‌هاى باشکوه، دیوار بلند با مواضع دفاعى، ذخیره‌گاه گندم و  انواع ظروف مسى و برنزى نیز در جریان کاوش‌ها به دست باستان شناسان کشف گردید.

باستان شناسان تایید کردند: آثار کشف شده نشان از روابط ساکنان این منطقه با همه‌ی مردمان فلات ایران دارد.

آنگونه که فاروق انصاری ذکر کرده است، در تحقیقاتی که در سال 1951 میلادی در شمال شهر قندهار در ناحیه مندیگک صورت گرفته، نشان می‌دهد که مردم این منطقه از 3 هزار سال قبل از میلاد، خانه‌هایی از خشت می‌ساختند و به کشاورزی و پرورش حیوانات می‌پرداختند و از اسلحه، زیور آلات مسی و ظروف سفالین دارای اشکال هندسی استفاده می‌کردند .

این در حالی است که بسیاری از سرزمین‌ها در آن زمان از این قبیل امکانات بهره‌ای نداشته و روابط اجتماعی آنها به صورت نامتمرکز بوده است.

اهالی این تپه تاریخی احتمالا 2500 سال قبل از میلاد این منطقه را ترک گفتند.

تاکنون 2 نظریه پیرامون تخلیه مندیگک از طرف باستان شناسان مطرح شده است و برخی بر این باورند که جنگ‌های پی در پی در منطقه باعث آن شده است که مندیگک خالی از سکنه شود و برخی نیز خشکسالی‌های مداوم و پایین رفتن آب دریای هلمند را عامل اصلی ذکر کردند.

آثار کشف شده از مندیگک، نشان از آن دارد که ساکنان منطقه ابتدا با خشت خام خانه‌های خود را احداث می‌کردند و در مراحل بعدی با ساختن ظروف سفالی و نقاشی‌های زیبایی که بر روی این ظروف نقش کردند دوره‌های تحول را یکی پس از دیگری طی کردند.

طبق آنچه انصاری از قول «شاه نعمت‌الله کاظمی» معاون پروژه هلمند که خود شاهد کاوش‌های گروه فرانسوی بوده، ذکر کرده است، ظروف، سفال‌ها و ابزارهای مکشوفه در این تپه، مشابه به آثار کشف شده در «حیدر آباد» و «سند» پاکستان می‌باشد. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که هسته اولیه شهر قندهار حدود 3 هزار سال قبل بنا شده است.

http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/15716-tape-ei-3000sake-ghandehar-9408.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
2024/09/21 12:34:36
Back to Top
HTML Embed Code: