چرا سرستون تاریخی در شیراز رها شده است؟
https://www.isna.ir/news/1403053020493/
آرامگاه «اردشیر سوم» هخامنشی نَم کشیده است!
https://www.isna.ir/news/1403060905215/
آغاز انتشار شاهنامۀ نوبخت
سرودۀ : حبیب الله نوبخت
به کوشش : دکتر هوشنگ طالع
جلد یکم – ۲۷۱ صفحه – ۲۰۰۰۰۰ تومان
چاپ اول : ۱۴۰۳
ناشر : انتشارات سمرقند – فروش تلفنی : ۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
http://iranchehr.com/?p=13763
صد و شصت و سومین شماره بخارا منتشر شد
https://bukharamag.com/1403.06.27042.html
سرنخی از ایران در گنجینه وایکینگها!
تصاویر روی این ظرف به مفاهیم مربوط به «مزدیسنا»، آیین دوران شاهنشاهی ساسانیان اشاره دارد. همچنین نتایج بررسیهای علمی نشان میدهد نقرهای که این ظرف با استفاده از آن ساخته شده است از معدنی استخراج شده است که در ایران واقع شده است.
https://www.isna.ir/news/1403061207371/
ترجمه روایت سغدی داستان رستم
http://mahmoudafshar.ir/?p=7192
تهی کردن شاهنامه از معنا / جواد رنجبر درخشی لر
https://shahnamehpajohan.ir/%d8%aa%d9%87%db%8c-%da%a9%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%b4%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7-%d8%ac%d9%88%d8%a7%d8%af-%d8%b1%d9%86%d8%ac%d8%a8%d8%b1-%d8%af%d8%b1/
نگاهی به پرونده هگمتانه به عنوان میراث ثبت شده در فهرست یونسکو
https://www.mehrnews.com/news/6178011/
تهیه پرونده ثبت جهانی مسجد جامع ورامین
https://www.mehrnews.com/news/6216177/
نامه فعالان میراث فرهنگی به وزیر میراث: تخریب ورودی شهر زیرزمینی نوشآباد برای ساخت آمفی تئاتر
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1524823
شکست معماری جدید در نبرد با غول گرما/خانه های قدیم رویین تن بودند
https://www.mehrnews.com/news/6214471/
ماجرای تخریب دوباره جنگل الیمالات چه بود؟
https://www.isna.ir/news/1403061307761/
فرمان عزل
http://iranchehr.com/?p=13769
آغاز کاوش در «سیلک» با هزاران سال راز سر به مُهر
https://www.isna.ir/news/1403061006197/
جاده کشی در حریم درجه یک شهر باستانی دارابگرد
https://www.yjc.ir/fa/news/8807989/
یک میلیون نسخه از میراث مکتوب جهان فارسی است
https://mirasmaktoob.com/%db%8c%da%a9-%d9%85%db%8c%d9%84%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%86%d8%b3%d8%ae%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%ab-%d9%85%da%a9%d8%aa%d9%88%d8%a8-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%b3/
حزب چپ ایران و اصرار بر تطهیر استالین در تاسیس فرقۀ دموکرات
http://iranchehr.com/?p=13649
سردر عمارت قاجاری در بافت تاریخی تهران مخدوش شد
https://www.isna.ir/news/1403060804945/
آبانبارهای شهر میراث جهانی یزد یا زبالهدانی؟
https://www.isna.ir/news/1403061106461/
اشیای موزهای چگونه مستند می شوند؟/مقایسه موزه ملی و ملک
https://www.mehrnews.com/news/6180538/
ویزا بین ایران و تاجیکستان لغو شد اما پرواز کم و گران است!
https://www.isna.ir/news/1403061005947/
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.isna.ir/news/1403053020493/
آرامگاه «اردشیر سوم» هخامنشی نَم کشیده است!
https://www.isna.ir/news/1403060905215/
آغاز انتشار شاهنامۀ نوبخت
سرودۀ : حبیب الله نوبخت
به کوشش : دکتر هوشنگ طالع
جلد یکم – ۲۷۱ صفحه – ۲۰۰۰۰۰ تومان
چاپ اول : ۱۴۰۳
ناشر : انتشارات سمرقند – فروش تلفنی : ۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
http://iranchehr.com/?p=13763
صد و شصت و سومین شماره بخارا منتشر شد
https://bukharamag.com/1403.06.27042.html
سرنخی از ایران در گنجینه وایکینگها!
تصاویر روی این ظرف به مفاهیم مربوط به «مزدیسنا»، آیین دوران شاهنشاهی ساسانیان اشاره دارد. همچنین نتایج بررسیهای علمی نشان میدهد نقرهای که این ظرف با استفاده از آن ساخته شده است از معدنی استخراج شده است که در ایران واقع شده است.
https://www.isna.ir/news/1403061207371/
ترجمه روایت سغدی داستان رستم
http://mahmoudafshar.ir/?p=7192
تهی کردن شاهنامه از معنا / جواد رنجبر درخشی لر
https://shahnamehpajohan.ir/%d8%aa%d9%87%db%8c-%da%a9%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%b4%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7-%d8%ac%d9%88%d8%a7%d8%af-%d8%b1%d9%86%d8%ac%d8%a8%d8%b1-%d8%af%d8%b1/
نگاهی به پرونده هگمتانه به عنوان میراث ثبت شده در فهرست یونسکو
https://www.mehrnews.com/news/6178011/
تهیه پرونده ثبت جهانی مسجد جامع ورامین
https://www.mehrnews.com/news/6216177/
نامه فعالان میراث فرهنگی به وزیر میراث: تخریب ورودی شهر زیرزمینی نوشآباد برای ساخت آمفی تئاتر
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1524823
شکست معماری جدید در نبرد با غول گرما/خانه های قدیم رویین تن بودند
https://www.mehrnews.com/news/6214471/
ماجرای تخریب دوباره جنگل الیمالات چه بود؟
https://www.isna.ir/news/1403061307761/
فرمان عزل
http://iranchehr.com/?p=13769
آغاز کاوش در «سیلک» با هزاران سال راز سر به مُهر
https://www.isna.ir/news/1403061006197/
جاده کشی در حریم درجه یک شهر باستانی دارابگرد
https://www.yjc.ir/fa/news/8807989/
یک میلیون نسخه از میراث مکتوب جهان فارسی است
https://mirasmaktoob.com/%db%8c%da%a9-%d9%85%db%8c%d9%84%db%8c%d9%88%d9%86-%d9%86%d8%b3%d8%ae%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%ab-%d9%85%da%a9%d8%aa%d9%88%d8%a8-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%b3/
حزب چپ ایران و اصرار بر تطهیر استالین در تاسیس فرقۀ دموکرات
http://iranchehr.com/?p=13649
سردر عمارت قاجاری در بافت تاریخی تهران مخدوش شد
https://www.isna.ir/news/1403060804945/
آبانبارهای شهر میراث جهانی یزد یا زبالهدانی؟
https://www.isna.ir/news/1403061106461/
اشیای موزهای چگونه مستند می شوند؟/مقایسه موزه ملی و ملک
https://www.mehrnews.com/news/6180538/
ویزا بین ایران و تاجیکستان لغو شد اما پرواز کم و گران است!
https://www.isna.ir/news/1403061005947/
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
بار دیگر ، پانزدهم شهریور ، سالروز بنیادگذاری مکتب پان ایرانیسم
نوشته ی : عقاب علی احمدی
پانزدهم شهریور امسال ، هفتاد و پنج سال از روزی می گذرد که در گرماگرم اشغال ایران به دست نیروهای متفقین ، گروهی از جوانان و نوجوانان ایران نخستین هسته ی جنبشی را برای دفاع از هستی های مادی و معنوی ملت ایران را تشکیل دادند .
در سال های اخیر ، کوشش های برنامه ریزی شده ای در راستای « فاشیست دانستن » ملی گرایان ایرانی و پان ایرانیست ها از سوی وابستگان به روسیه ، انگلستان و آمریکا آغاز شده است . در اینجا برای یادآوری معنای « جنبش پان ایرانیسم » ، بخشی از مقاله ای را که شادروان دکتر محمود افشار یزدی ، میهن پرست طراز اول ایرانی در آن این واژه را به کار برده است ، می آوریم . محمود افشار یزدی پان ایرانیسم را اینگونه تعریف میکند:
« پانایرانیسم در نظر من باید «ایدهآل» و هدف اشتراک مساعی تمام ساکنین قلمرو زبان فارسی باشد در حفظ زبان و ادبیات مشترک باستانی . منظورم اتحاد کلیه ی ایرانینژادان - فارسها، افغانها، لرها و آذریها، کردها، بلوچها، تاجیکها و غیره- است برای حفظ و احترام تاریخ چندهزار سال مشترک و زبان ادبی و ادبیات مشترک. هیچوقت عقلای ایران اندیشه اینکه به خاک کشورهای دیگر تجاوز کنند را در مخیله خود نداشتهاند . همیشه حرف این بوده است که ما باید از لحاظ ارضی وضع کنونی خود را نگاه داریم و استوار کنیم . پانایرانیسم ما باید جنبه ی دفاعی و فرهنگی داشته باشد نه تهاجمی . به این معنی که در برابر «پان» های دیگر، مانند پانتورانیسم یا پانعربیسم که قصد تجاوز از حدود ارضی خود دارند، مقاومت داشته باشیم. »[ 1 ]
در ادامه دیدگاه رسمی حزب پان ایرانیست در باره ی این مکتب را می خوانیم .
حزب پان ایرانیست جنبش را اینگونه معرفی میکند:
« پانایرانیسم وحدت و هماهنگی همه ی تیرههای ایرانی است در جهت استقرار حاکمیت ملت ایران . ملت بزرگ ایران دارای یک وطن، یک تاریخ، یک فرهنگ، و آداب و رسوم میباشد . پراکندگی، تفرقه و تشتت و وضع کنونی به ملت ایران تحمیل شدهاست . پانایرانیسم نهضت وحدت طلب ملت ایران است . پانایرانیسم جنبشی است سازنده و خلاق . نظامی است نوین بر اساس هدفهای پرفروز تاریخ ایران زمین . پانایرانیسم راهی است برای ملت ایران برای رهایی و وحدت . » [2 ]
در ادامه ، با نگاهی به کتاب « تاریخچه ی مکتب پان ایرانیسم » ، نوشته ی هوشنگ طالع ، چگونگی آغاز این جنبش و کوشش های اعضای آن برای مبارزه با دشمنان ایران را روایت می کنم :
واژه ی « پان ایرانیسم » را برای نخستین بار میهن پرست برجسته ی ایرانی ، دکتر محمود افشار یزدی و در سال 1306 به کار برد و در سال 1311 ، آن را شرح و گسترش داد [ 1 ]. بستری که بر پایه آن اندیشه و مفهوم « پان ایرانیسم » پدید آمد ، آشفتگی و سردرگمی برآمده از « بزرگترین تجزیه ی سرزمینی تاریخ جهان » در کشور ایران بود که با دسیسه های دولت انگلستان و به دست دولت توسعه طلب روسیه ی تزاری روی داد و دوسوم از خاک آن را به کشورهای نوپدید تبدیل کرده بود .این پهنه ، گستره ای است که امروزه کشورهای اران ( جمهوری خودخوانده آذربایجان ) ، ارمنستان ، گرجستان ، داغستان ، اوستیا ، چچن ستان ، اینگوش ستان ، قاباردین ، بالکارستان ، افغانستان ، بخش هایی از مکران و بلوچستان ، خوارزم و فرارود ، ترکمنستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، بخش هایی از قزاقستان ، بخش هایی از قرقیزستان و بخشی از کردستان عراق و میان رودان جای دارند .
نوشته ی : عقاب علی احمدی
پانزدهم شهریور امسال ، هفتاد و پنج سال از روزی می گذرد که در گرماگرم اشغال ایران به دست نیروهای متفقین ، گروهی از جوانان و نوجوانان ایران نخستین هسته ی جنبشی را برای دفاع از هستی های مادی و معنوی ملت ایران را تشکیل دادند .
در سال های اخیر ، کوشش های برنامه ریزی شده ای در راستای « فاشیست دانستن » ملی گرایان ایرانی و پان ایرانیست ها از سوی وابستگان به روسیه ، انگلستان و آمریکا آغاز شده است . در اینجا برای یادآوری معنای « جنبش پان ایرانیسم » ، بخشی از مقاله ای را که شادروان دکتر محمود افشار یزدی ، میهن پرست طراز اول ایرانی در آن این واژه را به کار برده است ، می آوریم . محمود افشار یزدی پان ایرانیسم را اینگونه تعریف میکند:
« پانایرانیسم در نظر من باید «ایدهآل» و هدف اشتراک مساعی تمام ساکنین قلمرو زبان فارسی باشد در حفظ زبان و ادبیات مشترک باستانی . منظورم اتحاد کلیه ی ایرانینژادان - فارسها، افغانها، لرها و آذریها، کردها، بلوچها، تاجیکها و غیره- است برای حفظ و احترام تاریخ چندهزار سال مشترک و زبان ادبی و ادبیات مشترک. هیچوقت عقلای ایران اندیشه اینکه به خاک کشورهای دیگر تجاوز کنند را در مخیله خود نداشتهاند . همیشه حرف این بوده است که ما باید از لحاظ ارضی وضع کنونی خود را نگاه داریم و استوار کنیم . پانایرانیسم ما باید جنبه ی دفاعی و فرهنگی داشته باشد نه تهاجمی . به این معنی که در برابر «پان» های دیگر، مانند پانتورانیسم یا پانعربیسم که قصد تجاوز از حدود ارضی خود دارند، مقاومت داشته باشیم. »[ 1 ]
در ادامه دیدگاه رسمی حزب پان ایرانیست در باره ی این مکتب را می خوانیم .
حزب پان ایرانیست جنبش را اینگونه معرفی میکند:
« پانایرانیسم وحدت و هماهنگی همه ی تیرههای ایرانی است در جهت استقرار حاکمیت ملت ایران . ملت بزرگ ایران دارای یک وطن، یک تاریخ، یک فرهنگ، و آداب و رسوم میباشد . پراکندگی، تفرقه و تشتت و وضع کنونی به ملت ایران تحمیل شدهاست . پانایرانیسم نهضت وحدت طلب ملت ایران است . پانایرانیسم جنبشی است سازنده و خلاق . نظامی است نوین بر اساس هدفهای پرفروز تاریخ ایران زمین . پانایرانیسم راهی است برای ملت ایران برای رهایی و وحدت . » [2 ]
در ادامه ، با نگاهی به کتاب « تاریخچه ی مکتب پان ایرانیسم » ، نوشته ی هوشنگ طالع ، چگونگی آغاز این جنبش و کوشش های اعضای آن برای مبارزه با دشمنان ایران را روایت می کنم :
واژه ی « پان ایرانیسم » را برای نخستین بار میهن پرست برجسته ی ایرانی ، دکتر محمود افشار یزدی و در سال 1306 به کار برد و در سال 1311 ، آن را شرح و گسترش داد [ 1 ]. بستری که بر پایه آن اندیشه و مفهوم « پان ایرانیسم » پدید آمد ، آشفتگی و سردرگمی برآمده از « بزرگترین تجزیه ی سرزمینی تاریخ جهان » در کشور ایران بود که با دسیسه های دولت انگلستان و به دست دولت توسعه طلب روسیه ی تزاری روی داد و دوسوم از خاک آن را به کشورهای نوپدید تبدیل کرده بود .این پهنه ، گستره ای است که امروزه کشورهای اران ( جمهوری خودخوانده آذربایجان ) ، ارمنستان ، گرجستان ، داغستان ، اوستیا ، چچن ستان ، اینگوش ستان ، قاباردین ، بالکارستان ، افغانستان ، بخش هایی از مکران و بلوچستان ، خوارزم و فرارود ، ترکمنستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، بخش هایی از قزاقستان ، بخش هایی از قرقیزستان و بخشی از کردستان عراق و میان رودان جای دارند .
در روزهای سیاه پس از اشغال ایران به دست نیروهای متفقین در سال 1320 ، چند هسته ی مقاومت که با نگرش ملی گرایانه و پنهانی شکل گرفتند ، « پان ایرانیسم » را شیوه ی عمل سیاسی خود قرار دادند : گروهی از دانشجویان سال های اول دانشگاه به همراه چند تن از دانش آموزان دبیرستان که از اشغال میهن خود و ستم سپاهیان بیگانه به جان آمده بودند ، چاره خود را در نشان دادن نارضایتی خود از اشغال ایران دیدند ؛ و چون سلاحی نداشتند ، با پرتاب سنگ به سوی تانک های بیگانه ، مبارزه ی خود را آغاز کردند . این حرکت اعتراضی که در آغاز از سوی نگرندگان ، بی فایده برآورد می شد ، با سختکوشی باورمندان به آن ، بر بستر « میهن پرستی ایرانی » ، گسترشی بی مانند یافت ! در گام بعد ، اعضای این هسته ها با نفوذ به اردوگاه ارتش آمریکا در امیرآباد تهران ، نارنجک ها و مین های عمل نکرده ای را به دست آوردند و کوشیدند تا با مواد منفجره آنها ، بمب دست ساز بسازند . آنان در این کار موفق شدند و خانه های چند تن از وابستگان حزب بیگانه ساخته ی موسوم به « حزب توده ایران » - همچون دکتر رادمنش و دکتر فریدون کشاورز - را که در آشکار ، پیروی بی چون و چرا از دستورهای اتحاد جماهیر شوروی ( یکی از دولت های متفق اشغالگر ایران ) را تبلیغ و به ایرانیان پیشنهاد می کرد ، با بمب های دست ساز خود منفجر کردند . این هسته ها مبارزه با هواداران آمریکا و انگلستان را نیز در برنامه ی خود گنجانده بودند [2 ] در روز هشتم خردادماه سال 1325 رهبر برجسته ی این هسته های آغازین که « علیرضا رئیس» نام داشت ، در انفجار بمبی که سرگرم ساختن آن بود ، جان باخت . در همین زمان ، گروهی از اعضای این هسته ها به دسته های پارتیزانی ای که در خط مقدم نبرد با وابستگان اتحاد جماهیر شوروی و دولت دست نشانده ی پیشه وری می جنگیدند ، پیوسته بودند .[ 3 ]
شهادت علیرضا رئیس همچون تکانه ای ناگهانی ، میهن پرستانی را که در چارچوب این هسته های مقاومت گرد آمده بودند ، به بازنگری در شیوه ی عمل سیاسی و شناخت « نیاز » های عمل سیاسی واداشت .آنان دریافتند که برای فردای بیرون رفتن بیگانگان و سرنگونی دولتی استبدادی که در چنگال کارگزاران و جاسوسان دو اردوگاه شرق و غرب اسیر بود ، به فکر « جایگزین » نبوده اند . [4] اینچنین بود که آنان در جریان بحث های طولانی خود ، دست به تاسیس « مکتب پان ایرانیسم » زدند ؛ « زیرا بر آن بودند که بهترین شکلی را که می توان برای این کار برگزید ، ایجاد یک سازمان فکری است .». [ 5 ] آنان با این کار به راهی رفتند که پیشوا و رهبر اندیشگی آنان ، دکتر محمد مصدق در کار خود پیش گرفته بود : یادگرفتن و یاد دادن . در آن روزها ایرانیان با فقر شدید و نبود منابع علمی در دانش های گوناگون تجربی و انسانی روبه رو بودند . این مبارزان نیز ناگزیر بودند که « آنچه را نمی دانند ، بیاموزند ؛ و آنچه را می دانند به دیگران یاد دهند . » تا به این ترتیب بتوان اداره کنندگان ایران آینده را تربیت کرد .
آنچه در طول هفتاد و یک سال گذشته در زندگی این حزب سیاسی که نام « پان ایرانیسم » بر آن نهاده شده بود ، گذشت ، دوره ای آکنده از مبارزه ای بی امان با وابستگان دولت های استعماری چپ و راست و خودسری های دولت هایی بود که بر بستر جامعه ای رشدنیافته ، ترک تازی می کردند : از درگیری با حزب توده و فرقه های دموکرات « روسیه ساخته » و دولت های پوشالی آنها در آذربایجان و کردستان تا شرکت در مبارزات جنبش ملی شدن صنعت نفت و مبارزه با جریان واپسگرا و فاشیستی بیگانه پرست موسوم به « ناصریسم » که آسیب رساندن به اساس زندگی مادی و معنوی ایرانیان را هدف قرار داده بود و حضور چند صدهزار ایرانی عرب تبار در ایران را پایگاهی برای نفوذ خود به ایران و دست اندازی به آن می شمرد . در سال 1349 که « طرح جدایی بحرین از ایران » به دست کارگزاران نفوذی انگلستان در دولت ایران در مجلس شورای ملی به رای نهاده شد ، پنج تن از اعضای حزب پان ایرانیست که نمایندگان مجلس شورای ملی بودند ، علیه تجزیه ی بحرین موضع گرفتند و علیه تجزیه ی آن رای دادند . روز پس از رای گیری ، یورش ماموران اطلاعاتی و امنیتی دولت ایران به دفترها و روزنامه این حزب آغاز شد و در ادامه ، گروهی از اعضای حزب تبعید و زندانی شدند .
شهادت علیرضا رئیس همچون تکانه ای ناگهانی ، میهن پرستانی را که در چارچوب این هسته های مقاومت گرد آمده بودند ، به بازنگری در شیوه ی عمل سیاسی و شناخت « نیاز » های عمل سیاسی واداشت .آنان دریافتند که برای فردای بیرون رفتن بیگانگان و سرنگونی دولتی استبدادی که در چنگال کارگزاران و جاسوسان دو اردوگاه شرق و غرب اسیر بود ، به فکر « جایگزین » نبوده اند . [4] اینچنین بود که آنان در جریان بحث های طولانی خود ، دست به تاسیس « مکتب پان ایرانیسم » زدند ؛ « زیرا بر آن بودند که بهترین شکلی را که می توان برای این کار برگزید ، ایجاد یک سازمان فکری است .». [ 5 ] آنان با این کار به راهی رفتند که پیشوا و رهبر اندیشگی آنان ، دکتر محمد مصدق در کار خود پیش گرفته بود : یادگرفتن و یاد دادن . در آن روزها ایرانیان با فقر شدید و نبود منابع علمی در دانش های گوناگون تجربی و انسانی روبه رو بودند . این مبارزان نیز ناگزیر بودند که « آنچه را نمی دانند ، بیاموزند ؛ و آنچه را می دانند به دیگران یاد دهند . » تا به این ترتیب بتوان اداره کنندگان ایران آینده را تربیت کرد .
آنچه در طول هفتاد و یک سال گذشته در زندگی این حزب سیاسی که نام « پان ایرانیسم » بر آن نهاده شده بود ، گذشت ، دوره ای آکنده از مبارزه ای بی امان با وابستگان دولت های استعماری چپ و راست و خودسری های دولت هایی بود که بر بستر جامعه ای رشدنیافته ، ترک تازی می کردند : از درگیری با حزب توده و فرقه های دموکرات « روسیه ساخته » و دولت های پوشالی آنها در آذربایجان و کردستان تا شرکت در مبارزات جنبش ملی شدن صنعت نفت و مبارزه با جریان واپسگرا و فاشیستی بیگانه پرست موسوم به « ناصریسم » که آسیب رساندن به اساس زندگی مادی و معنوی ایرانیان را هدف قرار داده بود و حضور چند صدهزار ایرانی عرب تبار در ایران را پایگاهی برای نفوذ خود به ایران و دست اندازی به آن می شمرد . در سال 1349 که « طرح جدایی بحرین از ایران » به دست کارگزاران نفوذی انگلستان در دولت ایران در مجلس شورای ملی به رای نهاده شد ، پنج تن از اعضای حزب پان ایرانیست که نمایندگان مجلس شورای ملی بودند ، علیه تجزیه ی بحرین موضع گرفتند و علیه تجزیه ی آن رای دادند . روز پس از رای گیری ، یورش ماموران اطلاعاتی و امنیتی دولت ایران به دفترها و روزنامه این حزب آغاز شد و در ادامه ، گروهی از اعضای حزب تبعید و زندانی شدند .
کوشش برای همبستگی میان ایرانیان درون کشور با ایرانی نژادان بیرون از کشور ، از خویشکاری ها ( وظیفه ها ) یی است که پان ایرانیست ها ، آن را پذیرفتند و در پیشبرد آن ، به جان ، کوشیدند . این کوشش ها به هنگام اوجگیری جنگ های شورشیان ایرانی نژاد کرد در عراق با دولت بعثی صدام حسین ، ارزشمند واقع شد و زمینه ی پشتیبانی سریع از آوارگان کرد را فراهم آورد . در مراسمی که در روز پانزدهم شهریور 1391 برای بزرگداشت روز تاسیس مکتب پان ایرانیسم در دفتر یکی از اعضای این حزب برگزار شد ، سعید فیروزی از اعضای قدیمی این حزب از حضور خود بر سر مزار ملا مصطفی بارزانی چنین سخن گفت : « در سال های آغازین دوره پس از انقلاب ، به دعوت یکی از اعضای میهن پرست کرد که از دوستان من بود ، شبانه به نقطه ای از ایران که نزدیک ترین جای ایران به خاک دو دولت ترکیه و عراق است ، رفتیم . مزار ملا مصطفی در این نقطه جای داشت . از آنجا که در اوضاع و احوال آشفته ایران در آن سال ها ، اعضای گروه های چپگرا و تجزیه طلب کرد به مزار ملامصطفی اسائه ادب می کردند ، بستگان او ناگزیر از نبش قبر او و انتقال بازمانده پیکرش به جایی دیگر بودند . به این ترتیب ، شبانه ، کار نبش قبر ملامصطفی انجام شد و خانواده او ، بازمانده پیکرش را به عراق انتقال دادند . در اینجا به مسعود بارزانی پیام می دهم که « آیا آن شب و ماجرای غم انگیز و غریبانه نبش قبر ملامصطفی را به یاد می آوری ؟ »
در نگاهی به مطبوعات و نوشته های گروهک های هویت طلب ( تو بخوان : تجزیه طلب ) پیوسته به واژه هایی چون « پان فارسیسم » ، « فاشیست « و « راسیست » برمی خوریم . مطالبی که در آنها نویسندگان می کوشند « ملی گرایی » و « میهن پرستی » را « فاشیسم » و « تجزیه طلبی » و « ولایت پرستی » را هویت طلبی ، جا بزنند . برای نشان دادن منبع الهام نویسندگان این جمله ها ، بد نیست دیدگاه رسمی نظریه پردازان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را در باره مکتب پان ایرانیسم در اینجا بیاوریم : « [ اندیشه ی پان ایرانیسم ] فلسفه ای است ارتجاعی و نژادی . محرکین آن ملاکین و سرمایه داران بزرگ ایرانی اند که با امپریالیست های خارجی ارتباط دارند .» ( به نقل از جلد 32 دایرت المعارف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ) [ 6 ] مزدوران آنان که در دکان جاسوسی « حزب توده ایران » گرد آمده بودند ، در برخورد به اندیشه ی ملی گرایانه ای که ایران را درمی نوردید ، در روزنامه ی « مردم » چنین می نوشتند : « ملی نقاب سیاسی است که چهره های داغدار و اندوهگین را می پوشاند . ملی سرپوشی است که قبایح و رذایل را مخفی می کند . ملی هر جور و جنایتی را جایز می شمارد ... عقل ملی ناقص ، فکر ملی ناقص ، منطق ملی ناقص ، زبان ملی الکن است . خواهیم بود و اضمحلال ملی را خواهیم دید . » ( به نقل از « سرمقاله با نام « ملی چیست » در روزنامه « مردم » ، دوم مهرماه 1329 ) [ 7 ]
پی نوشت :
نقل قول های این مطلب از کتاب « تاریخچه ی مکتب پان ایرانیسم » ، نوشته هوشنگ طالع ، انتشارات سمرقند ، لنگرود ، 1381 است .
برگرفته از تارنمای ایرانچهر
http://iranchehr.com/?p=11014
در نگاهی به مطبوعات و نوشته های گروهک های هویت طلب ( تو بخوان : تجزیه طلب ) پیوسته به واژه هایی چون « پان فارسیسم » ، « فاشیست « و « راسیست » برمی خوریم . مطالبی که در آنها نویسندگان می کوشند « ملی گرایی » و « میهن پرستی » را « فاشیسم » و « تجزیه طلبی » و « ولایت پرستی » را هویت طلبی ، جا بزنند . برای نشان دادن منبع الهام نویسندگان این جمله ها ، بد نیست دیدگاه رسمی نظریه پردازان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را در باره مکتب پان ایرانیسم در اینجا بیاوریم : « [ اندیشه ی پان ایرانیسم ] فلسفه ای است ارتجاعی و نژادی . محرکین آن ملاکین و سرمایه داران بزرگ ایرانی اند که با امپریالیست های خارجی ارتباط دارند .» ( به نقل از جلد 32 دایرت المعارف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ) [ 6 ] مزدوران آنان که در دکان جاسوسی « حزب توده ایران » گرد آمده بودند ، در برخورد به اندیشه ی ملی گرایانه ای که ایران را درمی نوردید ، در روزنامه ی « مردم » چنین می نوشتند : « ملی نقاب سیاسی است که چهره های داغدار و اندوهگین را می پوشاند . ملی سرپوشی است که قبایح و رذایل را مخفی می کند . ملی هر جور و جنایتی را جایز می شمارد ... عقل ملی ناقص ، فکر ملی ناقص ، منطق ملی ناقص ، زبان ملی الکن است . خواهیم بود و اضمحلال ملی را خواهیم دید . » ( به نقل از « سرمقاله با نام « ملی چیست » در روزنامه « مردم » ، دوم مهرماه 1329 ) [ 7 ]
پی نوشت :
نقل قول های این مطلب از کتاب « تاریخچه ی مکتب پان ایرانیسم » ، نوشته هوشنگ طالع ، انتشارات سمرقند ، لنگرود ، 1381 است .
برگرفته از تارنمای ایرانچهر
http://iranchehr.com/?p=11014
ایرانچهر
بار دیگر ، پانزدهم شهریور ، سالروز بنیادگذاری مکتب پان ایرانیسم
پانزدهم شهریور امسال ، هفتاد و هشت سال از روزی می گذرد که در گرماگرم اشغال ایران به دست نیروهای متفقین ، گروهی از جوانان و نوجوانان ایران نخستین هسته ی جنبشی را برای دفاع از هستی های مادی و معنوی م…
در نخستين روزهاي سال 1329 خورشيدي، كتاب بنياد مكتب پان ايرانيسم منتشر شد. در اين كتاب، مانيفست یا بياننامهي مكتب نيز منتشر گرديد :
پيامي است به پرچمداران فرهنگ و تمدن ديرين جهان، پيامي است به نيروي روانبخش جهان فردا.
به تو اي كسي كه خود را ايراني ميداني ولي ايران را نميشناسي، به تو كه ميهن بزرگت به نيرنگ دشمنان تجزيه گشته است.
به تو اي فرزند رشيد ميهن كه در مرز و بوم جدا افتادهي قفقاز، روزهاي اسارت را سپري ميسازي و دور از هم ميهنان، جور بيگانگان را متحمل ميشوي.
به تو اي ايراني كه در شهرهاي پرافتخار و تاريخي مام ميهن، بخارا و سمرقند به سر ميبري و حلقهي عبوديت حكومتي ستمگر را بر حلقوم خود استوار ميبيني.
به تو اي هم ميهن، كه زندان جدايي را به نيرنگ، وطن تو افغانستان ناميدهاند.
به تو اي كرد دلير، اي فرزند دلبند ميهن كه بر پراكندگي برادران خود ميان كشورهاي پوشالي با حسرت و ندامت مينگري و ايران بزرگ را در تجزيهي خونين و سياه مشاهده ميكني.
به تو اي ايراني جاي گرفته در بحرين كه سالهاست با عمال تجزيهي ايران مردانه به جنگ پرداختهاي.
به تو، اي ايراني كه دور از فلات، دور از سرزمين جاويد و مقدس ميهن، ميان ملل ديگر، ايام تيره و پراندوهي را سپري ميسازي.
آري، به شما اي ايرانيان، اي پرچمداران فرهنگ جاويدان جهان، اين پيام بنياد مكتب پان ايرانيسم است.
بر اين بنياد مكتبي ساز گشته كه راهنماي نجات ايرانيان از فترت و تجزيه است. اين مكتب، ايران و ايراني را به ايراني و جهان ميشناساند.
نهضت ما تنها بيداري از خواب غفلت نيست بلكه برانگيختن نيروي نجاتدهندهايست كه براي ايرانيان به صورت پان ايرانيسم و براي جهانيان به صورت ناسيوناليسم آگاه به جنبش در ميآيد.
اين پيام، بنياد استوار زندگي شايسته ملت بزرگ ايران است، بنياد خانوادهي آينده، حكومت آينده و جامعهي آينده، بنياد زيست سرافراز، در ايران سرفراز فرداست...
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/
پيامي است به پرچمداران فرهنگ و تمدن ديرين جهان، پيامي است به نيروي روانبخش جهان فردا.
به تو اي كسي كه خود را ايراني ميداني ولي ايران را نميشناسي، به تو كه ميهن بزرگت به نيرنگ دشمنان تجزيه گشته است.
به تو اي فرزند رشيد ميهن كه در مرز و بوم جدا افتادهي قفقاز، روزهاي اسارت را سپري ميسازي و دور از هم ميهنان، جور بيگانگان را متحمل ميشوي.
به تو اي ايراني كه در شهرهاي پرافتخار و تاريخي مام ميهن، بخارا و سمرقند به سر ميبري و حلقهي عبوديت حكومتي ستمگر را بر حلقوم خود استوار ميبيني.
به تو اي هم ميهن، كه زندان جدايي را به نيرنگ، وطن تو افغانستان ناميدهاند.
به تو اي كرد دلير، اي فرزند دلبند ميهن كه بر پراكندگي برادران خود ميان كشورهاي پوشالي با حسرت و ندامت مينگري و ايران بزرگ را در تجزيهي خونين و سياه مشاهده ميكني.
به تو اي ايراني جاي گرفته در بحرين كه سالهاست با عمال تجزيهي ايران مردانه به جنگ پرداختهاي.
به تو، اي ايراني كه دور از فلات، دور از سرزمين جاويد و مقدس ميهن، ميان ملل ديگر، ايام تيره و پراندوهي را سپري ميسازي.
آري، به شما اي ايرانيان، اي پرچمداران فرهنگ جاويدان جهان، اين پيام بنياد مكتب پان ايرانيسم است.
بر اين بنياد مكتبي ساز گشته كه راهنماي نجات ايرانيان از فترت و تجزيه است. اين مكتب، ايران و ايراني را به ايراني و جهان ميشناساند.
نهضت ما تنها بيداري از خواب غفلت نيست بلكه برانگيختن نيروي نجاتدهندهايست كه براي ايرانيان به صورت پان ايرانيسم و براي جهانيان به صورت ناسيوناليسم آگاه به جنبش در ميآيد.
اين پيام، بنياد استوار زندگي شايسته ملت بزرگ ايران است، بنياد خانوادهي آينده، حكومت آينده و جامعهي آينده، بنياد زيست سرافراز، در ايران سرفراز فرداست...
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
ketab-maktab-paniranism-1380.pdf
703.5 KB
کتاب الکترونیکی《تاریخچهی مکتب پان ایرانیسم》
نوشته: دکتر هوشنگ طالع
انتشارات سمرقند
@samarghandpub
@iranboom_ir
نوشته: دکتر هوشنگ طالع
انتشارات سمرقند
@samarghandpub
@iranboom_ir
کتاب تاریخچه مکتب پان ایرانیسم
نوشته: دکتر هوشنگ طالع
ناشر: سمرقند
بها : ۵۰۰۰۰ تومان
(ارسال با پست یا پیک )
تلفن برای خرید تلفنی :
۰۲۱ - ۶۶۹۲۳۹۴۶
۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
@iranboom_ir
نوشته: دکتر هوشنگ طالع
ناشر: سمرقند
بها : ۵۰۰۰۰ تومان
(ارسال با پست یا پیک )
تلفن برای خرید تلفنی :
۰۲۱ - ۶۶۹۲۳۹۴۶
۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
@iranboom_ir
پان و پان ایرانیسم
دکتر هوشنگ طالع
پان ایرانیسم بر خلاف مکتب های فکری دیگر که دارای پیشوند پان هستند یک مکتب عینی (اوبژکیتو) است که واقعیت تاریخی دارد . در حالی که مکتب های مانند پان عربیسم .پان ترکیسم . پان ژرمنیسم . پان اسلاویسم و .. مفاهیمی ذهنی ( سوبژکیتف ) اند . یعنی بیان آرزوها و خواسته ها اند . به گونه ای خواست برپایی آرمان شهراند چیزی که در جهان واقع هرگز وجود نداشته است .
پان ایرانیسم یا وحدت همه سرزمین های ایرانی نشین و همه مردمان ایرانی تبار واقعیتی است عینی که در درازای تاریخ چند هزار سال ی ایران وجود و حضور داشته است .
تنها این وحدت یعنی یگانگی همه سرزمین های ایرانی نشین و همه مردمان ایرانی تبار و سیله یورش نظامی .تحمیل شکست . اشغال و تحمیل قراردادهای جدایی برای زمانی (کوتاه یا دراز ) از هم گسیخته است . اما دوباره پس از گذشت چند دهه و حتا چند سده دوباره بخش های تجزیه شده به هم پیوسته و به پان ایرانیسم عینیت بخشیده اند .
از گاه باستان تا به امروز چند بار این یگانگی و همبستگی در اثر یورش بیگانگان گسسته شده و دوباره پیوندها بر پا گشته اند .
بر اثر یورش اسکندر گجسته شاهنشاهی هخامنشیان که تجلی پان ایرانیسم یا یگانگی و وحدت همه ی سرزمین های ایرانی نشین و همه مردمان ایرانی تبار بود از هم گسیخت .
اما دیری نپایید که اشکانیان وحدت سرزمین های ایرانی نشین یا پان ایرانیسم را دوباره بازسازی کردند و زندگانی یگانه ملیت ایران در دوران شاهنشاهی اشکانی و سپس ساسانی نزدیک به یکهزار سال پایید و بر اثر یورش بیابان گردان تازی فروریخت .
بار دگر پس از گذشت هشتصد و پنجاه سال شاه اسماعیل صفوی توانست دوباره وحدت ایران را بازسازی کند و سرزمین های ایرانی نشین و مردمان ایرانی تبار را دوباره دریک مجموعه قرار دهد و به دوران تجزیه تحمیل شده بر اثر یورش تازیان و سپس مغولان و تیمور پایان دهد و به پان ایرانیسم دوباره عینیت بخشد .
در آغاز سده ی هفدهم میلادی (سده یازدهم خورشیدی ) سرزمین یگانه ایرانیان از سوی روسیان و انگلیسیان تجزیه شد و در این فراگشت قراردادهای بسیاری بر ملت ایران تحمیل شد و بسیاری از سرزمین های ایرانی نشین و ایرانی تبار بر پایه این قراردادهای ننگین از مادر خود یعنی ایران جدا شد .
بدین سان می بینیم که پان ایرانیسم دارای یک حیات تاریخی چند هزار ساله است و هرگاه که بر اثر یورش های دشمنان از هم گسیخته دوباره فرزندان این سرزمین آن را بازسازی کرده اند حتا اگر این دوران بازسازی هشتصد و پنجاه سال به درازا کشیده باشد .
در حالی که پان عربیسم . پان ترکسیم . پان ژرمنیسم . پان اسلاویسم و .. همه و همه اوهام و پنداراند و بازگو کننده ی آرزوهای گویندگان آن . اوهامی که تنها بر پایه تجاوز و زور و پیروی از سیاست ( زیان کسان از پی سود خویش ) امکان تحقق آن . آن هم نه در عالم واقع بلکه در عالم ذهن امکان پذیر است .
چنان که گفته شد اینگونه تفکرات. تفکرات ذهنی هستند یعنی در عالم واقع وجود ندارند و تنها بر روی کاغذ و ذهن پیروان وجود دارند . آنها موضوعیت ندارند بل که تنها اوهام اند و پندار .
کوتاه سخن آنکه پان ایرانیسم حکم محتوم مکتب ناسیونالیسم ایران است . پان ایرانیسم در دوران یگانگی و وحدت معطوف به نگاه داری آن ( حفظ تمامیت ارضی ) و در دوران های تجزیه معطوف به ایجاد وحدت ( در شکل های گوناگون ) است .
برگرفته از کتاب《پان ترکیسم؛ ایران و آذربایجان》 نوشته ی محمدرضا محسنی
نشر سمرقند
@iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
پان ایرانیسم بر خلاف مکتب های فکری دیگر که دارای پیشوند پان هستند یک مکتب عینی (اوبژکیتو) است که واقعیت تاریخی دارد . در حالی که مکتب های مانند پان عربیسم .پان ترکیسم . پان ژرمنیسم . پان اسلاویسم و .. مفاهیمی ذهنی ( سوبژکیتف ) اند . یعنی بیان آرزوها و خواسته ها اند . به گونه ای خواست برپایی آرمان شهراند چیزی که در جهان واقع هرگز وجود نداشته است .
پان ایرانیسم یا وحدت همه سرزمین های ایرانی نشین و همه مردمان ایرانی تبار واقعیتی است عینی که در درازای تاریخ چند هزار سال ی ایران وجود و حضور داشته است .
تنها این وحدت یعنی یگانگی همه سرزمین های ایرانی نشین و همه مردمان ایرانی تبار و سیله یورش نظامی .تحمیل شکست . اشغال و تحمیل قراردادهای جدایی برای زمانی (کوتاه یا دراز ) از هم گسیخته است . اما دوباره پس از گذشت چند دهه و حتا چند سده دوباره بخش های تجزیه شده به هم پیوسته و به پان ایرانیسم عینیت بخشیده اند .
از گاه باستان تا به امروز چند بار این یگانگی و همبستگی در اثر یورش بیگانگان گسسته شده و دوباره پیوندها بر پا گشته اند .
بر اثر یورش اسکندر گجسته شاهنشاهی هخامنشیان که تجلی پان ایرانیسم یا یگانگی و وحدت همه ی سرزمین های ایرانی نشین و همه مردمان ایرانی تبار بود از هم گسیخت .
اما دیری نپایید که اشکانیان وحدت سرزمین های ایرانی نشین یا پان ایرانیسم را دوباره بازسازی کردند و زندگانی یگانه ملیت ایران در دوران شاهنشاهی اشکانی و سپس ساسانی نزدیک به یکهزار سال پایید و بر اثر یورش بیابان گردان تازی فروریخت .
بار دگر پس از گذشت هشتصد و پنجاه سال شاه اسماعیل صفوی توانست دوباره وحدت ایران را بازسازی کند و سرزمین های ایرانی نشین و مردمان ایرانی تبار را دوباره دریک مجموعه قرار دهد و به دوران تجزیه تحمیل شده بر اثر یورش تازیان و سپس مغولان و تیمور پایان دهد و به پان ایرانیسم دوباره عینیت بخشد .
در آغاز سده ی هفدهم میلادی (سده یازدهم خورشیدی ) سرزمین یگانه ایرانیان از سوی روسیان و انگلیسیان تجزیه شد و در این فراگشت قراردادهای بسیاری بر ملت ایران تحمیل شد و بسیاری از سرزمین های ایرانی نشین و ایرانی تبار بر پایه این قراردادهای ننگین از مادر خود یعنی ایران جدا شد .
بدین سان می بینیم که پان ایرانیسم دارای یک حیات تاریخی چند هزار ساله است و هرگاه که بر اثر یورش های دشمنان از هم گسیخته دوباره فرزندان این سرزمین آن را بازسازی کرده اند حتا اگر این دوران بازسازی هشتصد و پنجاه سال به درازا کشیده باشد .
در حالی که پان عربیسم . پان ترکسیم . پان ژرمنیسم . پان اسلاویسم و .. همه و همه اوهام و پنداراند و بازگو کننده ی آرزوهای گویندگان آن . اوهامی که تنها بر پایه تجاوز و زور و پیروی از سیاست ( زیان کسان از پی سود خویش ) امکان تحقق آن . آن هم نه در عالم واقع بلکه در عالم ذهن امکان پذیر است .
چنان که گفته شد اینگونه تفکرات. تفکرات ذهنی هستند یعنی در عالم واقع وجود ندارند و تنها بر روی کاغذ و ذهن پیروان وجود دارند . آنها موضوعیت ندارند بل که تنها اوهام اند و پندار .
کوتاه سخن آنکه پان ایرانیسم حکم محتوم مکتب ناسیونالیسم ایران است . پان ایرانیسم در دوران یگانگی و وحدت معطوف به نگاه داری آن ( حفظ تمامیت ارضی ) و در دوران های تجزیه معطوف به ایجاد وحدت ( در شکل های گوناگون ) است .
برگرفته از کتاب《پان ترکیسم؛ ایران و آذربایجان》 نوشته ی محمدرضا محسنی
نشر سمرقند
@iranboom_ir
در هفتاد و چهارمین سالروز بنیاد گذاری«مکتب پان ایرانیسم»
آشنایی با کتابی از دکتر محمدرضا عاملی تهرانی؛ نظریه پرداز میهن پرست بزرگ ایرانی
http://iranchehr.com/?p=9109
@iranboom_ir
آشنایی با کتابی از دکتر محمدرضا عاملی تهرانی؛ نظریه پرداز میهن پرست بزرگ ایرانی
http://iranchehr.com/?p=9109
@iranboom_ir
شانزدهم شهریورماه، زادروز استاد هوشنگ مرادی کرمانی (زاده ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان) نویسنده معاصر ایرانی گرامی باد.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
درخواست هوشنگ مرادی کرمانی در روز تولدش
هوشنگ مرادی کرمانی در سالگرد تولدش (۱۶ شهریورماه) از نویسندگان خواست با خلق ادبیات مفرح و شاد نسل جوان و نوجوان جامعه را با ادبیات آشتی دهند.
این نویسنده پیشکسوت در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: ما مدتهاست که با پرداختن به ادبیات ایدئولوژیگرا مخاطب تازهای به دست نیاوردهایم و خوانندگان ما همانهایی هستند که پیشتر بودند.
او در ادامه تاکید کرد: در واقع ما دچار نوعی تکرار شدهایم و تکرار ملالتآور است. فکر میکنم با فاصله گرفتن از ادبیات نصیحتگو و نگارش ادبیات مفرح میتوان بار دیگر نسل جوان و نوجوان جامعه را با ادبیات آشتی داد. باید در ادبیات کودک و نوجوان خود به بازنگری بپردازیم و به سمت نگارش کارهایی برویم که مخاطبان آنها را میپسندند و این ادبیات، ادبیاتی نیست جز ادبیات مفرح.
به تازگی به مناسبت زادروز هوشنگ مرادی کرمانی، نسخه انگلیسی کتاب «شما که غریبه نیستید» با ترجمه کارولین کراسکری با همت انتشارات شمع و مه منتشر شده است. این داستان که به نوعی زندگی این نویسنده را روایت میکند از شاخصترین آثار او محسوب میشود که در ایران و به زبان فارسی در انتشارات معین حدود ۱۴ بار منتشر شده است.
«شما که غریبه نیستید» در سال ۱۳۸۴ برگزیده شورای کتاب کودک شده و در سال ۲۰۰۶ در کاتالوگ کلاغ سفید کتابخانه بینالمللی کودکان معرفی شده است.
از سوی دیگر، چاپ سیام «قصههای مجید» و چاپ نهم «ته خیار» هوشنگ مرادی کرمانی به مناسبت سالگرد تولدش با همت انتشارات معین راهی بازار شدهاند.
نخستین جلد «قصههای مجید» سال ۱۳۵۳ منتشر شد. این مجموعه کتاب در سالهای بعد از انقلاب بیش از ۲۰ بار تجدید چاپ شده است. نسخهای از مجموعه «قصههای مجید» مدتهاست در وبسایت کتابخانه ملی کودکان و نوجوانان قرار گرفته است. کتابهای کتابخانه ملی کودکان و نوجوانان با اجازه نویسنده یا ناشر اثر در وبسایت این کتابخانه قرار میگیرد و اجازه انتشار آنلاین «قصههای مجید» را نیز خود مرادی کرمانی داده است.
«ته خیار» این نویسنده هم کتابی مشتمل بر بیش از ۳۰ داستان کوتاه است که نویسنده آنها را «زهرخند» خوانده است چرا که به موضوعات غمانگیز همچون مرگ، بیماری و پیری میپردازند ولی از آنجایی که «پشت هر فاجعه، کمدیای نهفته است» او در این مجموعه به جنبههای طنزآمیز این واقعیتهای به ظاهر تلخ پرداخته است.
@iranboom_ir
هوشنگ مرادی کرمانی در سالگرد تولدش (۱۶ شهریورماه) از نویسندگان خواست با خلق ادبیات مفرح و شاد نسل جوان و نوجوان جامعه را با ادبیات آشتی دهند.
این نویسنده پیشکسوت در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: ما مدتهاست که با پرداختن به ادبیات ایدئولوژیگرا مخاطب تازهای به دست نیاوردهایم و خوانندگان ما همانهایی هستند که پیشتر بودند.
او در ادامه تاکید کرد: در واقع ما دچار نوعی تکرار شدهایم و تکرار ملالتآور است. فکر میکنم با فاصله گرفتن از ادبیات نصیحتگو و نگارش ادبیات مفرح میتوان بار دیگر نسل جوان و نوجوان جامعه را با ادبیات آشتی داد. باید در ادبیات کودک و نوجوان خود به بازنگری بپردازیم و به سمت نگارش کارهایی برویم که مخاطبان آنها را میپسندند و این ادبیات، ادبیاتی نیست جز ادبیات مفرح.
به تازگی به مناسبت زادروز هوشنگ مرادی کرمانی، نسخه انگلیسی کتاب «شما که غریبه نیستید» با ترجمه کارولین کراسکری با همت انتشارات شمع و مه منتشر شده است. این داستان که به نوعی زندگی این نویسنده را روایت میکند از شاخصترین آثار او محسوب میشود که در ایران و به زبان فارسی در انتشارات معین حدود ۱۴ بار منتشر شده است.
«شما که غریبه نیستید» در سال ۱۳۸۴ برگزیده شورای کتاب کودک شده و در سال ۲۰۰۶ در کاتالوگ کلاغ سفید کتابخانه بینالمللی کودکان معرفی شده است.
از سوی دیگر، چاپ سیام «قصههای مجید» و چاپ نهم «ته خیار» هوشنگ مرادی کرمانی به مناسبت سالگرد تولدش با همت انتشارات معین راهی بازار شدهاند.
نخستین جلد «قصههای مجید» سال ۱۳۵۳ منتشر شد. این مجموعه کتاب در سالهای بعد از انقلاب بیش از ۲۰ بار تجدید چاپ شده است. نسخهای از مجموعه «قصههای مجید» مدتهاست در وبسایت کتابخانه ملی کودکان و نوجوانان قرار گرفته است. کتابهای کتابخانه ملی کودکان و نوجوانان با اجازه نویسنده یا ناشر اثر در وبسایت این کتابخانه قرار میگیرد و اجازه انتشار آنلاین «قصههای مجید» را نیز خود مرادی کرمانی داده است.
«ته خیار» این نویسنده هم کتابی مشتمل بر بیش از ۳۰ داستان کوتاه است که نویسنده آنها را «زهرخند» خوانده است چرا که به موضوعات غمانگیز همچون مرگ، بیماری و پیری میپردازند ولی از آنجایی که «پشت هر فاجعه، کمدیای نهفته است» او در این مجموعه به جنبههای طنزآمیز این واقعیتهای به ظاهر تلخ پرداخته است.
@iranboom_ir
هوشنگ مرادی کرمانی (زاده ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان) نویسنده معاصر ایرانی است. شهرت او به خاطر کتابهایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته است. شماری از این کتابها به فیلم درآمده است.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/44195
به بهانه قشنگ آغاز داستان زندگی استاد هوشنگ مرادی کرمانی - شما که غریبه نیستید!
به مناسبت زادروزش، برای او که این همه آشناست برای شما می نویسم؛ برای« شما که غریبه نیستید»....
به مردی فکر می کنم که سالهاست می شناسمش، اما در این روز خاص ، نه به شمار کتاب هایی که نوشته، نه به تعداد آثاری که از او به دیگر زبان های زنده دنیا ترجمه شده ، نه فیــلم هایی که بر اساس قصه هایش ساخته شده اند، نه به تعداد بزرگداشت ها ، نه به تقدیرنامه ها و جوایز معتبر بین المللی، نه به عضویتش در فرهنگستان زبان و شورای کتاب کــودک، نه به چهره ماندگــار شدنش، نه حــتی به نامزدی اش برای دریافت جایزه معتبر و جهانی «هانس کریستین اندرسن » و حضورش در فهرست 5 نویسنده برتر جهان که همه به طور خلاصه در کتاب هایش مورد اشاره قرار گرفته اند؛ به هیچ یک از اینها اهمیتی نمی دهم. مــن اهمـیت تک تک آنها را در وجود و حضور انسانی می یابم که خالق آنهاست و سبب رقم خوردنشان.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13793-1393-06-15-06-58-51.html
داستان ایرانی؛ لیلا - نوشته: هوشنگ مرادی کرمانی
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/dastan/5962-leila.html
#هوشنگ_مرادی_کرمانی : سینما وامدار ادبیات است
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/10748-cinema-vamdar-adabiat.html
انتقاد #مرادی_کرمانی از رواج لغات خارجی در داستانهای کودکان
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/1397-dastan-kodakane-loghat-bogane.html
درخواست هوشنگ مرادی کرمانی در روز تولدش
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/33163
آثار
داستان
قصههای مجید (۱۳۵۸)
بچههای قالیبافخانه (۱۳۵۹)
نخل (کتاب) (۱۳۶۱)
چکمه (کتاب) (۱۳۶۱)
خمره (۱۳۶۸)
مشت بر پوست (۱۳۷۱)
تنور (کتاب) (۱۳۷۳)
مربای شیرین (۱۳۷۷)
لبخند انار (۱۳۷۸)
مهمان مامان (۱۳۸۰)
نه تر و نه خشک (۱۳۸۲)
شما که غریبه نیستید (۱۳۸۴)
پلوخورش (۱۳۸۶)
مثل ماه شب چهارده (۱۳۸۶)
نازبالش (۱۳۸۸)
هوشنگ دوم (۱۳۸۸)
آبانبار (۱۳۹۱)
ته خیار (۱۳۹۳)
معصومه
من غزال ترسیدهای هستم
قاشق چایخوری (۱۳۹۷)
فیلمنامه
طغیانگر
کاکلی (فیلم)
تیک تاک (فیلم)
کیسهٔ برنج (فیلم)
مهمان مامان
نمایشنامهها
کبوتر توی کوزه (۱۳۷۶)
پهلوان و جراح
مأموریت (تلویزیونی)
جوایز و افتخارات
نامزد جایزه جهانی اندرسن - سال ۱۹۸۶ میلادی
نامزد جایزه جهانی اندرسن - سال ۲۰۱۴ میلادی
جایزه کتاب سال ۱۹۹۴ کودکان و نوجوانان اتریش
سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۷۲)
جایزه مهرگان ادب
عنوان نویسنده برگزیده کشور کاستاریکا
جایزه خوزه مارتینی (نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) - سال ۱۹۹۵ میلادی
برگزیده پنجمین دوره چهرههای ماندگار- ۱۳۸۴ خورشیدی
@iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/44195
به بهانه قشنگ آغاز داستان زندگی استاد هوشنگ مرادی کرمانی - شما که غریبه نیستید!
به مناسبت زادروزش، برای او که این همه آشناست برای شما می نویسم؛ برای« شما که غریبه نیستید»....
به مردی فکر می کنم که سالهاست می شناسمش، اما در این روز خاص ، نه به شمار کتاب هایی که نوشته، نه به تعداد آثاری که از او به دیگر زبان های زنده دنیا ترجمه شده ، نه فیــلم هایی که بر اساس قصه هایش ساخته شده اند، نه به تعداد بزرگداشت ها ، نه به تقدیرنامه ها و جوایز معتبر بین المللی، نه به عضویتش در فرهنگستان زبان و شورای کتاب کــودک، نه به چهره ماندگــار شدنش، نه حــتی به نامزدی اش برای دریافت جایزه معتبر و جهانی «هانس کریستین اندرسن » و حضورش در فهرست 5 نویسنده برتر جهان که همه به طور خلاصه در کتاب هایش مورد اشاره قرار گرفته اند؛ به هیچ یک از اینها اهمیتی نمی دهم. مــن اهمـیت تک تک آنها را در وجود و حضور انسانی می یابم که خالق آنهاست و سبب رقم خوردنشان.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13793-1393-06-15-06-58-51.html
داستان ایرانی؛ لیلا - نوشته: هوشنگ مرادی کرمانی
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/dastan/5962-leila.html
#هوشنگ_مرادی_کرمانی : سینما وامدار ادبیات است
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/10748-cinema-vamdar-adabiat.html
انتقاد #مرادی_کرمانی از رواج لغات خارجی در داستانهای کودکان
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/1397-dastan-kodakane-loghat-bogane.html
درخواست هوشنگ مرادی کرمانی در روز تولدش
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/33163
آثار
داستان
قصههای مجید (۱۳۵۸)
بچههای قالیبافخانه (۱۳۵۹)
نخل (کتاب) (۱۳۶۱)
چکمه (کتاب) (۱۳۶۱)
خمره (۱۳۶۸)
مشت بر پوست (۱۳۷۱)
تنور (کتاب) (۱۳۷۳)
مربای شیرین (۱۳۷۷)
لبخند انار (۱۳۷۸)
مهمان مامان (۱۳۸۰)
نه تر و نه خشک (۱۳۸۲)
شما که غریبه نیستید (۱۳۸۴)
پلوخورش (۱۳۸۶)
مثل ماه شب چهارده (۱۳۸۶)
نازبالش (۱۳۸۸)
هوشنگ دوم (۱۳۸۸)
آبانبار (۱۳۹۱)
ته خیار (۱۳۹۳)
معصومه
من غزال ترسیدهای هستم
قاشق چایخوری (۱۳۹۷)
فیلمنامه
طغیانگر
کاکلی (فیلم)
تیک تاک (فیلم)
کیسهٔ برنج (فیلم)
مهمان مامان
نمایشنامهها
کبوتر توی کوزه (۱۳۷۶)
پهلوان و جراح
مأموریت (تلویزیونی)
جوایز و افتخارات
نامزد جایزه جهانی اندرسن - سال ۱۹۸۶ میلادی
نامزد جایزه جهانی اندرسن - سال ۲۰۱۴ میلادی
جایزه کتاب سال ۱۹۹۴ کودکان و نوجوانان اتریش
سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۷۲)
جایزه مهرگان ادب
عنوان نویسنده برگزیده کشور کاستاریکا
جایزه خوزه مارتینی (نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین) - سال ۱۹۹۵ میلادی
برگزیده پنجمین دوره چهرههای ماندگار- ۱۳۸۴ خورشیدی
@iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
شانزدهم شهریورماه، زادروز استاد هوشنگ مرادی کرمانی (زاده ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان) نویسنده معاصر ایرانی گرامی باد.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
تاجیکستان - سروده بانو نادره بدیعی
باتوبودم من زآغازجهان
باتو می خواهم بمانم جاودان
چون به دامانت درآویزم به شوق
تاجیکستان مهر خود برمن بخوان
درنیستان دلم خوش جای توست
نای جانم تا ابد بامن بمان
"همدلی از همزبانی خوشترست"
همدلم باتو ،نه تنها همزبان
درنگاه من ببین باروشنی
جلوه ای ازشورومهری بی امان
خون من جوشیده باخاکت به مهر
بردمیده شوقت از ژرفای جان
تاجیکستان ریشه ام درخاک توست
باتو روییدم ز اعماق زمان
رویشی ازریشه ی فرهنگ وخون
پیکری ز اندیشه های مهریان
شاخ وبرگی هم ز زرتشت بزرگ
میوه ای ازخان ومان هفت خان
این تناور قامت فرهنگ من
سایه افکن شد به تاریخ جهان
ازبلندای چکادی شعرخیز
همره اندیشه ی پیرمغان
درنوردیدم جهان راباخرد
همرهم بودی دراین راه گران
درسفر از بامدادانی کهن
روبه سوی روشنای خاوران
گوهر معنای من همزاد شد
بافروغ فر یزدان، جاودان
این سپنتا فریزدانی چو تابیدن گرفت
برشدم ازخاک تا هفت آسمان
درسپهر تیز رو "رقص عقاب"*
جلوه شد بر گوهر فر کیان....
تاجیکستان شعر تاریخی توخود
کز تو آید شعر ناب دل ستان
ازسمرقند وبخارایت زبان پارسی
شد به پهنای جهان پرتو فشان
در دبستان خرد دانش بزاد
دانشی کش جلوه درمیر کلان
آن سخن پرداز بشکوه زمانها رودکی
باسرود بوی جوی مولیان
خود شناسای توشد در راه عشق
چون تو هستی یارغار مهربان
مهربانا! آتشی در نی فتاد
آتشی جامانده از آن کاروان
"ازنیستان تامراببریده اند"
در هوای ریشه بی پروای جان
مانده ام تاکی برآید آفتاب
سر زند راز حقیقت مهر سان
تا جهان از راه مهر آگه شود
خوش بتابد سغد بوم و هور آن
همرهت انسان به خود واصل شود
هم چنان نایی به وصل نیستان
تابداند نسل گمراه بشر
برخود آگاهی رسیدن می توان
هم زآغاز جهان پیوند ما
این نماند هم چویک راز نهان
باتو همره بوده ام در راه مهر
با توهمراهم کنون تا بی کران
آید از دلهایمان خوش این سرود
تاکه جاویدان شود پیوندمان
=========
*رقص عقاب درمیان تاجیکان تاشقورقان رواج دارد وبزرگداشت فرایزدی رابه یاد می آورد
اشعاردرگیومه ازپیربلخ است
برگرفته ارکتاب دل سروده های ایران زمین، مجموعه ی شعر نادره بدیعی است
۱۰ شهریور ۱۳۷۰
_
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
باتوبودم من زآغازجهان
باتو می خواهم بمانم جاودان
چون به دامانت درآویزم به شوق
تاجیکستان مهر خود برمن بخوان
درنیستان دلم خوش جای توست
نای جانم تا ابد بامن بمان
"همدلی از همزبانی خوشترست"
همدلم باتو ،نه تنها همزبان
درنگاه من ببین باروشنی
جلوه ای ازشورومهری بی امان
خون من جوشیده باخاکت به مهر
بردمیده شوقت از ژرفای جان
تاجیکستان ریشه ام درخاک توست
باتو روییدم ز اعماق زمان
رویشی ازریشه ی فرهنگ وخون
پیکری ز اندیشه های مهریان
شاخ وبرگی هم ز زرتشت بزرگ
میوه ای ازخان ومان هفت خان
این تناور قامت فرهنگ من
سایه افکن شد به تاریخ جهان
ازبلندای چکادی شعرخیز
همره اندیشه ی پیرمغان
درنوردیدم جهان راباخرد
همرهم بودی دراین راه گران
درسفر از بامدادانی کهن
روبه سوی روشنای خاوران
گوهر معنای من همزاد شد
بافروغ فر یزدان، جاودان
این سپنتا فریزدانی چو تابیدن گرفت
برشدم ازخاک تا هفت آسمان
درسپهر تیز رو "رقص عقاب"*
جلوه شد بر گوهر فر کیان....
تاجیکستان شعر تاریخی توخود
کز تو آید شعر ناب دل ستان
ازسمرقند وبخارایت زبان پارسی
شد به پهنای جهان پرتو فشان
در دبستان خرد دانش بزاد
دانشی کش جلوه درمیر کلان
آن سخن پرداز بشکوه زمانها رودکی
باسرود بوی جوی مولیان
خود شناسای توشد در راه عشق
چون تو هستی یارغار مهربان
مهربانا! آتشی در نی فتاد
آتشی جامانده از آن کاروان
"ازنیستان تامراببریده اند"
در هوای ریشه بی پروای جان
مانده ام تاکی برآید آفتاب
سر زند راز حقیقت مهر سان
تا جهان از راه مهر آگه شود
خوش بتابد سغد بوم و هور آن
همرهت انسان به خود واصل شود
هم چنان نایی به وصل نیستان
تابداند نسل گمراه بشر
برخود آگاهی رسیدن می توان
هم زآغاز جهان پیوند ما
این نماند هم چویک راز نهان
باتو همره بوده ام در راه مهر
با توهمراهم کنون تا بی کران
آید از دلهایمان خوش این سرود
تاکه جاویدان شود پیوندمان
=========
*رقص عقاب درمیان تاجیکان تاشقورقان رواج دارد وبزرگداشت فرایزدی رابه یاد می آورد
اشعاردرگیومه ازپیربلخ است
برگرفته ارکتاب دل سروده های ایران زمین، مجموعه ی شعر نادره بدیعی است
۱۰ شهریور ۱۳۷۰
_
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
✅ درس زندگی : دستنوشتهای از دکتر مصدق
✍️ ...عقیده دارم که مخالفت عدهای معدود، نباید موجب یاس افراد شود؛ چه در قبال وطن و اجتماع، هرکس وظایفی دارد و برای انجام آن باید گامهای بلند بردارد.
🌿
@iranboom_ir
✍️ ...عقیده دارم که مخالفت عدهای معدود، نباید موجب یاس افراد شود؛ چه در قبال وطن و اجتماع، هرکس وظایفی دارد و برای انجام آن باید گامهای بلند بردارد.
🌿
@iranboom_ir
حذف حرف اضافه
به نظر نگارنده، در فارسی فصیح و نثر دقیق، خاصه در متون علمی که نیاز به وضوح و صراحت دارد، بهتر است که در همه حال از حذف حرف اضافه خودداری شود.
اگر حرف اضافه از جمله حذف شود معمولاً جمله یا بیمعنی میشود یا معنای دیگری مییابد، مانند حرف اضافۀ از و به در دو جملۀ زیر:
- کتاب را از او خریدم.
- کتاب را به دوستش داد.
حذف حرف اضافه در جملۀ اول، جمله را بیمعنی میکند: « کتاب را او خریدم » و در جملۀ دوم، معنی را تغییر میدهد: « کتاب را دوستش داد ». اما در بسیاری از موارد، حذف حرف اضافه ظاهراً لطمهای به معنای جمله نمیزند، مانند
- کتاب را دستش داد ( به جای ... به دستش داد ).
- چترم را خانه گذاشتهام ( به جای ... در خانه گذاشتهام ).
تقریباً همۀ ادبا و دستور نویسان جملههای اخیر را غلط یا لااقل عامیانه میشمارند و توصیه میکنند که از استعمال آنها پرهیز شود. از جملۀ این ادبا مرحوم محمد پروین گنابادی است که در مقالهای نوشته است که حذف حرف اضافۀ در از اول کلمههای ضمن و حدود صحیح نیست و به جای « ضمن بحث » و « حدود سالِ فلان » باید گفت:« در ضمن بحث » و « در حدود سالِ فلان »؛ همچنین به جای « مکتب نرفتن » باید گفت: « به مکتب نرفتن » و جز اینها ... این مقاله را مرحوم گنابادی در سال 1342 نوشته و مجلۀ دانش در شمارۀ اخیر خود ( فروردین و اردیبهشت 1366، ص 35 ) خلاصۀ مطالب آن را مجدداً چاپ کرده، یعنی مورد تأیید قرارداده است. غرض از مقالۀ حاضر بررسی غلط یا صحیح بودنِ این گونه عبارتهاست.
ما به حکم چه میتوانیم بگوییم که فلان کلمه یا جمله غلط یا صحیح است؟ مسلماً به حکمِ استعمال اهل زبان و نه صرفاً به حکم منطق یا استدلال انتزاعی که در بسیاری از موارد احکامش عملاً با قراردادهای زبان تطبیق نمیکند. بنابراین اگر همۀ مردم کوچه و بازار مثلاً بگویند:
- امروز میخواهم بروم حمام ( به جای: به حمام )
- مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم ( به جای: در مکتب )
آیا ما حق داریم که بگوییم این جملهها به دلیل محذوف بودن حروف اضافه در آنها غلط است؟ عدهای از فضلا بیدرنگ میگویند: آری، غلط است؛ و عدهای دیگر میگویند: اگر هم غلط نباشد به هر حال عامیانه است و زبان گفتار با زبان نوشتار فرق دارد و ما نباید زبان مردم بیسواد یا شتابزدۀ کوچه و بازار را ملاک قرار دهیم، و آنچه اصطلاحاً « زبان معیار » نامیده میشود متکی بر زبان کتابت مردم درس خوانده و مهذّب است. در جواب گروه اخیر، میتوان از نوشتههای نویسندگان معتبر معاصر شاهد آورد:
- شاید صاحبخانه میخواسته برود حمام. خوب، ویلان الدوله هم مدتی است فرصت پیدا نکرده حمامی برود. ( محمدعلی جمالزاده، یکی بود و یکی نبود، داستان« ویلان الدوله »)
- مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم. ( مجتبی مینوی، داستانها و قصهها، تهران، 1349، ص 130 )
اینجا، به احتمال قوی، گروه نخست اعتراض خواهند کرد که : زبان فقط زبان امروز و این دهه و این سده نیست، زبان گذشتهای و سنتی دارد، خاصه زبان فارسی که هزار و دویست سال سابقه و بیش از ده هزار عنوان کتاب معتبر در همۀ زمینههای ادبی و فلسفی و علمی در پسِ پشت دارد و حق نیست که این گذشته را نادیده بگیریم و فقط براساس استعمال معاصران، ولو از نویسندگان صاحب نام باشند، قواعد دستور زبان را استخراج کنیم و استعمال پیشینیان را نادیده بگیریم، زیرا پیشینیان ما در آثار خود هرگز حرف اضافه را حذف نکردهاند و امروز هم اگر نخواهیم رابطۀ خود را با این گذشتۀ فرهنگی بگسلیم باید از ایشان متابعت کنیم.
بسیار خوب، ولی آیا واقعاً پیشینیان ما هرگز حرف اضافه را حذف نمیکردهاند؟ چون گذشته از دستورنویسان و دبیران و استادان ادبیات فارسی، بسیاری از نویسندگان و مترجمان و علاقهمندان به نوشتن فارسی صحیح ممکن است به این سؤال جواب منفی بدهند یا، به هر حال، این سؤال به شدت برایشان مطرح باشد، تفصیل در این باب شاید بیفایده نباشد.
در آثار پیشینیان در موارد متعدد به حذف حرف اضافه برمیخوریم که در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا میشود ( حرف اضافۀ محذوف در میان دو قلّاب [ ] آورده شده است ):
هجیر دلاور میان را ببست
[ بر ] یکی بارۀ تیزتک بر نشست ( فردوسی-شاهنامه )
[ در ] جملۀ ره خلق برهم مرده بود
نیم زنده مرده را میخورده بود ( عطار، منطق الطیر )
گر مرا خود قوّت رفتن بُدی
[ به ] خانۀ خود رفتمی وین کی شدی ( مولوی، مثنوی )
« یکی [ در ] همه عمر مرا جوید و راه ندهم و یکی هنوز مرا ناجسته وی را به خود راه دهم » ( شرح التعرّف، ج 2، ص 722 )؛ « ما سالهاست که [در] این جایگاهیم، هرگز هیچ دامدار ندیده ایم» (داستانهای بیدپای، 170)؛
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12908-hazf-harf-ezafe.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
به نظر نگارنده، در فارسی فصیح و نثر دقیق، خاصه در متون علمی که نیاز به وضوح و صراحت دارد، بهتر است که در همه حال از حذف حرف اضافه خودداری شود.
اگر حرف اضافه از جمله حذف شود معمولاً جمله یا بیمعنی میشود یا معنای دیگری مییابد، مانند حرف اضافۀ از و به در دو جملۀ زیر:
- کتاب را از او خریدم.
- کتاب را به دوستش داد.
حذف حرف اضافه در جملۀ اول، جمله را بیمعنی میکند: « کتاب را او خریدم » و در جملۀ دوم، معنی را تغییر میدهد: « کتاب را دوستش داد ». اما در بسیاری از موارد، حذف حرف اضافه ظاهراً لطمهای به معنای جمله نمیزند، مانند
- کتاب را دستش داد ( به جای ... به دستش داد ).
- چترم را خانه گذاشتهام ( به جای ... در خانه گذاشتهام ).
تقریباً همۀ ادبا و دستور نویسان جملههای اخیر را غلط یا لااقل عامیانه میشمارند و توصیه میکنند که از استعمال آنها پرهیز شود. از جملۀ این ادبا مرحوم محمد پروین گنابادی است که در مقالهای نوشته است که حذف حرف اضافۀ در از اول کلمههای ضمن و حدود صحیح نیست و به جای « ضمن بحث » و « حدود سالِ فلان » باید گفت:« در ضمن بحث » و « در حدود سالِ فلان »؛ همچنین به جای « مکتب نرفتن » باید گفت: « به مکتب نرفتن » و جز اینها ... این مقاله را مرحوم گنابادی در سال 1342 نوشته و مجلۀ دانش در شمارۀ اخیر خود ( فروردین و اردیبهشت 1366، ص 35 ) خلاصۀ مطالب آن را مجدداً چاپ کرده، یعنی مورد تأیید قرارداده است. غرض از مقالۀ حاضر بررسی غلط یا صحیح بودنِ این گونه عبارتهاست.
ما به حکم چه میتوانیم بگوییم که فلان کلمه یا جمله غلط یا صحیح است؟ مسلماً به حکمِ استعمال اهل زبان و نه صرفاً به حکم منطق یا استدلال انتزاعی که در بسیاری از موارد احکامش عملاً با قراردادهای زبان تطبیق نمیکند. بنابراین اگر همۀ مردم کوچه و بازار مثلاً بگویند:
- امروز میخواهم بروم حمام ( به جای: به حمام )
- مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم ( به جای: در مکتب )
آیا ما حق داریم که بگوییم این جملهها به دلیل محذوف بودن حروف اضافه در آنها غلط است؟ عدهای از فضلا بیدرنگ میگویند: آری، غلط است؛ و عدهای دیگر میگویند: اگر هم غلط نباشد به هر حال عامیانه است و زبان گفتار با زبان نوشتار فرق دارد و ما نباید زبان مردم بیسواد یا شتابزدۀ کوچه و بازار را ملاک قرار دهیم، و آنچه اصطلاحاً « زبان معیار » نامیده میشود متکی بر زبان کتابت مردم درس خوانده و مهذّب است. در جواب گروه اخیر، میتوان از نوشتههای نویسندگان معتبر معاصر شاهد آورد:
- شاید صاحبخانه میخواسته برود حمام. خوب، ویلان الدوله هم مدتی است فرصت پیدا نکرده حمامی برود. ( محمدعلی جمالزاده، یکی بود و یکی نبود، داستان« ویلان الدوله »)
- مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم. ( مجتبی مینوی، داستانها و قصهها، تهران، 1349، ص 130 )
اینجا، به احتمال قوی، گروه نخست اعتراض خواهند کرد که : زبان فقط زبان امروز و این دهه و این سده نیست، زبان گذشتهای و سنتی دارد، خاصه زبان فارسی که هزار و دویست سال سابقه و بیش از ده هزار عنوان کتاب معتبر در همۀ زمینههای ادبی و فلسفی و علمی در پسِ پشت دارد و حق نیست که این گذشته را نادیده بگیریم و فقط براساس استعمال معاصران، ولو از نویسندگان صاحب نام باشند، قواعد دستور زبان را استخراج کنیم و استعمال پیشینیان را نادیده بگیریم، زیرا پیشینیان ما در آثار خود هرگز حرف اضافه را حذف نکردهاند و امروز هم اگر نخواهیم رابطۀ خود را با این گذشتۀ فرهنگی بگسلیم باید از ایشان متابعت کنیم.
بسیار خوب، ولی آیا واقعاً پیشینیان ما هرگز حرف اضافه را حذف نمیکردهاند؟ چون گذشته از دستورنویسان و دبیران و استادان ادبیات فارسی، بسیاری از نویسندگان و مترجمان و علاقهمندان به نوشتن فارسی صحیح ممکن است به این سؤال جواب منفی بدهند یا، به هر حال، این سؤال به شدت برایشان مطرح باشد، تفصیل در این باب شاید بیفایده نباشد.
در آثار پیشینیان در موارد متعدد به حذف حرف اضافه برمیخوریم که در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا میشود ( حرف اضافۀ محذوف در میان دو قلّاب [ ] آورده شده است ):
هجیر دلاور میان را ببست
[ بر ] یکی بارۀ تیزتک بر نشست ( فردوسی-شاهنامه )
[ در ] جملۀ ره خلق برهم مرده بود
نیم زنده مرده را میخورده بود ( عطار، منطق الطیر )
گر مرا خود قوّت رفتن بُدی
[ به ] خانۀ خود رفتمی وین کی شدی ( مولوی، مثنوی )
« یکی [ در ] همه عمر مرا جوید و راه ندهم و یکی هنوز مرا ناجسته وی را به خود راه دهم » ( شرح التعرّف، ج 2، ص 722 )؛ « ما سالهاست که [در] این جایگاهیم، هرگز هیچ دامدار ندیده ایم» (داستانهای بیدپای، 170)؛
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12908-hazf-harf-ezafe.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Audio
خاک مشک بیز
شاعر: بانو هما ارژنگی
ای خاک مشک بیز- سِتَروَن نبینمت
وین اشک غم- چکیده به دامن نبینمت.....
@iranboom_ir
شاعر: بانو هما ارژنگی
ای خاک مشک بیز- سِتَروَن نبینمت
وین اشک غم- چکیده به دامن نبینمت.....
@iranboom_ir
خاک مشک بیز
شاعر: بانو هما ارژنگی
ای خاکِ مشک بیز، سِتَروَن* نبینمت
وین اشکِ غم، چکیده به دامن نبینمت
ای آتشِ نهفته به خاکستر و غبار،
جز از شرارِ تفته به آهن نبینمت !
***
ای جان پناهِ هستی ام ای گاهوارِ مهر،
بختِ سپید و فَرَّه یزدان سزای تو ست
تا بود و هست،نامِ تو ما را سروشِ جان
بر سنگواره های جهان جای پای تو ست
***
هرگز مباد ننگِ شکستت به روزگار
ای مامِ مهر پرورِ من، ای کهن دیار
ای سرزمینِ ژَنده یلان و سخنوران
ای یکه تازِ مانده ز دوران به یادگار
***
در جانِ آن چَکادِ* نهان در پرندِ ابر،
سوزان شرارِ آتشِ جاوید زنده است
وان خونِ گرم عشق به رگهای رهروان،
در بستر امید- روان و تپنده است
***
آنجا- به بامِ قافِ کهن- مرغِ وارغَن*
دانای هوشمند و توانای بی گزند
مهرِ گیاش در پَر و تریاقِ چاره گر،
آگه ز درد و رنجِ تو سیمرغِ رازمند
***
اینجا منم که دردِ تو را می خرم به جان
ناموس و نام و جا و نشانم برای توست
اینجا نه من! که لشکرِ خوبانِ روزگار،
با صد هزار جانِ گرامی فدای توست
***
ققنوسِ* آتشین پَرَم ای مرغِ بی زوال،
بار دگر از آتشِ سوزنده سر برآر
گردِ ملال از رخِ خورشیدی ات بشوی
وان فَرَّهِ نهفته به زنگار زنده دار !
نگاهی به واژگان:
۱-سترون = بی حاصل، نازا، عقیم
۲- "چَکاد نهان در پرند ابر،" اشاره به کوه آتشفشان دماوند است که آتش جاویدش هماره جوشان است.
۳- وارغَن نامی دیگر برای سیمرغ است و سیمرغ پرنده ای ست اسطوره ای،خردمند و دانا و یاری رسان که گویند بر کوه افسانه ای قاف آشیان دارد.
۴-ققنوس (قُقنُس)، مرغِ آتشزاد، پرنده اساطیری بی جفت که هر هزار سال، آواز خوانان، آتشی می افروزد در آن میسوزد و خاکستر می شود. آنگاه از دلِ خاکستر، ققنوسی تازه سربر می آورد و زاده می شود.
استاد اسلامی ندوشن #ایران را همانندِ #ققنوس دانسته اند.
هما ارژنگی
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
@iranboom_ir
شاعر: بانو هما ارژنگی
ای خاکِ مشک بیز، سِتَروَن* نبینمت
وین اشکِ غم، چکیده به دامن نبینمت
ای آتشِ نهفته به خاکستر و غبار،
جز از شرارِ تفته به آهن نبینمت !
***
ای جان پناهِ هستی ام ای گاهوارِ مهر،
بختِ سپید و فَرَّه یزدان سزای تو ست
تا بود و هست،نامِ تو ما را سروشِ جان
بر سنگواره های جهان جای پای تو ست
***
هرگز مباد ننگِ شکستت به روزگار
ای مامِ مهر پرورِ من، ای کهن دیار
ای سرزمینِ ژَنده یلان و سخنوران
ای یکه تازِ مانده ز دوران به یادگار
***
در جانِ آن چَکادِ* نهان در پرندِ ابر،
سوزان شرارِ آتشِ جاوید زنده است
وان خونِ گرم عشق به رگهای رهروان،
در بستر امید- روان و تپنده است
***
آنجا- به بامِ قافِ کهن- مرغِ وارغَن*
دانای هوشمند و توانای بی گزند
مهرِ گیاش در پَر و تریاقِ چاره گر،
آگه ز درد و رنجِ تو سیمرغِ رازمند
***
اینجا منم که دردِ تو را می خرم به جان
ناموس و نام و جا و نشانم برای توست
اینجا نه من! که لشکرِ خوبانِ روزگار،
با صد هزار جانِ گرامی فدای توست
***
ققنوسِ* آتشین پَرَم ای مرغِ بی زوال،
بار دگر از آتشِ سوزنده سر برآر
گردِ ملال از رخِ خورشیدی ات بشوی
وان فَرَّهِ نهفته به زنگار زنده دار !
نگاهی به واژگان:
۱-سترون = بی حاصل، نازا، عقیم
۲- "چَکاد نهان در پرند ابر،" اشاره به کوه آتشفشان دماوند است که آتش جاویدش هماره جوشان است.
۳- وارغَن نامی دیگر برای سیمرغ است و سیمرغ پرنده ای ست اسطوره ای،خردمند و دانا و یاری رسان که گویند بر کوه افسانه ای قاف آشیان دارد.
۴-ققنوس (قُقنُس)، مرغِ آتشزاد، پرنده اساطیری بی جفت که هر هزار سال، آواز خوانان، آتشی می افروزد در آن میسوزد و خاکستر می شود. آنگاه از دلِ خاکستر، ققنوسی تازه سربر می آورد و زاده می شود.
استاد اسلامی ندوشن #ایران را همانندِ #ققنوس دانسته اند.
هما ارژنگی
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
@iranboom_ir
شیر درۀ پنجشیر - احمدشاه مسعود
شاهین آریامنش
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39377
♦ احمد شاه مسعود، روایت صدیقه مسعود
♦ گردآورندگان: شکیبا هاشمی و ماری فرانسواز کولومبانی
♦ برگردان: افسر افشاری
♦ تهران، نشر مرکز، چاپ نخست: ۱۳۸۸، ۲۷۲ صفحه مصور
♦ شابک: ۰-۶۱-۲۱۳-۹۶۴-۹۷۸
یکی از چهرههای برجستۀ تاریخ که سالیانِ سال در برابر دشمنان برون مرزی و درون مرزی دلاورانه ایستاد و به پیکار پرداخت احمدشاه مسعود است. احمدشاه مسعود فرزند دوست محمدخان در ۱۱ شهریور ماه ۱۳۳۲ در قریهی جنگلکِ پنجشیر ِ2 افغانستان زاده شد. وی همانند پدرش یک میهندوست تاجیک بود که آرزو داشت پارسی زبانان جهان را متحد کند. پدر احمدشاه با گروهی از میهن دوستان تاجیک برضد تقسیمات جغرافیایی حکومت شوروی که به زیان تاجیکها بود دست به خیزش مسلحانه زدند و چون شکست خوردند، پدر مسعود به هرات گریخت و در افغانستان ماندنی شد و در آنجا افسر پلیس شد و سالها ریاست پلیس هرات را بر دوش داشت. 3 احمد شاه در سال ۱۳۵۲ به دانشگاه رفت و از همان روزگار جوانی به نبرد با روسها پرداخت. پیکارهای مردم افغانستان به ویژه احمد شاه مسعود و همرزمانش ارتش سرخ شوروی را چنان به ستوه آورد که آنها چارهای جز پس نشینی پیش روی خود ندید. 4 به دنبال برون رفت واپسین سرباز ارتش شوروی از خاک افغانستان در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۸ به ابتکار احمدشاه مسعود شورای عالی فرماندهان ارشد جهادی افغانستان در شاه سلیمِ ولایت بدخشان در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۹ بر پاشد. فرماندهان در این نشست راهبرد پیکار علیه حکومت کمونیستی افغانستان را روشن کردند. سپس پیکارهای وی و یارانش با طالبان آغاز شد. مسعود که بارها تلاش دکتر محمد مصدق نخست وزیر بی باک ایران را برای ملی کردن نفت ایران و بریدن دست بیگانه از کشورش ستوده بود و آن را در ردیف به پاخیزی پدر خود و تاجیکان در منطقۀ فرارود بر ضد شوروی خوانده بود، سرانجام در روز ۱۸ شهریورماه ۱۳۸۰ در سالروز استقلال جمهوری تاجیکستان بر اثر انفجار انتحاری دو مرد مراکشی که خود را خبرنگار نامیده بودند شهید شد. لویه جرگه اضطراری افغانستان که در پایان دولت موقت بنیاد نهاده شده بود به او لقب «قهرمان ملی» داد و روز ۱۸ شهریور سالروز جان باختن وی را تعطیل رسمی و «روز شهید» نام نهاد، اگر چه او را بیشتر با لقبِ «شیر دره ی پنجشیر» می شناسند.
این کتاب با پیشگفتار گردآورندگان کتاب یعنی "شکیبا هاشمی" رییس سازمان غیردولتی افغانستان و دبیر نخست سفارت افغانستان در اتحادیۀ اروپا و "ماری فرانسواز کولومبانی" روزنامه نگار مجلهی "ال" آغاز میشود که در آن به پیشینهی گفتگوهایشان با صدیقه مسعود همسر احمدشاه مسعود و مجاب کردن وی به نوشتن این کتاب میپردازند. کتاب در پانزده بخش سامانش یافته است. در بخش نخست صدیقه مسعود از زاده شدن خود در دهکدهای به نام بازارک نزدیک به درهی پنجشیر سخن میگوید و سپس به عروسی و برخی رسم و راهها در افغانستان میپردازد. وی به آیینی اشاره میکند که بر پایهی آن در برخی از شهرستانها هنگامی که دختری به خانهی شوهر میرود خانوادهی شوهر برای عروس خود نامی نو بر میگزینند. چنین رسم و راهی در شاهنامهی فرزانهی فرهمند توس ابوالقاسم فردوسی نیز دیده می شود. در بخش "آزمودن فریدون پسران را" فریدون پس از ازدواج دختران سرو با پسرانش نام های جدیدی را بر دختران سرو و همچنین پسرانش مینهد.
«کنون نامتان ساختستیم، نغز؛
چنانچون بباید، سزاوارِ مغز
تویی مهترین؛ سلم نام تو باد!
به گیتی پراگنده کام تو باد!
که جستی سلامت ز چنگ نهنگ؛
به گاهِ گریزش، نکردی درنگ
دلاور که نندیشد از پیل و شیر،
تو دیوانه خوانش؛ مخوانش دلیر!
میانین کز آغاز تیزی نمود؛
از آتش مر او را دلیری فزود،
ورا تور خوانیم، شیر و دلیر؛
کجا ژَنده پیلش نیارد به زیر.
هنر خود دلیری است بر جایگاه،
که بَددل نباشد سزاوارِ گاه.
دگر کهترین مردِ با سنگ و چنگ،
که هم با شتاب است و هم با درنگ
ز خاک و ز آتش میانه گزید،
چنان کز رهِ هوشیاری سزید
دلیر و جوان چون هُشیوار بود،
به گیتی جز او را نباید ستود.
کنون ایرج اندر خورَد نام اوی؛
درِ مهتری باد فرجامِ اوی!
بدان کو به آغاز شیری نمود؛
به گاه درشتی، دِلیری فزود.
به نام پری چهرگانِ عرب،
کنون برگشایم به شادی دو لب
زن سلم را کرد نام آرزوی؛
زن تور را ماهِ آزاده خوی
زن ایرج نیک پی را سهی؛
کجا بُد به خوبی سهیلش رهی؛»
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8288-shir-dare-panjshir.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
شاهین آریامنش
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39377
♦ احمد شاه مسعود، روایت صدیقه مسعود
♦ گردآورندگان: شکیبا هاشمی و ماری فرانسواز کولومبانی
♦ برگردان: افسر افشاری
♦ تهران، نشر مرکز، چاپ نخست: ۱۳۸۸، ۲۷۲ صفحه مصور
♦ شابک: ۰-۶۱-۲۱۳-۹۶۴-۹۷۸
یکی از چهرههای برجستۀ تاریخ که سالیانِ سال در برابر دشمنان برون مرزی و درون مرزی دلاورانه ایستاد و به پیکار پرداخت احمدشاه مسعود است. احمدشاه مسعود فرزند دوست محمدخان در ۱۱ شهریور ماه ۱۳۳۲ در قریهی جنگلکِ پنجشیر ِ2 افغانستان زاده شد. وی همانند پدرش یک میهندوست تاجیک بود که آرزو داشت پارسی زبانان جهان را متحد کند. پدر احمدشاه با گروهی از میهن دوستان تاجیک برضد تقسیمات جغرافیایی حکومت شوروی که به زیان تاجیکها بود دست به خیزش مسلحانه زدند و چون شکست خوردند، پدر مسعود به هرات گریخت و در افغانستان ماندنی شد و در آنجا افسر پلیس شد و سالها ریاست پلیس هرات را بر دوش داشت. 3 احمد شاه در سال ۱۳۵۲ به دانشگاه رفت و از همان روزگار جوانی به نبرد با روسها پرداخت. پیکارهای مردم افغانستان به ویژه احمد شاه مسعود و همرزمانش ارتش سرخ شوروی را چنان به ستوه آورد که آنها چارهای جز پس نشینی پیش روی خود ندید. 4 به دنبال برون رفت واپسین سرباز ارتش شوروی از خاک افغانستان در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۸ به ابتکار احمدشاه مسعود شورای عالی فرماندهان ارشد جهادی افغانستان در شاه سلیمِ ولایت بدخشان در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۹ بر پاشد. فرماندهان در این نشست راهبرد پیکار علیه حکومت کمونیستی افغانستان را روشن کردند. سپس پیکارهای وی و یارانش با طالبان آغاز شد. مسعود که بارها تلاش دکتر محمد مصدق نخست وزیر بی باک ایران را برای ملی کردن نفت ایران و بریدن دست بیگانه از کشورش ستوده بود و آن را در ردیف به پاخیزی پدر خود و تاجیکان در منطقۀ فرارود بر ضد شوروی خوانده بود، سرانجام در روز ۱۸ شهریورماه ۱۳۸۰ در سالروز استقلال جمهوری تاجیکستان بر اثر انفجار انتحاری دو مرد مراکشی که خود را خبرنگار نامیده بودند شهید شد. لویه جرگه اضطراری افغانستان که در پایان دولت موقت بنیاد نهاده شده بود به او لقب «قهرمان ملی» داد و روز ۱۸ شهریور سالروز جان باختن وی را تعطیل رسمی و «روز شهید» نام نهاد، اگر چه او را بیشتر با لقبِ «شیر دره ی پنجشیر» می شناسند.
این کتاب با پیشگفتار گردآورندگان کتاب یعنی "شکیبا هاشمی" رییس سازمان غیردولتی افغانستان و دبیر نخست سفارت افغانستان در اتحادیۀ اروپا و "ماری فرانسواز کولومبانی" روزنامه نگار مجلهی "ال" آغاز میشود که در آن به پیشینهی گفتگوهایشان با صدیقه مسعود همسر احمدشاه مسعود و مجاب کردن وی به نوشتن این کتاب میپردازند. کتاب در پانزده بخش سامانش یافته است. در بخش نخست صدیقه مسعود از زاده شدن خود در دهکدهای به نام بازارک نزدیک به درهی پنجشیر سخن میگوید و سپس به عروسی و برخی رسم و راهها در افغانستان میپردازد. وی به آیینی اشاره میکند که بر پایهی آن در برخی از شهرستانها هنگامی که دختری به خانهی شوهر میرود خانوادهی شوهر برای عروس خود نامی نو بر میگزینند. چنین رسم و راهی در شاهنامهی فرزانهی فرهمند توس ابوالقاسم فردوسی نیز دیده می شود. در بخش "آزمودن فریدون پسران را" فریدون پس از ازدواج دختران سرو با پسرانش نام های جدیدی را بر دختران سرو و همچنین پسرانش مینهد.
«کنون نامتان ساختستیم، نغز؛
چنانچون بباید، سزاوارِ مغز
تویی مهترین؛ سلم نام تو باد!
به گیتی پراگنده کام تو باد!
که جستی سلامت ز چنگ نهنگ؛
به گاهِ گریزش، نکردی درنگ
دلاور که نندیشد از پیل و شیر،
تو دیوانه خوانش؛ مخوانش دلیر!
میانین کز آغاز تیزی نمود؛
از آتش مر او را دلیری فزود،
ورا تور خوانیم، شیر و دلیر؛
کجا ژَنده پیلش نیارد به زیر.
هنر خود دلیری است بر جایگاه،
که بَددل نباشد سزاوارِ گاه.
دگر کهترین مردِ با سنگ و چنگ،
که هم با شتاب است و هم با درنگ
ز خاک و ز آتش میانه گزید،
چنان کز رهِ هوشیاری سزید
دلیر و جوان چون هُشیوار بود،
به گیتی جز او را نباید ستود.
کنون ایرج اندر خورَد نام اوی؛
درِ مهتری باد فرجامِ اوی!
بدان کو به آغاز شیری نمود؛
به گاه درشتی، دِلیری فزود.
به نام پری چهرگانِ عرب،
کنون برگشایم به شادی دو لب
زن سلم را کرد نام آرزوی؛
زن تور را ماهِ آزاده خوی
زن ایرج نیک پی را سهی؛
کجا بُد به خوبی سهیلش رهی؛»
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8288-shir-dare-panjshir.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
شیر درۀ پنجشیر - احمدشاه مسعود
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8288-shir-dare-panjshir.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8288-shir-dare-panjshir.html
@iranboom_ir
برای احمد مسعود، سردار آزادگان - سروده هما ارژنگی
از ژرفنای تاریکی به سوی روشنی گام می نهی.
چونان تیغ زرین آفتاب بر جنگل خفاشان خفته در سیاهی می تابی.
می تابی و در گستره پاک آسمان، سرود رهایی سر می دهی.
پور آزاده ئ شیر دره پنجشیر، سردار خراسان. بزرگ.
می آیی و پیشاپیش، مرگ و نیستی را در زیر گام
هایت نهاده ای و پرچم آزادگی و جاودانگی بر
افراشته ای.!
جامه و دستارت، بوی و نشان از پاکی جامه پدرانت دارد.
و...چهره ات...!.
چه فرخ نشان است این چهره ای که در آن اندوه
پنهان یک مرد و نرمی و پاکی و بی گناهی
کودکانه به هم آمیخته است ...!
آمیزه ای که آدمی راشگفت زده می کند.
در نگاه آشوبناکت، اخگری ست که از گذشته تابناک سرزمین خراسان نشان دارد.
نشانگر روزگاری ست که در سمنگان، تهمینه ی دل
ناگران، مهره پدر را بر بازویت می بندد و مهر مهر
را با بوسه ای بر گونه ات می نهد و به خدا می سپاردت....
آی فرزند، بدان که تو را مادران بسیارند در جای
جای سرزمین ایران ویج که در سکوت، دست ها
بر آسمان برافراشته، برای ماندگاری و پیروزی
ات، یزدان آفریننده ئ راستی و نیکی را نیایش
می کنند تا تو را از این گریوه تاریک برهاند و به
روشنی و شادی و پیروزی، پیوند دهد.
و....
من،
یکی از همان مادرانم❤️
چهارشنبه هفدهم شهریور ۱۴۰۰ خورشیدی
# هما ارژنگی 🕊🕊🕊🕊🕊🍃🍃
@iranboom_ir
از ژرفنای تاریکی به سوی روشنی گام می نهی.
چونان تیغ زرین آفتاب بر جنگل خفاشان خفته در سیاهی می تابی.
می تابی و در گستره پاک آسمان، سرود رهایی سر می دهی.
پور آزاده ئ شیر دره پنجشیر، سردار خراسان. بزرگ.
می آیی و پیشاپیش، مرگ و نیستی را در زیر گام
هایت نهاده ای و پرچم آزادگی و جاودانگی بر
افراشته ای.!
جامه و دستارت، بوی و نشان از پاکی جامه پدرانت دارد.
و...چهره ات...!.
چه فرخ نشان است این چهره ای که در آن اندوه
پنهان یک مرد و نرمی و پاکی و بی گناهی
کودکانه به هم آمیخته است ...!
آمیزه ای که آدمی راشگفت زده می کند.
در نگاه آشوبناکت، اخگری ست که از گذشته تابناک سرزمین خراسان نشان دارد.
نشانگر روزگاری ست که در سمنگان، تهمینه ی دل
ناگران، مهره پدر را بر بازویت می بندد و مهر مهر
را با بوسه ای بر گونه ات می نهد و به خدا می سپاردت....
آی فرزند، بدان که تو را مادران بسیارند در جای
جای سرزمین ایران ویج که در سکوت، دست ها
بر آسمان برافراشته، برای ماندگاری و پیروزی
ات، یزدان آفریننده ئ راستی و نیکی را نیایش
می کنند تا تو را از این گریوه تاریک برهاند و به
روشنی و شادی و پیروزی، پیوند دهد.
و....
من،
یکی از همان مادرانم❤️
چهارشنبه هفدهم شهریور ۱۴۰۰ خورشیدی
# هما ارژنگی 🕊🕊🕊🕊🕊🍃🍃
@iranboom_ir