Telegram Web Link
ایران بوم
محمدعلی بهمنی درگذشت عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل به ایسنا از جاودانه شدن استاد محمدعلی بهمنی خبر داد.  به گفته این شاعر علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند…
آثار و کتاب شادروان محمدعلی بهمنی

- باغ لال

- در بی‌وزنی

- عامیانه‌ها

- گیسو، کلاه، کفتر

- گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود

- شاعر شنیدنی است

- همواره عشق

- هوا دونفره هم که باشد در من جمعیتی است

- یه حرف یه حرف حرفای من کتاب شد

- من زنده‌ام هنوز غزل فکر می‌کنم

- گزیده‌ای از پنج کتاب در یک کتاب

- گزیده اشعار محمدعلی بهمنی

- مجموعه‌اشعار

- صبح زود یه قاصدک سوار باد خنک

- عشق است

- خیال که خیس نمی‌شود چتر برای چه؟

- چشمه صبح

- خوب‌ترین حادثه می‌دانمت
《وطن ما، به یک معنی، سرزمینی‌ست پر از صحراهای فراخ و کوه‌های بلند و رودها و دریاچه‌هایی که در درازای زمان بارها زیر پای مهاجمان مختلف کوفته شده و باز به ‌پا خاسته... ولی ما وطن دیگری هم داریم که در ذهنمان جای دارد. وطنی که رودکی در آن چنگ می‌نواخت و فردوسی از خِرَد و دلاوری‌های قهرمانان سخن می‌گفت، و خیام سرگردانی انسان را بازمی‌نمایاند و ابوسعید و نظامی و سعدی و مولوی و حافظ، با استادی حیرت‌انگیز، از ظرایف روان انسان، بیش از همه عشق، سخن می‌گفتند. این وطن را می‌توان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است... وطن من زبان فارسی ا‌ست.》

شادروان استاد احسان یارشاطر

___
لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
مقدمه کتاب «تاریخ زبان آذری»

تالیف حسین نوین

پیرامون تاریخ و پیشینهٔ زبان در آذربایجان تاکنون دو دیدگاه عمده از سوی دو جریان فکری متفاوت مطرح شده است. جریان نخست با استفاده از متون تاریخی یونانی، اسلامی، فارسی و عربی قائل به حضور زبانی دیرین و قدیمی به نام «آذری» که شاخه‌ای از زبان پهلوی بود است. به‌زعم این گروه این زبان بیشتر زبان محاوره و گفتاری مردم منطقه محسوب می‌شد و کماکان زبان نوشتاری همان فارسی دری رایج در سایر نقاط فلات ایران می‌بود.

 

ابوعبدالله بشاری مقدسی در احسن التقاسیم (سده چهارم)، یاقوت حموی در معجم‌البلدان (سده هفتم) و بسیاری دیگر که نامشان در کتاب حاضر رفته است از سده‌های نخست هجری تا زمان صفویه زبان مردم آذربایجان را پهلوی یا آذری ذکر کرده‌اند. با برخاست از چنین نظرگاه تاریخی بسیاری از مورخان، ادیبان و زبان‌شناسان که اغلب خود آذربایجانی بودند به بررسی ریشه‌های زبانی منطقه دست زده و بر آن شدند که زبان مردم آذربایجان در یک روند تدریجی طولانی‌مدت دست‌خوش تغییرات اساسی شده است.

از سوی دیگر عده‌ای دیگر از نویسندگان متأخر با رد نظریه نخست و معتقد به دیرین بودن وضعیت زبانی کنونی در منطقه هستند. این عده زبان ترکی آذربایجان را زبان مردم بومی منطقه دانسته و قائل به هیچ تغییر و تحول زبانی در ناحیه نمی‌باشند. برخی از محققانی که از این نظر دفاع کرده‌اند گاه در منتها درجهٔ اغراق، ریشه زبان فعلی را به گذشته‌های دورتری ‌رسانده‌اند بدون آن که نمونه‌ها و اسناد تاریخی برای این مدعا ارائه کنند.

نکته قابل تأمل در رویکرد دوم عدم التزام به احتیاط علمی در ابراز نظر و نظریه‌پردازی قطعی و جزمی است. متأسفانه این دسته از محققان در روش تحقیق خود نیازی به ارائه منابع معتبر و مستدل دانشگاهی و تاریخی و ادبی ندیده و معمولاً دیدگاه‌های انتقادی خود را با ترکیبی از احساسات مطرح نموده‌اند.

کتاب حاضر تلاش می‌کند با مراجعه به منابع و اسناد معتبر تاریخی که اعتبار آنها مورد تأیید مجامع و اساتید دانشگاهی است تاریخ ـ زبان و فرهنگ و محدودهٔ جغرافیایی آذربایجان و مناطق همجوار را روشن سازد. این کتاب بطور دقیق به پرسش‌هایی درخصوص زبان و فرهنگ و تاریخچه آذربایجان پاسخ می‌دهد و تلاش دارد سؤالات و ابهامات بی‌پاسخ مانده را در این خصوص تا اندازه‌ای روشن نماید.

این کتاب در هشت فصل به گذشته و تاریخچه مردمان باستانی و تمدن‌های قدیمی منطقه و بخش‌هایی از ایران از منظر زبان‌شناسی و تاریخ‌نگاری علمی می‌پردازد. هم‌چنین در این کتاب به بحث‌هایی درخصوص ادبیات عامه، لهجه‌های مناطق و واژه‌های رایج، در بین توده مردم پرداخته شده است. افزون بر این دوران بعد از اسلام ـ که می‌توان آن را مهم‌ترین دوره تاریخ آذربایجان از حیث دگرگونی‌های رخ داده دانست ـ نیز به خوبی پوشش داده شده است.

امید است این کتاب بتواند دریچه‌ای جدید پیش‌روی پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ ایران باز کرده و به طرح مسائل علمی و تاریخی درخصوص تاریخ منطقه آذربایجان کمک نماید. انتشارات تمدن ایرانی از دیدگاه‌ها، پیشنهادها و انتقادات محققان و پژوهشگران این حوزه کمال استقبال را داشته و کتاب پیش‌رو را با افتخار تقدیم می‌نمایند.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9168-ketab-tarikh-zaban-azari.html

@iranboom_ir
شادروان احسان یارشاطر: این وطن را می‌توان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است...
وطن من زبان فارسی‌ است.

@iranboom_ir


📚📚📚 چرا در شاهنامه از پادشاهان ماد و هخامنشی ذكرى نيست؟!
احسان یارشاطر
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39296
زبان آذری

احسان یارشاطر

زبان قديم‌تر مردم آذربايجان، شعبه‌ای از زبان‌های ايرانی بوده است که به مناسبت انتساب به آذربايجان، آذری خوانده می‌شود و بعضی از واژه‌ها و جمله‌های آن در کتاب‌های جغرافيا باقی‌مانده و برخی نيز در بعضی ده‌ها‌ و نقطه‌های دوردست هنوز وجود دارد. تغيير زبان گفتاری از آذری ايرانی به آذری ترکی از زمان تسلط سلجوقيان آغاز شد و در دوره‌ی تسلط ترکمن‌ها و آغاز عصر صفوی بيش‌تر شهرها و ده‌ها را شامل شد.


  ريشه‌ی نام آذربايجان

  آذربايجان در فارسی ميانه آتورپاتکان، در آثار کهن فارسی آذربادگان يا آذربايگان، در فارسی کنونی آذربايجان، در يونانی آتروپاتنه، در يونانی بيزانسی آذربيگانون، در ارمنی آتراپاتکان و در سريانی آذربايغان نام داشته است. اين سرزمين به نام سردار آتروپات (به مفهوم در پناه آتش) ناميده شده است. او در زمان داريوش سوم، ساتراب ماد بود و در جنگ داريوش و اسکندر در گوگاما، فرماندهی سپاهيان مادی و کادوسی و آلبانی و ساکاسنی را برعهده داشت.

  آتروپات پس از شکست داريوش به اسکندر پيوست و از سوی او ساتراپ ماد شد. او در جشن معروفی به سال 324 پيش از ميلاد، دختر خود را به ازدواج پرديکاس درآورد. پس از مرگ اسکندر و تقسيم امپراتوری او، آتروپات استقلال خويش را اعلام کرد(328 پيش از ميلاد) و سرزمين خود يعنی ماد کوچک را در گوشه‌ی شمال غرب کشوری که سپس ايران شد، محفوظ داشت.


  سخن گفتن به آذری

  سخن گفتن به آذری در آذربايجان طی نخستين قرن‌های اسلامی و هم‌چنين ايرانی بودن آن در کتاب‌های مختلف تصريح شده است. قديمی‌ترين مرجع در اين مورد، گفته‌ی ابن‌مقفع(متوفي142 هجری/759 ميلادی) به نقل ابن‌نديم است که زبان آذربايجان را پهلوی(الفهلويه)، منسوب به فهله، يعنی سرزمينی شامل اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربايجان، می‌شمارد(الفهرست، به کوشش فوگل، 13). همين قول در عبارت حمزه‌ی اصفهانی( به نفل ياقوت در معجم البلدان) و مفاتيح العلوم خوارزمی منعکس است.

  ذکر واژه‌ی آذری را پس از ابن‌مقفع در کتاب البلدان يعقوبی می‌توان يافت که حدود 278 هجری/891 قمری نوشته شده است. وی مردم آذربايجان را مخلوطی از ايرانيان آذری و جاودانيه‌ی قديم می‌شمارد و به نظر می‌رسد منظورش آذربايجانی‌های مسلمان و آذربايجانی‌های پيرو بابک خرم دين است. ابن‌حوقل( متوفی 371 هجری/ 981 ميلادی) نوشه است: " زبان مردم آذربايجان و بيش‌تر مردم ارمنستان ايرانی(الفارسيه) است که آن‌ها را به هم پيوند می‌زند و عربی نيز ميان آنان به کار می‌رود و از آنان که به فارسی سخن می‌گويد، کم‌تر کسی است که عربی را نفهمد..."(صوره الرض، چاپ دوم، ليدن، 248).

  قول ياقوت حموی که می‌گويد: " مردم آذربايجان را زبانی است که آن را آذری(الاذريه) می‌نامند و مفهوم کسی جز آنان نيست(مجمع البلدان، ليدن، يکم، 172) رواج آذری را مقارن حمله‌ی مغول تاييد می‌کند.س از بيان زکريا بن محمد قزوينی در آثار البلاد که در 674 هجری/1275 ميلادی نوشته شده است و می‌گويد که : " هيچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نماند است مگر تبريز" بر می‌آيد که دست کم تا زمان اباقا از تاثير ترکی بر کنار بوده است.

  از اين شواهد و شواهد ديگر آشکار است که مردم آذربايجان پيش از رواج ترکی به زبانی که از گويش‌های مهم ايران بوده و به مناسبت نام آذربايجان آذری خوانده می‌شده است، سخن می‌گفته‌اند.آن زبان که با زبان ری و همدان و اصفهان از يک دست بوده است، تا قرن هفتم و هشتم و به احتمال زياد مدتی پس از آن نيز زبان غالب آذربايجان بوده است.


  نفوذ ترکی در آذربايجان

  ضعف تدريجی زبان آذری با نفوذ ترکی در آذربايجان آغاز شد. نخستين گروه ترکان در زمان حکومت محمود غزنوی به آذربايجان راه يافتند( ابن اثير، حوادث سال 420). اما از زمان تسلط سلجوقيان بود که قبيله‌های ترک با فراوانی بيش‌تر به آذربايجان روی آوردند. با ادامه‌ی تسلط ترکان در دوران اتابکان عده‌ی آنان فزونی گرفت و در دوران مغول، که بيش‌تر لشکريان آن‌ها ترک‌نژاد بودند و آذربايجان را تختگاه خود قرار دادند، نفوذ ترکان بيش‌تر شد.

  آشوب‌هايی که در فاصله‌ی برافتادن مغولان و برخاستن صفويان در آذربايجان پيش آمد، عده‌ی بيش‌تری از لشکريان ترک را به آذربايجان خواند که در آن‌جا موطن گزيدند. حکومت آق‌قويونلوها و قره‌قويونلوها در آذربايجان در همين فاصله، زبان آذری را بيش از پيش تضعيف کرد، چنان‌که خاندان صفوی که در اصل ايرانی زبان بودند، در همين دوره ترک‌زبان شدند.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/8725-zaban-azari-ehsan-yarshater.html


@iranboom_ir
«نشر دانش» در عصر بی‌دانشی - به پاس خدمات فرهنگی استاد دکتر نصرالله پورجوادی

استاد کاوه بیات
نویسنده و پژوهشگر

نخستین شماره «نشر دانش» در مقام نشریه کمیته ترجمه و تالیف و تصحیح کتاب‌های دانشگاهی، وابسته به نهاد انقلاب فرهنگی در آذر و دی 1359 منتشر شد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آن‌که به تدریج، وجه به مراتب آشکارتر و به همان نسبت مهم‌تری یافت، تفاوت و انفکاک بنیانی آن از کارکرد و ماهیت واقعی انقلاب فرهنگی بود؛ تلاشی که از آن جز تیشه‌ای بر ریشه علم و دانش، محروم‌ساختن صدها دانشگاهی از کار و تلاش به معاذیر مختلف و در نهایت فراهم‌آوردن زمینه‌های تنزل جایگاه دانشگاه به‌گونه‌ای که امروزه در پاره‌ای از رشته‌ها شاهد آن هستیم، حاصل دیگری برنیامد.  نشر دانش نیز همان‌گونه که تا سال‌ها بعد ـ تا پایان سال چهارم انتشارـ در سرلوحه آن نیز تصریح شده بود، وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی بود و بسیاری از دست‌اندرکارانش نیز از نصرالله پورجوادی، مدیرمسوول آن گرفته تا پاره‌ای از نویسندگان ثابت آن در آن مراحل اولیه، از اعضای ستاد مزبور بودند ولی نشر دانش از همان بدو انتشار بیشتر از نوعی پیوند و استمرار حکایت داشت تا انقلاب و دگرگونی.  البته بودند معدود نشریاتی همانند «آینده» ایرج افشار که در مقام تداوم سنت راهنمای کتاب و تا حدودی نیز یغما در سمت و سویی مشابه حرکت می‌کردند، ولی آینده اقتضای طبیعتش این بود و نشر دانش در مقام وابسته ستاد انقلاب فرهنگی نه این بحث و مضمون اصلی نشر دانش کتاب بود؛ در آغاز بیشتر در مورد وظایف و اهداف کمیته ترجمه، تالیف و تصحیح ستاد وآمال گروه‌های تخصصی آن و به‌تدریج اکتفا به توصیف و بیان وضع موجود به صورت نقد و معرفی کتاب. معارف اسلامی به معنای عام کلمه یکی از مضامین اصلی نشر دانش بود و در کنار آن مباحث مربوط به زبان فارسی، علوم، ایران‌شناسی و مضامین تخصصی‌تری چون ملزومات نشر و ویرایش. پای ثابت این رشته ملاحظات، جدای از نصرالله پورجوادی نویسندگانی چون بهاءالدین خرمشاهی بودند و کامران فانی و حسین معصومی همدانی. از دیگر نویسندگانی چون محمدرضا شفیعی‌کدکنی، محمدعلی اسلامی‌ندوشن، رضا داوری‌اردکانی، علی‌اصغر حلبی، مهدی محقق، حسن مرندی و... . نیز نوشته‌هایی در نشر دانش منتشر می‌شد.  بخش کتاب‌های تازه به قلم فرخ امیرفریاد از بدو انتشار نشریه تا اوج کار نیز از چند جهت مهم بود؛ یکی پرکردن - حتی‌الامکان- جای خالی نهادی که باید به ثبت و ضبط این مهم در آن ایام اهتمام می‌کرد و دیگری نیز نگاه دموکراتیک و فارغ از ملاحظات خودی و غیرخودی آن در اشاره به طیف متنوعی از کتاب‌های منتشرشده در آن ایام که خود نشان دیگری بود از پاره‌ای از وجوه تمایز نشر دانش از ذات انقلاب فرهنگی.  شاید برای بسیاری از آنهایی که به اقتضای سن‌وسال یا چشم فروبستن بر محیط اطراف، آن سال‌ها را تجربه نکرده باشند، توجه و تاکیدی از این دست بر وجوه تمایز پیش‌گفته، چندان ملموس نباشد ولی برای کسانی که آن دوره را تجربه یا بررسی کرده باشند، چنین نیست. سخن از دوره‌ای است که معمولا با اصطلاحات گنگ و مبهمی چون «آشفتگی سال‌های نخست انقلاب» از آن یاد می‌شود و هنوز هم معلوم نیست که تا چه حد می‌توان به تعریف یا توصیف دقیق‌تری از آن نزدیک شد؛ در آن فضایی ملهم از تندی که بسیاری از نشریات – از پوزیسیون گرفته تا اپوزیسیون – جز دعوت به خشونت و افشاگری، کلام دیگری بر زبان نمی‌آوردند، نشر دانش از صامتی دیگر سخن می‌گفت که شاید هم با تحولات زمانه سنخیتی نداشت، ولی از لحاظ یادآوری زمینه‌ای فراتر و ریشه‌دارتر از وضعیت جاری اهمیت داشت. نشر دانش نیز در کنار مجموعه‌ای از دیگر عناصر و عوامل، لااقل تا سال‌های پایانی جنگ و بازشدن تدریجی فضای سیاسی و فرهنگی کشور نقش درخور توجهی در این بازیابی ایفا کرد.


http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9821-nashr-danesh-dar-asr-bi-daneshi.html


_
 کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
۱۰ سال پیش در ۱۱ شهریور ۱۳۹۳، امیرناصر کاتوزیان ـ استاد ممتاز حقوق، پدر علم حقوق ایران و از مفاخر فرهنگی ایران ـ درگذشت.
یادش گرامی.

@iranboom_ir
به مناسبت سالروز درگذشت پدرعلم حقوق ایران - کتاب‌های علمی ناصرکاتوزیان

آیت‌الله محقق‌داماد
مدیرگروه علوم اسلامی فرهنگستان علوم و استاد حقوق

داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو / کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست / کز کاخ هنر نادره کاران همه رفتند
افسوس که افسانه سرایان همه خفتند / اندوه که اندوه گساران همه رفتند
فریاد که گنجینه طرازان معانی /گنجینه نهادند به ماران همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران / تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار بهار از مژه در فرقت احباب / کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند

«استاد فقید دکتر ناصر کاتوزیان» شخصیتی بود که آثار علمی‌اش پشتوانه ادبیات حقوقی ایران است. کمتر مقاله حقوقی می‌توان دید که از ارجاعات مکرر به آثار ایشان خالی باشد. ایشان دارای ذهنی وقاد، نقاد و تحلیلگر بود. در روش حقوقی مدافع اصول و موازین در حقوق اسلامی بود. دکتر کاتوزیان علی‌رغم آنکه استاد حقوق مدنی بود دانش حقوقی وی اختصاص به یک حوزه خاص نداشت و بسیار وسیع بود. ایشان علاوه بر آثار زیادی که در حقوق مدنی به رشته تحریر درآوردند، در حقوق عمومی و ادله اثبات و از همه بالاتر 3 مجلد در فلسفه حقوق تألیف کرده‌اند که به نظر اینجانب اثر اخیر از آثار مستطاب ایشان است و در تاریخ تألیف این کتاب چنین اثری به زبان فارسی تألیف نشده است.

اینجانب برای روح آن بزرگوار که دغدغه اصلی او حقوق ملت ایران بود تعالی و رضوان حق متعال آرزو می‌کنم و این ضایعه اسفناک را به خانواده داغدار و بازماندگان سوگوار و به جامعه حقوق کشورمان، استادان محترم دانشگاه، دانشجویان عزیز، قضات ارجمند و مدافعان حقوق مردم تسلیت عرض می‌کنم. امیدوارم در آینده رهروان راه این دانش روز به روز موفق‌تر و مؤیدتر باشند.

***

استاد بازنشسته دانشگاه تهران کتب و مقالات بسیاری در حوزه حقوق مدنی تالیف کرده بود و لقب پدر علم حقوق ایران را داشت.

امیرناصر کاتوزیان حقوقدان برجسته ایرانی در سال ۱۳۰۶ هجری خورشیدی در تهران متولد شد. وی در دانشگاه به تحصیل رشته حقوق پرداخت. در ادامه تحصیلات خود رشته حقوق قضا را انتخاب کرد و در سال ۱۳۳۹ با دفاع از رساله دکتری خود با عنوان «وصیت» به اخذ عنوان دکتری حقوق نایل شد.

http://mail.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/13764-1393-06-12-06-09-10.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
فلات آریان - سرودهٔ بانو هما ارژنگی

به ایرانم، به ایرانِ جوانبختِ بلندآوازه‌ی پیرم!

 
درود من بر ایرانم، به گردان و دلیرانم،

به آنانی که در راه وطن جان را فدا کردند،

به هر گمنام و نام آور  که از مهر وطن ره توشه ای دارد،

درود من برآن  کاو در دل خود عشق می کارد...

*

من اینک در سر شوریده ام، عزمی دگر دارم

بر آنم  تا که از پشت غبار قرن‌های رفته و تاریک،

نقاب از چهره‌ی ایام  برگیرم

غبار از قامت تاریخ برشویم

و در رگهای پر مهر تو ای: پاینده ایرانم،

چو خونی تازه بر جوشم ،غزل خوانم، سر افشانم ...

در این  سرمستی رویا، که هر سو توسن پندار من با شوق می‌تازد،

از اعماق قرون خفته  در خاک فراموشی ،

خروشی می رسد بر گوش ،

به چشم و دیده ِ ناباورم  ناگاه، فلات آریان ها می شود پیدا ...

تو گویی همچو رود زنده‌ای از کوه و دشت و جنگل و هامون

ز هر کوی و ز هر برزن،

همه انسان با فرهنگ می جوشد

و در حجم زمان رفته، زنجیری به هم پیوسته می سازد...

نگاه من ، در این هنگامه جوشان،

 به هر سویی نظر دارد

و جان عاشقم  در رستخیزی این چنین عزم سفر دارد

به هر سو مرکب اندیشه ام  اینک گذر  دارد...

                                              

گذار من  به پامیرم  که آن  اول سرای آریان ها بود

به قفقازم، که تاج  سرزمین و فخر ایرانست

همان ، کاو آرزویش  تا همیشه  در دل  و جانست.

به در بند و آران  و ایروان  و شکی  و شروان ،

به مردان  و  زنانش ، آن همه  یاران  با ایمان

به آذربایگان، آذر سرای  روشن  و  رخشان

به بحر  کاسپیان، آن سبز گون گنجینه گوهر...

به نجوای نسیمی از بلندای غرور  قله  البرز،

به یاد  آرش  و تیر و کمان  و جان .

به غوغا و خروش بی امان سند

وان سالار جان  بر کف  جلال الدین خوارزمی.

به بلخ  و  بامیان و آن هرات  پیر،

که مولانا و انصاری  ز خاکش رست

به یاد بوی جوی مولیان

چاچی کمان رستم  و

 ناز سیه چشمان  و شعر خواجه‌ئ  شیراز..

به  گنجه  آن نظامی پرور گنجینه پردازش،

به عشق  لیلی و مجنون  و آن شیرین غمازش ،

به  رود هیرمند و کا بل و هامون،

به  زابل، مامن اسطوره های پاک

به گسردان سرافراز و دلیر پارت ،

به  سام و زال و سیمرغ و به  فَر  رستم  دستان ،

به مردانی  که  گویی  از دل  خورشید  جوشیدند

و پندار سیاهی را ز قلب خاک بر چیدند.

به  زرتشت سپنتا،

آن که  یکتایی مزدای اهورا  را نوید آورد،

همان، کاو گوهر پاک خرد را

رهنمای راه انسان کرد،

همان، کایین نیکی، شیوه  فرزانگی  گسترد..

                                                **

گذار من  به خاک سر زمین پارس،

آن  دروازهِِ  بگشوده بر خورشید ،

آن دیوارهای سنگی  خاموش ،

آن تندیس‌های ما یه‌یِ  اعجا ب ،

آن اعجازهای  تا ابد مانا،

 به کورش ، آرمان خواه  بهین آیین ..

                                                ****

گذارم  بر خلیج پارس،

آن  در یای گوهرزای ایرانی  و

آن گنجینه های خفته در قلب پر آوازش ..

 گذاارم بر  میان رودان، دل ایران،

فرات و دجله و کارون ،

به ایوان مداین ، تیسفون، بغداد ،

به خاقانی ، بر آن دل‌های عبرت بین ...

گذارم سوی کرمانشاه و  کوه  بیستون  و تیشهِ فرهاد،

همان  کاو  بر سر سودای شیرین، جانِِ شیرین داد.

 و ...

صدها نقش‌های بوالعجب بر سنگ‌های کوه برکنده،

ز دوران‌های بگذشته

نشانی از نشان داران تاریخی جهان گستر..

و من ، سر گشته و حیران،

میان  یادمان های هزاران سالهِ تاریخ و فرهنگ اهورایی ،

سمند یاد می رانم

و آن مز دای دانا را  به یاری باز می‌خوانم

که تا هستی ده یکتا

به کار این جهان ، بار دگر سامان  نو بخشد

و قلب خاک را از قهر دُروندان  تُهی سازد

 و ایران مرا در پرتو مینوی پاکش جاودان دارد.

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/3935-falat-aryan-homa-arjangi.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
رئیسعلی دلواری، حماسه‌ساز تنگستان

با شروع نهضت مشروطیت، رئیسعلی در حالی که 25 سال بیشتر نداشت از جمله پیشگامان مشروطه‌خواه در جنوب ایران شد و همکاری نزدیکی با محافل انقلابی و عناصر مشروطه‌طلب در بوشهر، تنگستان و دشتی آغاز کرد. او با همراهی دیگر مشروطه‌خواهان بوشهر را از حاکمیت استبداد قاجاریه خارج کرد.

دلیران تنگستان و در راس آنها رئیسعلی دلاوری نامی است که برای اهالی جنوب یادآور دلاورمردی یک قرن پیش مردانی است که در مقابل بیگانگان ایستادند و نام و یادشان در تاریخ ایران جاودانه شد‌.

به نوشته مردم سالاری،روز 12 شهریور 1294 روزی بود که رئیسعلی دلواری فرمانده نیروهای تنگستان در برابر نیروهای انگلیسی به شهادت رسید. روستای دلوار بندر کوچکی است در پنجاه کیلومتری بوشهر که مرکز یکی از بخشهای ساحلی شهرستان تنگستان است. واژه دلوار به معنای «دلاور» است که گاه «دلبار» هم گفته می شود . بندر دلوار بزرگترین نقش را در دفاع از خاک ایران در سال 1914 م. (1333 ه.ق) در مقابل حمله دوم قوای انگلیس داشت . رئیسعلی دلواری در سال 1263 هجری شمسی برابر با 1881 میلادی در روستای دلوار از توابع تنگستان متولد شد.

با شروع نهضت مشروطیت، رئیسعلی در حالی که 25 سال بیشتر نداشت از جمله پیشگامان مشروطه‌خواه در جنوب ایران شد و همکاری نزدیکی با محافل انقلابی و عناصر مشروطه‌طلب در بوشهر، تنگستان و دشتی آغاز کرد. او با همراهی دیگر مشروطه‌خواهان بوشهر را از حاکمیت استبداد قاجاریه خارج کرد. رئیسعلی در دوران دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار علیه حکومت وی در جنوب دست به اسلحه برد و در سال 1287 هجری شمسی به درخواست ملاعلی تنگستانی و سیدمرتضی مجتهد اهرمی که مخالف استبداد محمدعلی ‌شاه قاجار بود، بوشهر را از سلطه عمال شاه قاجار آزاد کرد و حدود 9 ماه شهر را در کنترل داشت. با تصرف گمرک بوشهر که در اجاره انگلیسی‌ها بود، نیروهای این کشور به دخالت نظامی در منطقه پرداختند و جنگ و گریزی آغاز شد که تا سال‌های جنگ اول جهانی ادامه یافت‌.

در کشاکش جنگ‌، با وقوع انقلاب بلشویکی و خروج نظامیان روسی از ایران، انگلیسی‌ها تعرضات خود را به سمت شمال گسترش دادند. در همین حال تنگستانی‌ها نیز به حملات خود علیه انگلیسی‌ها شدت بخشیدند. رئیسعلی بعد از این که قوای اشغالگر انگلیس بوشهر را به تصرف خود درآوردند، با شجاعتی وصف‏ناپذیر به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شکست‏های سنگینی بر آنان وارد کرد. رئیسعلی بعد از این که قوای انگلیس بوشهر را به تصرف خود درآوردند، به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شکست‏های سنگینی بر آنان وارد کرد. پس از اشغال بوشهر در رمضان سال 1333 ق، نیروهای انگلیسی قصد تصرف دلوار را می‏کنند.

رئیسعلی همراه با یاران خود، علیه اشغالگران وارد نبرد شده و نیروهای متجاوز را که قریب به پنج هزار نفر بودند، تار و مار می‏کند. قیام مردم تنگستان بر روی هم هفت سال به طول انجامید و در این مدت،دلیران تنگستان، دو هدف عمده را دنبال می‏کردند:پاسداری از بوشهر، دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سکونت خود و جلوگیری از نفوذ قوای بیگانه به درون سرزمین ایران و دفاع از استقلال وطن. رئیسعلی به همراه سیدمرتضی علم‌الهدی در سال هزار وسیصد و بیست و هفت هجری قمری با کمک تفنگچی تنگستانی، بوشهر را از عناصر مستبد وابسته به دربار محمدعلی شاه پاک کرد و اداره گمرک و انتظامات و دیگر ادارات را تسخیر کرد. این کار دلیران تنگستان بر انگلیسیها که اداره گمرک را در اجاره داشتند گران آمد وآنان برای تضعیف مشروطه‌خواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی جنوب ایران به جنگ با دلیران تنگستانی پرداختند و در این راه از دیگر خوانین جنوب ایران یاری جستند. به دنبال اعلان جهاد از طرف علما و مجتهدین،رئیسعلی و دیگر مبارزان تنگستانی و دشتی شروع به حمله به قوای انگلیسی مستقر در بوشهر کردند . در جنگ دلوار رئیسعلی با 400 نفر از نیروهای خود به قوای انگلیسی شبیخون زدند و 60 نفر از نیروهای متجاوز از جمله یک ژنرال بلندپایه را از پای درآوردند که باعث پیروزی آنها شد. پس از این جنگ رئیسعلی دلواری بر حملات شبانه خود به بوشهر و پادگان انگلیسی‌‌ها افزود و با همفکری دیگر خوانین منطقه طرح حمله سراسری به بوشهر و آزادسازی آن را پی‌ریزی کرد. در گیرودار تدارک این حمله بود که در شب 12 شهریور 1294 برابر با 23 شوال 1333 و سوم سپتامبر 1915 میلادی هنگامیکه او قصد شبیخون به عمارت سفید سبزآباد را داشت،در محلی به نام تنگک صفر از پشت مورد اصابت گلوله یکی از همراهان خائنش به نام غلامحسین تنگکی قرار گرفت و در سن 34 سالگی به شهادت رسید، اما نهضتی که او درجنوب ایران به راه انداخت تا سال‌ها مایه وحشت انگلیسی‌‌‌ها بود. پیکر رئیسعلی دلواری در قبرستان وادی‌السلام در نجف عراق مدفون است.

http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13772-1393-06-12-09-16-32.html

@iranboom_ir
سالروز به شهادت رسیدن رئیسعلی دلواری

در آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 قوای روس از شمال و نیروهای انگلستان از جنوب، ایران را در معرض هجوم قرار دادند و بوشهر سقوط کرد. یک روز پس از اشغال بوشهر، چهارده نفر از ساکنین آن علیه اشغالگران اعتراض کردند اما دستگیر و به هندوستان تبعید شدند.
نیروهای انگلیسی همزمان با حمله به بوشهر قصد تصرف ناحیه دلوار را داشتند.منطقه دلوار محلی بود که پیش از آن چندبار سربازان انگلیسی به آن جا تجاوز کرده، اما موفق نبودند. رئیس علی دلواری و حسین خان در یک کمین و عملیات چریکی یگان رزمی انگلیس را که 5 هزار نفر بودند زمین گیر کرده و خسارت شدیدی زدند. انگلیسی‌ها مجبور شدند نیروهای کمکی از عراق و هند به بوشهر اعزام کنند و دلوار را به شدت بمباران کردند اما همچنان موفق نشدند.
قوای انگلیس قصد داشت از بوشهر به سمت شیراز برود و وقتی دید از نظر نظامی موفق نبود یک پیک بسمت دلواری فرستاد و پیغام داد چنانچه از جنگ صرف نظر کند، چهل هزارپوند (آنزمان رقم بسیار بزرگی بود) به او خواهند پرداخت. رئیس علی بشدت با آنان تندی کرد و جواب رد داد.بعد از اینکه از نظر رشوه موفق نشدند یک نامه تهدید ارسال شد با این متن : «چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ می‌نماییم، در این صورت خانه‌هایتان ویران و نخل‌هایتان را قطع خواهیم کرد.» رئیس علی در پاسخ مقامات انگلیسی نوشت: «خانه ما کوه‌است و انهدام و تخریب آن‌ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیای کبیر است. بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد.»
جنگ میان نیروهای رئیس علی از یک سو و نیروهای بریتانیا و برخی خانهای متحد آنان (خائنین به وطن) از سوی دیگر به طور پیاپی و پراکنده تا شهریور 1294 خورشیدی ادامه یافت و انگلیسی‌ها نتوانستند بر رئیس علی و یارانش برتری یابند. سرانجام در همین روز...(11 شهریور 1294) رئیس‌علی در محلی به نام «تنگک صفر» هنگام شبیخون به قوای بریتانیا توسط فردی نفوذی و اجیر شده به نام (غلامحسین تنگکی) از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و در سن 33 سالگی به شهادت رسید.

انوشیروان کیهانی زاده / تاربرگ امروز در تاریخ

@iranboom_ir
استاد اسماعیل سعادت (۱۳۰۴- ۱۳۹۹): عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ مدیر گروه دانشنامۀ تحقیقات ادبی؛ چهرۀ ماندگار سال ۱۳۸۳؛ دارندۀ نشان درجۀ یک دانش در سال ۱۳۹۰.

مهر ۱۳۰۴ در خوانسار به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در خوانسار و اصفهان گذراند. ۱۳۲۴ از دانشسرای مقدماتی فارغ‌التحصیل شد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. در رشتۀ زبان فرانسه و زبان‌شناسی تحصیل کرد. سال‌ها با مراکز علمی و فرهنگی همکاری داشت. یکی از کارهای ارزشمند و ماندگار استاد سعادت که ثمرۀ سال‌ها تلاش و تجربۀ وی است سرپرستی و سرویراستاری دانشنامۀ زبان و ادب فارسی است؛ همچنین از وی مقالات و کتاب‌های ارزشمندی در قالب تألیف و ترجمه برجای مانده است. استاد ۱۲ شهریور ۱۳۹۹ به سرای جاودان شتافت.
(منبع: خبرنامۀ شمارۀ ۸ گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی فرهنگستان، اسفند ۱۳۹۳)

@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فیلم/ نماهنگ «دلیران تنگستان»

🔹با صدای سالار عقیلی و تصاویری از سریال خاطره‌انگیز دلیران تنگستان

🔸بمناسبت ۱۲شهریور سالروز شهادت رئیسعلی دلواری و روز مبارزه با استعمار انگلیس

@iranboom_ir
امروز صدودوازدهمین زادروز ساتم الغ زاده، ادیب تاجیک است
آخرین اثر او رمان فردوسی نام دارد.
یادش گرامی باد.

@iranboom_ir
سالروز به شهادت رسیدن رئیسعلی دلواری

@iranboom_ir
اثر شادروان استاد رسام ارژنگی
انگل ها، باید از ایران بروند...
تابلو رنگ و روغن،
سال پدید آوری: ۱۳۱۸
نام تابلو : جنبش مردمی در برابر استعمار انگلیس
#رسام_ارژنگی
#رییس_علی_دلواری
#خیزش_تنگستان

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh-tasviri/3531-naghashi-arjangi-gozide-1.html

@iranboom_ir
۱۲ شهریور ماه، سالروز درگذشت دکتر محمود حسابی، پدر علم فیزیک ایران است. روانشان شاد و یادش گرامی.
زاده ۱۲۸۱ خورشیدی
درگذشت ۱۲ شهریور ۱۳۷۱

@iranboom_ir
آغاز کار نوسازی آرامگاه فردوسی بزرگ در توس...‌

‌در چنین روزی (12 شهريور) سال1307 كار نوسازي آرامگاه فردوسي، ايراني بزرگي كه خود را وقف خدمت به ايران و زبان پارسي كرده بود در توس خراسان آغاز شد.
اين ساختمان باشكوه پس از تكميل و آنگاه تزيين مجدد، طي مراسمي كم نظير با حضور ايرانشناسان سراسر جهان، اديبان كشور و مقامات فرهنگي و دولتي گشايش يافت.
مورخان متفقا «ابوالقاسم فردوسي» را تنها فرد در سراسر تاريخ بشر خوانده اند كه بدون هرگونه چشمداشت، همه عمر خودرا صرف زنده كردن تاريخ وطنش (ايران)، خصلت هاي نيك هموطنان (ايرانيان) و زبان نياكان (زبان پارسي) و خدمت بي دريغ به شناساندن فرهنگ و تمدن كهن ميهنش كرد و به نوشته مرحوم دكتر رضا زاده شفق، شصت هزار بيت شعر گفت تا شكوه ايران باقي بماند و باعث افتخار و دلگرمي نسلهاي بعد باشد تا بدانند كه چه ميراثي گرانبها و با عظمت برايشان باقي مانده است و با همه توان بكوشند كه اين ميراث همچنان سربلند، بزرگ و عزيز باقي بماند. فردوسي براي به نظم در آوردن تاريخ ايران، اسناد و نامه هاي فراوان خواند كه خود او گفته است:
«بسي رنج بردم بسي نامه (مكتوب و سند) خواندم ـ زگفتار تازي (اسنادي كه به زبان عربي نوشته شده بود) و از پهلواني (اسنادي كه به پارسي دوران اشكاني و ساساني بود)»
به مناسبت هزار ساله شدن فردوسي كه ايرانيان بايد هميشه مرهون زحمات، احساس و عواطف وطندوستانه او باشند يك هفته در سراسر كشور جشن گرفته شد و بهترين خيابان و ميدان تهران به اسم او نامگذاري گرديد. در شهرهاي ديگر مدارس و تالارها و خيابانها به نام فردوسي نامگذاري شد و بعدا مدارس تازه ساز و دانشگاه، كه اين قدرشناسي ها باز هم براي مردي كه گفت:
چو ايران نباشد تن من مباد و ...
همه سر به سر تن به كشتن دهيم
به از آن كه ايران به دشمن دهيم
كم است.
ترديد نيست که فردوسي بيش از هركس ديگر به ايران و ايراني خدمت بي شائبه كرده است. فرق فردوسي با ساير ايراندوستان بنام، در اين بوده است كه بدون چشمداشت عمر خود را وقف خدمت به وطن و زبان فارسي كرد. ايرانيان هر روز كه مي گذرد بيشتر متوجه عمق و عظمت خدمات بي دريغ فردوسي مي شوند.

دکتر انوشیروان کیهانی زاده / امروز در تاریخ

@iranboom_ir
حضور استادان ایران شناسی در جشن هزاره فردوسی بزرگ

@iranboom_ir
زادروز ناصرخسرو، شاعر پارسی...‌

در چنین روزی (۱۲ شهریور) سال ۳۸۲ خورشیدی ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، مشهور به ناصرخسرو، در روستای قبادیان مرو، به دنیا آمد.

@iranboom_ir
2024/11/16 09:30:29
Back to Top
HTML Embed Code: