سرهنگ نصيري دلايل قانعکننده مبني بر اينکه به چه استنادي ميگويي اين مينوتها به دستور اعليحضرت همايوني نوشته شده و چهطور پاراف نگرديده است، نداشت. ميگفت دليلش بردن سفيدمهرها ميباشد. وقتي اظهار ميشد ممکن بود اعليحضرت همايوني سفيدمهر را به منظور ديگري توشيح نمودهاند [و] شما بدينمنظور استفاده کردهايد، جواب قانعکننده ديگري نداشت و دو موضوع ديگر اينجانب را بيشتر به شک ميانداخت که فرامين جعلي باشد، يکي اينکه طبق اظهار خودش فرمان عزل نخستوزيري جناب آقاي دکتر مصدق تاريخ نداشت که زاهدي دستور داده بود که بروند آقاي هيراد تاريخ 24/5/32 قيد نمايد.
از سوي ديگر، بايد دانست که فرمان نخستوزيري زاهدي که بعد منتشر شد، به تاريخ 22/5/1332 بود. يعني در عرض دو روز، ميبايست کشور دو نخستوزير ميداشت. دکتر مصدق دربارهي مخدوش بودن فرمان غيرقانوني عزل مي گويد : 14
دستخط را که آوردند، گرفتم و رسيد دادم. اولا تاريخ دستخط بيست و دوم مرداد بود و معلوم نبود از بيست و دوم تا يک ساعت بعداز نصفشب روز يک شنبه بيست و پنجم مرداد اين دستخط در کجا مانده و به من ابلاغ نشده. ثانيا طرز نوشتن دستخط و امضاي اعليحضرت کاملا ميرساند که اول امضايي شده و بعد اين دستخط در تهران به خط «هيراد» [رييس دفتر شاه] نوشته شده...
14- قانون اساسي و متمم آن ـ قسمت قوانين مجلس شوراي ملي مهرماه 1346 شمسي ـ چاپخانهي مجلس شوراي ملي ـ ر 46
2- همان ـ ر 50
3- همان ـ ر 45
4- از سخنان دکتر مصدق در محکمهي نظامي
5- قانون اساسي و متمم آن ـ قسمت قوانين مجلس شوراي ملي ـ مهرماه 1346 شمسي ـ چاپخانهي مجلس شوراي ملي ـ رر 46-45
6- همان ـ رر 47-46
7- درخواست صدور فرمان انتخابات دورهي هژدهم از شاه
8- از گفته هاي دکتر مصدق در جلسههاي بازپرسي/ فولاد قلب ـ رر 377-353
9- چشمانداز ايران (مجله) ـ ترجمهي نوشتهي آقاي يرواند ابراهيميان ـ شماره 25- ر 96
10- از گفته هاي دکتر مصدق در جلسهي سوم بازپرسي/ فولاد قلب ـ ر 368
11- از گفته هاي دکتر مصدق در محکمهي نظامي / همان ـ ر 449
12- همان/ همان ـ ر 385
13- يادداشت و وصيت نامه سرگرد دکتر علميه/ جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران و کودتاي 28 مرداد 1332 ـ ر 471-470
14 – از سخنان دکتر مصدق در جریان بازجویی / فولادقلب ـ ر 364
http://www.iranboom.ir/drmosadegh.html
@iranboom_ir
از سوي ديگر، بايد دانست که فرمان نخستوزيري زاهدي که بعد منتشر شد، به تاريخ 22/5/1332 بود. يعني در عرض دو روز، ميبايست کشور دو نخستوزير ميداشت. دکتر مصدق دربارهي مخدوش بودن فرمان غيرقانوني عزل مي گويد : 14
دستخط را که آوردند، گرفتم و رسيد دادم. اولا تاريخ دستخط بيست و دوم مرداد بود و معلوم نبود از بيست و دوم تا يک ساعت بعداز نصفشب روز يک شنبه بيست و پنجم مرداد اين دستخط در کجا مانده و به من ابلاغ نشده. ثانيا طرز نوشتن دستخط و امضاي اعليحضرت کاملا ميرساند که اول امضايي شده و بعد اين دستخط در تهران به خط «هيراد» [رييس دفتر شاه] نوشته شده...
14- قانون اساسي و متمم آن ـ قسمت قوانين مجلس شوراي ملي مهرماه 1346 شمسي ـ چاپخانهي مجلس شوراي ملي ـ ر 46
2- همان ـ ر 50
3- همان ـ ر 45
4- از سخنان دکتر مصدق در محکمهي نظامي
5- قانون اساسي و متمم آن ـ قسمت قوانين مجلس شوراي ملي ـ مهرماه 1346 شمسي ـ چاپخانهي مجلس شوراي ملي ـ رر 46-45
6- همان ـ رر 47-46
7- درخواست صدور فرمان انتخابات دورهي هژدهم از شاه
8- از گفته هاي دکتر مصدق در جلسههاي بازپرسي/ فولاد قلب ـ رر 377-353
9- چشمانداز ايران (مجله) ـ ترجمهي نوشتهي آقاي يرواند ابراهيميان ـ شماره 25- ر 96
10- از گفته هاي دکتر مصدق در جلسهي سوم بازپرسي/ فولاد قلب ـ ر 368
11- از گفته هاي دکتر مصدق در محکمهي نظامي / همان ـ ر 449
12- همان/ همان ـ ر 385
13- يادداشت و وصيت نامه سرگرد دکتر علميه/ جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران و کودتاي 28 مرداد 1332 ـ ر 471-470
14 – از سخنان دکتر مصدق در جریان بازجویی / فولادقلب ـ ر 364
http://www.iranboom.ir/drmosadegh.html
@iranboom_ir
کودتای ۲۸ مرداد برای من حادثه مهمی بود. این کودتا برای من صرفا رفتن یک نخست وزیر مردمی و آمدن یک نخست وزیر نظامی نبود. ۲۸ مرداد همواره برای من مسئله بوده است و آن را در فرار شاه به بغداد و بازگشت او از رم به تهران خلاصه نمی کنم. زیرا این حادثه گشتی در کل تاریخ توسعه نیافتگی است. ۲۸ مرداد حادثه ای در تاریخ معاصر ما بود که دشوار بودن و تیره شدن راه توسعه نیافتگی با آن اعلام شد. به عبارت دیگر، ۲۸ مرداد به مثابه گردنه ای در تاریخ معاصر بود که تیرگی راه جهان توسعه نیافته را نشان داد..... بعد از جنگ جهانی دوم نوعی خوشبینی و امید در جهان پدید آمده بود. ۲۸ مرداد این امید را پایان داد و به یأس مبدل کرد....
برگرفته از کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ»؛ گفتگوی حامد زارع با دکتر رضا داوری اردکانی
@iranboom_ir
برگرفته از کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ»؛ گفتگوی حامد زارع با دکتر رضا داوری اردکانی
@iranboom_ir
قریه « فیروزه » دستمزد شوروی
عبدالله مرادعلی بیگی
برای همآوایی در کودتای 28 امرداد
اشغالگران ایران در جریان جنگ دوم جهانی، برای هزینههای خود در این نبرد، نیاز به ریال داشتند. دولت ایران از روی ناچاری و با آگاهی به پیآمدهای فروش ریال به اشغالگران که منجر به تورم بسیار بالایی در کشورمی شد، در برابر دریافت دلار و پوند، ریال در اختیار آمریکاییها و انگلیسها گذارد. اما دولت ایران از پذیرش « روبل » ( پول دولت شوروی ) خودداری کرد و قرار شد که روسها در برابر ریالهای دریافتی، پس از پایان جنگ، زر و دلار به ایران بپردازند.
اما پس از پایان جنگ، روسها از پرداخت بدهیهای خود ، خودداری کردند. احمد قوام ( قوامالسلطنه ) در سفر به مسکو در زمستان سال 1324، افزون بر هیات سیاسی، یک هیات اقتصادی نیز برای گفتو گو و دریافت طلبهای ایران از روسها, به همراه داشت. گفتو گوهای بسیاری با روسها به عمل آمد که به نتیجه نرسید. افزون بر آن، دولت شوروی بابت خرید خواروبار، برنج و نیز خرید جنگافزار از ایران،به ایرانیان بدهکار بود.
همچنین نمایندگی اقتصادی شوروی پس از اشغال ایران، استقلال گمرکی ایران را نقض کرد و برای مدت هشت ماه تمام, از پرداخت همهی حقوق گمرکی خودداری نمود و بعد هم وزارت دارایی را تا پایان جنگ، ناچار به امضاء و اجرای پروتکلی کرد که کالاهای وارداتی شوروی در انبارهای خودشان، دور از دسترس ماموران ایرانی قرار گیرد.
همچنین « در تمام مدت جنگ، نمایندگی تجاری شوروی کلیهی واردات خود را به حد اعلای قیمت بازار سیاه به فروش رسانده و از کمک به دولت ایران برای تنزل قیمتها از راه فروش اجناس انحصاری از قبیل قند و شکر و قماش و سایر کالاها، خودداری نموده ... نمایندگی تجاری شوروی، قند و شکر را تا کیلویی صد و چهل ریال و قماش تا متری هفتاد الی هشتاد ریال به فروش میرسانید و از این رو، اقدامات دولت ایران برای جلوگیری از باراز سیاه و اجرای تثبیت قیمتها، همیشه بینتیجه میگردید».
( از گزارش احمد قوام نخست وزیر به مجلس شورای ملی 29 مهر ماه 1326 )
نخست وزیر در گزارش خود به مجلس شورای ملی میافزاید: « احتیاج به ذکر نیست که این گونه مطالبات از بابت حداقل وجوهی بود که در دفاتر ما ضبط و ثبت شده بود و ما میداینم که این خسارات کسری از کسور زیانٍهای بیکران که از حیث نقل مواد خواروبار و اغنام واحشام ومیوه و ماهی و محصولات دیگر و اثرات تخریبات و استعمال خطوط راه آهن و سایر وسایل نقلیه و بریدن جنگل و استفاده از کارخانهها و انواع زیانهای دیگر در تمام نواحی اشغال شده که از کنترل دولت کاملا خارج شده بود، عاید کشور ما گردید » ( همان )
اما روسها، تن به خواستههای به حق ایران در زمینهی مسایل مالی ندادند.در دولت دکتر مصدق، به ویژه، پس از ملی شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور و جلوگیری دولت بریتانیا به پشتیبانی دولت آمریکا از فروش نفت، وضع مالی کشور بحرانی شده بود. از این رو، دولت خواستار بازپرداخت بدهی مالی از سوی شوروی شد. اما روسٍها که به دروغ ادعای مبارزه با امپریالیسم و استعمار را داشتند، برای همکاری با غرب در به زانو درآوردن ایران، از پرداخت بدهیهای خود به ایران، خودداری کردند. اما آنها حاضر شدند که بدهیهای خود را در برابر به دست ِآوردن قصبهی فیروزه به دولت کودتا، بپردازند که در حقیقت باید گفت که قصبهی فیروزه، دست مزد شورویها بود در همکاری با غرب برای به زانو درآودن دولت ملی.
بر پایهی موافقتنامهی 11/ 9 / 1333 میان دولت ایران و دولت شوروی که بدون هیچ مخالفتی به تصویب مجلس کودتا رسید، قصبهٍی فیروزه به روسها واگذار شد و آنها نیز طلب ایران را پرداختند. برپایهی ماده یک این موافقتنامه:
« ... قریه فیروزه و زمینهای اطراف آن، درخاک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باقی میماند ... »
بر پایهی مادهٍی 4 بند الف :
« بانک دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در مدت دو هفته در دو قسمت از روزی که این موافقتنامه دارای اعتبار رسمی میگردد، در ایستگاه راهآهن مرزی جلفای ایران, معادل 11169073 ( یازده میلیون و یک صد ونود شش هزار و هفتاد و سه دهم) طلا برای استهلاک دعاوی طرف ایران ناشیه از موافقتنامهی مورخ 18 مارس 1943 [ 27 اسفند 1322 ] مذکور در این ماده، به بانک ملی ایران تحویل میدهد».
بر پایهی بند ب همان ماده :
« طرف شوروی از آغاز اعتبار قانونی این موافقتنامه در مدت یک سال، معادل 07/8648619 ( هشت میلیون و شش صد و چهل و هشت هزار و شش صد ونوزده و هفت صدم ) دلار آمریکایی ...
http://www.iranboom.ir/drmosadegh/1238-gharie-firoze-dastmozd-shoravi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
عبدالله مرادعلی بیگی
برای همآوایی در کودتای 28 امرداد
اشغالگران ایران در جریان جنگ دوم جهانی، برای هزینههای خود در این نبرد، نیاز به ریال داشتند. دولت ایران از روی ناچاری و با آگاهی به پیآمدهای فروش ریال به اشغالگران که منجر به تورم بسیار بالایی در کشورمی شد، در برابر دریافت دلار و پوند، ریال در اختیار آمریکاییها و انگلیسها گذارد. اما دولت ایران از پذیرش « روبل » ( پول دولت شوروی ) خودداری کرد و قرار شد که روسها در برابر ریالهای دریافتی، پس از پایان جنگ، زر و دلار به ایران بپردازند.
اما پس از پایان جنگ، روسها از پرداخت بدهیهای خود ، خودداری کردند. احمد قوام ( قوامالسلطنه ) در سفر به مسکو در زمستان سال 1324، افزون بر هیات سیاسی، یک هیات اقتصادی نیز برای گفتو گو و دریافت طلبهای ایران از روسها, به همراه داشت. گفتو گوهای بسیاری با روسها به عمل آمد که به نتیجه نرسید. افزون بر آن، دولت شوروی بابت خرید خواروبار، برنج و نیز خرید جنگافزار از ایران،به ایرانیان بدهکار بود.
همچنین نمایندگی اقتصادی شوروی پس از اشغال ایران، استقلال گمرکی ایران را نقض کرد و برای مدت هشت ماه تمام, از پرداخت همهی حقوق گمرکی خودداری نمود و بعد هم وزارت دارایی را تا پایان جنگ، ناچار به امضاء و اجرای پروتکلی کرد که کالاهای وارداتی شوروی در انبارهای خودشان، دور از دسترس ماموران ایرانی قرار گیرد.
همچنین « در تمام مدت جنگ، نمایندگی تجاری شوروی کلیهی واردات خود را به حد اعلای قیمت بازار سیاه به فروش رسانده و از کمک به دولت ایران برای تنزل قیمتها از راه فروش اجناس انحصاری از قبیل قند و شکر و قماش و سایر کالاها، خودداری نموده ... نمایندگی تجاری شوروی، قند و شکر را تا کیلویی صد و چهل ریال و قماش تا متری هفتاد الی هشتاد ریال به فروش میرسانید و از این رو، اقدامات دولت ایران برای جلوگیری از باراز سیاه و اجرای تثبیت قیمتها، همیشه بینتیجه میگردید».
( از گزارش احمد قوام نخست وزیر به مجلس شورای ملی 29 مهر ماه 1326 )
نخست وزیر در گزارش خود به مجلس شورای ملی میافزاید: « احتیاج به ذکر نیست که این گونه مطالبات از بابت حداقل وجوهی بود که در دفاتر ما ضبط و ثبت شده بود و ما میداینم که این خسارات کسری از کسور زیانٍهای بیکران که از حیث نقل مواد خواروبار و اغنام واحشام ومیوه و ماهی و محصولات دیگر و اثرات تخریبات و استعمال خطوط راه آهن و سایر وسایل نقلیه و بریدن جنگل و استفاده از کارخانهها و انواع زیانهای دیگر در تمام نواحی اشغال شده که از کنترل دولت کاملا خارج شده بود، عاید کشور ما گردید » ( همان )
اما روسها، تن به خواستههای به حق ایران در زمینهی مسایل مالی ندادند.در دولت دکتر مصدق، به ویژه، پس از ملی شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور و جلوگیری دولت بریتانیا به پشتیبانی دولت آمریکا از فروش نفت، وضع مالی کشور بحرانی شده بود. از این رو، دولت خواستار بازپرداخت بدهی مالی از سوی شوروی شد. اما روسٍها که به دروغ ادعای مبارزه با امپریالیسم و استعمار را داشتند، برای همکاری با غرب در به زانو درآوردن ایران، از پرداخت بدهیهای خود به ایران، خودداری کردند. اما آنها حاضر شدند که بدهیهای خود را در برابر به دست ِآوردن قصبهی فیروزه به دولت کودتا، بپردازند که در حقیقت باید گفت که قصبهی فیروزه، دست مزد شورویها بود در همکاری با غرب برای به زانو درآودن دولت ملی.
بر پایهی موافقتنامهی 11/ 9 / 1333 میان دولت ایران و دولت شوروی که بدون هیچ مخالفتی به تصویب مجلس کودتا رسید، قصبهٍی فیروزه به روسها واگذار شد و آنها نیز طلب ایران را پرداختند. برپایهی ماده یک این موافقتنامه:
« ... قریه فیروزه و زمینهای اطراف آن، درخاک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باقی میماند ... »
بر پایهی مادهٍی 4 بند الف :
« بانک دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در مدت دو هفته در دو قسمت از روزی که این موافقتنامه دارای اعتبار رسمی میگردد، در ایستگاه راهآهن مرزی جلفای ایران, معادل 11169073 ( یازده میلیون و یک صد ونود شش هزار و هفتاد و سه دهم) طلا برای استهلاک دعاوی طرف ایران ناشیه از موافقتنامهی مورخ 18 مارس 1943 [ 27 اسفند 1322 ] مذکور در این ماده، به بانک ملی ایران تحویل میدهد».
بر پایهی بند ب همان ماده :
« طرف شوروی از آغاز اعتبار قانونی این موافقتنامه در مدت یک سال، معادل 07/8648619 ( هشت میلیون و شش صد و چهل و هشت هزار و شش صد ونوزده و هفت صدم ) دلار آمریکایی ...
http://www.iranboom.ir/drmosadegh/1238-gharie-firoze-dastmozd-shoravi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
آسیابهای آبی دشتستان بوشهر
فاطمه زیرراهی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39189
اختراع آسیاب آبی و انواع آسیاب ها نشانگر دانش و بینش ژرف هزاره ها در همه گستره علوم از جمله آبشناسی است.
آسیابهای آبی و در نظر داشتن راه کار اقتصادی آن:
در مناطق خشک ایران این نوع آسیاب روی قنات ساخته می شود. ایجاد آسیابها بر روی قنات این امکان یا موقعیت را بوجود میآورد که بخش یا تمامی مخارج قناتها مانند نگهداری، تعمیر، لایروبی تامین گردد، و این یکی از دلایل ایجاد آسیاب بر روی قنات بوده است. در گذشته بسیاری از کسانی که قنات را حفر می کردند به جای دستمزد خود حواله آرد دریافت می کردند و زمانی که به پول نقد احتیاج داشتند این حواله ها را بفروش می رساندند. حفر آسیاب گاهی برای آبرسانی جنبه تکنیکی داشته و حفر آن اجباری بوده است که بدین ترتیب می خواستند آب را به زمین های پایین دست برسانند . برای آن کار بهترین راه این بود که آسیابی ایجاد کنند تا آب را به تنوره آسیاب برسانند و از تنوره تا محل جدید، دالان های زیرزمینی حفر کنند. که در ادامه در مورده ساخت آسیاب بیشتر صحبت خواهم کرد.
جا دارد هم اکنون که به علل مختلف قنات ها خشک شده اند یا در حال خشک شدن می باشند برخی از سازمان ها مانند میراث فرهنگی و گردشگری که خود را میراث دار آثار فرهنگی و باستانی می داند و همچنین متولیان امور آب استان به عنوان حافظ و نگهبان آب از این آثار برجامانده که خود نمونه بارز هنر معماری ایرانی در روزگاران گذشته می باشد، نگهداری و با این تنوع منطقه را گردشگر پذیر نمایند.
چگونگی ساخت آسیاب آبی
نخست از هر چیز باید برای ساخت و راه اندازی آسیاب آبی جای آن را به گونه ای برگزینند که تشکیلات مزبور پایین دست آب باشد و سطح آب هر چه بالاتر می بود، کار ها آسان تر می شد. در آغاز به کار ساختن آسیاب، یک استوانه که با سنگ و ساروج به ارتفاع ٦ تا ١٠ متر و قطر ٢تا ٣ سانتی متر که دهانه آن همواره باز می بود به کار گرفته می شد تا آب از راه دهانه وارد استوانه شود. ته استوانه دارای سوراخی به قطر ٣تا ٤اینچ بود که آب به شدت از آن خارج و این استوانه را تنیره می نامیدند. دو سنگ دایره گون با شعاع های مساوی که هر یک ٧٠ تا ٨٠سانتی متر هستند و هر دو هم وزن با یکدیگرند را با چکش درست کرده، از وسط سنگ ها یک دایره کوچکی به شعاع ٥ تا ١٠ سانتی متر ایجاد نموده و یکی از سنگها را تقریبا به ارتفاع دو متر و با فاصله ٥/٢متر درست روبروی دهانه ایجاد شده در ته استوانه بطور ثابت قرار می دادند. اطراف آن را با سنگ و ساروج با دقت زیاد پر کرده که سنگ با سطح ساخته شده هیچگونه پستی و بلندی نداشته باشد . سنگ دوم نیز که هم اندازه سنگ نخست می باشد به طور آزاد بر روی هم ثابت قرار می گیرند . در سوراخ یا همان دایره کوچک که در سنگها ایجاد شده حلقه آهنی محکمی بکار گرفته شده و یک میله چوبی از حلقه ها ی آهنی گذشته و رو به روی سوراخ استوانه ( تنیره) قرار می گیرد. چندین پره چوبی محکم در میله جاسازی می شد که هنگام خروج آب از سوراخ استوانه ( تنیره) به پره های جاسازی شده به شدت برخورد می کرد و باعث حرکت سنگ بالائی می شد . یک میله افقی در نقطه پایین میله عمودی قرار داشت که به این میله افقی پای آب گفته می شود. با بالا و پایین کردن این میله ( پا)، میله عمودی و پره مربوطه و همچنین سنگ بالائی به مقدار خیلی خیلی کم بالا و پایین شده که این کار جهت نرم کردن آرد یا زبر کردن آن و زیاد و کم کردن سرعت آسیاب یا همان سنگ بالائی می گشت.
در مجاور سنگ بالائی یک حوضچه تقریبا ٢*٢ ساخته می شد که سوراخی نیز در گوشه آن قرار داشت و به آن کته گفته می شود. گندم یا جو ابتدا در کته ریخته می شود و در زیر سوراخ کته یک قیف از جنس برگ درخت خرما تهیه و به گونه ویژه ای به سنگ بالائی وصل است. گردش و ساخت آن به این گونه است که مقدارگندمی که از سوراخ کته به داخل قیف ریخته می شود با تکان خوردن و گردش سنگ بالائی به داخل حلقه آهنی ریخته می شود. دانه های گندم وجو در بین سنگها قرار می گیرند که با خرد شدن گندم و جو و گردش سنگ بالائی، آرد می شود. پس از آن که آرد در اطراف سنگ زیرین جمع شد آسیابان آن را در کیسه ریخته و تحویل می دهد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16764-asiab-abi-dashtestan-boshehr-9512.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
فاطمه زیرراهی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39189
اختراع آسیاب آبی و انواع آسیاب ها نشانگر دانش و بینش ژرف هزاره ها در همه گستره علوم از جمله آبشناسی است.
آسیابهای آبی و در نظر داشتن راه کار اقتصادی آن:
در مناطق خشک ایران این نوع آسیاب روی قنات ساخته می شود. ایجاد آسیابها بر روی قنات این امکان یا موقعیت را بوجود میآورد که بخش یا تمامی مخارج قناتها مانند نگهداری، تعمیر، لایروبی تامین گردد، و این یکی از دلایل ایجاد آسیاب بر روی قنات بوده است. در گذشته بسیاری از کسانی که قنات را حفر می کردند به جای دستمزد خود حواله آرد دریافت می کردند و زمانی که به پول نقد احتیاج داشتند این حواله ها را بفروش می رساندند. حفر آسیاب گاهی برای آبرسانی جنبه تکنیکی داشته و حفر آن اجباری بوده است که بدین ترتیب می خواستند آب را به زمین های پایین دست برسانند . برای آن کار بهترین راه این بود که آسیابی ایجاد کنند تا آب را به تنوره آسیاب برسانند و از تنوره تا محل جدید، دالان های زیرزمینی حفر کنند. که در ادامه در مورده ساخت آسیاب بیشتر صحبت خواهم کرد.
جا دارد هم اکنون که به علل مختلف قنات ها خشک شده اند یا در حال خشک شدن می باشند برخی از سازمان ها مانند میراث فرهنگی و گردشگری که خود را میراث دار آثار فرهنگی و باستانی می داند و همچنین متولیان امور آب استان به عنوان حافظ و نگهبان آب از این آثار برجامانده که خود نمونه بارز هنر معماری ایرانی در روزگاران گذشته می باشد، نگهداری و با این تنوع منطقه را گردشگر پذیر نمایند.
چگونگی ساخت آسیاب آبی
نخست از هر چیز باید برای ساخت و راه اندازی آسیاب آبی جای آن را به گونه ای برگزینند که تشکیلات مزبور پایین دست آب باشد و سطح آب هر چه بالاتر می بود، کار ها آسان تر می شد. در آغاز به کار ساختن آسیاب، یک استوانه که با سنگ و ساروج به ارتفاع ٦ تا ١٠ متر و قطر ٢تا ٣ سانتی متر که دهانه آن همواره باز می بود به کار گرفته می شد تا آب از راه دهانه وارد استوانه شود. ته استوانه دارای سوراخی به قطر ٣تا ٤اینچ بود که آب به شدت از آن خارج و این استوانه را تنیره می نامیدند. دو سنگ دایره گون با شعاع های مساوی که هر یک ٧٠ تا ٨٠سانتی متر هستند و هر دو هم وزن با یکدیگرند را با چکش درست کرده، از وسط سنگ ها یک دایره کوچکی به شعاع ٥ تا ١٠ سانتی متر ایجاد نموده و یکی از سنگها را تقریبا به ارتفاع دو متر و با فاصله ٥/٢متر درست روبروی دهانه ایجاد شده در ته استوانه بطور ثابت قرار می دادند. اطراف آن را با سنگ و ساروج با دقت زیاد پر کرده که سنگ با سطح ساخته شده هیچگونه پستی و بلندی نداشته باشد . سنگ دوم نیز که هم اندازه سنگ نخست می باشد به طور آزاد بر روی هم ثابت قرار می گیرند . در سوراخ یا همان دایره کوچک که در سنگها ایجاد شده حلقه آهنی محکمی بکار گرفته شده و یک میله چوبی از حلقه ها ی آهنی گذشته و رو به روی سوراخ استوانه ( تنیره) قرار می گیرد. چندین پره چوبی محکم در میله جاسازی می شد که هنگام خروج آب از سوراخ استوانه ( تنیره) به پره های جاسازی شده به شدت برخورد می کرد و باعث حرکت سنگ بالائی می شد . یک میله افقی در نقطه پایین میله عمودی قرار داشت که به این میله افقی پای آب گفته می شود. با بالا و پایین کردن این میله ( پا)، میله عمودی و پره مربوطه و همچنین سنگ بالائی به مقدار خیلی خیلی کم بالا و پایین شده که این کار جهت نرم کردن آرد یا زبر کردن آن و زیاد و کم کردن سرعت آسیاب یا همان سنگ بالائی می گشت.
در مجاور سنگ بالائی یک حوضچه تقریبا ٢*٢ ساخته می شد که سوراخی نیز در گوشه آن قرار داشت و به آن کته گفته می شود. گندم یا جو ابتدا در کته ریخته می شود و در زیر سوراخ کته یک قیف از جنس برگ درخت خرما تهیه و به گونه ویژه ای به سنگ بالائی وصل است. گردش و ساخت آن به این گونه است که مقدارگندمی که از سوراخ کته به داخل قیف ریخته می شود با تکان خوردن و گردش سنگ بالائی به داخل حلقه آهنی ریخته می شود. دانه های گندم وجو در بین سنگها قرار می گیرند که با خرد شدن گندم و جو و گردش سنگ بالائی، آرد می شود. پس از آن که آرد در اطراف سنگ زیرین جمع شد آسیابان آن را در کیسه ریخته و تحویل می دهد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16764-asiab-abi-dashtestan-boshehr-9512.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
آسیابهای آبی دشتستان بوشهر
فاطمه زیرراهی
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16764-asiab-abi-dashtestan-boshehr-9512.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
فاطمه زیرراهی
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16764-asiab-abi-dashtestan-boshehr-9512.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر محمدمحمدی ملایری از استادان بنام دانشکدۀ الهیات بود. خدمات او به زبان فارسی و عربی، هویت ملی ایرانی و فرهنگ اسلامی برکسی پوشیده نیست. او عمده پژوهشهای ایرانشناسی خود را در لبنان انجام داد و نقش ایرانیان را در توسعه علوم با استناد به منابع کهن در قالب کتابها و نشریاتی چون الدراساتالادبیه در بیروت منشر کرد.
به گفتۀ زندهیاد آذرنوش آذرتاش مؤلف کتاب "راههای نفوذ فارسی در عربی" دکتر محمدی ملایری عربیشناسی ایراندوست بود که تمام عمر خود را وقف این موضوع کلی کرد و آن "بازیابی فرهنگ و تمدن ایرانِ ساسانی در آثار و متون عربی سدههای نخست".
دکتر آذرنوش میافزاید: "بدون تردید این حق تردیدناپذیر ما ایرانیان است که در پی بازیابی هویت ملی و اسلامی خود برآییم و آن قرنها سکوت را به سخن در آوریم..."
به مناسبت سالگرد این رادمرد فرهنگ ایران، دو تن از استادان برجسته دکتر فتحالله مجتبایی و دکتر حسن انوری دربارۀ این شخصیت تأثیرگذار سخنرانی خواهند کرد.
به دلیل محدودیت مکان فقط از برخی اساتید برای حضور در نشست، دعوت به عمل آمده و علاقهمندان و فرهنگدوستان، میتوانند از طریق سکوی گوگلمیت مندرج در پوستر نشست از سخنرانی اساتید گرامی بهرهمند شوند.
https://meet.google.com/jsw-mbuk-zbt
به گفتۀ زندهیاد آذرنوش آذرتاش مؤلف کتاب "راههای نفوذ فارسی در عربی" دکتر محمدی ملایری عربیشناسی ایراندوست بود که تمام عمر خود را وقف این موضوع کلی کرد و آن "بازیابی فرهنگ و تمدن ایرانِ ساسانی در آثار و متون عربی سدههای نخست".
دکتر آذرنوش میافزاید: "بدون تردید این حق تردیدناپذیر ما ایرانیان است که در پی بازیابی هویت ملی و اسلامی خود برآییم و آن قرنها سکوت را به سخن در آوریم..."
به مناسبت سالگرد این رادمرد فرهنگ ایران، دو تن از استادان برجسته دکتر فتحالله مجتبایی و دکتر حسن انوری دربارۀ این شخصیت تأثیرگذار سخنرانی خواهند کرد.
به دلیل محدودیت مکان فقط از برخی اساتید برای حضور در نشست، دعوت به عمل آمده و علاقهمندان و فرهنگدوستان، میتوانند از طریق سکوی گوگلمیت مندرج در پوستر نشست از سخنرانی اساتید گرامی بهرهمند شوند.
https://meet.google.com/jsw-mbuk-zbt
Google
Real-time meetings by Google. Using your browser, share your video, desktop, and presentations with teammates and customers.
کتابی دربار ه تاریخ " جبهه ی ملی ایران " و نیروهای تشکیل دهنده ی آن
فروش در کتابفروشی های معتبر سراسر کشور
فروش تلفنی : ۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
@iranboom_ir
فروش در کتابفروشی های معتبر سراسر کشور
فروش تلفنی : ۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
@iranboom_ir
نگاهی به سازههای باستانی در دوران شاپور یکم -۱
مهندس مرتضی ضیا قزوینی
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
که او قادر و حی فرمانرواست
همه چیز بر هستی او گواست
خرد راهنما و خرد دل گشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
به نام پروردگار یکتا که قلم را پس از خرد وسخن، دستمایهی آدمی قرار داد تا به واسطهی آن، سند مکتوبی بر آینده زند.
و به نام قلم که عصارهاش برای وجود پاکان و جوهرش، انعکاس تپش قلب اندیشمندان است و حال بر حرمت این آخرین فریاد یاران و این اصیلترین دستمایهی آدمی و به پاس همهی آنانی که قلم به دست و در تلاش خود ساختگی، بدون تعصب، با آزاداندیشی و بدون ترس از شمشیر، در پناه و ایمان به پروردگار یکتا، به دنبال عدالت و راستی، آزادانه فریاد زدند و پا به عرصهی نگارش گذاشتند، ما هم فریاد میزنیم تا شاید این جوهر نوشته شده را به گوش همگان برسانیم.
درین راه، با ایمانی وافر به پروردگار یکتا و پناه آوردن به خالق خود و یاری جستن از او به پیش میروم و سعی میکنم ترس از شمشیر را از خود دور کنم و از این ترس جدا شوم تا بتوانم در راه راست به پروردگار نزدیک شوم. سعی میکنم همه را دوست داشته باشم چه اینکه انسان در نهاد خود بین بدی و نیکی در جنگ است و به دنبال نیکی سرگردان و دارندهی افکار متفاوت، ولی انسان هر چه باشد میتوان او را دوست داشت. در همه محیط وجود خداوند را حس میکنم و همیشه جز او یاری ندارم، به نعمت وجود خود و محیط سپاسگزارم و سلامتی را بالاترین نعمت الاهی میدانم. همانگونه که زخم دستم خوب میشود میدانم خداوند ما را راهنمایی میکند تا به نعمت هر دو سرای برسیم. هیچگاه روح ایرانی به زندانی شدن در جهان خاکی ارضا نشده و آفاق نورانی عالم ملکوتی و مینویی و یکتاپرستی از نظر او، دور نشده است و در افق، این زیبایی، خود اثبات حقیقت و راستی است. زیبایی و سازهی زیبا و باشکوه، هدیهای به پروردگار یکتا برای سپاس و ستایش و نزدیک شدن به خداوند بزرگ است.
اگر به دنبال شاپور برویم در سازههای این نیکو مرد، بزرگی فکر، شجاعت و رشادت و مردانگیاش را در دفاع از مرز و بوم و شکست دشمنان بیشمارش میبینیم. همه چیز او با فر و شکوه و جلال و اوج بوده است. خرد والای او، بیهمتا و کمنظیر است و فرمانروایی مردم و مالک دل ایرانیان بوده است. مردم را نه تنها زیر دست نمیدانسته، از همه چیزی بیشتر آنها را دوست داشته و خرد خود را جز برای حفظ و پیشرفت بیحد و آسایش و آرامش آنها به کار نمیبرده است. این همه شور و دانش و ابداع جز در سایهی یگانهپرستی او و ایمان به خداوند امکانپذیر نبوده است و خداوند نیز آثار و سازههای او را به خاطر ایمانش، در مقابل دشمنان تخریبگر اهریمنی حفظ نموده است و با جستوجویی اندک در سازههای باقیمانده پی به والایی او ببریم و با افتخار در دل و جان، او را بزرگ بدانیم و محترم، و خداوند را سپاس گوییم که چنین بندهای را به ما ارزانی داشته است. بندهای نیکو که در سایهی پروردگار، جز فر و شکره برای این مرز و بوم و مردمش چیزی نخواسته و از هیچ مشقتی گریزان نبوده است و خداوند نیز او را و خرد پاکش را در جهت خواست مردم یاری داده است. سپاس فراوان بر خداوند جان و خرد.
نخست اگر از خرمآباد شروع کنیم میبینیم دژی در بلندای کوهی با دیوارههای خدادادی ساخته شده است که سالم و حفظ شده از اهریمنان و دشمنان ایران، ماندگار است و استوار و پر فر و شکوه به نام دژ شاپورخواست.
سازه در بین دو رشته کوه است که در میان، رودی پرآب دارد، فلک را به افلاک دوخته است و هیبت شاپوری را نمایان میکند که در زمان خود بینظیر بوده است. در خرد شاپور، پیدا کردن چنین محلی برای چنین کاری اندیشهای است بزرگ و مشقتی فراوان برای ساخت آن برده شده است که دژی باشد بر علیه دشمنان این مرز و بوم، میراثی در بلندی کوه و انتخابی است دانشمندانه که دسترسی دشمنان را غیر ممکن میکرده است. به بلندی دیوارهی سنگی، بلندای 365 کنگرهای دیوارههای دژ استوار، اضافه گردیده است و دوازده برج دیوار محافظ دور آن، معمایی است در علم نجوم و معماری، که خود کاوشی بزرگ را خواهان است.
آب به وسیلهی کانالی از زیر دژ و چاهی در دل سنگ در دسترس بوده است. گویند که راهی زیرزمینی از دژ به پل خرمآباد قرار دارد که کمکی بوده برای ارتباط مخفی و دیگر رموز کشف نشده.
دوم، اگر به دنبال پلهای شاپوری برویم ابتدا به پل موجود در خرمآباد و یا شهر شاپورخواست میرسیم که با شکوه و جلال و فر به ما خیره شده است و بدون محافظت، در مقابل سیلابها استوار است و پابرجا و زلزلههای بسیار را پشتسرگذاشته است و علت خرابی آن فرسودگی و عدم مراقبت است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/honar/45-honar/11904-saze-bastani-shapor.html
@iranboom_ir
مهندس مرتضی ضیا قزوینی
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
که او قادر و حی فرمانرواست
همه چیز بر هستی او گواست
خرد راهنما و خرد دل گشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
به نام پروردگار یکتا که قلم را پس از خرد وسخن، دستمایهی آدمی قرار داد تا به واسطهی آن، سند مکتوبی بر آینده زند.
و به نام قلم که عصارهاش برای وجود پاکان و جوهرش، انعکاس تپش قلب اندیشمندان است و حال بر حرمت این آخرین فریاد یاران و این اصیلترین دستمایهی آدمی و به پاس همهی آنانی که قلم به دست و در تلاش خود ساختگی، بدون تعصب، با آزاداندیشی و بدون ترس از شمشیر، در پناه و ایمان به پروردگار یکتا، به دنبال عدالت و راستی، آزادانه فریاد زدند و پا به عرصهی نگارش گذاشتند، ما هم فریاد میزنیم تا شاید این جوهر نوشته شده را به گوش همگان برسانیم.
درین راه، با ایمانی وافر به پروردگار یکتا و پناه آوردن به خالق خود و یاری جستن از او به پیش میروم و سعی میکنم ترس از شمشیر را از خود دور کنم و از این ترس جدا شوم تا بتوانم در راه راست به پروردگار نزدیک شوم. سعی میکنم همه را دوست داشته باشم چه اینکه انسان در نهاد خود بین بدی و نیکی در جنگ است و به دنبال نیکی سرگردان و دارندهی افکار متفاوت، ولی انسان هر چه باشد میتوان او را دوست داشت. در همه محیط وجود خداوند را حس میکنم و همیشه جز او یاری ندارم، به نعمت وجود خود و محیط سپاسگزارم و سلامتی را بالاترین نعمت الاهی میدانم. همانگونه که زخم دستم خوب میشود میدانم خداوند ما را راهنمایی میکند تا به نعمت هر دو سرای برسیم. هیچگاه روح ایرانی به زندانی شدن در جهان خاکی ارضا نشده و آفاق نورانی عالم ملکوتی و مینویی و یکتاپرستی از نظر او، دور نشده است و در افق، این زیبایی، خود اثبات حقیقت و راستی است. زیبایی و سازهی زیبا و باشکوه، هدیهای به پروردگار یکتا برای سپاس و ستایش و نزدیک شدن به خداوند بزرگ است.
اگر به دنبال شاپور برویم در سازههای این نیکو مرد، بزرگی فکر، شجاعت و رشادت و مردانگیاش را در دفاع از مرز و بوم و شکست دشمنان بیشمارش میبینیم. همه چیز او با فر و شکوه و جلال و اوج بوده است. خرد والای او، بیهمتا و کمنظیر است و فرمانروایی مردم و مالک دل ایرانیان بوده است. مردم را نه تنها زیر دست نمیدانسته، از همه چیزی بیشتر آنها را دوست داشته و خرد خود را جز برای حفظ و پیشرفت بیحد و آسایش و آرامش آنها به کار نمیبرده است. این همه شور و دانش و ابداع جز در سایهی یگانهپرستی او و ایمان به خداوند امکانپذیر نبوده است و خداوند نیز آثار و سازههای او را به خاطر ایمانش، در مقابل دشمنان تخریبگر اهریمنی حفظ نموده است و با جستوجویی اندک در سازههای باقیمانده پی به والایی او ببریم و با افتخار در دل و جان، او را بزرگ بدانیم و محترم، و خداوند را سپاس گوییم که چنین بندهای را به ما ارزانی داشته است. بندهای نیکو که در سایهی پروردگار، جز فر و شکره برای این مرز و بوم و مردمش چیزی نخواسته و از هیچ مشقتی گریزان نبوده است و خداوند نیز او را و خرد پاکش را در جهت خواست مردم یاری داده است. سپاس فراوان بر خداوند جان و خرد.
نخست اگر از خرمآباد شروع کنیم میبینیم دژی در بلندای کوهی با دیوارههای خدادادی ساخته شده است که سالم و حفظ شده از اهریمنان و دشمنان ایران، ماندگار است و استوار و پر فر و شکوه به نام دژ شاپورخواست.
سازه در بین دو رشته کوه است که در میان، رودی پرآب دارد، فلک را به افلاک دوخته است و هیبت شاپوری را نمایان میکند که در زمان خود بینظیر بوده است. در خرد شاپور، پیدا کردن چنین محلی برای چنین کاری اندیشهای است بزرگ و مشقتی فراوان برای ساخت آن برده شده است که دژی باشد بر علیه دشمنان این مرز و بوم، میراثی در بلندی کوه و انتخابی است دانشمندانه که دسترسی دشمنان را غیر ممکن میکرده است. به بلندی دیوارهی سنگی، بلندای 365 کنگرهای دیوارههای دژ استوار، اضافه گردیده است و دوازده برج دیوار محافظ دور آن، معمایی است در علم نجوم و معماری، که خود کاوشی بزرگ را خواهان است.
آب به وسیلهی کانالی از زیر دژ و چاهی در دل سنگ در دسترس بوده است. گویند که راهی زیرزمینی از دژ به پل خرمآباد قرار دارد که کمکی بوده برای ارتباط مخفی و دیگر رموز کشف نشده.
دوم، اگر به دنبال پلهای شاپوری برویم ابتدا به پل موجود در خرمآباد و یا شهر شاپورخواست میرسیم که با شکوه و جلال و فر به ما خیره شده است و بدون محافظت، در مقابل سیلابها استوار است و پابرجا و زلزلههای بسیار را پشتسرگذاشته است و علت خرابی آن فرسودگی و عدم مراقبت است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/honar/45-honar/11904-saze-bastani-shapor.html
@iranboom_ir
نگاهی به سازههای باستانی در دوران شاپور یکم - ۲
مهندس مرتضی ضیا قزوینی
سنگ است و ساروج و رازهای نهفته در آن. اگر به طرف شوش و کازرون برویم در ملاوری پلدختر در راه کنونی که اصلیترین راه منطقه است- در راه شاپور گام گذاشته، به پلهای دیگری برمیخوریم که پلهای جدید را در کنار آنها ساختهاند و بهترین محل انتخابی، همان انتخاب شاپوری است. پلهای بینظیر عظیمی که فقط پیشکش به مردم است برای آسایش و راحتی عبور و مرور، و مهندسی بینظیر و مدیریت و وزارت جداگانهای را میخواسته. هر یک شکلی دارد و اسرار بیشمار و نگاهش به ما.
سوم،اگر به شوشتر برویم میبینیم که شاپور در ارادهی خود میبیند که در پناه ایمان به پروردگار میتوان برای آسایش مردم خود، رودخانهای را به دو نیم نماید و میانآبی بسازد که گندم و آرد ملتی را تأمین نماید. بنابراین در میانآب، بدون ترس و هراس شروع به اجرای طرح سخت و پرمشقت خود مینماید و رودخانهی عظیمی را دو نیم میکند و بند و سد آسیاب و کانال تسطیحی عظیم به وجود میآورد که نقشهی جغرافیایی منطقه را تغییر میدهد و رودخانهی گرگر و شطیط را جاودان مینماید و مزارع گندم مابین این رود را در آسیابهای محل خود، ارزانی ملتش مینماید: فر و شکوهی بینظیر. این حرکت در تفکر هر کسی نمیگنجد و اراده و ایمان قوی و کوشش بیحد و زیاد میخواهد که کمنظیر است و بیمانند. نیکویی که فقط در پناه ایمان به خداوند و یاری از او امکانپذیر است.
چهارم، اگر به گُندیشاپور برویم، به محل مرگ بزرگی از تاریخ مرز و بوم خود میرسیم، یعقوب لیث صفاری، مردی که مرگ و زمان و تاریخ و بیماری او، به او اجازه نداد که بزرگتر از آنچه انجام داده است انجام دهد. گُندیشاپور؛ دانشگاه؛ دانشگاه تمام ممالک روی زمین؛ اولین شهر دانشگاهی بزرگ؛ محلی برای تبادل نظر دانشمندان و اندیشمندان بزرگ و ممالک آن زمان؛ خردی والا که مشابه ندارد و کمک کننده به پیشرفت مردم در علوم پزشکی، نجوم، مهندسی، ادبیات، کشاورزی، آبیاری،… سازه و سازندگی و پیشرفت در حد کمال و والای حکیمی همهی رشتهها بوده است.
پنجم، شهرهای دیگر و سازههای دیگر و رازهای دیگر نیز باشد که به دنبال آن برای افتخار ایرانی بودن، موجود و تذکر و کاوش آن، لازم است مانند نیشابور و...
ششم، اگر به وهشاپور برویم کتیبههای شاپور و جنگهای او را با دشمنان و مهاجمان که در پی غارت ثروت مردم پاک ایرانی بودهاند مشاهده میکنیم که همهی آن دشمنان، خوار و ذلیل در زیر پای فرمانروای مردمی، پیشکش مردم شدهاند و این اتحاد و اعتماد دوطرفه بین مردم و نمایندهی مردم را به تصویر کشیده است، اتحاد و افتخاری که جز در اعتماد دو طرفه به وجود نیامده است و نمیآید.
هفتم، اگر به «بهشاپور» برویم باز به دژی طبیعی میرسیم که کوههای سر به فلک رسیده مانند کاسهای، منطقهای را دربر گرفته است که دو ورودی تنگ به نام تنگ چوگان دارد که رودی از آن میگذرد و تندیس این مرد بزرگ در بلندای غاری که دسترسی به آن در حال حاضر، کوهنوردی کوتاهی را ایجاب میکند وجود دارد؛ مردی که از دهانهی غار به بیرون نگریسته است و نگاهش سرافراز به بیرون غار واشکفت است که بنگرد که دیگران چه میکنند و چگونه مردم را به آرامش و آسایش و جلال میرسانند و از شر اهریمن و دشمن حفظ میکنند و چگونه خرد خود را در سایهی ایمان به پروردگار، بدون ترس از مشقات و زحمات به پیش میبرند و ایمانشان در این راه تا چه حد است و چه میزان افتخار کسب میکنند.
افتخار به شاپور که یک ایرانی است، یک نماینده است، یک خدمتگزار، یک شجاع جنگجو بر علیه اهریمن و دشمن، و یک انسان والا که برای فر و شکوه ملت خود کوشیده است، نیکو مردی که خداوند نیز راه نیکوی او را یاری داده است و سپاس او را بیاجر نگذاشته، بر ما واجب است.
و خداوند یکتا را سپاس میکنیم که به ما ثابت میشود که نیکمردان به وسیلهی پروردگار یاری میشوند و از هیچ چیز نباید هراس داشته باشند و باید به پیش بروند تا به نعمت و رستگاری در این دنیا و آخرت برسند.
چــو شــاپــور بــنــشــســت بــر تـــخـــت داد
کــــلــــاه دل افــــروز بــــر ســــر نــــهـــــاد
چــنــیــن گــفــت بـــــا نــامــور انـــجـــمـان
بـــــزرگـــــان فـــــرزانـــــه و مـــــوبـــــدان
وزیــن هــرچه گــویــم پــژوهــش کـــنـــیـــد
اگــر خــام باشد نــکـــوهـــش کـــنـــیـــد
اگـــر شـــاه بـــا داد و فــــرخ پـــی اســــت
خـــرد بـــی گـــمـــان پـــاســـبـــان وی است
خــرد پــاســبــان بـــاشـــد و نـــیـــک خـــواه
ســــرش بــــرگـــــذارد ز ابـــــر ســـــیـــــاه
هـــمـــه جـــســـتـــنـــش داد و دانـــش بــــود
ز دانـــــش روانـــــش بـــــه رامـــــش بـــــود
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/honar/45-honar/11904-saze-bastani-shapor.html
@iranboom_ir
مهندس مرتضی ضیا قزوینی
سنگ است و ساروج و رازهای نهفته در آن. اگر به طرف شوش و کازرون برویم در ملاوری پلدختر در راه کنونی که اصلیترین راه منطقه است- در راه شاپور گام گذاشته، به پلهای دیگری برمیخوریم که پلهای جدید را در کنار آنها ساختهاند و بهترین محل انتخابی، همان انتخاب شاپوری است. پلهای بینظیر عظیمی که فقط پیشکش به مردم است برای آسایش و راحتی عبور و مرور، و مهندسی بینظیر و مدیریت و وزارت جداگانهای را میخواسته. هر یک شکلی دارد و اسرار بیشمار و نگاهش به ما.
سوم،اگر به شوشتر برویم میبینیم که شاپور در ارادهی خود میبیند که در پناه ایمان به پروردگار میتوان برای آسایش مردم خود، رودخانهای را به دو نیم نماید و میانآبی بسازد که گندم و آرد ملتی را تأمین نماید. بنابراین در میانآب، بدون ترس و هراس شروع به اجرای طرح سخت و پرمشقت خود مینماید و رودخانهی عظیمی را دو نیم میکند و بند و سد آسیاب و کانال تسطیحی عظیم به وجود میآورد که نقشهی جغرافیایی منطقه را تغییر میدهد و رودخانهی گرگر و شطیط را جاودان مینماید و مزارع گندم مابین این رود را در آسیابهای محل خود، ارزانی ملتش مینماید: فر و شکوهی بینظیر. این حرکت در تفکر هر کسی نمیگنجد و اراده و ایمان قوی و کوشش بیحد و زیاد میخواهد که کمنظیر است و بیمانند. نیکویی که فقط در پناه ایمان به خداوند و یاری از او امکانپذیر است.
چهارم، اگر به گُندیشاپور برویم، به محل مرگ بزرگی از تاریخ مرز و بوم خود میرسیم، یعقوب لیث صفاری، مردی که مرگ و زمان و تاریخ و بیماری او، به او اجازه نداد که بزرگتر از آنچه انجام داده است انجام دهد. گُندیشاپور؛ دانشگاه؛ دانشگاه تمام ممالک روی زمین؛ اولین شهر دانشگاهی بزرگ؛ محلی برای تبادل نظر دانشمندان و اندیشمندان بزرگ و ممالک آن زمان؛ خردی والا که مشابه ندارد و کمک کننده به پیشرفت مردم در علوم پزشکی، نجوم، مهندسی، ادبیات، کشاورزی، آبیاری،… سازه و سازندگی و پیشرفت در حد کمال و والای حکیمی همهی رشتهها بوده است.
پنجم، شهرهای دیگر و سازههای دیگر و رازهای دیگر نیز باشد که به دنبال آن برای افتخار ایرانی بودن، موجود و تذکر و کاوش آن، لازم است مانند نیشابور و...
ششم، اگر به وهشاپور برویم کتیبههای شاپور و جنگهای او را با دشمنان و مهاجمان که در پی غارت ثروت مردم پاک ایرانی بودهاند مشاهده میکنیم که همهی آن دشمنان، خوار و ذلیل در زیر پای فرمانروای مردمی، پیشکش مردم شدهاند و این اتحاد و اعتماد دوطرفه بین مردم و نمایندهی مردم را به تصویر کشیده است، اتحاد و افتخاری که جز در اعتماد دو طرفه به وجود نیامده است و نمیآید.
هفتم، اگر به «بهشاپور» برویم باز به دژی طبیعی میرسیم که کوههای سر به فلک رسیده مانند کاسهای، منطقهای را دربر گرفته است که دو ورودی تنگ به نام تنگ چوگان دارد که رودی از آن میگذرد و تندیس این مرد بزرگ در بلندای غاری که دسترسی به آن در حال حاضر، کوهنوردی کوتاهی را ایجاب میکند وجود دارد؛ مردی که از دهانهی غار به بیرون نگریسته است و نگاهش سرافراز به بیرون غار واشکفت است که بنگرد که دیگران چه میکنند و چگونه مردم را به آرامش و آسایش و جلال میرسانند و از شر اهریمن و دشمن حفظ میکنند و چگونه خرد خود را در سایهی ایمان به پروردگار، بدون ترس از مشقات و زحمات به پیش میبرند و ایمانشان در این راه تا چه حد است و چه میزان افتخار کسب میکنند.
افتخار به شاپور که یک ایرانی است، یک نماینده است، یک خدمتگزار، یک شجاع جنگجو بر علیه اهریمن و دشمن، و یک انسان والا که برای فر و شکوه ملت خود کوشیده است، نیکو مردی که خداوند نیز راه نیکوی او را یاری داده است و سپاس او را بیاجر نگذاشته، بر ما واجب است.
و خداوند یکتا را سپاس میکنیم که به ما ثابت میشود که نیکمردان به وسیلهی پروردگار یاری میشوند و از هیچ چیز نباید هراس داشته باشند و باید به پیش بروند تا به نعمت و رستگاری در این دنیا و آخرت برسند.
چــو شــاپــور بــنــشــســت بــر تـــخـــت داد
کــــلــــاه دل افــــروز بــــر ســــر نــــهـــــاد
چــنــیــن گــفــت بـــــا نــامــور انـــجـــمـان
بـــــزرگـــــان فـــــرزانـــــه و مـــــوبـــــدان
وزیــن هــرچه گــویــم پــژوهــش کـــنـــیـــد
اگــر خــام باشد نــکـــوهـــش کـــنـــیـــد
اگـــر شـــاه بـــا داد و فــــرخ پـــی اســــت
خـــرد بـــی گـــمـــان پـــاســـبـــان وی است
خــرد پــاســبــان بـــاشـــد و نـــیـــک خـــواه
ســــرش بــــرگـــــذارد ز ابـــــر ســـــیـــــاه
هـــمـــه جـــســـتـــنـــش داد و دانـــش بــــود
ز دانـــــش روانـــــش بـــــه رامـــــش بـــــود
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/honar/45-honar/11904-saze-bastani-shapor.html
@iranboom_ir
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همکاری سازمان نظام پزشکی کشور برگزار میکند؛
آیین بزرگداشت حکیم «اخوینی بخاری» پزشک نامدار ایرانی
آیین بزرگداشت حکیم «اخوینی بخاری» پزشک نامدار ایرانی به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همکاری سازمان نظام پزشکی و جمعی از نهادهای فرهنگی و پژوهشی کشور سه شنبه 30 مردادماه برگزار میشود.
https://anjom.ir/fa/news/2945
آیین بزرگداشت حکیم «اخوینی بخاری» پزشک نامدار ایرانی
آیین بزرگداشت حکیم «اخوینی بخاری» پزشک نامدار ایرانی به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با همکاری سازمان نظام پزشکی و جمعی از نهادهای فرهنگی و پژوهشی کشور سه شنبه 30 مردادماه برگزار میشود.
https://anjom.ir/fa/news/2945
چُغامیش، تپۀ باستانی
عباس مقدم
چُغامیش یکی از وسیعترین و کهنترین محوطههای پیش از تاریخ ایران، واقع در شمال دشت مرکزی خوزستان است. آثار به دست آمده از آن، زمانی برابر با هزارة6قم تا دورة اشکانیان را در بر میگیرد. این محوطة بسیار مهم بر روی رسوبات حاصل از کنشهای دو رودخانة دز و کارون، در کهنترین حوزه استقراری شناخته شده در پیش از تاریخ دشت خوزستان جای گرفته است.
نام چغامیش برای نخستینبار در توصیفات منتشر شده سِر هنری لایارد از ناحیه خوزستان آمده است. وی مینویسد: چغامیش نام تپه عظیمی است که به نظر میرسد سراسر از گِل ساخته شده است و هیچ نشانی از آجر، سنگ یا سفال در سطح آن دیده نمیشود. رابرت مکآدامز طی بررسیهای باستانشناختی خود در 1338ش / 1960م اطلاعات دقیقی از آثار سطحی چغامیش به دست آورده، و در نقشههای باستانشناختی خود، چغامیش را به مانند شوش به عنوان یکی از دو محوطة وسیع باستانی شمال دشت مرکزی خوزستان نشان داده است.
تا نیمه دوم سدة 20م هیچ گونه فعالیت باستانشناختی در این محوطه صورت نگرفت؛ سرانجام در 1339ش/ 1961م پیناس دلوگاز و هلین کنتور در پایان بررسیهای اولیه در محوطههای باستانی خاور نزدیک، چغامیش را که دارای آثارگستردة دوران «آغاز نگارش» (نیمه دوم هزاره4قم) بود، جایی مناسب برای پژوهش یافتند. هیأت دلوگاز در مواجهه با چغامیش پذیرفت که برخلاف شوش و حتی بسیاری از محوطههای بینالنهرین که انباشت آثار دورههای متأخر مشکلات بیشماری برای درک شهرهای آغاز نگارش به وجود آورده است، در چغامیش دسترسی به آثار سالم دوران آغاز نگارش به راحتی میسر است. افزون بر آن، وجود انبوهی از بقایای سفالهای منقوش دورههای پیش از تاریخی، هیأت را به این نتیجه رساند که کاوش در چغامیش میتواند از چند جنبه اطلاعات بینظیری را به دست دهد؛ از جمله: 1. درک ارتباطات بین دوران آغاز نگارش و دورههای پیش از آن؛ 2. به آزمون گذاشتن تسلسل نگارش گاهنگاری ارائه شده توسط باستانشناسان پیشین؛ 3. به عبارت دیگر مشخص نمودن اینکه چه دورهای در کجای محوطه مستقر بوده است.
گزارش فعالیتهای 5 فصل اول کاوشهای باستانشناختی در چغامیش سالها پس از درگذشت دلوگاز و کنتور با ویراستاری عباس علیزاده ـ آخرین شاگرد ایرانی کنتور ـ توسط موسسة شرقشناسی دانشگاه شیکاگو چاپ و منتشر شده است. متأسفانه دستبرد به ساختمان پایگاه هیأت کاوش چغامیش در روستای قلعه خلیل از توابع شهرستان دزفول، بسیاری از مدارک مطالعه نشده، نقشهها و دستنوشتههای مربوط به 6فصل نهایی کاوش در چغامیش را برای همیشه نابود ساخته است! با وجود این اخیراً جلد دوم « چغامیش» باز هم به کوشش عباس علیزاده چاپ و منتشر شده است.
کاوشهای باستانشناختی در چغامیش به سرپرستی مشترک دلوگاز و کنتور، و با حمایت مالی مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو و دانشگاه کالیفرنیا ـ لُسآنجلس طی 11 فصل از 1340 تا 1354ش/1961 تا 1975م ادامه یافت. در 1354 ش دلوگاز به هنگام کاوش در چغامیش بر اثر سکته قلبی درگذشت و کنتور به تنهایی سرپرستی کاوشها را تا 1365ش/1978م عهدهدار شد.
ریشهدارترین محوطه باستانی
محوطه چغامیش به وسعت 15 هکتار، شامل دوبخش است: پشتة بلند، در شمال محوطه، که تقریباً 27متر از سطح زمینهای اطراف بلندتر است، و تراس، با ارتفاع تقریبی 8 متر از زمینهای اطراف که بخش وسیعی از محوطه را در بخش جنوبی آن تشکیل میدهد.
مدارک به دست آمده از 11 فصل کاوش در این محوطه آشکار ساخته است که سوای یک یا دو مقطع کوتاه انقطاع فرهنگی، چغامیش یکی از ریشهدارترین محوطههای باستانی خاورنزدیک به شمار میآید، و به عنوان یک مکان ریشهدار در بطن تحولات کلیدی پیش از تاریخی در جنوب غربی ایران قرار داشته است؛ تحولاتی مانند ظهور تدریجی مکان مرکزی، شکلگیری روزافزون تخصصگرایی و شکوفایی تولید، تغییرات در اقتصاد معیشتی و برهم کنشها و هماوردیها در توسعه پیچیدگیهای اجتماعی.
در گاهنگاری پیشنهادی لوبرتون ـ که مورد قبول عموم باستانشناسان است ـ برای فرهنگهای پیش از تاریخی شناختهشده در دشت شوشان، پنج مرحله در نظر گرفته شده است؛ اما تا پیش از کاوشهای چغامیش، بنفاضلی (بنه فضلی)، تولایی و چغابنوت، از وجود دورههای کهنتر در دشت خوزستان، هیچ آگاهی در دست نبود؛ بنابر این کنتور بر پایة درک لوبرتون از توالی فرهنگهای پیش از تاریخی دشت شوشان، دورههای پیش از تاریخی را به ترتیب: شوشان عتیق، قدیم، میانه و جدید تقسیمبندی کرده است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/10210-choghamish-tape-bastani.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
عباس مقدم
چُغامیش یکی از وسیعترین و کهنترین محوطههای پیش از تاریخ ایران، واقع در شمال دشت مرکزی خوزستان است. آثار به دست آمده از آن، زمانی برابر با هزارة6قم تا دورة اشکانیان را در بر میگیرد. این محوطة بسیار مهم بر روی رسوبات حاصل از کنشهای دو رودخانة دز و کارون، در کهنترین حوزه استقراری شناخته شده در پیش از تاریخ دشت خوزستان جای گرفته است.
نام چغامیش برای نخستینبار در توصیفات منتشر شده سِر هنری لایارد از ناحیه خوزستان آمده است. وی مینویسد: چغامیش نام تپه عظیمی است که به نظر میرسد سراسر از گِل ساخته شده است و هیچ نشانی از آجر، سنگ یا سفال در سطح آن دیده نمیشود. رابرت مکآدامز طی بررسیهای باستانشناختی خود در 1338ش / 1960م اطلاعات دقیقی از آثار سطحی چغامیش به دست آورده، و در نقشههای باستانشناختی خود، چغامیش را به مانند شوش به عنوان یکی از دو محوطة وسیع باستانی شمال دشت مرکزی خوزستان نشان داده است.
تا نیمه دوم سدة 20م هیچ گونه فعالیت باستانشناختی در این محوطه صورت نگرفت؛ سرانجام در 1339ش/ 1961م پیناس دلوگاز و هلین کنتور در پایان بررسیهای اولیه در محوطههای باستانی خاور نزدیک، چغامیش را که دارای آثارگستردة دوران «آغاز نگارش» (نیمه دوم هزاره4قم) بود، جایی مناسب برای پژوهش یافتند. هیأت دلوگاز در مواجهه با چغامیش پذیرفت که برخلاف شوش و حتی بسیاری از محوطههای بینالنهرین که انباشت آثار دورههای متأخر مشکلات بیشماری برای درک شهرهای آغاز نگارش به وجود آورده است، در چغامیش دسترسی به آثار سالم دوران آغاز نگارش به راحتی میسر است. افزون بر آن، وجود انبوهی از بقایای سفالهای منقوش دورههای پیش از تاریخی، هیأت را به این نتیجه رساند که کاوش در چغامیش میتواند از چند جنبه اطلاعات بینظیری را به دست دهد؛ از جمله: 1. درک ارتباطات بین دوران آغاز نگارش و دورههای پیش از آن؛ 2. به آزمون گذاشتن تسلسل نگارش گاهنگاری ارائه شده توسط باستانشناسان پیشین؛ 3. به عبارت دیگر مشخص نمودن اینکه چه دورهای در کجای محوطه مستقر بوده است.
گزارش فعالیتهای 5 فصل اول کاوشهای باستانشناختی در چغامیش سالها پس از درگذشت دلوگاز و کنتور با ویراستاری عباس علیزاده ـ آخرین شاگرد ایرانی کنتور ـ توسط موسسة شرقشناسی دانشگاه شیکاگو چاپ و منتشر شده است. متأسفانه دستبرد به ساختمان پایگاه هیأت کاوش چغامیش در روستای قلعه خلیل از توابع شهرستان دزفول، بسیاری از مدارک مطالعه نشده، نقشهها و دستنوشتههای مربوط به 6فصل نهایی کاوش در چغامیش را برای همیشه نابود ساخته است! با وجود این اخیراً جلد دوم « چغامیش» باز هم به کوشش عباس علیزاده چاپ و منتشر شده است.
کاوشهای باستانشناختی در چغامیش به سرپرستی مشترک دلوگاز و کنتور، و با حمایت مالی مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو و دانشگاه کالیفرنیا ـ لُسآنجلس طی 11 فصل از 1340 تا 1354ش/1961 تا 1975م ادامه یافت. در 1354 ش دلوگاز به هنگام کاوش در چغامیش بر اثر سکته قلبی درگذشت و کنتور به تنهایی سرپرستی کاوشها را تا 1365ش/1978م عهدهدار شد.
ریشهدارترین محوطه باستانی
محوطه چغامیش به وسعت 15 هکتار، شامل دوبخش است: پشتة بلند، در شمال محوطه، که تقریباً 27متر از سطح زمینهای اطراف بلندتر است، و تراس، با ارتفاع تقریبی 8 متر از زمینهای اطراف که بخش وسیعی از محوطه را در بخش جنوبی آن تشکیل میدهد.
مدارک به دست آمده از 11 فصل کاوش در این محوطه آشکار ساخته است که سوای یک یا دو مقطع کوتاه انقطاع فرهنگی، چغامیش یکی از ریشهدارترین محوطههای باستانی خاورنزدیک به شمار میآید، و به عنوان یک مکان ریشهدار در بطن تحولات کلیدی پیش از تاریخی در جنوب غربی ایران قرار داشته است؛ تحولاتی مانند ظهور تدریجی مکان مرکزی، شکلگیری روزافزون تخصصگرایی و شکوفایی تولید، تغییرات در اقتصاد معیشتی و برهم کنشها و هماوردیها در توسعه پیچیدگیهای اجتماعی.
در گاهنگاری پیشنهادی لوبرتون ـ که مورد قبول عموم باستانشناسان است ـ برای فرهنگهای پیش از تاریخی شناختهشده در دشت شوشان، پنج مرحله در نظر گرفته شده است؛ اما تا پیش از کاوشهای چغامیش، بنفاضلی (بنه فضلی)، تولایی و چغابنوت، از وجود دورههای کهنتر در دشت خوزستان، هیچ آگاهی در دست نبود؛ بنابر این کنتور بر پایة درک لوبرتون از توالی فرهنگهای پیش از تاریخی دشت شوشان، دورههای پیش از تاریخی را به ترتیب: شوشان عتیق، قدیم، میانه و جدید تقسیمبندی کرده است.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/10210-choghamish-tape-bastani.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ایران دورت بگردم - پل کشکان
پُل کَشکان، پلی است باستانی که تاریخ ساخت آن به دوره حکومت آل حسنویه بازمیگردد. زمان ساخت این پل به قرن چهارم هجری قمری بر میگردد
ساختمان پل
پل کشکان در شهرستان دوره و بر روی رودخانهای با همین نام یعنی رود کشکان ساخته شدهاست. کاربرد این پل اتصال راه باستانی شهر شاپورخواست به مناطق غرب استان لرستان و سپس کرمانشاه بودهاست در متون تاریخی به این پل اشاره شده و از آن با نام کژکی یاد شدهاست. طول پل حدود ۱۹۸۴ متر و عرض هر یک از دو چشمه شرقی پل ۸۴۰/۲۳ متر است. پل دارای ۱۲ طاق پل بوده که متأسفانه سه دهنه از این طاق پلها تخریب شده و مابقی طاق پلها همچنان پابرجا هستند. ارتفاع پل در بالاترین نقطه به ۲۶ متر و در کوتاهترین قسمت آن ۱۰ متر است در خصوص پایههای این پل باید به این نکته اشاره کرد که پایههای پل با سنگهای بزرگ و تراشخورده ساخته شدهاست. مواد و مصالح بنای پل از سنگ، گچ وآجر تشکیل شدهاست. در کنار این پل بقایای سه پل دیگر از دورههای گذشته به جای ماندهاست که مشخصات پلهای ساسانی را دارند و احتمالاً متعلق به همان دوره هستند. پل کشکان به شماره ۳۵۵ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شدهاست.
@iranboom_ir
شوربختانه، فروردین ۱۳۹۸ یکی از پایههای پل تاریخی کشکان بر اثربارش شدید باران و سیلاب تخریب شد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
پُل کَشکان، پلی است باستانی که تاریخ ساخت آن به دوره حکومت آل حسنویه بازمیگردد. زمان ساخت این پل به قرن چهارم هجری قمری بر میگردد
ساختمان پل
پل کشکان در شهرستان دوره و بر روی رودخانهای با همین نام یعنی رود کشکان ساخته شدهاست. کاربرد این پل اتصال راه باستانی شهر شاپورخواست به مناطق غرب استان لرستان و سپس کرمانشاه بودهاست در متون تاریخی به این پل اشاره شده و از آن با نام کژکی یاد شدهاست. طول پل حدود ۱۹۸۴ متر و عرض هر یک از دو چشمه شرقی پل ۸۴۰/۲۳ متر است. پل دارای ۱۲ طاق پل بوده که متأسفانه سه دهنه از این طاق پلها تخریب شده و مابقی طاق پلها همچنان پابرجا هستند. ارتفاع پل در بالاترین نقطه به ۲۶ متر و در کوتاهترین قسمت آن ۱۰ متر است در خصوص پایههای این پل باید به این نکته اشاره کرد که پایههای پل با سنگهای بزرگ و تراشخورده ساخته شدهاست. مواد و مصالح بنای پل از سنگ، گچ وآجر تشکیل شدهاست. در کنار این پل بقایای سه پل دیگر از دورههای گذشته به جای ماندهاست که مشخصات پلهای ساسانی را دارند و احتمالاً متعلق به همان دوره هستند. پل کشکان به شماره ۳۵۵ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شدهاست.
@iranboom_ir
شوربختانه، فروردین ۱۳۹۸ یکی از پایههای پل تاریخی کشکان بر اثربارش شدید باران و سیلاب تخریب شد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
گفتوگو با نصرالله پورجوادی / پیداکردن ریشههای عرفانی تفکر پیشینیان یا کشف نوعی تاریخ اندیشه
به طور کلی موضوعی که بیش از همه مرا مشغول کرده، پیدا کردن زمینههای فکری و عرفانی در اشعار عرفای ما چون سعدی، حافظ، مولوی، عطار و به خصوص حافظ است و من بیشتر سعی کردم که ریشههای عرفانی تفکر آنان را در قرنهای گذشته جستوجو کنم؛ در واقع نوعی تاریخ اندیشه. یکی از اینها مسئلۀ رؤیت بوده. رؤیت به معنی دیدار خدا که ابتدا چگونه مطرح میشود و چه تحولاتی پیدا میکند، چون عدهای منکرش بودند و عدهای قبول میکردند. بعضی میگفتند که این را با چشم سَر نمیتوان دید و باید با چشم سِرّ دید من سعی کردم که این را تا حدودی در کتاب «رؤیت ماه در آسمان» جستوجو کنم. در واقع راهنمای اصلی من همین حافظ بوده و یکی از آنها موضوع عهد است، عهدی که انسان با خدا میبندد و من این را نشان دادم که چطور در میان ایرانیان بیشتر مطرح بوده است. این مسئله با این که مضمونی قرآنی است و حافظ خیلی به آن توجه داشت و نیز شاعران دیگر، موضوعی بوده که فکر مرا درگیر کرده است. اصل عشق که اصلاً مفهوم عشق چه تحولاتی در عرفان ما به خود دیده است، از قرن سوم به بعد و در میان عُرفا و شُعرایی که من مکتب آنان را «نو حلاجی» گفتم هم به دلیل اندیشۀ اصلی که حلاج داشته و این اندیشه به شُعرا و عُرفای ما سرایت کرده و هم به لحاظ بعضی از روشهایی که برای بیان مطلب به کار برده است. حلاج از نخستین کسانی است که با شیوههای ادبی و با استفاده از ادبیات سعی میکند که مباحث عرفانی را مطرح کند. عمیقترین مباحث عرفانی و متافیزیکی را حلاج بیان میکند و حافظ هم تا حدودی تحت تأثیر حلاج است و دیگران مثل احمد غزالی
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/17494-pourjavadi-761_724.html
💠با «ایرانبوم» همراه شوید💐🌷
💠ایرانبوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ دیرپای ایرانزمین🌳🌲
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
به طور کلی موضوعی که بیش از همه مرا مشغول کرده، پیدا کردن زمینههای فکری و عرفانی در اشعار عرفای ما چون سعدی، حافظ، مولوی، عطار و به خصوص حافظ است و من بیشتر سعی کردم که ریشههای عرفانی تفکر آنان را در قرنهای گذشته جستوجو کنم؛ در واقع نوعی تاریخ اندیشه. یکی از اینها مسئلۀ رؤیت بوده. رؤیت به معنی دیدار خدا که ابتدا چگونه مطرح میشود و چه تحولاتی پیدا میکند، چون عدهای منکرش بودند و عدهای قبول میکردند. بعضی میگفتند که این را با چشم سَر نمیتوان دید و باید با چشم سِرّ دید من سعی کردم که این را تا حدودی در کتاب «رؤیت ماه در آسمان» جستوجو کنم. در واقع راهنمای اصلی من همین حافظ بوده و یکی از آنها موضوع عهد است، عهدی که انسان با خدا میبندد و من این را نشان دادم که چطور در میان ایرانیان بیشتر مطرح بوده است. این مسئله با این که مضمونی قرآنی است و حافظ خیلی به آن توجه داشت و نیز شاعران دیگر، موضوعی بوده که فکر مرا درگیر کرده است. اصل عشق که اصلاً مفهوم عشق چه تحولاتی در عرفان ما به خود دیده است، از قرن سوم به بعد و در میان عُرفا و شُعرایی که من مکتب آنان را «نو حلاجی» گفتم هم به دلیل اندیشۀ اصلی که حلاج داشته و این اندیشه به شُعرا و عُرفای ما سرایت کرده و هم به لحاظ بعضی از روشهایی که برای بیان مطلب به کار برده است. حلاج از نخستین کسانی است که با شیوههای ادبی و با استفاده از ادبیات سعی میکند که مباحث عرفانی را مطرح کند. عمیقترین مباحث عرفانی و متافیزیکی را حلاج بیان میکند و حافظ هم تا حدودی تحت تأثیر حلاج است و دیگران مثل احمد غزالی
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/17494-pourjavadi-761_724.html
💠با «ایرانبوم» همراه شوید💐🌷
💠ایرانبوم؛ نگرشی به تاریخ و فرهنگ دیرپای ایرانزمین🌳🌲
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
حماسۀ چالدران
جنگ میهنی ایرانیان در چالدران، روایتی تراژیک از جنگی نابرابر است، جنگی میهنی و بزرگ. در چالدران، ایرانیان با دشمنی جنگیدند که شمار سربازانش، ١٠ برابر سربازان ایرانی بود. اما این امر، تزلزلی در دل سربازان ایرانی به وجود نیاورد و آنان تا لحظه مرگ دلیرانه در مقابل سپاه تا دندان مسلح عثمانی ایستادگی کردند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2748-salroz-hamaseye-chaldoran.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
جنگ میهنی ایرانیان در چالدران، روایتی تراژیک از جنگی نابرابر است، جنگی میهنی و بزرگ. در چالدران، ایرانیان با دشمنی جنگیدند که شمار سربازانش، ١٠ برابر سربازان ایرانی بود. اما این امر، تزلزلی در دل سربازان ایرانی به وجود نیاورد و آنان تا لحظه مرگ دلیرانه در مقابل سپاه تا دندان مسلح عثمانی ایستادگی کردند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2748-salroz-hamaseye-chaldoran.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
تهران و باغستانهایی که حتی تصورش با جان و دل آدم بازی میکند، عکس زیر از تجریش است و سال ۵۱ گرفته شده، کمی از آن بهشت از دست رفته در عکس دیده میشود.
آن زمان شهرداری ها کمر به نابودی باغهای تهران نبسته بودند.
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
آن زمان شهرداری ها کمر به نابودی باغهای تهران نبسته بودند.
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ایران بوم
٣۰ امردادماه، سالروز نبرد چالدران @iranboom_ir
سالروز جنگ چالدران؛ در گفتوگو با استاد دکتر هوشنگ طالع
نبرد چالدران از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین جنگهای تاریخ ایران بوده و روایتها و داستانهای گوناگون و گاه متناقضی درباره آن وجود دارد. حتی با وجود اینکه شاه اسماعیل احیاکننده دولت متمرکز ایران پس از اسلام محسوب میشود و جنگ چالدران ، در سالهای اخیر بسیار مورد سوءاستفاده قومگرایان قرار گرفته. به همین انگیزه تصمیم گرفتیم برای رسیدن به تصویری دقیقتر و شفافتر پژوهشی در این زمینه انجام دهیم و روز سه شنبه به همراه هموندان کارگروه ایرانشناسی انجمن افراز به دیدار آقای دکتر هوشنگ طالع رفتیم و در این زمینه با ایشان گفتگو کردیم. گزیدهای از این گفتگو را در زیر میخوانید:
همانطور که میدانید پس از فروپاشی ساسانیان به طور دقیق، به مدت ۸۵۰ سال کشور ما دارای حکومت مرکزی و یکپارچه نبود و ارتباط سرزمینهای فلات ایران و مردمان ایرانی تبار ساکن این سرزمینها از هم گسیخته بود. حتی خاطره «شاهنشاهی ایران» که عبارتست از وحدت همهی مردمان ایرانی تبار و همهي سرزمینهای ایرانینشین برای مدتها بود که به فراموشی سپرده شده بود. باید دانست که شاهنشاهی ایران ، نماد گونهای از شکل حکومت نیست. بلکه حکومت میتواند به اشکال گوناگون باشد اما شاهنشاهی ایران بر پا باشد. از سوی دیگر میتواند مانند دورهی پیشین عنوان شاهنشاهی ایران را داشته باشد ولی به تجزیه کشور هم تن بدهد. بنابراین این دو، مفاهیمی جدا از هم هستند.
پس از ۸۵۰ سال شاهد ظهور پدیدهای شگرف هستیم، یک فرزند سیزده ساله در جلوی سپاه ایران میایستد و تمام بزرگان کشور پشت سر او صف میبندند. چرا که زمان تحقق نیاز اجتماعی و آرمانی که ایرانیان سالها در انتظارش بودند یعنی وحدت دوباره ایرانزمین، فرا رسیده بود و باید دانست که نیرومندترین پدیدهی این جهان آن نیاز اجتماعی و آن نیاز ملی است که زمان ظهور آن فرا رسیده باشد.
گویی که نرمافزار آرمان ایرانزمین متحد هم در ذهن شاه اسماعیل و هم همراهان او کار گذاشته شده بود . چرا که در آغاز شاهد حرکت او به سمت دل ایرانشهر یعنی سرزمین عراق کنونی و بعد از آن به سمت شرق و در هم کوبیدن ازبکان هستیم، و تمام حرکات او بیانگر این حقیقت است.
پیروزیهای پی در پی و نبردهای بدون شکست به رهبری یک نوجوان افکار عمومی را به سرعت به این سمت کشاند که شاه اسماعیل همان منجی وعده داده شده است تا آیین شیعه را تبدیل به آیینی جهانی کند. اندیشهای که حتی خود شاه اسماعیل هم باورش کرد و باعث شد ایرانیان، همانطور که عثمانیها قصد داشتند با حمله به دل اروپا و فتح ونیز به رم و کلیسای کاتولیک دست پیدا کنند و آیین اسلام تسنن را به عنوان آیین جهانی اعلام کنند، به فکر فتح اسلامبول، فتح ونیز و در نهایت تصرف رم و جهانی کردن آیین تشیع بیفتند. اندیشهای که هم موجب احیاء شاهنشاهی ایران شد و هم در ادامه با بلندپروازیهای غیر عقلانی و به دور از واقعیت به فاجعه و شکست ایرانیان در نبرد چالدران انجامید .
با وجود قدرت گرفتن یک دولت شیعه در ایران به رهبری شاه اسماعیل، دولت عثمانی به هیچ وجه تمایلی برای برخورد با ایران نداشت. چرا که برای لشگرکشی و تصرف ایران از اسلامبول راهی طولانی یعنی مسافتی بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر به همراه خطرات در کمین در طول این مسیر را در پیش رو داشت . در صورتی که میتوانست با تجهیز چنین لشگری و حمله به اروپا غنایم بسیار بیشتری را نصیب خود کند.
ولی شاه اسماعیل سودای پادشاهی جهان را در سر داشت و برخورد بین دو ابرقدرت حتمی بود. بنابراین به منظور تحریک عثمانی به تاخت و تاز در سرزمینهای شرقی فلات آناتولی پرداخت که با هیچ پاسخی از طرف دربار عثمانی مواجه نشد. تا اینکه شاه اسماعیل، رخت زنانه برای سلطان عثمانی فرستاد تا میان درباریان عثمانی او را تحقیر کرده و به بزدلی متهم کند. این مساله نمیتوانست از چشم درباریان و مردم پنهان بماند و چیزی نبود که سلطان سلیم بتواند در برابر آن سکوت کند. پس ناچار به تجهیز سپاه پرداخت و به سمت دامگهی که شاه اسماعیل برایش مهیا کرده بود حرکت کرد. وی در میان راه ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر از شیعیان را قتل عام کرد و بر پیشانی شمار زیادی از شیعیان « داغ » زد تا قابل شناسایی باشند .
این در حالی بود که شاه اسماعیل برای پیروزی ، نیاز به جنگیدن نداشت. چرا که سرتاسر فلات آناتولی تا شهر انگوریه (آنکارای امروزی) شیعه نشین بودند و به ندایی از طرف شاه اسماعیل علیه امپراطوری عثمانی سر به شورش برمیداشتند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/13955-chaldoran-dr-tale.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
نبرد چالدران از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین جنگهای تاریخ ایران بوده و روایتها و داستانهای گوناگون و گاه متناقضی درباره آن وجود دارد. حتی با وجود اینکه شاه اسماعیل احیاکننده دولت متمرکز ایران پس از اسلام محسوب میشود و جنگ چالدران ، در سالهای اخیر بسیار مورد سوءاستفاده قومگرایان قرار گرفته. به همین انگیزه تصمیم گرفتیم برای رسیدن به تصویری دقیقتر و شفافتر پژوهشی در این زمینه انجام دهیم و روز سه شنبه به همراه هموندان کارگروه ایرانشناسی انجمن افراز به دیدار آقای دکتر هوشنگ طالع رفتیم و در این زمینه با ایشان گفتگو کردیم. گزیدهای از این گفتگو را در زیر میخوانید:
همانطور که میدانید پس از فروپاشی ساسانیان به طور دقیق، به مدت ۸۵۰ سال کشور ما دارای حکومت مرکزی و یکپارچه نبود و ارتباط سرزمینهای فلات ایران و مردمان ایرانی تبار ساکن این سرزمینها از هم گسیخته بود. حتی خاطره «شاهنشاهی ایران» که عبارتست از وحدت همهی مردمان ایرانی تبار و همهي سرزمینهای ایرانینشین برای مدتها بود که به فراموشی سپرده شده بود. باید دانست که شاهنشاهی ایران ، نماد گونهای از شکل حکومت نیست. بلکه حکومت میتواند به اشکال گوناگون باشد اما شاهنشاهی ایران بر پا باشد. از سوی دیگر میتواند مانند دورهی پیشین عنوان شاهنشاهی ایران را داشته باشد ولی به تجزیه کشور هم تن بدهد. بنابراین این دو، مفاهیمی جدا از هم هستند.
پس از ۸۵۰ سال شاهد ظهور پدیدهای شگرف هستیم، یک فرزند سیزده ساله در جلوی سپاه ایران میایستد و تمام بزرگان کشور پشت سر او صف میبندند. چرا که زمان تحقق نیاز اجتماعی و آرمانی که ایرانیان سالها در انتظارش بودند یعنی وحدت دوباره ایرانزمین، فرا رسیده بود و باید دانست که نیرومندترین پدیدهی این جهان آن نیاز اجتماعی و آن نیاز ملی است که زمان ظهور آن فرا رسیده باشد.
گویی که نرمافزار آرمان ایرانزمین متحد هم در ذهن شاه اسماعیل و هم همراهان او کار گذاشته شده بود . چرا که در آغاز شاهد حرکت او به سمت دل ایرانشهر یعنی سرزمین عراق کنونی و بعد از آن به سمت شرق و در هم کوبیدن ازبکان هستیم، و تمام حرکات او بیانگر این حقیقت است.
پیروزیهای پی در پی و نبردهای بدون شکست به رهبری یک نوجوان افکار عمومی را به سرعت به این سمت کشاند که شاه اسماعیل همان منجی وعده داده شده است تا آیین شیعه را تبدیل به آیینی جهانی کند. اندیشهای که حتی خود شاه اسماعیل هم باورش کرد و باعث شد ایرانیان، همانطور که عثمانیها قصد داشتند با حمله به دل اروپا و فتح ونیز به رم و کلیسای کاتولیک دست پیدا کنند و آیین اسلام تسنن را به عنوان آیین جهانی اعلام کنند، به فکر فتح اسلامبول، فتح ونیز و در نهایت تصرف رم و جهانی کردن آیین تشیع بیفتند. اندیشهای که هم موجب احیاء شاهنشاهی ایران شد و هم در ادامه با بلندپروازیهای غیر عقلانی و به دور از واقعیت به فاجعه و شکست ایرانیان در نبرد چالدران انجامید .
با وجود قدرت گرفتن یک دولت شیعه در ایران به رهبری شاه اسماعیل، دولت عثمانی به هیچ وجه تمایلی برای برخورد با ایران نداشت. چرا که برای لشگرکشی و تصرف ایران از اسلامبول راهی طولانی یعنی مسافتی بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر به همراه خطرات در کمین در طول این مسیر را در پیش رو داشت . در صورتی که میتوانست با تجهیز چنین لشگری و حمله به اروپا غنایم بسیار بیشتری را نصیب خود کند.
ولی شاه اسماعیل سودای پادشاهی جهان را در سر داشت و برخورد بین دو ابرقدرت حتمی بود. بنابراین به منظور تحریک عثمانی به تاخت و تاز در سرزمینهای شرقی فلات آناتولی پرداخت که با هیچ پاسخی از طرف دربار عثمانی مواجه نشد. تا اینکه شاه اسماعیل، رخت زنانه برای سلطان عثمانی فرستاد تا میان درباریان عثمانی او را تحقیر کرده و به بزدلی متهم کند. این مساله نمیتوانست از چشم درباریان و مردم پنهان بماند و چیزی نبود که سلطان سلیم بتواند در برابر آن سکوت کند. پس ناچار به تجهیز سپاه پرداخت و به سمت دامگهی که شاه اسماعیل برایش مهیا کرده بود حرکت کرد. وی در میان راه ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر از شیعیان را قتل عام کرد و بر پیشانی شمار زیادی از شیعیان « داغ » زد تا قابل شناسایی باشند .
این در حالی بود که شاه اسماعیل برای پیروزی ، نیاز به جنگیدن نداشت. چرا که سرتاسر فلات آناتولی تا شهر انگوریه (آنکارای امروزی) شیعه نشین بودند و به ندایی از طرف شاه اسماعیل علیه امپراطوری عثمانی سر به شورش برمیداشتند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/13955-chaldoran-dr-tale.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
میراث زبان فارسی 1
خواجه عبدالله انصاری
بارالها ...
از کوي تو بيرون نشود پاي خيالم
نکند فرق به حالم
چه براني
چه بخوانی
چه به اوجم برساني ...
چه به خاکم بکشاني ...
نه من آنم که برنجم ...
نه تو آني که براني...
نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني که گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد...
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
کس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز کن در که جز اين خانه مرا نيست پناهي
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
خواجه عبدالله انصاری
بارالها ...
از کوي تو بيرون نشود پاي خيالم
نکند فرق به حالم
چه براني
چه بخوانی
چه به اوجم برساني ...
چه به خاکم بکشاني ...
نه من آنم که برنجم ...
نه تو آني که براني...
نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني که گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد...
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
کس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز کن در که جز اين خانه مرا نيست پناهي
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir