مفتاح الفضلا یکی از قدیمیترین فرهنگهای فارسی است که محمدبن داود بن محمد بن محمود شادی آبادی آن را در سدۀ نهم در شبۀ قارۀهند تالیف کرده است.مدخلهای این فرهنگ براساس حرف اول و آخر کلمه در دو قسم ترتیب داده شده است:
قسم واژههای مرکب و اصطلاحات شعری.مولف کوشیده است هم اصول تدوین “فرهنگ شعری” را رعایت کند و هم با ارائه تعریفهای گستردهتر و کاربردیتر ,اولین قدمها را به سوی تدوین فرهنگ عمومی زبان فارسی بردارد.
@iranboom_ir
قسم واژههای مرکب و اصطلاحات شعری.مولف کوشیده است هم اصول تدوین “فرهنگ شعری” را رعایت کند و هم با ارائه تعریفهای گستردهتر و کاربردیتر ,اولین قدمها را به سوی تدوین فرهنگ عمومی زبان فارسی بردارد.
@iranboom_ir
از فرمان مظفرالدین شاه تا فرمان مشروطیت
محمدحسین خسروپناه
روز ۲۸ جمادی الثانی ۱۳۲۴ هجری قمری / ۲۱ ژوئیه ی ۱۹۰۶ میلادی، روزنامه ی ایران « قانون عدلیه » را منتشر کرد. مظفرالدین شاه و عین الدوله، صدراعظم می پنداشتند با انتشار این قانون و دستور شاه برای اجرای آن، اعتصاب و بست نشینی در تهران خاتمه می یابد ؛ زیرا، تا آن زمان اساسی ترین درخواست معترضان و بست نشینان تاسیس عدالتخانه بود. برخلاف انتظار شاه و صدراعظم، بست نشینان اهمیتی به قانون عدلیه ندادند و نسخه های روزنامه ی ایران را « هر کس دستش آمد پاره کرد.» ( ۱ ) واکنش مردم موجب شد تا مظفرالدین شاه و برخی از متنفذان دربار بیش از بیش به وخامت اوضاع و ناتوانی حکومت پی ببرند. بر اساس اخباری که به دربار می رسید، آنها متوجه شده بودند از یک سو، شمار بست نشینان تهران به سرعت روبه افزایش است. چنان که در ۲۶ جمادی الثانی ۱۳۲۴ / ۱۹ ژوئیه ی ۱۹۰۶، بست نشینی با پنجاه نفر آغاز شد و ده روز بعد، در ۷ جمادی الثانی / ۲۹ ژوئیه تعداد آنها به حدود سیزده هزار نفر افزایش یافت که بیش از یک سوم مردان تهران بود. علاوه بر این، اجتماع آنها به مرکزی برای فراگیری مباحث و مطالب ممنوعه مبدل شده بود. « در زیر هر چادر و در هر گوشه جمعی دور هم نشسته و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و غیره آنها را تعلیم می دهد. » ( ۲ ) همین تعالیم اولیه موجب شد تا بست نشینان به جای « افتتاح عدالتخانه » خواستار تشکیل مجلس شورای ملی شوند و آن را به عنوان اصلی ترین درخواست خود به همراه چهار تقاضای دیگر به مظفرالدین شاه اعلام کنند. در ضمن، تحت تاثیر دانش آموزان دارالفنون زمزمه هایی هم در باره ی مزایای حکومت جمهوری در بین بست نشینان جریان داشت. « در میان مردم صحبت بود که ما جمهور]ی[ و حریت می خواهیم. دیگر تا به کی در دست مالک الرقابی بوده باشیم ؟» ( ۳ ) از سوی دیگر، علی رغم تلاش حکومت برای جلوگیری از انتشار اخبار وقایع تهران، از برخی از شهرها تلگراف هایی به عنوان همبستگی با بست نشینان و معترضان به تهران و قم مخابره می شد. این تلگراف ها نشانه ی جدی احتمال گسترش اعتراض به دیگر شهرها بود.حکومتی که توانایی سرکوبی معترضان تهران را نداشت، چگونه می خواست معترضان چند شهر را سرکوب کند ؟ گو اینکه علایمی از نارضایتی برخی از فرماندهان نظامی فوج های تهران دیده می شد و احتمال پیوستن آنها به بست نشینان بسیار بود.( ۴ ) مجموعه ی این شرایط به همراه همدلی و همکاری برخی از شاهزادگان و درباریان با معترضان موجب شد تا مظفرالدین شاه و متنفذان دربار به این نتیجه برسند که تداوم بحران موجود خطرناک است و باید هرچه سریع تر چاره ای برای برطرف کردن آن بیندیشند.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/10101-az-farman-mozafardin-shah-ta-farman-mashrotiat.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
محمدحسین خسروپناه
روز ۲۸ جمادی الثانی ۱۳۲۴ هجری قمری / ۲۱ ژوئیه ی ۱۹۰۶ میلادی، روزنامه ی ایران « قانون عدلیه » را منتشر کرد. مظفرالدین شاه و عین الدوله، صدراعظم می پنداشتند با انتشار این قانون و دستور شاه برای اجرای آن، اعتصاب و بست نشینی در تهران خاتمه می یابد ؛ زیرا، تا آن زمان اساسی ترین درخواست معترضان و بست نشینان تاسیس عدالتخانه بود. برخلاف انتظار شاه و صدراعظم، بست نشینان اهمیتی به قانون عدلیه ندادند و نسخه های روزنامه ی ایران را « هر کس دستش آمد پاره کرد.» ( ۱ ) واکنش مردم موجب شد تا مظفرالدین شاه و برخی از متنفذان دربار بیش از بیش به وخامت اوضاع و ناتوانی حکومت پی ببرند. بر اساس اخباری که به دربار می رسید، آنها متوجه شده بودند از یک سو، شمار بست نشینان تهران به سرعت روبه افزایش است. چنان که در ۲۶ جمادی الثانی ۱۳۲۴ / ۱۹ ژوئیه ی ۱۹۰۶، بست نشینی با پنجاه نفر آغاز شد و ده روز بعد، در ۷ جمادی الثانی / ۲۹ ژوئیه تعداد آنها به حدود سیزده هزار نفر افزایش یافت که بیش از یک سوم مردان تهران بود. علاوه بر این، اجتماع آنها به مرکزی برای فراگیری مباحث و مطالب ممنوعه مبدل شده بود. « در زیر هر چادر و در هر گوشه جمعی دور هم نشسته و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و غیره آنها را تعلیم می دهد. » ( ۲ ) همین تعالیم اولیه موجب شد تا بست نشینان به جای « افتتاح عدالتخانه » خواستار تشکیل مجلس شورای ملی شوند و آن را به عنوان اصلی ترین درخواست خود به همراه چهار تقاضای دیگر به مظفرالدین شاه اعلام کنند. در ضمن، تحت تاثیر دانش آموزان دارالفنون زمزمه هایی هم در باره ی مزایای حکومت جمهوری در بین بست نشینان جریان داشت. « در میان مردم صحبت بود که ما جمهور]ی[ و حریت می خواهیم. دیگر تا به کی در دست مالک الرقابی بوده باشیم ؟» ( ۳ ) از سوی دیگر، علی رغم تلاش حکومت برای جلوگیری از انتشار اخبار وقایع تهران، از برخی از شهرها تلگراف هایی به عنوان همبستگی با بست نشینان و معترضان به تهران و قم مخابره می شد. این تلگراف ها نشانه ی جدی احتمال گسترش اعتراض به دیگر شهرها بود.حکومتی که توانایی سرکوبی معترضان تهران را نداشت، چگونه می خواست معترضان چند شهر را سرکوب کند ؟ گو اینکه علایمی از نارضایتی برخی از فرماندهان نظامی فوج های تهران دیده می شد و احتمال پیوستن آنها به بست نشینان بسیار بود.( ۴ ) مجموعه ی این شرایط به همراه همدلی و همکاری برخی از شاهزادگان و درباریان با معترضان موجب شد تا مظفرالدین شاه و متنفذان دربار به این نتیجه برسند که تداوم بحران موجود خطرناک است و باید هرچه سریع تر چاره ای برای برطرف کردن آن بیندیشند.
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/10101-az-farman-mozafardin-shah-ta-farman-mashrotiat.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
جلد دوم فرهنگ اصطلاحات زبانی در ادبیات داستانی و نمایشی منتشر شد
کتاب «فرهنگ اصطلاحات زبانی در ادبیات داستانی و نمایشی (۱۳۰۰-۱۳۱۰)» تألیف سعید رفیعی خضری منتشر شد. این کتاب جلد دوم از دفتر اول این مجموعه است و به همّت گروه نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب حاضر در بردارندۀ اصطلاحات زبانی در ادبیّات داستانی و نمایشی در دوران پس از جنگ جهانی اوّل و دورۀ پهلوی اول است.
کتاب فرهنگ اصطلاحات زبانی در ادبیات داستانی و نمایشی (۱۳۰۰-۱۳۱۰)، تألیف سعید رفیعی خضری در ۳۹۳ صفحه و به قیمت ۲۸۵هزارتومان در نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده است.
علاقهمندان میتوانند برای خرید این کتاب با کتابفروشی فرهنگستان (شمارۀ ۸۸۶۴۲۴۹۷ / آقای عفیفی ۰۹۱۲۶۹۴۷۱۴۴) تماس بگیرند.
@iranboom_ir
کتاب «فرهنگ اصطلاحات زبانی در ادبیات داستانی و نمایشی (۱۳۰۰-۱۳۱۰)» تألیف سعید رفیعی خضری منتشر شد. این کتاب جلد دوم از دفتر اول این مجموعه است و به همّت گروه نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب حاضر در بردارندۀ اصطلاحات زبانی در ادبیّات داستانی و نمایشی در دوران پس از جنگ جهانی اوّل و دورۀ پهلوی اول است.
کتاب فرهنگ اصطلاحات زبانی در ادبیات داستانی و نمایشی (۱۳۰۰-۱۳۱۰)، تألیف سعید رفیعی خضری در ۳۹۳ صفحه و به قیمت ۲۸۵هزارتومان در نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده است.
علاقهمندان میتوانند برای خرید این کتاب با کتابفروشی فرهنگستان (شمارۀ ۸۸۶۴۲۴۹۷ / آقای عفیفی ۰۹۱۲۶۹۴۷۱۴۴) تماس بگیرند.
@iranboom_ir
خیال کنسطیطوسیون (مشروطیت) داشتم
فریدون آدمیت
میرزا یعقوبخان، مترجم سفارت روس بود. پس از آنکه دولت او را تبعید نمود (1278ق/ ) دیگر رنگ ایران را ندید. دورهی آخر زندگیش را در اسلامبول گذراند تا مرد (1298 ق/ ). در آنجا رسالهای در نقشه اصلاحات ایران به عنوان «عریضه» به ناصرالدین شاه نوشته ... است. در آن رساله چند جا از امیرکبیر یاد کرده است. و یادداشتی هم از گفتوگوی خودش با امیر آورده، آنگاه که آن وزیر معزول گشته، ولی هنوز روانه تبعیدگاه کاشان نگردیده بود. مطلب شایان توجه روایت اوست از سخن امیر مبنی بر اینکه: «خیال کنسطیطوسیون» داشت ـ و گرچه مجالش ندادند و روسها مانع بودند، او همچنان در پی فرصت میگشت که بدین کار برآید.
دلیلی نداریم که در اعتبار روایت میرزا یعقوبخان، اساسا تردید نماییم. سایر روایتهایی که در آن رساله آورده ماخذ صحیح تاریخی دارند. و نیز آنچه از زبان امیر راجعبه دستخطهای ناصرالدین شاه بازگو کرده، با متن همان اسناد که امروزه به دست ما رسیده، بیکم و کاست است میآید. از اینرو شبهه داشتن در درستی نقل قول او معقول نیست.
اما توضیحی در معنی گفته امیر لازم میآید: با توجه به شرایط تاریخی زمان، منظور میرزاتقیخان از لغت «کنسطیطوسیون» نوعی «دولت منتظم» بوده است. یعنی محدودیت ارادهی فردی ـ و ادارهی مملکت را برپایه قواعد و اصول استوار ساختن و حقوق و جان و مال افراد را از اعمال خودسرانه مصون داشتن. به تعبیری دیگر نفی سنت مالکالرقابی، و اینکه هرگاه یکی از ارکان دولت مورد اتهامی قرار گیرد، بدون رسیدگی حکمی صادر نگردد. چنین اصلاحی را قبلا رشید پاشا صدراعظم همزمان امیر، در نظام سیاست عثمانی کرده بود و با اعلام «خط شریف گلخانه» (1255 ق/ ) پایه دولت منتظم عثمانی را ریخت. اتفاقا رشید پاشا به پالمرستون گفت: یکی از انگیزههایش در گنجانیدن قانون امنیت جانی در فرمان گلخانه همین بود که پس از آن، جان وزیران بازیچهی هوی و هوس سلطان عثمانی قرار نگیرد. و چون وزیری معزول گشت، سلطان نتواند او را خودسرانه به دست دژخیم بسپرد.1 این قرینه زهربار تاریخ است که میرزا تقیخان هم قضیه «کنسطیطوسیون» را در ارتباط با حق زندگی افراد مطرح ساخت ـ زیرا در آن نظام سیاسی، وزیر معزولی مثل خودش، دیگر حق هستی نداشت. گفت: سرانجام شاه «مرا قربان خواهند کرد». در ضمن باید یادآور شویم گذشته از اینکه امیر از فرمان گلخانه آگاهی داشت، همواره از اروپاییان درباره «سیستم حکومت» غربی میپرسید و با آنها گفتوگو مینمود. در یکی از نامههای رسمی خود نیز به این مطلب اشاره نموده که: جمیع مردم انگلیس به موجب «قوانین ولایتی در محافظه، همه مساوی میباشند، آنها املاکشان و ادیانشان در کمال رفاهیت میباشد». همچنین به گفته منشی سفارت انگلیس: امیر در پی «قانون و عدالت» بود.2
نتیجه اینکه اصل روایت میرزا یعقوبخان معتبر است. در ضمن، این نکته هم آمده که، روس «مانع» آن نقشه امیر بود، اما انگلیس در باطن وعدهی «همراهی» داده بود. مخالفت و ممانعت روس طبیعی است. ولی در گزارشهای رسمی وزیر مختار انگلیس، چیزی از این مقوله نیافتیم که میرزاتقیخان اندیشهی خود را با او به میان گذارده باشد.اگر امیر در چنان مسالهی مهمی با وزیر مختار انگلیس صحبت داشته باشد، خیلی بعید و در استثنایی است که آن ایلچی، دولت خود را آگاه ننموده باشد. البته یکجا وزیر مختار انگلیس به امیر مینویسد: «دوستدار خود میداند که منظور باطنی آن جناب است که قواعد نیک مردم ایران را ترقی دهند، و قواعد ظلم و تعدی و اجحاف را از میان آنها و حکام برطرف سازند.»3 ولی این غیر از وضع «کنسطیطوسیون» میباشد. به هر صورت، رد خصوص آن نکته خاص یعنی عنوان کردن مطلب با انگلیس، مدرک دیگری به دست ما نرسیده است. با همه آن توضیحات که در واقع نکتهای را مبهم نگذاریم، یکی از استادان تاریخ عقاید سیاسی تفسیر یا سوء تفسیری از روایت میرزا یعقوب خان نموده است. بدینمعنی که «کنسطیطوسیون»را با مفهوم دموکراسی و حقوق آزادی خلط کرده، و برپایهی همین خلط معنی آن را مغایر سیاست میرزا تقیخان شناخته است. این خلط ذهنی ناشی از اشتباه در مفهوم عینی و ساده «کنسطیطوسیون» است که تنها دلالت دارد بر حکومت با اصول در تقابل بیقاعدگی و خودکامگی و سیاست با اصول میتواند انواع مختلف داشته باشد که یکی ازی آنها نظام دموکراسی است. در زمان امیرکبیر، اساسا مساله دموکراسی و حقوق آزادی مطرح نبود. امیر به روایت میرزا یعقوب خان، بر آن بود که اگر بتواند قواعدی بنهد که خودسری و خودکامگی پادشاه و حکام را سد کند، و پایهی نظام تازهای را بنیان گذارد..
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3090-khial-konstitosioan-dashtam.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
فریدون آدمیت
میرزا یعقوبخان، مترجم سفارت روس بود. پس از آنکه دولت او را تبعید نمود (1278ق/ ) دیگر رنگ ایران را ندید. دورهی آخر زندگیش را در اسلامبول گذراند تا مرد (1298 ق/ ). در آنجا رسالهای در نقشه اصلاحات ایران به عنوان «عریضه» به ناصرالدین شاه نوشته ... است. در آن رساله چند جا از امیرکبیر یاد کرده است. و یادداشتی هم از گفتوگوی خودش با امیر آورده، آنگاه که آن وزیر معزول گشته، ولی هنوز روانه تبعیدگاه کاشان نگردیده بود. مطلب شایان توجه روایت اوست از سخن امیر مبنی بر اینکه: «خیال کنسطیطوسیون» داشت ـ و گرچه مجالش ندادند و روسها مانع بودند، او همچنان در پی فرصت میگشت که بدین کار برآید.
دلیلی نداریم که در اعتبار روایت میرزا یعقوبخان، اساسا تردید نماییم. سایر روایتهایی که در آن رساله آورده ماخذ صحیح تاریخی دارند. و نیز آنچه از زبان امیر راجعبه دستخطهای ناصرالدین شاه بازگو کرده، با متن همان اسناد که امروزه به دست ما رسیده، بیکم و کاست است میآید. از اینرو شبهه داشتن در درستی نقل قول او معقول نیست.
اما توضیحی در معنی گفته امیر لازم میآید: با توجه به شرایط تاریخی زمان، منظور میرزاتقیخان از لغت «کنسطیطوسیون» نوعی «دولت منتظم» بوده است. یعنی محدودیت ارادهی فردی ـ و ادارهی مملکت را برپایه قواعد و اصول استوار ساختن و حقوق و جان و مال افراد را از اعمال خودسرانه مصون داشتن. به تعبیری دیگر نفی سنت مالکالرقابی، و اینکه هرگاه یکی از ارکان دولت مورد اتهامی قرار گیرد، بدون رسیدگی حکمی صادر نگردد. چنین اصلاحی را قبلا رشید پاشا صدراعظم همزمان امیر، در نظام سیاست عثمانی کرده بود و با اعلام «خط شریف گلخانه» (1255 ق/ ) پایه دولت منتظم عثمانی را ریخت. اتفاقا رشید پاشا به پالمرستون گفت: یکی از انگیزههایش در گنجانیدن قانون امنیت جانی در فرمان گلخانه همین بود که پس از آن، جان وزیران بازیچهی هوی و هوس سلطان عثمانی قرار نگیرد. و چون وزیری معزول گشت، سلطان نتواند او را خودسرانه به دست دژخیم بسپرد.1 این قرینه زهربار تاریخ است که میرزا تقیخان هم قضیه «کنسطیطوسیون» را در ارتباط با حق زندگی افراد مطرح ساخت ـ زیرا در آن نظام سیاسی، وزیر معزولی مثل خودش، دیگر حق هستی نداشت. گفت: سرانجام شاه «مرا قربان خواهند کرد». در ضمن باید یادآور شویم گذشته از اینکه امیر از فرمان گلخانه آگاهی داشت، همواره از اروپاییان درباره «سیستم حکومت» غربی میپرسید و با آنها گفتوگو مینمود. در یکی از نامههای رسمی خود نیز به این مطلب اشاره نموده که: جمیع مردم انگلیس به موجب «قوانین ولایتی در محافظه، همه مساوی میباشند، آنها املاکشان و ادیانشان در کمال رفاهیت میباشد». همچنین به گفته منشی سفارت انگلیس: امیر در پی «قانون و عدالت» بود.2
نتیجه اینکه اصل روایت میرزا یعقوبخان معتبر است. در ضمن، این نکته هم آمده که، روس «مانع» آن نقشه امیر بود، اما انگلیس در باطن وعدهی «همراهی» داده بود. مخالفت و ممانعت روس طبیعی است. ولی در گزارشهای رسمی وزیر مختار انگلیس، چیزی از این مقوله نیافتیم که میرزاتقیخان اندیشهی خود را با او به میان گذارده باشد.اگر امیر در چنان مسالهی مهمی با وزیر مختار انگلیس صحبت داشته باشد، خیلی بعید و در استثنایی است که آن ایلچی، دولت خود را آگاه ننموده باشد. البته یکجا وزیر مختار انگلیس به امیر مینویسد: «دوستدار خود میداند که منظور باطنی آن جناب است که قواعد نیک مردم ایران را ترقی دهند، و قواعد ظلم و تعدی و اجحاف را از میان آنها و حکام برطرف سازند.»3 ولی این غیر از وضع «کنسطیطوسیون» میباشد. به هر صورت، رد خصوص آن نکته خاص یعنی عنوان کردن مطلب با انگلیس، مدرک دیگری به دست ما نرسیده است. با همه آن توضیحات که در واقع نکتهای را مبهم نگذاریم، یکی از استادان تاریخ عقاید سیاسی تفسیر یا سوء تفسیری از روایت میرزا یعقوب خان نموده است. بدینمعنی که «کنسطیطوسیون»را با مفهوم دموکراسی و حقوق آزادی خلط کرده، و برپایهی همین خلط معنی آن را مغایر سیاست میرزا تقیخان شناخته است. این خلط ذهنی ناشی از اشتباه در مفهوم عینی و ساده «کنسطیطوسیون» است که تنها دلالت دارد بر حکومت با اصول در تقابل بیقاعدگی و خودکامگی و سیاست با اصول میتواند انواع مختلف داشته باشد که یکی ازی آنها نظام دموکراسی است. در زمان امیرکبیر، اساسا مساله دموکراسی و حقوق آزادی مطرح نبود. امیر به روایت میرزا یعقوب خان، بر آن بود که اگر بتواند قواعدی بنهد که خودسری و خودکامگی پادشاه و حکام را سد کند، و پایهی نظام تازهای را بنیان گذارد..
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3090-khial-konstitosioan-dashtam.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
iranboom.ir
خیال کنسطیطوسیون (مشروطیت) داشتم
۲۵ سال پیش در ۱۷ امرداد ۱۳۷٨، غلامعلی رعدی آذرخشی ـ ادیب، شاعر و از مقامات فرهنگی ایران ـ درگذشت.
#غلامعلی_رعدی_آذرخشی در سال ۱۲۸۸ در محله #ششگلان #تبریز به دنیا آمد.
@iranboom_ir
#غلامعلی_رعدی_آذرخشی در سال ۱۲۸۸ در محله #ششگلان #تبریز به دنیا آمد.
@iranboom_ir
پرویز شاپور در۵ خرداد ۱۳۰۲ در قم متولدشدودر ۱۵ مرداد ۱۳۷۸ در تهران درگذشت. شهرت او به دلیل نگارش کاریکلماتور، نوشتههای کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند. علاوه بر آفرینش کاریکلماتورها، در طراحی سیاهقلم نیز توانا بود. وی در سی سال نخست نه نوشت و نه نگاشت، اما در ۴۶ سال بعدی آثار کمحجم ولی پرمحتوایی برجای گذاشت.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
احسان هوشمند مردم شناس و استاد جامعه شناسی:
در ایران قومیت به مفهوم اروپایی آن وجود ندارد.
زبان فارسی،زبان فرهنگی، تاریخی، ملی و تمدنی ایرانیان است.
هیچ مطالعه آماری و آکادمیکی نشان نمی دهد که تفاوت های معناداری در برنامه های توسعه در سکونتگاه های زبانی مثلا بین آذربایجانی ها با فارس زبان ها وجود دارد.
حدود هزار سال است که همه مردم ایران اعم از اینکه زبان گفتاری و زبان محلی شان چیست، بخش قابل توجه و جدی ای از تولیدات فرهنگی، فکری، فلسفی، هنری، اجتماعی و تاریخی خودشان را به زبان فارسی ارائه کردند
در ایتالیا زبان های محلی رقیبی در برابر زبان ملی تلقی و همه آنها نابود شدند و سخن گفتن به آن زبان ها هم در کشورهای همسایه مثل ترکیه ممنوع شد ولی در ایرانی هیچ وقت یکسانسازی زبانی اتفاق نیافتاد.
گروهی که متاثر از دولتهای قفقاز هستند، دائما به فضاسازی بی پایه و غیرعلمی درمورد زبان های محلی مشغولاند.
ایران کشوری موزائیکی نیست،ایران از نظر هویتی و فرهنگی یک فرش است که تار و پود ملت آن به وسیله تاریخ و فرهنگ به هم بافته شده است.
گروهی میخواهند زبان های محلی را در برابر زبان ملی ما بگذارند.
مجموعه گویش ها و زبان های محلی در کشورهای اروپایی به قیمت ایجاد یک زبان فراگیر و استاندارد ملی قربانی شدند ولی در ایران چنین نشد.
نوروز به عنوان مهمترین شاخصه ایرانیت در میان تمامی گروه های ساکن در ایران ریشه های تاریخی ژرفی دارد.
منبع: روزنامه ستاره صبح
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در ایران قومیت به مفهوم اروپایی آن وجود ندارد.
زبان فارسی،زبان فرهنگی، تاریخی، ملی و تمدنی ایرانیان است.
هیچ مطالعه آماری و آکادمیکی نشان نمی دهد که تفاوت های معناداری در برنامه های توسعه در سکونتگاه های زبانی مثلا بین آذربایجانی ها با فارس زبان ها وجود دارد.
حدود هزار سال است که همه مردم ایران اعم از اینکه زبان گفتاری و زبان محلی شان چیست، بخش قابل توجه و جدی ای از تولیدات فرهنگی، فکری، فلسفی، هنری، اجتماعی و تاریخی خودشان را به زبان فارسی ارائه کردند
در ایتالیا زبان های محلی رقیبی در برابر زبان ملی تلقی و همه آنها نابود شدند و سخن گفتن به آن زبان ها هم در کشورهای همسایه مثل ترکیه ممنوع شد ولی در ایرانی هیچ وقت یکسانسازی زبانی اتفاق نیافتاد.
گروهی که متاثر از دولتهای قفقاز هستند، دائما به فضاسازی بی پایه و غیرعلمی درمورد زبان های محلی مشغولاند.
ایران کشوری موزائیکی نیست،ایران از نظر هویتی و فرهنگی یک فرش است که تار و پود ملت آن به وسیله تاریخ و فرهنگ به هم بافته شده است.
گروهی میخواهند زبان های محلی را در برابر زبان ملی ما بگذارند.
مجموعه گویش ها و زبان های محلی در کشورهای اروپایی به قیمت ایجاد یک زبان فراگیر و استاندارد ملی قربانی شدند ولی در ایران چنین نشد.
نوروز به عنوان مهمترین شاخصه ایرانیت در میان تمامی گروه های ساکن در ایران ریشه های تاریخی ژرفی دارد.
منبع: روزنامه ستاره صبح
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
دلیل اینکه ادب فارسی در این دوره،در فاصله آغاز سده هفتم تا آغاز سده نهم،به چنان مرتبه ای دست یافت که فراتر رفتن از آن تاکنون نه تنها در زبان فارسی، بلکه کم و بیش در هیچ یک از زبان های بزرگ ممکن نشده است،از این روست که شعر فارسی نظم و ناحیه ای در ادب نیست،بیان "خاطره قومی" مردمانی است که جان و روح قومی خود را در زبان ملی دمیده اند.
به این اعتبار،نه شعرِ فارسی صِرفِ شعر است و نه زبان فارسی صِرفِ یک زبان؛آنچه این هر دو را از بسیاری از زبان ها و ادبیات های دیگر متمایز می کند،ساحتی از "خاطره قومی" ایرانیان است که در کالبد آن دو دمیده شده است،آنچه در زبان عرفانی _ فلسفی از آن به "تروّح جسم و تجسّم روح" تعبیر کرده اند.
پیشتر،با حکیم ابوالقاسم فردوسی،زبان فارسی به زبان حماسه ظاهری ایران تبدیل شده بود،اما شیخ شهاب الدین سهروردی،با انتقال آن حماسه به مرتبه عالم مثال،در نظام "حکومت خسروانی" خود،به تعبیر هانری کربن،آن را به "حماسه باطنی" تبدیل کرد تا نه تنها "از آب و آتش و باد گزند نیابد"،بلکه آن گاه نیز که در "معرض وزیدن باد بی نیازی خداوند" قرار می گیرد،و به ویژه آن گاه که "سامان سخن گفتن نیست"،از آسیب درمان بماند.
شعر حافظ که هر تفسیری از آن داشته باشیم،اما به هر حال نمی توان آن را عارفانه خواند،صورتی دیگر از همان "حکمت خسروانی" است که شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول در راه احیای آن جان باخت. از دیدگاه تاریخ آگاهی "ملی" ایرانیان،یعنی تداوم خاطره قومی ما،جانشین راستینِ شیخ مقتول اشراقیانِ "رسمی" تاریخ های فلسفه نیستند، که شهرزوری تاریخ آنان را نوشته بود،بلکه خواجه شمس الدین است و رشته ای که آن دو را در پیوندی نامرئی،اما ناگسستنی،به هم ربط می دهد،دریافتی از دیدگاه تاریخ باطنی از دوره باستانی ایران و اندیشیدن آن است. در نخستین نگاه،این نکته شگفت می نماید که اگر چه شیخ شهاب الدین آوازه ای در خور مقام او در تاریخ فلسفه ایرانی نیافت،اما عارفی مانند نجم الدین رازی،در مرموزات اسدی و مرصادالعباد،همزمان با یورش مغولان،با تفسیر عرفانی خود از اندیشه ایرانشهری، راه او را دنبال کرد،همچنان که حافظ در دیوان خود در راهی گام گذاشت که شیخ مقتول هموار کرده بود.
بدین سان به رغم بسطی که فلسفه یونانی در ایران پیدا کرد،اما هرگز به جریان مهمی در اندیشیدن ایرانیان تبدیل نشد،در حالی که آن "حکمت خسروانی"،که شیخ مقتول آن را تجدید کرد،"آن آتش نهفته در دلِ" حافظ،که "خورشید جز شعله ای از آن نبود که در آسمان" گرفته بود،در شرایطی که با زوال تدریجی اندیشیدن خردگرای فهم ایران در "حافظه ایرانی" غیرممکن شده بود،به نوعی به فلسفه تداوم آگاهی "ملی" در "خاطره ایرانیان" تبدیل شد.
🔹دکتر جواد طباطبایی
🔸سیاست نامه
@iranboom_ir
به این اعتبار،نه شعرِ فارسی صِرفِ شعر است و نه زبان فارسی صِرفِ یک زبان؛آنچه این هر دو را از بسیاری از زبان ها و ادبیات های دیگر متمایز می کند،ساحتی از "خاطره قومی" ایرانیان است که در کالبد آن دو دمیده شده است،آنچه در زبان عرفانی _ فلسفی از آن به "تروّح جسم و تجسّم روح" تعبیر کرده اند.
پیشتر،با حکیم ابوالقاسم فردوسی،زبان فارسی به زبان حماسه ظاهری ایران تبدیل شده بود،اما شیخ شهاب الدین سهروردی،با انتقال آن حماسه به مرتبه عالم مثال،در نظام "حکومت خسروانی" خود،به تعبیر هانری کربن،آن را به "حماسه باطنی" تبدیل کرد تا نه تنها "از آب و آتش و باد گزند نیابد"،بلکه آن گاه نیز که در "معرض وزیدن باد بی نیازی خداوند" قرار می گیرد،و به ویژه آن گاه که "سامان سخن گفتن نیست"،از آسیب درمان بماند.
شعر حافظ که هر تفسیری از آن داشته باشیم،اما به هر حال نمی توان آن را عارفانه خواند،صورتی دیگر از همان "حکمت خسروانی" است که شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول در راه احیای آن جان باخت. از دیدگاه تاریخ آگاهی "ملی" ایرانیان،یعنی تداوم خاطره قومی ما،جانشین راستینِ شیخ مقتول اشراقیانِ "رسمی" تاریخ های فلسفه نیستند، که شهرزوری تاریخ آنان را نوشته بود،بلکه خواجه شمس الدین است و رشته ای که آن دو را در پیوندی نامرئی،اما ناگسستنی،به هم ربط می دهد،دریافتی از دیدگاه تاریخ باطنی از دوره باستانی ایران و اندیشیدن آن است. در نخستین نگاه،این نکته شگفت می نماید که اگر چه شیخ شهاب الدین آوازه ای در خور مقام او در تاریخ فلسفه ایرانی نیافت،اما عارفی مانند نجم الدین رازی،در مرموزات اسدی و مرصادالعباد،همزمان با یورش مغولان،با تفسیر عرفانی خود از اندیشه ایرانشهری، راه او را دنبال کرد،همچنان که حافظ در دیوان خود در راهی گام گذاشت که شیخ مقتول هموار کرده بود.
بدین سان به رغم بسطی که فلسفه یونانی در ایران پیدا کرد،اما هرگز به جریان مهمی در اندیشیدن ایرانیان تبدیل نشد،در حالی که آن "حکمت خسروانی"،که شیخ مقتول آن را تجدید کرد،"آن آتش نهفته در دلِ" حافظ،که "خورشید جز شعله ای از آن نبود که در آسمان" گرفته بود،در شرایطی که با زوال تدریجی اندیشیدن خردگرای فهم ایران در "حافظه ایرانی" غیرممکن شده بود،به نوعی به فلسفه تداوم آگاهی "ملی" در "خاطره ایرانیان" تبدیل شد.
🔹دکتر جواد طباطبایی
🔸سیاست نامه
@iranboom_ir
سرزمین های از دست رفته و حقوق ملی ایران در دریای مازندران
دکتر میر مهرداد میرسنجری
1- تمامی مرزهای گسترده ایران در دریا و خشکی در دوران معاصر همواره در حال تهدید بوده و هستند.در شمال غربی ، با تحمیل معاهده های 1813گلستان و1828 ترکمانچای ( قفقاز ) و در شمال شرقی ، با تحمیل معاهده 1881 م. (ورارود و خراسان بزرگ ) ، روسیه بر بخش های وسیعی از ایران سلطه یافت و با این که بلشویک ها به " غاصبانه " بودن سیاست دولت تزاری سابق اقرار کردند ، حتی آن بخش هایی که شوروی متعهد به بازگرداندن آن شده بود (منطقه فیروزه ) هنوز به ایران بازگردانده نشده است .
درشرق جدایی ایران شرقی شامل هرات همیشه ایرانی و افغانستان توسط دسیسه های انگلیس به انجام رسید . در جنوب، با این که خلیج فارس همواره به صورت دریای داخلی ایران به شمار می رفت هیچ گاه از آسیب استعمارگران به دور نماند که به طور نمونه می توان به توطئه جدایی بحرین توسط انگلستان اشاره کرد . مجمع الجزایری که هزاران سال بخشی از خاک ایران محسوب می شد با دخالت های مستمر انگلستان و تهدید های مکرر آن ها به سازمان های جهانی از ایران تجزیه شد و با این عمل نفوذ انگلستان و آمریکا بیش از پیش افزایش یافت و پایگاه های نظامی آنها در نخستین منبع انرژی جهان ( خلیج فارس ایران ) مستحکم و استوار گردیدنظیر همین برنامه بلند مدت حضور آمریکا را می توان در دریای مازندران نیز رد یابی کرد .بنا براین روشنگری و مرور پیوسته اتفاق های ناگوار پیشین جدایی سرزمین های ایرانی می تواند چراغی باشد برای جبران تصمیمات نادرست پیشینیان توسط میهن دوستان ایرانی در آینده.
2- بر اساس اسناد موجود و تفسیر حقوقی آن دریای مازندران طبق معاهدات 1921 و 1940 به صورت مساوی میان دو کشور ایران و روسیه تقسیم شده و هر دو کشور بر برابری حاکمیت و اصل تساوی حقوق همه جانبه یکدیگر در این دریا تاکید کرده اند.
این بدین معنا است که ایران و شوروی در تمام عرصه دریا،از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، به جز 12 مایل خط ساحلی که محدوده ماهیگیری اختصاصی هر یک از دو کشور است از حق کشتیرانی و بهره برداری مساوی بر خوردارند یعنی همه منابع بستر و زیر بستر دریا به دو کشور تعلق دارد چه نفت وگاز، چه آبزیان.
بنابراین به زعم برخی که مصرانه منکر حق 50 درصدی ایران هستند،این حق در قراردادهای 1921 و 1940 گنجانده شده ولو ایران در طول این سال ها نخواسته باشد یا نتوانسته باشد از این حقوق مسلم خود استفاده نماید .بنا براین عدم استفاده ایران از این حقوق در گذشته نمی تواند توجیهی برای عدم وجود این حقوق برای ایران تلقی شود.
3-با توجه به کاربرد نام دریای "کاسپین" برای اکثر کشورهای دنیا و "بحر القزوین" برای کشورهای عربی،کاربرد نام خزر با هیچ منطقی برای ایرانیان زیبنده نیست و بسیار به جا خواهد بود که دستگاه سیاست خارجی ایران نسبت به تغییر این نام به دریای "مازندران" یا دریای "کاسپین" اقدام نماید.
4-بر اساس اصل جانشینی دولت ها کاهش سهم ایران از یک دوم به یک پنجم بی معنا است و تقسیم کشور شوروی به چهار کشور نمی تواند حق50درصدی ایران را به یک پنجم تقلیل دهد .چرا که تغییرات جغرافیای سیاسی هر کشورتنها به خودش مربوط است. اگر به طور مثال شوروی به ده کشور ساحلی در دریایی مازندران تقسیم شود،(مثلا جمهوری داغستان در ساحل دریا از روسیه جدا شود) باید بپذیریم سهم ایران نیز یک یازدهم تقلیل یابد.
5- دور نگاه داشتن و منزوی کردن ایران از فعالیت های کلان منطقه ای از جمله تشکیل اجلاس آتی کشور های ساحلی دریای مازندران بدون حضور ایران ،پروژه های عظیم نفت و گاز منطقه دریای مازندران مثل خط لوله نوموکو و و نقش آفرینی ترکیه بدون حضور ایران در میانجیگری میان اران و شروان و ارمنستان(به رغم پیشینه تاریخی تعلق این مناطق به ایران) می تواند به عنوان بخش هایی ازسناریویی مشابه برای دسیسه چینی غاصبانه علیه حاکمیت سرزمینی ایران در آینده تلقی شود.
6- مسایل و معضلات بزرگ محیط زیستی دریای مازندران که توسط کشور های ساحلی آن به ایران تحمیل می شود متاسفانه حساسیت لازم را بر نینگیخته است. از آن جمله آلو دگی شدید نفتی دریا ناشی از بهره برداری از بیش از 1500 حلقه چاه نفتی از سوی دولت باکو است که عمدتا به ساحل نشینان ایرانی دریا ی مازندران تحمیل می شود و عبور خطوط لوله نفت و گاز از بستر دریا می تواند این مشکلات را تشدید نماید.
7- به هر روی در حال حاضر ایران که تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مالک 50 درصد از سطح و بستر دریا بود، هم اکنون تنها کشوری است که از منابع و ذخایر انرژی این دریا کاملا بی بهره است و این امر می تواند تا آینده یی طولانی سبب وارد آمدن لطمات جدی به منافع ملی ایران در دریای مازندران شود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/7-maaz4.html
@iranboom_ir
دکتر میر مهرداد میرسنجری
1- تمامی مرزهای گسترده ایران در دریا و خشکی در دوران معاصر همواره در حال تهدید بوده و هستند.در شمال غربی ، با تحمیل معاهده های 1813گلستان و1828 ترکمانچای ( قفقاز ) و در شمال شرقی ، با تحمیل معاهده 1881 م. (ورارود و خراسان بزرگ ) ، روسیه بر بخش های وسیعی از ایران سلطه یافت و با این که بلشویک ها به " غاصبانه " بودن سیاست دولت تزاری سابق اقرار کردند ، حتی آن بخش هایی که شوروی متعهد به بازگرداندن آن شده بود (منطقه فیروزه ) هنوز به ایران بازگردانده نشده است .
درشرق جدایی ایران شرقی شامل هرات همیشه ایرانی و افغانستان توسط دسیسه های انگلیس به انجام رسید . در جنوب، با این که خلیج فارس همواره به صورت دریای داخلی ایران به شمار می رفت هیچ گاه از آسیب استعمارگران به دور نماند که به طور نمونه می توان به توطئه جدایی بحرین توسط انگلستان اشاره کرد . مجمع الجزایری که هزاران سال بخشی از خاک ایران محسوب می شد با دخالت های مستمر انگلستان و تهدید های مکرر آن ها به سازمان های جهانی از ایران تجزیه شد و با این عمل نفوذ انگلستان و آمریکا بیش از پیش افزایش یافت و پایگاه های نظامی آنها در نخستین منبع انرژی جهان ( خلیج فارس ایران ) مستحکم و استوار گردیدنظیر همین برنامه بلند مدت حضور آمریکا را می توان در دریای مازندران نیز رد یابی کرد .بنا براین روشنگری و مرور پیوسته اتفاق های ناگوار پیشین جدایی سرزمین های ایرانی می تواند چراغی باشد برای جبران تصمیمات نادرست پیشینیان توسط میهن دوستان ایرانی در آینده.
2- بر اساس اسناد موجود و تفسیر حقوقی آن دریای مازندران طبق معاهدات 1921 و 1940 به صورت مساوی میان دو کشور ایران و روسیه تقسیم شده و هر دو کشور بر برابری حاکمیت و اصل تساوی حقوق همه جانبه یکدیگر در این دریا تاکید کرده اند.
این بدین معنا است که ایران و شوروی در تمام عرصه دریا،از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، به جز 12 مایل خط ساحلی که محدوده ماهیگیری اختصاصی هر یک از دو کشور است از حق کشتیرانی و بهره برداری مساوی بر خوردارند یعنی همه منابع بستر و زیر بستر دریا به دو کشور تعلق دارد چه نفت وگاز، چه آبزیان.
بنابراین به زعم برخی که مصرانه منکر حق 50 درصدی ایران هستند،این حق در قراردادهای 1921 و 1940 گنجانده شده ولو ایران در طول این سال ها نخواسته باشد یا نتوانسته باشد از این حقوق مسلم خود استفاده نماید .بنا براین عدم استفاده ایران از این حقوق در گذشته نمی تواند توجیهی برای عدم وجود این حقوق برای ایران تلقی شود.
3-با توجه به کاربرد نام دریای "کاسپین" برای اکثر کشورهای دنیا و "بحر القزوین" برای کشورهای عربی،کاربرد نام خزر با هیچ منطقی برای ایرانیان زیبنده نیست و بسیار به جا خواهد بود که دستگاه سیاست خارجی ایران نسبت به تغییر این نام به دریای "مازندران" یا دریای "کاسپین" اقدام نماید.
4-بر اساس اصل جانشینی دولت ها کاهش سهم ایران از یک دوم به یک پنجم بی معنا است و تقسیم کشور شوروی به چهار کشور نمی تواند حق50درصدی ایران را به یک پنجم تقلیل دهد .چرا که تغییرات جغرافیای سیاسی هر کشورتنها به خودش مربوط است. اگر به طور مثال شوروی به ده کشور ساحلی در دریایی مازندران تقسیم شود،(مثلا جمهوری داغستان در ساحل دریا از روسیه جدا شود) باید بپذیریم سهم ایران نیز یک یازدهم تقلیل یابد.
5- دور نگاه داشتن و منزوی کردن ایران از فعالیت های کلان منطقه ای از جمله تشکیل اجلاس آتی کشور های ساحلی دریای مازندران بدون حضور ایران ،پروژه های عظیم نفت و گاز منطقه دریای مازندران مثل خط لوله نوموکو و و نقش آفرینی ترکیه بدون حضور ایران در میانجیگری میان اران و شروان و ارمنستان(به رغم پیشینه تاریخی تعلق این مناطق به ایران) می تواند به عنوان بخش هایی ازسناریویی مشابه برای دسیسه چینی غاصبانه علیه حاکمیت سرزمینی ایران در آینده تلقی شود.
6- مسایل و معضلات بزرگ محیط زیستی دریای مازندران که توسط کشور های ساحلی آن به ایران تحمیل می شود متاسفانه حساسیت لازم را بر نینگیخته است. از آن جمله آلو دگی شدید نفتی دریا ناشی از بهره برداری از بیش از 1500 حلقه چاه نفتی از سوی دولت باکو است که عمدتا به ساحل نشینان ایرانی دریا ی مازندران تحمیل می شود و عبور خطوط لوله نفت و گاز از بستر دریا می تواند این مشکلات را تشدید نماید.
7- به هر روی در حال حاضر ایران که تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مالک 50 درصد از سطح و بستر دریا بود، هم اکنون تنها کشوری است که از منابع و ذخایر انرژی این دریا کاملا بی بهره است و این امر می تواند تا آینده یی طولانی سبب وارد آمدن لطمات جدی به منافع ملی ایران در دریای مازندران شود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/7-maaz4.html
@iranboom_ir
مضرات محصولات تغییر ژنتیکی (تراریخته) برای محیط
محصولات اصلاحشده ژنتیکی و میزان افزایش علفکشی که به واسطه آنها استفاده میشود میتواند برای پرندگان، حشرات، دوزیستان و اکوسیستمهای دریایی و ارگانیسم موجودات زنده داخل خاک مضر باشد. این مسئله تنوع زیستی را کاهش میدهد. منابع آبی را آلوده میسازد.
بهعنوان مثال محصولات اصلاحشده رفتارهای پروانهها را تغییر میدهد. جمعیت این حشرات در آمریکا 50 درصد کاهش یافته است. علفکش «راندآپ» باعث کاهش زاد و ولد در دوزیستان میشود و اختلالات هورمونی ایجاد میکند و حتی خسارتهای اندامی در حیوانات در دُزهای پایین مشاهده شده است. / آنتی بیوتروریسم
@iranboom_ir
محصولات اصلاحشده ژنتیکی و میزان افزایش علفکشی که به واسطه آنها استفاده میشود میتواند برای پرندگان، حشرات، دوزیستان و اکوسیستمهای دریایی و ارگانیسم موجودات زنده داخل خاک مضر باشد. این مسئله تنوع زیستی را کاهش میدهد. منابع آبی را آلوده میسازد.
بهعنوان مثال محصولات اصلاحشده رفتارهای پروانهها را تغییر میدهد. جمعیت این حشرات در آمریکا 50 درصد کاهش یافته است. علفکش «راندآپ» باعث کاهش زاد و ولد در دوزیستان میشود و اختلالات هورمونی ایجاد میکند و حتی خسارتهای اندامی در حیوانات در دُزهای پایین مشاهده شده است. / آنتی بیوتروریسم
@iranboom_ir
ویژگیها و شاخصههای نهضت مشروطه
در مورد ویژگیها و شاخصههای اصلی نهضت مشروطه بسیار میتوان گفت و افزونتر از آن میتوان نوشت. اما چند شاخصهی برتر نهضت مشروطه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
با بررسی عملکرد هر طبقه یا گروه در انقلاب مشروطیت مشخص میشود که انقلاب بیش از همه دستآورد پیشهوران و روشنفکرانی بود که با دربار و قدرتهای خارجی مبارزه کردند.
ائتلاف گروههای انقلابی را شاید بتوان اتحاد شهری، مردمی و چند طبقهای قلمداد کرد. در صفبندی نیروهای اجتماعی، اتحاد مشروطهخواهان طیف گستردهای از پیشهوران، روشنفکران، کارگران، بازرگانان و بسیاری از روحانیان را شامل میشد.
افزایش احساسات ملی و رشد گستردهی ناسیونالیسم. در حقیقت، در جریان انقلاب مشروطه بود که مردم ایران برای نخستینبار از خود با عنوان ملّت یاد کردند و در شعارهایشان جملهی «زندهباد ملت ایران» را نیز سر دادند.
رشد روزافزون خودآگاهی ملی و بالا رفتن سطح فهم سیاسی - اجتماعی مردم. این نکته را شاید حتا بتوان بزرگترین دستآورد مشروطه نیز برشمرد، زیرا که مشروطه یارای آن را یافت تا قالب چند صدسالهای را به زیر سوال برد که بر اساس آن مردم خود را رعیت و گله و حکومت را چوپان و عقل کل میپنداشتند.
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2854-hamkari-sonatgarayan-nogarayan-mashrote.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در مورد ویژگیها و شاخصههای اصلی نهضت مشروطه بسیار میتوان گفت و افزونتر از آن میتوان نوشت. اما چند شاخصهی برتر نهضت مشروطه را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
با بررسی عملکرد هر طبقه یا گروه در انقلاب مشروطیت مشخص میشود که انقلاب بیش از همه دستآورد پیشهوران و روشنفکرانی بود که با دربار و قدرتهای خارجی مبارزه کردند.
ائتلاف گروههای انقلابی را شاید بتوان اتحاد شهری، مردمی و چند طبقهای قلمداد کرد. در صفبندی نیروهای اجتماعی، اتحاد مشروطهخواهان طیف گستردهای از پیشهوران، روشنفکران، کارگران، بازرگانان و بسیاری از روحانیان را شامل میشد.
افزایش احساسات ملی و رشد گستردهی ناسیونالیسم. در حقیقت، در جریان انقلاب مشروطه بود که مردم ایران برای نخستینبار از خود با عنوان ملّت یاد کردند و در شعارهایشان جملهی «زندهباد ملت ایران» را نیز سر دادند.
رشد روزافزون خودآگاهی ملی و بالا رفتن سطح فهم سیاسی - اجتماعی مردم. این نکته را شاید حتا بتوان بزرگترین دستآورد مشروطه نیز برشمرد، زیرا که مشروطه یارای آن را یافت تا قالب چند صدسالهای را به زیر سوال برد که بر اساس آن مردم خود را رعیت و گله و حکومت را چوپان و عقل کل میپنداشتند.
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2854-hamkari-sonatgarayan-nogarayan-mashrote.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۳۷ سال پیش در ۱۹ امرداد ۱۳۶۶، مهدی سهیلی ـ ادیب، طنزپرداز و شاعر ـ درگذشت.
یادش گرامی باد
@iranboom_ir
یادش گرامی باد
@iranboom_ir
اشعار سعدی بر آرامگاه های ۶۰۰ ساله مردم اندونزی که نشان دهنده استقبال از فرهنگ غنی ایران میباشد.
چهارگوشه جهان نشان از تمدن ایران دارد ...
@iranboom_ir
چهارگوشه جهان نشان از تمدن ایران دارد ...
@iranboom_ir
کتاب«فارسی ناشنیده»، فرهنگی برای تمام کشورهای فارسیزبان (گفتگو با دکتر حسن انوشه)
اشاره : « فارسی ناشنیده » عنوان کتابی از دکتر حسن انوشه ، و حاصل ۱۸ سال کوشش و تلاش این پژوهشگر در استخراج و برگردان واژگانی از زبان فارسی است که در افغانستان به کار میرود . این کتاب که فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان را شامل می شود، را موسسه ی فرهنگی اکو در هزار صفحه منتشر کرده است . پژوهشگر در این اثر در پی آن دسته از واژهها و اصطلاحات کاربردی رفته که در فارسی قدیم کاربرد داشته و در دیوانهای شاعران و متون علمی و ادبی به کار رفتهاند . بسیاری از این واژهها و اصطلاحات در افغانستان هنوز زندهاند و کارکرد روزمره دارند ، اما در ایران از یادها رفتهاند و حتی ادیبان نیز چنانچه در متون به آنها بربخورند ، باید به فرهنگ لغات مراجعه کنند . واژههایی که در افغانستان به یک معنی و در ایران به معنای دیگر هستند . به عنوان نمونه ، واژه ی « مگر » که در ایران مترادف « الا » و « به جز » است ، و در افغانستان به جای « اما » به کار میرود یا مثلا« گل کردن » که در ایران به معنی« شکفتن » و« شکوفا شدن » است ، در افغانستان برای « خاموش کردن چراغ » به کار میرود یا « نامهنگاری » که در افغانستان به معنی « خبرنگاری » است نه « نوشتن نامه » . واژههایی که از گویشهای فارسی بومی به فارسی رسمی و معیار افغانستان رفتهاند و عمومیت یافتهاند ، مانند فارسی هزارگی ، بدخشی ، یغنابی ، شغنانی و اشکاشمی . واژههایی که از زبان دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند و در ایران هیچ شناخته نیستند. این واژهها هندی ، ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی و گهگاه روسی و ایتالیاییاند . آنچه در پی میآید ، گفتوگو با این متفکر دانش پژوه است که نگاهی حکمی ، علمی و عرفانی به زبان و ادبیات فارسی دارد.
فارسی ناشنیده
( فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده ی کاربردی در افغانستان )
نوشته : حسن انوشه – غلامرضا خدابنده لو
۱۰۰۰ صفحه - ۴۸۰۰۰ تومان
پرسش : « پیشتر پژوهش مشابهی اتفاق افتاده بود ؟ »
پاسخ : « تاکنون انتشار کتابی با این اندازه واژه که درباره ی واژههای فارسی جای دیگر باشد ، در ایران سابقه نداشته است . تنها کتابی که میتوان از آن یاد کرد ، « لغت فرس » اسدی توسی است که در میانه ی سده ی پنجم هجری به قصد آن نوشته شده که شاعران و نویسندگان سرزمینهای غربی ایران معانی واژههایی را که فارسیزبانان شرق جهان ایرانی به کار میبردند، دریابند . دشواری فهم فارسی مشرق جهان ایرانی از آنجا پیدا شده بود که شمار زیادی از واژههای زبان سغدی که خود از زبانهای ایرانی بود، در آن راه یافته بود و مردمان نواحی غربی ایران که از سغد دور بودند ، نمیتوانستند معنای این واژهها را دریابند . اینکه ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامهاش مینویسد که در تبریز به شاعری برخورده که شعر را خوب میگفته اما فارسی را خوب نمیدانسته ، از آن روی بوده که قطران معنی واژههای سغدی دخیل در زبان فارسی را درنمییافت نه اینکه فارسی را خوب نمیدانست . »
پرسش : « آیا شما این کتاب را با هدف یکسانسازی زبان فارسی در سه کشور فارسیزبان تدوین کردید ؟ اگر چنین است ، این کتاب شما را چقدر به هدفتان نزدیک کرد ؟ »
پاسخ : « نیت ما بر این بوده که سرانجام به تدوین فرهنگی برسیم که بتوان در تمامی سرزمینهایی که به فارسی سخن میگویند از آن استفاده کنند . تاکنون در حوزه ی زبان فارسی چنین فرهنگی نوشته نشده و کشورهای فارسی زبان با اینکه به یک زبان سخن میگویند ، دارای فرهنگ لغت مشترکی نیستند و هر یک فرهنگهای جداگانه برای خود دارند و تاکنون کوششی نیز برای یک کاسه کردن گنجینه ی واژگانی یکدیگر نکردهاند . امید است که روزی به این ضرورت پی ببرند و فرهنگی تدوین کنند که در همه جا از آن استفاده شود . یک فرهنگ انگلیسی در تمامی کشورهای انگلیسی زبان که بسیار هم از یکدیگر دورند ، کاربرد دارد و از آن استفاده میکنند، یک قاموس عربی، مثلا« المنجد» یا « المورد » هم در موریتانی که غربیترین کشور جهان عرب است ، کاربرد دارد، هم در عمان که شرقیترین آنهاست ؛ اما کشورهای فارسیزبان که از قضا ، در کنار هم نشستهاند دارای یک لغتنامه ی مشترک نیستند و اهتمامی نیز در این کار ندارند . ما این گام نخست را به امید آن برداشتیم که روزی چنین پیشامد خجسته ای اتفاق بیفتد و همه ی فارسیزبانان صاحب لغتنامه ی مشترکی شوند . »
پرسش : « کسان دیگری هم در تهیه و تدوین این کتاب نقش داشتند ؟ »
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9618-farsi-nashenide-farhangi-baraye-tamam-farsi-zabanan.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
اشاره : « فارسی ناشنیده » عنوان کتابی از دکتر حسن انوشه ، و حاصل ۱۸ سال کوشش و تلاش این پژوهشگر در استخراج و برگردان واژگانی از زبان فارسی است که در افغانستان به کار میرود . این کتاب که فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان را شامل می شود، را موسسه ی فرهنگی اکو در هزار صفحه منتشر کرده است . پژوهشگر در این اثر در پی آن دسته از واژهها و اصطلاحات کاربردی رفته که در فارسی قدیم کاربرد داشته و در دیوانهای شاعران و متون علمی و ادبی به کار رفتهاند . بسیاری از این واژهها و اصطلاحات در افغانستان هنوز زندهاند و کارکرد روزمره دارند ، اما در ایران از یادها رفتهاند و حتی ادیبان نیز چنانچه در متون به آنها بربخورند ، باید به فرهنگ لغات مراجعه کنند . واژههایی که در افغانستان به یک معنی و در ایران به معنای دیگر هستند . به عنوان نمونه ، واژه ی « مگر » که در ایران مترادف « الا » و « به جز » است ، و در افغانستان به جای « اما » به کار میرود یا مثلا« گل کردن » که در ایران به معنی« شکفتن » و« شکوفا شدن » است ، در افغانستان برای « خاموش کردن چراغ » به کار میرود یا « نامهنگاری » که در افغانستان به معنی « خبرنگاری » است نه « نوشتن نامه » . واژههایی که از گویشهای فارسی بومی به فارسی رسمی و معیار افغانستان رفتهاند و عمومیت یافتهاند ، مانند فارسی هزارگی ، بدخشی ، یغنابی ، شغنانی و اشکاشمی . واژههایی که از زبان دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند و در ایران هیچ شناخته نیستند. این واژهها هندی ، ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی و گهگاه روسی و ایتالیاییاند . آنچه در پی میآید ، گفتوگو با این متفکر دانش پژوه است که نگاهی حکمی ، علمی و عرفانی به زبان و ادبیات فارسی دارد.
فارسی ناشنیده
( فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده ی کاربردی در افغانستان )
نوشته : حسن انوشه – غلامرضا خدابنده لو
۱۰۰۰ صفحه - ۴۸۰۰۰ تومان
پرسش : « پیشتر پژوهش مشابهی اتفاق افتاده بود ؟ »
پاسخ : « تاکنون انتشار کتابی با این اندازه واژه که درباره ی واژههای فارسی جای دیگر باشد ، در ایران سابقه نداشته است . تنها کتابی که میتوان از آن یاد کرد ، « لغت فرس » اسدی توسی است که در میانه ی سده ی پنجم هجری به قصد آن نوشته شده که شاعران و نویسندگان سرزمینهای غربی ایران معانی واژههایی را که فارسیزبانان شرق جهان ایرانی به کار میبردند، دریابند . دشواری فهم فارسی مشرق جهان ایرانی از آنجا پیدا شده بود که شمار زیادی از واژههای زبان سغدی که خود از زبانهای ایرانی بود، در آن راه یافته بود و مردمان نواحی غربی ایران که از سغد دور بودند ، نمیتوانستند معنای این واژهها را دریابند . اینکه ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامهاش مینویسد که در تبریز به شاعری برخورده که شعر را خوب میگفته اما فارسی را خوب نمیدانسته ، از آن روی بوده که قطران معنی واژههای سغدی دخیل در زبان فارسی را درنمییافت نه اینکه فارسی را خوب نمیدانست . »
پرسش : « آیا شما این کتاب را با هدف یکسانسازی زبان فارسی در سه کشور فارسیزبان تدوین کردید ؟ اگر چنین است ، این کتاب شما را چقدر به هدفتان نزدیک کرد ؟ »
پاسخ : « نیت ما بر این بوده که سرانجام به تدوین فرهنگی برسیم که بتوان در تمامی سرزمینهایی که به فارسی سخن میگویند از آن استفاده کنند . تاکنون در حوزه ی زبان فارسی چنین فرهنگی نوشته نشده و کشورهای فارسی زبان با اینکه به یک زبان سخن میگویند ، دارای فرهنگ لغت مشترکی نیستند و هر یک فرهنگهای جداگانه برای خود دارند و تاکنون کوششی نیز برای یک کاسه کردن گنجینه ی واژگانی یکدیگر نکردهاند . امید است که روزی به این ضرورت پی ببرند و فرهنگی تدوین کنند که در همه جا از آن استفاده شود . یک فرهنگ انگلیسی در تمامی کشورهای انگلیسی زبان که بسیار هم از یکدیگر دورند ، کاربرد دارد و از آن استفاده میکنند، یک قاموس عربی، مثلا« المنجد» یا « المورد » هم در موریتانی که غربیترین کشور جهان عرب است ، کاربرد دارد، هم در عمان که شرقیترین آنهاست ؛ اما کشورهای فارسیزبان که از قضا ، در کنار هم نشستهاند دارای یک لغتنامه ی مشترک نیستند و اهتمامی نیز در این کار ندارند . ما این گام نخست را به امید آن برداشتیم که روزی چنین پیشامد خجسته ای اتفاق بیفتد و همه ی فارسیزبانان صاحب لغتنامه ی مشترکی شوند . »
پرسش : « کسان دیگری هم در تهیه و تدوین این کتاب نقش داشتند ؟ »
دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/9618-farsi-nashenide-farhangi-baraye-tamam-farsi-zabanan.html
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
حقوق ایران در دریای مازندران محفوظ است
پیش از تحمیل دو قرارداد گلستان (1813م.) و ترکمانچای (1828 م.) بر دولت و ملت ایران، دولت و ملت ایران در دریای مازندران با هیچ نهاد یا دولت معرضی روبهرو نبودند، اما در اثر تحمیل قرارداد گلستان، حقوق تاریخی ملت ایران خدشهدار شد و حق ملت ایران در داشتن نیروی دریایی در این دریا از میان رفت.
در اثر تحمیل قرارداد آخال به ایران از سوی روسیهی تزاری (1881م.)، دولت ایران از حقوق خود بر سرزمینهای خوارزم و فرارود چشمپوشی کرد و بدینسان کرانههای خاوری دریای مازندران نیز به دست روسها افتاد.
به دنبال سرنگونی حکومت تزاری در اثر کودتای بلشویکی در هفتم نوامبر 1917 م.، روسها با اشغال بخشهایی از ایران، گلولهباران کردن بندرها و... در پی آن برآمدند تا ارثیهی خونین تزارها را به خود منتقل کنند. سرانجام روز 13 دسامبر 1921 (23 آذرماه 1300) ایران زیر فشار خردکنندهی بلشویکها تن به امضای قرارداد 1921 (قرارداد مودّت) داد. بر پایهی این قرارداد، سرزمینهایی را که حکومت تزاری با جبر و زور از ایران گرفته بود، به حکومت بلشویکی منتقل شد، اما در این میان حقوق دولت ایران در دریای مازندران ترمیم شد و ایران حقوق برابر با اتحاد شوروی را در این دریا به دست آورد.
فصل یازدهم عهدنامهی 1921 میگوید: «نظر به اینکه مطابق اصول بیانشده در فصل اول این عهدنامه، عهدنامهی منعقده در 10 فوریه 1828 بین ایران و روسیه در ترکمانچای نیز که فصل 8 آن حق داشتن بحریه را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود، از درجهی اعتبار ساقط است، معهذا طرفین متعاهدین رضایت میدهند که از زمان امضای این معاهده هر دو بالسویه حق کشتیرانی آزاد در زیر بیرقهای خود در بحر خزر داشته باشند».
از سوی دیگر، بر پایهی قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی میان ایران و شوروی که در 25 مارس 1940 (پنجم فروردین 1319) بسته شد، دو دولت از حقوق برابر و انحصاری در دریای مازندران از نظر کشتیرانی (مادهی 13) و نیز از منابع طبیعی (بند 4 مادهی 12)، به گونهی روشن و غیر قابل تعبیر و تفسیر بهرهمند شدند.
در مادهی 13 قرارداد اشارهشده است: «طرفین متعاهدین بر طبق اصولی که در عهدنامهی مورخ 6 فوریه 1921 بین ایران و جمهوری متحد سوسیالیستی شوروی اعلام گردیده است موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتیهایی جز کشتیهای متعلق به ایران یا اتحاد شوروی سوسیالیستی و یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی و حملونقل کشوری یکی از طرفین متعاهدین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر مینمایند، نمیتواند وجود داشته باشد».
البته منظور از کشتیها، عبارت است از کشتیهای بازرگانی و جنگی - زیرا در این مورد هیچ اشارهای به نوع کشتی به عمل نیامده است - و کشتیهایی متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و یا کشتیهای زیر پرچم آن دو.
بند 14 مادهی 12 مقرر میدارد: «هر یک از طرفین متعاهدین، ماهیگیری را در سواحل خود در حد 10 مایل دریایی به کشتیهای خود اختصاص داده و این حق را برای خود محفوظ میدارد...».
این بند تصریح دارد که طرفین متعاهدین (ایران و شوروی) در خارج از 10 مایل ساحلی هر دو یکسان میتوانند از منابع آبزیان بهره گیرند و این حق به زیر آبها یعنی بستر و زیربستر نیز تسری دارد.
افزون بر آن در همان روزِ امضای قرارداد(25 مارس 1940)،سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی در تهران که قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی را از سوی دولت خود امضا کرده است در نامهای به وزیر امور خارجه مینویسد: «با نهایت توقیر مراتب زیر را باستحضار آن جناب میرساند: ... نظر به اینکه دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
همان روز در پاسخ، وزیر خارجه ایران به «ماتوی فیلیمونو» سفیر کبیر شوروی در ایران مینویسد: «با کمال توقیر وصول نامهی مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که مضمون ذیل است تأیید مینمایم... دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
با توجه به دو قرارداد 1921 و 1940 و نیز نامههای پیوست قرارداد 1940، روشن و مسلم است که:
دریای مازندران یک دریای بسته است (دریای ایران و شوروی)؛
این دریا در ید مالکیت و حاکمیت برابر دو دولت ایران و شوروی قرار دارد؛
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3215-ba-hassiat-hoghogh-iran-daya-maaz-mahfoz.html
@iranboom_ir
پیش از تحمیل دو قرارداد گلستان (1813م.) و ترکمانچای (1828 م.) بر دولت و ملت ایران، دولت و ملت ایران در دریای مازندران با هیچ نهاد یا دولت معرضی روبهرو نبودند، اما در اثر تحمیل قرارداد گلستان، حقوق تاریخی ملت ایران خدشهدار شد و حق ملت ایران در داشتن نیروی دریایی در این دریا از میان رفت.
در اثر تحمیل قرارداد آخال به ایران از سوی روسیهی تزاری (1881م.)، دولت ایران از حقوق خود بر سرزمینهای خوارزم و فرارود چشمپوشی کرد و بدینسان کرانههای خاوری دریای مازندران نیز به دست روسها افتاد.
به دنبال سرنگونی حکومت تزاری در اثر کودتای بلشویکی در هفتم نوامبر 1917 م.، روسها با اشغال بخشهایی از ایران، گلولهباران کردن بندرها و... در پی آن برآمدند تا ارثیهی خونین تزارها را به خود منتقل کنند. سرانجام روز 13 دسامبر 1921 (23 آذرماه 1300) ایران زیر فشار خردکنندهی بلشویکها تن به امضای قرارداد 1921 (قرارداد مودّت) داد. بر پایهی این قرارداد، سرزمینهایی را که حکومت تزاری با جبر و زور از ایران گرفته بود، به حکومت بلشویکی منتقل شد، اما در این میان حقوق دولت ایران در دریای مازندران ترمیم شد و ایران حقوق برابر با اتحاد شوروی را در این دریا به دست آورد.
فصل یازدهم عهدنامهی 1921 میگوید: «نظر به اینکه مطابق اصول بیانشده در فصل اول این عهدنامه، عهدنامهی منعقده در 10 فوریه 1828 بین ایران و روسیه در ترکمانچای نیز که فصل 8 آن حق داشتن بحریه را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود، از درجهی اعتبار ساقط است، معهذا طرفین متعاهدین رضایت میدهند که از زمان امضای این معاهده هر دو بالسویه حق کشتیرانی آزاد در زیر بیرقهای خود در بحر خزر داشته باشند».
از سوی دیگر، بر پایهی قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی میان ایران و شوروی که در 25 مارس 1940 (پنجم فروردین 1319) بسته شد، دو دولت از حقوق برابر و انحصاری در دریای مازندران از نظر کشتیرانی (مادهی 13) و نیز از منابع طبیعی (بند 4 مادهی 12)، به گونهی روشن و غیر قابل تعبیر و تفسیر بهرهمند شدند.
در مادهی 13 قرارداد اشارهشده است: «طرفین متعاهدین بر طبق اصولی که در عهدنامهی مورخ 6 فوریه 1921 بین ایران و جمهوری متحد سوسیالیستی شوروی اعلام گردیده است موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتیهایی جز کشتیهای متعلق به ایران یا اتحاد شوروی سوسیالیستی و یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی و حملونقل کشوری یکی از طرفین متعاهدین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر مینمایند، نمیتواند وجود داشته باشد».
البته منظور از کشتیها، عبارت است از کشتیهای بازرگانی و جنگی - زیرا در این مورد هیچ اشارهای به نوع کشتی به عمل نیامده است - و کشتیهایی متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و یا کشتیهای زیر پرچم آن دو.
بند 14 مادهی 12 مقرر میدارد: «هر یک از طرفین متعاهدین، ماهیگیری را در سواحل خود در حد 10 مایل دریایی به کشتیهای خود اختصاص داده و این حق را برای خود محفوظ میدارد...».
این بند تصریح دارد که طرفین متعاهدین (ایران و شوروی) در خارج از 10 مایل ساحلی هر دو یکسان میتوانند از منابع آبزیان بهره گیرند و این حق به زیر آبها یعنی بستر و زیربستر نیز تسری دارد.
افزون بر آن در همان روزِ امضای قرارداد(25 مارس 1940)،سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی در تهران که قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی را از سوی دولت خود امضا کرده است در نامهای به وزیر امور خارجه مینویسد: «با نهایت توقیر مراتب زیر را باستحضار آن جناب میرساند: ... نظر به اینکه دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
همان روز در پاسخ، وزیر خارجه ایران به «ماتوی فیلیمونو» سفیر کبیر شوروی در ایران مینویسد: «با کمال توقیر وصول نامهی مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که مضمون ذیل است تأیید مینمایم... دریای خزر که طرفین متعاهدین، آن را دریای ایران و شوروی میدانند...».
با توجه به دو قرارداد 1921 و 1940 و نیز نامههای پیوست قرارداد 1940، روشن و مسلم است که:
دریای مازندران یک دریای بسته است (دریای ایران و شوروی)؛
این دریا در ید مالکیت و حاکمیت برابر دو دولت ایران و شوروی قرار دارد؛
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3215-ba-hassiat-hoghogh-iran-daya-maaz-mahfoz.html
@iranboom_ir
دیدهبان مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@IRANBOOM_IR
گزارش سیزدهمین همایش ملی دریای مازندران (کاسپیان)
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17100-hama-maaz-13-970718.html
بیانیه پایگاه اطلاع رسانی برای نجات یادمانهای باستانی دربارۀ حقوق اساس ملت ایران در دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11968-mohammad-varshochi.html
بیانیهٔ همایش علمیفرهنگی دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1434-bayani-hama-maaz-86.html
دهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/15873-
نهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13831-
نهمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13656-
هشتمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/12361-hama-maaz-930125.html
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11404-haftomin-hama-maaz-9210.html
ششمین نشست دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1562-maaz-6-neshast.html
حقوق ایران در دریای مازندران و دیدگاه های پژوهشگران و دانشوران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1664-hagh-iran-darya-maaz.html
نخستین همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران سال 86 برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1433-hama-maaz-861205.html
همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1076-hama-maaz-esfand87.html
نامه سرگشاده پیرامون دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3-1388-10-10-21-59-09.html
ویژهنامه دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17323-daya-mazandaran-971211.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz.html
@IRANBOOM_IR
گزارش سیزدهمین همایش ملی دریای مازندران (کاسپیان)
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17100-hama-maaz-13-970718.html
بیانیه پایگاه اطلاع رسانی برای نجات یادمانهای باستانی دربارۀ حقوق اساس ملت ایران در دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11968-mohammad-varshochi.html
بیانیهٔ همایش علمیفرهنگی دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1434-bayani-hama-maaz-86.html
دهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/15873-
نهمین همایش ملی و مستقل دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13831-
نهمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/13656-
هشتمین همایش حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/12361-hama-maaz-930125.html
هفتمین همایش دریای مازندران (کاسپیان) برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/11404-haftomin-hama-maaz-9210.html
ششمین نشست دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1562-maaz-6-neshast.html
حقوق ایران در دریای مازندران و دیدگاه های پژوهشگران و دانشوران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1664-hagh-iran-darya-maaz.html
نخستین همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران سال 86 برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1433-hama-maaz-861205.html
همایش علمی- فرهنگی دریای مازندران برگزار شد
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1076-hama-maaz-esfand87.html
نامه سرگشاده پیرامون دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/3-1388-10-10-21-59-09.html
ویژهنامه دریای مازندران
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17323-daya-mazandaran-971211.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر عباس زریاب خویی
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39115
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در شهر خوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی گذراند و چون امکان ادامه تحصیل در خوی وجود نداشت نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو عربی، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ به قم رفت و درمدرسه فیضیه با مرحوم آیت الله جعفر اشراقی هم اطاق شد و قریب شش سال نزد علمای طراز اول حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول بود.. در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد.
در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمد و به نوشتن مقاله در نشریههای علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. همزمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند.
در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی هومبولت در آلمان در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت.
دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانستهها و تجربههای خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد
هنگامی که بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دایرةالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همه اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود و او نیز با دل و جان با این سازمانها به همکاری پرداخت.دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
از تألیفات وی میتوانیم به « بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه»،« آیینه جام» و « تاریخ ساسانیان» اشاره کنیم و از ترجمه ها نیز می توان به « تاریخ فلسفه ویل دورانت» و « تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان از تئودر نولدکه » اشاره نمود.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/11910-1392-12-14-06-20-32.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39115
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در شهر خوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی گذراند و چون امکان ادامه تحصیل در خوی وجود نداشت نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو عربی، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ به قم رفت و درمدرسه فیضیه با مرحوم آیت الله جعفر اشراقی هم اطاق شد و قریب شش سال نزد علمای طراز اول حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول بود.. در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد.
در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمد و به نوشتن مقاله در نشریههای علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. همزمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند.
در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی هومبولت در آلمان در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت.
دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانستهها و تجربههای خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد
هنگامی که بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دایرةالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همه اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود و او نیز با دل و جان با این سازمانها به همکاری پرداخت.دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
از تألیفات وی میتوانیم به « بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه»،« آیینه جام» و « تاریخ ساسانیان» اشاره کنیم و از ترجمه ها نیز می توان به « تاریخ فلسفه ویل دورانت» و « تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان از تئودر نولدکه » اشاره نمود.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/11910-1392-12-14-06-20-32.html
__
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
دکتر عباس زریاب خویی
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
@iranboom_ir
۲۰ امرداد ۱۲۹۸ زادروز دکتر عباس زریاب خویی است. یادش گرامی.
@iranboom_ir
شادروان عنایتالله رضا: نام درياي شمال ايران «كاسپي» است
«خزر» نام درستی برای دریای شمال ایران نیست
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/103-name-darya-shomal.html
@iranboom_ir
«خزر» نام درستی برای دریای شمال ایران نیست
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/103-name-darya-shomal.html
@iranboom_ir
گفتگو با یک پژوهشگر (عنایت الله رضا) دربارۀ کتابش
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/4094-goftego-ba-yek-pajoheshgar-darbare-ketabash.html
@iranboom_ir