Telegram Web Link
متن نامه‌ی سردار ظفر به «سالار حشمت» هنگام پیوستن به اردوی ملی،
درج شده در روزنامه کشکول اصفهان (سال دوم، ش 4، 23 ربیع الاول
1327 و روزنامه‌ی جهاد اکبر، سال دوم، ش 13، 25
ربیع الاول 1327 ق.):

جناب مستطاب اجل سالار حشمت ـ دام اقباله.
اولاً مستدعی هستم بعدها این بنده را به اسم اصلی خودم «خسرو» بخوانید، از این «سردارظفری» که فعلاً لقب می‌شوم و ننگ هر خاندان شده است، مرا معاف بدارید. روی پاکت را هم از جناب‌عالی و عموم خانوارها استدعا می‌کنم به اسم مرقوم دارید که خود را از زیر بار ننگ بیرون می‌آورم.
نه ماه است به دولت خدمت نموده‌ام اگر چه از مهربانی حضرت «سپه‌سالار اعظم» خیلی متشکرم چون با من دوستانه رفتار نمود، ولی استبداد و آدم کشی را کفر می‌دانم. آن چه خدمت بایست به دولت نمایم نمودم. تا این که مأمور شدم به خاک اصفهان حمله بیاورم. پیشوایان دین را که همیشه به جز خداشناسی و راستی و دستگیری مخلوق خدا چیزی از آن‌ها ندیده، بکشم و تماماً املاک آن‌ها را ضبط و اموال آن‌ها به یغما ببرم و خانه‌ی خدا را به توپ بندم.
حقیقت، انسان صحیح و مسلمان پاک‌اعتقاد خیلی از این کارها شرم باید بکند. نیک و بد کار را تصور کردم دیدم چهار روز دنیا به این نمی‌ارزد که شخص از دنیا و عقبی برای این که او را امیر.... یا سردار... یا سالار... خطاب کنند چشم بپوشد و خود را خسر الدنیا و الآخرت بکند. حالا برادر کشی را هم کنار بگذاریم، شخص اگر حفظ نوع خود را و ملاحظه‌ی ملت بیچاره‌ی بدبخت را نکرد، یقین بدانند از درجه‌ی انسانیت خارج است. پس در این صورت:

دو گیتی به دولت نخواهم فروخت
 کسی چشم خود را به روزن ندوخت

حال که چنین است همان خیال که بلاتشبیه «حرّ شهید ریاحی» نمود اول کسی که با امام مظلوم ـ علیه السلام ـ طرف شد او بود، اول کسی هم که خود را در حضور امام (ع) به کشتن داد او بود، با خدای خود عهد نمودم تا جان در بدن دارم، به راه ملت، اول کسی که کشته شود من باشم.
فعلاً در «مورچه خورت» جلوی قشون دولت را نگاه می‌دارم، اگر بگذارم به اصفهان بیایند نامرد دنیا هستم. از ایل با غیرت بختیاری استدعا می‌کنم همین قسم که در جوش و خروش هستید استعدادی زود به من برسانید تا بیست روز دیگر اگر تبریز را از محاصره نجات ندادم، نامرد دنیا هستم.

عدالت‌خواه ملت نجیب ایران خسرو بختیاری

http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2856-naghsh-iel-bakhtiari-olamaye-esfehan-mashrote.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۱۴ امرداد سالروز درگذشت حسین پناهی است.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

@iranboom_ir
🎨طرح|سالروز شهادت سرلشگر خلبان "عباس بابايی" معاون عملياتی نيروی هوايی ارتش (۱۳۶۶ خ)

🔸طراح: عباس گودرزی

@iranboom_ir
شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی - پرواز تا بی نهایت
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/8189-parvaz-bi-nahayat.html

@iranboom_ir
کتاب《فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت》

نوشته: شادروان فریدون آدمیت
‌‌
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
کتاب《ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران - مجلس اول و بحران آزادی》

نوشته: شادروان فریدون آدمیت
‌‌
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
کتاب《ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران》

نوشته: شادروان فریدون آدمیت
‌‌
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
مقبره مشروطه نویسان زیر تلی از خاک

اینجا روزگاری خانه ملک المتکلمین بوده است و اکنون تلی از خاک است - این خانه در کوچه ای بن بست واقع شده، انتهای کوچه بیمارستان لقمان، جایی که مقبره های میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل (روزنامه نگاران مشروطه خواه) - در فراموشی ویرانه ای در دل تهران گم شده است.

http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/13222-maghbare-mashrotenevisan-zir-tali-az-khak.html

@Iranboom_ir
کتاب《فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران》

نوشته: شادروان فریدون آدمیت
‌‌
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
تاریخ مشروطهٔ ایران
نوشته: سید احمد کسروی تبریزی
‌‌
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
از نهان‌خانۀ دل به آشکارکدۀ جامعه: (شعر مشروطه از منظر مفهوم‌ها)
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/5506-sher-mashrote-az-nazar-mafhom.html

@iranboom_ir
جنبش مشروطیت

دکتر هوشنگ طالع

خیزش مشروطیت ایران‌،‌ فراگشتی 5 مرحله‌ای بود. نخستین مرحله‌ی آن عبارت بود از فرمان مشروطیت که در 24 جمادی‌الثانی 1324 هجری قمری یا 13 امرداد ماه 1285 خورشیدی برابر با 5 اوت 1907 میلادی صادر شد. البته این مهم، حاصل مجموعه‌ای از مبارزه‌های پی‌گیر ملّت ایران بود که فراگشت و نتیجه‌ی آن، صدور فرمان مشروطیت بود.

اما زمانی که این فرمان صادر شد،‌ جهان چگونه بود؟ درست است که برخی از تاریخ‌نویسان بر این باورند که سده‌ی بیستم، قرن نفی استعمار و طرد استبداد بوده است ولی در آغاز آن سده، در جهان فقط 43 کشور مستقل وجود داشت. امروزه تعداد اعضای سازمان ملل متحد به بیش از 190 کشور رسیده است. این کمابیش 150 کشور جدید، همگی برآمده از جنگ جهانی دوم‌اند، یعنی پرسابقه‌ترین‌شان 40 تا 45 سال و بقیه هم 20 سال و 10 سال و... دارای پیشینه هستند.

از آن 43 کشوری که در آن زمان دارای استقلال بودند، تنها سه کشور ایران، ترکیه (عثمانی) و تا اندازه‌ای افغانستان از کشورهای اسلامی امروز، مستقل بودند. باقی جهان در چنگ چند کشور بود: آفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب نمی‌کرد؛ فرانسه به‌عنوان دومین قدرت استعماری بخش‌هایی از آسیا، بخش‌هایی از شمال آفریقا و بخش‌هایی از آمریکای مرکزی را در اختیار داشت؛ دولت روسیه بخش‌های بزرگی از اروپا و آسیا را در اختیار داشت؛ ‌در کنار این‌ها امپراتوری عثمانی که تنها امپراتوری مسلمان بود، بخشی از آسیا و اروپا را در اختیار داشت؛ پرتغال و اسپانیا هم قدرت استعماری بودند.

اگر شما به جهان آن‌روز بنگرید می‌بینید که به جز بخش‌های کوچکی از آسیا، بقیه‌ی جهان مستعمره بود. قاره‌ی آفریقا و اقیانوسیه، بخش‌هایی از اروپا که مستعمره‌ی امپراتوری اطریش - هنگری و امپراتوری‌های روس و عثمانی بود، از آمریکا هم بخش‌هایی زیر استعمار بود.

از سوی دیگر از میان این 43 کشور مستقل، فقط 16 کشور را می‌شد با اما و اگر جزو کشورهای مردم‌سالار رده‌بندی کرد، یعنی کشورهایی که دارای پارلمان بودند.

در تمام این کشورها، زنان فاقد حق رأی بودند. اولین‌بار زنان در سال 1921 در ایالات متحده‌ی آمریکا حق رأی به‌دست آوردند و بعد در سال 1927 در بریتانیا و تازه در دهه‌ی 80 است که زنان سوئیسی، حق رأی پیدا کردند و هنوز هم در بسیاری از جاها، زنان از حق رأی محروم‌اند. در این 16 کشوری که دارای پارلمان بودند، مردان هم به‌ویژه از طبقات فرودست به‌دلیل پیچیده بودن نظام انتخاباتی، حق رأی نداشتند...
در چنین شرایطی بود که ایران در سال 1285 خورشیدی (1906 میلادی) با انقلاب مشروطیت به عنوان هفدهمین کشور مردم‌سالار جهان به خیل این کشورهای اندک می‌پیوندد. بر این‌پایه، در جهانی که زیر سلطه‌ی استعمار و استبداد بود، کاری که ایرانی‌ها به ثمر رساندند، دست‌آورد عظیمی بود، یعنی در سراسر قاره‌ی پهناور آسیا، ایران نخستین ملتی بود که بانگ ملّت‌گرایی را بلند کرد و در این مبارزه موفق شد.

همان‌طور که پیش از این گفته شد مشروطیت ایران فراگشتی پنج مرحله‌ای بود:
در مرحله‌ی یکم که همان امضای سند 24 جمادی‌الثانی 1324 (13 امرداد 1285) بود، مظفرالدین شاه زیر فشار زیاد مردم فرمان مشروطیت را صادر می‌کند، مردم جشن گرفتند و فرمان‌ها را به دیوار‌ها چسباندند، ولی وقتی متن فرمان‌ها را خواندند، دیدند که اصلاً سخنی از ملت به میان نیامده است، پس آن‌ها را از دیوارها کنده و جشن‌ها را متوقف کردند و اعتراض‌ها را پی گرفتند. چهار روز بعد مظفرالدین‌شاه، سند دوم مشروطیت را صادر کرد که عبارت از فرمان مشروطیت بود. با این فرمان مردم آرام شدند و مرحله‌ی سوم آغاز شد. مرحله‌ی سوم عبارت بود از مجلسی از اعیان، اشراف، روحانیان و نمایندگان اصناف کشور که در تالار مدرسه نظام (همان جایی که روبه‌روی مجلس سنای سابق و مجلس شورای اسلامی است و در آن دانشکده‌ی افسری قرار دارد) تشکیل شد و کارگروهی جهت این که نظام‌نامه‌ی انتخابات را بنویسند، گرد هم آمدند. ولی مظفرالدین‌شاه به سادگی حاضر به توشیح این نظام‌نامه نشد تا سرانجام پس از کشمکش‌ها و درگیری‌هایی، دربار آن را تأیید کرد.

به دنبال آن، مجلسِ نخست مشروطیت تشکیل شد که سه کار بزرگ انجام داد که دو کار آن در راستای این فراگشت پنچ مرحله‌ای بود:

یکم این‌که قانون اساسی را در 51 اصل تنظیم کرد. در این زمان به دلیل بیماری مظفرالدین‌شاه، محمدعلی‌شاه در راه تهران بود تا اداره‌ی امور را به دست بگیرد. لازم به ذکر است که محمدعلی‌شاه با حال و هوای مشروطیت میانه‌ی خوبی نداشت به همین جهت نمایندگان عجله‌ی زیادی به‌خرج دادند تا این قانون، پیش از آن‌که محمدعلی‌شاه قدرت را در دست بگیرد آماده شود ولی موفق نشدند و محمدعلی‌شاه آمد و با امضای آن نیز مخالفت کرد.

دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/10848-khizesh-mashrotiat.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
نقش احزاب دوران انقلاب مشروطیت در سازماندهی مهاجرت و ایجاد کمیته‌ی دفاع ملی

حسن اصغری

می‌توان گفت که انقلاب مشروطیت در [... تاریخ معاصر]، بزرگ‌ترین حادثه‌ی تاریخی تحول‌ساز ایران بوده است. متأسفانه پژوهش‌گران ما تاکنون به ریشه‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی زمینه‌ساز این انقلاب نپرداخته‌اند و تحلیلی موشکافانه و روشن‌گرانه از آن ارایه نداده‌اند. با توجه به اسناد و مدارک وقایع‌نگارانه‌ی موجود، می‌توان درباره‌ی حوادث و رویدادها و مواضع سیاسی و اجتماعی شخصیت‌ها و بازیگران دوران انقلاب، مطلب نوشت و کتاب تدوین کرد اما تکرار و بازنگاری وقایع و اعمال و رفتار شخصیت‌های نقش‌دار در وقایع انقلاب، هیچ تأثیری در گشایش زوایای تاریک و پنهان و هنوز کشف‌نشده‌ی تحولات انقلاب ندارد و چراغی هر چند کم‌سو بر تاریکی‌ها نمی‌افکند. شاهدیم که نویسندگان و پژوهش‌گران در چند دهه‌ی اخیر به بازنگاری وقایع انقلاب مشروطیت دست زده‌اند، اما دیده‌ایم که آثار اینان حتا قدرت القا و ارایه‌ی حوادث نگاشته‌شده‌ی مرجع شصت ـ هفتاد سال پیش وقایع‌نگاران را نیز ندارد و نوعی بازنویسی و تکرار کم‌رنگ و کم‌قوت کتاب‌های گذشته‌اند. ارایه‌ی اطلاعات تاریخی دست سوم و چهارم، بدون نگاه ژرف‌کاوانه به زمینه‌های شالوده‌ای، هیچ روزنه‌ای نو نمی‌گشاید.

به نظر من، با اتکا به نظرگاه فلسفه‌ی تاریخ و با شناخت زیرساخت‌های اقتصادی و موقعیت‌ تاریخی و روساخت‌های فرهنگی در مقطع ویژه‌ی اواخر دوره‌ی انقلاب مشروطیت می‌توان به بازیابی زمینه‌های وقایع انقلاب مشروطیت دست یافت. نقش جناح‌ها و احزاب و جمعیت‌های سیاسی و فرهنگی و آرایش طبقاتی و نقش روحانیان و دخالت کشورهای بیگانه از جمله روسیه و انگلیس و آلمان و عثمانی و تا حدودی فرانسه، هر کدام نیاز به نگارش و تدوین کتابی قطور دارند که هنوز کسانی آستین بالا نزده‌اند و جاده خالی است و ره‌رو می‌طلبد. البته در نبودِ پژوهش‌گران جدی و حرفه‌ای در این زمینه‌ها، ناگزیر دست نویسندگان غیرحرفه‌ای بالا می‌رود تا گام در جاده گذارند و به چیزی نظر اندازند که مشغله‌ی ذهنی‌شان نیست.

مهاجرت و تشکیل «کمیته‌ی دفاع ملی» یکی از وقایع مهم و حرکت‌ساز تاریخ انقلاب مشروطیت است. مهاجرت ملیون از تهران به قم و کرمانشاه که به تشکیل شورایی به نام «کمیته‌ی دفاع ملی» منجر شد. با تشکیل این کمیته‌، دولتی در دولت ایران پدید آمد و اعلام کرد که «کمیته‌ی دفاع ملی» برای مقابله با تجاوز لشگریان دو دولت روسیه و انگلیس ایجاد شده است. دراین تاریخ، یعنی 1915، لشگریان دولت روسیه‌ی تزاری و امپراتوری بریتانیا در برخی نقاط ایران از جمله قزوین و بوشهر و شیراز و رشت و چند ماه بعد در همدان و کرمانشاه و کاشان پایگاه نظامی ایجاد کرده بودند و دولت مرکزی نیز قادر به دفاع و واکنش سیاسی در مقابل دو دولت متجاوز نبود.

«کمیته‌ی دفاع ملی» گروه‌هایی را به ولایات ایران فرستاد تا مردم را بسیج کنند و برای جنگ با ارتش‌های روس و انگلیس آماده نگاه دارند. شونمان، کنسول آلمان که در کرمانشاه بود، به قم آمد و باب کمک دولت آلمان به مهاجران را گشود. فرستادگان آلمان پول و اسلحه و افسران آموزش‌دیده‌ی آلمانی را نیز در اختیار شبه‌نظامیان کمیته‌ی دفاع ملی یعنی امیرحشمت قرار دادند که از رهبران حزب دموکرات و از کوشندگان آغاز خیزش مشروطه‌خواهی بود. رهبران کمیته‌ی دفاع ملی، امیرحشمت را به فرماندهی دو هزار شبه‌نظامی گماردند. امیرحشمت مأمور شد که برای تصرف پایتخت حرکت کند. قشون امیرحشمت با فرماندهان با سابقه‌ای هم‌چون سردار محیی (معزالسلطان)، سرهنگ ابوالحسن‌خان زند که با گروهی از ژاندارم‌های دولتی به کمیته‌ی‌ دفاع ملی پیوسته بود، سرتیپ قزاق ابوالفتح‌زاده و سرهنگ قزاق منشی‌زاده و احسان‌الله‌خان دوستدار و عده‌ای دیگر که سابقه‌ی جنگ با قوای محمدعلی شاه و مستبدان را داشتند، تشکیل شده بود. حاجی‌خان، پسر علی مسیو نیز جزو فرماندهان قشون امیرحشمت بود که در جنگ رباط‌کریم به‌دست قشون روس‌ کشته شد. دو برادر او نیز قبلاً در تبریز به‌دست روس‌ها به دار آویخته شده بودند.

دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/14959-naghsh-ahzab-enghelab-mashrote.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
حقوق ایران در دریای مازندران

دکتر هوشنگ طالع درباره‌ی حقوق ایران در دریای مازندران عنوان کرد:
پذیرش سهم کم‌تر از 50 درصد، در حکم تجزیه‌ی ایران است

رژیم حقوقی دریای مازندران و سهم ایران از این دریا که زمانی کاسپین خوانده می‌شد، مدت زمانی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تقسیم شدن آن به چند کشور، به محل بحث و جدل دولت‌های این کشورها تبدیل شده است به نحوی که در این مدت آنها با تاکید بر منافع ملی خود، خواهان سهم بیشتر کشورشان از این دریا شده‌اند. از این‌رو موضوع رژیم حقوقی دریای مازندران و سهم ما از این دریای غنی مدتی است که با فراز و نشیب‌هایی روبه‌رو شده است تا آن‌جا که چندی پیش منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران ارائه برخی تحلیل‌ها مبنی بر این‌که «سهم ایران از دریای خزر زمانی 50 درصد بوده است» را نادرست خواند و اظهار داشت: «سهم ایران از این دریا هیچ‌گاه 50 درصد نبوده و این رقم منطقی نیست و هیچ قراردادی هم درباره آن وجود ندارد».

این اظهارات، صریح‌ترین اظهار نظر یک مقام بلندپایه‌ی ایرانی در نفی قراردادهای متقن گذشته بوده است. برای بررسی قرارداد مودت (1921) و تجارت و بحرپیمایی (1940) میان ایران و شوروی، به سراغ دکتر هوشنگ طالع، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران و نویسنده‌ی چندین کتاب با محوریت «تجزیه‌ی ایران» رفتیم.
لازم به اشاره است که در پرسش‌هایمان، نخست پیشینه‌ی تاریخی دریای مازندران و سابقه‌ی اختلاف‌ها میان ایران و روسیه را جویا شده، سپس وارد به بحث حقوق ایران در دریای مازندران شدیم.

رژیم حقوقی دریای مازندران بر چه اصولی بنا شده است و قرارداد مودت میان ایران و شوروی حاوی چه اصول و بندهایی است؟ آیا این قرارداد نمی‌تواند نافی ادعاهایی باشد که این روزها در نفی سهم 50 درصدی ایران از دریای مازندران مطرح می شود؟
در حال حاضر، رژیم حقویق دریای مازندران بر پایه‌ی قرارداد مودت (1921) و بازرگانی و بحرپیمایی (1940)، میان دولت ایران و اتحاد شوروی استوار است.
چنان که اشاره شد، بر پایه‌ی فصل یازدهم قرارداد 1921 و نیز بند 4 ماده 12 قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی 1940، ایران و اتحاد جماهیر شوروی از نظر کشتی‌رانی و بهره‌برداری از منابع آبزیان دریای مازندران دارای حق برابر و مساوی‌اند. مهم آن که سفیر کبیر دولت اتحاد شوروی در تهران که قرارداد 1940 را از سوی دولت خود امضا کرده است، در روز امضای قرارداد (5 فروردین 1319 - 25 مارس 194) در نامه‌ای به وزیر امور خارجه‌ی ایران، با روشنی کامل از دریای مازندران به عنوان دریای ایران و شوروی نام می‌برد.
وی به وزیر امور خارجه ایران می‌نویسد: «... با نهایت توقیر مراتب زیر را به استحضار آن جناب می‌رساند:... نظر به این‌که دریای خزر که طرفین متعاهدین آن را دریای ایران و شوروی می‌دانند...»
در پاسخ، وزیر خارجه‌ی ایران به ماتوی فیلیموتو، سفیرکبیر دولت اتحاد شوروی می‌نویسد: «... با کمال توقیر وصول نامه مورخ 25 مارس 1940 آن جناب را که به مضمون ذیل است تایید می‌نمایم ... دریای خزر که طرفین متعاهدین آن را دریای ایران و شوروی می‌دانند...»
ماده 13 قرارداد بازرگانی و بحرپیمایی میان ایران و شوروی، تصریح می‌کند: «...طرفین متعاهدین بر طبق اصولی که در عهدنامه‌ی مورخ 6 فوریه 1921 بین ایران و جمهوری متحده سوسیالیستی شوروی روسیه اعلام گردیده است، موافقت دارند که در تمام دریای خزر کشتی‌هایی جز کشتی‌های متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و یا متعلق به اتباع و بنگاه‌های بازرگانی و حمل و نقل کشوری یکی از طرفین متعاهدین که زیر پرچم ایران یا پرچم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سیر می‌نمایند، نمی‌تواند وجود داشته باشد...»
بدین‌سان، مفاد قراردادهای 1921 و 1940 و نیز نامه‌های پیوست قرارداد 1940، روشن می‌سازند که:
1. دریای مازندران یک دریای بسته است.
2. این دریا در ید مالکیت و حاکمیت متساوی دو دولت ایران و شوروی قرار دارد.
3. از آن‌جا که تحدید حدودی در دریای مزبور میان ایران و شوروی به عمل نیامده است، مالکیت و حاکمیت دو دولت بر این دریا به گونه مشاع است.
برای تاکید بر این امر که دریای مازندران یک دریای بسته است، تبصره ماده دوم قانون راجع‌به اکتشافات و بهره‌برداری از منابع طبیعی فلات‌قاره‌ی ایران مصوب بیست و هشتم خرداد ماه 1334، تصریح شده است: «... در مورد بحر خزر مبنای عمل طبق اصول حقوق بین‌المللی مربوط به دریای بسته بوده و می‌باشد ...»

اما اگر نگاهی به نقشه‌ی دریای مازندران بیندازیم و بخواهیم آن را بخش کنیم بخشی از 50 درصد حقوق ایران در پهنه‌های آبی دیگران می‌افتد و به ظاهر منطقی نیست!
حقوق 50 درصدی ایران مشاع است، درست مانند یک شرکت سهامی که سهامش از آن دو شریک با حقوق برابر است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/2568-hoghogh-iran-darya-mazandaran.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سردر مجلس شورای ملی.

@iranboom_ir
وضعیت اقتصاد در دوران مشروطیت

دکتر انور خامه‌ای

برای این که بفهمیم این که انقلاب مشروطه یعنی مشروطه‌طلبانِ دوره‌ی اول چه تحول اقتصادی ایجاد کردند و چه قدم‌هایی را در این راه برداشتند باید نخست بدانیم که وضع اقتصادی پیش از این زمان، یعنی پیش از مشروطیت و در دوره‌ی استبدادِ قاجاری، چه بوده است؟ توجه دارید که کمتر درباره‌ی آن دوره صحبت شده است یا کمتر اشخاص به خصوص جوان‌ها و نسل‌های جدید درباره‌ی آن اطلاع دارند.
در آن دوره شاه خلاصه ظل‌الله بود و منشأ تمام قوا و تمام امور. همه چیز در دست او بود و مشروعیت‌اش هم با زوری که داشت تأمین می‌شد. هم‌چنین این مشروعیت متکی بود بر خاندان‌هایی استبدادی که خود متکی بودند به یک قبیله یا ایلی، و یکی هم به اصطلاح عده‌ای که وعاظ‌السلطنه می‌گفتند. این‌ها از لحاظ مذهبی به قدرت مطلقه‌ی شاه مشروعیت می‌بخشیدند. شاه معمولاً بر این سیستم اداری ــ که اکنون وجود دارد و باید گفت با مشروطیت تقریباً پیدا شده و در همه جای دنیا هم کم‌وبیش هست ــ مالک و فرمانروای مطلق بود؛ یعنی، در حقیقت تمام سرزمینِ ایران اساساً متعلق به شاه و ملک او بود. منتها اگر کسی مالک بود این را در حقیقت باید گفت که از یک شاهی، یا شاه حاضر یا شاه‌های قبل، گرفته بوده و الا هر وقت شاه می‌خواست می‌توانست از هر کسی سلب مالکیت بکند چون مالک مطلق شناخته می‌شد. از لحاظ مادی هم باز همین‌طور بود گرچه اصل «اناس ملطون الا اموالهم و انفسهم» هم از طرف مردم و هم از طرف شاه قبول شده بود ولی در عمل شاه مسلط بر نفوس و اموال و انفس و همه چیز اشخاص بود و هر کار می‌خواست می‌توانست برای اداره‌ی کشور بکند.

شاه والی‌هایی را به استان‌ها معرفی می‌کرد و هر والی در هر ایالتی که بود همان نقش و قدرتی را داشت که شاه در کل کشور داشت. یعنی او هم هر کاری را که می‌خواست، در حقیقت به نام این که شاه او را معرفی کرده و با استفاده از قدرت کلی شاه، می‌توانست انجام دهد؛ حتی اگر کسی را می‌خواست بکشد و مالش را ضبط کند. حد و حسابی برای قدرت مطلقه‌ی والی در کار نبود و البته او هم والی‌هایی را با همان شرایط به شهرستان‌ها می‌فرستاد که آن موقع ولایت می‌گفتند. البته قدرت هر کدام از این‌ها در هر محل تا حدی بستگی داشت به شخصیت خودشان که قدرت مطلقه داشتند و قدرت مطلقه آنها هم مانند خود شاه تا حدی محدود می‌شد به بعضی از روحانیان خیلی بزرگ یا برخی از رجال خیلی معروف که تا حدی مجبور بودند با آن‌ها در کارهای مهم مشورتی بکنند. ولی اصل کلی و حقوقی همان بود که عرض کردم و هر کدام، مستقل و مستبد و مطلق‌العنان بودند.

دنباله نوشتار:
http://iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/4680-vazeiat-eghtesad-dar-doran-mashrotiat.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
معرفی کتاب نقش آذربایجان در تحکیم هویت ایران

به کوشش: رحیم نیکبخت
ناشر:  وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
سال انتشار: 13870

این اثر که مجموعه ای از مقالات پژوهشگران محققان و دانشگاهیان آذربایجانی است در  سی و چهار مقاله به بررسی ”نقش آذربایجان در تحکیم هویت ایران“ می پردازد و از پنج بخش با مقالات صاحب‌نظران و پژوهشگران شکل گرفته است در بخش اوّل در پنج مقاله به بررسی وضعت و نقش آذربایجان در ایران قبل از اسلام پرداخته شده است، بخش دوم با هفت مقاله به تاریخ این سامان در دوره‌ی اسلامی می‌پردازد. بخش سوم با عنوان ”آذربایجان رسمیت تشیع و هویت ایرانی“ با پنج مقاله به موضوعات مهم شکل‌گیری دولت صفوی، رسمیت مذهب شیعه در آذربایجان و شکل‌گیری هویت ایرانی اختصاص یافته است. بخش چهارم که مفصل‌ترین قسمت این مجموعه نیز می‌باشد به مرور تاریخ آذربایجان در ایران معاصر می‌پردازد که شامل مقالاتی از پژوهشگران و صاحب‌نظران تاریخ از جنگهای روسیه علیه ایران تا سال 57 است. در بخش بعدی به نقش و جایگاه آذربایجان در فرهنگ و ادب پارسی می پردازد.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/2517-

@iranboom_ir
2024/09/22 18:20:20
Back to Top
HTML Embed Code: