خوشا ای کهن بوم ایران ما
بیگی ( سینا ) لنگرودی
خوشا ای کهن بوم ایران ما
همه مرز تو برتر ازجان ما
فرازنده ای خاک روی زمین
نگهدار تو دست یزدان ما
توای خاک آمیخته با فرهی
زفرت جهانی ثنا خوان ما
به خاکت نهفته همه کان زر
به دریای تو دُر و مرجان ما
بُود خاک تو برتر از هرگهر
که مرزتو باشد زر وکان ما
توای مرز جاوید گاه ی کهن
سرشته ز خون نیاکان ما
ز یک سوی مرزت کشد تا فرات
به اربیل و کرکوک و تا وان ما
از آن سو به خوارزم پهلو زند
به مرو و خجند و خراسان ما
زپامیر رسد پای تو تا به سند
دگر سو مداین به ایوان ما
فرازد زقفقاز مرزت سرش
به گنجه شماخی و ایروان ما
به تفلیس و اوست و به آبخازیا
به باکو و دربند به شروان ما
براند که کشتی به دریای پارس
به بحرین و بوموسو لاوان ما
سند خورده مرز فلات کهن
به نام تو ای خاک ایران ما
@iranboom_ir
بیگی ( سینا ) لنگرودی
خوشا ای کهن بوم ایران ما
همه مرز تو برتر ازجان ما
فرازنده ای خاک روی زمین
نگهدار تو دست یزدان ما
توای خاک آمیخته با فرهی
زفرت جهانی ثنا خوان ما
به خاکت نهفته همه کان زر
به دریای تو دُر و مرجان ما
بُود خاک تو برتر از هرگهر
که مرزتو باشد زر وکان ما
توای مرز جاوید گاه ی کهن
سرشته ز خون نیاکان ما
ز یک سوی مرزت کشد تا فرات
به اربیل و کرکوک و تا وان ما
از آن سو به خوارزم پهلو زند
به مرو و خجند و خراسان ما
زپامیر رسد پای تو تا به سند
دگر سو مداین به ایوان ما
فرازد زقفقاز مرزت سرش
به گنجه شماخی و ایروان ما
به تفلیس و اوست و به آبخازیا
به باکو و دربند به شروان ما
براند که کشتی به دریای پارس
به بحرین و بوموسو لاوان ما
سند خورده مرز فلات کهن
به نام تو ای خاک ایران ما
@iranboom_ir
برآمدن اشكانيان و بازسازی دولت فراگير ملی / دکتر هوشنگ طالع / چاپ نخست ۱۳۹۷، انتشارات سمرقند / قطع رقعی، ۱۰۰ صفحه، جلد شوميز
@iranboom_ir
@iranboom_ir
آشنایی با ریشه های بحران قراباغ ، در یک بررسی تازه
کاوه بیات، تاریخنگار معاصر در گفتاری ، ریشه های بحران قراباغ و نقش آفرینی ابرقدرت ها برای بهره مندشدن از آن، و نقش آتش بیاران همسایه را در این بحران بررسی کرده است. او با اشاره به ریشه داربودن ارمنیان در قفقاز و بازی های روسیه و عثمانی برای تغییر هویت قفقاز به نیت بیرون راندن ایران از معادلات منطقه ای، از وظیفه ی ناگزیر ایران و ایرانیان برای دفاع از حقوق تاریخی خود و نگاهبانی از پیوندهای تاریخی خود با ملت های همسایه سخن گفته است. برای خواندن مقاله ی کاوه بیات روی پیوند زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=12116
@iranboom_ir
کاوه بیات، تاریخنگار معاصر در گفتاری ، ریشه های بحران قراباغ و نقش آفرینی ابرقدرت ها برای بهره مندشدن از آن، و نقش آتش بیاران همسایه را در این بحران بررسی کرده است. او با اشاره به ریشه داربودن ارمنیان در قفقاز و بازی های روسیه و عثمانی برای تغییر هویت قفقاز به نیت بیرون راندن ایران از معادلات منطقه ای، از وظیفه ی ناگزیر ایران و ایرانیان برای دفاع از حقوق تاریخی خود و نگاهبانی از پیوندهای تاریخی خود با ملت های همسایه سخن گفته است. برای خواندن مقاله ی کاوه بیات روی پیوند زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=12116
@iranboom_ir
ایرانچهر
ایران و مناقشۀ قره باغ
بسیاری از بحران های مرزی ای که از دیرباز تا به امروز تحولات منطقه ای را تحت الشعاع خود داشته است، میراث برجای مانده از سیاست های امپریالیستی و مداخله جویانۀ قدرت های ریز و درشت جهانی است؛ کمتر بخشی…
فرهنگ، دانش و آموزش در روزگار مغول
دکترامیر نعمتی لیمایی
دکترای تاریخ
آنچه روشن است در دهههای نخستین ورود مغولان، آنان به ضربِ شمشیر و زورِ سرنیزه تحکم و سلطهی خویش را مسلم ساختند، اما ایرانیان از زمانی که دریافتند دیگر بازوهایشان را توان شمشیر زدن نیست با سلاحِ قلم و اندیشه به جنگ شمشیر و نیزه رفتند و در صدد برآمدند تا نقشهای پیشین و تاریخی خویش را بازآفرینی نمایند. چون ادارهی حکومت از مغولانِ نابخرد در ملکداری و ناآگاه به امورِ سیاست ساخته نبود، به زودی عنصر ایرانی یارای آن را یافت تا در گرداندنِ امور شرکت جوید و این بار او بود که با فرهنگ دیرپای خویش فرهنگ بیگانه را پس راند. فرهیختگان ایرانیتبار که وارث مواریث باستانی بودند با سلاحهایی بسیار کارآمد، چون دیوان و دین، در برابر بیگانه ایستادگی پیشه ساختند و سرانجام نیز توفیق آن را پیدا کردند تا یاد و خاطرهی چنگیز و آیینِ یاسایش را کمرنگ نمایند و حتا به تقریب از ذهنها بزدایند. شاید این باشد راز ماندگاری ایران.
آنچه روشن است، هجوم مغولان که به تعبیر اغراقآمیز ماتیو پاریس، از تاریخنویسان سدهی سیزده میلادی، طایفهای ملعون از نژاد اهریمن بودند1 شکافی عمیق بر اساس و تزلزلی بسیار بر بنیان هر آنچه جامعهی ایرانی در درازنای تاریخ بنا نهاده بود وارد آورد. در حقیقت، این هجوم ــ با وجود آنکه سرانجام به برخی نتایج نیکو چون پایان بخشیدن به دوران جدایی سیاسی ایران و میانرودان (بینالنهرین)، عینیت بخشیدن به یکپارچگی جغرافیایی ایران، گستردهتر شدن عرصهی آموزههای شیعی (به سبب برافتادن و اضمحلال بزرگترین دشمن ایدئولوژیک مذهب شیعه، یعنی خلافت عباسی)، رشد روزافزون اندیشههای عارفانه، برتری یافتن زبان پارسی بر زبان عربی پس از سدههای متمادی تحت الشعاع قرار گرفتن و... منجر شد ــ بسیار تأسفبار و دهشتناک بوده است.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/10136-farhang-danesh-amozesh-rozegar-moghol.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکترامیر نعمتی لیمایی
دکترای تاریخ
آنچه روشن است در دهههای نخستین ورود مغولان، آنان به ضربِ شمشیر و زورِ سرنیزه تحکم و سلطهی خویش را مسلم ساختند، اما ایرانیان از زمانی که دریافتند دیگر بازوهایشان را توان شمشیر زدن نیست با سلاحِ قلم و اندیشه به جنگ شمشیر و نیزه رفتند و در صدد برآمدند تا نقشهای پیشین و تاریخی خویش را بازآفرینی نمایند. چون ادارهی حکومت از مغولانِ نابخرد در ملکداری و ناآگاه به امورِ سیاست ساخته نبود، به زودی عنصر ایرانی یارای آن را یافت تا در گرداندنِ امور شرکت جوید و این بار او بود که با فرهنگ دیرپای خویش فرهنگ بیگانه را پس راند. فرهیختگان ایرانیتبار که وارث مواریث باستانی بودند با سلاحهایی بسیار کارآمد، چون دیوان و دین، در برابر بیگانه ایستادگی پیشه ساختند و سرانجام نیز توفیق آن را پیدا کردند تا یاد و خاطرهی چنگیز و آیینِ یاسایش را کمرنگ نمایند و حتا به تقریب از ذهنها بزدایند. شاید این باشد راز ماندگاری ایران.
آنچه روشن است، هجوم مغولان که به تعبیر اغراقآمیز ماتیو پاریس، از تاریخنویسان سدهی سیزده میلادی، طایفهای ملعون از نژاد اهریمن بودند1 شکافی عمیق بر اساس و تزلزلی بسیار بر بنیان هر آنچه جامعهی ایرانی در درازنای تاریخ بنا نهاده بود وارد آورد. در حقیقت، این هجوم ــ با وجود آنکه سرانجام به برخی نتایج نیکو چون پایان بخشیدن به دوران جدایی سیاسی ایران و میانرودان (بینالنهرین)، عینیت بخشیدن به یکپارچگی جغرافیایی ایران، گستردهتر شدن عرصهی آموزههای شیعی (به سبب برافتادن و اضمحلال بزرگترین دشمن ایدئولوژیک مذهب شیعه، یعنی خلافت عباسی)، رشد روزافزون اندیشههای عارفانه، برتری یافتن زبان پارسی بر زبان عربی پس از سدههای متمادی تحت الشعاع قرار گرفتن و... منجر شد ــ بسیار تأسفبار و دهشتناک بوده است.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/10136-farhang-danesh-amozesh-rozegar-moghol.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۹ تالاب ایران بیابان شد
گرمای بیسابقۀ مردادماه امسال سبب شد تا تالابهای انزلی، بامدژ، هامون، جازموریان، طشک، بختگان، گاوخونی، مهارلو، حوضسلطان، شیمبار و دریاچه نمک ۹ خشک شود.. سامانههای جهانی هواشناسی هم از پاییز خشک در گسترده ایران خبر میدهند.
@iranboom_ir
گرمای بیسابقۀ مردادماه امسال سبب شد تا تالابهای انزلی، بامدژ، هامون، جازموریان، طشک، بختگان، گاوخونی، مهارلو، حوضسلطان، شیمبار و دریاچه نمک ۹ خشک شود.. سامانههای جهانی هواشناسی هم از پاییز خشک در گسترده ایران خبر میدهند.
@iranboom_ir
کشف ۴۰۰۰ مُهر گِلی ۵۰۰۰ ساله در «تپه تیلینه» کرمانشاه
مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه:
چهار هزار مُهر گِلی با قدمت حدود پنج هزار سال در تپه تیلینه کرمانشاه کشف شده است.
مجموعه مهرهای جدید مکشوفه از تپه تیلینه حلقه جدیدی از زنجیره مدیریت اداری هزاره پنجم تا دوم قبل از میلاد را در زاگرس مرکزی نشان میدهد.
چیزی که در سایر مواد فرهنگی کشف شده در این محوطه همچون مجموعه سفالی نیز وجود دارد.
isna.ir/xdRSZC
@iranboom_ir
مدیرکل میراث فرهنگی استان کرمانشاه:
چهار هزار مُهر گِلی با قدمت حدود پنج هزار سال در تپه تیلینه کرمانشاه کشف شده است.
مجموعه مهرهای جدید مکشوفه از تپه تیلینه حلقه جدیدی از زنجیره مدیریت اداری هزاره پنجم تا دوم قبل از میلاد را در زاگرس مرکزی نشان میدهد.
چیزی که در سایر مواد فرهنگی کشف شده در این محوطه همچون مجموعه سفالی نیز وجود دارد.
isna.ir/xdRSZC
@iranboom_ir
سینکیان و تاجگوران؛ مرز ایران و توران
نادره بدیعی
پژوهشگر حوزهی آسیای مرکزی و چین
در فلات پامیر، بام جهانِ تاجیکان1، در دامنههای جنوبی کوه مشتاق2، دشتی سبز و بیکران گسترده است و این سبزهزار مخملین، شهری کوچک و صمیمی را به نام «تاشقورقان» (تاجگوران) در آغوش دارد که در آن و در کوهها و مرغزاران پیرامون آن، عشایر فارسیزبان تاجیک زندگی میکنند که خود را، نه عشایر، که «سرکوهی» مینامند. تاشقورقان یکی از شهرهای ایالت سینکیان (یا شینجیان: ایالت خودمختار باختر چین) است و عشایر تاجیکِ این سامان جزو قومیتهای چین به شمار میآیند.
کوه مشتاق با بلندای 7555 متر از سطح دریا، پدر قلههای یخین جهان نامیده میشود و در تمامی سال پوشیده از برف است و درون بریدگیهای فراوان آن، یخچالهای طبیعی بسیار پدید آمده است. تاشقورقان نیز با بلندای بیش از 3600 متر از سطح دریا، پس از تبت، دومین نقطهی بلند مسکونی است که تاکنون بشر زیسته است و از این رو که کوههای برفآلود و یخآگین از هر سو دشت سبز و گستردهی تاشقورقان را در میان گرفتهاند، اینان منابعی سرشار از آب و چمنزارهای بزرگ و چراگاههای سرسبز و طبیعتی زیبا را در اختیار دارند و همچون دیگر عشایر در همهی سرزمینها به دامداری و کشاورزی روزگار میگذرانند و سرمای بیکران زمستانِ درازمدت، آنان را مقاوم کرده و با پشتکاری شگفتانگیز پرورده است.
کوه افراسیاب و درهی شینگان، کوه استون (ستون)، کوه شونغار (یا شنغار)4 از جمله کوههای آن ساماناند و رودخانهی پر آب تاشقورقان و رود نامبردار «زرافشان» از میان این سرزمین میگذرد...
تاجیکان این سامان به شاخهای از زبان فارسی سخن میگویند که فارسی «سرکوهی» (سریقلی) نامیده میشود. این زبان از خانوادهی زبانهای ایرانی خاور پامیر به شمار میرود و از آنجا که سالیانی پیش دربارهی زبان فارسی تاشقورقان، پژوهشهایی انجام گرفته به همین اشارهی کوتاه بسنده میکنم5 و به دیگر عناصر فرهنگی این سرزمین میپردازم.
آثار تاریخی، افسانهها و روایات
مهمترین اثر تاریخی که از روزگاران کهن در تاشقورقان به جای مانده است، بنایی است سنگی که بر فراز تپهای بلند در کنار شهر جای دارد و به آن در زبان محلی «کهنه» یا «مول» میگویند. گروهی این ساختمان سنگی و بزرگ را، به این دلیل که در دامان کوه افراسیاب قرار دارد، «قلعهی افراسیاب» مینامند.
روبهروی این قلعهی سنگی و بر روی تپهای دیگر به نام «شاه اولیاء» بنایی است که به آن «برج آتشپرستان» میگویند. این بنا با ساختمان خشت و ساروج و رواقها و تاق و تاقچههای گوناگون ساخته شده است و در میان سقفِ گنبدی آن، سوراخی گرد و بزرگ بنا شده است که گویا برای خارج شدن دود آتش باشد.
چند بنای باستانی دیگر در تاشقورقان و پیرامون آن موجود است که نخستین آنها قلعهی سنگی دیگری است بر فراز یکی از کوههای بلند آن سامان، که افسانهی قلعه به یک «بانو» برمیگردد. پژوهشی دربارهی این بنا از جهت دانش باستانشناسی انجام نگرفته است. بر پایهی روایتهایی که در میان عشایر تاجیک رواج دارد، یک دوشیزهی پاکدامن به کوه رفت، در آن جا از خورشید بارور شد و فرزندی که از پیوند این «نخستین بانو» با فروغ پدید آمد، پدر تاجیکان است و از اینروست که تاجیکان خود را فرزندان آفتاب میخوانند. این دوشیزه، در اسطورههای کهن یادآور آناهیتاست.
دیگر، نهری است در نزدیکی تاشقورقان به درازای هشتاد کیلومتر که میگویند به دست فرهاد کنده شده است و به آن «اوستانگ فرهاد» میگویند. بر پایهی داستانهای تاجیک، هنگامی که شیرین و فرهاد به هم دل باختند، خسرو برای آنکه این رقیب عشقی را از میدان به در کند به فرهاد گفت اگر این نهر را بکنی که آب را از کوه به تاشقورقان بیاورد، من از شیرین میگذرم. فرهاد برای رسیدن به معشوق، دست به کار کندن این نهر شد. پس از آن که هشتاد کیلومتر کند، خسرو با کمک پیرزنی بداندیش نیرنگ زد. پیرزن به سوی فرهاد رفت و گفت: دیگر خود را رنجه مکن که خسرو با شیرین پیوند زناشویی بست. فرهاد در کنار نهر ناتمامماندهی خود، از اندوه جان سپرد.
از دیگر بناهای کهن تاشقورقان، سنگچینی بزرگ در یکی از کوهپایههای پیرامون آنجاست که در روایتهای تاجیک، آنجا را «مزار رستم» میگویند و دشتی سبز را که در دامن این گورگاه جای دارد، آوردگاه «رستم و سهراب» میدانند. در روایتهای تاجیکان، افراسیاب شخصیتی منفی و منفور دارد.
دیگر، درختی است در تاشقورقان که بر پایهی داستانهای تاجیک، همان است که تیر آرش بر آن نشست و مرز ایران و توران از یکدیگر باز شناخته شد. به این درخت نیز «درخت آرش» میگویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهی شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» میخوانند.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/2837-
@iranboom_ir
نادره بدیعی
پژوهشگر حوزهی آسیای مرکزی و چین
در فلات پامیر، بام جهانِ تاجیکان1، در دامنههای جنوبی کوه مشتاق2، دشتی سبز و بیکران گسترده است و این سبزهزار مخملین، شهری کوچک و صمیمی را به نام «تاشقورقان» (تاجگوران) در آغوش دارد که در آن و در کوهها و مرغزاران پیرامون آن، عشایر فارسیزبان تاجیک زندگی میکنند که خود را، نه عشایر، که «سرکوهی» مینامند. تاشقورقان یکی از شهرهای ایالت سینکیان (یا شینجیان: ایالت خودمختار باختر چین) است و عشایر تاجیکِ این سامان جزو قومیتهای چین به شمار میآیند.
کوه مشتاق با بلندای 7555 متر از سطح دریا، پدر قلههای یخین جهان نامیده میشود و در تمامی سال پوشیده از برف است و درون بریدگیهای فراوان آن، یخچالهای طبیعی بسیار پدید آمده است. تاشقورقان نیز با بلندای بیش از 3600 متر از سطح دریا، پس از تبت، دومین نقطهی بلند مسکونی است که تاکنون بشر زیسته است و از این رو که کوههای برفآلود و یخآگین از هر سو دشت سبز و گستردهی تاشقورقان را در میان گرفتهاند، اینان منابعی سرشار از آب و چمنزارهای بزرگ و چراگاههای سرسبز و طبیعتی زیبا را در اختیار دارند و همچون دیگر عشایر در همهی سرزمینها به دامداری و کشاورزی روزگار میگذرانند و سرمای بیکران زمستانِ درازمدت، آنان را مقاوم کرده و با پشتکاری شگفتانگیز پرورده است.
کوه افراسیاب و درهی شینگان، کوه استون (ستون)، کوه شونغار (یا شنغار)4 از جمله کوههای آن ساماناند و رودخانهی پر آب تاشقورقان و رود نامبردار «زرافشان» از میان این سرزمین میگذرد...
تاجیکان این سامان به شاخهای از زبان فارسی سخن میگویند که فارسی «سرکوهی» (سریقلی) نامیده میشود. این زبان از خانوادهی زبانهای ایرانی خاور پامیر به شمار میرود و از آنجا که سالیانی پیش دربارهی زبان فارسی تاشقورقان، پژوهشهایی انجام گرفته به همین اشارهی کوتاه بسنده میکنم5 و به دیگر عناصر فرهنگی این سرزمین میپردازم.
آثار تاریخی، افسانهها و روایات
مهمترین اثر تاریخی که از روزگاران کهن در تاشقورقان به جای مانده است، بنایی است سنگی که بر فراز تپهای بلند در کنار شهر جای دارد و به آن در زبان محلی «کهنه» یا «مول» میگویند. گروهی این ساختمان سنگی و بزرگ را، به این دلیل که در دامان کوه افراسیاب قرار دارد، «قلعهی افراسیاب» مینامند.
روبهروی این قلعهی سنگی و بر روی تپهای دیگر به نام «شاه اولیاء» بنایی است که به آن «برج آتشپرستان» میگویند. این بنا با ساختمان خشت و ساروج و رواقها و تاق و تاقچههای گوناگون ساخته شده است و در میان سقفِ گنبدی آن، سوراخی گرد و بزرگ بنا شده است که گویا برای خارج شدن دود آتش باشد.
چند بنای باستانی دیگر در تاشقورقان و پیرامون آن موجود است که نخستین آنها قلعهی سنگی دیگری است بر فراز یکی از کوههای بلند آن سامان، که افسانهی قلعه به یک «بانو» برمیگردد. پژوهشی دربارهی این بنا از جهت دانش باستانشناسی انجام نگرفته است. بر پایهی روایتهایی که در میان عشایر تاجیک رواج دارد، یک دوشیزهی پاکدامن به کوه رفت، در آن جا از خورشید بارور شد و فرزندی که از پیوند این «نخستین بانو» با فروغ پدید آمد، پدر تاجیکان است و از اینروست که تاجیکان خود را فرزندان آفتاب میخوانند. این دوشیزه، در اسطورههای کهن یادآور آناهیتاست.
دیگر، نهری است در نزدیکی تاشقورقان به درازای هشتاد کیلومتر که میگویند به دست فرهاد کنده شده است و به آن «اوستانگ فرهاد» میگویند. بر پایهی داستانهای تاجیک، هنگامی که شیرین و فرهاد به هم دل باختند، خسرو برای آنکه این رقیب عشقی را از میدان به در کند به فرهاد گفت اگر این نهر را بکنی که آب را از کوه به تاشقورقان بیاورد، من از شیرین میگذرم. فرهاد برای رسیدن به معشوق، دست به کار کندن این نهر شد. پس از آن که هشتاد کیلومتر کند، خسرو با کمک پیرزنی بداندیش نیرنگ زد. پیرزن به سوی فرهاد رفت و گفت: دیگر خود را رنجه مکن که خسرو با شیرین پیوند زناشویی بست. فرهاد در کنار نهر ناتمامماندهی خود، از اندوه جان سپرد.
از دیگر بناهای کهن تاشقورقان، سنگچینی بزرگ در یکی از کوهپایههای پیرامون آنجاست که در روایتهای تاجیک، آنجا را «مزار رستم» میگویند و دشتی سبز را که در دامن این گورگاه جای دارد، آوردگاه «رستم و سهراب» میدانند. در روایتهای تاجیکان، افراسیاب شخصیتی منفی و منفور دارد.
دیگر، درختی است در تاشقورقان که بر پایهی داستانهای تاجیک، همان است که تیر آرش بر آن نشست و مرز ایران و توران از یکدیگر باز شناخته شد. به این درخت نیز «درخت آرش» میگویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهی شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» میخوانند.
دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/2837-
@iranboom_ir
🔹تخریبِ کوهِ مقدسِ تخت جمشید /کوهخواری شهرداری مرودشت در حریم درجه دو تخت جمشید
🔹کوه رحمت در تخت جمشید با عملیات معدن کاوی شهرداری مرودشت تخریب شده است و معدن سنگشکن شهرداری مرودشت در حالی همچنان فعال است که این میراث باستانی تخت جمشید در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده است.
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1531169
@iranboom_ir
🔹کوه رحمت در تخت جمشید با عملیات معدن کاوی شهرداری مرودشت تخریب شده است و معدن سنگشکن شهرداری مرودشت در حالی همچنان فعال است که این میراث باستانی تخت جمشید در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز ثبت شده است.
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1531169
@iranboom_ir
ردپای انسانهای اولیه در بام قشم
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16562-rad-paye-ensan-avalie-gheshm-9503.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/16562-rad-paye-ensan-avalie-gheshm-9503.html
@iranboom_ir
معرفی کتاب «فرهنگ واژههای فارسی در زبان اویغوری چین»
نوشته: نادره بدیعی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/17040-vajeh-ouighori-chin-9707.html
@iranboom_ir
نوشته: نادره بدیعی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/17040-vajeh-ouighori-chin-9707.html
@iranboom_ir
امروز ۳۰ شهریورماه، سالروز درگذشت پرویز مشکاتیان (۲۴ اردیبشهت ۱۳۳۴ در نیشابور - ۳۰ شهریور ۱۳۸۸ در تهران) آهنگساز، موسیقی دان، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نوازنده سنتور است.
یادش گرامی.
@iranboom_ir
یادش گرامی.
@iranboom_ir
۸۵ سال پیش در ۳۰ شهریور ۱۳۱۸، نوشآفرین انصاری ـ کتابدار و از مفاخر فرهنگی ایران ـ به دنیا آمد.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
یادی از فریدون مشیری در سالگرد تولدش
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39479
سیام شهریورماه سالروز تولد فریدون مشیری، شاعر «کوچه»، است.
فریدون مشیری 30 شهریورماه سال 1305 در تهران به دنیا آمد. سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند و سپس به علت مأموریت اداری پدرش به مشهد رفت و پس از چند سال دوباره به تهران آمد. او سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و بعد به دبیرستان ادیب رفت. مشیری از همان کودکی به شعر علاقه داشت و از شعرهای دوران دبیرستان و سالهای اولیهی دانشگاه، دفترشعری از غزل و مثنوی نوشت؛ اما آشنایی با قالبهای شعر نو، او را از ادامهی شیوهی کهن بازداشت.
فریدون مشیری که سرودن شعر را ازدوران نوجوانی شروع کرده بود، اولین مجموعه شعرش را با نام «تشنه توفان» در سن ۲۸سالگی و با مقدمه محمدحسین شهریار وعلی دشتی در سال ۱۳۳۴ منتشر کرد. مشیری خود درباره این مجموعه گفته است: «چهارپارههایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر میگفتند و همه هم شاعران نامداری شدند؛ زیرا به شعر گذشته بیاعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم.»
او همچنین توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و این دلبستگی تا جایی بود که در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضو شورای موسیقی و شعر رادیو شد.
این شاعر در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و دیگر شهر های ایالت آمریکا از جمله در دانشگاههای برکلی و نیوجرسی به شعرخوانی پرداخت. همچنین در سال ۱۳۷۸ در سفری به سوئد در مراسم شعرخوانی در چندین شهر این کشور به شعرخوانی پرداخت.
معروفترین اثر مشیری شعر «کوچه» نام دارد که ابتدا در اردیبهشت ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» منتشر شد.
عبدالحسین زرینکوب دربارهی شعر فریدون مشیری نوشته است: «در طی سالها شاعری، فریدون از میان هزاران فراز و نشیب روز، از میان هزاران شور و هیجان و رنج و درد هرروزینه آنچه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران میسپارد و به قلمرو افسانههای قرون روانه میکند. چهل سالی – بیش و کم – هست که او با همین زبان بیپیرایهٔ خویش، واژه واژه با همزبانان خویش همدلی دارد... زبانی خوشآهنگ، گرم و دلنواز. خالی از پیچ و خمهای بیان ادیبانه شاعران دانشگاهپرورد و در همان حال خالی از تأثیر ترجمههای شتابآمیز شعرهای آزمایشی نوراهان غرب.»
فریدون مشیری سوم آبانماه سال ۱۳۷۹ در سن ۷۴سالگی در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
از فریدون مشیری مجموعههای شعر «تشنه توفان»، «گناه دریا»، «نایافته»، «ابر و کوچه»، «بهار را باور کن»، «از خاموشی»، «مروارید مهر»، «آه باران»، «از دیار آشتی»، «یک آسمان پرنده»، «تا صبح تابناک اهورایی»، «با پنج سخنسر»، «لحظهها و احساس» و «آواز آن پرنده غمگین» به چاپ رسیده است.
همچنین تعدادی مجموعه به صورت گزینهی اشعار از او به چاپ رسیده که عبارتاند از: «پرواز با خورشید»، «برگزیدهها»، «گزینه اشعار»، «سه دفتر»، «دلاویزترین»، «زیبای جاودانه»، «ریشه در خاک» و همچنین برگزیدهای از کتاب اسرارالتوحید به نام «یکسان گریستن».
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7609-siom-shahrivar-yadi-az-fereidun-moshiri.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39479
سیام شهریورماه سالروز تولد فریدون مشیری، شاعر «کوچه»، است.
فریدون مشیری 30 شهریورماه سال 1305 در تهران به دنیا آمد. سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند و سپس به علت مأموریت اداری پدرش به مشهد رفت و پس از چند سال دوباره به تهران آمد. او سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و بعد به دبیرستان ادیب رفت. مشیری از همان کودکی به شعر علاقه داشت و از شعرهای دوران دبیرستان و سالهای اولیهی دانشگاه، دفترشعری از غزل و مثنوی نوشت؛ اما آشنایی با قالبهای شعر نو، او را از ادامهی شیوهی کهن بازداشت.
فریدون مشیری که سرودن شعر را ازدوران نوجوانی شروع کرده بود، اولین مجموعه شعرش را با نام «تشنه توفان» در سن ۲۸سالگی و با مقدمه محمدحسین شهریار وعلی دشتی در سال ۱۳۳۴ منتشر کرد. مشیری خود درباره این مجموعه گفته است: «چهارپارههایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر میگفتند و همه هم شاعران نامداری شدند؛ زیرا به شعر گذشته بیاعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم.»
او همچنین توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و این دلبستگی تا جایی بود که در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضو شورای موسیقی و شعر رادیو شد.
این شاعر در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و دیگر شهر های ایالت آمریکا از جمله در دانشگاههای برکلی و نیوجرسی به شعرخوانی پرداخت. همچنین در سال ۱۳۷۸ در سفری به سوئد در مراسم شعرخوانی در چندین شهر این کشور به شعرخوانی پرداخت.
معروفترین اثر مشیری شعر «کوچه» نام دارد که ابتدا در اردیبهشت ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» منتشر شد.
عبدالحسین زرینکوب دربارهی شعر فریدون مشیری نوشته است: «در طی سالها شاعری، فریدون از میان هزاران فراز و نشیب روز، از میان هزاران شور و هیجان و رنج و درد هرروزینه آنچه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران میسپارد و به قلمرو افسانههای قرون روانه میکند. چهل سالی – بیش و کم – هست که او با همین زبان بیپیرایهٔ خویش، واژه واژه با همزبانان خویش همدلی دارد... زبانی خوشآهنگ، گرم و دلنواز. خالی از پیچ و خمهای بیان ادیبانه شاعران دانشگاهپرورد و در همان حال خالی از تأثیر ترجمههای شتابآمیز شعرهای آزمایشی نوراهان غرب.»
فریدون مشیری سوم آبانماه سال ۱۳۷۹ در سن ۷۴سالگی در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
از فریدون مشیری مجموعههای شعر «تشنه توفان»، «گناه دریا»، «نایافته»، «ابر و کوچه»، «بهار را باور کن»، «از خاموشی»، «مروارید مهر»، «آه باران»، «از دیار آشتی»، «یک آسمان پرنده»، «تا صبح تابناک اهورایی»، «با پنج سخنسر»، «لحظهها و احساس» و «آواز آن پرنده غمگین» به چاپ رسیده است.
همچنین تعدادی مجموعه به صورت گزینهی اشعار از او به چاپ رسیده که عبارتاند از: «پرواز با خورشید»، «برگزیدهها»، «گزینه اشعار»، «سه دفتر»، «دلاویزترین»، «زیبای جاودانه»، «ریشه در خاک» و همچنین برگزیدهای از کتاب اسرارالتوحید به نام «یکسان گریستن».
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7609-siom-shahrivar-yadi-az-fereidun-moshiri.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
یادی از فریدون مشیری در سالگرد تولدش
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7609-siom-shahrivar-yadi-az-fereidun-moshiri.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7609-siom-shahrivar-yadi-az-fereidun-moshiri.html
@iranboom_ir
یادی از فریدون مشیری در سالگرد تولدش
شادروان فریدون مشیری و استاد شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی)
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7609-siom-shahrivar-
@iranboom_ir
شادروان فریدون مشیری و استاد شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی)
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7609-siom-shahrivar-
@iranboom_ir
گرگ!
گفت دانایی که: گرگی خيرهسر،
هست پنهان در نهاد هر بشر...!
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسانِ پاک
وآن که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پيدا میکند
در جواني جان گرگت را بگير!
وای اگر اين گرگ گردد با تو پير
روز پيری، گر که باشی همچو شير
ناتوانی در مصاف گرگ پير
مردمان گر يکدگر را مي درند
گرگ هاشان رهنما و رهبر اند...
وآن ستمکاران که با هم مَحرم اند
گرگ هاشان آشنايان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غريب
با که بايد گفت اين حال عجيب؟
(فریدون مشیری)
@iranboom_ir
گفت دانایی که: گرگی خيرهسر،
هست پنهان در نهاد هر بشر...!
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسانِ پاک
وآن که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پيدا میکند
در جواني جان گرگت را بگير!
وای اگر اين گرگ گردد با تو پير
روز پيری، گر که باشی همچو شير
ناتوانی در مصاف گرگ پير
مردمان گر يکدگر را مي درند
گرگ هاشان رهنما و رهبر اند...
وآن ستمکاران که با هم مَحرم اند
گرگ هاشان آشنايان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غريب
با که بايد گفت اين حال عجيب؟
(فریدون مشیری)
@iranboom_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من اینجا ریشه در خاکم من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم من اینجا تا نفس باقیست می مانم من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم؟!
شادروان فریدون مشیری
@iranboom_ir
شادروان فریدون مشیری
@iranboom_ir
ریشه در خاک - سرودهی فریدون مشیری
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدروردخواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
ریشه در خاک
فریدون مشیری
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدروردخواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1158-rishe-dar-khak.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدروردخواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
ریشه در خاک
فریدون مشیری
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدروردخواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1158-rishe-dar-khak.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
www.iranboom.ir
ریشه در خاک - سرودهی فریدون مشیری
به انگیزهی سالروز تجاوز نظامی درهم شکستهی عراق به ایران
عاشقم من به تو، از پا تاسر خـاکِ آمیختـه بـا خـونِ پـدر
دکتر هوشنگ طالع
ساعت دو بعداز ظهر روز دوشنبه سی و یکم شهریور ماه 1359 خورشیدی جنگندههای نیروی هوایی عراق ، شهرهای تهران، اهواز، اصفهان، کرمانشاه،دزفول، آبادان، تبریز، همدان، شیراز ، بوشهر و... ، را بمباران کردند. همزمان با این عملیات، نیروی زمینی عراق در جبههای به درازای کما بیش ششصد کیلومتر، یعنی از دهانهی فاو (محل ریختن اروندرود به خلیج فارس) تا بلندیهای شمال ازگله (واقع در استان کرمانشاهان)، سرزمین ایران را مورد آفند قرار داد. منطقه مورد آفند عراق که میان 29 درجه و 58 دقیقه و 34 درجه و 54 دقیقهی عرض جغرافیایی قرار داشت، استانهای خوزستان، ایلام و بخش بزرگی از استان کرمانشاهان را دربرمیگرفت.
دفاع طبیعی منطقه
الف ـ استان خوزستان
استان خوزستان دارای پهنهای برابر با 66532 کیلومتر مربع است . این استان از سوی باختر با کشور عراق هممرز است . استان خوزستان میان مشخصات جغرافیایی 47 درجه و 42 دقیقه تا 50 درجه و 31 دقیقه طول شرقی (از نیم روز گرینویج) و 29 درجه و 58 دقیقه تا 32 درجه و 58 دقیقه عرض شمالی قرار گرفته است .
دشت خوزستان از کوهپایههای بختیاری ، کهکیلویه و لرستان، در شمال و شمال خاوری آغاز شده و با شیب ملایمی به سوی جنوب تا کرانههای خلیج فارس دامن گسترده است. بلندای این دشت از سطح دریا بسیار کم است ، به طوری که شمالیترین نقطهی آن ، یعنی در اطراف شهر دزفول ، کمی بیشتر از یکصد متر از سطح دریا است. دشت خوزستان، از عوارض طبیعی قابل توجهی که برای پدآفند منطقه کارساز باشد ، برخوردار نیست. مهمترین عارضههای طبیعی استان خوزستان عبارتند از: مرداب هوزگان (هویزه)، بلندیهای حمرین و سرانجام رودخانههای کارون، دز و کرخه.
1ـ مرداب هوزگان (هویزه)
این مرداب ، حدود 64 کیلومتر از مرز شهرستان دشت میشان را با عراق تشکیل میدهد . پهنهی این مرداب ، بسته به ترسالی و خشکسالی ، دستخوش دگرگونی است . شهرهای سوسنگرد (مرکز دشت میشان) ، بستان و هوزگان (هویزه) ، در حاشیهی این باتلاق قرار دارند . مرداب هوزگان ، در اثر فرو نشستن آب رودخانههای کرخه ، دویرچ و بخشی از دجله تشکیل شده است. درازای مرداب حدود یکصد کیلومتر و عرض آن میان 15 تا 75 کیلومتر میباشد . این باتلاق، از سوی باختر به رودخانهی دجله و از سوی خاور به دشت خوزستان محدود است . این مرداب در قلمرو حکومت عراق از سوی شمال تا چند کیلومتری شهر عماره و از جنوب تا کنار رودخانهی دجله ، دامن گسترده است .
2ـ بلندیهای حمرین
مهمترین بلندیهای استان خوزستان که اولین پیشکوههای رشته کوههای زاگرس به شماره میروند ، در شمال خاوری این استان قرار دارد . بلندی کوههای حمرین از سیصد متر تجاوز نمیکند. به موازات این پیشکوه در امتداد جنوب غربی زاگرس ، سه رشته بلندی قرار دارند که به استثنای چند نقطه که از زیر رسوبها سر برافراشتهاند ، بقیه آن پوشیده از رسوبهای جلگهای است . رشته بلندیهای حمرین ، از دو بخش جدا از هم تشکیل یافته است . از سوی شمال ، درهی میمه این بلندیها را از بلندیهای خطبه در داخل کشور ، جدا میکند . درهی میمه ، ژرف ولی قابل عبور است. این دره،در جنوب درهی دویرچ قرار دارد . این دره ، رشته بلندیهای حمرین را از جلگهی جنوبی جدا میکند. در جنوب حمرین ، زمین هموار است . تنها، پس از فکه در امتداد حمرین ، بلندیهای مشتاق آغاز میگردد. بلندیهای حمرین ، دارای شکل ویژهی خود میباشد. این رشته دارای یک خط الراس ممتد است . اما در درازای این خطالراس، قلههایی مجزا که به نام « حلت» معروف است، به چشم میخورد. این چکادها در اثر جریان سیل ایجاد شدهاند. تعداد این قلهها زیاد است و حتا در چندین طبقه در اطراف آن قرار گرفتهاند. چکادها به صورت موازی با یکدیگر قرار دارند.
بدینسان، ارتش ایران با وجود تصفیههای خونین، درهمریختگی سازمانی، نفوذ نیروهای چپ به داخل آن و نیز غارت جنگافزارها در روزهای بیست و یکم و بیست و دوم بهمن ماه 1357 ،همراه با مصایب و دشواریهای بسیار دیگر، توانست با همگامی مردم ایران و به ویژه مردم میهنپرست خوزستان، تا میانههای آبان ماه 1359 ، جنگ را به حالت سکون درآورد. آفند سراسری ارتش عراق و رویای «قادسیه دوم»، تنها 45 روز پایید. در این میان، ارتش عراق برای جلوگیری از گسیختگی و حفظ همآهنگی مواضع خود ، در برخی مناطق ناچار به عقبنشینی شد.
بدینسان، مرحلهی اول جنگ بیش از یک ماه و نیم به درازا نکشید. این دوره در برگیرندهی آغاز آفند عراق (31 شهریورماه 1359)تا میانههای آبان ماه 1359 میباشد که ارتش ایران، ارتش عراق را زمینگیر کرد.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3155-be-angize-25sal-tajavoz.html
@iranboom_ir
عاشقم من به تو، از پا تاسر خـاکِ آمیختـه بـا خـونِ پـدر
دکتر هوشنگ طالع
ساعت دو بعداز ظهر روز دوشنبه سی و یکم شهریور ماه 1359 خورشیدی جنگندههای نیروی هوایی عراق ، شهرهای تهران، اهواز، اصفهان، کرمانشاه،دزفول، آبادان، تبریز، همدان، شیراز ، بوشهر و... ، را بمباران کردند. همزمان با این عملیات، نیروی زمینی عراق در جبههای به درازای کما بیش ششصد کیلومتر، یعنی از دهانهی فاو (محل ریختن اروندرود به خلیج فارس) تا بلندیهای شمال ازگله (واقع در استان کرمانشاهان)، سرزمین ایران را مورد آفند قرار داد. منطقه مورد آفند عراق که میان 29 درجه و 58 دقیقه و 34 درجه و 54 دقیقهی عرض جغرافیایی قرار داشت، استانهای خوزستان، ایلام و بخش بزرگی از استان کرمانشاهان را دربرمیگرفت.
دفاع طبیعی منطقه
الف ـ استان خوزستان
استان خوزستان دارای پهنهای برابر با 66532 کیلومتر مربع است . این استان از سوی باختر با کشور عراق هممرز است . استان خوزستان میان مشخصات جغرافیایی 47 درجه و 42 دقیقه تا 50 درجه و 31 دقیقه طول شرقی (از نیم روز گرینویج) و 29 درجه و 58 دقیقه تا 32 درجه و 58 دقیقه عرض شمالی قرار گرفته است .
دشت خوزستان از کوهپایههای بختیاری ، کهکیلویه و لرستان، در شمال و شمال خاوری آغاز شده و با شیب ملایمی به سوی جنوب تا کرانههای خلیج فارس دامن گسترده است. بلندای این دشت از سطح دریا بسیار کم است ، به طوری که شمالیترین نقطهی آن ، یعنی در اطراف شهر دزفول ، کمی بیشتر از یکصد متر از سطح دریا است. دشت خوزستان، از عوارض طبیعی قابل توجهی که برای پدآفند منطقه کارساز باشد ، برخوردار نیست. مهمترین عارضههای طبیعی استان خوزستان عبارتند از: مرداب هوزگان (هویزه)، بلندیهای حمرین و سرانجام رودخانههای کارون، دز و کرخه.
1ـ مرداب هوزگان (هویزه)
این مرداب ، حدود 64 کیلومتر از مرز شهرستان دشت میشان را با عراق تشکیل میدهد . پهنهی این مرداب ، بسته به ترسالی و خشکسالی ، دستخوش دگرگونی است . شهرهای سوسنگرد (مرکز دشت میشان) ، بستان و هوزگان (هویزه) ، در حاشیهی این باتلاق قرار دارند . مرداب هوزگان ، در اثر فرو نشستن آب رودخانههای کرخه ، دویرچ و بخشی از دجله تشکیل شده است. درازای مرداب حدود یکصد کیلومتر و عرض آن میان 15 تا 75 کیلومتر میباشد . این باتلاق، از سوی باختر به رودخانهی دجله و از سوی خاور به دشت خوزستان محدود است . این مرداب در قلمرو حکومت عراق از سوی شمال تا چند کیلومتری شهر عماره و از جنوب تا کنار رودخانهی دجله ، دامن گسترده است .
2ـ بلندیهای حمرین
مهمترین بلندیهای استان خوزستان که اولین پیشکوههای رشته کوههای زاگرس به شماره میروند ، در شمال خاوری این استان قرار دارد . بلندی کوههای حمرین از سیصد متر تجاوز نمیکند. به موازات این پیشکوه در امتداد جنوب غربی زاگرس ، سه رشته بلندی قرار دارند که به استثنای چند نقطه که از زیر رسوبها سر برافراشتهاند ، بقیه آن پوشیده از رسوبهای جلگهای است . رشته بلندیهای حمرین ، از دو بخش جدا از هم تشکیل یافته است . از سوی شمال ، درهی میمه این بلندیها را از بلندیهای خطبه در داخل کشور ، جدا میکند . درهی میمه ، ژرف ولی قابل عبور است. این دره،در جنوب درهی دویرچ قرار دارد . این دره ، رشته بلندیهای حمرین را از جلگهی جنوبی جدا میکند. در جنوب حمرین ، زمین هموار است . تنها، پس از فکه در امتداد حمرین ، بلندیهای مشتاق آغاز میگردد. بلندیهای حمرین ، دارای شکل ویژهی خود میباشد. این رشته دارای یک خط الراس ممتد است . اما در درازای این خطالراس، قلههایی مجزا که به نام « حلت» معروف است، به چشم میخورد. این چکادها در اثر جریان سیل ایجاد شدهاند. تعداد این قلهها زیاد است و حتا در چندین طبقه در اطراف آن قرار گرفتهاند. چکادها به صورت موازی با یکدیگر قرار دارند.
بدینسان، ارتش ایران با وجود تصفیههای خونین، درهمریختگی سازمانی، نفوذ نیروهای چپ به داخل آن و نیز غارت جنگافزارها در روزهای بیست و یکم و بیست و دوم بهمن ماه 1357 ،همراه با مصایب و دشواریهای بسیار دیگر، توانست با همگامی مردم ایران و به ویژه مردم میهنپرست خوزستان، تا میانههای آبان ماه 1359 ، جنگ را به حالت سکون درآورد. آفند سراسری ارتش عراق و رویای «قادسیه دوم»، تنها 45 روز پایید. در این میان، ارتش عراق برای جلوگیری از گسیختگی و حفظ همآهنگی مواضع خود ، در برخی مناطق ناچار به عقبنشینی شد.
بدینسان، مرحلهی اول جنگ بیش از یک ماه و نیم به درازا نکشید. این دوره در برگیرندهی آغاز آفند عراق (31 شهریورماه 1359)تا میانههای آبان ماه 1359 میباشد که ارتش ایران، ارتش عراق را زمینگیر کرد.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3155-be-angize-25sal-tajavoz.html
@iranboom_ir
به انگیزه سالروز تجاوز نظامی عراق به ایران
عاشقم من به تو، از پا تاسر خـاکِ آمیختـه بـا خـونِ پـدر
هفته دفاع مقدس گرامی باد
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3155-be-angize-
@iranboom_ir
عاشقم من به تو، از پا تاسر خـاکِ آمیختـه بـا خـونِ پـدر
هفته دفاع مقدس گرامی باد
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3155-be-angize-
@iranboom_ir