تهران و مردم تهران وتاریخ، چگونه ممکن است آن کودک ده (سیزده ساله )را فراموش کنند که گلوله های مسلسل پهلو و سینه اش را سوراخ کرده بود. در آخرین دقایق زندگی که مردم خشمگین ومیهن پرست او را روی تکه چوبی قرار دادند و بر فراز سرهای خود حرکت می دادند و از زیر باران گلوله به پیش میرفتند،این کودک پنجه های آغشته به خون خود را در هم می فشرد و بر روی آرنج دست چپ خود تکیه میکرد و فریاد میزد :
زنده باد دکتر مصدق
برگرفته از کتاب سی تیر، نوشته استاد دکتر هوشنگ طالع، ناشر سمرقند
@iranboom_ir
زنده باد دکتر مصدق
برگرفته از کتاب سی تیر، نوشته استاد دکتر هوشنگ طالع، ناشر سمرقند
@iranboom_ir
آیین نکوداشت هشتادمین زادروز محمود عابدی برگزار میشود
🔸آیین نکوداشت هشتادمین زادروز محمود عابدی، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، برگزار میشود.
🔸به گزارش روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در هشتادمین زادروز محمود عابدی، استاد پیشکسوت دانشگاه خوارزمی، محقق، مصحّح و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، آیینی با عنوان «مقام محمود» برگزار خواهد شد.
بر پایۀ این گزارش، این برنامه ساعت یازده چهارشنبه سوم مردادماه ۱۴۰۳ در تالار دکتر شهیدی فرهنگستان برگزار میشد و طی آن علیاشرف صادقی و مسعود جعفری جزی دربارۀ خدمات علمی سخنرانی محمود عابدی سخنرانی خواهند کرد.
@iranboom_ir
🔸آیین نکوداشت هشتادمین زادروز محمود عابدی، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، برگزار میشود.
🔸به گزارش روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در هشتادمین زادروز محمود عابدی، استاد پیشکسوت دانشگاه خوارزمی، محقق، مصحّح و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، آیینی با عنوان «مقام محمود» برگزار خواهد شد.
بر پایۀ این گزارش، این برنامه ساعت یازده چهارشنبه سوم مردادماه ۱۴۰۳ در تالار دکتر شهیدی فرهنگستان برگزار میشد و طی آن علیاشرف صادقی و مسعود جعفری جزی دربارۀ خدمات علمی سخنرانی محمود عابدی سخنرانی خواهند کرد.
@iranboom_ir
انتشارات کتاب تذکرۀ خوشنویسان ؛ به انضمام تذکرۀ خطاطان
این کتاب دربردارندۀ متن مصحَّح دو تذکره در احوال خوشنویسان است. تذکرۀ نخست از هدایتالله سپهر کاشانی است و نویسنده در آن از خوشنویسان خطّ کوفی و نسخ و ثلث و تعلیق و نستعلیق و شکسته از صدر اسلام تا سال ۱۳۲۰ق، سال تألیف تذکره، یاد کرده است. تذکرۀ دوم روایت و تلخیصی از تذکرة الخطاطین میرزای سنگلاخ است که رحیم احتشامدیوان آن را در سال ۱۳۴۰ق فراهم آورده است. در هر دو تذکره تمرکز بر معرفی خوشنویسان عصر قاجار است.
[تذکرۀ خوشنویسان هدایتالله سپهر به انضمام تذکرۀ خطاطان رحیم احتشامدیوان، تصحیح و تحقیق دکتر حمیدرضا قلیچخانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از سیام تیر تا دهم مرداد، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۷۱۱۴-۲۲۷۱۶۸۳۲
@iranboom_ir
این کتاب دربردارندۀ متن مصحَّح دو تذکره در احوال خوشنویسان است. تذکرۀ نخست از هدایتالله سپهر کاشانی است و نویسنده در آن از خوشنویسان خطّ کوفی و نسخ و ثلث و تعلیق و نستعلیق و شکسته از صدر اسلام تا سال ۱۳۲۰ق، سال تألیف تذکره، یاد کرده است. تذکرۀ دوم روایت و تلخیصی از تذکرة الخطاطین میرزای سنگلاخ است که رحیم احتشامدیوان آن را در سال ۱۳۴۰ق فراهم آورده است. در هر دو تذکره تمرکز بر معرفی خوشنویسان عصر قاجار است.
[تذکرۀ خوشنویسان هدایتالله سپهر به انضمام تذکرۀ خطاطان رحیم احتشامدیوان، تصحیح و تحقیق دکتر حمیدرضا قلیچخانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
علاقهمندان میتوانند از سیام تیر تا دهم مرداد، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۷۱۱۴-۲۲۷۱۶۸۳۲
@iranboom_ir
یک روز یک خاطره
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۷، امرداد و شهریور ۱۳۹۰، رويه ۱۳
قاسم پورکاشانی
سیزده ساله بودم که توی حیاط خانهمان در پل چوبی صدای تیر شنیدم. بیرون آمدم دیدم مردم به سوی میدان بهارستان دوانند. من نیز در خیل آنان، به آن سوی شتافتم. نزدیکیهای خیابان هدایت صدا رساتر و فاصله شلیکهاکمتر شد. اندکی بعد مسلسلوار شلیک میشد و صدای تیر، بند نمیآمد.
نبش خیابان بهارستان و فخرآباد دکهای قرار داشت که سالها پا برجا بود. تابلوی دکه، آبلیموی دست افشار شیراز بود.
کنار این دکه ایستاده بودم دیدم جوانی به زمین خورد و دیگر برنخاست. کشان کشان به حیاط مسجد فخرالدوله بردندش.
در این هنگام، جمعیتی سر در عقب جیپی نهاده بودند که خلاف جهت حرکت مردم پیش میرفت گویا جیپ ارتشی فرار میکرد و مردم قصد بازداشتنش را داشتند. توی جیپ را نگاه کردم افسری با لباس تمیز به سوی مردم تیر میانداخت. شاید قاتل جوان کشتهشده، همین افسر تمیز پوش و نازک بدن بود.
حدود ده دقیقه گذشت جیپ بازگشت. دیدم در عقب جیپ یک نظامی اسلحه را پر میکند و بدست افسر میدهد.
روز 31 تیر 1330 روزنامهها با عکس و تفصیلات نوشتند: ضامن کشتار سی تیر شاهپور علیرضا بود. به عکس توی روزنامه نگاه کردم. جیپ همان جیپ بود و افسر همان افسربود.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3010-yek-roz-khatere.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۷، امرداد و شهریور ۱۳۹۰، رويه ۱۳
قاسم پورکاشانی
سیزده ساله بودم که توی حیاط خانهمان در پل چوبی صدای تیر شنیدم. بیرون آمدم دیدم مردم به سوی میدان بهارستان دوانند. من نیز در خیل آنان، به آن سوی شتافتم. نزدیکیهای خیابان هدایت صدا رساتر و فاصله شلیکهاکمتر شد. اندکی بعد مسلسلوار شلیک میشد و صدای تیر، بند نمیآمد.
نبش خیابان بهارستان و فخرآباد دکهای قرار داشت که سالها پا برجا بود. تابلوی دکه، آبلیموی دست افشار شیراز بود.
کنار این دکه ایستاده بودم دیدم جوانی به زمین خورد و دیگر برنخاست. کشان کشان به حیاط مسجد فخرالدوله بردندش.
در این هنگام، جمعیتی سر در عقب جیپی نهاده بودند که خلاف جهت حرکت مردم پیش میرفت گویا جیپ ارتشی فرار میکرد و مردم قصد بازداشتنش را داشتند. توی جیپ را نگاه کردم افسری با لباس تمیز به سوی مردم تیر میانداخت. شاید قاتل جوان کشتهشده، همین افسر تمیز پوش و نازک بدن بود.
حدود ده دقیقه گذشت جیپ بازگشت. دیدم در عقب جیپ یک نظامی اسلحه را پر میکند و بدست افسر میدهد.
روز 31 تیر 1330 روزنامهها با عکس و تفصیلات نوشتند: ضامن کشتار سی تیر شاهپور علیرضا بود. به عکس توی روزنامه نگاه کردم. جیپ همان جیپ بود و افسر همان افسربود.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3010-yek-roz-khatere.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یاد و نام شهیدان ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ همیشه زنده است
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۷، امرداد و شهریور ۱۳۹۰، رویه ۱۲
دکتر حسین معمارزاده
روز سیام تیرماه 1331، شماری از بهترین و مبارزترین فرزندان این سرزمین، برای برپایی دوبارهی «دولت ملی»، جان باختند، تا راه ملی شدن صنایع نفت ایران در سراسر کشور، همچنان پیگرفته شود. در سال 1328، بر اثر دستکاری در قانون اساسی، محمدرضا شاه عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا را به دست آورد. از این روی، با تعیین وزیر جنگ از سوی شاه، وی اختیار ارتش و نیروهای مسلح را در دست داشت. روز 25 تیرماه 1331، دکتر محمدمصدق نخستوزیر، خواهان آن شد که با توجه به اصل مسئولیت مشترک هیات وزیران برابر قانون اساسی، مجـلس و مردم، رییس دولت، وزیر جنگ را برگزیند که با مخالفت شاه رو به رو شد و در نتیجه دکتر مصدق استعفا داد و بدون اظهار تمایل مجلس شورای، شاه احمد قوام (قوامالسلطنه) را به نخستوزیری برگزید. گرچه قوامالسلطنه در غایلهی آذربایجان، کاری کرده بود کارستان، اما پس از پذیرش فرمان نخستوزیری، برابر مردم قرار گرفته بود.
اعلامیه احمد قوام که در آن آمده بود: «وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانهی من، اخلال نمایند و در راهی که در پیش داریم، مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند. اینگونه آشوبگران، با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبهرو خواهند شد.
به عموم اخطار میکنم که دورهی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است.»
احمد قوام در پایان این اعلامیه که روز بیست و هفتم تیرماه 1331 منتشر شد، گفته بود: «کشتیبان را، سیاستی دگر آمد.»
لحن اعلامیه به مردمی که در مبارزهی ملی شدن برای صنایع نفت در سرتاسر کشور، پشت امپریالیسم انگلیس را به خاک ساییده بودند، سخت گران آمد و در نتیجه بر موج تظاهرات و مخالفتها افزود.
روزهای بیست و هفتم، بیست و هشتم و بیست و نهم تیرماه 1331، ایران در جوشش بود و انباشت خشم مردم، میرفت که تومارحکومت قوام را در هم پیچد و دوباره «دولت ملی» را برپا سازد.
روز 30 تیرماه 1331، روز سرنوشتساز در مبارزات ملی شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور بود و به سنت مشروطیت، نبض مبارزه در میدان بهارستان میزد و در آنجا بود که برنده و بازنده میبایست تعیین شود.
روز 30 تیرماه 1331، میدان بهارستان موج میزد از جوانان ایراندوست و ملیگرا که از پشتیبانی تودههای مردم برخوردار بودند و برای برپایی دوبارهی دولت ملی، آمادهی جانبازی و فداکاری بودند و در سوی دیگر نیروهای مسلح حکومت که حتا «تانک» به میدان آورده بودند.
سرانجام در برابر پایداری و جانبازی جوانان ایراندوست و ملیگرا و تودههای مردم بهپاخاسته، آتش تفنگ و مسلسل را خاموش کردند و زنجیر تانکها را از حرکت بازداشتند.
نخستین شهید روز 30 تیرماه 1331، شادروان هوشنگ رحمتالله رضیان از ملیگرایان بود که در دهانهی بازار به شهادت رسید و خردسالترین شهید این نبرد نابرابر یک نوجوان سیزده ساله بود. هفتهنامهی ندای پانایرانیسم (سال دوم – شماره 33 – شنبه 8 شهریور 1331 – چهل روز از رستاخیز 30 تیر میگذرد...)
«تهران و مردم تهران و تاریخ، چگونه ممکن است آن کودک سیزده ساله را فراموش کنند که گلولههای مسلسل، پهلو و سینهاش را، سوراخ کرده بود. در آخرین دقایق زندگی که مردم خشمگین و میهنپرست او را بر روی تکهچوبی قرار داده بودند و بر فراز سرهای خود حرکت میدادند و از زیر باران گلوله به پیش میرفتند، این کودک، پنجههای آغشته به خون خود را درهم میفشرد... مشت گره کردهاش را در فضا حرکت میداد، بر روی آرنج دست چپ خود تکیه میکرد و فریاد میزد: زندهباد دکتر مصدق.»
مجلس شورای ملی، روز دوم امرداد ماه 1331، مادهی واحدهی پیشنهادی زیر را که به قید سه فوریت از سوی 31 تن از نمایندگان تقدیم شده بود، مورد تصویب قرار داد:
قیام روز دوشنبه 30 تیر 1331 را که در سراسر کشور برای پشتیبانی از نهضت ملی ایران انجام پذیرفت، قیام ملی مینامند و شهیدان آن روز را به عنوان شهدای ملی، ملی میشناسند.
شهیدان این روز تهران عبارتند از:
1- شهید راه وطن اسماعیل عینکچی [فرزند علیمحمد]
2- شهید راه وطن جبار سفیدگر رشیدی [فرزند آقابالا]
3- شهید راه وطن محمد ابراهیم قاسمی [فرزند یارعلی]
4- شهید راه وطن رستمی کلخوران
5- شهید راه وطن اصغر اسکندریان [فرزند قاسم]
6- شهید راه وطن [بدون نام]
7- شهید راه وطن رستم زینعلی تهرانی
8- شهید راه وطن محمدسرندینژاد
9- شهید راه وطن عباس لوءلوء
10- شهید راه وطن نوروز کفایی
11- شهید راه وطن پرویز رجالی
12- شهید راه وطن [بدون نام]
13- شهید راه وطن علیاکبر جهانفر
14- شهید راه وطن حسن نیکوسخن
15- شهید راه وطن محمود یموتی ...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3007-yad-nam-shahidan-30tir-zende.html
@iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۷، امرداد و شهریور ۱۳۹۰، رویه ۱۲
دکتر حسین معمارزاده
روز سیام تیرماه 1331، شماری از بهترین و مبارزترین فرزندان این سرزمین، برای برپایی دوبارهی «دولت ملی»، جان باختند، تا راه ملی شدن صنایع نفت ایران در سراسر کشور، همچنان پیگرفته شود. در سال 1328، بر اثر دستکاری در قانون اساسی، محمدرضا شاه عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا را به دست آورد. از این روی، با تعیین وزیر جنگ از سوی شاه، وی اختیار ارتش و نیروهای مسلح را در دست داشت. روز 25 تیرماه 1331، دکتر محمدمصدق نخستوزیر، خواهان آن شد که با توجه به اصل مسئولیت مشترک هیات وزیران برابر قانون اساسی، مجـلس و مردم، رییس دولت، وزیر جنگ را برگزیند که با مخالفت شاه رو به رو شد و در نتیجه دکتر مصدق استعفا داد و بدون اظهار تمایل مجلس شورای، شاه احمد قوام (قوامالسلطنه) را به نخستوزیری برگزید. گرچه قوامالسلطنه در غایلهی آذربایجان، کاری کرده بود کارستان، اما پس از پذیرش فرمان نخستوزیری، برابر مردم قرار گرفته بود.
اعلامیه احمد قوام که در آن آمده بود: «وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانهی من، اخلال نمایند و در راهی که در پیش داریم، مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند. اینگونه آشوبگران، با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبهرو خواهند شد.
به عموم اخطار میکنم که دورهی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است.»
احمد قوام در پایان این اعلامیه که روز بیست و هفتم تیرماه 1331 منتشر شد، گفته بود: «کشتیبان را، سیاستی دگر آمد.»
لحن اعلامیه به مردمی که در مبارزهی ملی شدن برای صنایع نفت در سرتاسر کشور، پشت امپریالیسم انگلیس را به خاک ساییده بودند، سخت گران آمد و در نتیجه بر موج تظاهرات و مخالفتها افزود.
روزهای بیست و هفتم، بیست و هشتم و بیست و نهم تیرماه 1331، ایران در جوشش بود و انباشت خشم مردم، میرفت که تومارحکومت قوام را در هم پیچد و دوباره «دولت ملی» را برپا سازد.
روز 30 تیرماه 1331، روز سرنوشتساز در مبارزات ملی شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور بود و به سنت مشروطیت، نبض مبارزه در میدان بهارستان میزد و در آنجا بود که برنده و بازنده میبایست تعیین شود.
روز 30 تیرماه 1331، میدان بهارستان موج میزد از جوانان ایراندوست و ملیگرا که از پشتیبانی تودههای مردم برخوردار بودند و برای برپایی دوبارهی دولت ملی، آمادهی جانبازی و فداکاری بودند و در سوی دیگر نیروهای مسلح حکومت که حتا «تانک» به میدان آورده بودند.
سرانجام در برابر پایداری و جانبازی جوانان ایراندوست و ملیگرا و تودههای مردم بهپاخاسته، آتش تفنگ و مسلسل را خاموش کردند و زنجیر تانکها را از حرکت بازداشتند.
نخستین شهید روز 30 تیرماه 1331، شادروان هوشنگ رحمتالله رضیان از ملیگرایان بود که در دهانهی بازار به شهادت رسید و خردسالترین شهید این نبرد نابرابر یک نوجوان سیزده ساله بود. هفتهنامهی ندای پانایرانیسم (سال دوم – شماره 33 – شنبه 8 شهریور 1331 – چهل روز از رستاخیز 30 تیر میگذرد...)
«تهران و مردم تهران و تاریخ، چگونه ممکن است آن کودک سیزده ساله را فراموش کنند که گلولههای مسلسل، پهلو و سینهاش را، سوراخ کرده بود. در آخرین دقایق زندگی که مردم خشمگین و میهنپرست او را بر روی تکهچوبی قرار داده بودند و بر فراز سرهای خود حرکت میدادند و از زیر باران گلوله به پیش میرفتند، این کودک، پنجههای آغشته به خون خود را درهم میفشرد... مشت گره کردهاش را در فضا حرکت میداد، بر روی آرنج دست چپ خود تکیه میکرد و فریاد میزد: زندهباد دکتر مصدق.»
مجلس شورای ملی، روز دوم امرداد ماه 1331، مادهی واحدهی پیشنهادی زیر را که به قید سه فوریت از سوی 31 تن از نمایندگان تقدیم شده بود، مورد تصویب قرار داد:
قیام روز دوشنبه 30 تیر 1331 را که در سراسر کشور برای پشتیبانی از نهضت ملی ایران انجام پذیرفت، قیام ملی مینامند و شهیدان آن روز را به عنوان شهدای ملی، ملی میشناسند.
شهیدان این روز تهران عبارتند از:
1- شهید راه وطن اسماعیل عینکچی [فرزند علیمحمد]
2- شهید راه وطن جبار سفیدگر رشیدی [فرزند آقابالا]
3- شهید راه وطن محمد ابراهیم قاسمی [فرزند یارعلی]
4- شهید راه وطن رستمی کلخوران
5- شهید راه وطن اصغر اسکندریان [فرزند قاسم]
6- شهید راه وطن [بدون نام]
7- شهید راه وطن رستم زینعلی تهرانی
8- شهید راه وطن محمدسرندینژاد
9- شهید راه وطن عباس لوءلوء
10- شهید راه وطن نوروز کفایی
11- شهید راه وطن پرویز رجالی
12- شهید راه وطن [بدون نام]
13- شهید راه وطن علیاکبر جهانفر
14- شهید راه وطن حسن نیکوسخن
15- شهید راه وطن محمود یموتی ...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3007-yad-nam-shahidan-30tir-zende.html
@iranboom_ir
روز ۳۰ تیر: سرتاسر ایران
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۷۶، تیر و امرداد ۱۳۹۲، صفحه ۸
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38924
خیزش مردم ایران در روز سیام تیرماه 1331 اوج مبارزه مردم ایران در راه ملی کردن صنایع نفت درسرتاسرکشور بود.
محمدرضاشاه پهلوی پس ازتغییر قانون اساسی درسال 1328 عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا رابه دست آورده بود. وی با بهرهگیری از این عنوان تشریفاتی نیروهای مسلح را در اختیار داشت. ازسوی دیگر وزیران جنگ از زمان قدرتگیری رضاشاه ازسوی شاه منصوب میگردیدند. این امرباعث شده بود که شاه برخلاف قانون اساسی درامورکشور دخالت کند
روز 25 تیرماه 1331 دکترمصدق که نتوانسته بود موافقت شاه را با گزینش وزیرجنگ ازسوی نخست وزیر به دست آورد استعفا کرد. استعفای دکترمصدق ازمقام نخست وزیری باعث خیزش همگانی درسرتاسرکشور برای استقرار دوباره دولت ملی گردید
خیزش روز30 تیر1331 با پیشکش شهیدان و زخمیهای بسیار به بارنشست و سرانجام برابر غرش تندرآسای ملت، غرش تانکها، زره پوشها، مسلسلها و تفنگها به خاموشی گرایید و ملت پیروز شد
ما یاد و خاطره شهیدان 30 تیر 1331 راکه ازسوی مجلس شورای ملی به افتخار عنوان «شهید راه وطن» سرافراز هستند گرامی میداریم.
هنوز پس ازگذشت 60 سال از این رخداد بزرگ تاریخی آرامگاه شهیدان در «ابن بابویه» نیمه مخروبه باقی مانده است. حکومت کودتا اجازه بازسازی آن را نداد و حکومت جمهوری اسلامی نیز نه تنها از بازسازی آن جلوگیری کرد، بلکه درچند سال گذشته ازحضور فرزندان این سرزمین نیز بر آرامگاه شهیدان در روز 30 تیر جلو گیری به عمل آورده است.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/9857-roz-30tir-sartasar-iran.html
@iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۷۶، تیر و امرداد ۱۳۹۲، صفحه ۸
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38924
خیزش مردم ایران در روز سیام تیرماه 1331 اوج مبارزه مردم ایران در راه ملی کردن صنایع نفت درسرتاسرکشور بود.
محمدرضاشاه پهلوی پس ازتغییر قانون اساسی درسال 1328 عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا رابه دست آورده بود. وی با بهرهگیری از این عنوان تشریفاتی نیروهای مسلح را در اختیار داشت. ازسوی دیگر وزیران جنگ از زمان قدرتگیری رضاشاه ازسوی شاه منصوب میگردیدند. این امرباعث شده بود که شاه برخلاف قانون اساسی درامورکشور دخالت کند
روز 25 تیرماه 1331 دکترمصدق که نتوانسته بود موافقت شاه را با گزینش وزیرجنگ ازسوی نخست وزیر به دست آورد استعفا کرد. استعفای دکترمصدق ازمقام نخست وزیری باعث خیزش همگانی درسرتاسرکشور برای استقرار دوباره دولت ملی گردید
خیزش روز30 تیر1331 با پیشکش شهیدان و زخمیهای بسیار به بارنشست و سرانجام برابر غرش تندرآسای ملت، غرش تانکها، زره پوشها، مسلسلها و تفنگها به خاموشی گرایید و ملت پیروز شد
ما یاد و خاطره شهیدان 30 تیر 1331 راکه ازسوی مجلس شورای ملی به افتخار عنوان «شهید راه وطن» سرافراز هستند گرامی میداریم.
هنوز پس ازگذشت 60 سال از این رخداد بزرگ تاریخی آرامگاه شهیدان در «ابن بابویه» نیمه مخروبه باقی مانده است. حکومت کودتا اجازه بازسازی آن را نداد و حکومت جمهوری اسلامی نیز نه تنها از بازسازی آن جلوگیری کرد، بلکه درچند سال گذشته ازحضور فرزندان این سرزمین نیز بر آرامگاه شهیدان در روز 30 تیر جلو گیری به عمل آورده است.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/9857-roz-30tir-sartasar-iran.html
@iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
روز ۳۰ تیر - دکتر هوشنگ طالع
طرح از مریم شمسایی
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
@iranboom_ir
طرح از مریم شمسایی
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
@iranboom_ir
شکوه پرواز یک خلبان ایرانی. او تومار برنامههای صدام را در هم پیچید.
۲۰ مهرماه زادروز شهید عباس دوران
۳۰ تیرماه شهادت
شادروان عباس دوران خلبان اسطوره ای ایران در کنار آرامگاه کوروش بزرگ
@iranboom_ir
۲۰ مهرماه زادروز شهید عباس دوران
۳۰ تیرماه شهادت
شادروان عباس دوران خلبان اسطوره ای ایران در کنار آرامگاه کوروش بزرگ
@iranboom_ir
مرثیهی شهدای تیر ماه 1331
بهارستان : به عکس باورم ، بی برگ و بی باری / به جز اندوه دیرینت ، ز میدان کم نمیآری
ز بعد از غرشِ توپ لیاخوف بر سرِ قانون / گمان می کردم از تیر و صدای توپ، بیزاری
بهارستان : تو با مشروطه ، میدان دار من بودی / ولی از فتنهی پارک اتابک ، سخت بیماری
تو که قانون نویسانِ کهن بر کُنج لب داری چرا برگونهی میهن فروشان ، بوسه میکاری ؟
تقیخان را نمیخواهند ، مصدق را نمیپایند / امان از کژمدارانِ سیه اندیش و زنگاری
بهارستان : بهارت با مصدق رفت و تیر آمد / بگو یادی ز تیر و پیکرِِ پاک وطن داری ؟
زسیزده ساله سرداری که درخون خودش غلطید / و زآن روزی که ملت شد ز مختاری خود عاری
ز بیست و پنج آلاله ، سی تیر از تو گلگون شد / شُتکها را به یادت هست ، از آن صبح گلناری ؟
کسی در ابن بابویه نمییابد شهیدان را / زبس مخروب و متروک است این پندار بازاری
چه دلتنگم بهارستان ، از این میدان بی برگی / بجانت سبزه میکارم ، اگر بختم کند یاری
دوباره باغ میآید ، به استقبال فروردین / و از سر چشمه میگردد ، دوباره چشمهها جاری
دوباره فرش زرینت ، ز غارت باز میگردد / و میبافد به تار و پودِ میدان ، شعر بیداری
دوباره با مصدقها ، به میدان تو میآییم / به مردم داده خواهد شد دوباره ، فرصت آری
دوباره قدرت ملی به میهن باز میگردد / تو می مانی و میبینی ، شکوه مردم انگاری
به یاد جان نثاران دبیرستان البرزت / وطن چون کوه میماند به زیبایی و سرشاری
سیتیر آمده ، طالع بیا تا ابنبابویه / که بر خاک شهیدانت گلی از عشق بگذاری
دوم تیر ماه 1398 ـ محمد تقی حرآبادی
@iranboom_ir
بهارستان : به عکس باورم ، بی برگ و بی باری / به جز اندوه دیرینت ، ز میدان کم نمیآری
ز بعد از غرشِ توپ لیاخوف بر سرِ قانون / گمان می کردم از تیر و صدای توپ، بیزاری
بهارستان : تو با مشروطه ، میدان دار من بودی / ولی از فتنهی پارک اتابک ، سخت بیماری
تو که قانون نویسانِ کهن بر کُنج لب داری چرا برگونهی میهن فروشان ، بوسه میکاری ؟
تقیخان را نمیخواهند ، مصدق را نمیپایند / امان از کژمدارانِ سیه اندیش و زنگاری
بهارستان : بهارت با مصدق رفت و تیر آمد / بگو یادی ز تیر و پیکرِِ پاک وطن داری ؟
زسیزده ساله سرداری که درخون خودش غلطید / و زآن روزی که ملت شد ز مختاری خود عاری
ز بیست و پنج آلاله ، سی تیر از تو گلگون شد / شُتکها را به یادت هست ، از آن صبح گلناری ؟
کسی در ابن بابویه نمییابد شهیدان را / زبس مخروب و متروک است این پندار بازاری
چه دلتنگم بهارستان ، از این میدان بی برگی / بجانت سبزه میکارم ، اگر بختم کند یاری
دوباره باغ میآید ، به استقبال فروردین / و از سر چشمه میگردد ، دوباره چشمهها جاری
دوباره فرش زرینت ، ز غارت باز میگردد / و میبافد به تار و پودِ میدان ، شعر بیداری
دوباره با مصدقها ، به میدان تو میآییم / به مردم داده خواهد شد دوباره ، فرصت آری
دوباره قدرت ملی به میهن باز میگردد / تو می مانی و میبینی ، شکوه مردم انگاری
به یاد جان نثاران دبیرستان البرزت / وطن چون کوه میماند به زیبایی و سرشاری
سیتیر آمده ، طالع بیا تا ابنبابویه / که بر خاک شهیدانت گلی از عشق بگذاری
دوم تیر ماه 1398 ـ محمد تقی حرآبادی
@iranboom_ir
روز ۳۰ تیر - دکتر هوشنگ طالع
طرح از مریم شمسایی
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
@iranboom_ir
طرح از مریم شمسایی
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
@iranboom_ir
عباس دوران - همچون آرش، در راه نگاهبانی از میهن به کام مرگ
عقاب علی احمدی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38932
در گاهشمار ایران ، روز سی ام تیر یادآور قهرمانی ها و پهلوانی های میهن پرستانی است که خون خود را به پای درخت آزادی و خودسروری ایران زمین ریختند . یکی از این پهلوانان میهن پرست ، عباس دوران است که در روز سی ام تیرماه سال ۱۳۶۱ ، به همراه یکی دیگر از خلبانان ایران با هواپیمای شکاری بمب افکن خود ،برای انجام یک ماموریت شگفت ، به سوی عراق پرواز کرد . در آن روزها قرار بود که « هفتمین نشست کشورهای جنبش غیرمتعهدها » در بغداد برگزار شود . برگزاری این نشست در عراق که بخش های بزرگی از خاک ایران زمین را اشغال کرده بود ، به عراق در برابر ایران موقعیت و جایگاهی برتر می داد . در برابر اعتراض های ایران و کشورهای دیگر در باره ی « جنگی بودن» وضعیت ایران و عراق و پیشنهاد برگزاری آن در کشور سوم ، صدام حسین گفته بود ، پرنده هم نمی تواند از خط آتش و تور دفاع ضدهوایی بغداد گذر کند . هدف این پرواز ، دادن پاسخ به صدام حسین و « ناامن کردن بغداد » برای برگزاری نشست کشورهای جنبش غیرمتعهدها بود .
فرمانده ی این هواپیما ، عباس دوران بود و خلبان همراه او ، منصور کاظمیان . پیش از این عملیات ، عباس دوران بیش از یکصد پرواز جنگی موفق در کارنامه ی خود داشت و در نبردی هوایی ، دو هواپیمای میگ ۲۳و یک هواپیمای میگ ۲۱ عراق را سرنگون کرده بود . در یک عملیات بزرگ دیگر ، عباس دوران دو اسکله ی « البکر » و « الامیه » عراق را به زیر آب فرستاده بود . در عملیات نظامی « فتح المبین » نیز او با یاری رسانی در بخش نبردهای هوایی ، در پیروزی عملیات رزمندگان نیروی زمینی ارتش ایران نقش مهمی بازی کرد .
در سحرگاه روز سی ام تیرماه ۱۳۶۱ ، عباس دوران و منصور کاظمیان به قلمرو هوایی بغداد رسیدند . عباس دوران همه ی بمب های هواپیما را بر روی پالایشگاه « الدوره » ی بغداد ریخت و آتش و دود آن را به آسمان فرستاد . در این هنگام موشک های تور ضدهوایی بغداد به هواپیمای او برخورد کردند و هواپیما آتش گرفت . کاظمیان ، خلبان همراه او با چتر نجات از کابین دوم بیرون پرید ؛ اما او در هواپپما ماند و هواپیما را به سوی هتلی که برای برگزاری نشست جنبش عیرمتعهدها آماده شده بود ، راند و آن را به تالار برگزاری کنفرانس کوبید . او با این کار نشان داد که بغداد در تیررس عملیات نیروهای ارتش ایران است و از امنیت برخوردار نیست . از این عملیات شهادت طلبانه با نام « عملیات بغداد » نام برده می شود . در صحنه ی از فیلمی که در سحرگاه همان روز در پایگاه هوایی و به هنگام خداحافظی عباس دوران با دوستانش در دست است ، از چگونگی بدرود او با یارانش می توان دید که او « دانسته » و « پهلوانانه » ، گام در راهی بی بازگشت می نهد ؛ راهی که پهلوانانی همچون آرش ، پیش از او ، برای آزادی میهن در آن گام نهاده بودند .
بیست سال پس از شهادت عباس دوران ، از سوی دولت عراق تکه استخوانی از پای او به ایران تحویل داده شد ، که در دهم امرداد ۱۳۸۱ ، خانواده اش آن را در شیراز به خاک سپردند . در سال ۱۳۷۵ ، جمال شورجه از داستان روزهای پایان زندگی عباس دوران و واپسین ماموریت او ، فیلمی با نام « عبور از خط سرخ » ساخت که از تلویزیون ایران به نمایش درآمد .
برگرفته از تارنمای ایرانچهر
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9812-abbas-doran-hamchon-arash.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
عقاب علی احمدی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38932
در گاهشمار ایران ، روز سی ام تیر یادآور قهرمانی ها و پهلوانی های میهن پرستانی است که خون خود را به پای درخت آزادی و خودسروری ایران زمین ریختند . یکی از این پهلوانان میهن پرست ، عباس دوران است که در روز سی ام تیرماه سال ۱۳۶۱ ، به همراه یکی دیگر از خلبانان ایران با هواپیمای شکاری بمب افکن خود ،برای انجام یک ماموریت شگفت ، به سوی عراق پرواز کرد . در آن روزها قرار بود که « هفتمین نشست کشورهای جنبش غیرمتعهدها » در بغداد برگزار شود . برگزاری این نشست در عراق که بخش های بزرگی از خاک ایران زمین را اشغال کرده بود ، به عراق در برابر ایران موقعیت و جایگاهی برتر می داد . در برابر اعتراض های ایران و کشورهای دیگر در باره ی « جنگی بودن» وضعیت ایران و عراق و پیشنهاد برگزاری آن در کشور سوم ، صدام حسین گفته بود ، پرنده هم نمی تواند از خط آتش و تور دفاع ضدهوایی بغداد گذر کند . هدف این پرواز ، دادن پاسخ به صدام حسین و « ناامن کردن بغداد » برای برگزاری نشست کشورهای جنبش غیرمتعهدها بود .
فرمانده ی این هواپیما ، عباس دوران بود و خلبان همراه او ، منصور کاظمیان . پیش از این عملیات ، عباس دوران بیش از یکصد پرواز جنگی موفق در کارنامه ی خود داشت و در نبردی هوایی ، دو هواپیمای میگ ۲۳و یک هواپیمای میگ ۲۱ عراق را سرنگون کرده بود . در یک عملیات بزرگ دیگر ، عباس دوران دو اسکله ی « البکر » و « الامیه » عراق را به زیر آب فرستاده بود . در عملیات نظامی « فتح المبین » نیز او با یاری رسانی در بخش نبردهای هوایی ، در پیروزی عملیات رزمندگان نیروی زمینی ارتش ایران نقش مهمی بازی کرد .
در سحرگاه روز سی ام تیرماه ۱۳۶۱ ، عباس دوران و منصور کاظمیان به قلمرو هوایی بغداد رسیدند . عباس دوران همه ی بمب های هواپیما را بر روی پالایشگاه « الدوره » ی بغداد ریخت و آتش و دود آن را به آسمان فرستاد . در این هنگام موشک های تور ضدهوایی بغداد به هواپیمای او برخورد کردند و هواپیما آتش گرفت . کاظمیان ، خلبان همراه او با چتر نجات از کابین دوم بیرون پرید ؛ اما او در هواپپما ماند و هواپیما را به سوی هتلی که برای برگزاری نشست جنبش عیرمتعهدها آماده شده بود ، راند و آن را به تالار برگزاری کنفرانس کوبید . او با این کار نشان داد که بغداد در تیررس عملیات نیروهای ارتش ایران است و از امنیت برخوردار نیست . از این عملیات شهادت طلبانه با نام « عملیات بغداد » نام برده می شود . در صحنه ی از فیلمی که در سحرگاه همان روز در پایگاه هوایی و به هنگام خداحافظی عباس دوران با دوستانش در دست است ، از چگونگی بدرود او با یارانش می توان دید که او « دانسته » و « پهلوانانه » ، گام در راهی بی بازگشت می نهد ؛ راهی که پهلوانانی همچون آرش ، پیش از او ، برای آزادی میهن در آن گام نهاده بودند .
بیست سال پس از شهادت عباس دوران ، از سوی دولت عراق تکه استخوانی از پای او به ایران تحویل داده شد ، که در دهم امرداد ۱۳۸۱ ، خانواده اش آن را در شیراز به خاک سپردند . در سال ۱۳۷۵ ، جمال شورجه از داستان روزهای پایان زندگی عباس دوران و واپسین ماموریت او ، فیلمی با نام « عبور از خط سرخ » ساخت که از تلویزیون ایران به نمایش درآمد .
برگرفته از تارنمای ایرانچهر
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9812-abbas-doran-hamchon-arash.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
عباس دوران - همچون آرش، در راه نگاهبانی از میهن به کام مرگ
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9812-abbas-doran-hamchon-arash.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9812-abbas-doran-hamchon-arash.html
@iranboom_ir
سی ام تیر ۱۳۳۱
هما ارژنگی
آن روز هم مرا یدک می کشیدند. خواهرانم را می گویم. مهین دخت و اذرم دخت. با هم از خانه بیرون امدیم و از کوچه
نظامیه به سوی میدان بهارستان رهسپارشدیم. در پیاده رو جمعیت موج می زد و فریاد ها و مشت های گره شده رو به آسمان بلند بود. خواهرم آذر، از ترس آنکه مبادا در میان مردم گم و گور شوم یا در زیر دست و پا بمانم دستم را سخت می فشرد و مرا با خود می کشید.
من میدان بهارستان را خوب میشناختم . همه جایش را. در آن سوی میدان کنار کلانتری، کوچه باریک و بن بستی بود
که در انتهایش خانه کوچک مهین دخت قرار داشت.
از ان روز یادبود های گنگی در خاطرم مانده. شلوغی، گرما و فریاد ها..و از میان فریاد ها واژه های آشنای زنده باد ایران...
زنده باد و مرده باد و ...
من زندگی و پایندگی را بسیار دوست می داشتم ولی مرگ و مردگی را نه !
پس از اندکی پیشروی دشوار، در برابرم ماشین های سخت و خشن و تیره رنگی دیدم. تانک هایی که لوله هاشان به سوی
مردم نشانه رفته بود و سربازانی با تفنگ های نیزه دار و چهره های سرد .
و من با چشمانی شگفت زده، به خود می گفتم: اخر چرا ؟ ! چرا مرگ و مردگی!
گرما بود و فشار کسانی که به سختی به جلو رانده می شدند و فریاد ها و..
. ناگهان سرم به چرخش افتاد و تنم خم شد ولی پیش از ان که در زیر پای مردم له شوم، خواهرم به دادم رسید و مرا به
گوشه ای کشید تابتوانم اندکی هوا بگیرم و نفس تازه کنم.
صفیر گلوله ها وبانگ فریادها در گوش هایم می پیچید. یادم نیست که این هیاهو کی فرو نشست اما هنگامی که میدان از جمعیت تهی شد، در جای جای ان نشانه هایی بر جا ماند.خون های بر زمین ریخته شده، لنگه کفش های تک افتاده، پرچمهای کوچک واژگون، و ..در کنار این نشانه ها، گویی فرشته ازادی بود که از فراز اسمان به میدان می نگریست و لبخند می زد.
با مهین دخت به ان سوی میدان، به سوی کوچه باریکی که خانه اش در ان بود روان شدیم. درب خانه را با کلید گشود.
رشته خون نازکی کف حیاط را شیار زده بود. با ترس و نگرانی بسیار وارد خانه شدیم. شیار خونین تا حیاط خلوت و
روی نورد بام چوبی که به پشت بام می رسید ادامه داشت. خواهرم از نورد با م لرزان در زیر پایش بالا رفت. من هم به
دنبالش ، تا اگر هم وطنی زخمی در ان جا باشد به دادش برسیم. اما، در ان جا هیچکس نبود..
آن روز دانستم که برای دست یابی به ازادی و ارمان های سپند، باید ایستادگی کرد. باید از جان مایه گذاشت. باید با
عاشقان میهن همدل و هم داستان شد.
آن روز سی ام تیر ماه سال ۱۳۳۱ خورشیدی بود.
هما ارژنگی ۲۸ تیرماه ۱۳۹۸
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
هما ارژنگی
آن روز هم مرا یدک می کشیدند. خواهرانم را می گویم. مهین دخت و اذرم دخت. با هم از خانه بیرون امدیم و از کوچه
نظامیه به سوی میدان بهارستان رهسپارشدیم. در پیاده رو جمعیت موج می زد و فریاد ها و مشت های گره شده رو به آسمان بلند بود. خواهرم آذر، از ترس آنکه مبادا در میان مردم گم و گور شوم یا در زیر دست و پا بمانم دستم را سخت می فشرد و مرا با خود می کشید.
من میدان بهارستان را خوب میشناختم . همه جایش را. در آن سوی میدان کنار کلانتری، کوچه باریک و بن بستی بود
که در انتهایش خانه کوچک مهین دخت قرار داشت.
از ان روز یادبود های گنگی در خاطرم مانده. شلوغی، گرما و فریاد ها..و از میان فریاد ها واژه های آشنای زنده باد ایران...
زنده باد و مرده باد و ...
من زندگی و پایندگی را بسیار دوست می داشتم ولی مرگ و مردگی را نه !
پس از اندکی پیشروی دشوار، در برابرم ماشین های سخت و خشن و تیره رنگی دیدم. تانک هایی که لوله هاشان به سوی
مردم نشانه رفته بود و سربازانی با تفنگ های نیزه دار و چهره های سرد .
و من با چشمانی شگفت زده، به خود می گفتم: اخر چرا ؟ ! چرا مرگ و مردگی!
گرما بود و فشار کسانی که به سختی به جلو رانده می شدند و فریاد ها و..
. ناگهان سرم به چرخش افتاد و تنم خم شد ولی پیش از ان که در زیر پای مردم له شوم، خواهرم به دادم رسید و مرا به
گوشه ای کشید تابتوانم اندکی هوا بگیرم و نفس تازه کنم.
صفیر گلوله ها وبانگ فریادها در گوش هایم می پیچید. یادم نیست که این هیاهو کی فرو نشست اما هنگامی که میدان از جمعیت تهی شد، در جای جای ان نشانه هایی بر جا ماند.خون های بر زمین ریخته شده، لنگه کفش های تک افتاده، پرچمهای کوچک واژگون، و ..در کنار این نشانه ها، گویی فرشته ازادی بود که از فراز اسمان به میدان می نگریست و لبخند می زد.
با مهین دخت به ان سوی میدان، به سوی کوچه باریکی که خانه اش در ان بود روان شدیم. درب خانه را با کلید گشود.
رشته خون نازکی کف حیاط را شیار زده بود. با ترس و نگرانی بسیار وارد خانه شدیم. شیار خونین تا حیاط خلوت و
روی نورد بام چوبی که به پشت بام می رسید ادامه داشت. خواهرم از نورد با م لرزان در زیر پایش بالا رفت. من هم به
دنبالش ، تا اگر هم وطنی زخمی در ان جا باشد به دادش برسیم. اما، در ان جا هیچکس نبود..
آن روز دانستم که برای دست یابی به ازادی و ارمان های سپند، باید ایستادگی کرد. باید از جان مایه گذاشت. باید با
عاشقان میهن همدل و هم داستان شد.
آن روز سی ام تیر ماه سال ۱۳۳۱ خورشیدی بود.
هما ارژنگی ۲۸ تیرماه ۱۳۹۸
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
روز ۳۰ تیر - دکتر هوشنگ طالع
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بلایی که «عباس دوران» بر سر صدام آورد
در تشریح علل تصمیم برگزاری «کنفرانس غیرمتعهدها»، عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن است و حتی «پرندهای» جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی ایران قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.
در این شرایط به طور مسلم یکی از ابزارهای موجود، استفاده از فشارهای سیاسی و افزایش تحرکات سیاسی با هدف جلب حمایت کشورها برای کمک نظامی و سیاسی و تضعیف دشمن بود. به عبارت دیگر، برخورداری هر یک از کشورهای ایران و عراق از یک نظام سیاسی برتر در منطقه مقدمات پیروزی را فراهم میکرد.
قبل از فتح خرمشهر، عراق در چنین جایگاهی قرار داشت و یک سر و گردن از ما بالاتر بود و میتوانست با فشارهای سیاسی، خود را به ما تحمیل کند. ولی با آزادسازی خرمشهر قضیه برعکس شد و نظام بینالملل شاهد شکست نظامی – سیاسی عراق در این منطقه استراتژیک شد و این در حالی بود که عراق برگ برنده خود را برای اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.
در شرایطی که خرمشهر آزاد شده بود کشورهای عرب منطقه که روی صدام و ارتش آن تکیه داشتند دچار وحشت شدند. آمریکا و برخی کشورهای عرب توصیه کردند که در این فضا و شرایط حاکم، هرچه سریعتر باید آتشبس برقرار شود.
در تشریح علل تصمیم برگزاری «کنفرانس غیرمتعهدها» در بغداد میتوان گفت که رژیم صدام که در آن شرایط از لحاظ سیاسی بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد دانست زیرا از این طریق موفق میشد با صدور بیانیه و حربههای دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهوری اسلامی ایران به پایان برساند.
از سوی دیگر، عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن است و حتی «پرندهای» جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.
خلبان عباس دوران که بود؟
عباس دوران در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز متولد شد. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و پس از طی دوره مقدماتی در ایران برای ادامه تحصیل و طی دوره تکمیلی به آمریکا اعزام شد و پس از اخذ نشان و گواهینامه خلبانی به ایران بازگشت.
وقتی جنگ تحمیلی در روز 31 شهریورماه 1359 آغاز شد در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیاتی فرماندهی پایگاه سوم شکاری (شهید نوژه) انجام وظیفه میکرد.
عباس دوران هفتم آذرماه سال 1359 در یک عملیات متحورانه دو ناوچه نیروی دریایی عراق را در حوالی اسکله «الامیه» و «البکر» غرق کرد، چنانچه میگفتند و به اثبات هم رسید نیروی دریایی عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبری به نابودی کشاندند. زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد وی اولین خلبانی بود که آمادگی خود را جهت نبرد با صهیونیستها اعلام کرد.
در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلی هر روز شعلهورتر میشد و صدام رئیس دولت بعث عراق برای مانور سیاسی از برپایی کنفرانس غیرمتعهدها سخن میگفت و از مدتها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذیری تبدیل کرده و تبلیغات بسیار وسیعی به راه انداخته بود تا حدی که برای سران غیرمتعهد بنزهای سفارشیاش را بر روی اتوبانهای نوساز بغداد راه انداخت، خیلی خرج کرده بود. از یک طرف هم مدام، تبلیغ میکردند که ایران نمیتواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران برای جلوگیری از برگزاری همایش سران غیرمتعهدها، بیستم تیرماه 1361 مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.
روز 30 تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشتند مأموریت یافتند روی بغداد عملیاتی انجام دهند. هدف آنها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و «پایگاه الرشید» یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.
ماجرای این مأموریت که خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسید از زبان همکار و همراهش منصور کاظمیان خواندنی است:
وی میگوید: قبل از اینکه انجام این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به «امیدیه» رفته بود و قرار بود در صورتی که در «عملیات رمضان» نیاز شد، پرواز کند زیرا نیروی زمینی ارتش در این عملیات نیاز به حمایتهای هوانیروز داشت. در نتیجه دو روز قبل از شروع عملیات عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضیح دادند که به علت حساسیت ویژه، این عملیات با سه هواپیما انجام خواهد شد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/15341-balaei-ke-aabas-doran-saddam.html
@iranboom_ir
در تشریح علل تصمیم برگزاری «کنفرانس غیرمتعهدها»، عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن است و حتی «پرندهای» جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی ایران قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.
در این شرایط به طور مسلم یکی از ابزارهای موجود، استفاده از فشارهای سیاسی و افزایش تحرکات سیاسی با هدف جلب حمایت کشورها برای کمک نظامی و سیاسی و تضعیف دشمن بود. به عبارت دیگر، برخورداری هر یک از کشورهای ایران و عراق از یک نظام سیاسی برتر در منطقه مقدمات پیروزی را فراهم میکرد.
قبل از فتح خرمشهر، عراق در چنین جایگاهی قرار داشت و یک سر و گردن از ما بالاتر بود و میتوانست با فشارهای سیاسی، خود را به ما تحمیل کند. ولی با آزادسازی خرمشهر قضیه برعکس شد و نظام بینالملل شاهد شکست نظامی – سیاسی عراق در این منطقه استراتژیک شد و این در حالی بود که عراق برگ برنده خود را برای اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.
در شرایطی که خرمشهر آزاد شده بود کشورهای عرب منطقه که روی صدام و ارتش آن تکیه داشتند دچار وحشت شدند. آمریکا و برخی کشورهای عرب توصیه کردند که در این فضا و شرایط حاکم، هرچه سریعتر باید آتشبس برقرار شود.
در تشریح علل تصمیم برگزاری «کنفرانس غیرمتعهدها» در بغداد میتوان گفت که رژیم صدام که در آن شرایط از لحاظ سیاسی بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد دانست زیرا از این طریق موفق میشد با صدور بیانیه و حربههای دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهوری اسلامی ایران به پایان برساند.
از سوی دیگر، عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن است و حتی «پرندهای» جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.
خلبان عباس دوران که بود؟
عباس دوران در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز متولد شد. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و پس از طی دوره مقدماتی در ایران برای ادامه تحصیل و طی دوره تکمیلی به آمریکا اعزام شد و پس از اخذ نشان و گواهینامه خلبانی به ایران بازگشت.
وقتی جنگ تحمیلی در روز 31 شهریورماه 1359 آغاز شد در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیاتی فرماندهی پایگاه سوم شکاری (شهید نوژه) انجام وظیفه میکرد.
عباس دوران هفتم آذرماه سال 1359 در یک عملیات متحورانه دو ناوچه نیروی دریایی عراق را در حوالی اسکله «الامیه» و «البکر» غرق کرد، چنانچه میگفتند و به اثبات هم رسید نیروی دریایی عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبری به نابودی کشاندند. زمانی که اسرائیل به لبنان حمله کرد وی اولین خلبانی بود که آمادگی خود را جهت نبرد با صهیونیستها اعلام کرد.
در سال ۱۳۶۱ جنگ تحمیلی هر روز شعلهورتر میشد و صدام رئیس دولت بعث عراق برای مانور سیاسی از برپایی کنفرانس غیرمتعهدها سخن میگفت و از مدتها قبل به کمک آمریکا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذیری تبدیل کرده و تبلیغات بسیار وسیعی به راه انداخته بود تا حدی که برای سران غیرمتعهد بنزهای سفارشیاش را بر روی اتوبانهای نوساز بغداد راه انداخت، خیلی خرج کرده بود. از یک طرف هم مدام، تبلیغ میکردند که ایران نمیتواند بغداد را ناامن کند. در این شرایط بود که سرهنگ خلبان عباس دوران برای جلوگیری از برگزاری همایش سران غیرمتعهدها، بیستم تیرماه 1361 مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن کند.
روز 30 تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشتند مأموریت یافتند روی بغداد عملیاتی انجام دهند. هدف آنها بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و «پایگاه الرشید» یا ساختمان اجلاس در بغداد بود.
ماجرای این مأموریت که خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسید از زبان همکار و همراهش منصور کاظمیان خواندنی است:
وی میگوید: قبل از اینکه انجام این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به «امیدیه» رفته بود و قرار بود در صورتی که در «عملیات رمضان» نیاز شد، پرواز کند زیرا نیروی زمینی ارتش در این عملیات نیاز به حمایتهای هوانیروز داشت. در نتیجه دو روز قبل از شروع عملیات عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضیح دادند که به علت حساسیت ویژه، این عملیات با سه هواپیما انجام خواهد شد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/15341-balaei-ke-aabas-doran-saddam.html
@iranboom_ir
نثار گل بر مزار شهیدان قیام سی تیر سال 1331 خورشیدی
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/2883-be-yad-shahidan-30-tir.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/2883-be-yad-shahidan-30-tir.html
@iranboom_ir
ایران بوم
♦️حال و روز آرامگاه شهدای ۳۰ تیر ۱۴۰۲ @iranboom_ir حال و روز آرامگاه شهدای ۳۰ تیر ۱۴۰۱ https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38949 سرودهی "روز ۳۰ تیر ، میدان بهارستان" شاعر و خوانش: دکتر هوشنگ طالع گلزار شهدای سی ام تیرماه ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۱ https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38953…
♦️حال و روز آرامگاه شهدای ۳۰ تیر ۱۴۰۳
@iranboom_ir
حال و روز آرامگاه شهدای ۳۰ تیر ۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/41295
حال و روز آرامگاه شهدای ۳۰ تیر ۱۴۰۱
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38949
سرودهی "روز ۳۰ تیر ، میدان بهارستان"
شاعر و خوانش: دکتر هوشنگ طالع
گلزار شهدای سی ام تیرماه
۳۰ تیر ماه ۱۴۰۱
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38953
مراسم گلباران گلزار شهدای سی ام تیرماه ۱۳۳۱
۳۰ تیر ماه ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35968
عطر افشانی و خوانش طلب روانشادی برای شهیدان در گلزار شهدای ۳۰ تیر۱۳۳۱ توسط دکتر هوشنگ طالع
۳۰ تیرماه ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35969
@iranboom_ir
حال و روز آرامگاه شهدای ۳۰ تیر ۱۴۰۲
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/41295
حال و روز آرامگاه شهدای ۳۰ تیر ۱۴۰۱
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38949
سرودهی "روز ۳۰ تیر ، میدان بهارستان"
شاعر و خوانش: دکتر هوشنگ طالع
گلزار شهدای سی ام تیرماه
۳۰ تیر ماه ۱۴۰۱
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38953
مراسم گلباران گلزار شهدای سی ام تیرماه ۱۳۳۱
۳۰ تیر ماه ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35968
عطر افشانی و خوانش طلب روانشادی برای شهیدان در گلزار شهدای ۳۰ تیر۱۳۳۱ توسط دکتر هوشنگ طالع
۳۰ تیرماه ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35969
در این آیین بزرگداشت استادان منوچهر صدوقی سها، دکتر اصغر دادبه، دکتر حکمت اله ملا صالحی، دکتر انشاالله رحمتی، دکتر محمدعلی سلطانی و دکتر ابراهیم رحیمی زنگنه سخنرانی خواهند کرد.
سه شنبه ۲ امرداد ۱۴۰۳، ساعت ۹ تا ۱۲
تهران، خیابان کارگر جنوبی، پس از خیابان جمهوری اسلامی، کوچه آیرم، پلاک ۱۳، مجمع فلاسفه ایران
سه شنبه ۲ امرداد ۱۴۰۳، ساعت ۹ تا ۱۲
تهران، خیابان کارگر جنوبی، پس از خیابان جمهوری اسلامی، کوچه آیرم، پلاک ۱۳، مجمع فلاسفه ایران
روز ۳۰ تیر - دکتر هوشنگ طالع
روز هفتم اردیبهشت ماه 1331 ، دورهی هفدهم مجلس شورای ملی گشایش یافت و پس از تصویب اعتبارنامهی بیشتر نمایندگان ، روز 14 تیر ماه اعلام آمادگی کرد . دکتر مصدق که چند روز پیش از مسافرت به لاهه بازگشته بود ، برپایهی قرارداد پارلمانی ، از کار کناره گرفت و در سخنرانی که از رادیو پخش شد ، برای ادامهی خدمت اعلام آمادگی کرد و افزود :1
چه این دولت سر کار باشد و چه نباشد ، محال است که دیگر وضع سابق تجدید شود و آب رفته به جوی باز آید ...
فردای آن روز (15 تیرماه) ، اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در جلسهی خصوصی ، به نخستوزیری دکتر محمد مصدق ، ابراز تمایل کردند . همان روز ، مجلس سنا در عریضهای به شاه ، خواستار آن شد که فرمان نخستوزیری به نام دکتر مصدق صادر شود تا این که مجلس پس از تشکیل دولت و بررسی برنامهی آن ، نظر خود را نسبت به آن اعلام دارد . اما دکتر مصدق ، همان روز گفت که پیش از ابراز تمایل مجلس سنا ، حاضر به پذیرش نخستوزیری نخواهد بود. دو روز بعد ، مجلس سنا با اکثریت ضعیف ، تمایل خود را نسبت به نخستوزیری دکتر مصدق اعلان کرد :2
نخستوزیر ، ابتدا به کمی رای سنا معترض بود و آن را برای قبول زمامداری کافی نمیدانست ، ولی پس از ملاقاتی که با هیات رییسه سنا به عمل آورد ، حاضر به قبول مسئولیت گردید .
حزب پانایرانیست، با توجه به تحولات داخلی و نیز بررسی جریانهای خارجی، به این نتیجه رسید که روزهای سختی در پیش خواهد بود. با توجه به این بررسیها، در روزهای میانی تیر ماه 1331، به افراد خود در سرتاسر کشور، دستور داد :3
در هر کجا که هستید، با دشمنان مصدق مبارزه کنید، با زبان ، با قلم ، با مشت، با تظاهرات ، با هر وسیله که میتوانید، حمایت قاطع حزب را از برنامههای دکتر مصدق اعلام دارید.
بلشویکهای مزدور ، نوکران بیآزرم انگلیس ، این دشمنان ایران و معاندین مصدق را منکوب کنید.
دکتر مصدق ، با توجه به ترکیب مجلس شورای ملی، رای اخیر مجلس سنا و جبههبندیهای جدید داخلی ، به این نتیجه رسید که در حال حاضر شاید مبارزه در جبههی داخلی ، سختتر از مبارزه با استعمارگران خارجی است . از اینرو ، برای پیشگیری از گزندهای احتمالی ، باید جبههی داخلی را نیرومندتر سازد . از اینرو ، وی بر آن شد که مسئولیت ادارهی وزارت جنگ را برپایهی قانون اساسی ، دولت عهدهدار گردد و برای رویارویی با بحران برخاسته از محاصرهی اقتصادی ایران ، اختیاراتی از مجلس درخواست کند .
محمدرضا شاه پس از تغییر قانون اساسی در سال 1328 ، عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا را به دست آورده بود . وی با بهرهگیری از این عنوان تشریفاتی ، نیروهای مسلح را در اختیار گرفته بود . وزیران جنگ از زمان قدرتگیری رضاشاه ، از سوی شاه ، منصوب میشدند .
روز 25 تیرماه ، پس از یک گفتوگوی سه ساعته با شاه ، دکتر مصدق که نتوانسته بود موافقت وی را با گزینش وزیر جنگ از سوی نخستوزیر به دست آورد ، استعفا کرد . دکتر مصدق در این باره گفت :4
پس از مراجعت از لاهه که دولت میبایست به مجلس معرفی شود ، برای این که اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوهگر نشود ، چنین به نظر رسید که وزارت جنگ را این جانب عهدهدار شوم ...
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
روز هفتم اردیبهشت ماه 1331 ، دورهی هفدهم مجلس شورای ملی گشایش یافت و پس از تصویب اعتبارنامهی بیشتر نمایندگان ، روز 14 تیر ماه اعلام آمادگی کرد . دکتر مصدق که چند روز پیش از مسافرت به لاهه بازگشته بود ، برپایهی قرارداد پارلمانی ، از کار کناره گرفت و در سخنرانی که از رادیو پخش شد ، برای ادامهی خدمت اعلام آمادگی کرد و افزود :1
چه این دولت سر کار باشد و چه نباشد ، محال است که دیگر وضع سابق تجدید شود و آب رفته به جوی باز آید ...
فردای آن روز (15 تیرماه) ، اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی در جلسهی خصوصی ، به نخستوزیری دکتر محمد مصدق ، ابراز تمایل کردند . همان روز ، مجلس سنا در عریضهای به شاه ، خواستار آن شد که فرمان نخستوزیری به نام دکتر مصدق صادر شود تا این که مجلس پس از تشکیل دولت و بررسی برنامهی آن ، نظر خود را نسبت به آن اعلام دارد . اما دکتر مصدق ، همان روز گفت که پیش از ابراز تمایل مجلس سنا ، حاضر به پذیرش نخستوزیری نخواهد بود. دو روز بعد ، مجلس سنا با اکثریت ضعیف ، تمایل خود را نسبت به نخستوزیری دکتر مصدق اعلان کرد :2
نخستوزیر ، ابتدا به کمی رای سنا معترض بود و آن را برای قبول زمامداری کافی نمیدانست ، ولی پس از ملاقاتی که با هیات رییسه سنا به عمل آورد ، حاضر به قبول مسئولیت گردید .
حزب پانایرانیست، با توجه به تحولات داخلی و نیز بررسی جریانهای خارجی، به این نتیجه رسید که روزهای سختی در پیش خواهد بود. با توجه به این بررسیها، در روزهای میانی تیر ماه 1331، به افراد خود در سرتاسر کشور، دستور داد :3
در هر کجا که هستید، با دشمنان مصدق مبارزه کنید، با زبان ، با قلم ، با مشت، با تظاهرات ، با هر وسیله که میتوانید، حمایت قاطع حزب را از برنامههای دکتر مصدق اعلام دارید.
بلشویکهای مزدور ، نوکران بیآزرم انگلیس ، این دشمنان ایران و معاندین مصدق را منکوب کنید.
دکتر مصدق ، با توجه به ترکیب مجلس شورای ملی، رای اخیر مجلس سنا و جبههبندیهای جدید داخلی ، به این نتیجه رسید که در حال حاضر شاید مبارزه در جبههی داخلی ، سختتر از مبارزه با استعمارگران خارجی است . از اینرو ، برای پیشگیری از گزندهای احتمالی ، باید جبههی داخلی را نیرومندتر سازد . از اینرو ، وی بر آن شد که مسئولیت ادارهی وزارت جنگ را برپایهی قانون اساسی ، دولت عهدهدار گردد و برای رویارویی با بحران برخاسته از محاصرهی اقتصادی ایران ، اختیاراتی از مجلس درخواست کند .
محمدرضا شاه پس از تغییر قانون اساسی در سال 1328 ، عنوان تشریفاتی فرماندهی کل قوا را به دست آورده بود . وی با بهرهگیری از این عنوان تشریفاتی ، نیروهای مسلح را در اختیار گرفته بود . وزیران جنگ از زمان قدرتگیری رضاشاه ، از سوی شاه ، منصوب میشدند .
روز 25 تیرماه ، پس از یک گفتوگوی سه ساعته با شاه ، دکتر مصدق که نتوانسته بود موافقت وی را با گزینش وزیر جنگ از سوی نخستوزیر به دست آورد ، استعفا کرد . دکتر مصدق در این باره گفت :4
پس از مراجعت از لاهه که دولت میبایست به مجلس معرفی شود ، برای این که اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوهگر نشود ، چنین به نظر رسید که وزارت جنگ را این جانب عهدهدار شوم ...
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/1089-drtale-30tir.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
www.iranboom.ir
روز 30 تیر - دکتر هوشنگ طالع