Telegram Web Link
شهریار عدل (زاده ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ - درگذشت ۳۱ خرداد ۱۳۹۴) باستان‌شناس، کارشناس تاریخ هنر و معماری ایرانی و کارشناس پرونده‌های ثبت میراث جهانی در ایران بود.

« #شهریار_عدل » مردی که #تخت‌جمشید را جهانی کرد...
#شهرام_زارع:، باستان‌شناس و سردبیر مجله باستان‌پژوهی که برخلاف سنش دوستی عمیق و طولانی با «شهریار عدل» داشت، در یادداشت خود تلاش کرده به معرفی دقیق پروفسور «شهریار عدل» بپردازد و این معرفی را به هشت قسمت مختلف تقسیم کرده است و نخست آن که چگونه از درگذشت این ایران‌شناس آگاه شد ...
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/15186-shahriar-adl-mardi-takhtjamshid.html

#دکتر_شهریار_عدل
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15149-

«شهریار عدل» در قطعه نام‌آوران
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/15335-

پرستش‌گاه‌های جدید و نخستین دیوار دفاعی در بم
http://www.iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/8864-

کجای ایران چنین خیابانی دارد؟
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/15232-


@iranboom_ir
نابودی صنایع دستی ایران به سه روش

کاوه مرادی

صنايع دستی از يک سو هنري است که با توجه به تقاضا و کاربرد آن جنبه صنعتي پيدا کرده و از سوي ديگر صنعتي است که ذوق سازنده يا هنرمند را در کنار خود پذيرا شده است. صنايع دستي ايران نه در طول حيات يک قوم يا يک قبيله بلکه در طول تاريخ به وجود آمده و علاوه بر نقشي که در حفظ و صدور فرهنگ مردم از زمان هاي گذشته داشته، روشي نيز براي کسب درآمد بوده است.

هنر صنايع دستي و صنعت موجود در کنار اين هنرها که غالباً همچون جسم و روح به هم پيوسته و وابسته است، نوشته هايي است که احوال، تحولات فکري و تکنيکي ايجاد شده در مردم را درگذشت زمان بازگو مي کند اما صنايع دستي در کشور ما در زمان حاضر به صورت کالايي فاخر درآمده و کاربردي نيست. پيش از اين، صنايع دستي ايران به سمت موزه ها رفته و تنها سالي يک بار از هنر دست هنرمندان ايراني با برگزاري همايش ياد مي شود.

صنايع دستي ايران به سه روش کلي، بومي و صنعتي در معرض نابودي قرار دارد. نابودي کلي يک هنر دستي زماني اتفاق مي افتد که فن و تکنولوژي توليد يک صنعت هنري به طور کامل نابود شود و ذهن مردم از دانسته ها و تعريف ها در مورد آن خالي شده باشد.

نابودي بومي يا منطقه يي زماني رخ مي دهد که هنر صنعتي خاص يک منطقه با همان کيفيت يا با کيفيت متفاوت (چه پايين تر، چه بالاتر) در منطقه يي ديگر توليد شود. گاهي نوع عادات، فرهنگ ها و اعتقادات و حتي ماده اوليه آنچنان تاثيري در يک مجموعه ايجاد مي کند که حتي اگر يک فرهنگ يا يک يادگاري جديد ساخته شده باشد ولي اصالت اوليه ديگر به چشم نمي خورد و بايد حتي با حفظ هنر جديد و متفاوت براي احياي هنر قديمي تر تلاش کرد.

بهترين نمونه از نابودي صنعتي، نابودي صنعت فرش ايران است. از آنجايي که بسياري از محصولات ما در مقياس صنعتي و براي مصارف صنعتي توليد مي شود، نابودي اين روند نه تنها بر اعتبار محصول و افتخار حاصل از آن براي خود و سرزمين مان تاثير مي گذارد بلکه ما را از فايده هاي مادي آن هم محروم مي کند. به طوري که در حال حاضر درآمد فروش صنايع دستي ايران همراه با فرش حدود 625 ميليون دلار است در حالي که صنايع دستي کشورهايي مانند چين، مالزي و سنگاپور با استفاده و الگوبرداري از توانايي هايي که در ايران وجود دارد در رتبه هاي بسيار بالاتر اقتصادي قرار دارند. شايد تلاش هايي که براي رفع خطرات تهديدکننده صنايع دستي ايران صورت مي گيرد با تدوين برنامه هايي به دوگونه بلندمدت و کوتاه مدت موثر باشد. پرداختن به يک معضل در اين زمينه مستلزم شناخت کافي از آن مقوله، دريافت و در نظر گرفتن نيروهاي اثرگذار بر آن و تفکيک نيروهاي خرابگر و سازنده است، به همين دليل تهيه گزارشي کارشناسي و نتيجه گيري با توجه به مطالعات مورد نياز و زماني که مي طلبد، بعد از دوره يي نه چندان کوتاه عملي خواهد شد.

اما شعله هاي خرابي به سرعت در مسير از بين بردن اين تمدن است. شايد تامل و درنگ تا به دست آوردن يک نتيجه کلي براي يک مورد و سپس اقدام به انجام يک حرکت، صدمات جبران ناپذيري در پي داشته باشد که همان از بين رفتن يکي از هنر هاي اصيل و سنتي خاص اين مرز و بوم است.

نبود يک تعريف جامع و همه فهم براي صنايع دستي، نبود دسته بندي براي تمام هنر هاي حال و گذشته اين سرزمين، ناشناس بودن هنرمندان صاحب سبک و نبود شناسنامه به صورت جمع آوري پيشينه و شيوه تهيه و فن ايجاد يک هنر صنعتي از مشکلات موجود است که با برنامه ريزي بلندمدت مي توان براي رفع اين مشکلات کوشيد.

نزديک به 45 سال است که در سيستم اداري ايران، بخش صنايع دستي وجود دارد، اما اين سازمان نتوانسته در حفظ و احياي اين هنر دستي با قدمت چند هزار ساله کاري انجام دهد. بسياري از هنرمندان صنايع دستي به علت نبود هيچ گونه حمايت از طرف دولت و بازار کم رونق صنايع دستي ايران به شغل و حرفه جديدي روي مي آورند که مي توان اين نبود حمايت را يکي از دلايل نابودي هنر هاي دستي ايران دانست. به همين دليل، امروزه حدود 50 رشته از مجموع رشته هاي صنايع دستي ايران از بين رفته اند و اگر اقدامات سريع و کارشناسي در اين زمينه صورت نگيرد، سرنوشت مشابهي نيز در انتظار ساير رشته ها خواهد بود. شناخت مردم ايران از مجموع 255 رشته صنايع دستي، به حدي کم است که فقط با حدود 10 رشته صنايع دستي آن هم با جنبه تزييني آشنايي دارند، که هيچ کاربرد موثري در زندگي روزمره شان نيز ندارد.

http://www.iranboom.ir/didehban/sanaye-dasti/70

@iranboom_ir
فرهنگ داروسازى انگليسى به فارسى
نوشته: دکتر محمدرضا توكلی صابری
۵۴۶ صفحه
ناشر: انتشارات مازيار
چاپ نخست: ١٣٨٩

http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/3576-farhang-

@iranboom_ir
دگرگونی یا انقلاب تابستانی « تیرگان »

دکتر هوشنگ طالع

روز یکم تیرماه ، نقطه‌ی دگرگونی ( انقلاب ) تابستانی است . این روز بلندترین روز سال در نیم‌کره‌ی شمالی و کوتاه‌ترین ، در نیم‌کره‌ی جنوبی است . « تیرگان » ، آغاز فصل تابستان در نیم‌کره‌ی شمالی و زمستان در نیم‌کره‌ی جنوبی می‌باشد .
در این روز در قطب شمال ( 90 درجه‌ی عرض شمالی ) 24 ساعت روز است . قطب شمال از آغاز برابری بهاری ( نوروز ) ، روزهای روشن دارد .
قطب جنوب ( 90 درجه عرض جنوبی ) : از نوروز تا یکم تیرماه به درازای سه ماه ، تاریک است . خورشید در قطب جنوب در برابری  پاییزی ( یکم مهرماه یا مهرگان ) فرو می‌نشیند.

@iranboom_ir
امروز یلدای تابستانی است/طولانی ترین روز سال از راه رسید

یک کارشناس نجوم با بیان اینکه امروزطولانی ترین روز سال است، گفت: امروز ۳۱ خرداد ماه، انقلاب تابستانی رخ می‌دهد که طولانی ترین روز سال است و در این روز اهالی نیم‌کره جنوبی انقلاب زمستانی و طولانی‌ترین شب سال را تجربه می‌کنند.

هر سال در تاریخ ۳۱ خرداد، قطب شمال بیش از هر زمان دیگری به خورشید نزدیک است و همین امر باعث می‌شود برای کشورهایی که در نیمکره شمالی زمین قرار گرفته‌اند، فصل تابستان آغاز شود و کشورهای نیمکره جنوبی زمین آغاز زمستان را تجربه کنند. این روز از سال را «انقلاب تابستانی» برای نیمکره شمالی زمین و «انقلاب زمستانی» برای نیمکره جنوبی زمین می‌نامند.

انقلاب تابستانی زمانی رخ می‌دهد که شیب محور زمین بیشترین تمایل را به سمت خورشید داشته و به طور مستقیم بر مدار راس‌السرطان است، از این رو مدت حضور خورشید در آسمان زمین طولانی‌تر است.

@iranboom_ir
برگزاری شب فرهنگنامه

به مناسبت زادروز توران میرهادی، هفتصد و پنجاهمین شب از شب‌های مجله بخارا به فرهنگنامه کودکان و نوجوانان اختصاص یافته است. در این نشست که در ساعت ۱۷ یکشنبه سوم تیرماه ۱۴۰۳ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می‌شود، نوش‌آفرین انصاری، حسین معصومی همدانی، صادق سجادی، نصرالله افاضل، فرزانه اخوت و علیرضا میرفخرایی سخنرانی خواهند کرد. همچنین از جلد بیست و دوم فرهنگنامه و جلدهای روزآمد رونمایی خواهد شد.

خانه اندیشمندان علوم انسانی: خیابان نجات‌اللهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی

@iranboom_ir
جشن تيرگان

دکتر هوشنگ طالع

پس از نوروز ، دومين جشن بزرگ ايرانيان در مسير گردش زمين به دور خورشيد ، يا نيايش همگاني ، جشن تيرگان است که بر نقطه ي دگرگوني (انقلاب) تابستاني قرار دارد ؛ يا بلندترين روز سال.

ايرانيان از گاه کهن، براي درود گفتن به خورشيد بلندترين روز سال ، بر بلندي کوهها فراز ميرفتند تا از خورشيد تيرگان پيشباز کنند.

با تــوجه به گـرماي تيرماه ، آيين سر و تن شستن در 4 جشن بزرگ ، رفته رفته به گونه ي «آبپاشان» در آمد که تا روزگاري نه چندان دور، يک آيين سرتاسري در گسترهي فلات ايران بود و امروزه تنها در برخي از جاهاي ايران و نيز در ميان همميهنان ارمني باقي مانده است. اين آيين از سوي ارمنيان ايراني به ارمنستان کنوني رفته و در آن جا نيز گسترش يافته است. در حــالي که چنان که گفته شد ، در سرزمينهاي ديگر ايران ، بسيار کرانمند (محدود) برگزار ميگردد  
اين آيين از سوي ايرانيان به ديگر جاهاي جهان نيز رفته است ؛ به گونه اي که مراسم آبپاشان در ميان هنديها و ژاپنيها و...  وجود دارد.
فرجامين بن نبشته ايي که از آيين برگزاري تيرگان در قالب « آبپاشان » در دست داريم ، مربوط به دوران شاه عباس بزرگ ميباشد.

پايدارسازي مرزهاي ايـران و توران

از ديگر رخدادهاي مهم اين دوره ، تثبيتِ مرزهاي ايران و توران است . تورانيان ، مرزبندي دوران فريدون را نپذيرفتند .  از اين رو ، با تجاوزِ آنان به ايران، دورهي نخست جنگهاي ايـران وتوران آغاز شد  .
چنانكه ميدانيم ، با كشته شدن ايرج [ اير ] به دست تور [ تورج ] و سلم ، نبردهاي درازمدت ، ميان توران و ايـران آغاز ميشود  .
تورها و سلمها يا تورانيان و سلمانيان ، از سپاه منوچهر نبيرهي اير [ ايرج ] ، شكست ميخورند و با كشته شدن تور [ تورج ] و سلم ، تا مدتي جنگ متاركه ميشود .
با در گذشت منوچهر ، تورانيان تجاوز را پي ميگيرند و حتا در جنگ ، نوذر پسر منوچهر را نيز کشتند .
سرانجام در اثر شكست در دوران كيقباد ، تورانيان مرزبندي دوران فريدون را ميپذيرند ؛ اما اين كار نيز ، مانع پيمان شكني و تجاوز آنان نميشود . 
داستان پذيرش مرزبندي دورانِ فريدون از سوي پشنگ ، فرمان رواي تورانيان ، در اسناد و مدارك كهن ايـران ، اين گونه شرح داده شده است :

يكـي مـرد بينــا دلــي، بـرگـزيـد
به ايـران فرسـتاد ، چـون آن سـزيد

يكـي نامـه بنـوشـت، ارتنـگ وار
 برو كــرده ، صـدگونه رنـگ و نگـار

بـه نام خــداونـدِ خــورشيد و مـاه
كـه او داد ، بــر آفريــن دستگاه ... 

گر از تـور ، بـر ايـر( ج ) نيكبخـت
  بـد آمـد پـديد، از پـي تـاج و تخت

بـر آن بـد ، نمـيرانــد بايـد سخن
 نبايـد كـه پـرخـاش ماند ، به بن ...

زخرگـاه ، تــا مـــاورالنهـر بــــر
 كـه سيحون ميانســت، اندر گـذر18

بـرو بــوم مــا بــود ، هنگـام شاه
نكـرد انـدر آن مـرز ، اير( ج)19 نگاه

همان بخش اير( ج ) ، بُد ايران زمين
 كـه از آفريـدون، بــدش آفـرين ... 

كس از ما نبـيند ، سيحون بـه خواب
 وز ايـران نيايــد ، از ايــن روي آب

« ارتنگوار » در اينجا بدان معني است که ارجاسب نقشهي مرز توران و ايران را نيز پيوست قرارداد پيشنهادي خود کرده بود .

در پيِ آشتي و براي پايان دادن به مناقشه هاي مرزي ، تورانيان ميپذيرند كه ايرانيان تيري بيفكنند و هر كجاي كه آن تير فرود آمد ، آن جاي مرز ايـران و توران باشد .
آرش بهترين تيرانداز ايراني ، انجام اين كار را ميپذيرد .  آرش براي اين كه نگذارد حتا ذرهاي از خاك ايـران نصيب تورانيان گردد ، همهي توش و توان خود را در آن تير ميگذارد  .
نام آرش در اوستايي ، ارخش و صفت او ، خشويوي ايشو ( سخت کمان يا داراي تير تيزرو ) است. در پهلوي شباکتير و در آثار الباقيه ، ارش و در مجمل التواريخ و القصص ، شيواتير و در « ويس و رامين » ، آرش کمانگير است  .
مسالهي تثبيت مرزهاي ايـران وتوران در تيريشت ، در قالب داستان زيباي « آرش » بلورينه شده است .  در تيريشت ميخوانيم :
تشتر ، ستارهي رايومندِ فرهمند را ميستاييم كه شتابان به سوي درياي فراخ كرت بتازد ، چون آن تير در هوا پران كه آرش تيرانداز بهترين تيرانداز ايراني ، از كوه ايريوخشوث به سوي كوه خوانونت بينداخت ... 
پس آنگاه ، آفريدگار اهورامزدا ، بدان دميده پس [ ايزدانِ ] آب و گياه و مهر فراخ چراگاه ، آن [ تير ] را راهي پديد آوردند .
آنگاه ، اهورامزدا بدان دميد [ وامشاسپندان ] و مهر فراخ چراگاه ـ هر دو ـ آن [ تير] را راهي پديد آورد .
اشي نيك و بزرگ و «پارند» سبك گردونه ، با هم از پي آن روان شدند تا هنگاميكه آن [تير] پران بر كوه «خوانونت» فرود آمد و درخوانونت به زمين رسيد .
در اين ميان :
مردم روستاي تاشقورگان در فلات پامير  بر اين باوراند كه تيرِ آرش ، برتنه ي درختي در اين روستا نشسته است .  مردم روستاي تاشقورتان ، اين درخت را « درخت آرش» مينامند .

@iranboom_ir
جشن تیرگان - ۲

دکتر هوشنگ طالع

فخرالدين اسعدگرگاني در منظومه ي ويس و رامين ميسرايد:

اگـر خـوانـند، آرش را كمــانگيـر
كه از ساري ، به مرو انداخت يك تير

تـو انـدازي، به جـان مـن زگـوراب
 همي هـر ساعتـي، صـد تيـر پرتاب

تــرا زيـبــد ، نه آرش را ســواري
  که صــد فرسنگ بگذشـتي زساري

بيروني در آثارالباقيه مينويسد : 23
آرش...  به قوت و نيرويي که خداوند به او داده بود ، کمان را تا بناگوش کشيد [ و تير را از شست رها كرد ] ... و خداوند به باد امر کرد که تير او را از كوه رويان بردارد و به اقصاي خراسان که ميان فرغانه و طبرستان است ، پرتاب کند و اين تير ، در موقع فرود آمدن به درخت گردوي بزرگي گرفت که در جهان ، از بزرگي مانند نداشت و برخي گفتهاند، از محل پرتاب تا آن جا که افتاد ، هزار فرسنگ بود. منوچهر و افراسياب ، به همين مقدار از زمين با هم صلح کردند و اين قضيه ، در چنين روزي بود و مردم آن را عيد گرفتند.
اين داستان ، کمابيش در تـاريخ طبري و ترجمهي فارسي آن ( تـاريخ بلعمي ) و در نوروزنامهي خيام و روضه الصفا نيز آمده است.

جشن تيرگان ، يادآور روز تثبيت مرز ايـران و توران وسيلهي تيرآرش است .  بدون ترديد ، آرش اين تير را در بلندترين روز سال يعني در سي و يكم خرداد ماه افكنده است ؛ اما در دورهي ساسانيان بر اثر نامگذاري روزهاي سال ، اين تـاريخ به روزِ تيرگان از ماه تيرماه ( دهم تيرماه ) تغيير روز داده است . بيروني در دنباله ميافزايد :

برخي گفته اند که روز پرتاب کردن تير ، اين روز بوده که روز تير ميباشد که تيرگان کوچک است و روز چهاردهم آن که شش روز است که تيرگان بزرگتر باشد و در اين روز ، خبر آوردند که تير به کجا افتاده...
بدينسان ، مرز ايـران و توران تعيين وتثبيت شد ؛ اما تورانيان عهد شكستند و تجاوز را پي گرفتند و اين نبردها ، تا پايان دورهي پادشاهي كيخسرو ادامه داشت و با كشته شدن افراسياب يعني پيروزي قاطع ايرها بر تورها ، پايان گرفت .

آبريزان درتيرگان
چنان که گفته شد ، جشن تيرگان در كنار نوروز، مهرگان و سده‎، يكي از چهار جشن بزرگ ايرانيان است . جشن نوروز و مهرگان، بر اعتدال بهاري و پاييزي قرار دارند و تيرگان و يلدا، بر انقلاب تابستاني و زمستاني . در اثر نام‎گذاري روز‎هاي ماه در دوران ساسانيان و قرار دادن جشن‎ها بر پايه‎ي نام‎ روز و نام‎ ماه، به جز نوروز كه بر پايه‎ي محاسبه‎ي دقيق اختر‎شناسان قرار دارد، به ويژه دو جشن تيرگان و مهرگان، از جاي درست خود، به دور افتادند . از اين رو جشن تير‎گان نيز به روز 13 تير‎ماه، جابه جا شد.

ايرانيان از كهن‎زمان، جشن تيرگان را در كنار آب‎ها، با آيين « آبپاشي» به يكديگر، بـــه جـا مـي‎آورنــد .  از ايـن رو، از آن بـه نـام‎هـاي « آبريــزان»، « آبپـاشان» و « سرشوران » نيز ياد شده است. چنان که آمد، از اين روز، به نام روز آرش تيرانداز نيز ياد شده است.

جشن آب ريزان تا دوران شاهعباس ، در گوشه و كنار ايران بر پا بود. در شهر رودسر كه آن زمان قصبه‎اي بود، اين جشن را مردم هر ساله گرامي مي‎داشتند.

شاهعباس  اين جشن را دوباره زنده كرد وبه آن گستره‎ي سراسري داد . اگر شاه عباس در اصفهان بود، آيين جشن آب ريزان در كنار زاينده رود و در نزديكي پل چهار باغ برگزار مي‎شد و اگر در مازندران و گيلان بود، اين جشن را در كنار دريا بر پا مي‎كردند.

تاريخنويسان دوره‎ي شاه عباس ، بارها به اين جشن در نوشته‎هاي خود اشاره‎ كرده‎اند. ملاجلال منجم مخصوص در رويداد‎هاي سال 1007 مهي (13 امرداد 977 تا 31 تير 978 خورشيدي) مي‎نويسد :
چون آفتاب در اوايل سرطان [ تير ماه] بود، آب ريزان نمودند و بارعام دادند كه هيچ كس مانع نشود و طرفه صحبتي شد ...

نويسنده‎ي عالم آراي عباسي در رخداد‎هاي سال 1020 مهي (25 اسفند 989 تا 12 اسفند 990 خورشيدي)، از جشن آب پاشان يادي كند و مي‎نويسد :

 ...   در اول تحويل سرطان كه به عرف اهل عجم و شگون كسري و جم، روز آب پاشان است، به اتفاق در چهار باغ صفاهان تماشاي آب پاشان فرمودند و درآن روز زياده از صد هزار نفس از طبقات خلايق وضيع و شريف در خيابان‎ چهارباغ جمع آمده به يكديگر آب مي‎پاشيدند.  از كثرت خلايق و بسياري آب پاشي، زاينده رود خشكي پذيرفت و في‎الواقع تماشاي غريب است ...

وي در رخداد‎هاي سال بعد كه اين آيين در حضور شاه در رود‌‏سر انجام گرفت مي‎نويسد :

 ...   رسم مردم گيلانست كه ايام خمسه‎ي مسترقه‎ي هر سال كه به حساب اهل تنجيم آن ملك بعد از انقضاي سه ماه بهار قرار داده‎اند و در ميانه‎ي اهل عجم روز آب پاشان است، بزرگ و كوچك و مذكر و مونث، به كنار دريا آمده در آن پنج روز، به سور و سرور مي‎پردازند و همگي از لباس تكلف عريان گشته، هر جماعت با اهل خود به آب در آمده با يكديگر آب بازي كرده بدين طرب و خرمي مي‎گذراندند و الحق تماشاي غريب است .

@iranboom_ir
جشن تيرگان - ۳

دکتر هوشنگ طالع

القصه موكب همايون از فرح آباد به آن صوب درحركت آمده و به قصبه‎ي رودسر از اعمال رانكوه گيلان كه اين سنت بهجت افزا منعقد شده بود رسيده، تماشايي آن سور و نظاره‎گر آن انجمن سرور بودند ... 
پيترو دلاواله جهانگرد ايتاليايي كه در سال 1619 (998 خ/ 1028 مهي) در اصفهان بود، درباره‎ي برگزاري جشن آب‎ريزان آن سال در اصفهان مي‎نويسد :
 ...   در روز جمعه‎ي پنجم ماه ژوئيه 1619 (22 رجب 1028 / 14 تير ماه 998)، مراسم جشن آب پاشان يا آب ريزان انجام گرفت . من تا آن روز مراسم اين جشن را نديده‎ بودم . چه ظاهرا در غياب شاه موقوف مي‎شد . آب پاشان نام كنوني اين جشن است، ولي در كتاب‎هاي كهن آن را آب ريزان نوشته‎اند . در روز اين جشن تمام مردم از هر طبقه و حتا شخص شاه نيز بيهيچ ملاحظه به سبك اهالي مازندران لباسي كوتاه به بر مي‎كنند و براي اين كه عمامه‎هاشان از ريزش آب وگل، آلوده نشود، به جاي آن شب كلاهي به سر مي‎گذارند . سپس دستها را بالا مي‎زنند و در كنار رودخانه يا محل ديگري كه آب زياد در دسترس باشد حاضر مي‎شوند و همين كه شاه اشاره كرد، با ظرف‎هايي كه در دست دارند در ضمن رقص و خنده و شوخي و هزار گونه تفريحات ديگر، بر سر و روي هم آب مي‎پاشند . گاه كار اين آب پاشي به جايي مي‎رسد كه برخي مردم از خشم و غضب يا به علل ديگر ظرف‎ها را به سويي مي‎اندازند و با دست به آب ريختن مي‎شتابند . در اين گونه موارد حريفان خود را در ميان رود يا استخر مي‎افكنند ...

 ...   در اصفهان مراسم جشن آب‌‎ريزان را در كنار زاينده رود، در انتهاي خيابان چهار باغ برابر پل زيباي الله وردي خان به جاي مي‎آورند ... به همين سبب شاه آن روز از اول صبح بدان جا رفت و تمام روز را در يكي از غرفه‎هاي زير پل به تماشا نشست . اندكي پيش از آن كه مراسم جشن به پايان رسد و مردم دست از آب پاشي بردارند، شاه سفيران بيگانه را به زير پل خواند و چون وقت تنگ بود زماني پس از آمدن ايشان مردم را مرخص كرد .

سفير دولت اسپانيا نيز كه در اين آيين حاضر بود، در سفر‎نامه‎ي خود درباره‎ي جشن آبريزان و پذيرايي شاه از آنان در زير پل چهار باغ مي‎نويسد :
 ...   چند روز بعد شاه از سفيران خواهش كرد كه طرف عصر روي پل زنده رود كه محله‎ي جلفا و محله‎ي گبران را از محله‎ي تبريزيان و بقيه‎ي شهر كهنه‎ي اصفهان جدا مي‎سازد حاضر شوند . از چندين قرن پيش، همه سال در ماه ژوئيه ايرانيان جشني مي‎گيرند بدين ترتيب كه همه‎ي مردم از هر ملت و طبقه ...   در كنار رودخانه جمع مي‎شوند و زنان بالاي پل به تماشا مي‎نشينند . مردان در اين روز لباس‎هاي كهنه‎ي كوتاهي كه با لباس‎هاي معمول ايشان تفاوت بسيار دارد مي‎پوشند و شلوار‎هاي تنگ به پا مي‎كنند و به جاي عمامه، شب كلاه كوچكي بر سر مي‎نهند ... 
در كنار رودخانه همگي به درون آب مي‎روند و بر سر و روي يكديگر آب مي‎پاشند و براي اين كه بهتر از عهده‎ي اين كار برآيند، هر يك ظرفي نيز همراه مي‎برند ...   كار آب‎پاشي گاه بدان‎جا مي‎رسد كه ظرف‎ها را به سوي يكديگر پرتاب مي‎كنند و سر‎هاي بسيار شكسته مي‎شود و گاه نيز چند نفري به جهان ديگر مي‎روند ... 
غرفه‎هاي پل از هر سو به رودخانه نگاه مي‎كند و هر يكي از ده‎ تا نه قدم طول و چهار قدم عرض دارد . شاه و سفير لاهور (هند) در غرفه‎ي دوم نشسته بودند .
شاه سفير اسپاني را نزديك خود نشانيد و عقيده‎ي او را درباره‎ي جشن پرسيد . ولي داد و فرياد و هياهوي مردم در اين وقت چندان بود كه روي پل سخن گفتن ميسر نمي‎شد .  شايد به همين سبب يا به علت اين كه جمعي از مردم سرهاي يكديگر را شكسته بودند ...   شاه فرمان داد كه دست از آب پاشي بردارند ...

در گاه کهن و باستان ، ايرانيان خود را به بلنداي کوهها ميرسانيدند تا به هنگام برآمدن بلندترين خورشيد سال ، با درودهاي خود از وي پيشباز کنند. اين آيين در مکتب پانايرانيسم نيزدر سال‌های 1326 تا 1329 و پس از آن از سوی پان‌ایرانیست‌ها اجرا ميشد و هموندان مکتب در تهران به بلنداي « توچال » ميرفتند تا بيننده و خوشآمد گويِ برآمدن خورشيد تيرگان باشند.

@iranboom_ir
جشن‌های اول تیر در ایران باستان

«آب پاشونک»، «گوجه عروس»، «گل عروس» و «اول تابستان» [جشن تیرگان] جشن‌هایی هستند که همزمان با اولین روز تیرماه در ایران باستان برگزار می‌شدند و به مرور زمان فراموش شده‌اند.

جشن "آب پاشونک" در نخستین روز سال گاه‌شماری و نخستین روز فصل تابستان (برابر با روز یکم تیرماه که خورشید به بالاترین جایگاه خود می‌رسد.) برگزارمی‌شده است. این جشن هنوز هم در بسیاری از نواحی ایران همراه با گردهمایی و مراسم آب‌پاشی و آب ریزگان در صحرا برگزار می‌شود.

در تحقیقی که «بهروز بیگوند» درباره جشن‌های فراموش شده ایران باستان انجام داده، آمده است: در فراهان و نواحی مرکزی ایران کماکان نام «اول تُوِسّتونی» (اول تابستانی) برای این جشن کهن رواجدارد.

در برخی نواحی خراسان و افغانستان این هنگام را «گوجه عروس» یا «گُل عروس» می‌نامند و به نوعروسان میوه‌های نو رسیده، آرد و نبات هدیه می‌دهند. در این مراسم به نام «گل و گوجه عروس»نورسیده، آرد و نبات هدیه می‌دهند. این مراسم در خراسان همزمان با فرا رسیدن و به بار نشستن درختان و رسیدن نخستین میوه‌های درختی برگزار می‌شود. در این مراسم در روزی تعیین شده بین اهالیروستا، میوه‌های نوبرانه را همراه با سبزی، کاهو، آرد و روغن در سینی بزرگ چیده و به خانه نو عروسان می‌برند.

پرسه همگانی تیرماه

در باور ایرانیان، در چنین روزی گروه زیادی از ایرانیان باستان در راه پاسداری ارزش‌های میهنی و دینی خود جان خودیش را فدا کرده‌اند. به همین دلیل در نخستین روز تیر، پرسه همگانی با مراسم ویژهبرگزار می‌شود. در بامداد روز پرسه همگانی، به نیایشگاه‌ها و تالارهای رسمی نزدیک محل زندگی خود می‌روند. در این مراسم خانواده‌هایی حضور دارند که از یک سال پیش تاکنون فردی از اعضای آن‌ها

درگذشته باشد و بقیه برای گرامی‌داشت یاد و خاطره نیکان و نیکوکاران در گذشته در جهان مادی، در مراسم پرسه شرکت می‌کنند. در این مراسم، به ویژه بانوان، شاخه‌هایی از برگ سبز «مورد» یا «شمشاد»، «عود»، «کُندر» و یا «چوب سندل» را با خود می‌آورند و در کنار سفره پرسه بر روی میز می‌گذارند. روی میز، سفره‌ای گسترده شده که روی آن بشقاب میوه،‌ سینی لُرک و ظرفی از مخلوط قهوه و ظرف دیگری از بلورهای نبات می‌گذارند.

مخلوط قهوه شامل پودر قهوه، مقداری آرد نخود، کمی پودر قند و اندکی پودر هل است. آتشدانی هم در کنار آن می‌گذارند و پیوسته در زمان برگزاری مراسم کُندر و چوب سندل بر آتش می‌پاشند تا بویعطرآگین آن‌ها هوا را خوشبو کند. در پسین روز پرسه، مردم به آرامگاه‌ها می‌روند و با نیایش خود به روان و فروهرهای همه درگذشتگان درود می‌فرستند. در بسیاری از شهرهای ایران در بامداد روز پرسه، نخست به دیدن خانواده‌هایی می‌روند که در سال گذشته از دست رفته‌ای داشته‌اند و برای چند دقیقه‌ای در خانه آن‌ها می‌مانند و چای و شربت می‌خورند و شادی برای روان آنان آرزو می‌کنند.

یکی از نوشیدنی‌هایی که برخی از خانواده‌ها در خانه تهیه کرده و به مهمان‌ها می‌دهند شربت «خُرفه» است. برای تهیه این نوشیدنی، دانه‌های کوچک گیاه خرفه را کاملا نرم می‌کنند و آن را با آب مخلوط کرده و به هم می‌زنند تا شیره سفیدرنگی به دست آید. پس از صاف کردن این مایع، مقداری شکر، گلاب و یخ به آن اضافه می‌کنند.

نیایش پیر نارستانه

پیر نارستانه در 31 کیلومتری شرق یزد و در پشت کوه دربید قرار گرفته است. زرتشتیان سراسر جهان، همه ساله به مدت 5 روز از روز سپندارمذ تا روز آذر از ماه تیر در این مکان گردهم می‌آیند و آداب ورسوم نیاش اهورامزدا و برپایی سنت‌های شاد را بجا می‌آورند.

روایت است که کتایون (همسر یزدگرد) به سبب علاقه‌ای که به پسر کوچک تر خود (اردشیر) داشته با هم به سمت شرقی یزد گریختند. اردشیر پس از جدا شدن از مادر، به شرق و به سوی کوه و دشتگریخت و سرانجام در کوهی که هم اکنون نارستانه نامیده می‌شود، پنهان شد. این مکان مقدس، شاهزاده اردشیر را برای در امان ماندن از دست دشمنان در خود گرفته است. شاهزاده اردشیر شکارچی روشن بینی نمایان شده و شکارچی بنا به خواست و فرمان شاهزاده اردشیر، پیر نارستانه را بنیان می‌نهد.

http://www.iranboom.ir/jashnha/73-tir/15151-jashn-aval-tir-iran-bastan.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
زناني به قدمت هفت هزار سال هنر سفالگري / کلپورگان، دومين موزه زنده سفال دنيا
http://www.iranboom.ir/didehban/sanaye-dasti/68-sanaye1.html

@iranboom_ir
دریای مازندران، کاسپیان، تبرستان، خزر و ...

یکی از مشخصه های بارز و مهم دریاچه مازندران به سایر دریاچه های جهان، تعداد نام های منتسب از زمان های قدیم تا امروز برای این دریاچه می باشد. به طوریکه در کتاب جغرافیایی استان گیلان نوشته شده است که تعداد نام های این دریاچه، به 50 عدد می‏رسد.

دریاچه‎ی مازندران دلیل تعداد نام‎ها از آن جاست که جغرافی دانان، و تاریخ نگاران، بسته به این که از کدام نقطه به کنار این دریا رسیده‎اند، با توجه به نام رایج در میان مردم آن محل، همان نام را و یا چند نام دیگر را با توجه به سفر در کنار دریا، برای آن ثبت کرده‎اند.

یکی از نام‎های  مهم که در مورد این دریاچه به کار می رود مازندران است به کارگیری کلمه مذکور برای نامیدن این دریا در زمان های اخیر در غالب نوشته ها به چشم می خورد هر چند که این واژه از سده های پیشین و به قولی در آغاز سده هفت هجری قمری بر این دریا نیز نهاده شد و کهن ترین منبعی که واژه مازندران در آن به کار رفته است شاهنامه فردوسی است.

مازندران یکی از سه استان شمال ایران محسوب می شود که از غرب به استان گیلان و از شرق به استان گلستان و از شمال به دریاچه‏ی کاسپین و از جنوب هم به کوه البرز محصور شده است. مازندران اصلا به «موزندرون» معروف بوده زیرا که «موز» نام کوهی بود در حدود گیلان تا کالا مضران و جاجرم امتداد داشته و این سرزمین در درون کوه واقع بود که به مازندران شهرت یافته است.

واژه مازندران در کتاب شاهنامه بدین صورت معرفی شده که «مز» به معنی بزرگ «ایندره» یا (انیدرا) نام یکی از پروردگاران آریاییان بوده که در دین مزدیسنی از دیوها شمرده شده است. «آن» که در پسوند جایی یا مکانی به کار می رود مانند گیلان، اصفهان،‏...

دریای مازندران را هم به دلیل همجواری با استان گیلان دریای گیلان هم می گویند و گیل‏ها یا گل‏ها نام مردمی است که از هزاره‎ی پیش در سرزمین گیلان امروزی زندگی می کردند.

گیل نام قومی است که در سرزمین گیلان به سر می برند و استان گیلان از آنان، نام گرفته است. در زبان پهلوی gel خوانده می شد در نیمه اول قرن میلادی به نام گلائه در گزارش تاریخ نویسان رومی یونانی معرفی شده است در اوستا اشاره به ناحیه ای در جنوب دریای خزر شده به نام ورن که ریشه ‏ی نام گیل و گیلان دانسته شده است.

گیل یا گلای نام جمع است به معنی گیلان و گیلانیان. به عربی آن را الجیل می گفتند کاسپیان هر حال، گیل در گذشته گل بیان می شده و هنوز هم در گیلکی اصطلاحی معروف است.

 گیلان در اوستا، سرزمین «ورنا» یاد شده است خاورشناسان در تعیین مکان کنونی آن اختلاف دارند گروهی «پشتخوارگر» را شامل طبرستان که در گیلان است، همان سرزمین «ورنا» می دانند.

نام کاسپین، از ریشه‏ی کاس گرفته شده است و نام قومی است که در کرانه‌‎های جنوبی دریای مازندران سکونت داشته اند.

کاسپین از نام قبایلی موسوم به کاسپی‏ها که در سده‏ی نخست میلادی در کرانه جنوب باختری این دریاچه می زیستند گرفته شده است. هم‏ چنین در مورد کاسپین می توان گفت که این واژه از ریشه کاس گرفته شده است و کاس نام طایفه ای بود که در سواحل جنوبی خزر سکونت داشته اند که جمع کاس، کاسپین نامیده می شود.

در گذشته به دریای مازندران کاسپین، کاسپیا، کاسپاین، کاسپیانا و کاسپی می گفتند. کاسپی‏ها در کرانه جنوب باختری دریای مازندران می زیستند و این دریاچه به نام آنان دریای کاسپی خوانده شده است. کاسپی‏ها مردمی بودند کهن و ایرانی نژاد که تا 200 پیش از میلاد در مرکز و در جنوب خاوری قفقاز زندگی می کردند و در 1000 پیش از میلاد قبایل هم‏جوار، آن‏ها را به کرانه های باختری دریای مازندران راندند، که در نتیجه این دریا و نیز محل زندگی آنان را کاسپین نامیدند.

تبرستان نام قدیم مردم نواحی جنوب خزر است که به آن دلیل دریای هم‏جوار آن هم به همین نام معروف شد.

از دیگر نام‎های این دریا تبرستان، طبرستان یا تاپورستان و تبورستان بوده است که تبورستان توسط مهاجران آریایی به نقاط بلند کوهستانی رانده شدند و سده پس از سکونت آریاییها آیین مزد یستی را پذیرفتند.

در لغت نامه‎ی دهخدا در لغت نامه خود در این باره نوشته شده است که «طبرستان، تپورستان، تاپورستان، سرزمین تاپورها (نام قدیم ساکن آن ناحیت) «تبر» به معنی پشته و تپه و کوه‏های کوچک است و چون آن ولایت غالبا پشته و تپه کوهستان بوده که تبرستان لفظ پارسی قدیم است و هم‏چنین جای دیگری و در همان منبع نوشته که تبرستان نام سرزمینی است در شمال ایران که نام مشهورش مازندران است که در وجه تسمیه این لفظ آمده که چون آن ملک، جنگل زیاد دارد که با تبر اهل آن ملک بریده می شود و سلاح جنگلی اهل آن ملک هم تبر بوده که از این جهت به آن تبرستان می گفتند.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/1072-maaz-caspian.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سعدی و انسان گرایی جهانی

بهروز یزدانی

نابغه ای که از عالی ترین آبشخورهای فرهنگی ایرانی – اسلامی سیراب شد ووالاترین یادگاران را در عالم معرفت انسانیت به بشریت پیشکش کرد .

ابو محمد مشرف الدین(شرف الدین) مصلح بن عبدالله بن شرف الدین شیرازی ملقب به ملک الکلام وافصح المتکلمین، بی شک یکی از بزرگترین شاعران ایران است که بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خیره کننده خود روشن شناخت . این روشنی با چنان نیرویی همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تأثیر آن کاسته نشد و این اثر پارسی هنوز پابر جا و استوار است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9420-1392-03-17-10-18-28.html

@iranboom_ir
جشن نیلوفر

وحید شریعت زاده

روز خرداد در ماه تیر (برابر با ۶ تیر در گاهشماری ایرانی)جشنی بر پا می‌گردد به نام«جشن نیلرفر». خرداد و تیر در باورهای ایرانیان به ترتیب با آب و باران پیوند دارند و نیز گُل نیلوفر گُلی است منسوب به روز آبان یا ایزد آناهیتا پس هر سه آنها بنوعی با آب بستگی دارند.

آب از آنروی نزد ایرانیان ارجمند بوده و هست که مایه آبادانی و زندگانی است، این سرزمین جایی که امروزه فلات ایران، «ایران بزرگ گذشته»،خوانده می‌گردد همواره سرزمین خشک و خشنی بوده. سرزمینی که خشک‌سالی ویرانگر و گاهاً سیل، رنج بسیاری برای مردمانش پدید می‌آورد. اما ایرانیان خردمندانه به رویارویی با این پدیده‌ها پرداختند. آن‌جا که نیاز بود با کندن چاه‌های بسیار در راهی دراز و پیوند چاه‌ها با یکدیگر قنات یا کاریز ساختند و آب را به زمینهای خشک می‌رساندند. آن‌گاه که باید زمین و زمان از آسیب سیل، در امان می‌داشتند «بند»یا«سد»ساختند تا سیلاب‌های ویرانگر را مهار کنند. ایرانیان را می‌توان نخستین بانیان سامانه‌های آب‌رسانی دانست، که با رساندن آب به زمین‌های تشنه و با کاشت دار و درخت و کشت زمین زیر پایشان را زیبا و آبادان و بارور کردند.

به یاد داشته باشیم که تمدن‌های کهن بشری در جاهایی پای گرفته که آب به فراوانی در دسترس بوده و زمین بارور بی‌هیچ چشم‌داشتی،فراورده خویش را به مردمان ارزانی می‌داشته. و نیز بدانیم ماه تیر که زمان داشت فراورده‌های کشاورزی است در بسیاری از نقاط جهان هم چو هند که زمان بارش باران‌های موسمی است یا در مصر فصل طغیان رود نیل است اما  در فلات ایران این ماه برابر است با آغاز گرما و خشکی وکمبود نزولات آسمانی،از این‌روی نیاکان اندیشمند ما آب را به گونه مصنوعی به زمین‌های تشنه می‌رساندند و آن‌جا را آبادان می‌نمودند. در تاریخ جامعه بشری ایران یک تمدن استثنا است با مردمانی با همّت و توانمند سخت‌کوش و اندیشمند به گواهی یافته‌های باستان‌شناسی و نوشته‌های تاریخی همواره ساکنان این سرزمین با طبیعت سخت،آن در نبرد بوده‌اند و این نبرد امروزه نیز با پیشرفت دانش ادامه دارد. این نبرد در تیریشت اوستا در داستانی دلنشین که جنگ بین تیشتر ایزد باران و اپوشه دیو خشکسالی که سد باریدن ابرهای باران‌زا می‌شود است که پس از سه نبرد اپوشه شکست خورده و ابرهای باران‌زا بر زمین باریدند.

از اینروی گرامی‌داشت آب در این سرزمین دو چندان بود. آب مایه زندگانی بوده، ایرانیان هیچ‌گاه آب را با پلیدی آلوده نمی‌کردند بر روی رودخانه‌ها پل می‌بستند تا آب گِل‌آلود نگردد تا ایزد آب آزرده خاطر نگردد.
بنابه نوشته ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه در خرداد روز از تیر (برابر با 6 تیر)ماه جشن نیلوفر بر پا می‌گردیده. نیلوفر، نیلوپر، نیل پرنام همگانی یک گروه از گُل و گیاهانی است که در زبان پارسی گُل آبزاد گل زندگی و آفرینش یا نیلوفر آبی نامیده می‌شوند.

در اندیشه ایرانیان باستان نیلوفر آبی با ایزد آبان یا آناهیتا پیوند دارد، و نیز گُل نیلوفر جایگاه نگهداری تخمه یا فرّ زرتشت که در آب نگهداری می‌شود می‌دانستند. بنا بر نوشته برهان قاطع: در باره نیلوفر «گویند که با آفتاب سر برون می‌آورد و باز با آفتاب فرو می‌رود. گویند مرغی به وقت فرو رفتن نیلوفر درمی‌آید و صباح که نیلوفر از آب برمی‌آید دهان می‌گشاید و آن مرغ می‌پرد و می‌رود و شب از آب هیچ زحمت نمی‌کشد».

داستان مرغ که در گفتار بالا نقل گردید شاید پیوندی با فرّ زرتشت و موجودهای سه‌گانه زرتشتی که در هر هزاره ظهور می‌کنند داشته باشد، به باور ایرانیان فرّ به غالب مرغ در‌میآید. نیلوفر با آیین مهرپرستی نیز پیوند دارد، در روایت‌های شرقی مهرپرستی ایزد مهر از درون گُل نیلوفر به دنیا می‌آید، و نیز در جشن مهرگان موبد موبدان خوانچه‌ای که نزد شاه می‌آورد که گُل نیلوفر در آن قرار داشت. در سنگ نگاره‌های تخت جمشید، در آیین‌های ویژه درباری در دست شاهان هخامنشی گُل نیلوفر قرار دارد.

آب نیلوفر خوشبو بود و همانند باده به منزله نوعی هوم می‌نوشیدند و آن نوشیدنی را «بوشکور» می‌نامیدند. نیلوفر نماد دو نشانه زندگی و آفرینش می‌باشد و گیاهی است که دلبسته خورشید می‌باشد، و از آن‌رو هنگامی‌که خورشید می‌دمد نیلوفر غنچه بشکفته و هنگام فرو رفتن خورشید در سوگ خورشید خود را فرو می‌بندد و به خواب می‌رود.

بدینگونه جشن نیلوفر با آب «خرداد» و باران «تیشتر» و از سوی دیگر با خورشید و گرما بستگی دارد، و نیز در روایت‌های دینی ایرانیان کهن، او نگهدارنده تخمه زرتشت است که از تخمه‌های سه موعودهای سه‌گانه زرتشت در هر هزاره توسط سه دوشیزه مقدس برگزیده که هنگام آبتنی در دریاچه کیانسه «هامون سیستان» باردار می‌گردند، و هر سه موعود‌ها «سوشیانت‌ها» در تاریخ خرداد روز از ماه فرورودین برابر 6 فروردین به دنیا خواهند آمد.

http://www.iranboom.ir/jashnha/73-tir/3706-

@iranboom_ir
⚫️  ۷ تیر ۱۳۶۶ نیروی هوایی عراق، چهار منطقه پر ازدحام شهر سردشت (استان آذربایجان غربی) را با 7 بمب خردل، بمباران شیمیایی کرد

🔸 در این حمله 110 غیرنظامی کشته و 8 هزار نفر دیگر در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند.

🔸 شهر سردشت، نخستین شهر قربانی جنگ‌افزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هسته‌ای هیروشیما است. مجامع جهانی به علت نفوذ پشتیبانان صدام حسین، قادر به انجام اقدام قابل توجهی نبودند. اما سرانجام اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در واکنش به جنایات جنگی آشکار صدام حسین، مصوبه‌ای را در محکومیت به کارگیری سلاح شیمیایی توسط او گذراندند که با وتوی آمریکا بی‌اثر شد.

@iranboom_ir
تاریخچه ای از برخورد آمریکا با کاربرد سلاح شیمیایی از سوی عراق علیه ایران

حسین باستانی

در سالگرد یورش شیمیایی عراق به سردشت در هفتم تیرماه 1366 ، حسین باستانی مقاله ای نوشته و در آن پیشینه ی برخورد آمریکا با عراق در کاربرد سلاح شیمیایی و پیامدهای رفتار غیرمسئولانه ی دولت آمریکا با این رفتار ضدبشری را بررسی کرده است.

دنباله نوشتار:
http://iranchehr.com/?p=8905

@iranboom_ir
بررسی آثار و دیدگاه‌های تئودور نولدکه

یاسمین مجتهدپور
کارشناسی ارشد ایران‌شناسی

تئودور نولدکه1 (1836-1930م)، در دوم مارس 1836میلادی در شهر هاربورگ2 (که از سال 1977 به منطقه هامبورگ ضمیمه شد) به دنیا آمد. گفته شده که وی از خانواده‌ای ریشه‌دار بوده و نیاکانش سال‌ها با رومیان مبارزه کرده و مناصب علمی و اداری داشته‌اند (نیک‌بین، 1379: 2/1135).

نولدکه از بهار 1849 تا پاییز 1853م. را در لینگن گذراند تا تحت نظارت پدرش آماده ورود به دانشگاه شود. در طول این زمان نسبت به ادبیات کلاسیک (یونانی و لاتین) شناخت پیدا کرد، به گونه‌ای که تا پایان عمرش حسرت آن دوران را می‌خورد که چرا به جای زبان‌های سامی در این زمینه تخصص نگرفته است.  همچنین وی زبان سانسکریت را نیز نزد «بنفای» آموخت. در رابطه با دانش زبان‌شناسی نولدکه باید به این نکته نیز اشاره کرد که او غیر از زبان مادری به زبان‌های بسیاری از جمله: فارسی، عربی، سانسکریت، آرامی، یونانی، لاتین، فرانسوی، انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی، ترکی و... تسلط داشت. وی تحصیلات عالی خود را در دانشگاه‌های گوتینگن، لایپزیک و برلین در رشته‌های الهیات و فلسفه و زبانهای سامی، به پایان رسانیده و در 20 سالگی به دکترای مقدماتی‌اش دست یافت. موضوع پایان نامه دکترای او «تاریخ قرآن» بوده که ابتدا آن را به زبان فرانسه نوشت و سپس با ملحقات بسیار به زبان آلمانی ترجمه کرد. او با ارایه رساله‌ی خود به دانشگاه گوتینگن با رتبه ممتاز در رشته شرق شناسی و زبان‌های سامی فارغ‌التحصیل شد. به دنبال انتشار این کتاب بود که آوازۀ دانش وی در جهان بلند شد.

انتصاب او به استادی زبان‌های سامی در دانشگاه کیل (1864تا 1872) مهمترین انگیزه وی برای پرداختنش به زبان‌های سامی بود. در سال 1872م. به استادی دانشگاه استراسبورگ برگزیده شد و تا سال 1920م. علیرغم دعوت‌نامه‌هایی که از دانشگاه‌های برلین، وین، و لایپزیک داشت، در همان‌جا ماند. این دوره 50 ساله، دوران تثبیت موقعیت و تحقیقات مهم وی در جهان خاورشناسی بود. همچنین وی شاگردان زیادی تربیت کرد که از مشهورترین آنها ساخائو، یاکوب و کارل بروکلمان بودند.  تئودور نولدکه 10 سال پایانی زندگی‌اش را در کالسروهه گذراند و عاقبت بر اثر بیماری در 25 دسامبر 1930م. و در سن 95 سالگی دیده از جهان فروبست. تلاش پایدار، آگاهی گسترده، رسالات و کتاب‌های فراوان، همراه با زندگانی دراز مدت (نزدیک به 95 سال) که 70سالش به پژوهش، یادگیری و آموزش گذشت، موجب شد تا وی را پیر خاورشناسان آلمان و حتی جهان بدانند. کارهای تئودور نولدکه، حاوی 630 مبحث و 500 مقاله در دو جلد تحت عنوان «مطالعات شرقی» در 1906م به چاپ رسیده و در جشن هفتادمین سال تولدش از طرف خاورشناسان هم روزگارش به وی تقدیم شد (نیک بین، 1379 : 1137).

نکتۀ شگفت در زندگانی نولدکه این است که وی در سراسر زندگی‌اش که نزدیک به یک قرن به درازا انجامید، هیچ‌گاه به کشورهای شرقی سفر نکرد؛ علیرغم اینکه زمینۀ تخصصی و فعالیتهای وی همگی مربوط به تاریخ و زبان و فرهنگ این کشورها بوده است.

پیش از پرداختن به آرای نولدکه، باید به این نکته اشاره داشت که واژه‌های شرق و غرب از اصالت چندانی برخوردار نیستند. در واقع مردمی که در حوزۀ جغرافیایی شرق قرار گرفته‌اند، تا پیش از قرن18م. هرگز خود را با این عنوان نمی‌شناختند. واژه شرق‌شناسی برای نخستین بار در فرهنگ انگلیسی آکسفورد در سال ۱۷۷9م. به کار رفت. از نیمه‌های قرن 18 به بعد است که اروپایی‌ها خود را «غربیب و ما را «شرقی» خطاب کردند و دانشی جدید با عنوان شرق‌شناسی (Orientalism) پا گرفت.

آنگونه که داریوش آشوری می‌نویسد: شرق‌شناسی در آغاز عبارت بوده است از مطالعۀ شرق توسط غربیان به عنوان «چیزی دیگر»، یا به دیگر سخن مجموعۀ فرهنگ‌ها و تمدن‌هایی که نه تنها از لحاظ جغرافیایی در جای دیگر قرار دارند - که از لحاظ  جهات چهارگانه شرق خوانده می‌شود - بلکه فرق ماهیتی با تمدن غرب دارند (آشوری، 2535 : 8-9).

در واقع می‌توان گفت اروپایی‌ها شرق را مطابق دیدگاه و خواسته‌های خود تعریف کرده‌اند. به باور ادوارد سعید، شرق‌شناسی نوعی سبک فکر است که بر مبنای یک تمایز بودشناختی و معرفت‌شناختی میان شرق و غرب قرار دارد (سعید، 1383: 15). وی سپس در انتقاد به اندیشۀ غرب‌مدارانه، مفهوم "شرق" و علت وجودی آن را چنین توصیف می‌کند:

«مفهوم شرق نتیجۀ نهایی یک فرایند طولانی تفکر قوم‌مدارانه است که فرهنگ خود را هنجار و معیار می‌پندارد و هرگونه فرهنگ بیرون از آن را منحرف یا مکمل آن» (سعید، 1383 : 15).

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iran-pajohi/15427-teodor-noldke-baresi-asar-9406.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
✔️ایران بزرگترین قربانی سلاح های شیمیایی

@iranboom_ir
هیروشیما و سردشت به عنوان اولین شهرهای قربانی بمبارنهای اتمی و شیمیایی با هم خواهرخوانده هستند، خیابانی در هیروشیما به نام سردشت و خیابانی در سردشت به نام هیروشیما وجود دارد.

@iranboom_ir
2024/11/20 08:34:22
Back to Top
HTML Embed Code: