Telegram Web Link
سوگند به مخلوق روا نیست!

عرب جاهلی به بت‌ها و دیگر مخلوقات از جمله پدران و مادران سوگند یاد می‌کرد تا اینکه اسلام آمد و قسم را برای اسماء نیکوی الله و صفاتش قرار داد؛ زیرا قسم، تعظیم خاص چیزی است که به آن قسم یاد شده و حقیقت عظمت مختص الله متعال است. برای همین پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إن الله ينهاكم أن تحْلِفوا بآبائكم» (بخاری و مسلم)، یعنی: الله شما را از اینکه به پدرانتان قسم بخورید، نهی می‌کند. عمر رضی الله عنه فرموده از زمانی که این را شنیدم، دیگر چنین قسمی یاد نکردم! در طریق دیگری آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «فمن كان حالفا فليحلف بالله أو ليصمت»، یعنی: پس هرکس قسم خورد، به الله قسم بخورد یا ساکت باشد.
همچنین فرمودند: «لا تحلفوا إلا بالله ولا تحلفوا بالله إلا وأنتم صادقون» (ابوداود)، یعنی: جز به الله قسم نخورید، و به الله قسم نخورید مگر اینکه صادق باشید!
ابن عمر رضی الله عنهما از مردی شنید که می‌گوید "قسم به کعبه"، در جواب حدیثی برایش نقل کرد که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «من حلف بغير الله فقد أشرك» (ابوداود و ترمذی)، یعنی: هرکس به غیر الله قسم بخورد، شرک ورزیده است!
همچنین زمانی که یهودیان، به قسم‌خوردن بعضی از مسلمانان به کعبه اشکال کردند، پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور دادند که به جای «والکعبة» (=قسم به کعبه)، «ورب الکعبة» (=قسم به خدای کعبه) بگویند.
ابن مسعود رضی الله عنه نیز فرموده است: «لأن أحلف بالله كاذباً أحب إلى من أن أحلف بغيره صادقاً!» (ابن ابی شیبه)، یعنی: اگر به الله سوگند دروغ یاد کنم، برایم محبوب‌تر از آن است که به غیر الله سوگند راست یاد کرده باشم!

سؤال: آیا مقصود از «فقد أشرك» در حدیثی که گذشت، شرک اکبر است؟
جواب: اصل این است که شرک اصغر باشد که انسان را از ملت اسلام خارج نمی‌کند، چنانکه امام بخاری در صحیح و امام ترمذی در سنن به این اشاره کرده‌اند و طحاوی در شرح مشکل الآثار (2/297) گفته است: «فجعل مشركا بذلك شركا غير الشرك الذي يكون به كافرا بالله تعالى خارجا من الإسلام»، یعنی: پس شخص با چنین قسمی مشرک قرار داده شده، اما این شرک غیر از شرکی است که شخص با آن کافر به الله و خارج از اسلام قرار بگیرد. همچنین امام ابن قیم در مدارج السالكين (1/352) و الجواب الكافي (ص/134) به این مسئله پرداخته است و علامه عبداللطیف آل الشیخ در تحیة الطالب والجليس في كشف شبهات داود بن جرجيس (ص/142) نوشته است: «والترمذي -رحمه الله- أثبت أنه شرك، وجعله كالريا، والريا شرك بالنص والإجماع، وهو من الكبائر، إلا أنه ليس مما ينقل عن الملة ويوجب الردة»، یعنی: ترمذی رحمه الله ثابت کرده که قسم به مخلوق شرک است و آن را مثل ریا قرار داده، و ریا طبق نص و اجماع شرک و از کبائر است، اما شرکی نیست که انسان را از دین خارج کرده و موجب ارتداد باشد.

سؤال: آیا قسم به مخلوق می‌تواند شرک اکبر باشد؟
جواب: اگر آن مخلوق را مانند الله عظیم بدارد، شرک اکبر می‌شود؛ در صورت قبلی، شرک او منافی با کمال توحید واجب می‌بود اما در این صورت، شرک منافی اصل توحید واجب می‌باشد. تعظیم خداوند از اصول توحید و تدین است و برای همین می‌بینیم که شریعت از سوگندخوردن زیاد هم نهی کرده، چنانکه در قرآن آمده است: {ولا تطع كل حلاف مهين} [القلم: 10]، یعنی: و از فرومایه‌ای که سوگند بسیار می‌خورد پیروی نکن! و آمده است: {ولا تجعلوا الله عرضة لأيمانكم...} [البقرة: 224]، یعنی: و الله را آماج سوگندهای خویش نکنید!

(ادامه دارد...)
هدایة الحیاری
سوگند به مخلوق روا نیست! عرب جاهلی به بت‌ها و دیگر مخلوقات از جمله پدران و مادران سوگند یاد می‌کرد تا اینکه اسلام آمد و قسم را برای اسماء نیکوی الله و صفاتش قرار داد؛ زیرا قسم، تعظیم خاص چیزی است که به آن قسم یاد شده و حقیقت عظمت مختص الله متعال است. برای…
سؤال: مگر کسی از منتسبین به اسلام هم هست که حقیقتاً به غیر الله قسم بخورد؟!
جواب: شکی نیست که در جامعه‌ای که جاهلان و فاسدان لباس عالمان پوشیده باشند، تربیت دینی صحیحی شکل نخواهد گرفت و بسیاری به مخلوقات قسم خواهند خورد و برخی بر اثر عادت و برخی دیگر قسم حقیقی است. چنانکه شیخ الاسلام ابوالعباس ابن تیمیه در منهاج السنة (2/395) درباره‌ی مشرکین منتسب به اسلام می‌فرماید: «يحلف بالله ويكذب، ويحلف بما اتخذه ندا من إمامه، أو شيخه، أو غير ذلك ولا يستجيز أن يكذب»، یعنی: به الله سوگند می‌خورد و دروغ می‌گوید اما وقتی به کسی -از جمله امام یا شیخش- که او را همتای الله قرار داده سوگند یاد می‌کند، دروغ را روا نمی‌دارد! همچنین شوکانی در نیل الأوطار (4/102) می‌گوید: «إن كثيرا من هؤلاء المقبورين [القبوريين] أو أكثرهم إذا توجهت عليه يمين من جهة خصمه حلف بالله فاجرا، فإذا قيل له بعد ذلك: احلف بشيخك ومعتقدك الولي الفلاني تلعثم وتلكأ وأبى واعترف بالحق»، یعنی: بسیاری از این قبوری‌ها یا بیشترشان وقتی سوگندی از جانب خصم متوجه‌شان شود، قسم فاجرانه و دروغین یاد می‌کنند اما اگر بعد از آن گفته شود که به شیخت و ولی فلانی که مورد اعتقادت هست قسم بخور، مضطرب شده، به مِن‌ومِن افتاده و درنگ می‌کند و آنگاه به حق معترف می‌گردد! مانند همین را صنعانی در تطهیر الاعتقاد (ص/70) می‌گوید: «إذا حلف من عليه حق باسم الله تعالى لم يقبلوا منه، فإذا حلف باسم ولي من أوليائهم قبلوه وصدقوه»، یعنی: وقتی کسی که حقی بر گردنش است به اسم الله متعال قسم بخورد، از او نمی‌پذیرند، اما وقتی به اسم کسی از اولیایشان قسم بخورد، از او پذیرفته و تصدیقش می‌کنند!
این را راجع به یهود و نصاری گفته‌اند؟ خیر، کلام هر سه راجع به بعضی از منتسبین به اسلام در زمان خودشان است! پس عالم حقیقی آن است که مردم را از قسم به غیر الله نهی کند و ذرائع شرک و گمراهی را از جامعه بردارد، اما آنکه از شأن این امور می‌کاهد و وظیفه‌اش دفاع از شرک و بدعت و گل‌آلودکردن آب زلال می‌باشد، حتی اگر معلوماتی جمع کرده باشد (چه رسد به درویشان مُعمّم؟!) شایسته‌ی نام عالم نیست بلکه فتنه‌ی بزرگی برای مسلمانان و خندقی میان آنها و بهشت است. چه خوب گفته‌اند «صدیقك من صدقك لا من صدّقك»، یعنی: دوست آن است که با تو صادق باشد، نه آنکه تصدیقت کند!

والحمد لله وصلى الله وسلم على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم
حکایت روشنگری و اصلاح بعضی از مردم، حکایت کسی است که چاره‌ی معضل سیل یک منطقه را حذف آب‌های کره‌ی زمین بداند؛ بله، دیگر کسی غرق نخواهد شد، اما همه از تشنگی خواهند مرد!
"والسدي إذا أطلق في كتب التفسير فإنه السدي الكبير وليس الصغير"
#صالح_العصيمي #شرح_أعلام_السنة_المنشورة
هدایة الحیاری
أفلا أكون عبداً شكوراً؟! از نشانه‌های راستی نبوت سرورمان محمد صلی الله علیه وسلم، کوشش بسیارشان در عبادات است. پیامبر دروغین، می‌داند آنچه می‌گوید صحت ندارد؛ شاید دیگران را به اعمال عبادی بخواند اما نیازی نمی‌بیند که کوشش خود را در آنها صرف کند و چه بسا کوشش…
پیامبر صلی الله علیه وسلم ابتدا بر تنه‌ی درختی تکیه کرده و خطبه می‌گفتند تا اینکه بعد از مدتی، منبری برایشان ساخته شد. همین که به سوی منبر رفتند، از آن تنه‌ی نخل صدایی چون ناله برخاست. پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را در آغوش گرفتند تا اینکه آرام شد! فرمودند: «لو لم أحتضنه لحن إلى يوم القيامة» (ابن ماجه، و اصل قصه در صحیح بخاری نیز آمده است)، یعنی: اگر در آغوشش نمی‌گرفتم، تا قیامت ناله می‌کرد!

شیخ محمد علی اتیوبی رحمه الله در الرد المبکی گفته است:
وحن إليه الجذع لولا احتضانه ... لما فارق البكا إلى ساعة الندم
تنه‌ی درخت خرما ناله کرد و اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را در آغوش نمی‌گرفت، تا ساعت پشیمانی (یعنی قیامت) از گریه دست نمی‌کشید!
هدایة الحیاری
وقت افتخار می‌گوید: من خودم زمانی مبلغ وهابیت بوده‌ام! در جای دیگری هم می‌گوید: من آن زمان فکر می‌کردم که منظور ائمه‌ی دعوت از مشرکین، یهود و نصاری است! ما آن زمان تازه شروع کرده بودیم ولی اگر می‌پرسیدی فهمت را تصحیح می‌کردیم، ای شیخ! 😅 #بر_اساس_داستان_واقعی…
- من در زمان #وهابیت خیلی می‌نوشتم! زمانی که مایه‌ی ننگ داعش بودم، هر بار خودکارم تمام می‌شد، پدرم خودکار تازه‌ای به عنوان هدیه در جورابم می‌گذاشت که مبادا دست از کار بکشم!
+ حالا چه می‌نوشتید؟
- می‌نوشتم که روایت متواتر می‌تواند کذب باشد و اینگونه در علم اصول فقه انقلابی برپا کردم! 😂

تعلیق: خداوند هرکه را بخواهد هدایت می‌کند و هرکه را بخواهد گمراه، و اینکه زید و عمرو دیدگاهی را نپذیرند، دلیل نادرستی آن دیدگاه نمی‌شود. بعد از ارتداد بادیه‌نشینان یک ذره هم از حقانیت اسلام کاسته نشد و وقتی بعضی از ایرانیان جاهل به نصرانیت روی آوردند، اندکی از بطلان آن کاسته نشد و اینها به کلی معیار نیست. واقعاً چنین ایده‌ای را وسیله‌ی تبلیغ بدعت‌های کلامی و غیر کلامی گرداندن لایق هزار خنده است، آن هم وقتی چنین نابغه‌هایی رجوع کرده باشند!
#بر_اساس_داستان_واقعی
#مبارک_خودتان_باشد
یورونیوز به نقل از یک نهاد رسمی: غول‌های تولیدکننده واکسن هر ثانیه هزار دلار سود می‌کنند!
"باید از چیزی کاست، گر بخواهیم به چیزی افزود"
#نیما_یوشیج
متأسفانه سخن‌گفتن درباره‌ی قیامت نزد بسیاری به منزله‌ی موعظه و اندرز و ترغیب و ترهیب است، نه علمی که باید درک شود و مسائلش را شناخت و در آنها تأمل نمود، درحالیکه باید از اجمال فاصله گرفت و ژرف‌اندیشی کرد و مسائل و احکام آن را آموخت! علاوه بر این، غلبه‌ی رد مخالفین در ابواب عقاید بسیاری از مردم را از ادراک حقایق شرعی در ابواب خبری بازداشته است، تا جایی که برخی از مردم با اقوال مخالفین بیشتر از اعتقادی که باید بشناسند آشنایی دارند!
#صالح_العصيمي #شرح_أعلام_السنة_المنشورة
«طبق اظهارات اسقف بونيفاكيوس، برخی از زنان كه عازم زيارت اماكن متبركه بودند، در شهرهای بين راه، با فروش خويشتن مخارج سفر را تامين می‌كردند!»
تاریخ تمدن ویل دورانت، ناشر: چاپخانه علمی و فرهنگی، ج 3، ص 1106

وقتی هنوز در غرب اعتقادات از بین نرفته بود! 🤔
گفت به غلامی، فتی، برده‌ی جهلی و هوا
جهل مرکب داری، دردت را نیست دوا
شیخ رضا (1) رحم کند، رحم نبینی ز فتی
در ظلمت نشسته‌ای، روشنگری بود کجا؟
می‌غری و تاخت کنی؟ تو ای زبون بی‌نوا؟
گربه مگر شیر شود؟ نیست چنین چیز روا
ناقلْ عالم نشود، با جيغْ داد و ادعا
مقدمه ندانی و لنگان در الف و با
چندبار کوفته بودمت، هیچ نداری تو حیا؟
گر قَدْرت بود کمی، آن هم دادم به فنا
قافیه چون تنگ شود، ناح وصاح وعوی
دکتر بی‌دکترشان، معاندان آشنا
مدلّس و ملبّس و مجوِّزِ شرک و هوا
بدعت در دین نبی، میوه ببیند و روا
احمد احمد و احمد (2) باشند نزد او سوا
کورْ فؤادِ آن یکی، بی‌علم و پُرادعا
رسوا کرده بودمش، تا می‌گفت پرت و پلا
از روزی تو می‌هراس، که معتبر شود گدا
فرق فراوانی هست، ميان آهن و طلا
این هجو خوانده می‌شود، روی هزار و یک صدا
نی نشنو من بشنو، ای تو برادر به خدا
عالم نامیدن اینها هست بر دین جفا
هرکه بر آن ره برود، عاقبتش رنج و بلا
و آنکه مندیل شود، برون نیاید ز خلا
زمانه‌ی سیاه ما، زمانه‌ی غی و غبا
بوجهل فتوا بدهد، در دستِ جعدْ (3) لوا
یا رب توفیق بده، هدایت و علم و تُقا
پرده‌ی غربت بدریم، سنتْ راه و رهنما

1. شیخ رضا طالبانی، شاعر و هجونویس کرد
2. امام احمد بن حنبل، احمد بن ابی دؤاد و احمد مفتی‌زاده
3. جعد بن درهم

#فتى_المصطفى
"از محاسن کتاب «معارج القبول»، جمع‌آوری دلایل است. در خصوص ایمان به ارکان شش‌گانه و مسائل اعتقادی کتابی مثل این کتاب به جمع ادله نپرداخته است."
#صالح_العصيمي #شرح_أعلام_السنة_المنشورة
انس بن مالک رضی الله عنه روایت می‌کند که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و پرسید: ای رسول خدا، کی قیامت می‌آید؟! پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: چه چیزی برای آن آماده کرده‌ای؟ جواب داد: نماز و روزه و صدقه‌ی زیادی آماده نکرده‌ام، اما الله و فرستاده‌اش را دوست می‌دارم! پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «أنت مع من أحببت» (بخاری و مسلم)، یعنی: تو با محبوبت هستی!

انس رضی الله عنه می‌فرماید: «بعد از اسلام، به چیزی مانند این گفته‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم شاد نشده بودیم! من الله و رسولش را دوست دارم، و ابوبکر و عمر را دوست دارم، پس امیدوارم با آنها باشم، هرچند اعمالم مانند اعمالشان نباشد!»

اللهم صل على محمد وآل محمد
در این دنیا هم می‌شود خوب بود و هم بد،
ولی تو خوب باش!
خداوندا! محبت آنچه دوست داری را در دل‌هایمان وارد کن و نگذار آنچه دوست نداری در آن داخل شود!
@Hedayah1
چند نفر را مسلمان کرده‌ای؟!

این سؤال به ذهن بسیاری خطور می‌کند و گاهی به اشتباه معیار قرار می‌گیرد. شاید داعیان نیز از خود چنین بپرسند: چند نفر را مسلمان کرده‌ای؟ یا کسانی برای طعنه به داعیان بگویند: چند نفر را مسلمان کرده‌ای؟!

اولاً چنین چیزی معیار نیست، چنانکه الله متعال فرموده است: {ولقد أرسلنا نوحا إلى قومه فلبث فيهم ألف سنة إلا خمسين عاما فأخذهم الطوفان وهم ظالمون} [العنكبوت: 14]، یعنی: و نوح را به سوی قومش فرستادیم، او نهصد و پنجاه سال در میان آنها ماند و سرانجام درحالیکه ظالم بودند، طوفان آنان را در بر گرفت! و فرموده است: {وما آمن معه إلا قليل} [هود: 40]، یعنی: و جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند! همچنین در حدیث صحیح آمده است: «عرضت علي الأمم، فرأيت النبي ومعه الرهيط والنبي ومعه الرجل والرجلان والنبي وليس معه أحد» (بخاری و مسلم)، یعنی: امت‌ها بر من عرضه شدند و پیامبری را دیدم که با او جماعتی (رهط یعنی گروهی تا ده‌نفر) بودند، و پیامبری را دیدم که یک یا دو نفر با او بودند، و پیامبری را دیدم که کسی با او نبود!

پس وظیفه‌ی داعی، دعوت است و نتیجه بر عهده‌ی او نیست. الله فرموده است: {إن إلينا إيابهم - ثم إن علينا حسابهم} [الغاشیة: 26-25]، یعنی: به درستی که بازگشتشان به سوی ما بوده و سرانجام حسابشان با ماست! و فرموده است: {ليس عليك هداهم ولكن الله يهدي من يشاء} [البقرة: 272]، یعنی: هدایت آنان بر تو نیست، ولی خداوند هر که را بخواهد هدایت می‌کند! و فرموده است: {إنك لا تهدي من أحببت ولكن الله يهدي من يشاء وهو أعلم بالمهتدين} [القصص: 56]، یعنی: تو نمی‌توانی کسی که دوست داری (یا هدایتش را دوست داری) هدایت کنی، و این الله است که هرکس بخواهد را هدایت می‌کند و او به هدایت‌یافتگان داناتر است! و فرموده است: {وما أكثر الناس ولو حرصت بمؤمنين} [یوسف: 103]، یعنی: و هرچه تلاش کنی، بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند!

اگر بگویی: خب، اگر این مهم نیست پس چه چیزی مهم است؟!
می‌گویم:
1- ابتدا لازم است که داعی اخلاص داشته باشد و قلبش را از ریا پاک کند و در عملش بهره‌ای برای غیر الله نگذارد؛ همانطور که خداوند نماز و صدقه را بدون اخلاص نمی‌پذیرد، دعوتی که برای رضایت او نباشد را هم نخواهد پذیرفت.
2- لازم است که به آنچه دعوت می‌دهد آگاه باشد چنانکه الله فرموده است: {قل هذه سبيلي أدعو إلى الله على بصيرة أنا ومن اتبعني وسبحان الله وما أنا من المشركين} [یوسف: 108]، یعنی: بگو: این راه من است که من با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم [چنین‌اند]، و خدا را منزه می‌دانم و از مشرکان نمی‌باشم! نمی‌گوییم که شخص باید به معنای اصطلاحی عالم باشد زیرا لازمه‌ی چنین چیزی تعطیل دعوت است و اثبات هر شرط نیاز به دلیل دارد، بلکه می‌گوییم که از کسی که به نماز دعوت می‌کند تا آنکه نصاری را به اسلام می‌خواند، همه باید به آنچه می‌گویند دانا باشند و جز آنچه می‌دانند نگویند تا دیگران را به اشتباه نکشانده و فتنه‌ای برای کافران نگردند: {ربنا لا تجعلنا فتنة للذين كفروا} [الممتحنة: 5]
3- باید بر اعتقاد و منهج صحیحی باشد تا به جای بهشت به دوزخ نخواند!
4- تا حد توان به آنچه می‌گوید عمل کند تا دیگران را نسبت به حق بدبین نسازد!
و...

ثانیاً کسی که همه‌چیز را در مسلمان‌شدن کافری ببیند، قاصر است! تقریباً تمام کافرانی که امروزه با آنها بحث می‌کنیم، مرتد هستند و نه کافر اصلی؛ یعنی زمانی مسلمان بوده‌اند و سپس کافر شده‌اند، نه اینکه از ابتدا کافر بوده باشند. پس یکی از مهمترین وظایف طلاب علم این است که بذر توحید و سنت را در دل مسلمانان کنونی بکارند و به تقویت ایمانشان بپردازند تا به دام کفر و گمراهی نیفتند و از ارتدادشان پیشگیری شود. همچنین باید دین صحیح را آنگونه که خداوند نازل کرده به مردم آموخت تا عظمت آن را دریابند و در برابر احکامش سر تسلیم فرود آورند، بلکه بسیاری از منتسبین به اسلام اصل دینشان را نمی‌دانند و چه بسا ضروریاتی چون وجوب نماز یا تحریم خمر را ندانند یا اینکه بر اثر شبهات کفار و زنادقه دچار شک شده باشند، آیا نجات اینها باارزش نیست و باید به جای درء مفاسد، تمام نیرویمان را برای جلب مصالح بگذاریم و مسلمان‌شدگان را بشماریم و آمار بگوییم؟!

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم
امام ابن قیم رحمه الله فرموده است: «بنده‌ی گناهکار و نافرمان، همواره در اسارت شیطان و شهوت و در بند هوای نفسانی گرفتار است و هیچ اسیری هم بدتر از آنی نیست که اسیرِ دشمن‌ترینِ دشمنانش باشد، و هیچ زندانی تنگ‌تر از زندان هوا نیست و هیچ بندی چون شهوت انسان را نمی‌بندد! آن قلبی که اسیر و زندانی و بسته شده است، چگونه به سوی خداوند سیر کند یا حتی قدمی بردارد؟!»
الجواب الكافي، الناشر: دار المعرفة، ص 79
«مخلوق می‌تواند کسی را جای خود بگذارد تا مانند فعلش را انجام دهد. اما چنین چیزی در حق خداوند ممتنع است؛ ذاتاً محال است که غیرِ الله در ذات، صفات یا افعال مماثل الله باشد و وقتی دو چیز مثل هم باشند، هرچه در حق یکی جائز و واجب و ممتنع باشد، در حق دیگری نیز چنین خواهد بود!»
الاستغاثة لابن تيمية، الناشر: مكتبة دار المنهاج، ص 140
2024/09/29 23:23:44
Back to Top
HTML Embed Code: