Telegram Web Link
علامه عبد العزیز طریفی فرج الله عنه فرموده است:
«اهل باطل بیشتر از زیباسازی باطل، به زشت‌کردن حق مشغول می‌شوند؛ زیرا زشت‌کردن حق از زیباسازی باطل آسان‌تر است و در نتیجه مردم نه از روی قانع‌شدن، بلکه برای فرار از حق، پیرو باطل می‌گردند!»
أسطر في النقل والعقل والفکر، الناشر: دار المنهاج، ص 217
@Hedayah1
🎙 كن مع الله

كن مع الله نقياً لا تبال ... كل شيء صائر نحو الزوال
با الله، پاک باش و به چیز دیگری اهمیت نده، همه‌چیز به سوی زوال و نابودی می‌رود!
عش قنوعاً بالرضى مستسلماً ... خالياً من كل حال ذات بال
با قناعت، تسلیم در برابر خداوند، و دوری از هر چیز تشویش‌آوری زندگی کن!
إن حبل الله يا هذا متين ... محكم النسج ومن أقوى الحبال
به
ریسمان خدا چنگ بزن که چه دستاویز سفت و بافت محکمی است... قوی‌ترین ریسمان‌هاست!
إن تصله فهو للعبد وصول ... فاغتنم واسعد بهذا الوصال
اگر خود را به آن برسانی، بنده را [به خدا] می‌رساند! فرصت را غنیمت بشمار و با این وصال سعادت‌مند شو!
إن أردتم عزة في كل أمر ... دونكم خوضوا ميادين القتال
اگر خواستید در هر چیزی عزت بیابید، به میدان‌های جنگ بشتابید!
ذروة الأمر جهاد فارتقوها ... فاز من لبّی وضحّى كل غال
بلندای دین جهاد است، پس از آن بالا روید. هرکس لبیک گوید و داشته‌های ارزشمندش را فدا کند، رستگار شده است!
كل من يدعوه يلقاه قريباً ... يسمع الهمس بذرات الرمال
هر کس او را می‌خواند، او را نزدیک می‌یابد. خداوند، صدای شن‌ها و راه‌رفتن روی آنها را هم می‌شنود!
يا إله الكون جئناك حفاة ... وعراة فاكسنا ثوب المعالي
ای خدای هستی! پابرهنه و عریان نزد تو آمده‌ایم، ما را لباس بزرگی و رفعت بپوشان!
ربك الحامي فسله خالصاً ... تلقاه ينجيك في سود الليالي
یاری‌کننده پروردگار توست، پس از او خالصانه بخواه تا تو را در سیاهی شب نجات دهد!
كل ما فوق البرايا زائل ... ثم يبقى وجه ربي ذو الجلال
هر چه روی زمین است روزی از بین خواهد رفت و سپس صورت باشکوه پروردگارم خواهد ماند.
#نشید
@Hedayah1
آیا واقعاً ایرانی‌ها دوشواری دارند؟ پاسخ را از خود ایرانی‌ها بشنوید... (مصاحبه‌های صدا و سیما)

سؤال اصلی: آیا این ملحد احمق است یا اینکه به حماقت مقلدانش اطمینان دارد؟
@Hedayah1
هدایة الحیاری
به مشرکان بگویید که ابن ملحان رستگار شد! حَرام بن مِلْحَان رضی الله عنه، دایی انس بن مالک رضی الله عنه است. گروهی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده و گفتند که مردانی را با ما بفرست که قرآن و سنتمان بیاموزند. پیامبر صلی الله علیه وسلم جماعتی از انصار که به…
الله مولانا ولا مولى لكم!

یکی از وقایع مهم و پرنکته‌ی سیره، غزوه‌ی احد است. پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه وسلم با اصحابشان روی کوه احد جمع شدند، «قال أبو سفيان: أفي القوم محمد ثلاث مرات، فنهاهم النبي صلى الله عليه وسلم أن يجيبوه. ثم قال: أفي القوم ابن أبي قحافة؟ ثلاث مرات، ثم قال: أفي القوم ابن الخطاب؟ ثلاث مرات، ثم رجع إلى أصحابه فقال: أما هؤلاء فقد قتلوا! فما ملك عمر نفسه، فقال: كذبت والله يا عدو الله، إن الذين عددت لأحياء كلهم، وقد بقي لك ما يسوءك! قال: يوم بيوم بدر... ثم أخذ يرتجز: أعل هبل، أعل هبل، قال النبي صلى الله عليه وسلم: ألا تجيبوا له، قالوا: يا رسول الله، ما نقول؟ قال: قولوا: الله أعلى وأجل، قال: إن لنا العزى ولا عزى لكم، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: ألا تجيبوا له؟، قال: قالوا: يا رسول الله، ما نقول؟ قال: قولوا الله مولانا ولا مولى لكم» (امام بخاری آن را در صحیح روایت کرده و اهل سیره نیز آن را آورده‌اند)
یعنی: ابوسفیان سه‌بار گفت: آیا در میان این گروه محمد هست؟! پیامبر صلی الله علیه وسلم نهی کردند که صحابه جوابش را بدهند. سپس سه‌بار گفت: آیا در این گروه ابن ابی قحافه هست؟! سپس سه‌بار گفت: آیا در این گروه ابن خطاب هست؟! سپس نزد اصحابش برگشت و گفت: اینها کشته شده‌اند! عمر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و فرمود: دروغ گفتی ای دشمن خدا! کسانی که شمردی همه زنده‌اند و کسان دیگری هم مانده‌اند که تو را ناخوش خواهد آمد! ابوسفیان گفت: امروز به جای روز بدر! سپس رجز خواند که هبل والا باد! هبل والا باد! پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: آیا پاسخش را نمی‌دهید؟ گفتند: ای رسول الله، چه بگوییم؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: بگویی الله والاتر و بزرگ‌تر است! ابوسفیان گفت: ما عزّی داریم و شما عزّی ندارید! پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: آیا جوابش را نمی‌دهید؟ گفتند: ای رسول الله، چه بگوییم؟ فرمودند: بگویید الله مولای ماست و شما مولایی ندارید!

بعضی از درس‌هایی که از این خبر گرفته می‌شود:
1- ابوسفیان رضی الله عنه در آن زمان مشرک بود و بعدها مسلمان شد. اینکه مردی از امامان کفر باشد ولی زمانی برسد که در راه حق شمشیر بزند و چشمانش را در جهاد فدا کند، ما را به یاد حدیث «إن قلوب بني آدم كلها بين إصبعين من أصابع الرحمن، كقلب واحد، يصرفه حيث يشاء» (مسلم) می‌اندازد، یعنی: دل‌های تمام فرزندان آدم بین دو انگشت خداوند رحمان است و آن را هرطور بخواهد می‌گرداند. همانطور که رأس کفر روزی مجاهد می‌شود، برعکس آن هم ممکن است، پس مسلمان مغرور نشود و همواره از خداوند هدایت و استقامت بطلبد.
2- بعضی از شارحین بخاری به این نکته اشاره کرده‌اند که پیامبر صلی الله علیه وسلم در ابتدا از جواب‌دادن نهی کردند تا از سخن بی‌فایده خودداری شود. همچنین امام ابن قیم رحمه الله در زاد المعاد (3/181) بیان کرده است که جواب‌ندادنشان در ابتدا موجب تحقیر او بود و وقتی خیال کرد کشته شده‌اند تکبر یافت، پس جواب‌دادنشان پس از آن تحقیر و ذلیل‌ساختنی دوباره بود.
3- حتی مشرکین نیز می‌دانستند که پس از پیامبر صلی الله علیه وسلم، شیخین ابوبکر و عمر رضی الله عنهما بزرگ‌ترین مردان این دین هستند، چنانکه شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله نیز در منهاج (1/523) پس از ذکر این روایت، اشاره کرده است.
4- در روایت دیگری آمده که وقتی ابوسفیان گفت «یوم بیوم بدر»، سیدنا عمر فرمودند: «لا سواء، قتلانا في الجنة وقتلاكم في النار»، یعنی: برابر نیست، چون کشته‌شدگان ما در بهشت ولی کشته‌شدگان شما در جهنم هستند!
5- مشرکین از معبودان خود زیاده‌ی فضل می‌جویند، درحالیکه هرکس شرک بورزد، ولایت الله را از دست داده، پس همه‌چیز را از دست داده است؛ برای همین پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور دادند که گفته شود: «الله مولانا ولا مولی لکم»، یعنی الله دوست و یاور ماست، اما شما دوست و یاوری ندارید! الله متعال هم فرموده است: {ذلك بأن الله مولى الذين آمنوا وأن الكافرين لا مولى لهم} [محمد: 11]، یعنی: این بدان خاطر است که الله یاور مؤمنان است، اما کافران هیچ یاوری ندارند!
#هكذا_تألق_جيل_الصحابة
@Hedayah1
شاید برخی از معیارهای زیبایی ثابت باشد، اما رسانه‌ها و آنچه هنر می‌نامند، نقش بزرگی در معیارکردن برخی ویژگی‌ها ایفا می‌کنند. صادق هدایت در داستانک «آبجی‌خانم» نوشته است: «آبجی‌خانم بلندبالا، لاغر، گندمگون، لب‌های كلفت، موهای مشكی داشت و روی‌هم‌رفته زشت بود!»

آیا در زمان ما هم تمام اینها ویژگی «زشتی» هستند؟
@Hedayah1
زمانی که سیره می‌خوانی، انگار که با پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم و یارانش زندگی می‌کنی؛ از طائف غمگین باز می‌گردی و با اسلام‌آوردن عداس شاد می‌شوی، با بلال آن‌گاه که فریاد می‌زد "لا نجوت إن نجا" هم‌دردی می‌کنی و نفاق عبدالله بن أبی تو را به خشم می‌آورد، و در نهایت امتی را می‌بینی که به دست بهترین انسان‌ها تربیت شده و شاهد بر امت‌های دیگر گردیده است، و پیامبری که دیگر در میان ما نیست...
@Hedayah1
هدایة الحیاری
منذ ذاك اليوم ما عدت أرى ... فارقاً ما بين عيشٍ أو منونْ أي دهر قد مضى من عمرنا ... فلقد ضلَّ حسابي للسنينْ غير أن العهد ماض بيننا ... مثل ما كنّا، على صدق اليقينْ فهمو لن يملكوا منا سوى ... قطرات من دم فان وطينْ وكفاهم غضباً ما وُعدوا ... من عذاب الله والذل…
هل ترانا نلتقي
Abujana2012
مردی که در برابر فرعون زمانه‌اش ایستاده است و همسری که در غیابش این‌گونه می‌گوید. رنج‌های خودش و هم‌سنگرانش را در شعرش می‌بینی؛ نه اینکه کامل درک کنی، اما ذره‌ای حس می‌کنی!
چنین مردی، شایسته‌ی چنین زنی است و چنین زنی، شایسته‌ی چنین مردی!

"سپس دور شد و سایه‌اش متلاشی گشت. تبدیل به خاطراتی شد که مرا شکنجه کند و شب چون دریایی بزرگ و موحش، که در آن امواج عذاب به یکدیگر می‌رسند!"
اللهم ارحمهما وأهلك فراعنة البلاد وأرح منهم العباد
#أمينة_قطب #كمال_السنانيري
@Hedayah1
«إن قول القائل: نطلب منه أن لا يتعرض لأحاديث الصفات وآياتها عند العوام، ولا يكتب بها إلى البلاد ولا في الفتاوى المتعلقة بها: يتضمن إبطال أعظم أصول الدين ودعائم التوحيد، فإن من أعظم آيات الصفات آية الكرسي التي هي أعظم آية في القرآن، كما ثبت ذلك في الحديث الصحيح.»
التسعينية، الناشر: مكتبة المعارف، ج 1، ص 121
@Hedayah1
هدایة الحیاری
آیا در اکثریت‌بودن، نشانه‌ی حقانیت است؟ ⚠️ یک: اگر قول جمهور حجت باشد، قول جمهور حجت نیست! شوکانی در إرشاد الفحول (1/234) فرموده است: «إذا خالف أهل الإجماع واحد من المجتهدين فقط فذهب الجمهور إلى أنه لا يكون إجماعا ولا حجة»، یعنی: اگر تنها یک‌نفر از مجتهدین…
سبکی، علامه و فقیه شافعی می‌گوید:
«ومذهب الأشعري وأكثر أصحابه أن الإيمان هو التصديق... ومذهب السلف أن الإيمان معرفة بالجنان وإقرار باللسان وعمل بالأركان، وأنه يزيد وينقص.»
السيف المسلول، الناشر: دار الفتح، ص 412
یعنی: مذهب اشعری و اکثریت اصحابش این است که ایمان، تصدیق می‌باشد. مذهب سلف هم این است که ایمان معرفت قلب، اقرار زبان و عمل ارکان است و ایمان زیاد و کم می‌شود.
@Hedayah1
برای دشمن، جهالت از عمالت و نوکری دوست‌داشتنی‌تر است. زیرا انسان جاهل بدون این‌که خودش بداند، دشمن از وی استفاده می‌کند و چنین جاهلی، بیش‌ترین ثبات و استقامت را بر باطلش دارد و مزد عمالت و مزدوریت را هم دریافت نمی‌کند و به‌علت راست‌گویی‌اش در میان مردم تأثیرگذار است.

عبد العزیز طریفی فك الله أسره

@Sebghatullah_Akef
هدایة الحیاری
انکار حقایق در مناظره، آسان‌ترین کار نیست. بسیاری از اسلام‌ستیزانی که با آنها مناظره داشته‌ام، خود را برای این آماده کرده بودند که تفسیر اشتباهی از آیات قرآن ارائه دهم یا احکامی چون جهاد طلب و... را انکار کنم، اما وقتی می‌دیدند که به این احکام ایمان دارم و…
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله:
«ومن أعظم أسباب بدع المتكلمين من الجهمية وغيرهم، قصورهم في مناظرة الكفار والمشركين، فإنهم يناظرونهم، ويحاجونهم، بغير الحق والعدل لينصروا الإِسلام، زعموا بذلك، فيستطيل عليهم أولئك، لما فيهم من الجهل والظلم، ويحاجونهم بممانعات ومعارضات، فيحتاجون حينئذ إلى جحد طائفة من الحق الذي جاء به الرسول.»
الفتاوى الكبرى لابن تيمية، الناشر: دار الكتب العلمية، ج 6، ص 359
یعنی: یکی از بزرگترین اسباب بدعت‌های متکلمین جهمیه و دیگران، ناتوانی‌شان در مناظره‌ی با کفار و مشرکین است؛ با آنها بدون حق و عدالت مناظره و احتجاج می‌کند تا به زعم خود اسلام را یاری دهند، اما طرف مقابل به سبب جهل و ظلم اینان چیره می‌شود و با منع و معارضه پیش می‌رود. در این صورت، اینها مجبور می‌شوند که بعضی از حقی که پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده را جحد کنند!

گفتم: بسیاری از گمراهانی که منکر احکامی چون رجم شده‌اند، از همینجا گمراه شده‌اند؛ در ابتدا می‌خواهند اسلام را یاری کنند، اما به سبب جهل و ظلم، در رد بعضی از اسلام با کفار هم‌داستان می‌شوند.
@Hedayah1
هدایة الحیاری
الله مولانا ولا مولى لكم! یکی از وقایع مهم و پرنکته‌ی سیره، غزوه‌ی احد است. پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه وسلم با اصحابشان روی کوه احد جمع شدند، «قال أبو سفيان: أفي القوم محمد ثلاث مرات، فنهاهم النبي صلى الله عليه وسلم أن يجيبوه. ثم قال: أفي القوم ابن أبي…
لا نجوت إن نجا!

در عهد مکی، جهاد فرض نشده بود و مسلمانان مورد تعقیب و آزار مشرکان قرار می‌گرفتند و همین سبب هجرت بعضی از صحابه به حبشه شد. از جمله کسانی که مورد شکنجه‌ی شدید قرار می‌گرفت، سیدنا بلال رضی الله عنه بود؛ برده‌ای که خداوند سینه‌اش را برای توحید گشود و اسلام آورد. وقتی گرما به اوج خود می‌رسید، ایشان را بر زمین داغ می‌خواباندند و سنگ بزرگی بر سینه‌اش می‌گذاشتند! اهل سیره ذکر کرده‌اند که به او می‌گفتند: «لا تزال هكذا حتى تموت، أو تكفر بمحمد وتعبد اللات والعزى»، یعنی: تا زنده باشی حالَت همین است، مگر اینکه به محمد کافر شوی و لات و عزی را بپرستی! در این هنگام که باران درد بر او می‌بارید، می‌فرمود: خدا یکی است... ظاهراً آزادگان برده‌ای را شکنجه می‌کردند اما در حقیقت آزادمردی گرفتار بردگان شده بود!

اوضاع همینگونه بود تا اینکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه ایشان را از مشرکین خریده و آزاد کردند. عمر فاروق رضی الله عنه در اثری به این معنا اشاره کرده‌اند: «أبو بكر سيدنا وأعتق سيدنا» (صحیح بخاری)، یعنی: ابوبکر سرور ماست و سرورمان -یعنی بلال- را آزاد کرده است!

زمان گذشت و امیّة بن خلف به اسارت عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه درآمد. الله مقدر کرده بود که بلال رضی الله عنه او را ببیند. «وقتی او را دید، فریاد کشید: رأس کفر، امیّة بن خلف است! نجات نیابم اگر او نجات یابد! نجات نیابم اگر نجات یابد! سپس با بلندترین صدا فریاد کشید: ای انصار خدا! رأس کفر، امیّة بن خلف است! نجات نیابم اگر نجات یابد!» (روایت اهل سیره و امام بخاری)

بلال رضی الله عنه فریاد می‌کشید «لا نجوت إن نجا»، انگار با دیدن امیّه تمام دردهایش زنده شده بود! انگار همان آفتاب پرحرارت بر او تابیدن گرفت! انگار که همان سنگ بر سینه‌اش سنگینی کرد! چه کسی می‌تواند تصور کند؟!

از سیدنا عبدالرحمن رضی الله عنه نقل شده است: پسر امیة را جا گذاشتم تا به او مشغول شوند (و امیه را نکشند و برایم بماند) اما به ما رسیدند و شمشیرهایشان را از زیر من به او رساندند و کشتند.

ای بلال! در راه الله صبر کردی، الله هم انتقامت را از دشمنت گرفت و پیش چشمانت هلاکش کرد؛ چنانکه وعده داده است: {ويشف صدور قوم مؤمنين - ویذهب غیظ قلوبهم} [التوبة: 15-14]

#هكذا_تألق_جيل_الصحابة
@Hedayah1
هدایة الحیاری
برادر عزیزم! یـهـود را نه شعارت نابود می‌کند و نه هش‌تگ‌هایت به درد می‌آورد! به بانوان عاقل و صالحی نیازمندیم که نوادگان عمر و علی رضی الله عنهما را تربیت کنند! به ثروتمندانی نیاز داریم که اموالشان را در راه خداوند بگذارند! به مجاهدانی نیاز داریم که جانشان…
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله فرموده است:
«اولیاء الله با لباس -مادامی که پوشیدنش مباح باشد- از دیگران تشخیص داده نمی‌شوند، بلکه در تمام اصناف امت محمد صلی الله علیه وسلم مادامی که اهل بدعت‌های آشکار و فجور نباشند، وجود دارند؛ اولیاء الله در میان اهل قرآن و عالمان، اهل شمشیر و مجاهدان، و تاجران و صنعت‌گران و کشاورزان هم هستند!»
الفرقان بين أولياء الرحمن وأولياء الشيطان، الناشر: مكتبة دار البيان، ص 51
@Hedayah1
اهل سنت یتیم ایران، وسیله‌ی آزمایشگاهی و کارگاه سیاست‌آموزی هستند. اللهم إليك المشتكى.
@Hedayah1
عشق مجازی و بازی ذهن

ذهن انسان تصورکردن را دوست دارد. به یاد دارم که زمانی با برادری در فضای مجازی ارتباط داشتم که صدای بم و محکمی داشت. ذهن من، او را مردی درشت و خشن تصور می‌کرد که ریش فراوانی دارد. مدت‌ها گذشت و در سفری مرا ملاقات و تصوراتم را دگرگون کرد!

به این فکر می‌کنم که وقتی صدای کسی نتواند تصویر کاملی از او بدهد، کلمات مکتوبش به تنهایی در چه درجه‌ای قرار می‌گیرند؟ از برخی دوستان فضای مجازی درباره‌ی تصوراتی که از من دارند پرسیدم و متوجه شدم که غالباً اشتباه هستند. بعضاً سن من را بیشتر می‌گفتند و در مورد مشخصات ظاهری هم در اشتباه بودند. بعضی گمان می‌کردند که انسانی خشن هستم، زیرا مرا بر اساس آنچه در مناظرات دیده بودند می‌سنجیدند!

زندگی هر انسانی، جنبه‌ها و نقش‌های متفاوتی دارد. یک مرد می‌تواند پدر، پسر، برادر، همسر و غیره باشد و در هر کدام از این نقش‌ها، به مقتضایش رفتار می‌کند. اگر من در فضای مجازی نخندم و مزاح نکنم، دلیل آن نیست که در واقع هم چنین باشم، زیرا انسان در هر نقشی که دارد، به گونه‌ای که مناسبش باشد رفتار می‌کند و در نتیجه کسی که او را در آن نقش می‌بیند و به تصور رو می‌آورد، تصویر ناقصی می‌بیند که شباهتی به آن شخص ندارد!

اشخاصی در فضای مجازی عاشق می‌شوند. نه عاشق افرادی واقعی، بلکه عاشق تصوراتی که از دیگران دارند. صفحه‌ی ایموجی‌ها را باز کن، اگر هر کدام از آن صورتک‌ها را شخصی در نظر بگیری، چه تصوری در تو شکل می‌گیرد؟ (😂) یک آدم شاد است که غم ندارد، (😭) روزگارش سیاه شده و (😎) یک آدم موفق و مغرور را نشان می‌دهد! این عین تصوراتی است که در فضای مجازی پیدا می‌کنی. کسی که می‌خندد، همیشه نمی‌خندد و آنکه گریان است، جز گریستن کارهای دیگری هم می‌کند. تنها جای دو تکه پازل را به درستی می‌دانی، جای بقیه را با تخیلات خودت پر می‌کنی. البته تنها درباره‌ی علاقه‌ای قلبی صحبت می‌کنیم که عملی نشده و به امر حرامی نرسیده باشد! اگر به آن برسد که مانند مرگ است أعاذنا الله وإیاکم.

نصیحتی را از برادر کوچکت بشنو و به کار ببند: برنامه‌ریزی کن، اما رویاپردازی نکن؛ برنامه‌ریزی با عمل گره می‌خورد و موجب پیشرفت می‌شود، اما رویاها و تخیلات مانند ساختمانی هستند که روی آن قرار داشته باشی و وقتی در واقعیت چنان نشود، انگار از همان ساختمان سقوط کرده باشی؛ هرچقدر بلندتر باشد، سقوط دردآورتری خواهی داشت... تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال!
#عشق
هدایة الحیاری
نشر ارجاء در پوشش سلفیت نام مرجئه بر یکی از فرق منتسب به اسلام اطلاق می‌شود که علیرغم اختلاف اقوال، خارج‌دانستن عمل از ایمان نقطه‌ی مشترک آنهاست. طبری رحمه الله در تهذیب الآثار (2/659) از سفیان بن عیینه رحمه الله آورده است: «أما المرجئة اليوم فهم قوم يقولون:…
امام یونس بن عبید رحمه الله به فرزندش گفت:
«يا بني! أنهاك عن الزنا والسرقة وشرب الخمر ولإن تلقى الله عز وجل بهن أحب إلي من أن تلقاه برأي عمرو وأصحاب عمرو!»
الشريعة للآجري، الناشر: دار الوطن، ج 5، ص 2551
یعنی: ای فرزندم! تو را از زنا، دزدی و شراب‌خواری نهی می‌کنم. اما اگر الله عز وجل را با این گناهان دیدار کنی، نزدم محبوب‌تر از آن است که الله را با رأی عمرو (=عمرو بن عبید از ائمه‌ی معتزله) و اصحابش دیدار کنی!
@Hedayah1
أخي إنني اليوم صلب المراس ... أدك صخور الجبال الرواس
غداً سأشيح بفأس الخلاص ... رؤوس الأفاعي إلى أن تبيد

برادرم! من امروز سخت نیرومندم و کوه‌های استوار را با خاک یکسان می‌کنم!
و فردا با تیشه‌ی رهایی، سر افعی‌ها را تا نابودی‌شان خواهم کوبید!
#سيد_قطب
@Hedayah1
2024/10/01 13:25:24
Back to Top
HTML Embed Code: