ابن رشد حفید (595 هــ) میگوید: «كثير من الأصول التي بنت عليها الأشعرية معارفها هي سوفسطائية!»
فصل المقال، الناشر: دار المعارف، ص 63
یعنی: بسیاری از اصول معرفتی اشاعره، سوفسطائی است!
فصل المقال، الناشر: دار المعارف، ص 63
یعنی: بسیاری از اصول معرفتی اشاعره، سوفسطائی است!
هدایة الحیاری
جناب آقای کامل گلباغی اطلاع ندارند که محمد بن ادریس شافعی (204-150 هجری) نمیتوانسته شاگرد جعفر بن محمد (148-80 هجری) باشد؟! چگونه شاگرد کسی باشد که دو سال پیش از اینکه متولد شود، وفات کرده است؟! @Hedayah1
این ایده که امامان اهل سنت شاگرد امامان شیعه بودهاند نزد عوام خریدار زیادی دارد و جاهلان آن را دلیل و حجت به حساب میآورند. در مجالس المؤمنین، اثر قاضی نورالله شوشتری شیعی (1019 هــ) آمده است:
«شاگردی ابو حنیفه نسبت به حضرت امام جعفر علیه السلام اینقدر بوده که از آن حضرت بعضی احادیث شنیده!»
مجالس المؤمنین، ناشر: کتابفروشی اسلامیه، ج 1، ص 537
البته این مقدار هم جای احتجاج ندارد؛ زیرا محدثین کسی که از او یک حدیث شنیده باشند را «شیخ» مینامند هرچند که از لحاظ سن و علم کوچکتر باشد (مانند رواية الأكابر عن الأصاغر) و از همین جهت، زین العابدین (امام چهارم شیعه) شاگرد مروان بن حکم به حساب میآید!
«شاگردی ابو حنیفه نسبت به حضرت امام جعفر علیه السلام اینقدر بوده که از آن حضرت بعضی احادیث شنیده!»
مجالس المؤمنین، ناشر: کتابفروشی اسلامیه، ج 1، ص 537
البته این مقدار هم جای احتجاج ندارد؛ زیرا محدثین کسی که از او یک حدیث شنیده باشند را «شیخ» مینامند هرچند که از لحاظ سن و علم کوچکتر باشد (مانند رواية الأكابر عن الأصاغر) و از همین جهت، زین العابدین (امام چهارم شیعه) شاگرد مروان بن حکم به حساب میآید!
{ليهلك من هلك عن بينة ويحيى من حي عن بينة} [الأنفال: 42]
از محمد بن اسحاق رحمه الله (امام سیره) نقل شده است: «یعنی تا هرکس کافر شده، بعد از [اقامهی] حجت و دیدن نشانهی الهی و عبرت کافر شده باشد و هرکس ایمان بیاورد، از روی حجت ایمان آورده باشد!»
ابن کثیر رحمه الله هم فرموده است: «تا کسی که در کفر میماند، با قیام حجت، نسبت به اینکه بر باطل است بینا گردد و کسی که ایمان میآورد از روی حجت و بصیرت ایمان آورده باشد؛ ایمان، زندگانی دلهاست!»
از محمد بن اسحاق رحمه الله (امام سیره) نقل شده است: «یعنی تا هرکس کافر شده، بعد از [اقامهی] حجت و دیدن نشانهی الهی و عبرت کافر شده باشد و هرکس ایمان بیاورد، از روی حجت ایمان آورده باشد!»
ابن کثیر رحمه الله هم فرموده است: «تا کسی که در کفر میماند، با قیام حجت، نسبت به اینکه بر باطل است بینا گردد و کسی که ایمان میآورد از روی حجت و بصیرت ایمان آورده باشد؛ ایمان، زندگانی دلهاست!»
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در رسالهی التدمریة فرموده است:
«بدعت ابتدا خفیف بروز میکند ولی با ضعیفشدن قائمان به نور نبوت، قوت گرفته و توانمند میشود!»
«بدعت ابتدا خفیف بروز میکند ولی با ضعیفشدن قائمان به نور نبوت، قوت گرفته و توانمند میشود!»
امام ابن قيم رحمه الله، مردم را در تعاملشان با نصوص وحی به پنجدسته تقسیم میکند:
1- اهل تأویل که بیشترین اختلاف را دارند و بی ضابطهی واحدی به تأویل پرداختهاند!
2- اهل تخییل که میگویند مردم قدرت درک حقایقی را نداشتهاند برای همین مثالهایی از معاد جسمانی و... برایشان زده شده که حقیقی نیستند!
3- اهل تجهیل یا مفوضه که میگویند معنای نصوص صفات معلوم نیست و به منزلهی حروف مقطعه هستند!
4- اصحاب تمثیل که صفات الله را مانند صفات مخلوق میدانند!
5- اهل سواء السبیل و هدایتیافتگان، که به قول ایشان «مذهب آنها میان مذاهب اهل تعطیل و تخییل و تجهیل و تشبیه به هدایت بیرون آمد، چنانکه از بین تفاله و خون، شیر خالص و گوارایی بیرون میآید که نوشندگان را خوش میآید!»
منبع: الصواعق المرسلة، الناشر: دار العاصمة، ج 2، ص 418
1- اهل تأویل که بیشترین اختلاف را دارند و بی ضابطهی واحدی به تأویل پرداختهاند!
2- اهل تخییل که میگویند مردم قدرت درک حقایقی را نداشتهاند برای همین مثالهایی از معاد جسمانی و... برایشان زده شده که حقیقی نیستند!
3- اهل تجهیل یا مفوضه که میگویند معنای نصوص صفات معلوم نیست و به منزلهی حروف مقطعه هستند!
4- اصحاب تمثیل که صفات الله را مانند صفات مخلوق میدانند!
5- اهل سواء السبیل و هدایتیافتگان، که به قول ایشان «مذهب آنها میان مذاهب اهل تعطیل و تخییل و تجهیل و تشبیه به هدایت بیرون آمد، چنانکه از بین تفاله و خون، شیر خالص و گوارایی بیرون میآید که نوشندگان را خوش میآید!»
منبع: الصواعق المرسلة، الناشر: دار العاصمة، ج 2، ص 418
«س: چرا مردم به شرع نیاز دارند؟
ج: الله، انسان را طوری سرشته است که برای جلب سود و دفع ضرر اقدام کند. انسان به فکرکردن و قدرت نیاز دارد؛ فکرکردن برای مشخصشدن آنچه دارای سود و منفعت است و قدرت برای انجامدادن فعلی که آن را جلب کند. فکر انسان نیاز به چیزی دارد که به آن جهت ببخشد و هدایتش کند؛ پس نفع بعضی چیزها را با فطرت و بعضی را با تجربه میدانیم، اما نفع بعضی چیزها تنها از راه شرع معلوم میشود و الله پیامبرانش را روانه ساخته تا مردم را به بهترین راهها هدایت کنند.»
شرح التدمرية للخميس، الناشر: دار أطلس الخضراء، ص 417
ج: الله، انسان را طوری سرشته است که برای جلب سود و دفع ضرر اقدام کند. انسان به فکرکردن و قدرت نیاز دارد؛ فکرکردن برای مشخصشدن آنچه دارای سود و منفعت است و قدرت برای انجامدادن فعلی که آن را جلب کند. فکر انسان نیاز به چیزی دارد که به آن جهت ببخشد و هدایتش کند؛ پس نفع بعضی چیزها را با فطرت و بعضی را با تجربه میدانیم، اما نفع بعضی چیزها تنها از راه شرع معلوم میشود و الله پیامبرانش را روانه ساخته تا مردم را به بهترین راهها هدایت کنند.»
شرح التدمرية للخميس، الناشر: دار أطلس الخضراء، ص 417
شیخ عادل آل حمدان دربارهی «عقائد نسفیه» گفته است:
«این کتاب را با شرحها و حواشیاش، و جدالهای عقیمی که دربارهی الفاظ متن آن هست میخوانند تا بدانند مؤلف منظورش چه بوده است، انگار که الفاظش وحی و از جانب خداوند است! برای همین طالب علم دینی همینطور در خواندن الفاظ آن پیش میرود و سودی نمیبرد، جز قیل و قال و جدلی که انسان را از شناختن الله متعال و نامها و صفاتش دور میکند!»
الاحتجاج، الناشر: دار الأمر الأول، ص 8
«این کتاب را با شرحها و حواشیاش، و جدالهای عقیمی که دربارهی الفاظ متن آن هست میخوانند تا بدانند مؤلف منظورش چه بوده است، انگار که الفاظش وحی و از جانب خداوند است! برای همین طالب علم دینی همینطور در خواندن الفاظ آن پیش میرود و سودی نمیبرد، جز قیل و قال و جدلی که انسان را از شناختن الله متعال و نامها و صفاتش دور میکند!»
الاحتجاج، الناشر: دار الأمر الأول، ص 8
هدایة الحیاری
فوائدی از کتاب «الدر النضید» اثر شوکانی -رحمه الله- 💠 ما لا یقدر علیه إلا الله شوکانی -رحمه الله- فرموده است: «در چیزهایی که جز خدا بر آنها توانا نیست، نمیتوان جز به خداوند استغاثه نمود؛ مانند تقاضای بخشش گناهان، هدایت، باریدن باران، رزق و...، اما اموری…
امام ابن قیم رحمه الله فرموده است:
«مشرک را میبینی که حال و عملش، سخنش را تکذیب میکند! میگوید: ما آنها را مثل الله دوست نداریم، و آنها را با الله همسان نمیگردانیم، اما برای آنها و حرماتشان بیشتر از اینکه برای الله خشمگین شود، خشمگین میشود! اگر کسی معبودانشان را یاد کند، شاد میشوند و بشاشت مییابند؛ مخصوصاً وقتی چیزی ذکر شود که در آنها نیست مثل اینکه بگویند آنها یاریرسان و اندوهبر و برآوردهکنندهی حاجات و واسطهی میان خداوند و بندگان هستند... اما اگر الله به تنهایی و توحید خالص نزد آنها یاد شود، دچار وحشت و ضیق و سختی میشوند! به الله سوگند که این را آشکارا از آنها دیدیم و حجتی جز اینکه مانند برادرانشان (یعنی مشرکین مکه) بگویند "عاب آلتهنا" (به معبودانمان عیب گرفتهاند) نداشتند؛ گفتند از قدر مشایخ و ابواب حاجتمان کاستهاید! در قرآن پر از امثال و نظائر اینهاست [=آنچه پیشتر از مراتب چهارگانهی قطع اصول شرک ذکر کرده است] ولی بیشتر مردم گمان میکنند که آنچه در قرآن آمده، شامل اینها نمیشود و دربارهی نوع و مردمی است که رفتهاند و وارثی به جا نگذاشتهاند؛ درحالیکه اگر مشرکین عصر ظهور اسلام رفته باشند، کسانی وارثشان شده و جایشان را گرفتهاند که مثل، یا بدتر یا پایینتر از آنها باشند!»
نقل با اندکی اختصار از: مدارج السالكين، الناشر: دار الكتاب العربي، ج 1، ص 351
«مشرک را میبینی که حال و عملش، سخنش را تکذیب میکند! میگوید: ما آنها را مثل الله دوست نداریم، و آنها را با الله همسان نمیگردانیم، اما برای آنها و حرماتشان بیشتر از اینکه برای الله خشمگین شود، خشمگین میشود! اگر کسی معبودانشان را یاد کند، شاد میشوند و بشاشت مییابند؛ مخصوصاً وقتی چیزی ذکر شود که در آنها نیست مثل اینکه بگویند آنها یاریرسان و اندوهبر و برآوردهکنندهی حاجات و واسطهی میان خداوند و بندگان هستند... اما اگر الله به تنهایی و توحید خالص نزد آنها یاد شود، دچار وحشت و ضیق و سختی میشوند! به الله سوگند که این را آشکارا از آنها دیدیم و حجتی جز اینکه مانند برادرانشان (یعنی مشرکین مکه) بگویند "عاب آلتهنا" (به معبودانمان عیب گرفتهاند) نداشتند؛ گفتند از قدر مشایخ و ابواب حاجتمان کاستهاید! در قرآن پر از امثال و نظائر اینهاست [=آنچه پیشتر از مراتب چهارگانهی قطع اصول شرک ذکر کرده است] ولی بیشتر مردم گمان میکنند که آنچه در قرآن آمده، شامل اینها نمیشود و دربارهی نوع و مردمی است که رفتهاند و وارثی به جا نگذاشتهاند؛ درحالیکه اگر مشرکین عصر ظهور اسلام رفته باشند، کسانی وارثشان شده و جایشان را گرفتهاند که مثل، یا بدتر یا پایینتر از آنها باشند!»
نقل با اندکی اختصار از: مدارج السالكين، الناشر: دار الكتاب العربي، ج 1، ص 351
خبر: یوتیوب هر گونه محتوای ضد واکسن را مسدود میکند.
حساب Rand Paul سیاستمدار آمریکایی به خاطر تبلیغ اینکه "ماسک پارچهای در برابر ویروس کرونا بیاثر است" تعلیق شده است تا جلوی نشر مطالب گمراهکننده گرفته شود.
تعلیق: آنها از نشر این محتوا نگران هستند، زیرا معتقدند که باعث به خطر افتادن دنیای مردم میشود. البته ما هم نگران آخرت مردم هستیم!
حساب Rand Paul سیاستمدار آمریکایی به خاطر تبلیغ اینکه "ماسک پارچهای در برابر ویروس کرونا بیاثر است" تعلیق شده است تا جلوی نشر مطالب گمراهکننده گرفته شود.
تعلیق: آنها از نشر این محتوا نگران هستند، زیرا معتقدند که باعث به خطر افتادن دنیای مردم میشود. البته ما هم نگران آخرت مردم هستیم!
از نامهای سرورمان رسول خدا محمد صلی الله علیه وسلم: «الضّحُوك القَتّال»
پیامبرمان پیامبر رحمت است، نه پیامبر ذلت!
چه عظیم و باشکوه است! در نفوس مؤمنین امید و قدرت میدمد و سستیها را میزداید!
شیخ الاسلام ابن قیم رحمه الله در کتاب گرانبهاتر از طلایش یعنی زاد المعاد فرموده است: «"الضحوك القتال" دو اسم هستند که همراه هم میآیند و جدا نمیشوند؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم به روی مؤمنین میخندیدند و ترشرو، چهرهدرهمگرفته، عصبی و بداخلاق نبودند. در عین حال با دشمنان الله میجنگیدند و از سرزنش سرزنشگری نمیترسیدند!»
زاد المعاد، الناشر: الرسالة، ج 1، صص 94-93
«نبی الرحمة» درست است، اما «نبي الملحمة» هم بودهاند!
اللهم صل على محمد وآل محمد
پیامبرمان پیامبر رحمت است، نه پیامبر ذلت!
چه عظیم و باشکوه است! در نفوس مؤمنین امید و قدرت میدمد و سستیها را میزداید!
شیخ الاسلام ابن قیم رحمه الله در کتاب گرانبهاتر از طلایش یعنی زاد المعاد فرموده است: «"الضحوك القتال" دو اسم هستند که همراه هم میآیند و جدا نمیشوند؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم به روی مؤمنین میخندیدند و ترشرو، چهرهدرهمگرفته، عصبی و بداخلاق نبودند. در عین حال با دشمنان الله میجنگیدند و از سرزنش سرزنشگری نمیترسیدند!»
زاد المعاد، الناشر: الرسالة، ج 1، صص 94-93
«نبی الرحمة» درست است، اما «نبي الملحمة» هم بودهاند!
اللهم صل على محمد وآل محمد
"Asking yourself a question, that's how resistance begins!"
مقاومت و اعتراض اینگونه آغاز میشود: از خودت یک سؤال میپرسی!
#کمپرت
مقاومت و اعتراض اینگونه آغاز میشود: از خودت یک سؤال میپرسی!
#کمپرت
ابوحامد غزالی (505 هــ) در مقدمهی الاقتصاد گفته است که «غلات معتزله و فلاسفه از خُبث و ناپاکی درونشان به اینجا رسیدهاند که با عقل به معارضت قواطع شرعی بپردازند!»
محقق (طــ دار البصائر) در حاشیه برای توجیه و اعذار گفته است: «آن نصوص شرعی که از نظر امام غزالی و جماعت ایشان قطعی باشد، ممکن است از نظر معتزله و فلاسفه، چنین نباشد؛ در نتیجه آنها هم به خودشان اجازه میدهند که وقتی این نصوص با عقلشان تعارض پیدا کرد، به تأویل و صرف ظاهرشان بپردازند!»
محقق (طــ دار البصائر) در حاشیه برای توجیه و اعذار گفته است: «آن نصوص شرعی که از نظر امام غزالی و جماعت ایشان قطعی باشد، ممکن است از نظر معتزله و فلاسفه، چنین نباشد؛ در نتیجه آنها هم به خودشان اجازه میدهند که وقتی این نصوص با عقلشان تعارض پیدا کرد، به تأویل و صرف ظاهرشان بپردازند!»
شیخ الاسلام ابن تیمیه در تدمریه فرموده است: «کسانی که بعضی از صفات را نفی میکنند و بعضی را اثبات میکنند، قانون مستقیمی ندارند و وقتی به آنها گفته شود که "چرا آن را تأویل کردید و این را اقرار؟"، جواب درستی نخواهند داشت و این تناقضشان در نفی است. اما تناقضشان در اثبات این است که وقتی نصی را به معنای دیگری تأویل میکنند، همان لازمی که در معنای اول (که ظاهر لفظ از آن برگردانده شده) وجود داشته در معنای دومی که اختیار کردهاند هم وجود دارد؛ مثلاً وقتی کسی بگوید که "تأویل محبت، رضایت، غضب و سخط خداوند، ارادهی ثواب و عقاب است"، در اراده هم لازمی که در آن صفات بوده، وجود دارد!»
و در درء التعارض (5/343) فرموده است: «از آنها میپرسیم: تفاوت آنچه تأویلش را جائز دانستید و آن را از مفهوم ظاهریاش برگرداندید، با آنچه تأویلش نکردید و ظاهرش را پذیرفتید، چیست؟ دو انتخاب دارند: یا سخن جمهورشان را تکرار میکنند که "هرچه دلیل عقلی قاطعی با آن تعارض یافت را تأویل میکنیم و آنچه معارض قطعی نداشت را میپذیریم"، و در جواب گفته میشود که در این صورت نمیتوانید تأویل را از چیزی نفی کنید، زیرا چنانکه گذشت، امکان نفی تمام معارضات عقلی وجود ندارد! همچنین نبودن معارض عقلی قاطع، موجب جزم به مدلول دلیل سمعی نمیشود...»
و در درء التعارض (5/343) فرموده است: «از آنها میپرسیم: تفاوت آنچه تأویلش را جائز دانستید و آن را از مفهوم ظاهریاش برگرداندید، با آنچه تأویلش نکردید و ظاهرش را پذیرفتید، چیست؟ دو انتخاب دارند: یا سخن جمهورشان را تکرار میکنند که "هرچه دلیل عقلی قاطعی با آن تعارض یافت را تأویل میکنیم و آنچه معارض قطعی نداشت را میپذیریم"، و در جواب گفته میشود که در این صورت نمیتوانید تأویل را از چیزی نفی کنید، زیرا چنانکه گذشت، امکان نفی تمام معارضات عقلی وجود ندارد! همچنین نبودن معارض عقلی قاطع، موجب جزم به مدلول دلیل سمعی نمیشود...»
شیخ طریفی فرج الله عنه فرموده است:
«محققنشدن نتایج به معنای اشتباهبودن مسیر نیست؛ زیرا واجب، درستبودن مسیر است نه رسیدن به انتهای آن و در قیامت پیامبری میآید که تنها یک پیرو دارد، و پیامبری میآید که کسی با او نیست!»
أسطر في النقل والعقل والفکر، الناشر: دار المنهاج، ص 180
«محققنشدن نتایج به معنای اشتباهبودن مسیر نیست؛ زیرا واجب، درستبودن مسیر است نه رسیدن به انتهای آن و در قیامت پیامبری میآید که تنها یک پیرو دارد، و پیامبری میآید که کسی با او نیست!»
أسطر في النقل والعقل والفکر، الناشر: دار المنهاج، ص 180
خبر: یکی دیگر از مجرمانی که به پیامبر صلی الله علیه وسلم بیاحترامی کرده بود و از سوی تنظیم القاعده برای سرش جایزه تعیین شده بود، در یک تصادف به هلاکت رسید تا با دیگر حاقدان محشور گردد والحمد لله الذي بنعمته تتم الصالحات.
اللهم زد وبارك.
اللهم زد وبارك.
مهندس ماهر امیر (نویسندهی الانتصار للتدمریة)، بعد از معرفی لیستی از کتابهای رد الحادی و آنچه برای اثبات صحت اسلام تألیف شده، نوشته است: "اگر عقیده و علوم آلی را تا مرحلهی متوسطی نخوانده باشی، کتابهای ذکرشده تو را از انسانی کتابی، ناقل خوب یا دعوتگری کارآمد فراتر نمیبرد... بلکه به آنکه ابتدا عقیده نخوانده و پلهپله پیش نیامده، ورود به این ابواب را توصیه نمیکنم!"
تحقیق توحید به سه چیز باز میگردد:
1- ترک شرک با تمام انواعش
2- ترک بدعت با تمام انواعش
3- ترک معاصی با تمام انواعش
#شرح_كتاب_التوحيد #صالح_آل_الشيخ
1- ترک شرک با تمام انواعش
2- ترک بدعت با تمام انواعش
3- ترک معاصی با تمام انواعش
#شرح_كتاب_التوحيد #صالح_آل_الشيخ
هدایة الحیاری
وقتی خاطرات خود را میخوانی، تاریخ خود را میبینی! شخصیتهایی که همهی آنها خودت هستی، پر از کارهای ناامیدکننده و خواستههایی سطحی. انگار که روی قلهی کوه به تماشای آنچه در کوهپایهها میگذرد نشستهای. اگر مانند من فراموشکار باشی، خاطراتت ریاضی پیوسته نیست،…
عبرت عجیبی در خاطرهخوانی هست: اینکه هیچ چیز ثابت نمیماند!
خواستههای انسان بسیار متغیرند، آن قدر که گاهی خودت را هم نمیشناسی!
"این کار را نکن! عاقبت ندارد!"، اما او صدایت را نمیشنود!
نگاه عاقل اندر سفیه.
تفالهی رؤیاها.
ندامت دستانت از نوشتن، شرم چشمانت از خواندن.
روی صبر لم دادهای، حسرت میخوری و افسوس مینوشی.
خواستههای انسان بسیار متغیرند، آن قدر که گاهی خودت را هم نمیشناسی!
"این کار را نکن! عاقبت ندارد!"، اما او صدایت را نمیشنود!
نگاه عاقل اندر سفیه.
تفالهی رؤیاها.
ندامت دستانت از نوشتن، شرم چشمانت از خواندن.
روی صبر لم دادهای، حسرت میخوری و افسوس مینوشی.