علامه سلیمان العلوان حفظه الله:
«کسی در مصلحتها مینگرد که به علم شرع و تقوا شناخته شده باشد، نه کسانی که آیات خداوند را به بهای اندکی میفروشند و هرگونه از آنها بخواهند فتوا میدهند و به جای حفظ مصالح شرعی، به مصالح شخصی و اهداف سیاسی میاندیشند!»
@Hedayah1
«کسی در مصلحتها مینگرد که به علم شرع و تقوا شناخته شده باشد، نه کسانی که آیات خداوند را به بهای اندکی میفروشند و هرگونه از آنها بخواهند فتوا میدهند و به جای حفظ مصالح شرعی، به مصالح شخصی و اهداف سیاسی میاندیشند!»
@Hedayah1
امام ابوقلابه رحمه الله فرموده است: «إذا حدثت الرجل بالسنة فقال: دعنا من هذا وهات كتاب الله، فاعلم أنه ضال!»
یعنی: وقتی برای کسی حدیثی نقل کردی و گفت: حدیث را رها کن و از قرآن دلیل بیاور، بدان که گمراه است!
ذهبی رحمه الله میگوید:
«من هم میگویم که وقتی متکلم مبتدع گفت: به جای قرآن و احادیث آحاد، دلیل عقلی بیاور، بدان که ابوجهل است!»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 4، ص 472
@Hedayah1
یعنی: وقتی برای کسی حدیثی نقل کردی و گفت: حدیث را رها کن و از قرآن دلیل بیاور، بدان که گمراه است!
ذهبی رحمه الله میگوید:
«من هم میگویم که وقتی متکلم مبتدع گفت: به جای قرآن و احادیث آحاد، دلیل عقلی بیاور، بدان که ابوجهل است!»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 4، ص 472
@Hedayah1
«هشام [بن عبدالملک] نزد کعبه آمد و سالم بن عبدالله [بن أمیر المؤمنین عمر بن خطاب] را دید و به او گفت: اگر نیازی داری، بگو تا برطرف سازم! سالم فرمود: شرم دارم که در خانهی خداوند از غیر خداوند چیزی بخواهم! بعد از اینکه بیرون آمدند، هشام گفت که اکنون اگر نیازی داری بگو! سالم گفت: حاجت دنیوی یا اخروی؟ هشام بن عبدالملک گفت: حاجت دنیوی! سالم فرمود: به خدا سوگند که دنیا را از کسی که مالک آن بود [یعنی خداوند] نخواستم، چگونه دنیا را از کسی بخواهم که مالک آن نیست؟!»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 4، ص 466
@Hedayah1
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 4، ص 466
@Hedayah1
هدایة الحیاری
"إذا بلغك أن أحمق استفاد عقلا فلا تصدق"! جواب این حماقت در پست بعدی ارائه میشود... @Hedayah1
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از برادران گفته بود که در گذشته، این اشخاص میگفتهاند: «الله در عوامل جرجانی فرموده است {فاجتنبوا الرجس من الأوثان}» و اگرچه این سخن از طنز خالی نباشد، اما برای بسیاری از خلفِ آن سلف صادق است.
اولاً این کلام مطلقاً از شیخ ابن عثیمین رحمه الله نیست و از محقق کتاب یعنی استاد سعد الصمیل است و اگر این شخص به مقدمهی همین چاپ (=دار ابن الجوزي) مراجعه کرده بود این را میدانست!
ثانیاً کتاب صفة الصفوة اثر ابن جوزی رحمه الله (597 هــ) است و این کلام که این مدعی کودن آن را «روایت» نامیده، عیناً در همانجا آمده است: «أبو مسلم الخولاني واسمه عبد الله بن ثوب: طرحه الأسود العنسي المتنبي باليمن في النار فلم تضره فكان يشبه بالخليل عليه السلام.»
صفة الصفوة، الناشر: دار الحديث، ج 2، ص 369
یعنی: ابومسلم خولانی که نامش عبدالله بن ثوب میباشد، اسود عنسی مدعی نبوت او را در یمن به آتش انداخت، اما آتش به او آسیبی نرساند و اینگونه به [ابراهیم] خلیل علیه السلام شباهت داشت.
و پیش از او، ابونعیم اصفهانی رحمه الله (430 هــ) در حلیة الأولیاء مانندش را گفته است: «طرحه الأسود العنسي المتنبئ باليمن في النار فلم تضره، فكان يشبه بالخليل إبراهيم عليه السلام في حاله!»
حلية الأولياء، الناشر: دار الكتاب العربي، ج 5، ص 120
این روایتی مسند نیست و هردو به همین جمله و خاتمهدادنش اکتفا کردهاند؛ پس نتیجه این میشود که به عقیدهی این شخص، ابن جوزی و ابونعیم غالی بودهاند و مردی از تابعین را همطراز ابراهیم علیه السلام میشمردهاند! آیا در نوشتهای دیگر عنوان «مرام ابوالفرج و ابونعیم» را میزند و به تشنیع و تخریب احمقانه مشغول میشود؟!
ثالثاً کلام واضح است و جای هیچ تشنیعی ندارد و هرکسی از عبارت «فکان یشبه بالخلیل» اینگونه برداشت کند که ابومسلم همطراز ابراهیم علیه السلام بوده، باید به چهارپایان ملحق شود، زیرا شباهت دو چیز در وجه یا وجوهی صورت میگیرد و مستلزم مماثلت مطلق نیست؛ همانطور که در اثر ابوجحیفه رضی الله عنه آمده است: «رأيت النبي صلى الله عليه وسلم وكان الحسن يشبهه» (بخاری و مسلم)، یعنی: من پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیدم و حسن [پسر علی رضی الله عنهما] شبیه ایشان بود! آیا این مبتدع به ابوجحیفه رضی الله عنه هم میتازد و در مرام او نیز چیزکی مینویسد؟! قبحه الله ومن رباه!
رابعاً احدی از ائمهی اهل سنت معتقد به افضلیت ولی بر نبی نبوده و به اتفاق اثریه، یک نبی از هر ولیای افضل است و مقام نبوت فراتر از مقام ولایت میباشد، بلکه ولایت تنها به وسیلهی پیروی از وحی حاصل میشود و مخالف انبیاء هرگز ولی نتواند بود. همچنین ولایت مقامی کسبی است که انسان با ایمان و تقوا به آن میرسد: {الذين آمنوا وكانوا يتقون} [یونس: 63] بر خلاف نبوت که به اتفاق ائمهی دین کسبی نیست.
والحمد لله رب العالمين
@Hedayah1
یکی از برادران گفته بود که در گذشته، این اشخاص میگفتهاند: «الله در عوامل جرجانی فرموده است {فاجتنبوا الرجس من الأوثان}» و اگرچه این سخن از طنز خالی نباشد، اما برای بسیاری از خلفِ آن سلف صادق است.
اولاً این کلام مطلقاً از شیخ ابن عثیمین رحمه الله نیست و از محقق کتاب یعنی استاد سعد الصمیل است و اگر این شخص به مقدمهی همین چاپ (=دار ابن الجوزي) مراجعه کرده بود این را میدانست!
ثانیاً کتاب صفة الصفوة اثر ابن جوزی رحمه الله (597 هــ) است و این کلام که این مدعی کودن آن را «روایت» نامیده، عیناً در همانجا آمده است: «أبو مسلم الخولاني واسمه عبد الله بن ثوب: طرحه الأسود العنسي المتنبي باليمن في النار فلم تضره فكان يشبه بالخليل عليه السلام.»
صفة الصفوة، الناشر: دار الحديث، ج 2، ص 369
یعنی: ابومسلم خولانی که نامش عبدالله بن ثوب میباشد، اسود عنسی مدعی نبوت او را در یمن به آتش انداخت، اما آتش به او آسیبی نرساند و اینگونه به [ابراهیم] خلیل علیه السلام شباهت داشت.
و پیش از او، ابونعیم اصفهانی رحمه الله (430 هــ) در حلیة الأولیاء مانندش را گفته است: «طرحه الأسود العنسي المتنبئ باليمن في النار فلم تضره، فكان يشبه بالخليل إبراهيم عليه السلام في حاله!»
حلية الأولياء، الناشر: دار الكتاب العربي، ج 5، ص 120
این روایتی مسند نیست و هردو به همین جمله و خاتمهدادنش اکتفا کردهاند؛ پس نتیجه این میشود که به عقیدهی این شخص، ابن جوزی و ابونعیم غالی بودهاند و مردی از تابعین را همطراز ابراهیم علیه السلام میشمردهاند! آیا در نوشتهای دیگر عنوان «مرام ابوالفرج و ابونعیم» را میزند و به تشنیع و تخریب احمقانه مشغول میشود؟!
ثالثاً کلام واضح است و جای هیچ تشنیعی ندارد و هرکسی از عبارت «فکان یشبه بالخلیل» اینگونه برداشت کند که ابومسلم همطراز ابراهیم علیه السلام بوده، باید به چهارپایان ملحق شود، زیرا شباهت دو چیز در وجه یا وجوهی صورت میگیرد و مستلزم مماثلت مطلق نیست؛ همانطور که در اثر ابوجحیفه رضی الله عنه آمده است: «رأيت النبي صلى الله عليه وسلم وكان الحسن يشبهه» (بخاری و مسلم)، یعنی: من پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیدم و حسن [پسر علی رضی الله عنهما] شبیه ایشان بود! آیا این مبتدع به ابوجحیفه رضی الله عنه هم میتازد و در مرام او نیز چیزکی مینویسد؟! قبحه الله ومن رباه!
رابعاً احدی از ائمهی اهل سنت معتقد به افضلیت ولی بر نبی نبوده و به اتفاق اثریه، یک نبی از هر ولیای افضل است و مقام نبوت فراتر از مقام ولایت میباشد، بلکه ولایت تنها به وسیلهی پیروی از وحی حاصل میشود و مخالف انبیاء هرگز ولی نتواند بود. همچنین ولایت مقامی کسبی است که انسان با ایمان و تقوا به آن میرسد: {الذين آمنوا وكانوا يتقون} [یونس: 63] بر خلاف نبوت که به اتفاق ائمهی دین کسبی نیست.
والحمد لله رب العالمين
@Hedayah1
هدایة الحیاری
بسم الله الرحمن الرحیم یکی از برادران گفته بود که در گذشته، این اشخاص میگفتهاند: «الله در عوامل جرجانی فرموده است {فاجتنبوا الرجس من الأوثان}» و اگرچه این سخن از طنز خالی نباشد، اما برای بسیاری از خلفِ آن سلف صادق است. اولاً این کلام مطلقاً از شیخ ابن…
گفته میشود که مردی نزد یکی از علماء آمده و معنای کلمهی «کموج» را پرسید.
آن عالم گفت: این را در کجا دیدهای؟
پاسخ داد: در شعر امرئ القيس آمده است!
وليل كموج البحر... (=و چه شبهایی که چون موج دریا...)
آن عالم گفت: الکموج دابة تقرأ ولا تفهم!
یعنی: کموج، حیوانی است که میخواند ولی نمیفهمد!
@Hedayah1
آن عالم گفت: این را در کجا دیدهای؟
پاسخ داد: در شعر امرئ القيس آمده است!
وليل كموج البحر... (=و چه شبهایی که چون موج دریا...)
آن عالم گفت: الکموج دابة تقرأ ولا تفهم!
یعنی: کموج، حیوانی است که میخواند ولی نمیفهمد!
@Hedayah1
هدایة الحیاری
گفته میشود که مردی نزد یکی از علماء آمده و معنای کلمهی «کموج» را پرسید. آن عالم گفت: این را در کجا دیدهای؟ پاسخ داد: در شعر امرئ القيس آمده است! وليل كموج البحر... (=و چه شبهایی که چون موج دریا...) آن عالم گفت: الکموج دابة تقرأ ولا تفهم! یعنی: کموج، حیوانی…
📋 فصلی دربارهی نبوغ!
از ابن انباری نقل شده است:
«كيسان يسمع غير ما أقول، ويكتب غير ما یسمع، ويقرأ غير ما یكتب، ویحفظ غیر ما یقرؤه!»
نثر الدر في المحاضرات، الناشر: دار الكتب العلمية، ج 5، ص 160
یعنی: من چیزی میگویم و کیسان چیز دیگری میشنود، و چیزی غیر از آنچه شنیده مینویسد، و چیزی غیر از آنچه نوشته را میخواند، و در نهایت چیزی غیر از آنچه خوانده است را حفظ میکند!
@Hedayah1
از ابن انباری نقل شده است:
«كيسان يسمع غير ما أقول، ويكتب غير ما یسمع، ويقرأ غير ما یكتب، ویحفظ غیر ما یقرؤه!»
نثر الدر في المحاضرات، الناشر: دار الكتب العلمية، ج 5، ص 160
یعنی: من چیزی میگویم و کیسان چیز دیگری میشنود، و چیزی غیر از آنچه شنیده مینویسد، و چیزی غیر از آنچه نوشته را میخواند، و در نهایت چیزی غیر از آنچه خوانده است را حفظ میکند!
@Hedayah1
محمد بن نضر کوفی رحمه الله:
«اول علم گوشسپردن و خاموشبودن است، سپس حفظکردنش، سپس عملکردن و در نهایت اینکه آن را نشر کنی!»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 8، ص 176
@Hedayah1
«اول علم گوشسپردن و خاموشبودن است، سپس حفظکردنش، سپس عملکردن و در نهایت اینکه آن را نشر کنی!»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 8، ص 176
@Hedayah1
نقل است که همسرِ سلیم بن عتر رحمهما الله پس از وفاتش میگفت:
«الله تو را رحمت کند که هم پروردگارت و هم زنت را خوشنود میساختی!»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 4، ص 132
گفتم: متدین حقیقی آن است که حق الله، نفس و خانوادهاش را ادا کند. اما کسی که جانبی را گرفته و به جوانب دیگر بیاهمیت باشد، زاهد نه، بلکه گناهکار و مقصر است! سرورمان محمد صلی الله علیه وسلم، پیشوای عابدان بودند و حق مخلوق را نیز ادا میکردند!
@Hedayah1
«الله تو را رحمت کند که هم پروردگارت و هم زنت را خوشنود میساختی!»
سير أعلام النبلاء، الناشر: الرسالة، ج 4، ص 132
گفتم: متدین حقیقی آن است که حق الله، نفس و خانوادهاش را ادا کند. اما کسی که جانبی را گرفته و به جوانب دیگر بیاهمیت باشد، زاهد نه، بلکه گناهکار و مقصر است! سرورمان محمد صلی الله علیه وسلم، پیشوای عابدان بودند و حق مخلوق را نیز ادا میکردند!
@Hedayah1
- چگونه بدانم که پاسخم به مخالف ساقطکننده بوده است؟
+ اشکال خود را پس میگیرد و چیزی از کلامت را نقد نمیکند، سپس اشکال جدیدی مطرح میکند!
@Hedayah1
+ اشکال خود را پس میگیرد و چیزی از کلامت را نقد نمیکند، سپس اشکال جدیدی مطرح میکند!
@Hedayah1
شعبه رحمه الله فرموده است:
«اعمش مرا دید که برای گروهی حدیث نقل میکردم [یا سخن میگفتم]، به من گفت: ای شعبه! وای بر تو! مروارید را به گردن خوکها میآویزی؟!»
جامع بيان العلم وفضله، الناشر: دار ابن الجوزي، ج 1، ص 446
میگویم: کسانی از معاصرین از روی طمع یا جهل به ترجمهی کتابهای مطول حدیثی یا فقهی میپردازند و اینگونه مروارید را به گردن خوکها میآویزند؛ ندانستهاند که طلاب علم، این کتب را بعد از طی مراحل خاصی میخوانند و به قول بعضی از سلف، گذاشتن علم نزد نااهلان از ضایعساختن آن میباشد. امام بخاری رحمه الله در صحیح خود بابی تحت عنوان «باب من خص بالعلم قوما دون قوم كراهية أن لا يفهموا» گشوده است، یعنی: باب کسی که گروهی از مردم را به علم اختصاص داده و گروهی را نه، زیرا از اینکه آن را نفهمند کراهت داشته است!
@Hedayah1
«اعمش مرا دید که برای گروهی حدیث نقل میکردم [یا سخن میگفتم]، به من گفت: ای شعبه! وای بر تو! مروارید را به گردن خوکها میآویزی؟!»
جامع بيان العلم وفضله، الناشر: دار ابن الجوزي، ج 1، ص 446
میگویم: کسانی از معاصرین از روی طمع یا جهل به ترجمهی کتابهای مطول حدیثی یا فقهی میپردازند و اینگونه مروارید را به گردن خوکها میآویزند؛ ندانستهاند که طلاب علم، این کتب را بعد از طی مراحل خاصی میخوانند و به قول بعضی از سلف، گذاشتن علم نزد نااهلان از ضایعساختن آن میباشد. امام بخاری رحمه الله در صحیح خود بابی تحت عنوان «باب من خص بالعلم قوما دون قوم كراهية أن لا يفهموا» گشوده است، یعنی: باب کسی که گروهی از مردم را به علم اختصاص داده و گروهی را نه، زیرا از اینکه آن را نفهمند کراهت داشته است!
@Hedayah1
باید کار گروهی بیاموزیم و از خودرأیبودن بپرهیزیم. سیلی که غرق میکند، حاصل همان قطرات آب است!
@Hedayah1
@Hedayah1
بسیاری از علماء نپذیرفتهاند که عرب جاهلیت -که والدین پیامبر صلی الله علیه وسلم از آنها بودهاند- هم اهل فترت باشند، نمیدانم چگونه انسان غربی با وجود اینترنت از اهل فترت خواهد بود؟!
@Hedayah1
@Hedayah1
چرا...
▪️ اگر مسلمانی مرتکب اشتباهی شود، فریاد بر میآورند که مشکل از اسلام است
▪️ اما وقتی ملحدی اشتباه کرد، نمیگویند مشکل از الحاد است؟!
با اینکه آن عمل در اسلام منع شده، اما در الحاد منعی برای آن وجود ندارد!
@Hedayah1
▪️ اگر مسلمانی مرتکب اشتباهی شود، فریاد بر میآورند که مشکل از اسلام است
▪️ اما وقتی ملحدی اشتباه کرد، نمیگویند مشکل از الحاد است؟!
با اینکه آن عمل در اسلام منع شده، اما در الحاد منعی برای آن وجود ندارد!
@Hedayah1
Forwarded from انوار القرآن
📖 صفحهی 397
{وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱتَّبِعُوا۟ سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَٰيَٰكُمْ وَمَا هُم بِحَٰمِلِينَ مِنْ خَطَٰيَٰهُم مِّن شَىْءٍ ۖ إِنَّهُمْ لَكَٰذِبُونَ} [سورة العنكبوت: 12]
کافران به مؤمنان میگویند: از راه و روش و مکتب و آئین ما پیروی کنید (و اگر رستاخیز و حساب و کتابی در میان بود، مسؤولیّت آن را ما میپذیریم) و قطعاً گناهان شما را به عهده میگیریم! ولی آنان هرگز گناهان ایشان را به گردن نمیگیرند (و اصلاً کسی گناهان کسی را نمیتواند تقبّل کند، و بلکه هر کسی در گرو اعمال خویش است) و آنان قطعاً دروغ میگویند. [[«إِتَّبِعُوا سَبِیلَنَا»: از راه و روش ما پیروی کنید. از آئین و مکتب ما پیروی کنید. «وَ لْنَحْمِلْ»: باید که برداریم. به گردن میگیریم. «مِن شَیْءٍ»: اصلاً. به هیچ وجه.]]
{وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱتَّبِعُوا۟ سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَٰيَٰكُمْ وَمَا هُم بِحَٰمِلِينَ مِنْ خَطَٰيَٰهُم مِّن شَىْءٍ ۖ إِنَّهُمْ لَكَٰذِبُونَ} [سورة العنكبوت: 12]
کافران به مؤمنان میگویند: از راه و روش و مکتب و آئین ما پیروی کنید (و اگر رستاخیز و حساب و کتابی در میان بود، مسؤولیّت آن را ما میپذیریم) و قطعاً گناهان شما را به عهده میگیریم! ولی آنان هرگز گناهان ایشان را به گردن نمیگیرند (و اصلاً کسی گناهان کسی را نمیتواند تقبّل کند، و بلکه هر کسی در گرو اعمال خویش است) و آنان قطعاً دروغ میگویند. [[«إِتَّبِعُوا سَبِیلَنَا»: از راه و روش ما پیروی کنید. از آئین و مکتب ما پیروی کنید. «وَ لْنَحْمِلْ»: باید که برداریم. به گردن میگیریم. «مِن شَیْءٍ»: اصلاً. به هیچ وجه.]]
Forwarded from قناة د/ سلطان العميري
كيف تعامل أئمة السلف مع صفة اليد لله تعالى؟ | الشيخ د. سلطان بن عبد الرحمن العميري
https://drive.google.com/file/d/1VASoLkrT9aIKC-Gq56xrMmDFlT6wel0L/view?usp=drivesdk
https://drive.google.com/file/d/1VASoLkrT9aIKC-Gq56xrMmDFlT6wel0L/view?usp=drivesdk
هدایة الحیاری
نبرد آزادگان ننهایی2.pdf
خواندن کتاب «نبرد آزادگان» (معرکة الأحرار) برادر احمد سمیر را به همهی اعضا پیشنهاد میکنم.
@Hedayah1
@Hedayah1
به آیهی {الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه} [الزمر: 18] استدلال میکند تا مسلمان را به باتلاق شبهات بیاندازد؛ باید به شبهات گروههای مختلف گوش کند و در نهایت، بهترین را بپذیرد! کدام بهترین؟ بهترین شبههپرداز؟! و چه میزان از عمرش را باید در شبهات طوائف مختلف تلف کند؟! آیا صحابه و تابعین به این آیه با تفسیر شما عمل کردهاند؟ اگر جواب مثبت است، از کتابهای اسلامی نشان دهید که چگونه به آن عمل کردهاند!
باید مخالف را به این الزام کرد که اگر مراد از {القول}، عموم اقوال باشد، تکلیف فوق طاقت شده است؛ زیرا از عامی که بگذریم، خواص علماء و محققین هم تمامی اقوال را نشنیدهاند و بلکه همین مدعیان به اقوال خود مسلمین هم جهل دارند! پس چرا چیزی را میگویند که خود نکردهاند و چرا مردم را به نیکی دستور داده و خود را فراموش میکنند؟!
@Hedayah1
باید مخالف را به این الزام کرد که اگر مراد از {القول}، عموم اقوال باشد، تکلیف فوق طاقت شده است؛ زیرا از عامی که بگذریم، خواص علماء و محققین هم تمامی اقوال را نشنیدهاند و بلکه همین مدعیان به اقوال خود مسلمین هم جهل دارند! پس چرا چیزی را میگویند که خود نکردهاند و چرا مردم را به نیکی دستور داده و خود را فراموش میکنند؟!
@Hedayah1
تمامی این اصطلاحات، سخیف و پارادوکسیکال هستند و این مدعیان یا معنای دموکراسی و... را نمیدانند و یا اینکه از دین و شریعت چیزی نمیفهمند، و انگار که خداوند خطاب به اینها فرموده است: {ولا تلبسوا الحق بالباطل وتكتموا الحق وأنتم تعلمون} [البقرة: 42]، یعنی: حال آنکه که میدانید، حق را به باطل نیامیزید و آن را نپوشانید!
@Hedayah1