Telegram Web Link
پردۀ پنجم

همان صحنه پرده دوم


وقتی پرده بالا می رود، جادوگر سفید و تمام شاگردانش به جز زینب روی صحنه هستند.
جادوگر و دستیارش در حین گفت وگو سرگرم تماشای شاگرداناند که گروه گروه در حال اجرای حرکاتی رقص مانندند.
ناگهان حیلا شتابان وارد می شود در برابر جادوگر زانو می زند و با حرکاتی هیجان زده با شتاب ماجرایی را که برای زینب افتاده بازگو می کند.
ماجرا آن قدر نا منتظره است که جادوگر در ابتدا به سختی می تواند بفهمد که او چه می گوید مبهوت است. اندکی در اندیشه فرو می رود و سپس از جا بر می خیزد و دور اتاق راه می رود شاگردان نیز همه حیرت زده اند هر از گاه جادوگر به سمت پیرزن بر می گردد و پرسش هایی درباره جزئیات آن ماجرا می پرسد.
سرانجام تصمیم خود را می گیرد رو به شاگردان می کند و پیشنهادی به آن ها می دهد. عده ای موافقت خود را بی درنگ ابراز می کنند. جادوگر یکی از آن ها را بر می گزیند، او را روی صندلی می،نشاند هر دو دستش را می گیرد و به چشمانش خیره می شود.
شاگرد رفته رفته به خواب می رود وقتی چشمانش بسته می شود، جادوگر چند بار دستش را از روی او از سر تا پای می گذراند. شاگرد كاملاً در خواب مصنوعی فرو می رود. جادوگر چند پرسش از او می کند. از روی حرکات لبش معلوم است که پاسخ می دهد. اتاق نیمه تاریک می شود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 135 و 136

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


درون مایه پاسخ ها در قالب یک سلسله نگاره و تصویر روی دیوار پشتی می افت.
اتاق زینب. تنها است. هر یک از وضعیت هایی که تنش به خود می گیرد و هر حرکت و هر حالت چهره اش نمایان گر کشاکش و مبارزه سختی است که در درون او جریان دارد گاه از جا می پرد و با حالتی عصبی دور اتاق راه می رود؛ لحظه ای انگار بر آن چه شکنجه اش می دهد چیره شده و لحظه ای بعد از چیزی توانمند تر از عقلش شکست می خورد، درمانده و بیچاره روی نیمکت می افتد. معلوم است از چیزی سخت رنج می برد؛ این را می توان از روی حرکاتش که سرشار از اندوه و نا امیدی است، فهمید گاه انگار دارد از خود در برابر چیزی دفاع می کند اندیشه اش سر سختانه در برابر احساسی غریب یا خواسته ای که از وجودش می گذرد، ایستادگی می کند.
زینب آن قدر فرق کرده که حیلا پس از ورود خانمش را نمی شناسد به سختی به حیلا توجه می کند و به گفته های پیرزن و التماس هايش یا بی اعتنا است و یا با حرکات اشاره ای بی صبرانه ای پاسخ می دهد. پیرزن آزرده و دل خور بیرون می رود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 136

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


شکنجه ای که زینب می کشد پایان ندارد؛ مبارزه ای که درون او جریان دارد پیوسته شدید تر می شود. حس و حال های آمیخته به ترس، خواهش، کنجکاوی شرم با شتاب بیش تری درونش رنگ عوض می کنند. لحظه ای به شدت هیجان زده می شود و سپس ناگهان از حال می رود، مرتب تندتند از گوشه ای به گوشه دیگر می رود و نمی تواند قرار و آرام بگیرد.
در اوج بی قراری رسول با یک سینی جواهر از طرف جعفر وارد می شود. زینب از این دیدار غیر عادی به هیچ رو شگفت زده نمی شود به عکس انگار حتی منتظر آن بوده است.
رسول پس از تقدیم هدایا شروع به گفت و گو با زینب می کند که با بی قراری از او پرسش هایی می کند. جواهرات را بر می دارد و بی اختیار با حالتی هیجان زده آن ها را جلوی آینه به خود آویزان می کند. در این میان رسول می کوشد او را به کاری ترغیب کند و در نهایت زینب راضی می شود.
حیلا دوباره وارد می شود، حیرت می کند و نمی تواند چیزی بفهمد، همه چیز برایش به شدت عجیب است. سرانجام وقتی می فهمد چه اتفاقی افتاده خودش را روی دست و پای زینب می اندازد و به او التماس می کند که درخواست های ملتمسانه رسول را نپذیرد، اما زینب انگار دیگر خودش نیست. پاهایش را با نا شکیبایی روی زمین می کوبد و از پیرزن می خواهد ساکت شود. سپس جامه بلندی را شتاب زده به تن می کند و با رسول بیرون می رود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 136 و 137

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


حیلا گیج مانده و نمی داند چه کار کند ناگهان به خودش می آید، شالش را روی سر می کشد و با شتاب بیرون می رود.
صحنه تغییر می کند و نور معمولی بر آن می تابد.
جادوگر از کنار کسی که به خواب مصنوعی برده شده بر می خیزد و با سرگشتگی دور اتاق راه می رود. دستیارش چندین بار دستش را روی کسی که به خواب مصنوعی فرو برده شده از سر تا پا می گذراند و او را بیدار می کند. یکی از شاگردان به او نوشیدنی می دهد.
حالا جادوگر فهمیده چه پیش آمده خروش وجودش را فرا گرفته و در عین حال حواسش جمع شده است. با بی قراری چندین بار در اتاق بالا و پایین می رود و سپس روی صندلی می نشیند و در اندیشه فرو می رود ناگهان از جا بر می خیزد و دستوراتی به دستیار و شاگردانش می دهد.
شتاب زده دستورات را اجرا می کنند. میزی در میانه اتاق می گذارند و دو رو برش را خلوت می کنند. چیز های گوناگونی از اتاق اندرونی می آورند؛ لباس های خاص دست افزار های گوناگون و عصایی روی بالشی کوچک پارچه ای سفید روی میز می اندازند که حاشیه هایش با نشانه های نجومی و فرمول های شیمیایی گلدوزی شده است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 137 و 138

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


جادوگر لباس مخصوص به تن می کند. پارچه ای روی دست می اندازد، کمربند خاصی را به دور کمر می بندد و پاهایش را با چیزی مانند لاستیک می پوشاند. چیزی همانند تاج بر سر می گذارد سربند پهنی با سه مخروط با نوک های تیز رو به بالا روی کتش ردایی مانند ردای کشیشان می پوشد. در این میان شاگردان هم با رهنمود های دستیار جادوگر آماده می شوند. پاهایشان را با پوشش همانندی می پوشانند و کمربند های همانندی به دور کمر می بندند. دستانشان را می شویند، آن را چندین بار به پایین تکان می رهند و سپس نوشیدنی خاصی می نوشند.
جادوگر دیگر آماده شده است ظرفی مانند یک کاسه بزرگ را بر می دارد و آن را در برابر خود روی میز می گذارد، ظرف دیگری با همان شکل، اما کوچک تر را آن سوی میز می گذارد. یک میله مسی دو ظرف را به هم پیوند می دهد. شاگردان آب گونه ای به او می دهند که او در داخل ظرف میریزد دور کاسه اول نه شمع است که شش تای آن ها روشن و سه تا خاموش است. جادوگر پس از گرفتن عصا در دست چپش کلمات نا شناخته ای بر زبان می آورد. در عین حال چهار شاگرد دو مرد در سمت راست و دو دختر در سمت چپ، دستانشان را از بالای کاسه کوچک می گذرانند. مشخص است که با این کار چقدر زود خسته می شوند‌ بی درنگ جفت دیگری جای آن ها را می گیرد. رفته رفته کاسه بزرگ تر از درون شروع به درخشش می.کند. در لحظه ای که این نور برای نخستین بار پدیدار می شو.د سه شمع خاموش روشن می شوند. هر بار که جادوگر عصا را نزدیک ظرف مــی ـبـرد، جرقه ای بیرون می زند و با گذشت زمان جرقه ها پرنورتر می شوند. شمع ها و نماد بالای اورنگ با درخشش بیش تری نور میدهند. مراسم ادامه می یابد. حرکات جادوگر جان می گیرند و شدت می یابند. صدای درون ظرف بلند تر می شود و در اوج غرش صدای شکستن از درون ظرف بلند می شود و انفجار وحشتناکی روی می دهد.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 138 و 139

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


تاریکی بی درنگ همه جا را فرامی گیرد و سپس کم کم نور باز می گردد و همه جا نیمه روشن می شود. روی دیوار پشتی نگاره هایی پدیدار می شود که بخشی از غار جادوگر سیاه را نشان می دهد. او روی تختش نشسته و خود را کج و کوله می کند و حرکات پر تشنجی از خود بروز می دهد. جادوگر سفید به کار های خود ادامه می دهد. دوباره انفجار وحشتناکی روی می دهد و به دنبال آن پژواکی از پشت صحنه به گوش می رسد که با جیغ سوت و غرش همراه است. جادوگر سیاه در اثر حرکات پر تشنج خود از روی تخت به زمین می افتد. دوباره تاریکی همه جا را فرا می گیرد و سکوتی خفقان آور چیره می شود به دنبال آن دوباره نور باز می گردد و نگاره غار ناپدید می شود.
جادوگر سفید به شدت خسته و فرسوده شده است؛ شاگردانی که به او کمک کرده اند. هم کم تر از او خسته نیستند، اما کار ادامه می یابد. آن ها با شتاب ظرف ها و شمع ها را از روی میز بر می دارند. میز را هم بر می دارند و به جایش مبل راحتی می گذارند که جادوگر روی آن می نشیند. شاگردان دور تا دورش می ایستند جادوگر که عصا را هنوز به دست دارد چشمانش را می بندد و با کانون مندی زیر لب چیزی می گوید رفته رفته نور دوباره کم می شود. نگاره دیگری پدیدار می شود. بخشی از اتاق جعفر را نشان می دهد روی نیمکت لم داده و با حالتی از شادمانی و خشنودی از خود چشم به سمت اتاق اندرونی دوخته انگار منتظر کسی است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 139 و 140

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


زینب با زنی وارد می شود که در برابر جعفر تعظیم می کند با دستش به زینب اشاره می کند و بی درنگ از اتاق بیرون می رود.
جعفر بلند می شود دست زینب را می گیرد و قصد دارد او را روی نیمکت بنشاند که ناگهان هر دو در جا خشکشان می زند. پس از مدت کوتاهی می چرخند و مثل آدم آهنی از اتاق خارج می شوند.
خیابان ها و کوچه هایی که آن دو مانند خواب روها از آن ها می گذرند هم چون آذرخش پیدا و ناپیدا می شوند. نگاره ناپدید می شود. نور پیشین دوباره باز می گردد و در این لحظه جعفر و زینب وارد می شوند.
هر دو انگار خوابند با پدیدار شدن آن ها، جادوگر نفس راحتی می کشد و از جا بلند می شود و شروع به در آوردن ردایش می کند دستیار و عده ای از شاگردان جعفر و زینب را روی صندلی می نشانند و زینب را بیدار می کنند.
وقتی زینب به خودش می آید. از دو رو بری های می پرسد چه شده. ماجرا را برایش بازگو و به جعفر که خواب است اشاره می کنند. ناگهان همه چیز را به خاطر می آورد به زیر گریه می زند و با حرکاتی جادوگر می اندازد.
او که ردایش را از تن در آورده روی زینب خم می شود و دست به سر او می کشد و از زمین بلندش می کند. سپس به سوی جعفر می رود که دیگر به خودش آمده است. نخست جعفر گیج و حیرت زده است اما وقتی می فهمد چه اتفاقی افتاده به هیجان می آید و شروع به تهدید کردن جادوگر می کند. جادوگر با لبخندی آرام به او پاسخ می دهد.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 139 و 140

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


جعفر گوش می دهد و رفته رفته آرام می شود. جادوگر به سخنانش ادامه می دهد و گفتارش را با حرکات دست همراهی می کند با انگشت اشاره ای به دیوار پشتی می کند که بی درنگ نگاره ای روی آن پدیدار می شود.
خیابان پر جمعیتی دیده می شود؛ بیش تر آن ها زن کودک و سالمند هستند. جعفر از خیابانی فرعی وارد می شود؛ پیر و خمیده و نزار است موجودی نورانی در پیش است با وجود سن و سالش جعفر بسیار شاد و شنگول می نماید. تمام جمعیت به او خوشامد می گویند و زن و مرد در برابرش خم میشوند و بچه ها برایش گل می آورند شادکامی خوشی و فیض همه جا را فرا گرفته.
جاودگر به سخن ادامه می دهد. نگاره تغییر می کند.
همان خیابان پرازدحام دوباره جعفر پدیدار می شود، اما این بار موجودی وحشتناک و تاریک در پی او است. جعفر پیرمردی با سیمایی تلخ و شرور کسانی که با او برخورد می کنند، با نفرت از او روی بر می گردانند و جلوی پایش تُف می اندازند؛ پسر ها به سویش سنگ پرتاب می کنند؛ دل آشوبه و د لزدگی از سرورویشان می بارد و مشخص است که همه از دیدن او به حالت تهوع و انزجار می افتند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 140 و 142

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


جان کلام جادوگر این بوده: "هر چه بکاری بدروی. کار های امروز سنگ بنای آینده اند؛ همه چیز های خوب و بد ثمره گذشته اند. وظیفه هر کس در هر لحظه این است که با کار باز یابنده روی گذشته آینده را آماده کند. این قانون سرنوشت است و باشد که مایه تمامی قوانین پر فروغ ماند."
در این لحظه نور دوباره کم می شود؛ حرکاتی دیده می شود. با بازگشت نور دستیار در سمت راست جادوگر نشسته و زینب در سمت چپ او و دارد دستان جادوگر را می بوسد. جعفر با حالت احترام روی پا ایستاده بقیه شاگردان هم دو را دور اورنگ و در گوشه و کنار اتاق با حال و هوا های گوناگون دیده می شوند.
جادوگر دست راستش را بلند می کند به بالا می نگرد و به حالت دعا این گفته را بر زبان می آورد:
"آفریدگار بزرگ و شما ای همه دستیاران او به ما کمک کنید تا بتوانیم همواره خود را به خاطر بیاوریم تا شاید از کار های غیر ارادی بپرهیزیم، چرا که تنها از راه آن ها است که دیو سرشتی می تواند خود را متجلی سازد."
و همه با هم می خوانند نیرو ها دگرگون می شوند تا باشند.
جادوگر دوباره با دو دستش آن ها را دعا می کند و می گوید: "باشد که آشتی امید، هوشیاری و دادگری همواره با شما باشد."
و همه با هم می خوانند: 'آمین"


گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 141 و 142

پایان کتاب «نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی» از گرجیف

با تشکر از حضورتان
اکبرلو 🌹


در ادامه با ما باشید ...


کانال گرجیف
@Gordjief
سلام همراهان عزیز

دوستان عزیزم حق اشتراک مرداد ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm

پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
نام کتاب : کتاب زبان فراموش شده کودکان

نویسنده : لیلیان فایراستون

مترجم : رویا منجم

تعداد صفحات : 288

انتشارات : علم

قیمت کتاب 90 تومان

کانال گرجیف
@Gordjief

👇👇👇
فهرست مطالب - 1
فهرست مطالب - 2
پیش گفتار نویسنده برای ترجمه فارسی


از زمان چاپ این کتاب در چند سال پیش خوانندگان زیادی برای من نامه نوشته اند و پرسیده اند چه گونه این انگاره ها را پیاده کنند. آیا می توانم سیاهه ای از «بکنید ها» و «نکنید ها» را با آن ها سهیم شوم؟ اما هم اکنون هم کتاب های بی همتایی وجود دارد که این گونه پند را در اختیار می گذارند و مادر و پدرها و آموزش گران می توانند پندی را که نیاز دارند از چنین منابعی بگیرند.
اصول این کار ربطی به تاکید روی رفتار ندارد. این انگاره ها بیش تر نیازمند خود آگاهی تمرین حضور ذهن و هشیاری با کودکان است. کوشش برای بیدار شدن باز شناسی واکنش های خود کارمان و رویارویی با فرزندانمان با حضور ذهن بیش تر تنها چند و چون کار است.
با هشیاری می توان متوجه شد که به چه چیز نیاز است و چه چیز می تواند تازه باشد حتی نگاهی آنی به رفتار خود کارمان لحن آوا و نگرشمان می تواند به شکل نا منتظره ای ما را به واقعیت تجربه کودک پیوند زند بدون این تلاش برای حضور، واکنش ها و نگرش های خودکار فرمان می رانند. نقش ما آموزش ،نبود نقش ما این بود که به کودکان اجازه فراگیری دهیم این از هر پاسخی مهم تر است. بدون بینشی تازه برای جایگزینی کودکی خود را نا خواسته با این باور راسخ تکرار می کنیم که به خاطر خوبی آن ها است.
پرسشم چیست؟ هدفم چیست؟ آیا می خواهم سرشت معنوی درون زادی کودکی را که به دستان من سپرده شده پیشتیبانی و تشویق کنم؟ آیا حاضرم کوشش کنم و بیازمایم و کوشش کنم و بیازمایم و بیازمایم؟ آیا به اندازه کافی زمان هست؟


ادامه دارد ...

ليليان فايراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 9 و 10

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


هنگام رویارویی با چرخ باد توفنده انرژی کودکان که بسی شتابنده تر از ما است، برای به یاد آوردن هدفمان گاه تنها یک صدم ثانیه فرصت داریم. لازم است شتاب اندیشه های چرخانمان را در هم بشکنیم.
کودکی که در برابرم است کیست؟ منظور واکنش ها و رفتارش نیست، بلکه کسی است که بزرگ شده است او را ببینید و به نگاره در آورید. چه بزرگ سالی را می خواهید بزرگ کنید؟
آموزه جورج گورجیف در این باره این بود که به کودکان آرمان های والا و دست افزار های به درد بخور برای زندگی داده شود:
(آموزش و پرورش دومی) که در آن تنها تلاش مهم است و نه نتیجه ستايش تلاش و نه کودک، زنده نگاه داشتن پرسش هایشان کودکی می گوید اگر به من اعتماد نشود به خودم اعتماد نمیکنم. اگر به آرایم گوش داده نشود و ارزشمنده دیده نشوند. همواره برای قدرت و اختیار داری به بیرون چشم دارم و به عقل سلیم خودم باور نمی آورم.
با کوشیدن به بهترین شکلی که می توانستیم و مأیوس نشدن از "شکست هایمان" دریافتیم که کودکان بسیار بخشنده اند. هنگامی که با آن ها و با خودمان راستگو و یک دل هستیم، تلاش هایمان را می بینند و می ستایند همیشه با خود شروع می کنیم.
در این کار داستان هایی برای تشویق کودکان در جهت «اندیشیدن برای خودشان و بیم به دل راه ندادن است.»

با بهترین آرزو ها
ليليان فايراستون
اردیبهشت 2021 (1400)


ليليان فايراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 10 و 11

کانال گرجیف
@Gordjief
پیش گفتار


باز کردن این کتاب به سان پایین رفتن از مسیری در جنگل ها كتس کیل و رسیدن به نهری از آب صاف و زلال بود که دور ریشه های به هم پیچیده درختان و سنگ های خزه بسته به آرامی جریان داشت.
نا منتظره و فرح بخش زانو، زدم تا مشتی آب از آن بردارم و با دقت مزه کنم و آن را روی صورتم بپاشم.
لیلیان فایراستون با یاد آوری زبان فراموش شده کودکی هدیه ای به ما می دهد - ما همه به گونه ای هنوز کودک هستیم، می توانیم تلاش کنیم. فایر استون کار شگفت انگیزی را زنده می کند که سال های شصت میلادی به دست مادام ژان دوسالزمن آغاز شد و به دست نویسنده و همکارانش پیش برده شد. این کار فعالیت نیمه وقت گروهی بود که به این منظور طراحی شده بود تا آموزش و پرورش قراردادی کودکان آن اجتماعی را کامل کند که همگی در کار - زیستن آگاهانه زندگی تکاملی - بودند که جورجی گورجیف آموزگار معنوی آموزش داده بود.
فصل به فصل وارد دنیای کودکان شدم، با آن ها به گذشته بازگشتم فضا و توجه ای را گرفتم که سخت در کودکی خودم کم داشتم از واقع گرایی استوار اما مهربانانه بزرگ سالان چالش های الهام بخشی که به کودکان داده می شد و دامنه گسترده ای از تجربه هایی که با دقت برای آنان آرایش داده شده بود، لذت بردم جدی گرفته می شدند، از همان آغاز در مقام افرادی کامل بزرگ داشته می شدند، برای استعداد های درون زادی شان به آنان احترام گذاشته می شد و هم زمان، به شکل زبر دستان های این توانایی را می یافتند که آن ها را رشد دهند.


ادامه دارد ...

ليليان فايراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 12 و 13

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


باعث شد درباره باز آموزی ای بیندیشم که این بخت را داشتم که در دومین کودکی خود نیک بختانه خود دریافت کنم. در دهه بیست خود در زمانی از آن لذت بردم که همه چیز را دوباره از دوست و آموزگار معنوی خود لامای بزرگوار مغولی کِشه و انگیال بیاموزم که نهر آموزه اش از تبت شاید از همان سرچشمه هایی می آمد که بسیار به سرچشمه های آموزه گورجیف نزدیک بودند.
کار با كودكان البته کامل کننده بود، زیرا آن ها به مدارس قرار دادی می رفتند اما چه تکمیل کننده لازمی! مادر و پدر هایشان شرکت کننده های نیک بختی در اجتماعی خاص بودند که پیرامون کار بیداری از هستی مکانیکی روزمره سوی مندی یافته بود روش هایی برای باز کردن دل به آن ها آموزش داده می شد که اجازه می داد دانایی یک دلانه ای جایگزین واکنشی رفتار کردن فرمولی شود، اما آقای گورجیف از این که کودکان در معرض آموزه های رسمی قرار بگیرند که از دید آن ها آموزش پذیرش مجموعه ای از باورها بدون نقد آن ها بود دوری می کرد. آگاه بود که در حضور گوش بزنگانه بزرگ سالانی که روی خودشان کار می کردند تا نسبت به همه چیز آگاه بمانند، تنها لازم بود کودکان آزادی و بر انگیختگی داشته باشند تا اجازه دهند خودانگیختگی خودشان پدید آید، اطمینان به نفس و شهامت بیابند و حساسیت و توانمندی هایشان را پرورش دهند. انگاره کانونی این بود که به آن ها اجازه داده شود تاخود را بیابند همان طور که هستند زندگی کنند بی همتایی خود را بیدار کنند و نگذارند به چیز های به در به خوری برای نگهداری سبک زندگی زیر فشار رفته جامعه صنعتی از پیش اندیشیده شده قالب ریزی شوند.


ادامه دارد ...

ليليان فايراستون
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 13 و 14

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


دالای لاما هنگام دریافت درجه افتخاری از دانشگاه کلومبیا در اشاره های خود گفت تا چه اندازه آموزش و پرورش مهم بود و چه قدر افتخار کرده و این و آن اما سپس به شکلی فراموش نا شدنی و بسیار توانمندانه تا انگار به ستون های سنگی لو روتوندا رخنه کند اعلام کرد:
"و با این حال چیزی که در آموزش و پرورش مدرنی که شما این جا پیاده می کنید من را نگران می کند. این است که به مغز باهوش آموزش می دهد و نه به دل پاک مغز باهوش بدون دل پاک کافی نیست و در واقع می تواند برای خود و دیگران خطرناک باشد والا مقامان گرد آمده تایید تکان دادند، اما در پی آن هیچ تغییری در برنامه درسی ندیدم.
این کتاب بی همتا و ژرف به ما کمک می کند تا چیزی از زبان فراموش شده کودکی به یاد بیاوریم. برای تمامی ما که بسیار به آسانی تماس با آمادگی کودک وار خود را برای لحظه کنونی از دست می دهیم. ارزش تخمین نا پذیری دارد با افسون و آسودگی سخاوتمندانه نویسنده، بی پردگی، روانی و برازندگی سنتاش را انتقال می دهد و این توانایی را به ما بدهد تا زبان ژرف تر خود را باز یابیم، خود را به یاد بیاوریم و برای بزرگ داشت. آن چه هر روز مهم ترین است، بر پا خیزیم از خواندن این کتاب لذت زیادی بردم و افتخار دارم که آن را به عنوان گنجی گران بها برای تمامی شما معرفی کنم.

تِنزين رابرت تورمَن
استاد جی تسونگ خاپا مطالعات بومی - تبتى
دانشگاه کلومبیا وو داستاک، نیویورک
5 اکتبر، 2009


ليليان فايراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 14 و 15

کانال گرجیف
@Gordjief
یادداشت یک روان پزشک


انگاره های گورجیف در باره آموزش و پرورش کودکان به طور کامل با دانش و شناخت و درک و دریافت روان کاوی کودک و چند و چون کار کردن با کودکان برای رشد محافظت و یکپارچگی اخلاقیت و توانایی اندیشیدن و تصمیم گرفتن هم بستگی دارد. هدف از روانکاوی کودک نگاه داشتن آیین های از راه کندوکاوی بی مرز و بی کرانه در برابر کودکان است تا خودشان را درک و دریافت .کنند. کار گورجیف با کودک درست همین کار را می کند.
این کتاب راهنمایی به درد به خور برای برخوردی پر مهر و توجه و پرورش دهنده با کودکان می یابید. هدف پیوند زدن آن ها با خود درون شان است این برخورد تجربه شادی، سرزندگی و راستی و درستی (حقیقت) برای کودکان به ارمغان می آورد که میوه های اشتباه ناپذیر روش شناسی است.
من که خود به اندازه کافی نیک بخت بودم که این آمادگی بی همتا را در کودکی و نوجوانی داشته باشم. این انگاره ها را در مقام بزرگسال در کارم از نو کشف کردم؛ آن ها آمادگی گران بهایی برای هم بخشی واقعی از خود به دنیا است.


ریسا لونسون گولد

کارشناس روانگاوی کودک، نوجوان و بزرگسال استادیار روان کاوی در دانشکده پزشکان و جراحان دانشگاه كلومبيا. روان کاو‌ تمام وقت در بیمارستان دانشگاه نورث شور و بیمارستان یهودیان لانگ ایلند دکتر گولد به تازگی درباره" آیا ما داریم فرزندانمان را درست بار می آوریم؟" در 25 مین گردهم آویی کالج هاروارد سخنرانی کرده است.


لیلیان فایراستون
زبان فراموش شده کودکان
ص 16 و 17

کانال گرجیف
@Gordjief
آشنایی


کتابخانه ها سرشار از کتاب هایی درباره جست و جوی معنوی است. اما چیز زیادی درباره چند و چون بارآوردن کودکان برای یافتن صفات خودشان و شهامت زیستن روی پای خودشان وجود ندارد. این چالشی برای ما - گروهی از بزرگ سالانی بود که دعوت شدیم کار با کودکان را در ابتدای سال های 60 میلادی در نیویورک آغاز کنیم. تیم کودکان که کانون زندگی من به مدت 20 سال شد، بر بنیان انگاره های جورج گورجیف استوار بود کشاکش ما به ارمغان آوردن تجربه معنوی زندگی بدون به زور آموختن مجموعه ای از باور های نقد نشده به آن ها بود.
در سال 1912 که جورج ایوانویچ کورجیف در باختر زمین پدیدار شد، آموزه ای را با خود به همراه آورد که ثمره دهه ها جست وجو در میان سنت ها معنوی باستانی و گاه پنهان شده از خاور زمین بود. محفلی که کم کم پیرامون او شکل گرفت شمار زیادی از روشن فکران و هنرمندان روز را در بر می گرفت که انگاره های او را به گوش شمار بیش تری می رساندند. این انگاره ها تأثیر محسوسی در رشته های گوناگونی مانند فیزیک، موسیقی، ریاضیات کارگاه نمایش (تئاتر) و فیلم داشت.


ادامه دارد ...

لیلیان فایراستون
ص 18 و 19

کانال گرجیف
@Gordjief
2024/09/29 11:23:56
Back to Top
HTML Embed Code: