با تنت برای تنام لالا گفتی.
چشمهای تو با من بود
و من چشمهایم را بستم
چرا که دستهای تو اطمینانبخش بود
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
چشمهای تو با من بود
و من چشمهایم را بستم
چرا که دستهای تو اطمینانبخش بود
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
هرگزم در سر نباشد فکر نام
اين منم کاين سان ترا جويم بکام
خلوتی میخواهم و آغوش تو
خلوتی میخواهم و لبهای جام
فرصتی تا بر تو دور از چشم غير
ساغری از باده هستی دهم
بستری میخواهم از گلهای سرخ
تا در آن يک شب ترا مستی دهم...
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
اين منم کاين سان ترا جويم بکام
خلوتی میخواهم و آغوش تو
خلوتی میخواهم و لبهای جام
فرصتی تا بر تو دور از چشم غير
ساغری از باده هستی دهم
بستری میخواهم از گلهای سرخ
تا در آن يک شب ترا مستی دهم...
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
ای معشوق
ای محالِ صادق
ممکن شو
شانه هایم عطش بوسه های تو را کم دارند
غافلگیرم کن ...
#نصرت_رحمانی
✦ @foroogh_shamloo ✦
ای محالِ صادق
ممکن شو
شانه هایم عطش بوسه های تو را کم دارند
غافلگیرم کن ...
#نصرت_رحمانی
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو از باغ آمدی، از خلوت آغوش آهوها
قدمهای تو میگفتند:
تو ما را می شناسی،
تو، یقیناً می شناسی، تو
و با تو هجرت یک گام و گام دیگرت،
مبعوث در جولان
و من گفتم: به پهلوی چپت بنگر، شب
مهتاب در دوران
ز ایوانهای مرمرپوش رویایم
دو پای تو دو سایه
دو تصویر درشت نورافکنهای گلها بود
دو تصویر درشتی که دریغا دور میگشتند
و ایوانهای مرمرپوش رویاها
فرو میریخت
#رضا_براهنی
✦ @foroogh_shamloo ✦
قدمهای تو میگفتند:
تو ما را می شناسی،
تو، یقیناً می شناسی، تو
و با تو هجرت یک گام و گام دیگرت،
مبعوث در جولان
و من گفتم: به پهلوی چپت بنگر، شب
مهتاب در دوران
ز ایوانهای مرمرپوش رویایم
دو پای تو دو سایه
دو تصویر درشت نورافکنهای گلها بود
دو تصویر درشتی که دریغا دور میگشتند
و ایوانهای مرمرپوش رویاها
فرو میریخت
#رضا_براهنی
✦ @foroogh_shamloo ✦
دوست داشتن
آخرین داشتهٔ آدمیست،
پنجره را باز بگذارید
ما چیزی برای پنهان کردن نداریم.
#سیدعلی_صالحی
✦ @foroogh_shamloo ✦
آخرین داشتهٔ آدمیست،
پنجره را باز بگذارید
ما چیزی برای پنهان کردن نداریم.
#سیدعلی_صالحی
✦ @foroogh_shamloo ✦
آه...
صدایت صدایت !
سراسر حسرتست ؛
مثل همآغوشی
معلق میدارد مرا ؛
میان پریشانی و جنون ،
بر دیوارههای قلعهی شب...
در حالیکه ،
درد میکشم از عذاب زندگی ،
دلتنگ توام
در حالیکه ،
درد میکشم از عذاب زندگی ،
بیشتر دوستت دارم....!
#غاده_السمان
✦ @foroogh_shamloo ✦
صدایت صدایت !
سراسر حسرتست ؛
مثل همآغوشی
معلق میدارد مرا ؛
میان پریشانی و جنون ،
بر دیوارههای قلعهی شب...
در حالیکه ،
درد میکشم از عذاب زندگی ،
دلتنگ توام
در حالیکه ،
درد میکشم از عذاب زندگی ،
بیشتر دوستت دارم....!
#غاده_السمان
✦ @foroogh_shamloo ✦
هنگامی که خاطرهات را میبوسم درمییابم دیریست که مُردهام
چرا که لبانِ خود را از پیشانیِ خاطره تو سردتر مییابم
از پیشانیِ خاطره تو
ای یار!
ای شاخه جدا مانده من!
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
چرا که لبانِ خود را از پیشانیِ خاطره تو سردتر مییابم
از پیشانیِ خاطره تو
ای یار!
ای شاخه جدا مانده من!
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه ، بشتاب ای لبت همرنگ خون لالهٔ خوشرنگ صحرایی
ره ، بسی دور است
لیک در پایان این ره ... قصر پر نور است .
می نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش
می خزم در سایهٔ آن سینه و آغوش
می شوم مدهوش .
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه ، بشتاب ای لبت همرنگ خون لالهٔ خوشرنگ صحرایی
ره ، بسی دور است
لیک در پایان این ره ... قصر پر نور است .
می نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش
می خزم در سایهٔ آن سینه و آغوش
می شوم مدهوش .
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو از کدام بیابان میآیی
ای باد!
تو از کدام بیابان تشنه میآیی
که بوی هیچ گلی با تو نیست
نه زوزهی کشیدهی گرگ گری
نه آشیان خراب چکاوکی
نه برگ خرمایی
تو از کدام بیابان تشنه میآیی؟
پرندگان غریبی از این کرانه میگذرند
پرندگان غریبی که هیچکدام
به ذهن سبز گز پیر ده نمیگذرد
#منوچهر_آتشی
✦ @foroogh_shamloo ✦
ای باد!
تو از کدام بیابان تشنه میآیی
که بوی هیچ گلی با تو نیست
نه زوزهی کشیدهی گرگ گری
نه آشیان خراب چکاوکی
نه برگ خرمایی
تو از کدام بیابان تشنه میآیی؟
پرندگان غریبی از این کرانه میگذرند
پرندگان غریبی که هیچکدام
به ذهن سبز گز پیر ده نمیگذرد
#منوچهر_آتشی
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟ همه چیز
تو چه کم داری ؟ هیچ
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من ، این شعر من است
آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی ؟
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
نه دریغا ، هرگز
کاشکی شعر مرا می خواندی
#حمید_مصدق
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو چه داری ؟ همه چیز
تو چه کم داری ؟ هیچ
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من ، این شعر من است
آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی ؟
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
نه دریغا ، هرگز
کاشکی شعر مرا می خواندی
#حمید_مصدق
✦ @foroogh_shamloo ✦
از روزی که شناختمت،
ماهیان در فضا پرواز میکنند
گنجشگکان در آب شنا...
و مرگ خودکشی میکند اما نمیمیرد...
از روزی که شناختمت،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکیست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم...
#غادة_السمان
برگردان: #زهرا_ابومعاش
✦ @foroogh_shamloo ✦
ماهیان در فضا پرواز میکنند
گنجشگکان در آب شنا...
و مرگ خودکشی میکند اما نمیمیرد...
از روزی که شناختمت،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکیست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم...
#غادة_السمان
برگردان: #زهرا_ابومعاش
✦ @foroogh_shamloo ✦
به سوی آفتاب شاد صحرایی
كه نگذارد تهی از خون
گرم خويشتن جایی
و ما بر بيكران سبز و مخمل گونه ی دريا
مي اندازيم زورقهای خود را
چون كل بادام
و مرغان سپيد بادبانها را می آموزيم
كه باد شرطه را آغوش بگشايند
و مي رانيم گاهي تند ، گاه آرام
بيا ای خسته خاطر دوست !
اي مانند من دلكنده و غمگين
من اينجا بس دلم تنگ است...
#اخوان_ثالث
✦ @foroogh_shamloo ✦
كه نگذارد تهی از خون
گرم خويشتن جایی
و ما بر بيكران سبز و مخمل گونه ی دريا
مي اندازيم زورقهای خود را
چون كل بادام
و مرغان سپيد بادبانها را می آموزيم
كه باد شرطه را آغوش بگشايند
و مي رانيم گاهي تند ، گاه آرام
بيا ای خسته خاطر دوست !
اي مانند من دلكنده و غمگين
من اينجا بس دلم تنگ است...
#اخوان_ثالث
✦ @foroogh_shamloo ✦
از زمینی سخت روییدم
نیمه شب جوشید خون شعر در رگهای سرد من
محو شد در رنگ هر گلبرگ
رنگ درد من
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
نیمه شب جوشید خون شعر در رگهای سرد من
محو شد در رنگ هر گلبرگ
رنگ درد من
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ، از تمامی خود سرشار
می خواهمش که بفشردم بر خویش
من شیدا را ...
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ، از تمامی خود سرشار
می خواهمش که بفشردم بر خویش
من شیدا را ...
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
گرگها بیقرار از خُمارِ خون
حلقه بر باراَفکنِ قافله تنگ میکنند
و از سرخوشی
دندان به گوش و گردنِ یکدیگر میفشرند
« ــــ هـان!
چند قرن بـه انتظار بودهاید؟»
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
حلقه بر باراَفکنِ قافله تنگ میکنند
و از سرخوشی
دندان به گوش و گردنِ یکدیگر میفشرند
« ــــ هـان!
چند قرن بـه انتظار بودهاید؟»
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانههایام
از وبالِ بال
خمیده بود،
و در پاکبازیِ معصومانهیِ گرگ و میش
شبکورِ گرسنه چشمِ حریص
بال میزد.
به پرواز
شک کرده بودم من.
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
شک کرده بودم
به هنگامی که شانههایام
از وبالِ بال
خمیده بود،
و در پاکبازیِ معصومانهیِ گرگ و میش
شبکورِ گرسنه چشمِ حریص
بال میزد.
به پرواز
شک کرده بودم من.
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
بانگ ناقوس در دلم برخاست
من سر آسیمهوار و خوابآلود
جستم از جا
چه بود ؟ آه چه بود ؟
روز شادی است ؟ یا نوای عزاست ؟
هیچ کس لب به پاسخم نگشود
باد جنبید و کشته شد فانوس
شب گرانبار و تیره چون کابوس
بانگ ناقوس در دلم برخاست
آه می پرسم از خود
این چه نواست ؟
از برای که می زند ناقوس ؟
#هوشنگ_ابتهاج
✦ @foroogh_shamloo ✦
من سر آسیمهوار و خوابآلود
جستم از جا
چه بود ؟ آه چه بود ؟
روز شادی است ؟ یا نوای عزاست ؟
هیچ کس لب به پاسخم نگشود
باد جنبید و کشته شد فانوس
شب گرانبار و تیره چون کابوس
بانگ ناقوس در دلم برخاست
آه می پرسم از خود
این چه نواست ؟
از برای که می زند ناقوس ؟
#هوشنگ_ابتهاج
✦ @foroogh_shamloo ✦